تاریخ هنر سریلانکا
10-1. کلیات تاریخ هنر
در سر تا سر کشور سریلانکا فرهنگ و هنر مشهود است. تقريباً تمام سريلانكاييها خود را درگير هنرهايي مثل موسيقي، رقص يا نقاشي ميكنند كه بخشي از فرهنگ این كشور را تشكيل ميدهد. بخشهاي به خصوصي از جزيره به خاطر هنرهاي خاص و ويژهشان شناخته شدهاند، مثلاً آمبالانگودا[1] براي توليد ماسكهاي چوبي سنتي و عروسك بازي و رقص های سنتي معروف است. برای دیدن هنرهاي دستي باید به مناطقی چون پلوناروا، آنوراداپورا، كندي، گال و ترينكومالي[2] سفر کرد. اين شهرها منبع هنر، فرهنگ و میراث فرهنگی و هنری سريلانكا هستند (M.H.Syed, 2007, ص. 137).
سنتهاي سريلانكا در معماري، مجسمهسازي و نقاشي، به دوره عتيق برميگردد. بقاياي آثار كهن در مكانهاي باستانشناسي بازسازي و نگهداري شدهاند و تأثيرات سنتی فرهنگ و هنر را منعكس ميسازد، اما بیشتر گواهي است از الهامات برگرفته از مكتب بوديسم. ادبيات كلاسيك نيز تركيبي از تأثيرات سبك هندي و موضوعات بوديسم را نمایان مي کند. از آغاز قرن بيستم و با قرار گرفتن ادیبان در مقابل ادبيات اروپا، نویسندگان خلاق محلي تنوع گستردهتري را به آثار ادبی بخشیده اند، و در موضوعات و مطالب بيشتر سكولار شده است.
از بسياري از جهات هنر در سريلانكا الهام گرفته از سنت ديرپا و قديمي بوديسم است، كه در عوض سنت محلي و منطقهاي بيشماري را براي هزاران سال جذب كرده ، و هنرهاي متنوع بينظيري را در سريلانكا پديد آورده است. بيشتر هنرهاي سريلانكا از اعتقادات مذهبي نشأت ميگيرد كه در قالبهاي هنري گوناگوني مانند نقاشي، مجسمهسازي، معماري و غيره نمايان است. از طرفي فرهنگ هندي نشانههاي عميق و ماندگاري را در هنرهاي سريلانكا بر جاي گذاشته است. فرهنگ هند به معناي فرهنگ بودايي هند است كه به واسطه بوديسم در قرن سوم قبل از ميلاد به سريلانكا معرفي شد و به عنوان هسته فرهنگی سريلانكا جاي گرفت. (M.H.Syed, 2007, ص. 138)
با تغییر برخی از پادشاهان سبك هنري سريلانكا نیز دچار دگرگونی شده و گویی تابع تحولات و رویدادهای تاريخي بوده است. به این صورت هر كدام از پادشاهان ويژگيها و عناصر هنري خاصي را در هر دوره به آن اضافه كرده اند. برای مثال با سفارش وليويتا سانگاراجا ساراناكارا[3]، پادشاه كیرتي سري راجاسينگ[4] صدها معبد بودایی را كه قبلا توسط مهاجمان خراب و ويران شده بودند، بازسازي و تعمير كرد. معبد صخرهاي دامبولا[5] توسط هنرمندان مكتب نيلاگاما ساخته شده است. در کنار این اقدامات مكتبهاي مختلف هنري به نام پارامپاراوا و مكتب نيلاگاما[6] از معروف ترين سنتها هنری این کشور هستند.
سريلانكا جزيره متمدن و با تاريخی متنوع، غني و قدیمی است. این کشور به علت موقعيت مهم جغرافیایی اش از زمان هاي بسيار قديم به عنوان شاهراه فرهنگي شرق و غرب عمل كرده و این ویژگی از دوره قبل از مسيحيت به اين جزيره چایگاهی بينالمللي داده است. در دست نوشتههايي از امپراطوري موريان[7] در هند در قرن سوم قبل از ميلاد، سريلانكا با عنوان تامباپاني[8] شناخته ميشد. او از اين كشور به خاطر خدمات خوبش به نیکی ياد ميكند.ارتباطات سريلانكاييها با بقيه كشورها در آسيا به گستردگي ارتباط غرب و شبه قاره هند بوده است، منابع مستند کشور چین، به بسياري از مناسبات فرهنگي، سياسي و معاملات تجاري بينالمللي دو كشور (چين و سريلانكا) اشاره کرده اند. مخارج و هزينههاي دريايي چنگ هو[9] گواه مستدلي بر ارتباطات بين چين و سريلانكا است. هر چند با گسترش قدرتهاي اروپايي در اقيانوس هند ارتباط با کشور چين كمرنگ تر شد.
