تاريخ اديان و مذاهب اسپانیا
تاریخچه ادیان
اسلام و مسیحیت کاتولیک
" اسپانيا به تبع موقعيت جغرافياي خود و ورود مليتهاي مختلف به اين خطه، از خصوصيات مختلف فرهنگي اين ملل، ازجمله مذهب آنهاتاثير پذيرفتهاست. فتح اسپانيا توسط روميان، مذهب اساطيري روم باستان را به اسپانيا آورد و بامسيحي شدن امپراطور، مسيحيت به اقصي نقاط امپراطوري گسترش يافت. اوّلین شواهد موجود، تاریخ رواج مسیحیت در اسپانیا را در قرن چهارم میلادی میدانند. در سال ۳۸۰، امپراتور تئودوسیوس اوّل مسیحیت را دین رسمی کل قلمرو رم اعلام کرد. در قرن پنجم میلادی، گروههایی از اقوام ژرمانیک به اضافهی یک قوم ایرانی به اسم الانها امپراتوری رم را که به مرحله انحطاط خود رسیده بود تسخیر کردند. از این میان، قوم ویزیگوت در اسپانیا قدرت را به دست گرفت و سلسله پادشاهی ای تشکیل داد که قلمرو آن کلّ شبهجزیره و مناطق جنوب فرانسه را در بر میگرفت. مذهب آنها، بر خلاف اکثر ساکنان اسپانیا که کاتولیک بودند، آریوئی بود تا این که در سال ۵۸۹ م. رکاردوس اول به مذهب کاتولیک روی آورد. ویزیگوتها به کشور خودشان هیسپانیا میگفتند." 1 " در سدهٔ هشتم میلادی در سال 711 موروها (Moro) که به مسلمانان اسپانیا گفتهمیشد که نژادی عربی-اسپانیایی- بربری داشتند و در اصل ساکنان موریتانی بودند، به هیسپانیا حمله کردند و بهدنبال ایجاد خلافتهای امویان و مرابطان، بزرگترین تمدن عربی-آندلسی را در شهرهایی همچون کوردوبا، تولیدو، گرانادا و سبیا بهوجود آوردند. آنها در زمان طارق بن زیاد از جبلالطارق گذشتند و در ۷۱۱ بدون هیچ مشکلی پادشاهی ویزیگوتی رو به زوال رودریک را مورد تاخت و تاز خود قرار دادند.
در ۷۵۶ عبدالرحمان یکم، دودمان اموی را در کوردوبا پایهگذاری نمود و این امیرنشین در زمان عبدالرحمان سوم به خلافت قرطبه تبدیل شد. در این زمان دربار موروها از نظر ثروت، فرهنگ و شکوه و جلال رو به گسترش بود و شهرهای جنوبی تولیدو، کوردوبا و سویا به سرعت به مراکز فرهنگ جدید بدل شده و دانشگاهها و گنجینههای معماریشان شهرت یافت. در اوخر سدهٔ دهم میلادی نایبالسلطنه المنصور وارد درگیری نظامی سختی با مسیحیان شمال اسپانیا شد و تنها در آنجا بود که کشورگشاییهای موروها با مشکل مواجه گردید. در ۱۰۳۱ خلافت کوردوبا به دلیل قدرتخواهیهای حکام محلی از هم پاشید و مرابطان در ۱۰۸۶ ادارهٔ اسپانیا را در دست گرفتند. با این حال آنان نیز خیلی زود رو به زوال گذاشتند و موحدون در ۱۱۷۴ جای آنان را گرفتند. با این حال انجام کشورگشاییهایی پیدرپی در این مدت سبب شده بود تا هزاران صنعتگر ماهر و کشاورز توانای موروتبار به اسپانیا بیایند و نقش مهمی در شکوفایی روبهرشد آن سرزمین ایفا کنند.
