باورهای خرافی مردم اسپانیا
جن ها یا الف های کاستیلی
باور عمیقی در مورد این موجودات که نوعی از شیاطین "خانگی، خودمانی و اهل معاشرت" توصیف می شوند، وجود دارد؛ شیاطینی که مشغول درست کردن انواع جوک های مسخره در مورد انسانها هستند. بنظر می رسد منشاء این واژة کاستیلی (دوئِنده) از کلمة "صاحب خانه " (دوئِنیو د کاسا) می آید و این بخاطر طبیعت این جن ها در پرداختن به خانه ها و جادو کردن آنهاست.
آنها شکل انسان بوده، حدود 60 سانتی متر قد دارند و قادرند نامرئی شده یا در قالب حیوانات کوچک ظاهر شوند. عاشق اتاق های زیر شیروانی، زیرزمین ها و انباری ها هستند؛ در آنجا بازی می کنند و شب هنگام سر و صدا به راه می اندازند. سنگ انداختن و انجام کارهای خلاف از ویژگی های اصلی جن های اسپانیایی است که به مارتینیکوس یا مارتینیوس نیز برای ترساندن و آزار دادن انسانها در خانه های خود معروفند و آنجا را تبدیل به محل اقامت دائم خود می کنند. در بسیاری از موارد خانه ای خالی از سکنه مشاهده می شود که دلیل آن وجود اجنه در آن است نه ارواح. موارد شناخته شده آنها جن های مون دِخار و بِرنیچه (گوادالاخارا)، کوشک های مادرید (قصر کَنده دوکه، قصر کانیِته ) یا جن خلوتگاه است.
در ادبیات اسپانیای عصر طلایی در آثار نویسندگانی همچون سروانتس، کِبِدو، کالدرون د لا بارکا و بسیاری دیگر به این موجودات اشارات زیادی شده است. در قرن بیستم در داستانهای عامیانه، در صورت جلسات و گواهی های دادگاه تفتیش عقاید یا مداخله گارد شهری از این "ارواح آشنا" نام برده شده است.
مارتینیکو
"مارتینیکو" جن معروف اسپانیایی است . هرج و مرج طلب، فتنه گر حرفه ای، که با خود بی نظمی، خرابی و ویرانی را در خانه هایی که فعالیتهای خانگی خود را در آنها شروع می کند، به همراه می آورد.
معروف ترین جن یا وروجک همین "مارتینیک"، "مارتینیو" یا "مارتین" است که به طور کلی چاق، بی دم، کمی شیطان و شر توضیح داده شده است. جثه ای به اندازة یک بلوط کوتاه دارد. دمدمی مزاج و سخاوتمند است. قدرت های خطرناک و پنهانی دارد که از آنها برای تبدیل شدن به شکل یک حیوان استفاده می کند. رنگ مورد علاقه او قرمز است. موجودی خیالی از خانوادة جنیان با لباس راهبان ، سر و صورتی پوشیده و چشمانی ترسناک که از آنها شعله های آتش بیرون می آیند و ترس و وحشت ایجاد می کنند.
کوتوله
گفته می شود که احضار کنندگان ارواح در بورگس از جن های عجیب و غریبی استفاده می کنند که به کوتوله معروفند. این اشباح بسیار کوچکند و با بکار گیری بعضی جادوها کاملاً مطیع صاحب خود می شوند.
اینها همان جن های کوچکی هستند که در سوراخ درختان، لانه پرندگان و غیره زندگی می کنند، اما بصورت کوتاه و موقتی نیز در خانه انسان ها برای انجام کارهای خلاف کوچک خود سکنی می کنند. در باور پیرمردان و پیرزنان این کاراکتر زمان ضعف حافظه به آنها کمک می کند. از آنجا که بسیار کوچک است می بایست در حرکات و جابجا شدن های خود بسیار محتاط و دقیق باشد. اعتقاد بر این است که توانایی فهم زبان حیوانات را دارد.
