مسيحيت در دوران جمهوری چين
مسيحيت در دوران جمهوري چين
آغاز قرن بیستم، تحولات گستردهای در ساختار حکومتی چین و چگونگی فعالیت مسیونرهای مسیحی در این کشور ایجاد کرد. نفس سیستم کهن امپراتوری 2000 سالهی این کشور به شمارش افتاده و آخرین سلسله از این امپراتوریها خود را برای کوبیدن میخ نهایی بر تابوت سیستم حکومتی امپراتوری در این سرزمین مهیا میساخت؛ اختلافات اعتقادی میان کاتولیکها و پروتستانها افزایش یافته و مبلغان تازه نفس مسیحیت انجیلی حضور خود را در این سرزمین تقویت می کردند. کلیسای مستقل چینی با حمایت مسیونرهای انجیلی جای پای خود را محکم میکرد و جنگ سالاران کومین تانگ و حزب کمونیست برای قبضه کردن قدرت باهم به رقابت برخاسته بودند. مسیونرهای غربی، فعالیت خود را پس از شکست قیام بوکسورها سازماندهی کرده و با کسب مجوز از دولت در حال احتضار چینگ عملیات خود را از شهرهای ساحلی جنوب و شرق، به مناطق مرکزی و حتی جنوب غربی، از جمله تبت کشانده بودند که در سال 1905 با مقاومت بوداییان فرقهی کلاه زرد تبت روبرو شده و با ادعای استقلال خواهی برای سرزمین تبت، گماردهگان حکومت مرکزی و مسیونرهای خارجی و بومیهای مسیحی شده را به جرم ظلم و ستم به بوداییان و خیانت به کشور و جاسوسی برای خارجیان، به مسلخ کشانده و خواستار خروج آنها از سرزمین بودایی تبت بودند. درچنین حال و هوایی بود که گروهی از افراد بومی مسیحی شده و تحصیلکرده و آموزش دیده در غرب، با حمایت مسیونرها و نمایندگان کشورهای غربی در چین، در دربار امپراتوری و مراکز سیاسی و اقتصادی دولتی و بخش خصوصی نفوذ کرده و با افکار لیبرالیستی و غربگرایانه، و با توسل به سلاح میهن پرستی، در صدد ایجاد اصلاحات سیاسی و اجتماعی در سیستم و ساختار حکومتی و جامعهی سنتی چین بودند. در رأس این گروه، دکتر سون یاتسن و تعداد دیگری از رهبران انقلاب 1911 قرار داشتند که ابتدا فعالیت خود را از هنگ کنگ و ماکائو آغاز کردند و سپس دامنهی فعالیت نهضت خود را به داخل سرزمین اصلی کشاندند و سر انجام در یک انقلاب با خونریزی کم مهر پایانی بر رژیم امپراتوری زده و جمهوری چین در سال 1911 میلادی، پا به عرصهی وجود گذاشت. جهان مسیحیت که یکبار در رسیدن به آرزوی خود مبنی بر تشکیل حکومتی مسیحی در شورش تایپینگها شکست خورده بود، این بار تصور میکرد که با روی کار آمدن یک مسیحی تربیت شده در غرب، به هدف نهایی خود نزدیک شده و با سقوط امپراتوری سنتی در چین و روی کار آمدن سیستم جمهوری که زاییدهی اندیشهی غرب است، به سرعت تلاشهای خود در مسیحی کردن مردم چین افزود. در حالی که شمار کاتولیکها در سال 1844 تنها 240 هزار نفر بود، این تعداد در سال 1901 به بیش از 720 هزار نفر رسید. (www.chinaview.cn) وقوع دو جنگ جهانی اول و دوم در اروپا و کشانده شدن دامنهی آن به خاور دور و درگیر شدن ژاپن در این جنگها، سیل کمکهای مالی مسیونرهای غربی از اروپا و آمریکا با چالش مواجه شده و اشغال چین توسط ژاپن، مسیونرهای مسیحی، حامیان مالی اروپایی خود را از دست داده و اغلب آهسته آهسته چین را ترک و مسیحیان بومی چین را بدون پشتوانه رها و زمینه برای هرچه مستقلتر شدن کلیسای چینی بیش از گذشته فراهم شد. درگیریهای خونین میان حزب کمونیست و حزب کومین تانگ بر سر قدرت از یک سو، و با ژاپن از سوی دیگر، فضایی برای عملیات سازمان یافتهی مسیونرها باقی نگذاشت. لذا جبههی کلیسای میهن پرستان چین بدون اتکا به مسیونرهای خارجی روی پای خود ایستاد و در این فضای بحرانی توانست گلیم خود را از آب بیرون کشیده و به حیات خود ادامه دهد. با این حال، در سال 1925 تعداد مسیونرهای فعال مسیحی در چین به بیش از 8000 نفر و آمار پروتستانهای چینی 500 هزار نفر تخمین زده میشد. در سال 1945 تنها کلیسای مستقل محلی بیش از 70 هزار عضو پیدا کرده و تقریبا بیش از 700 شورای محلی برای رسیدگی به امور مسیحیان بومی را اداره میکرد. این کلیساهای مستقل روی هم رفته 200 هزار عضو داشتند. اگرچه تا تأسیس جمهوری خلق چین مسیونرهای آمریکایی و انگلیسی همچنان تحت عناوین مختلف به چین رفت و آمد داشتند، ولی با روی کار آمدن حزب کمونیست و فرار حزب کومین تانگ به جزیرهی تایوان، و قطع رابطهی چین کمونیست با اروپا و آمریکا، هرنوع ورود و فعالیت مسیونرهای خارجی، به ویژه غربی، در چین ممنوع اعلام شد.