پرش به محتوا

دیپلماسی عمومی بریتانیا

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۲۳:۵۲ توسط Jafari (بحث | مشارکت‌ها)

دیپلماسی عمومی به عنوان یک مفهوم متمایز در سال 1965 ظهور کرد، زمانی که توسط ادموند گالیون، دیپلمات حرفه ای و رئیس دانشکده حقوق و دیپلماسی دانشگاه تافتز ابداع شد[۱]. این مفهوم برای تعریف جنبه هایی از روابط بین الملل که خارج از تعاملات سنتی دولت با دولت رخ می دهد، تکامل یافته است و در عوض بر تعامل با مردم خارجی تمرکز دارد. تمایز اساسی بین دیپلماسی عمومی و دیپلماسی سنتی در مخاطبان هدف نهفته است. در حالی که دیپلماسی سنتی روابط بین بازیگران دولتی و سایر نهادهای بین المللی را مدیریت می کند، دیپلماسی عمومی به طور خاص جوامع خارجی، گروه های غیررسمی، سازمان ها و افراد را مخاطب قرار می دهد[۲].

دیپلماسی عمومی «به دنبال همکاری، ارتباط و اجرای روابط با دولت های خارجی نیست، بلکه به ویژه با نهادها، سازمان ها و افراد غیردولتی در کشورهای خارجی[۳]. تفاوت قابل توجه دیگر بین این رویکردهای دیپلماتیک مربوط به جدول زمانی تأثیر آنها است. دیپلماسی سنتی معمولا تأثیرات فوری بر ارتباط با دولت ها یا بازیگران خارجی دارد، در حالی که دیپلماسی عمومی تأخیر خاصی را در دستیابی به نتایج مورد نظر خود تصدیق می کند[۲].

دیپلماسی عمومی چندین بعد کلیدی را در بر می گیرد: "تأثیر نگرش های عمومی بر شکل گیری و اجرای سیاست خارجی، پرورش افکار عمومی در سایر کشورها، همکاری با منافع خصوصی در خارج از کشور، گزارش در مورد امور خارجی، ارتباط بین دیپلمات ها و خبرنگاران خارجی و فرآیندهای ارتباطات بین فرهنگی"[۳]. این پیش شرط هایی را برای ایجاد برداشت های مثبت در مورد سیاست و تصویر کلی یک ملت ایجاد می کند.

در قرن بیست و یکم، دیپلماسی عمومی در پاسخ به تغییر پویایی بین المللی، از جمله بازگشت "قدرت" ژئوپلیتیکی و تکثیر بازیگران در صحنه جهانی بیشتر تکامل یافته است[۴]. رویکردهای معاصر دیپلماسی عمومی را می توان به دو دیدگاه اصلی دسته بندی کرد: رویکرد رابطه ای که بر گفتگو و درک متقابل تأکید دارد و رویکرد اطلاعاتی که بر چگونگی طرح ریزی یک دولت برای مخاطبان خارجی تمرکز دارد[۵]. برای کشورهایی مانند بریتانیا که کاهش قدرت سخت را تجربه کرده اند، به ویژه پس از جنگ جهانی دوم، دیپلماسی عمومی به عنوان ابزاری برای اعمال قدرت نرم اهمیت فزاینده ای پیدا کرده است[۱]. همانطور که جوزف اس نای جونیور اشاره کرد،

"دیپلماسی عمومی ابزار مهمی در زرادخانه قدرت هوشمند است" و قدرت نرم یک کشور در درجه اول بر سه منبع متکی است: فرهنگ، ارزش های سیاسی و سیاست های خارجی[۱].