شرور
الف های غار نشین که به نام "Malismos" و یا "چیز بد و شر" شناخته می شوند. شبیه ترول های تروس کهن ( شمال اروپا) هستند به همین خاطر این احتمال وجود دارد که این اسطوره توسط گوتیک ها به کاستیا آورده شده باشد. دارای ظاهری زشت، با آب دهان سرازیر، بدنی پر از موهای بلند و چرب و بسیار تهاجمی.
آنها ساکن غارهای سنگین و کمینگاه های تاریک در کنار سایر موجودات شبانه زندگی می کنند. بعضی از آنها نگهبان گنجینه های زیرزمینی هستند. هرگز به سطح زمین نمی آیند، نور آنها را اذیت می کند. خطرناک ترین نوع الف ها هستند چرا که در سحر و جادوگری بسیار ماهرند.
شیطان لنگ
شیطان لنگ، اهریمن حیله گر و عیاشی است که در سنت شفاهی و ادبیات کاستیا جا دارد. این شیطان که ویژگی خباثت در او نیست، " بازیگوش ترین جن جهنم" است که سر همتایان شیطانی خود را به این سو و آن سو می کشد. اینها برای اینکه خود را از دستش خلاص کنند یک "منجم" را که در یک ظرف شیشه ای حبس کرده اند ، به او می دهند.
گفته می شود او مبتکر رقص، موسیقی و ادبیات هجو و پست است. یکی از اولین فرشتگان در برپایی شورش در آسمان بوده و اولین نفر است که به دوزخ می افتد و دیگر "برادرانش" بر روی او می افتند. به همین خاطر آسیب می بیند و بیشتر از همه چوب خدا را می خورد. از این رو نام مستعار او "لنگ" است اما این موضوع از فرزی و چالاکی او کم نکرده است.
بو
احتمالاً پیشینة آن مانند دیگر موجودات معروف به "عمو گرگه"، "دست سیاهه" و به یکی از خدایان باستان برمی گردد. به" بو" ظاهر یک جغد بزرگ سیاه رنگ با بال های بزرگ نسبت داده شده است. چشمانی قرمز به بزرگی یک کاسه که از وحشت قربانیان خود را فلج می کند. منقار آن نوک تیز مثل چاقو و چنگال هایی مانند تله های گرگ گیری دارد که فرار از آن غیر ممکن است.
او از پنجره ها وارد خانه ها می شد تا بچه های بیدار را به پناهگاه خود که معمولا در سوراخ های تاریک درخت بلوط بود، ببرد (بلوط درخت مقدس سلت ها بود).
مرسوم بود که شب، هنگامی که کودکان شیطان نمی خواستند بخوابند، مادران و مادربزرگها پنجره های اتاق ها را باز می کردند و با صدای بلند "بو" را صدا می کردند که بیاید.
در نام گذاری مکان ها در کوههای تولدو تپه ای به نام "تپة بو" وجود دارد. این سرزمین الهام بخش افسانه های بسیاری بوده است من جمله دروازه های جهنم یا غار خیالی هرکول. در ایالت سیوداد رئال نیز "صخرة بو" و "برکة بو" و در مناطق جنگلی آن "تپة بو" و "شیب بو" یافت می شود.
پرنیان
داستان های پرنیان ها در تمام مناطق شبه جزیرة ایبریا متداولند. این اسطوره در مناطق مختلف، نام های متفاوتی دارد اما تقریباً در تمام بخش ها دارای ویژگیهای یکسانی است: در جاهای تاریک و نمور و سنگین مانند غارها، چاهها و رودخانه ها زندگی می کند؛ معمولاً زیبا هستند و موهای طلایی دارند و آن را با یک شانه شانه می زنند. در جنوب کاستیا و تقریباً در تمام نقاط جنوبی اسپانیا بطور خاص پراکنده اند. افسانه ای تعریف می کند که در تپة پرنیان در گراناتولا دِ کالاتراوا، در اعماق یک غار نوعی مارمولک یا افعی زندگی می کند که در شبهای سن خوان تبدیل به زنی زیبا شده و روی دشتهای منطقه به پرواز در می آید.
