قرامطه
در جنوب و غرب ایران نیز گروهی از اسماعیلیان، شخصی را به نام «حمدان قرمطی» به عنوان مهدی آخرالزمان پذیرفتند و در اواخر قرن سوم، همزمان با ظهور فاطمیان مصر، در سراسر خاورمیانه غوغایی برپا کردند. هنگامی که دعوت قرامطه بر کوفه، بصره، واسط و مناطقی از ایران، بحرین ، الاحسا ، قطیف و هجر زیاد شد، درگیریهای ایشان با خلفای عباسی و فاطمی آغاز گشت. معروف ترین نبردهای آنها، ورود به مکه و صدور جواز کشتن حجاج و غارت کعبه و کندن و بردن حجرالاسود به بحرین بود! زیرا ایشان اعتقادی به بوسیدن حجرالاسود و بسیاری از ارکان حج نداشتند.
فلسفه قرامطه در خطوط کلی با فلسفه اسماعیلیان اختلافی نداشت و بسیار مبتنی بر شناخت فلسفه «اخوانالصفا»[119] بود که آمیخته با آرای زرتشتیان، مزدکیان و مانویان و در واقع نوعی رفرم اجتماعی بود؛ البته اختلافاتی نیز با اخوانالصفا داشتند؛ بهعنوان نمونه، بر خلاف «اخوان الصفا» که وجود موجودات را از طریق فیض میدانستند، در آفرینش موجودات معتقد به ابِداع بودند. آموزشهای قرامطه پنهانی و بر اساس وفاداری بود؛ مانند کیش مهر، طریقت ماسونی و یا روش فیثاغورثیان و مانویان