هنر چینی

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۱۴ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « == '''هنر چینی''' == در فرهنگ درخشان سنتی چین، آن­چه که تا کنون به­صورت کامل و بدون دست­کاری و تغییر باقی مانده است، و هنوز هم مورد تمجید و ستایش است، ادبیات و هنر باستانی چین است. موسیقی و نقاشی چینی هم در دوران باستان توسعه یافته و رشد کرد، ولی بخش...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

هنر چینی

در فرهنگ درخشان سنتی چین، آن­چه که تا کنون به­صورت کامل و بدون دست­کاری و تغییر باقی مانده است، و هنوز هم مورد تمجید و ستایش است، ادبیات و هنر باستانی چین است. موسیقی و نقاشی چینی هم در دوران باستان توسعه یافته و رشد کرد، ولی بخش زیادی از موسیقی آن دوران از بین رفته و اغلب نقاشی­های قدیمی که از گذشته باقی مانده است، مربوط به دوران سلسله­ی سونگ(1279-960میلادی) به بعد است. بنابراین، تنها ادبیات و شعر و سروده­های نیاکان چینی است که بدون تغییر تا به امروز جزو باورهای درونی مردمان این سرزمین باقی مانده و با خصوصیات و ویژگی­های منحصر به فردش، هویت فرهنگی آن­ها را تشکیل می­دهد. 

یکی از جنبه­های مهم ادبیات چینی رابطه­ی نزدیک آن با حکمت چینی است. آن­چه که همبستگی ادبیات و فلسفه و حکمت را استوار می­سازد این است­که معنای ادبیات آموزش و فرهنگ است که فلسفه و حکمت در آن جایگاه بلندی دارد. هم­چنان­که همیشه شاعران و ادیبان در چین مدعی حکمت بوده­اند، حکما نیز خود دارای سبک ادبی بوده و آثارشان جزو شاهکارهای ادبی بوده است. در شعر بوده که حکمت دائویی و اخلاقیات کنفوسیوسی بیان شده و روح فرهنگ چینی در وحدت حکمت و ادب نهفته است. احساس دوگانه نسبت به مرگ و زندگی در سراسر ادبیات چینی پراکنده است. چینی­ها بیش از این­که به تضاد این دو نوع نگرش توجه داشته باشند، پسویتگی آن­ها را مد نظر دارند. یک ضرب المثل چینی می­گوید:«صدسال زندگی نیز جز خواب و خیال نیست.» و در آثار ادبی چین، زندگی در مرگ هم­چون روز در شب محو می­شود.

آثار ادبی و فلسفی چین هم­زمان در سده­های نهم و هشتم پیش از میلاد پدید آمده­اند و سرچشمه­ی شعر و نثر چینی و مکاتب گوناگون فلسفی آن، پنج اثر ادبیات باستانی است. نویسندگان چینی اغلب خود را حکیم می شمردند و می­کوشیدند ادبیات را با آموزش و فرهنگ همراه و همدم سازند. آثار حکما و اندیشمندان در شمار کارهای بزرگ ادبی جای می­گیرد. کنفوسیوس گفته:« کسی که کلامی آراسته ندارد، کاری بایسته انجام نداده است.» بسیاری از نوشته­های فلسفی چین نیز از نظر شیوایی سبک و بیان جزو آثار مشهور ادبی هستند. در این آثار، گزینه گویی و زبان فشرده و آهنگین که از ویژگی­های ادبیات چینی است، اصل به شمار می­آید. لذا، در آثار ادبی چینی ادبیات و حکمت یکی در پرتو دیگری به کمال خود رسیده است و ادبیات شأن و نفوذ و ماندگاری خود را بسیار مدیون یگانگی­اش با حکمت است.