مسيحيت در دوران جمهوری چين

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۴۶ توسط Shekvati (بحث | مشارکت‌ها)

آغاز قرن بیستم، تحولات گسترده­ای در ساختار حکومتی چین و چگونگی فعالیت مسیونرهای مسیحی در این کشور ایجاد کرد. نفس سیستم کهن امپراتوری 2000 ساله‌ی این کشور به شمارش افتاده و آخرین سلسله از این امپراتوری‌­ها خود را برای کوبیدن میخ نهایی بر تابوت سیستم حکومتی امپراتوری در این سرزمین مهیا می‌­ساخت؛ اختلافات اعتقادی میان کاتولیک‌­ها و پروتستان‌­ها افزایش یافته و مبلغان تازه نفس مسیحیت انجیلی حضور خود را در این سرزمین تقویت می‌کردند. کلیسای مستقل چینی با حمایت مسیونرهای انجیلی جای پای خود را محکم می­‌کرد و جنگ سالاران کومین تانگ و حزب کمونیست برای قبضه کردن قدرت باهم به رقابت برخاسته بودند. مسیونرهای غربی، فعالیت خود را پس از شکست قیام بوکسورها سازماندهی کرده و با کسب مجوز از دولت در حال احتضار چینگ عملیات خود را از شهرهای ساحلی جنوب و شرق، به مناطق مرکزی و حتی جنوب غربی، از جمله تبت کشانده بودند که در سال 1905 با مقاومت بوداییان فرقه‌­ی کلاه زرد تبت روبرو شده و با ادعای استقلال خواهی برای سرزمین تبت، گمارده­‌گان حکومت مرکزی و مسیونرهای خارجی و بومی­‌های مسیحی شده را به جرم ظلم و ستم به بوداییان و خیانت به کشور و جاسوسی برای خارجیان، به مسلخ کشانده و خواستار خروج آن­ها از سرزمین بودایی تبت بودند. درچنین حال و هوایی بود که گروهی از افراد بومی مسیحی شده و تحصیلکرده و آموزش دیده در غرب، با حمایت مسیونرها و نمایندگان کشورهای غربی در چین، در دربار امپراتوری و مراکز سیاسی و اقتصادی دولتی و بخش خصوصی نفوذ کرده و با افکار لیبرالیستی و غربگرایانه­، و با توسل به سلاح میهن پرستی، در صدد ایجاد اصلاحات سیاسی و اجتماعی در سیستم و ساختار حکومتی و جامعه‌­ی سنتی چین بودند. در رأس این گروه، دکتر سون یات­سن و تعداد دیگری از رهبران انقلاب 1911 قرار داشتند که ابتدا فعالیت خود را از هنگ کنگ و ماکائو آغاز کردند و سپس دامنه‌­ی فعالیت نهضت خود را به داخل سرزمین اصلی کشاندند و سر‌انجام در یک انقلاب با خونریزی کم مهر پایانی بر رژیم امپراتوری زده و جمهوری چین در سال 1911 میلادی، پا به عرصه‌ی وجود گذاشت. جهان مسیحیت که یکبار در رسیدن به آرزوی خود مبنی بر تشکیل حکومتی مسیحی در شورش تایپینگ‌­ها شکست خورده بود، این بار تصور­ می­‌کرد که با روی کار آمدن یک مسیحی تربیت شده در غرب، به هدف نهایی خود نزدیک شده و با سقوط امپراتوری سنتی در چین و روی کار آمدن سیستم جمهوری که زاییده­‌ی اندیشه‌­ی غرب است، به سرعت تلاش­‌های خود در مسیحی کردن مردم چین افزود. در حالی که شمار کاتولیک‌­ها در سال 1844 تنها 240 هزار نفر بود، این تعداد در سال 1901 به بیش از 720 هزار نفر رسید [۱] . وقوع دو جنگ جهانی اول و دوم در اروپا و کشانده شدن دامنه‌­ی آن به خاور دور و درگیر شدن ژاپن در این جنگ­‌ها، سیل کمک­‌های مالی مسیونرهای غربی از اروپا و آمریکا با چالش مواجه شده و اشغال چین توسط ژاپن، مسیونرهای مسیحی، حامیان مالی اروپایی خود را از دست داده و اغلب آهسته آهسته چین را ترک و مسیحیان بومی چین را بدون پشتوانه رها و زمینه برای هرچه مستقل‌­تر شدن کلیسای چینی بیش از گذشته فراهم شد. درگیری­‌های خونین میان حزب کمونیست و حزب کومین تانگ بر سر قدرت از یک سو، و با ژاپن از سوی دیگر، فضایی برای عملیات سازمان یافته­‌ی مسیونرها باقی نگذاشت. لذا جبهه‌­­ی کلیسای میهن پرستان چین بدون اتکا به مسیونرهای خارجی روی پای خود ایستاد و در این فضای بحرانی توانست گلیم خود را از آب بیرون کشیده و به حیات خود ادامه دهد. با این حال، در سال 1925 تعداد مسیونرهای فعال مسیحی در چین به بیش از 8000 نفر و آمار پروتستان‌­های چینی 500 هزار نفر تخمین زده می‌­شد. در سال 1945 تنها کلیسای مستقل محلی بیش از 70 هزار عضو پیدا کرده و تقریبا بیش از 700 شورای محلی برای رسیدگی به امور مسیحیان بومی را اداره می­‌کرد. این کلیساهای مستقل روی هم رفته 200 هزار عضو داشتند. اگرچه تا تأسیس جمهوری خلق چین مسیونرهای آمریکایی و انگلیسی همچنان تحت عناوین مختلف به چین رفت و آمد داشتند، ولی با روی کار آمدن حزب کمونیست و فرار حزب کومین تانگ به جزیره­‌ی تایوان، و قطع رابطه‌­ی چین کمونیست با اروپا و آمریکا، هرنوع ورود و فعالیت مسیونرهای خارجی، به‌ویژه غربی، در چین ممنوع اعلام شد[۱].

کتابشناسی

  1. سابقی، علی محمد(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی