مکاتب اصول جدید تاجیکستان
4-1-11. مكاتب اصول جديد
در اواخر قرن 19.م تحت تأثير آموزش در كشورهاي تركيه، ايران، مصر، تاتارستان، همچنين مكاتب روسي در شهرهاي تاجيكنشين بنياد نمودة مهاجرين روس در آسياي ميانه، چنين مكاتبی تأسيس شد. دروة تحصيل در مكاتب اصول جديد 4 و يا 6 ساله بود كه در آنجا در كنار علوم ديني، علوم دنيوي نيز تعليم داده ميشد.
در مكاتب اصول جديد چنين موادي آموزش داده ميشد. «بخش اول: الفبا، خوانش، دينيات، املاء، اصول حفظ درس. بخش دوم: دينيات، قرائت، زبان تركي، املاء، اصول حفظ درس، حساب، طرز دعا، صحبت. بخش سوم: قرآن مجيد، اصول دين، قرائت زبان تركي، تاريخ، حساب، املا، اصول حفظ درس، صحبت. بخش چهارم: قرآن مجيد، آموزش اصول دين، تاريخ اسلام، زبان عربي، جغرافيا، حساب، مقالهنويسي، اصول حفظ درس، صحبت. بخش پنجم: قرآن مجيد، قانونشناسي اصول دين، حساب، جغرافيا، مختصر علوم طبيعي، حديث، صحبت با شاگردان.»
در اين مكاتب در يك هفته 23-25 ساعت تدريس ميشد، اما برنامة آموزشی فوق نه در همه جا و نه همه وقت به طور كامل رعايت نميشد.
با تأسيس مكاتب اصول جديد در آسياي ميانه، مناسبت مقامات حكومت پادشاهي روسيه با شهر بخارا مختل شد، چنانكه سردار نظامي شهر تاشكند نوشته بود كه «مكاتب اصول نو با وارد نمودن تدريس درسهاي نو جغرافيا، حساب، تاريخ، آشنايي با زبان روسي در برنامههاي آموزشي و با قرار گرفتن در مقابل طرز زندگي كهنه، نزاع و اختلاف انداختند. ما اين اختلافات را از يك طرف به عنوان نشانة پيشرفت علم و تكنيك تبريك نموده، اما از سوي ديگر هشدار ميدهيم كه اگر نظارت بيشتري بر اين مكتبها نشود، خطر پاناسلاميسم غيرقابل اجتناب است»(رجباف، 1959: 386).
نخستين مكتب اصول جديد در آسياي ميانه طبق معلومات ن.پ. آسترامف در سال 1890 در وادي فرغانه از جانب معلمان تاتار تأسيس شد. در ابتدا رشد اين مكاتب کم بود، اما از آغاز انقلاب اول روسيه، تكثير آنها بیشتر شد، از جمله در سال 1910 در ولايت فرغانه 28 مكتب اصول جديد فعاليت مينمود. ماه فورية همان سال فرماندار فرغانه در گزارش خود به دبيرخانة فرماندار كل تركستان اطلاع يادآور شد كه در هر يك از اين مكاتب جديد از 25 تا 100 و حتي 200 دانشآموز تحصيل مينمايند. اين مكاتب جاي مكتبهاي كهنه را گرفته، موجوديت مكتبهاي روسي- محلي را با خطر مواجه كردهاند.
در همان سال در خجند 7، ولايت هفترود7، ولايت سمرقند 5، ولايت سيردريا 40، شهر تاشكند 17 مكتب اصول جديد فعال بود.
نخستين مكتب اصول جديد در حدود تاجيكستان كنوني در سال 1910 در قستهكوز تأسيس شد كه در آن 30 دانشآموز تحصيل مينمودند كه در سال 1914 يك مكتب ديگر نيز تأسيس شد. در شهر خجند نيز 2 مكتب اصول جديد فعال بود.