تاريخ مجسمهسازي و نقاشي سريلانكا به قبل از قرن دوم و سوم پیش از ميلاد برميگردد. تاريخچههاي قدیمي سريلانكا، مانند ماهاواسما كه در قرن ششم ميلادي نوشته شد ارجاعات متعددي به هنر نقاشي و مجسمهسازي در سريلانكا دارد. اولين ارجاعات به هنر نقاشي به طرحي از يك كاخ بر روی يك پارچه با استفاده از شنگرف در قرن دوم قبل از ميلاد است. تاريخچههاي قدیمي توضيحاتی را از چندين نمونههاي نقاشي در تالارهاي مقبرههاي بوداييها و خانههاي موبدان و روحانیان بودایی داده است. قطعات باقي مانده از نقاشيهاي ديواري قديمي در چندين مكان باستاني ثبت شده است. کتاب «ماهاواسما» نيز به یک مجسمه و به هنر حكاكي در ساختمانهاي قديمي مانند«لوها پاسادا[10]» كه يك خانه متعلق به موبدان بودایی در شهر «آنورادها پورا» است، اشاره دارد.
از بسياري از جهات هنر سريلانكا بيان سنت قدیمي بودا است كه سنتهاي داخلي و منطقهاي را براي هزاران سال جذب و دروني كرده است. نشانههاي هندي در هنر سريلانكايي عميق و واضح است؛ اما این تاثیرگذاری مانع شكلگيري سنت سريلانكايي در هنر نشده است. قدرت و دوام خصوصيت هنر سريلانكايي به وضوح در تصاويري از بودا در آنورادها پورا و مجسمههاي برنز خدايان هندو در دوره سلطنت پلناوارا در قرن يازدهم و سيزدهم قابل تشخيص است.
بسياري از تاريخشناسان هنر، هنر سريلانكا را در تابعی از تحولات در حاکمیت پادشاهان پي در پي كه از قرن دوم قبل از ميلاد تا قرن نوزدهم بعد از ميلاد حاكمان جزيره بودهاند، به حساب آورده اند. اگر چه اين نوع توالي در ساختن تاريخ هنر مفيد به نظر می آید اما به نظر می آید پادشاهان، اهمیت چندانی به پيوستگي هنري سريلانكا نميدادند. تغييرات در سبک نقاشيها و مجسمهسازيها در طول تاريخ طولاني این مطلب را تایید نشان ميکنند. تاريخ هنر، هنر سنتي سريلانكا را با اسامی مناطقی چون آنورادهاپورا، پلونورا، دامبادينا، ياپاهوا، كُتّه، گامپولا و كندي[11] و همچنین دوران پادشاهي گذشته پیوند زده است. بر این اساس مراحل تاريخي جزيره سريلانكا به پنج دوره تقسيمبندي ميشود:
أ. دوران اوليه (سال 250 قبلا از ميلاد تا سال 500 ميلادي)
ب. دوان میانه (سال 500 ميلادي تا سال 1250 ميلادي)
اولين آثار نقاشي و مجسمهسازي كه مهمترين بخش از تحولات معماري بودايي سريلانكا را تشكيل ميدهد. آثار زیادی از دوره تاريخ اوليه در دسترس نيست، اما تاریخ مجسمههاي برجسته سر در معابد قديم، به قرن دوم و سوم ميرسند. این آثار هنری احتمالاً در اواخر دوران اوليه ساخته شده اند. ویژگیهاي هنري اين مجسمهها بيشتر شبیه سبک نقاشي و مجسمهسازي كلاسيك سریلانکا است. آثار تاريخي دوان میانی پيوستگي و استواری اين مکتب را در طول اين دوران نشان ميدهند.
