طبیعت گرایی در هنر چینی
طبیعت گرایی:
سومین ویژگی هنر چینی طبیعت گرایی یا آن چیزی است که در فرهنگ غربی از آن با نام «ناتورالیسم» یاد می شود. فرهنگ غربی نماد هولناکی از جنگ و تضاد میان انسان و طبیعت است، اما در فرهنگ چینی بر پاسداشت و هماهنگی انسان و طبیعت تأکید می شود. کنفوسیوس گفته:«خردمند از آب لذت می برد و نیکمرد از کوه.» لذا، در نگارش چینی هم برای نام طبیعت از کاراکتری شبیه کوه و آب استفاده می شود، چون در طبیعت آب و کوه از سایر اشیاء مهمتر هستند. هنر چینی طبیعت را به نیرویی که از درون آن بر می خیزد، جاندار می بیند و غایت هدف هنرمند به وحدت رسیدن با این نیرو و سپس نمایش بیانی عالی از آن در هنر خویش است.
در نقاشی چینی، هنرمند همواره می کوشد از مشاهده با چشم سر به مشاهده با چشم دل برسد و با غور و تفکر در چشم انداز طبیعی به ژرفنای ناپیدای ازلی دست یابد. نقاشی برای هنرمند چینی مشاهده ای است که به مکاشفه ختم می شود، و لذا، اغلب نقاشان چینی خود عارف نیز بوده اند. هنرمند چینی چشمی تیز برای دیدن زیبایی های طبیعت دارد و این زیبایی را هرکجا که بتواند بازسازی می کند. هنرمند در مشاهده ی طبیعت تنها ظاهر اشیاء را نمی بیند، بلکه نظم و هماهنگی باطنی انسان و طبیعت را مدنظر قرار می دهد. در نقاشی هنرمندان چینی همیشه چهار عنصر طبیعت، شعر، خوشنویسی و مهر هنرمند مکمل و لازم و ملزوم یکدیگر و جدایی ناپذیرند.
معماری چینی هم از این خصوصیت برخوردار است. در و دیوار کاخ های کهن پر از نقش و نگار است؛ بام بناها را قوس های منحنی های چشم نواز پوشانده است. ستون ها با ظرافت تمام تراش خورده اند و باغ ها و حیاط ها با پستی و بلندی ها و حوض ها و کاج ها و درختان سِدر و بیدهای سایه گستر آراسته شده اند. پل های قوسی بر روی آبراهه ها نمادی از ظرافت اندیشه و هنر چینی است. حتی «دیوار بزرگ» چین نیز خود را با زیباییهای طبیعت هماهنگ ساخته است. از دامنهها بالا رفته و کنار صخرهها جای گرفته و از قلهای به قلهی دیگر جهیده و بر هر اوجی برجی بر نهاده و از درهای به دامنهای پیچ و تاب خوران گذر کرده و بر فراز بلندی ها ار افق بی پایان ناپدید شده است و با هر پیچش منظره ای از ترکیب شکوه کوهسار و دست ساخت انسان پدید آورده است.
بیشتر پرستشگاه های بودایی بر شکاف کوه ها و یا دامنه ها ساخته شده تا راهبان در سکوت جاودان به مراقبه به پردازند. نمازخانه های آنها پوشیده از نقش و نگار و کنده کاری های نیلوفر مقدسِ گلِ اشراق بر صخره ها و تخته سنگ ها و تندیس ها نقش بسته تا چیره دستی انسان با طبیعت برابری کند.
شاعران و هنرمندان تائویی هم برای یافتن سکوت اندیشمندانه به طبیعت روی می آوردند. در پرده های نقاشی و شعر شاعران چینی هم این احساس نزدیکی با طبیعت و زیبایی های آن به روشنی مشاهده می شود. بنابراین، می توان پذیرفت که در همه ی آثار هنری چین، از جمله هنرهای دستی، نسیم سبک کوهسار، زمزمه ی جویبار، اوج گرفتن پروانه، آواز مرغان، جلوه گری گل ها، چشم انداز جنگل و کوه چشم و گوش و روح و روان را نوازش می دهد. در هر پرده ی نقاشی، حکیمی در سکوت و آرامش با موسیقی پنهان طبیعت همنوا گشته و از این وحدت شگفت با طبیعت لبخندی آرام و رضایتمندانه برلب دارد. هر چینی ظریف اندیش همواره در آرزوی آن است که در خلوت طبیعت گوشه گیرد و با رمز و راز آن دمساز شود و راز درون خود را در آن بجوید.[۱]
کتابشناسی
- ↑ سابقی، علی محمد(1392). "جامعه و فرهنگ چین." تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، جلد ...، ص ... .