يكي از نخستين بنيانگذاران مكتب اصول جديد تاجيكي عبدالقادر شكوري بود. اين مرد فرهیخته و اندیشمند سال 1903 در زادگاهش روستاي رجبامين سمرقند كه قبلاً با اصول سنتي آموزش ميداد، به تدریس اصول جديد ميپرداخت. وی پس از آشنايي با روزنامة تركي «ترجمان» به واسطة ساعتسازي تاتار به نام ملا بدرالدين به فكر گشادن چنين مكتب نویی ميافتد.
رحيم هاشم دربارة آشنايي عبدالقادر شكوري با روزنامة «ترجمان» و تأثير آن بر ایجاد مكتب اصول جديد چنين مينويسد. «معلم من، اولين تأسيسكنندة مكتب نو در سمرقند، عبدالقادر شكوري كه يكي از معارفپروران پيشقدم زمان خود و يكي از فداييان نشر معارف در بين مردم تاجيك ميباشد، نوع آشنا شدن خود را از روزنامه و روزنامهخواني را چنين نقل ميكرد «در وقت بچگيام روزي براي درست كردن ساعت خود در رستة نو سمرقند به دكان ساعتسازي استاد بدرالدين تاتار درآمدم. در دستش ورقهاي را نگاه داشته ميخواند. از روي كنجكاوي گفته پرسيدم. «اين چيست كه ميخوانيد؟» استاد مذكور به سؤالم چنين جواب داد: «اين چيزي است كه كور را بينا ميكند و نه اينكه بيناي عادي، بلكه آدمبين ميگرداند!» من حيران مانده، رخصت پرسيده آن ورقه را گرفته ديدم «ترجمان» نام روزنامه بوده است كه آن وقتها در شهر باغچهسراي قريم نشر ميگرديد. روزنامه را برده پنهاني خوانده آورده دادم. به همين واسطه چه بودن روزنامه را فهميدم، به خواندن آن عادت كردم. ذوق و هوسم به دانستن چيزهايي كه در آن نشر ميشد، روز به روز زياد گرديد و از سال آينده خودم به «ترجمان» آشنا شدم در سالهايي كه من در مكتب استاد شكوري درس ميخواندم، وي با اكثر روزنامههاي تاتارستان و آذربايجان آشنا بود و بسياري از مقالههاي علمي و ادبي آن روزنامهها را براي دانش آموزان خود ميخواند و ميفهماند و جوانان را به خواندن روزنامه ترغيب ميكرد»(هاشم، 1988: 288 - 287).
عبدالقادر شكوري پس از رفتن به شهر خجند و آشنايي با اصول جدید آموزش و پرورش در مكتب جديد صلاحالدين مجيدي تاتار، به وطن بازگشته، با اصول جدید، به تدريس ميپردازد. وی ابتدا بر مبناي كتابهاي درسي تاتاري «معلم اول» عبدالهادي مقصودي، «معلم ثاني»، «هفتيك» و كتابهايي كه از باغچهسراي، استامبول، باكو، قزان و تهران به دستآورده بود، تدريس ميكرد و به دانشآموزان تعليم ميداد و بعداً خود او و دوستانش كتابهاي درسي تهيه ميكنند.
عبدالقادر شكوري در شهر ميخواست به آموزش و پرورش دانشآموزان بپردازد. در اين باره ودود محمودي چنين مينويسد «يادم ميآيد هنوز كرسيهاي مكتبي نداشتيم. در روي زمين خان كه تخت بود، به روي نَمَد و شال مينشستيم و در پيش چهارپايههاي پستك داشتيم كه كتاب و دفتر، سنگتخته و سنگقلمها را روي آنها گذاشته ميخوانديم و مينوشتيم. در آن روزها و سالها- سالهاي اولين قرن 20- كتابهاي ما بيشتر در شهر قزان چاپ ميشد. در اين ميان رسالههاي عالمجان بارودي، هادي مقصودي و ديگران ديده ميشدند. يك سری كتابهاي درسي تاجيكي را تاتارستان براي ما حاضر ميكرد. «شرايط ايمان»، عقايد اسلاميه»، «عبادت اسلاميه»، «صد پند لقمان حكيم»، «معلم اول»، «معلم ثاني» از آن جمله بودند»(محمودی و شکوری، 1990: 8).