در ۱۰۸۵ آلفونسوی چهارم، پادشاه لئون و کاستیا موفق به بازپسگیری تولدو از موروها شد اما بزرگترین پیروزی مسیحیان در نبرد " ناواس ده تولوسا " اتفاق افتاد و این پیروزی آغازی بر سقوط مسلمانان بود. کوردوبا در ۱۲۳۶ به دست فردیناند سوم کاستیا افتاد و دژهای مسلمانان با ادامه یافتن جنگ یکی پس از دیگری سقوط کرد. در سال ۱۴۶۹ م.، اتحاد دو مملکت مسیحی کاستیا و آراگون با وصلتایزابلای یکم کاستیا و فردیناند دوم آراگون متحقق شد. گسترش دامنههای تحت سلطه مسیحیان با تکمیل تصرف جزایر قناری توسط کاستیا در سال ۱۴۷۸ م. ادامه یافت. در این زمان تنها امارت غرناطه بود که در کنترل مسلمانان قرار داشت. در ۱۴۸۷ فردیناند دوم آراگون و ایزابلای یکم کاستیا پس از محاصرهای طولانی مالاگا را نیز بازپس گرفتند و بعد از آن نیز با امضای کاپیتولاسیون تحویل گرانادا در ۱۴۹۲ م. توسط ملک ابوعبدالله محمد دوازدهم، که طبق آن پادشاهان کاتولیک ایزابلا و فردیناند موظف رعایت دین اسلامی ساکنین گرانادا شدند و در نهایت گرانادا نیز به دست آنان فتح شد.در همان سال٬کریستف کلمب با سرمایهگذاری ملکه ایزابلا کاشف جهان نو شد. مورخ اسپانيايي که در آن عصر مي زيسته از خيالي که کليسا براي مسلمانان در سر مي پخته است پرده برمي دارد و مي گويد که از آن زمان که فردیناند بر غرناطه مستولي شد کشيشان به اصرار از او خواستند که پيروان «محمد»را از اسپانيا براندازد و از مسلمانان بخواهد يکي از اين دو راه را انتخاب کنند يا ماندن و مسيحي شدن يا فروختن املاک خود و رفتن به مغرب و مي گفتند«اگر مي گوييم مسيحي شوند باعث نقض معاهدات نمي شود،زيرا قصد ما رهايي دادن روح آنها و حفظ مملکت است،زيرا نبايد مسلمانان در عين مسلماني به سلامت زندگي کنند،آنان نسبت به پادشاهان مسيحي وفادار نمي مانند.بايد اين دشمنان را از ميهن مسيحي بيرون راند».با وجود پیروزی مسیحیان اما هنوز بسیاری از موروها در اسپانیا باقی مانده بودند. در این میان آن دسته از موروهایی که هنوز بر دین خود اصرار داشتند مودِخار (Mudéjar) و آنانی که مسیحی شده بودند موریسکو نام گرفتند. به آنان اجازه داده شد تا در اسپانیا بمانند اما به شدت بر رفتار و کارهایشان نظارت میشد. در زمان فیلیپ دوم(زاده ۲۱ مه۱۵۲۷ - درگذشته ۱۳ سپتامبر۱۵۹۸)، مذهب در اسپانیا تابع دولت شد. . او همواره خود را کاتولیک مینامید و بر حفظ وحدت مذهبی تأکید داشت. فیلیپ، مسلمانانی را که پس از پذیرفتن آیین کاتولیک، هنوز عبادات را به شیوهای اسلامی انجام میدادند، تحت فشار قرار داد. او در سال ۱۵۶۷ دستوری صادر کرد و هرگونه اجرای مراسم اسلامی، استفاده از زبان عربی، و داشتن کتابهای عربی را ممنوع اعلام کرد. در نتیجهٔ این اقدام مسلمانان در سال ۱۵۷۱ سر به شورش برداشتند، ناحیهٔ وسیعی در گرانادا را به تصرف درآوردند، مسیحیان را کشتند، و کشیشان را شکنجه کردند، آنها همچنین زنان و کودکان را در ازای دریافت باروت و توپ به اعراب شمال آفریقا فروختند. خونریزی در اسپانیا، بین مسلمانان و مسیحیان ادامه یافت تا این که نیروهای دولتی شورش را سرکوب کردند و در دادگاههای تفتیش عقاید که برای تعقیب انحرافات از مذهب کاتولیک و تقیة یهودیان و مسلمانان توسط ملکه ایزابلا در سال 1480 م. تاسیس شده بودند، متهم شدند و بدین ترتیب مسلمانان را از گرانادا بیرون راندند و در بین جوامع مسیحی پراکنده کردند. روند تمرکز قدرت در شبهجزیره با تصرف ناوارا توسط ملک فردیناند در سال ۱۵۱۲ ادامه یافت، که این امر باعث شکلگیری مرزهای اصلی اسپانیای کنونی شد. بار ديگر در دوازدهم مارس سال 1524م. فرماني صادر شد که تأکيد مي کرد بايد همه مسلماناني که هنوز بر دين خود باقي مانده اند مسيحي شوندو هر کس از اين فرمان سر برتابد مجازات و يا از اسپانيا اخراج مي گردد و هر مسلماني که به مسيحيت نگرايدعقوبتش اين است که تا پايان عمربرده و اسير شود و بايد مسجدهاي باقيمانده نيز به کليسا تبديل شوند.خود را به آيين مسيحيت بار آورند و هرگاه از مسيحيت برگردندبه مرگ و مصادره محکوم خواهند شد.پادشاه فرمان داد بايد همه مساجد باقيمانده به کليسا بدل شوند. مسلمانان بايد بر کلاه خود نشان کبود و تحقير آميز بدوزندو مقرر شد که هر گاه اسقفي را در راه ببينند تعظيم کنند.