اسپانیا در راه کسب اقتدار
پادشاهان کاتولیک نهتنها پایههای محکم یک اسپانیای جدید و واحد را بنا نهادند بلکه برای توسعه نفوذ خود در خارج از کشور نیز قدمهای مؤثری برداشتند. اعتلای نام اسپانیا و بسط قدرت آن در دنیا، هم نتیجه اصلاحات داخلی و هم نتیجه سیاست خارجی این دولت بود که میرفت تا در قرن شانزدهم تبدیل به قدرت مسلط اروپا گردد. در این زمان، اسپانیا با تقویت نیروی دریایی خود در اقیانوس و تکمیل وسائل دریانوردی به دنبال پیمودن دریاها برای به دست آوردن متصرفات جدیدی بود. برای احتراز از بروز اختلافات ناگوار در این زمینه قراردادی در سال 1479م بین دو دولت منعقد شد که حدود تسلط هر یک را مشخص میکرد. این اولین عهدنامۀ مستمراتی بود که بهوسیلۀ پاپ نیز تأیید شد. ولی اگر کریستف کلمب نبود، شاید مدتها این وضع به حالت رکود باقی میماند.
کریستف کلمب برای اجرای تصمیم خویش به اعیان و اشراف و اشخاص متمکن مراجعه نمود و بالاخره شخص ایزابل از نقشۀ او استقبال کرد. در نهایت نیز سه فروند کشتی بادی برای مسافرت اکتشافی کلمب مهیا گردید و در تاریخ سوم اوت 1492م از بندر پالوس عزیمت کرد. روی پرچم مخصوص این کشتیها به دستور کلمب در یک سر صلیب و در طرف دیگر حضرت مریم نقش بسته بود. کشتیها در جزایر قناری که به اسپانیا تعلق داشت لنگر انداختند و پس از جمعآوری ذخیره بلافاصله راه مغرب را در پیش گرفتند. کریستف کلمب به قدری از رسیدن به چین و ژاپن در انتهای مسافرت خود اطمینان داشت که معرفینامهای از دربار اسپانیا برای خاقان چین گرفته بود. با تمام پیشبینیهایی که او راجع به وضع جغرافیایی کره زمین در ذهن خود نموده بود، در طول راه دچار مشکلات فراوانی گشت؛ ولی او از این مشکلات استقبال کرد. در 4 مه 1493م اعلامیهای از طرف پاپ الکساندر هشتم صادر و در آن حدود نفوذ دو دولت اسپانیا و پرتغال در اقیانوس بهوسیلۀ خط فاصلی تعیین گردیده بود. این خط از 100 کیلومتری مغرب الجزایر اسور میگذشت. ژان دوم پادشاه پرتقال بعدها در این زمینه اعتراض کرد و قرار شد این خط به 300 کیلومتری مغرب جزایر اسور منتقل گردد. به این ترتیب، بعدها آمریکای جنوبی نیز جزء حوزۀ نفوذ پرتقال درآمد. مسافرتهای بعدی کلمب مناطق اکتشافی جدیدی را به متصرفات اسپانیا اضافه کرد و بدین نحو بنیان امپراتوری اسپانیا گذاشته شد. بههرحال این اصل مسلم را نباید انکار کرد که دنیا کشف آمریکا را مدیون ابتکار و پشتکار کریستف کلمب میداند.
پس از طی دوران کاشفان، نوبت به کشورگشایی اسپانیا رسید. در این هنگام سیاست امپراتوری اسپانیا نه فقط در آمریکا پیشرفت و توسعه یافت، بلکه در این مورد در قارۀ آفریقا نیز تحولات بسیاری رخ داد. قبل از استیلای اسلام، ویزیگوتها بندر سوتا در سواحل مراکش را در دست داشتند و پس از انقراض مسلمانان نیروی دریائی کاتالونی چندین مرتبه قسمتهایی از مراکش را اشغال کردند. در قرن پانزدهم پرتقال در عملیات استعماری در شمال آفریقا مقدم شد و لشگریان بی شماری طی سالیان متمادی به آن سرزمین روانه شدند. آلفونس پنجم در نتیجۀ جنگهای طولانی و فتوحاتی که در آفریقا کرد، لقب آلفونس آفریقایی را گرفت. در مقابل اسپانیاییها در آفریقای مرکزی و غربی جای پایی به دست آورند. به هر حال، در سالهای قرن پانزدهم استیلای اسپانیا بر دریاها و تفوق سیاست این کشور در اروپا محرز گردید اما پیشامد دیگری نیز این تفوق را به مراتب مشهودتر ساخت و آن جلوس شارل اول، پادشاه اسپانیا و امپراتور آلمان ملقب به شارلکن بود. این پادشاه پسر ژان و فیلیپ، نوه پادشاهان کاتولیک اسپانیا و امپراتور اتریش بود که در سال 1520م تحت عنوان امپراتور رومژرمانیک یعنی رایش اول به تخت نشست.