اما با اغواي همسايه حاجي عبدالقادر شكوري مجبور ميشود كه مكتبش را به منزل محمود خواجه بهبودي واقع در گذر يامين نزديك قلندرخانه منتقل کند. در رابطه با انتقال مكتب به جاي ديگر بايد گفت كه در طول فعاليت اين مكتب، يازده مرتبه مكانش عوض شده است.
گويا وقتي كه مكتب در منزل محمود خواجة بهبودي قرار داشت، كسي به وزارت علوم روسيه شكايت مينويسد كه در مكتب شكوري به دانشآموزان كتابهاي «مضر» را تعليم ميدهند. در اين رابطه از وزارت علوم روسيه براي بازرسی مكتب نماينده ميآيد. اين واقعه را ودود محمودي چنين يادآوري ميكند
3 |
«به معلم خبر داده بودند كه مفتّش بزرگي آمده است و بايد احتياط لازم را كرد. بنابر آنچه كه از كتابهاي دانش دنيوي بود در زير هيزم و خس و خاشاك و انبارهاي خانه پنهان كرد. نقشههای جغرافي، كُرّة مجسمهها پنهان شد. و در روي كرسيها فقط كتابهايي مانند «قرآن»، «هفتيك»، «الفبا»، «جامع الحكايات»، «صد حكايت» در نظر حكومت پادشاهي بي ضرر نهاده شد. همه جا تمیز، منتظر مفتش بدهيبت بوديم. چند نفر آدم رسمي آمدند. هر طرف را كند و كاو كردند، پرس وجو به ميان آمد، حتي لاي كتاب و دفترهاي بچهها را نيز ديدند. چيزي دربارة مكتب و فعاليت معلمش در شكايتنامهها از خادمان صادق حكومت پادشاهي نوشته شده بود، يافت نشد»(محمودی و شکوری، 1990: 10 - 9).
چون تعداد دانشآموزان افزایش پیدا می کنند، شكوري در باغ موروثي پدر براي مكتب يك ساختمان بزرگتر ميسازد. براي ساخت اين مكتب، در كنار شاگردان و والدين آنها، عبدالقادر خمدانچي مهندس، مقيم نجار، صيفي خوشنويس زحمت زيادي کشیدند و اين بيتها در وصف آنهاست:
اوستا مقيم نجار كرده كرسيها طيار
دارد خدمت بسيار در مكتب سمرقند
كرده ملا عالمجان سرشتة شاگردان
اسباب و مركبهاشان در مكتب سمرقند
در اين دوره براي پرداخت هزینهی معلمان، تعمير مكتب، خريد كتابهاي درسي، از نيم تا سه سوم (sum) از شاگردان گرفته ميشد. بچههاي كم بضاعت يا بيبضاعت رايگان تحصيل ميكردند.
از آنجا كه مكتب از شهر دور بود و همه بخصوص در فصل سرما نميتوانستند در درسها شركت نمايند، لازم بود تا شكوري در داخل شهر منزلي را براي مكتب پيدا كند. محمد رحيمباي مغازهاش را كه در گذر قوشحوض بود به مكتب شكوري واگذار كرده و فرزندانش را نير براي خواندن به آنجا فرستاد. بناي جديد مكتب بسيار بزرگی بود و هر مقطع تحصيلي در یک اتاق جداگانه قرار داشت. چون در همين اثنا برخي اشخاص متحجر و دشمن آموزش جديد، با فشار آوردن به محمدرحيمباي، باعث شدند تا مكتب اجباراً به منزل محمد امينجان نيازي تاجر انتقال يابد. در اينجا به دلیل كمبود مکان شرايط تعليم بسيار دشوار بود. تقريباً همة 100 دانشآموز در يك اتاق بزرگ درس ميخواندند(سالهاي1911-1912.م).
6 |
همين كه عبدالقادر شكوري از طريق مطبوعات اطلاع یافت كه در استامبول مجلهاي با عنوان «تدريسات ابتدايه» انتشار مييابد، به خاطر آشنايي با آن و مكتب اصول جديد صالحبيك برخي از اسباب و اثاثیه و كتابهايش را فروخته در سال 1912 به تركيه ميرود. او پيش از آن، مكاتب اصول جديد خوقند و قزان را ديده بود(1909).