اُخانکو (غول یک چشم)
این موجود افسانه ای در داستان های اسپانیایی با نام اُخانکو و نامهای مشابه آن آمده است. موجودی است میمون مانند با ریشی زبر شبیه موی گراز که تا زانو رسیده و بدنش را پوشانده است برای همین معمولاً برهنه است . ویژگی مشخصه اش داشتن دو ردیف دندان و تنها یک چشم براق است که تقریباً تمام پیشانی اش را می پوشاند. مانند عقاب چالاک به عنوان عقاب و فوق العاده قوی است. در کوه ها، غارها، کاروان سراها یا قلعه ها زندگی می کنند. معمولا دارای گله (رمه داران، همان طور که در ادیسه آمده است) یا ارتش و خدمتکاران اجباری هستند و گوشت انسان دوست دارند. این موجودات نه تنها در داستان های مکتوب بلکه در قصه های عامیانه و شفاهی اسپانیایی ها وجود دارند. صورت مونث آن نیز به نام اُخانکا موجود است که محلی ها برای ترساندن کودکان نامش را می آوردند چرا که یک چشم بسیار بزرگ داشت.
پاپاراسویا
موجود خیالی بسیار معروف در کوهستان های بورگس است که برای ترساندن بچه ها و ساکت کردن و گریه نکردنشان استفاده می شود. می گویند که در داخل برج کلیسا زندگی می کند و از پنجره کوچک گرد پشت برج کودکان نافرمان را به لانه خود می برد. حتی در گوشه و کنارهای تاریک خانه نیز هست و در آنجا صداهای سوزناک و وحشتناک از خود ساطع میکند. آن را با نوعی موجود نیمه انسان نیمه پرنده بقیه می کنند (سر و سینة زنانه و بدن پرنده شکاری).
تِراگال داباس
این شخصیت فولکلور اسپانیایی که به نام های سامپاررون یا ساررامپلا نیز معروف است، هیولا یا غولی است بزرگ با دهان گشاد و شکم بسیار برآمده و اشتهایی سیری ناپذیر. چیزی بی شکل و کش سان با معده ای دوزخی. توانایی خوردن یک ارتش کامل را دارد. طعمه اش را بدون جویدن می بلعد، از این رو هم این نام را دارد.
بر اساس یکی از داستانهای عامیانه هیولا به که کسانی که نزدیکش می شوند هشدار میدهد که آنها را می بلعد و به این ترتیب سه دختر کوچولو، یک آسیابان، یک گله گوسفند و یک گردان سرباز را می خورد. تا اینکه مورچه ای از راه می رسد و با مانند دیگران با همان تهدید روبرو می شود اما مورچه در پاسخ به او می گوید که پشتش را گاز می گیرد ( یا در بدنش می رود) و او را وادار به رقصیدن می کند، در نتیجه هر چه خورده بالا می آورد و همگی به حسابش خواهند رسید.
در جشن های مختلفی که در ایالت ها برگزار می شود، رسم است که بچه ها سوار نوعی سرگرمی مقوایی به نام "عمو تِراگال داباس" شده، داخل دهان بزرگش می شوند و سرسره وار از پشت آن بیرون می آیند. بر اساس لغت نامة رئال آکادمی، این نام، نام محاوره ای آدم شکمو است.
تک شاخ
اسبی سفید با پاهای گوزن و دم شیر، سر بنفش، چشمان آبی، شاخ بلند و پیچ خورده در وسط پیشانی و یک بال کوچک بالای سم ها. حیوانی است بسیار وحشی که فقط برای یک بانوی باکره از خود نرمش نشان می دهد. معتقدند که شاخ این حیوان در برابر هر گونه سم طبیعی و یا فراطبیعی قدرت دارد.
دست سیاه
موجودی شیطانی در داستان های سگویا به شکل دست که به مردم پریشان، در حال خواب یا مردان در حال ادرار حمله می کند. اگر به شانة کسی بزند، با برگرداندن صورت، چشمان فرد بی احتیاط را در می آورد. در سیوداد رئال گفته می شود که "دست سیاه " یک موجود آبی مونث با دستی زشت و ناخن های سیاه بوده که در آبهای تاریک و خطرناک آبگیرها زندگی می کرده است و همیشه مراقب بوده تا بچه ها را به لانه خود بکشد. همچنین گفته می شود پرواز می کرده تا کودکان متمرد را با خود ببرد. اما توافقی وجود ندارد که آیا دست سیاه، دست راست است یا چپ.
به نظر می رسد این دیو در نقاط دیگر خویشاوندی با نام "پا سیاه" دارد که زیستگاهش در دودکش هاست. این موجود به شکل پایی بزرگ از گرگی سیاه یا روباهی به همان رنگ نقاشی شده است.
گاموسینوس
سنت شفاهی به این موجودات، اشکال و فرم های متنوع و اصیلی داده است: پرندگان بسیار کوچکی که در تاریکی می درخشند، پستانداران کوچک، قورباغه ها، لاک پشت ها و غیره. گفته می شود که زیستگاه آنها قسمت های بالایی درختان، زیر قارچ ها، کنارة جوی ها و بیشه های انبوه است. در بسیاری از روستاهای اسپانیا آنها را مانند حیواناتی که در مزرعه می مانند و صداهای عجیب و غریب تولید می کنند، می شناسند. این حیوان خیالی در مناطق مختلف اسپانیا برای شوخی کردن با بچه ها، شکارچیان، ماهیگیران ناشی یا گردشگران استفاده می شود. خیلی متداول است که فرد ناشی را متقاعد می کنندکه گاموسینو حیوانی گوشه گیر و خجالتی است که فقط در شب می توان آن را شکار کرد. از آنجا که این حیوان عقیم است نمی توان آن را درگونه ای خاص قرار داد.
گرگ طلسم شده یا انسان-گرگ
گفته می شود که این شخصیت به خاطر استفاده از مرهم یامصرفبرخیاز گیاهان، قربانی یک نفرین یا شاید طلسم شده است.گاهی اوقات با سگ های گله به خاطر خطر گرگ های واقعی همراه می شدند. در بسیاری از مواقع، او با آگاهی از تغییراتی که در بعضی از شب ها می کرد، به دوستان و نزدیکانش هشدار می داد که درها را باز نکنند. این دقیقا موضوع قابل توجه در مورد انسان گرگ های اسپانیایی است که هویتشان برای مردم شناخته شده بود و هیچ مشکلی در همزیستی آنها با مردم وجود نداشت و به هیچ کس آسیبی نمی رسید.
ابرک
به موجودات ابتدایی یا افرادی گفته می شود که ساحری کرده و یا به میل و ارادة خود باران و یا به طور کلی آب و هوا را مدیریت می کنند(فرستادن ابرها به مکان های خاص و یا ایجاد باران سنگ). تا همین اواخر حتی برخی پدیده های بد جوی، ویرانی خانه ها و از بین رفتن محصولات را به موجودی ماورای طبیعی ربط می دادند که در قالب افراد با نیروهایی خاص حلول می کرد مانند نسبتی که در زمانهای قدیم به جن های هوا می دادند.
فینا اُس / بینا اُس
ارواح مردگانی هستند که بویژه در شب های سن خوان دوست دارند خانوادة خود را به نیتی خوب و گاهی نه چندان خوب ببینند.
کَُوکُو (نارگیل)
شخصیتی متداول برای ترساندن بچه هایی که نمی خواهند بخوابند. کوکو در واقع نقش مهمی در لالایی ها و نغمه های گهواره بازی می کند. قدیمی ترین لالایی که در آن به کوکو اشاره شده است متعلق یه قرن هفدهم است که در یک اثر دراماتیک وجود دارد.