أ. دوران اخير و بخش یک (سال 1250 ميلادي تا سال 1600 ميلادي)
ب. دوران اخير و بخش دو (سال 1600 ميلادي تا سال 1800 ميلادي)
به طور كلي در طول تاریخ تغيير سبك هاي هنري، هنر سريلانكا را به مراحل مختلف تقسیم کرده كه اوج آن در سبک نقاشيهاي ديواري و مجسمههاي قرن هجدهم و نوزدهم برميگردد. ناتورانيسم كلاسيك دورههاي پيشين به تدريج به سبك متعالي هنري تبديل شده كه بيان كننده آثار سبك كلاسيك در سريلانكا است. بعد از سقوط پادشاهي پلونوارا در قرن سيزدهم ميلادي كشور براي حدود 400 سال وارد مرحله نسبتاً ناپايدار سياسي و پايتخت كشور در پنج شهر مختلف دامبادنيا ياپاهوا، كتّه، استياواك، گامپولا و در نهايت در قرن هفدهم ميلادي به شهر كندي[12] جابجا شد. بعضي از تاريخ دانان هنر بر اين باورند كه در طول تاریخ شكاف و فاصلهاي در سنت هنري سريلانكا رخ داده و كيفيت هنر به حد پايیني تنزل یافته است (Bandaranagke, 1986). در حالی که بعضی دیگر بر خلاف این نظر معتقدند میان دوران مختلف هنری از دوران اوليه تا دوران اخير پيوستگي تاريخی وجود دارد(M.H.Syed, 2007, ص. 138-142)
ت. دوران مدرن (سال 1800 ميلادي تا 1900 ميلادي)
10-2. رقص و موسیقی سنتي سريلانكا
نمایش صورتک ها (کولام[13]) و نمایشی هایی به همراه آواز و رقص (سوکاری و ناداگام[14]) از هنرهای نمایشی مردمی در سریلانکا شامل هستند. به طور کلی در سريلانكا چند نوع رقص سنتي وجود دارد: رقص كندي، رقص با ماسك كه بين تاميلها به «كالوم[15]» معروف است، رقض مذهبی، رقص «ديوها» كه از اعتقادات مردم بودایی است و با ماسك انجام ميشود و رقص در دوره مدرن.
10-2-1. رقص كندي
رقص کلاسیک سینهالی به نام رقص مردم کندی شامل حرکات موزون، رقص جانوران و پرندگان و همچنین با داستان هایی از رامایانا ، متن حماسی زبان سانسکریت هند باستان است. این رقص ها به مردم مناطق مرتفع و کوهستانی تعلق دارد. منطقه کندی بخشی از قلمرو پادشاهی کندی از سال های 1500 قبل از میلاد تا سال 1815 بوده است. اجرای رقص های کندی شامل اجرای حرکات موزون کلاسیک تامیل شامل بهاراتا ناتایام[16] سبکی است که از جنوب هند نشات گرفته است. سبک بایلا[17] سبکی از آواز و رقص است که توسط پرتغالی ها در سال های 1500 معرفی شد و امروز در کشور سریلانکا مشهور است. (M.H.Syed, 2007, ص. 162).
حركت باوقار و آرام و گاهي تند و سريع، پريدن به هوا، به سرعت به دور خود چرخيدن، حركت شنا گونه بالاتنه، حركت همزمان دستها و چشمها، حركت تو در تو و زيگ زاگ پاها، رقص سنتي سريلانكا را تشكيل ميدهند. رقاص لباس مخصوص زردوزي و گلدوزي شدهاي كه با فلزهاي تزئيني آذينبندي شدهاند را ميپوشد. مردها معمولاً پيراهن نميپوشند و تنها به گردن و دستهايشان نوارهايي دال بر و خامه دوزي شده از فلزهاي قيمتي يا تزئيني آويزان ميكنند. رقص با آهنگهاي طبل، سورنا، ني، صور و گاهي خواندن شعر همراه است.