سیر تاریخی دیپلماسی عمومی در بریتانیا

دیپلماسی عمومی بریتانیا ریشه در دوران الیزابت دارد، زمانی که تلاش های دیپلماتیک اولیه عمدتا ماهیت تجاری داشت. در زمان ملکه الیزابت اول، شرکت ترکیه برای اهداف تجاری سفارتخانه ای در قسطنطنیه تأسیس کرد و بعدا از طریق نامه های ثبت اختراع و منشور سال 1581 به اهداف سیاسی دست یافت که ابعاد دیپلماتیک را به نقش تجاری خود اضافه کرد[۶]. حتی در اوایل اروپای مدرن قرن شانزدهم و هفدهم، دیپلماسی از مطالب چاپی برای مشارکت عمومی استفاده می کرد و سفیران و فرستادگان از تبلیغات چاپی برای حمایت از مذاکرات و حفظ شهرت کشور خود استفاده می کردند[۷].

سازمان رسمی دیپلماسی عمومی بریتانیا در سال 1932 گام مهمی به جلو برداشت، زمانی که شرکت پخش بریتانیا (بی بی سی) شروع به پخش در قلمروهای امپراتوری بریتانیا کرد و پایه ای برای استراتژی ارتباطات بین المللی بریتانیا ایجاد کرد[۸]. با این حال، در طول جنگ سرد بود که دیپلماسی عمومی بریتانیا واقعا شتاب گرفت و پخش بین المللی و مدیریت اخبار به اجزای اصلی در رویارویی ایدئولوژیک با کمونیسم تبدیل شدند[۹][۱۰].

دوران پس از جنگ سرد چالش ها و رویکردهای جدیدی را برای دیپلماسی عمومی بریتانیا به ارمغان آورد. در دهه 1990، بریتانیا با مشکلات تصویری مواجه شد و به عنوان "خفه کننده، سنتی، سفیدپوست، نژادپرست و امپریالیست" تلقی می شد - شهرتی که با اهداف سیاسی و اقتصادی آن در تضاد بود. برای رسیدگی به این مشکل، دولت کمپین تغییر نام تجاری "بریتانیای باحال" را راه اندازی کرد که با وجود برخی طنز های ناخواسته، با موفقیت به اهداف کوتاه مدت خود برای مدرن سازی تصویر بریتانیا دست یافت[۱۰].

در سال 2002، دولت بریتانیا هیئت استراتژی دیپلماسی عمومی را برای هماهنگی فعالیت ها در بخش های مختلف تأسیس کرد. سازمان های کلیدی از جمله مرکز سیاست خارجی، شورای بریتانیا، اداره گردشگری بریتانیا، و تجارت و سرمایه گذاری بریتانیا برای توسعه یک استراتژی منسجم با محوریت موضوعات "اصول و حرفه ای" و "سنت پویا" همکاری کردند. این سازماندهی مجدد نهادی نشان دهنده شناخت مجدد مقامات بریتانیایی از اهمیت دیپلماسی عمومی در ارائه تصویری مدرن و کارآمد از بریتانیا به مخاطبان خارج از کشور بود[۹].

استراژی­ های کلیدی

در اوایل دهه 2000، دیپلماسی عمومی بریتانیا با چالش مهمی روبرو شد زیرا تحقیقات نشان داد که بسیاری از کشورها بریتانیا را با ویژگی های منفی و منسوخ مرتبط می دانند - "کشوری در حال زوال، سنت گرا، نژادپرستانه و رنگ امپریالیستی[۱۱]. به طور مشابه، در دهه 1990، بریتانیا گرفتار "تصویری بسیار منسوخ از خفه بودن، سنتی، سفیدپوست، نژادپرست و امپریالیست" بود. این ناسازگاری تصویر با اهداف سیاسی و اقتصادی بریتانیا، ابتکارات استراتژیک تغییر نام تجاری را برانگیخت. کمپین "بریتانیای باحال" که در اواخر دهه 1990 راه اندازی شد، نشان دهنده یک تلاش محوری برای تغییر نام تجاری بود که علیرغم ایجاد برخی از "طنز ناخواسته"، با موفقیت به اهداف کوتاه مدت خود برای مدرن سازی تصویر بریتانیا دست یافت[۱۰].

این کمپین با وعده نخست وزیر تونی بلر برای تبدیل بریتانیا به یک "کشور جوان" و تجدید هویت ملی بریتانیا برای انعکاس واقعیت معاصر در آغاز قرن همسو بود[۱۲]. دولت بریتانیا رویکرد استراتژیک خود را در سال 2002 با ایجاد هیئت استراتژی دیپلماسی عمومی (که به آن هیئت مدیریت استراتژی دیپلماسی عمومی نیز گفته می شود) برای هماهنگی فعالیت های دولت در برقراری ارتباط با مردم خارجی رسمی کرد[۱۱].

این نهاد تلاش های دیپلماسی عمومی را در بخش های مختلف هماهنگ کرد و مرکز سیاست خارجی، شورای بریتانیا، اداره گردشگری بریتانیا و تجارت و سرمایه گذاری بریتانیا را تحت یک استراتژی منسجم گرد هم آورد[۱۰]. این استراتژی یکپارچه حول دو موضوع اصلی متمرکز بود: "اصول و حرفه ای" و "سنت پویا"[۱۰][۱۱]. تلاش های بازاریابی بر معرفی بریتانیا به عنوان "کشوری خلاق و نوآور" با "نیروی کار چند فرهنگی فعال" و قرار دادن آن به عنوان "مرکز واردات و صادرات ایده ها، کالاها، خدمات، منابع انسانی و فرهنگ ها" متمرکز بود.

در طول سال های 2004-2005، تلاش های دیپلماتیک بریتانیا به طور خاص انگلستان را به عنوان پیشرفته در علم و فناوری و به عنوان مرکزی برای مد، تجارت و طراحی برجسته کرد. تا سال 2006، دیپلماسی عمومی بریتانیا دستخوش تغییر مفهومی دیگری شد و بر "تغییر رفتار، نه مفاهیم" تمرکز کرد[۱۲]. این رویکرد تشخیص می دهد که تصویر و شهرت یک کشور به عنوان یک "کالای عمومی که می تواند بر منافع فردی تأثیر بگذارد" عمل می کند و تحت تأثیر توانایی کشور در پاسخگویی به مسائل خاص و انتشار ارزش های فرهنگی است که بر فروش محصول تأثیر مثبت می گذارد[۱۳].

بریتانیا متعاقبا چهار هدف کلیدی را برای دیپلماسی عمومی خود در قرن بیست و یکم بیان کرد: افزایش آشنایی (به روز رسانی ادراکات)، افزایش قدردانی (ایجاد ادراکات مثبت)، درگیر کردن مردم (تبلیغ بریتانیا به عنوان مقصدی برای گردشگری، مطالعه و ارزش ها) و تأثیرگذاری بر رفتار (جذب سرمایه گذاری و حمایت سیاسی) این اهداف منعکس کننده درک پیچیده ای بود که دیپلماسی عمومی موثر نه تنها به مدیریت تصویر بلکه به تأثیر استراتژیک بر نگرش ها و رفتارها نیاز دارد.

نهادهای دیپلماسی عمومی بریتانیا

دیپلماسی عمومی بریتانیا از طریق چندین نهاد کلیدی که با هماهنگی برای نمایش تصویر و ارزش های ملت در خارج از کشور کار می کنند، اجرا می شود:

شورای بریتانیا

شورای بریتانیا با در نظرگرفتن "مرکز استراتژی بریتانیا"، در بیش از 100 کشور فعالیت می کند و بر روابط آموزشی و فرهنگی برای ایجاد روابط بلندمدت تمرکز دارد. کار آن شامل هنر، آموزش زبان، حکمرانی و علوم است - حوزه هایی با "پتانسیل تقویت روابط بلندمدت بدون تحت تأثیر قرار گرفتن در مسائل سیاسی".

شرکت پخش بریتانیا (بی بی سی)

بی بی سی که در سال 1932 تأسیس شد، زمانی که "پخش را در سرزمین های امپراتوری بریتانیا آغاز کرد"، خدمات پخش بین المللی را ارائه می دهد که برای دیپلماسی عمومی بریتانیا اساسی بوده است[۸]. در طول جنگ سرد، پخش بین المللی بی بی سی "محور" تلاش های دیپلماسی عمومی بریتانیا بود.