شكوري پس از بازگشت از استامبول، تغييراتي را در نظام آموزش ایجاد کرد. از جمله آموزش زبان روسي را آغاز نمود كه سيداحمد خواجة عجزي تدريس مينمود. از ديگر معلمان مكتب محمد يونس، عبدالصمد تبريزي، شاگرد شكوري و محمودي بودند. در آغاز جنگ اول جهاني مكتب شكوري به منزل باباكلان هندي در گذر رستة نو انتقال يافت.
عبدالقادر شكوري از نخستين كساني بود كه تعليم و تربيت پسران و دختران را در يك كلاس رایج كرد. نخستين شاگردان او منوره - دختر عبدالرحمان، جميله- دختر محمدهاشم، زينب - دختر عبدالله سبدساز بودند. بعدها همسر شكوري ميسرهخانم مكتب جديد دخترانهاي تأسيس نمود. رحيم هاشم مينويسد «شكوري هر سال در ماههاي مه، ژوئن براي نمايش موفقيتهاي اصول تعليم خود مجلس عمومي امتحاني تشكيل ميداد. در اين امتحانهاي عمومي كه تا ده روز دوام ميكرد، دَر مكتب به روي همه گشاده بود. معلم پدران و نزديكان خوانندگان، همة طبقههاي اهالي شهر، خصوصاً مخالفان مكتب نو را دعوت ميكرد و در يك دو موسيم تحصيل خطخوان، خطنويس، از معلومات ابتدايي آگاه شدن شاگردان خود را نمايش ميداد. به اين مجلسهاي امتحان از شهرهاي ديگر هممسلكان معلم، معلمان، هواداران اصول نو تعليم هم دعوت ميشدند. من در اين امتحانها از مردان پيشقدم آن دوره استاد عيني، ميرزا عبدالواحد منظم، شاعر خوقندي صوفيزاده، معلم و مؤلف كتاب هاي درسي از تاشكند شاكرجان رحيمي، عاشورعلي ظاهري خوقندي و ديگران را اولين بار ديدهام. اينك در امتحان سال 1916م حمزه حكيمزاده به مكتب ما آمد…»(هاشم، 1988: 207 - 206).
در مكتب و خانة عبدالقادر شكوري روزنامه و مجلههاي چاپ مصر، كلكتّه، استامبول، تهران، باكو، تفليس، قزان، آرينبرگ، بغچهسراي از قبيل «صور اسرافيل»، «چهرهنما»، «طنين»، «ايران نو»، «اقبال»، «وقت»، يولدوز»، «ترجمان»، «صراطالمستقيم»، «شورا»، «تِلميذ»، «الدين و والادب»، فيوضات»، «ملا نصرالدين» و غيره موجود بود.
در راستای حمایت از مكتب اصول جديد شكوري در شهر سمرقند، محمد نورمحمدزاده، در روستاهاي بُلُنغور و جانباي قاري كامل، همچنين شاگردان سابق او عصمتالله رحمتاللهزاده، محمديونس يُلداشزاده، محمدقل احمدجان، نسيم ظريفي، جورهقل كاملي، كينجه حامدي، عبدالجبار نرذيقلي، تاجالدين و عبدالحميد عظمتاف و ديگران مكاتب اصول جديد تأسيس نمودند.
