افسانه ی پرواز چانگ اِ به سوی ماه

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۲۰:۱۰ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « == افسانه­ی پرواز«چانگ­اِ» به سوی ماه == پانزدهم از ماه هشتم به تقویم کشاورزی چین، جشن مهرگان چین است. جشن مهرگان همراه با عید بهار و عید قایق اژدها سه عید سنتی بزرگ چین با تاریخی دیرینه و ویژگی­های قومی محسوب می­شوند. در جشن مهرگان، اعضای خانوا...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

افسانه­ی پرواز«چانگ­اِ» به سوی ماه

پانزدهم از ماه هشتم به تقویم کشاورزی چین، جشن مهرگان چین است. جشن مهرگان همراه با عید بهار و عید قایق اژدها سه عید سنتی بزرگ چین با تاریخی دیرینه و ویژگی­های قومی محسوب می­شوند. در جشن مهرگان، اعضای خانواده در كنار هم گرد آمده و کیک ماه( نوعی خوراک مخصوص جشن مهرگان) و میوه صرف مي­كنند و به تماشاي هلال كامل ماه پرداخته و از آن لذت می­برند. داستان جشن مهرگان مربوط به«چانگ­اِ[1]» الهه­ی ماه است. همسر وي«خوو­ای[2]» " مردي شجاع و قوی و تیرانداز ماهری بود. هميشه تیر او به هدف اصابت می­کرد.

در آن دوران، حیوانات وحشی و درنده­ی زیادی وجود داشت كه به مردم آسیب می­رساندند. امپراتور آسمان با توجه به این وضعیت، «خوو­ای» را برای از بین بردن حیوانات وحشی به زمين فرستاد. «خوو­ای» که بسیار شجاع بود، طبق دستور امپراتور آسمان، همراه با«چانگ­اِ» همسر زيباي خود به جهان انسان­ها آمد .

چندی نگذشت كه او بسیاری از حیوانات وحشی و درنده را از بین برد. در اواخر پايان مأموریتش ناگهان اتفاقي رخ داد. در آسمان همزمان10 خورشيد پديدار شد که ده پسر امپراتور آسمان بودند. درجه­ی حرارت زمین ناگهان بالا رفت و جنگل­ها و محصولات کشاورزی آتش گرفته و رودخانه­ها خشک شده و اجساد مردگان در همه جا دیده می­شد. «خوو­ای» با دیدن این وضعیت بسیار غمگین شد و به10 خورشيد نصیحت کرده و از آن­ها خواست هر روز به­نوبت در آسمان ظاهر شوند. اما خورشيد­های خودخواه و متکبر به نصحيت«خوو­ای» توجهي نكرده و عمدا به زمين نزديك­تر شدند تا جايي­كه سطح زمين نيز آتش گرفت. «خوو­ای» متوجه شد که نصیحت هیچ فایده ای ندارد و مردمان بسياری جان خود را از دست می­دهند. لذا، تیر و کمان خود را بر داشت و به سمت خورشيدها تیراندازي كرد. او توانست9 خورشيد را مورد هدف قرار دهد و آخرين خورشيد نيز به گناه خود اعتراف کرده و پوزش خواست، از این رو«خوو­ای» او را بخشيد.

اگرچه این کار باعث نجات مردم شد، اما امپراتور آسمان را رنجاند. امپراتور آسمان که بسیار عصبانی شده بود، با بازگشت«خوو­ای» و همسرش به آسمان مخالفت كرد. «خوو­ای» تصمیم گرفت در جهان انسان­ها بماند و کارهای بیشتری برای مردم انجام دهد. اما «چانگ­اِ» همسرش به تدریج از زندگی سخت در جهان انسان­ها خسته و از آن­جا بی­زار شده و همسرش را به دليل کشتن پسران امپراتور آسمان مورد انتقاد قرار داد. «هوو­ای» متوجه شد که رب النوعي که در کوه«کون­لون» زندگی می­کند، دارویی دارد که با خوردن آن می­توان به آسمان پرواز کرد. لذا، او کوه­ها و رودخانه­ها را پشت سر گذاشت و با زحمت خود را به کوه«کون­لون» رساند.

اما داروی این رب­النوع برای دو نفر کافی نبود. از آن جا­که« خوو­ای» نمی­خواست همسر عزیز خود را رها کند و به تنهايي به آسمان برگردد، دارو را به خانه برد و پنهان کرد. ولی«چانگ­اِ» سرانجام دارو را پیدا کرد و با وجود آن­که بسیار عاشق شوهرش بود، اما نمی­توانست زندگی در آسمان را به فراموشي بسپارد. لذا، در پانزدهم ماه هشتم به تقویم کشاورزی که ماه کامل و آسمان روشن بود، با استفاده از يك فرصت، مخفیانه دارو را خورد و سپس احساس کرد که بدنش سبک­تر شده و آهسته آهسته در آسمان شناور مي­شود. بدین­صورت بود که «چانگ­اِ» به ماه بازگشت و در در آن­جا زندگی خود را آغاز كرد. چندي بعد«خوو­ای» به خانه برگشت و از اين­كه همسرش به آسمان بازگشته است بسيار غمگین شد. چون«چانگ­اِ» به ماه برگشته بود، او در آن­جا بی­کَس مانده و احساس تنهايي مي­كرد. تنها هم­دمش یک خرگوش و مردی سالخورده و هیزم شکن بودند. او روزها را غمگين در خانه سپری می­کرد، به ویژه هر سال در پانزدهم ماه هشتم که ماه بسیار روشن و زیبا بود، زندگي سعادتمند خود در كنار همسرش را به ياد مي­آورد.


[1] - Chang’e.

[2] - Hou Yi.