آموزش رقص از سنين شش يا هفت سالگي آغاز و ده تا پانزده سال ادامه مييابد. پس از آنكه هنر آموز آموزشها و مهارتهاي لازم را كسب كرد، در مراسمي سنتي و نيمه مذهبي به اجراي رقص ميپردازد. اين مراسم كه حكم جشن فارغالتحصيلي را دارد «وس بانديم[18]» نام دارد. اين مراسم معمولاً در قسمتي از فضاي باريك معبد به نمايش درميآيد. در جشن فارغالتحصيلي مردم، نماينده موبد بودايي و رقاصهاي نامور و مشهور حضور دارند. در این مراسم بعضي این شرکت کنندگان پيرامون رقص و امور هنري سخنرانی ميکنند. آنگاه آخرين تكنيكهاي رقص سنتي به اجرا درميآيد. اگر چه معابد بوديزم به روي نوعي رقص و موسيقي سنتي باز است، اما آموزشهاي بودا شاخه «تيراودا[19]» مشغول شدن موبد مذهبي و مردمي به موسيقي و رقص را در تضاد با سعادت حقيقي ميدانند؛ ولي بنا به دلايل سياسي، اجتماعي و نفوذ فرهنگ هندوئيزم بر بوديزم شاخه ماهايانا این رقص ها پذیرفته و رقص هاي مذهبي مردمي هميشه مورد تشويق و حمايت بودائيان بوده اند. رقص هاي مذهبي به منظور جلب توجه موجودات آسماني يا ارواح خبيثه، جهت منافع دنيوي انسان اجراء ميشوند.
10-2-2. رقص ديوها و شیاطین
بودائيان بعضي از امراض صعبالعلاج جسمي و روحي را نتيجه حلول شياطين يا ارواح خبيثه در جسم بيمار ميدانند. در اين ميان عدهاي نيز وجود داشته و دارند كه مدعي ارتباط و نفوذ در اين شياطين و ارواح خطرناک هستند. آنان رقص ها، وردها و آهنگهاي مختلفی را ميدانند و براي شفاي هر بيمار يا خنثي كردن هر جادوئي نسخه اصلي از اين مجموعه را اجرا مينمايند.
رقص هاي سنتي معنوي و مادي بسيار شبيه يكديگرند. لذا امتياز هر كدام از ديگري كاري بس مشكل است. در رقص هاي معنوي اشعار مذهبي، حوادث مهم و داستانهاي عجيب و غريب در قالب شعر، در حالي كه موسيقي موزوني آنها را همراهي ميكند، خوانده ميشود. بعضي از رقص هاي مذهبي – معنوي شياطين مهم، موسوم به «ياكون ناتيم[20]ا» عبارتند از:
10-2-3. رقص شياطين تشنه خون
اين شياطين «ريري ياكا[21]» نام دارند. سينهاليان بر اين باورند كه اين شياطين به شكل هجده حيوان خطرناك در جسم بيمار حلول و نفوذ ميكنند. رقاص كه به ارواح خبيثه و شياطين نفوذ دارد، نوعي ماسك و لباس ويژه اين شياطين را ميپوشد، دكوراسيون خاصي از چوب و برگ گياهان با قرائت وردهائي ويژه در محل اجراي رقص، ترتيب داده ميشود. آنگاه رقص در برابر بيمار همراه با آهنگ، موسيقي وحشناك و حركتهاي تند رقاص در دل شب براي چند ساعتي ادامه مييابد.
رقاص در حين اجراي داغ مراسم ممكن است خود را محكم با شلاق بزند يا سر جوجهاي را جدا كند و خونش را به بيمار بدهد و يا خود بياشامد – شايد دليلش اين باشد كه شيطان تشنه خون، رضایت داده و از جسم مريض خارج شود.
رقاصها با فرمول خاصي كه ماهيتش فقط براي خودشان روشن است، پودري به نام "دومالا[22]" تهيه ميكنند و در حالي كه با مشعل ميرقصند، آنرا بر روي شعلههاي مشعل ميپاشند كه سبب روشن شدن ناگهاني فضاي اطراف ميشود. ترتيب دادن چنين مراسمي هزينه سنگيني دارد.
10-2-4. شيطان بزرگ قبرستان:
اين شيطان «ماها ساهون ياكا[23]» نام دارد و نژادش سريلانكايي است. شيطان بزرگ قبرستان به شكل پنج حيوان ميتواند در افراد نفوذ كند.
10-2-5. شيطان جادو:
اين شيطان «هوني يان ياكا[24]» ناميده ميشود و به شكل شش موجود ميتواند به آدميان صدمه بزند.
10-2-6. ديو يا خداي صخره:
اين ديو «گالي ياكا[25]» نام دارد و مردم جنوب کشور و استان واوو به آن اعتقاد دارند. ويويا خداي صخره برخلاف شيطانهاي ديگر از آدميان حمايت و پشتيباني ميكند. او شفادهنده امراض است و از امراض خطرناك پيشگيري ميكند. براي اهالي و مردم منطقهاي كه صخره و سنگي بزرگ در آن وجود دارد، مايه بركت و نعمت است. خدايان ميتوانند رابطه متقابل خوبي با آدميان داشته باشند. آنان براي بعضي خدايان، از جمله خداي صخره غذا فراهم ميكنند و سفره ميچينند و در نهايت پس از اجراي مراسم مخصوص، غذاها را بين مردم تقسيم مي کنند، اما غذاهاي متعلق به شياطين خطرناك را كسي نميخورد.