مرکز سیاست خارجی

این موسسه با همکاری شورای بریتانیا و بی بی سی، به استراتژی جامع دیپلماسی عمومی بریتانیا کمک می کند. در توسعه رویکرد هماهنگ با محوریت مضامین "اصول و حرفه ای" و "سنت پویا" شرکت کرد[۱۰].

موزه بریتانیا

موزه بریتانیا به عنوان"یک موزه بزرگ، جامع و مشهور بین المللی"، به عنوان "یک بستر طبیعی برای دیپلماسی فرهنگی عمومی و فعالیت های روابط عمومی بین المللی" عمل می کند[۵][۱۴]. از طریق اتاق های نمایشگاه مبتنی بر تمدن و عملیات طولانی مدت، به ایجاد تصویر مثبت از بریتانیا در سطح بین المللی کمک می کند.

هیئت استراتژی دیپلماسی عمومی

این نهاد هماهنگ کننده که در سال 2002 تأسیس شد، "با هدف همگام سازی تمام فعالیت های دیپلماسی عمومی انجام شده توسط ادارات مختلف دولتی" ایجاد شد. این نهاد نهادهای ذکر شده در بالا را به همراه اداره گردشگری بریتانیا و تجارت و سرمایه گذاری بریتانیا گرد هم آورد تا "یک استراتژی دیپلماسی عمومی منسجم و منسجم" را توسعه دهد.

کمیته امور خارجی بریتانیا به طور رسمی کار این نهادها را به عنوان "با هدف اطلاع رسانی و تعامل با افراد و سازمان های خارج از کشور، بهبود درک و نفوذ برای بریتانیا به شیوه ای سازگار با اهداف میان مدت و بلند مدت دولت" تعریف کرد[۱۰].

اهداف دیپلماسی عمومی بریتانیا

دیپلماسی عمومی بریتانیا اهداف روشنی را برای رسیدگی به چالش های تصویر کشور و پیشبرد منافع استراتژیک خود تعیین کرده است:

تغییر تصویر بریتانیا

هدف اصلی تغییر برداشت های بین المللی از بریتانیا به عنوان "کشوری منسوخ یا منقضی شده، که از طریق تلاش های روابط عمومی هماهنگ، به سمت سراشیب، قدیمی، سفیدپوست، نژادپرست و امپریالیستی" به یک "کشور مدرن، خلاق و چند فرهنگی" می رود[۱۲].

دفاع از شهرت بریتانیا

یکی از دو هدف کلی که در بررسی دهه 1990 مشخص شد، "دفاع از شهرت بریتانیا به گونه ای بود که بریتانیا و سیاست های آن را به شیوه ای جذاب و قانع کننده به مخاطبان جهانی معرفی کند."

ایجاد اعتماد و تفاهم

دومین هدف گسترده بر "ایجاد اعتماد با مخاطبان از طریق ایجاد احترام و درک متقابل که امکان تفاوت ها را فراهم می کند" متمرکز بود، اولویتی که دولت های بریتانیا از سال 1997 دنبال می کنند.

پیشبرد اهداف میان مدت و بلند مدت دولت

بررسی لرد کارتر (2006) دیپلماسی عمومی را به عنوان کاری با هدف "اطلاع رسانی و مشارکت افراد و سازمان های خارجی برای بهبود درک و نفوذ انگلستان (بریتانیا) به شیوه ای سازگار با اهداف میان مدت و بلند مدت دولت" تعریف کرد[۱۵].

تأثیر مثبت بر ادراکات

شورای استراتژی بریتانیای کبیر برای دیپلماسی عمومی این مفهوم را به عنوان "فعالیتی که به دنبال تأثیرگذاری مثبت، از جمله از طریق ایجاد روابط و مشارکت، برداشت افراد و سازمان های خارج از کشور در مورد بریتانیا است" تعریف کرد[۱۱].