سال 1918 مكتب عبدالقادر شكوري دولتي شد. همچنین وی دو مكتب ديگر نیز، يكي در گذر شربتدار و ديگري در روستاي رجبامين، كه حالا نام شكوري را دارد، تأسيس نموده است. سعيداحمد وصلي در وصف شكوري و مكتب اصول جديد او چنين ابياتي سروده است:
9 |
اي معلم، مكتبت پررونق و پرنور باد
تا قيامت نام نيكت در جهان مشهور باد
جهد كن از بهر ما تا عالم و دانا شويم
پردة غفلت ز گوش و ديدة ما دور باد
ما محبان اصول صوتيه هستيم از آن
تربيت كن، خاطر هر كس ز تو مسرور باد
كم كم از هر علم و فن دانسته تعليمي نما
بهره گيريم از تمدن جاهليت دور باد
گرچه نادانان تو را طعن و حقارت ميكنند
غم مخور الحق و يعل و خصم را منهور باد
با تبسم خدمت خلقي كني، دلشاد باش
كام هر اهل تعصب تلخ و تند و شور باد
جهد كن بهر تمدن خرفهها آماده كن
اين اصول صوتيه در هر كجا منظور باد[3]
در شهر بخارا در ابتداي سال 1900 ملا جورهباي پيرمستي پس از آشنايي با مكاتب اصول جدید روسيه در گذر پوستيندوزان شهر بخارا مكتب خصوصي با اصول آموزش و پرورش جديد تأسيس نمود. اما به دلیل عدم استقبال كودكان از آن تعطيل شد.
سال 1907 ملانظام ثابتاف تاتار در حياط خود در شهر بخارا براي كودكان تاتار مكتبي افتتاح كرد كه در آن سال 10-12 نفر از کودکان تاتار به آن جذب شدند. معلم اين مكتب عبدالرحمان سعيدي از شهر قزان دعوت شده بود.
در سال 1908 اسماعيل غسپري يكي از پايهگذاران آموزش اصول جديد در روسيه و سردبير روزنامة «ترجمان» كه در باغچهسراي انتشار مييافت، به بخارا آمد و پس از مشورت با چند تن از متجددین تاجيك و تاتار به نتيجه رسيد كه در مكتب رسمي تاتارها كه به آن «مظفريه» میگفتند، بچه هاي تاجيك نيز ميتوانند تحصيل كنند. همان سال مكتب تاتارها از خانة نظام ثابتاف به خانة خالد بُرناشُف تاتار ديگر انتقال يافته و چند تن از بچههاي تاجيك را پذيرفت.
نخستين مكتب تاجيكي اصول جديد در بخارا كه در عرصه فرهنگي نقش بزرگي داشته است، توسط ميرزا عبدالواحد مُنْظِم و دوستان و هممسلكانش صدرالدين عيني، احمدجان حمدي و حامدخواجة مهري تأسيس شد. علت اصلي تأسيس چنين مكتبي را صدرالدين عيني چنين بیان ميكند «سال 1326ه. (1908م) در فصل تابستان نويسندة اين سطرها با شريك درسم حامدخواجة مهري بخارايي به سمرقند براي سياحت رفتيم. در اين روزها شريك درس ديگر ما عبدالواحد منظم در سمرقند، در انتشارات ديمورُف به چاپ كتابي مشغول بود. از آنجا كه بار اول بود كه به سمرقند آمده و چون در آنجا آشنايي نداشتيم، با هم به انتشاراتی رفتیم. با راهنمایی ميرزا عبدالواحد شهر نو و كهنة سمرقند را تماشا كرديم. یک روز هنگامی كه مرقد امير تيمور را زيارت ميكرديم با ملا ابراهيم سيدكمالزاده (شاعر و يكي از معارفپروران مشهور سمرقند) برخورديم و با اصرار او در خانهاش ميهمان شديم.
12 |
ملاابراهيم بعد از طعام شمسالدين پسر خود (كه سال 1918 در سمرقند شهيد شد) و تاجالدين برادرزادهاش را نزد ما آورده، امتحان كرد. اين بچهها از حساب، جغرافيا، از خط و املا، از تجويد(قاعدههاي درست خواندن قرآن) و از مسألههاي ديني امتحان دادند. چيزهايي را كه بيست و پنج سال در مدرسه خوانده بودیم و برای اولین بار بود که میشنیدیم، از اين بچههاي 10-12 ساله شنيده در تعجب زده شدیم و طبيعي است كه مكتبي را كه آنها ميخواندند، موجب کنجکاوی ما شد. اين «مكتب شكوري» بود كه سال 1312 (1903) با تلاش ملا عبدالقادر شكوري تأسیس شده بود. مكتب شكوري در آن روزها در گذر قوشحوض بود. شكوري ما را قبول كرده، شاگردان مكتب را يك يك به ما نشان داد و از نقاط مثبت مكتب سخن گفت. تا آن روز مكتب نو را نديده بوديم. «مكتب اصول جديد بوده است، در آنجا بچهها زود خط و سواد ميبرآوردهاند» شنيده باشيم هم، چندان اهميت نداده بوديم. در نتيجة مطالعة كتابهايي مثل «نوادر الوقايع» و «سياحتنامة ابراهيمبيك» لزوم انقلاب علمي و اجتماعي را فهميده باشيم هم، راههاي آن را هيچ فكر نكرده بوديم. خلاصه، به مكتب شكوري درآمده متحير برآمديم و از همان روز سر كرده فكر مكتب تمام مغز سر ما را اشغال كرد»(عینی، 1987: 31- 30).