بودا نزد بوائيان، برترین و مهمترين وجود در آفرينش و برتر از خدايان است. خرافات حاكم بين مردم و ترس و وحشتشان از شياطين فراواني كه ساخته ذهن خود آنان است، تأثير رواني جدي بر مردم خرافاتي دارد به گونهاي كه بعضي از صداي طبل كه در شب تا فاصله نسبتاً زيادي بگوش ميرسد، ميترسند. شواهدي از پيدايش رقص هاي شياطين در تاريخ به چشم نميخورد و معلوم نيست از كجاها وارد فرهنگ بوائيان شده است.
10-2-7. رقص هاي كلاسيك هندي
همچنان كه از نام آن پيداست، اين نوع از رقص ها از هند به سريلانكا آمده است. در اين رقص ها رقاص حركتهاي يكي از پرندگان، حيوانات، كشاورزان، صنعتگران و غيره را به عنوان الگو انتخاب ميكند. در پوشيدن لباس و نوع آرايش، خود را به شكل الگو انتخابياش درميآورد و سپس موزون با موسيقياي كه در مراسم نواخته ميشود حركتها يا الگوي خويش را به نمايش ميگذارد. گاهی آنها به صورت كاروان در خيابانها به راه افتاده و مردم در دو طرف خيابانها به تماشاي آنان ميايستند. سريلانكا به جز طبل، موسيقي سنتي ديگري ندارد. در موسيقيهاي سنتي از طبلهاي «كندي» و مناطق ساحلي كشور، همراه با آلات موسيقي اصيل هندي استفاده ميشود.
10-2-8. جايگاه زن در رقص:
در قرون وسطي، رقص «باراتا نوتيام» (Bharata Notyam)، با هدفي مشخص در زماني معين توسط زنان اجرا ميشد. اين رقص كلاً يك هنر زنانه به حساب ميآمد، اما رقص هاي معنوي ويژه مردان بوده است. زنان در دادگاهها و اماكن مقدس خدايان هندو ميرقصیدند و معمولا زنان پادشاهان (ملكه) بانی این گونه برنامه ها بودهاند. اين رقص جنبه رسمي و تشريفاتي داشته و نزد زنان عامه معمول نبوده است.
رقص در ديدگاه عموم در شأن زن نبوده و مردم رقص را كار زنان بدنام و فواحش ميدانستهاند. اين استنباط اجتماعي باعث شده رقص بين زنان كاملاً از ميان برود و به صورت هنري ويژه مردان درآيد. جداي از اين برداشت اجتماعي كه باعث ميشده زنان از رقص فاصله بگيرند، رقص هاي سنتي قوت، سرعت و تحمل ادامه طولاني را ميطلبيد كه عموماً از زنان ساخته نبوده است. بنابراين رقص هاي سنتي مردمي، كلاً توسط مردان به نمايش درميآمده و رقص زنان فقط بين درباريان و اشراف رايج بوده است. از دهه سوم قرن بيستم زنان وارد صحنه رقص شدند. از آن پس تا امروز قبح رقصيدن زن در جامعه شكسته شده است.
10-2-9. رقص سنتي در عصر جديد:
در گذشته رقص و به خصوص رقص هاي معنوي در شان طبقات پايين اجتماعي بوده است. در قرن اخير همراه با تحولات جديد، دولت هنرهاي سنتي را مورد توجه و حمايت قرار داد و امكانات آموزشي هنري را فراهم كرده است. رقص هاي سنتي به وسيله دولت ترويج و تشويق می شود، به گونهاي كه تفكرات قديم كه رقص را براي زنان ننگ ميدانستند، از ميان رفته است. ديدگاههاي طبقاتي راجع به رقص نيز به تدریجا فراموشي سپرده شده و بر خلاف گذشته، امروز زنان فعالانه در صحنه رقص هاي سنتي و جديد شركت دارند و احتمالاً تا آنجا پيش ميرود كه رقص به صورت هنري زنانه درآيد(مظفری, سریلانکا, 1369, ص. 119-124)