عصر پادشاهی میانه مصر
عصر پادشاهی میانه (حدود 2060 تا 1785 ق.م):
پادشاهان سلسله یازدهم بویژه "منتوحوتب دوم"، هدف عمده خود را متوجه یکپارچه سازی دوباره سرزمین مصر که عملاً به سه بخش تقسیم شده بود، متمرکز ساختند. آنها جنگ داخلی را پایان دادند و با برپایی دولتی قدرتمند، وحدت و یکپارچگی را به این سرزمین بازگرداندند (الانصاری:30) و زمینه را برای بازگشت عظمت و شکوه پیشین مصر فراهم آوردند. در طول دوره حکومت پادشاهان این سلسله، امرای مناطق همچنان از قدرت برخوردار بودند و البته سیاست حکومت مرکزی مبتنی بر مدارا و حتی به رسمیت شناختن آنان بود (برستد:102). ادامه این وضعیت در اواخر حکومت این سلسله به تضعیف قدرت مرکزی و بروز بحران هایی منجر شد که در نهایت، فروپاشی آن را به دنبال داشت.
"امنحمات اول" مؤسس سلسله دوازدهم در سال 2000 ق.م، در میان رقابت مدعیان حکومت بر تخت نشست. او که در عهد حکومت سلسله یازدهم در جایگاه وزیر اعظم قرار داشت، از جمله فرعون های قدرتمند عصر پاشاهی میانه بود که با استقلال حاکمان مناطق مخالفت و آنان را ناگزیر از تسلیم و تبعیت از حکومت مرکزی کرد. او همچنین قلمرو قدرت خود را به سرزمین های اطراف گسترش داد و قبایل بدو و لیبیایی را که مزاحمت هایی ایجاد می کردند، سرکوب کرد (الانصاری:31). امنحمات اول با تعیین فرزندش به ولیعهدی، سنتی را ایجاد کرد که در طول حکومت این سلسله جاری بود (موسوعة تاریخ، 50:2). از جمله اقدامات او حفر آبراهی در شرق دلتا، میان رودخانه نیل و خلیج سوئز بود که نقش مهمی در امر تجارت داشت (الانصاری:31). هرچند این سلسله از سلسله های قدرتمند مصر باستان بود و پادشاهان آن بیش از دو قرن بر این سرزمین حکم راندند (برستند:115)، چند پادشاه آخر این سلسله بویژه"امنحمات چهارم" نتوانستند میراث عظیم، ثروت هنگفت و آرامش دراز مدت را حفظ کنند. امنحمات به دلیل ضعف شخصیت جایگاه خود را از دست داد و در حالی که ولیعهدی تعیین نکرده بود درگذشت و خواهرش "پسویک نفرو رع" بر جای او نشست که او هم نتوانست قدرت را تحکیم بخشید و لذا حکومت مرکزی و قدرت فرعون به شدت تضعیف شد و سرانجام از هم فرو پاشید و بدینسان عصر اقتدار و شکوه پادشاهی میانه به سرآمد (موسوعة تاریخ مصر: 134) و دیگر بار دوره ای از آشفتگی و نابسامانی سرزمین مصر را فرا گرفت (الانصاری :31).