عبدالواحد منظم تأثرات سفر سمرقند را در «شرح حال» خود چنين بيان كرده است: «سال 1907 در سمرقند به واسطهاي مكتب اصول جديد عبدالقادر شكوري را تماشا كردم. چنان در من تأثير كرد كه هرچه زودتر در بخارا گشادن چنين مكتبي را مقرر نمودم».
5 نوامبر سال 1908 در منزل ميرزا عبدالواحد منظم واقع در گذر سلاحخانة شهر بخارا اين مكتب اصول جديد تأسيس شده و فرزندان طبقات مختلف جامعه را میپذیرفت. نخستين 12 نفر شاگردان مكتب پسران عبارت بودند از احمدجان مخدوم حمدي؛ افضل و اكرم، پسر قاضي شريفجان مخدوم صدر ضياء؛ ظريفجان، عبدالرحمانبيك پسر عبدالله بيك؛ عبدالرحيم پسر حاجي عبدالستار؛ محمدامين پسر سعيدجان مخدوم؛ عبدالقيوم پسر عبدالشكور و ديگران.
چون مؤسسان و معلمان مكتب در امور آموزش و پرورش تجربه نداشتند، با مشكلات زيادي مواجه شدند. صدرالدین عيني در اين رابطه مينويسد «لكن ترتيب تعليم خيلي ويران و همة ما از اصول و قواعد آن بيخبر بوديم. دلمان با آتش اصلاح طرز تعليم شراري داده ميسوخته باشد هم، از ندانستن و ناتواني خود جانمان در عذاب بود»(عینی، 1987: 33).
منظم، عيني، مهري و حمدي به خاطر تجربهآموزي از مكاتب تاتارها، با اصول آموزش و پرورش در اين مكتب آشنا شده، توسط عبدالرحمان سعيدي كتابهاي درسي تاتاري را دريافت كرده و با روشهای جدید كار را ادامه دادند. عبدالواحد منظم مدير و معلم اول، احمدجان حمدي و حامدخواجة مهري معاون او شده، صدرالدين عيني همه روزه به مكتب تاتارها رفته، تجربة اين مكتب را به مكتب منظم انتقال ميداد. چون در مكتب تاتارها فرزندان تاجيك هم تحصيل ميكردند و زبان و كتابهاي تاتاري را نميفهميدند، با درخواست عبدالرحمان سعيدي ص. عيني در مكتب تاتارها وظيفة ترجمه را هم انجام ميداد.
15 |
مكتب اصول جديد منظم در يك مدت كوتاه شهرت كسب نمود. صدرالدين عيني مينويسد «از آنجا كه اين مكتب به زبان فارسي و معلمانش بخاريالاصل بودند، زياده شهرت پيدا كرده، مردم بخارا را به خود جلب نمود»(تبراف، 1991: 31).
ماه مه سال 1909 عبدالواحد منظم و صدرالدين عيني به خاطر آشنايي بيشتر با تجربة مكتب اصول جديد عبدالقادر شكوري و جريان آموزش و پرورش، همچنين قبولی امتحانات عمومي از دانشآموزان آن مكتب براي مدت ده روز به سمرقند سفر كردند. همان سال براي اشخاص 20-30 ساله كه سالها در مكاتب قدیم درس خوانده و سواد قضايي نداشتند، در داخل مكتب شعبة شبانه تأسيس كردند و بصورت منظم به آنها هر روز دو ساعت درس ميداد.