چهار هدف خاص قرن بیست و یکم به شرح زیر است:

  1. افزایش آشنایی: "وادار کردن مردم به فکر کردن در مورد کشور شما و به روز رسانی تصویر آنها از آن"؛
  2. افزایش قدردانی: "ایجاد برداشت مثبت از کشور خود و وادار کردن دیگران به دیدن مسائل از دیدگاه شما"؛
  3. جذب مردم: "تشویق مردم به دیدن کشور شما به عنوان مقصدی جذاب برای گردشگری و تحصیل و تشویق آنها به خرید محصولات آن و اشتراک در ارزش های آن"؛
  4. رفتار تاثیرگذار: "وادار کردن شرکت ها به سرمایه گذاری، تشویق حمایت عمومی از مواضع کشورتان، و متقاعد کردن سیاستمداران برای روی آوردن به آن به عنوان یک متحد."[۱۲].

نیز نگاه کنید به

دیپلماسی عمومی ترکیه؛ دیپلماسی عمومی فرانسه؛ دیپلماسی عمومی چین؛ دیپلماسی عمومی آلمان؛ دیپلماسی عمومی قطر؛ دیپلماسی عمومی عربستان سعودی؛ دیپلماسی عمومی امارات متحده عربی؛ دیپلماسی عمومی هند؛ دیپلماسی عمومی آذربایجان؛ دیپلماسی عمومی عمان؛ دیپلماسی عمومی پاکستان

کتابشناسی

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ Shao, Z. (2023). Shakespeare and British public diplomacy. Academic Journal of Humanities & Social Sciences, 10(1)، 45–60.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ Saliu, H. (2020). Public diplomacy and related concepts from the perspective of Lasswell’s communication model. Journal of Communication Studies, 12(4)، 88–104.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ Brovina, N. (2018). Developments and theoretical approaches on public diplomacy. The International Journal of Applied Language Studies and Culture,1(1)، 1–12.
  4. Faucher, C. (2021). Restoring the image of France in Britain, 1944–1947. Historical-Philological Journal, 33(2)، 123–145.
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ Peng, R. (2022). Public relations between British Museum and Chinese audience. SHS Web of Conferences, 150، Article 03012.
  6. Carrick, R. (2016). Commercial diplomatic policy and practice: A practitioner’s perspective. Journal of Diplomatic Studies, 4(2)، 56–72.
  7. Helmers, H. (2021). English public diplomacy in the Dutch Republic, 1609–1619. Diplomatic History Quarterly, 45(4)، 678–695.
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ Zamorano, M. M. (2016). Reframing cultural diplomacy: The instrumentalization of culture under the soft power theory. Cultural Policy Review, 22(4)، 512–530.
  9. ۹٫۰ ۹٫۱ Leclercq, V. (2006). La public diplomacy: De John F. Kennedy à Tony Blair. Études Internationales, 37(2)، 245–260
  10. ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ ۱۰٫۳ ۱۰٫۴ ۱۰٫۵ ۱۰٫۶ Gull, A., Gul, S., & Ali, S. (2020). Appraisal of public diplomacy strategies of major states: Lessons for Pakistan. Global Regional Review, 5(3)، 102–115
  11. ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ۱۱٫۲ ۱۱٫۳ Gurgu, E., & Cociuban, A. (2016). The role of public diplomacy in international relations in full process of globalization. Global Governance Review, 8(1)،22–37.
  12. ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ ۱۲٫۲ ۱۲٫۳ Al-Tamimi, N., Amin, A., & Zarrinabadi, N. (2023). Qatar’s nation branding and soft power: Exploring the effects on national identity and international stance. Contributions to International Relations, 12(3)، 156–172.
  13. Wainwright, D. (2023). Commerce and cultural diplomacy: The British Council in Iran during the 1970s. International History Review, 45(1)، 156–172.
  14. Suzic, B., Karlíček, M., & Stríteský, V. (2016). Adoption of social media for public relations by museums. Museum Management Quarterly, 24(3)، 33–48.
  15. Ymeri, E. (2023). Public diplomacy as political communication in Albania. POLIS,19(2)، 77–92.

نویسنده مقاله

محمد حسین شعاعی