خوان کابایو
نام یک موجود اسطوره ای است که بر اساس افسانه ها در سیراماخینا (خائن)، اسپانیا زندگی می کند. نیمی انسان و نیمی اسب است. بسیار قوی، وحشی و مکار بوده و در کوهها زندگی می کرده است و دیدن آن بسیار مشکل بوده چراکه در سوراخ ها و غارهای مخفی مانند تپه های اواِلما و کوههای ناتین مخفی می شده است. گفته می شود وقتی گرسنگی به او غلبه می کرد، به انسان حمله می کرده است.
مولادُنا یا دُنامولا (زن-قاطر در کاتالان)
یکی از اسطوره های کاتالان است. گفته می شود که دوشیزه ای بوده است که به خاطر بی ادبی و بی دینی مورد نفرین اهالی دهکدة خود قرار گرفته و تبدیل به یک قاطر شده است. از این روز به بعد و به خصوص شب هنگام در کوهها پرسه می زده و به گروههای مکاری که با قاطرهاشان سفر می کردند، می پیوسته است. گفته می شود که به خاطر حضور وی قاطرها ترسیده و آشفته می شدند به حدی که امکان داشت با پرت شدن به دره ها بمیرند.
پِسانتا (سگ سیاهه)
در فرهنگ عامة کاتالان، پِسانتا یک حیوان اسطوره ایست به شکل سگی بزرگ (بندرت گربه) که شب هنگام وارد خانه ها می شود و روی سینة مردم می نیشند و بدین ترتیب باعث تنگ شدن نفس و ایجاد کابوس و اضطراب می شود. Alpha
ظاهری پرمو و سیاه با پاهای فولاد اما سوراخ به طوری که نمی تواند چیزی را از زمین بردارد مگر اینکه آویزان باشد. دیدنش مشکل زیرا اگر کسی از خواب بیدارشود دوان دوان بیرون می رود و چیزی جز یک سایة گریزان دیده نمی شود.
شخصیت افسانه ای بسیار معروف بین کودکان اسپانیایی است. همانند "پری دندان" در کشورهای انگلیسی زبان، وقتی دندان بچه ای می افتد آن را زیر بالشش می گذارد و می خوابد. بر اساس افسانه، این شخصیت، دندان را با یک هدیة کوچک یا پول عوض می کند. ورود این شخصیت در اسطوره های کودکان به داستان خیالی کشیش لوئیس کولوما بر می گردد. روزی در سال 1894 کولوما را به قصر خواندند و از او خواستند یک داستان برای آلفونسوی سیزدهم که در آن موقع هشت سال داشت و یک دندانش افتاده بود، بنویسد. کولوما این موش را بعنوان شخصیتی خوش مشرب و مهربان به شاهزاده معرفی می کند که قبل از گذاشتن نشان شوالیه گری در تخت باشکوه اش، فلاکت ها و بدبختی های مردمان فقیر را به او نشان می دهد.
مومو توررو
شخصیت مجهول الهویۀ کارناوال آلساسوا است که نیمی از آن مرد ونیمی دیگر گاو است. این آیین در سال 1930 از بین رفت اما مجدداً در سال 1990 احیا شد هرچند این شخصیت برای سالخوردگان محل چندان خوشایند نیست چرا که یادرآور داستانهای غارت و دزدی و تجاوز است.
یکی از شخصیت های کارناوال باسک با خصوصیات خشونت آمیز و جنسی است. با چوبة دارش در خیابان ها می گردد و به هر کس که سر رهاش باشد حمله می کند؛ به خانة غریبه ها می رود و داخل خانه را غارت می کند. شاخ دارند و صورتشان را با دستمال یا موی اسب می پوشانند، لباس سفید خونی و پوست گوسفند، شلوار آبی، جوراب سفید و صندل می پوشند.با زنگوله ای که به پوست گوسفند و دور کمربندشان دوخته اند، سر و صدای زیادی ایجاد می کنند.