چون نفوذ مكتب ميان مردم زیاد شد، گروهي تنگنظر و پيش از همه دشمنان مكاتب اصول جديد با رهبری ملاقمر تاتار قزاني در فكر از بين بردن آنها شدند. قاضيكلان بقاخواجه، عبدالواحد منظم را با چند تن از شاگردانش دعوت كرده امتحان نموده، با كتابهاي درسي آنها آشنا شده و گفت «شاگردان مكتب نو چون بلبلان باغ جنت بودند. من در اين كار جهت خلاف شرع نديدم، برعكس به همين ترتيب تنظيم يافتن تمام مكتبهاي مسلمانان را لازم ميدانم».
هرچند بعضی از علما مانند مفتي داملا اكرام، دانيالخواجة صدور و برخي ديگر از مفتيها فتواي حلال بودن مكتب را داده، قوشبيگي آستانقل و قاضيكلان بقاخواجه در اين باره حكم مثبتي صادر كرده بودند. برخي از علماي جاهل با سروري قاضي برهانالدين و ملا قمر جلسههاي اعتراضي داير نموده و ميگفتند «اگر اين مكتب بسته نشود، شورش ميكنيم، به قوشبيگي و قاضيكلان هجوم ميكنيم، مفتي اكرام را نابود ميكنيم، معلم مكتب را ميكشيم، آنها را از مسلماني خارج ميكنيم»(عینی، 1987: 51). بر اثر چنين فشارهایی مأموران قوشبيگي، قاضيكلان و رئيس به طور رسمي مكتب منظم را در 25 اكتبر سال 1909 بستند.
تبراف بدون توجه به همة اين فتنهها، کینهها، سوء قصدها، رشك و حسد و حرامكاريهاي علماي متعصب و نیروهای ارتجاعي شهر بخارا مينويسد «نخستين مكتب اصول جديد منظم و دانش خوب و صحيح اولين شاگردان آن در شعور مردم بخارا تا يك اندازه انقلاب فكري و معنوي به وجود آوردند… ميرزا عبدالقادر منظم با تشكيل نخستين مكتب اصول جديد و با ارائه علم و دانش جدید به جوانان زمان ايستادگي در مقابل جبر و ظلم و رذالت اميران و ارتقاء سطح شعور آزاديخواهي در جامعه بخارا سهم كلان داشته است»(تبراف، 1991: 35- 34) .
پس از بسته شدن مكتب اصول جديد تاجيكي عبدالواحد منظم، بيش از 50 شاگرد ادامه تحصيل را در مكتب تاتارها ادامه دادند. اما با فرمان حكومت جوانان تاجيك از خواندن در مكتب تاتارها محروم شدند.
18 |
در بين سالهاي 1912- 1914 در گذرهاي مختلف شهر بخارا غياث مخدوم حسني، ملا ابوالقاسم، مكمِّل مخدوم، عثمانخواجه، حامدخواجه، ملاوفا، ميرزا اسماعيل، عبدالرئوف فطرت و چند تن ديگر از روشنفكران تاجيك مكتبداري ميكردند. در مكتب عثمانخواجه 200 دانشآموز، حامدخواجه 100، ملا وفا 80، مكمل مخدوم50 نفر با اصول جديد آموزش میدادند. در همة اين مكاتب شعبههاي شبانه فعال بود كه در هر كدام 40-50 مرد بيسواد و يا كمسواد درس ميخواندند.
در اين مدت همچنين در غژدوان، قرشي، قراكول، شهرسبز و ديگر شهر و نواحي اطراف بخارا نيز مكاتب اصول جديد فعاليت مينمودند. چنانكه در شهرسبز تحت حمايت اسلامقل تُقصبا مكتبي فعال بود كه مدتي معلم آن عطاخواجة بخارايي و بعداً ميرزا يوسف و نظام مخدوم بودند(عینی، 1987: 132). در قراكول غلامقادر املاكدار و قاضي داملا اكرام مخدوم سال 1913 مكتب باز کردند. در كركي يك گروه جوانان با سروري قاري يولداش پولاداف در خانة ميرخان عبدالنصرزادة بخارايي مكتب تأسيس نمودند.