در بلنسيه مقرر شد که مسلمانان از اراضي شمالي اسپانيا اخراج شوند و هيچ يک از آنان حق ندارد شغل و کاري داشته باشد و هر که به آنان کار دهد يا معامله کند به پرداخت جريمه محکوم خواهد شد." 2 " در سال 1526م. قانوني وضع شد که مسلمانان اسپانيا را از تکلم به زبان عربي و پوشيدن لباس عربي و استفاده از حمامها و تشکيل محافل به شيوة اسلامي منع می کرد.مسلماناندر بلنسيه و غرناطه خواستند که اجراي اين برنامه چهل سال به تعويق افتددر عوض مالياتي بپردازد که تا عهد فيليپ دوم از اين ماليات ها مبلغ گزافي گرد مي آمد ولي فيليپپادشاهي سخت متعصب و تحت تأثير شديد کشيشان بود.کليسا معتقد بود بقاي زبان عربي از عوامل منع نفوذ مسيحيت در اعماق نفوس مردم اسپانياست پس بايد اين صخره اي عظيم که موج حملات کليسا را در هم مي شکند از ميان برداشته شود. از اين گذشته آن چهل سال هم که در عهد«شارل کن»بر آن توافق کرده بودند سرآمده بود.در سال 1566م. مقرر شد که قانون تحريم زبان و لباس عربي اجرا گردد و قانوني وضع شد که بر طبق آن سه سال به موريسکيها فرصت داده مي شد که زبان«قشتالي»بياموزند و از آن پس کسي را حق آن نبود که به زبان عربي تکلم کند يا بخواند و يا بنويسد خواه در مجامع عمومي يا به طور خصوصي. همه معاملات و قرار دادهايي که به زبان عربي انجام گيرد باطل است و قضاوت حق رسيدگي به آنها را ندارندو مقرر شد که در ظرف سي روز هر کس کتابي به زبان عربي در نزد خود دارد-در هر موضوعي که باشد-آن را به رئيس مجلس سلطنتي در غرناطه تسليم کند.دوختن هرگونه لباسي که در ايام مسلمانان معمول بود، ممنوع شد.از آن پس هر کس می خواست لباسي بدوزد بايد همانند لباس مسيحيان بود.همچنين حداکثر تا دو سال حق پوشيدن جامه هاي پشمي داشتند و از آن پس حق پوشيدن چنين لباسهايي را هم نداشتند.حجاب براي زنان مسلمان ممنوع شد و بايد گشاده رو ظاهر می شدند و به هنگام بيرون آمدن از خانه شنل دربر کرده و کلاه بر سر می گذاشتند.در مهماني ها و جشن ها اجراي هرگونه مراسمي ممنوع بود و بايد هر عملي که در آنجا صورت مي گرفت بر طبق مراسم کليسا و سنت مسيحسيان بود.در هنگام جشن ها و مهماني ها و در روزهاي جمعه و اعياد بايد در خانه ها باز می ماند تا کشيشان و رجال حکومتي بتوانند به داخل آن نگاه کنند تا عملي ممنوع انجام نگيرد.همچنين خضاب به حيا و شستشو و غسل در حمامها جايز نبود و بايد همه حمامهاي عمومي و خصوصي ويران می شد.ناميدن به نامهاي عربي و القاب غربي ممنوع و هر کس را چنين اسم و لقبي بود، بايد فوراً آن را عوض می کرد. کساني که از اين قوانين ظالمانه سرپيچي مي کردند براي آنان عقوبت هايي سخت در نظر گرفته شده بود. زندان و تبعيد و اعدام.کتب عربي بويژه قرآن در نزد هر کس يافته مي شد باعث سخت ترين انواع عذاب و شکنجه مي گرديد.همه ي مساجد تخريب و يا به کليسا تبديل شدنداز قبيل:-کليساي«سان سباستين»که در کنار«رود شنيل»واقع شده است. -کليساي «اشبيليه»که مناره ي بزرگ آن هنوز بر جاي است و به برج ناقوس کليساي بزرگ اشبيليه تبديل شده است. اکنون اين کليسا جاي آن مسجد جامع را گرفته است. -کليساي«سان سالوادور» که هنوز هم در جاي مسجد «قديم البيازين»بر پاي است و در عقب آن چند طاق از مسجد قديم باقي است. سرانجام در ۱۶۰۹ حکم اخراج موریسکوهای باقیمانده نیز صادر شد و آنان از اسپانیا بیرون رانده شدند. بدین ترتیب شکوه تمدن موروها در اسپانیا بهتدریج نابود گردید هرچند نقش آنان در کمک به پیشرفتهای اروپای غربی بویژه اسپانیا در زمینههای هنر و معماری، پزشکی و علوم و آموزش ناشمردنی است." 3 " موفقيت در اخراج مسلماناناز غرب اروپا به همراه توفيق اسپانيا در جهانگشایي، ازاين كشور تصويري به عنوانمدافع و گسترش دهنده مسيحيت در نيمكره غربي ايجاد كرد كه تا سالها حفظ شد. اسپانيابا سلطه بلامنازع خود بر تمامي كشورهاي امريكاي لاتين (بجز برزيل)، به همراه زبان و فرهنگ اسپانيايي، مذهب كاتوليك را نيز در اينخطه گسترش داد. اين موقعيت ويژه براي زدودن هرگونه آثار نفوذ اسلام كه نزديك به هشتقرن (781 سال) در اين سرزمين حضور داشت همراه بوده است. همين وضعيت موجب گشت كه طي سالهاي پس از اخراج مسلمانان و يهوديان از اسپانيا، مذهب كاتوليك به صورت مذهب غالب كشور درآيد." 4