پس از اينكه برهانالدين در ماه مه 1914 به منصب قاضيكلاني رسيد، متحجرین به مقابله با مكاتب اصول جديد برانگيخته شدند و خواهان بسته شدن سريع چنين مكاتبي شدند. مبارزة آنها شيوههاي مختلف داشت، هم به زور و هم به زر متوسل میشدند. چنانكه ملاقمر تاتار، يكي از دشمنان سرسخت روشنفكران تاجيك، به عثمانخواجه يكي از جوانان روشنفكر ميگويد «اگر شما به اختيار خود مكتب را منحل كنيد، من رئيس يا قاضي شدن شما را تضمين ميكنم». عثمان هم چنين پاسخ ميدهد «ما شغل معلمي را براي شكم يا منصب انتخاب نكردهايم. بلكه به اميد اندكي فايده رساندن به فرزندان مردم و وطنمان اين قدر مشقت را به گردن گرفتيم. مسلكي را كه پيش گرفتيم، به منصب دنيا نميفروشيم»(عینی، 1987: 117).
روز جمعة 2 ژوئية سال 1914 شکایتی با امضاهاي ناشناس به امير عالمخان با اين مضمون ارائه شد. «در دوران امير مرحوم با فتواي علما حرام و بدعت بودن مكتب اصول جديده ثابت گرديده، با امر جنابعالي مكتب بسته شده بود. چندي است كه جديدان مفسد باز سر برداشته، در هر طرف شهر مكتبها گشاده، فرزندان مردم را ويران كرده، فساد و فتنه برميانگيزند. اگر با فرمان جنابعالي اين مكتبها به زودي بسته نشوند، براي برهم دادن اين بدعت به پا خاستهها و ملابچگان يقين است. در آن صورت در مملكت احتمال افزودن فتنه و فساد و ضرر رسيدن به دولت عاليه هست»(عینی، 1987: 119).
5 ژوئيه نصرالله قوشبيگي معلمان مكاتب اصول جديد را فرخوانده، مسألة بر هم زدن چنين مكاتبی را مطرح نمود. وقتی معلمين اعتراض كردند، آنها را پیش قاضيكلان برهانالدين بردند. او نامهای را بيرون آورده و گفت: «حضرت امير فرمودهاند كه مكتب اصول جديده با امر امير مرحوم و فتواي علما بسته شده بود. معلماني كه امروز مكتب گشادهاند از امر پادشاه و حكم شريعت سركش حساب مييابند. معلمها بايد از همين روز اعتباراً مكتبها را بسته، بايد و دستخط «در حدود بخارا معلمي نخواهيم كرد» بدهند. اگر از اين گردن تابند، معلوم نماييد به آنها به طرز ديگري معامله خواهد شد»(عینی، 1987: 121- 120). معلمين ناچار امضاء کردند و بدين ترتيب مكاتب اصول جديد رسماً در بخارا ممنوع اعلام شد. صدرالدين عيني در رابطه با اين اتفاق سوگنامهاي نوشته به اين مضمون:
شد بسته دبستان و بپژمرد گلستان
رفت از گُل صبيان دمش و نفخة عرفان
پر گشت ز صبيان همة كوچه و ميدان
گرييد به اين حال خود، اي زمرة صبيان
اي ميّت پریشان!
اي ميّت پرخون!
گرييد كه اين دم جهلا خرم و شادند
گرييد ملكها به شما دادرسانند
گرييد كه اشكان شما نورفشانند
اي خلق نگر، اين چه عزايي است به دوران؟
تو بيحركت مان
اي زندة بيجان!
در سال 1917، يعني در انقلاب اكتبر در كشور تركستان 92 مكتب اصول جديد از جمله در سيردريا 39 مكتب، فرغانه 30، هفترود 18، سمرقند 5 و در شمال تاجيكستان كنوني نيز 5 مكتب فعاليت مينمود.