ادیان در کانادا
جايگاه و نقش دين در جامعه و سياست
کانادا یکی از متنوعترین کشورهای جهان به لحاظ دینی و مذهبی است. به دلیل حضور قومیتهای گوناگون در آن، تنوع گوناگونی از اديان و مذاهب نیز دیده میشود. با وجود این، آزادی ديني یکی از حقوق اصلي شهروندان به حساب میآید. به عقیده صاحبنظران آزادی دين در این کشور موجب شده است تا مردمان ملل مختلف در سالهای متمادی برای فرار از ستم مذهبی، سیاسی، عقیدتی و نژادی به این سرزمین مهاجرت کنند. آزادی ديني و مذهبي در این کشور جایگاه ويژهاي دارد. نتایج بررسیهای رسمی درباره ارزشهایی که برای اداره بهتر جامعه شهری حیاتی به نظر میرسیدند، نشان میدهد مردم اهمیت آزادی عمل به دين ومذهب را در درجه دوم قرار دادند.[1] این چنین ارزش نهادن به مذهب در یک کشور سکولار بسیار قابل توجه بوده است]1[.
در این زمینه «رجینالد بایبی[2]» استاد جامعهشناسی دانشگاه «لث بریج[3]» در کتاب خود، با عنوان «کلیساهای پویا[4]»، معتقد است که مذهب در حال بازگشت به کانادا است. او این ادعا را با ارائه اعداد و ارقام همراه میکند و اظهار میدارد که تعداد جوانان و بزرگسالان معتقد به خدا افزایش یافته است و به طور مشخص تمایل بیشتری برای تماس با کلیسا در آنان ایجاد شده است]2[. با وجود این، اين كشور دین رسمی ندارد، دین در شکلدهی جامعه هیچگونه نقشی ایفا نمیکند و اداره جامعه به عهده حکومت سکولار است. در واقع، پلورالیسم دینی بخش مهمی از سیاست دولت به شمار میرود. بر همین اساس، ادیان گوناگونی در این کشور یافت میشود که همگی خواهان عمل کردن به دستورات دینی خود میباشند. به دلیل افزایش ادیان مختلف طی سالهای اخیر و نيز نقد جدي عده كثيري از دانشمندان اين كشور با تأكيد بر بازگشت به مذهب، نخستوزیر، استیفن هارپر، تشکیل دفتر آزادی مذهب در این کشور را اعلام کرد. اين دفتر بر ترویج آزادی دين، مذهب و عقیده در سراسر جهان متمرکز شده است و از آزادی اديان ومذاهب حمایت میکند. همچنین، با اجرای برنامههایی از اقلیتهای مذهبی حفاظت میکند که مورد تهدید قرار گرفتهاند. اين دفتر با عداوت ديني و مذهبی مخالفت است. طبق بیانیه دولت، این دفتر کانال اصلی حمایت از آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و حکومت قانون خواهد بود. در كنفرانسي كه به همين دليل در سال 2013م برگزار شد، صدها نماینده از گروههای مختلف مذهبی شرکت داشتند. در اين کنفرانس نخستوزیر هارپر اظهار داشت: «در سراسر جهان، نقض آزادی مذهبی بسیار شایع و در حال افزایش است.» وی تأکید کرد «ترویج آزادی مذاهب و پذیرش اندیشه دیگران توسط دولت کانادا در زمره مهمترین ارزشهای این کشور است»]1 و3[.
حساسيتهاي ايجاد شده و نيز حمايتهاي دولتمردان موجب شد تا آزادی ديني و مذهبي در میان ساير آزادیها جایگاه ويژهاي داشته باشد. در این محیط باز، سازگار و پذیرا دین اسلام نیز شکوفا شده است. امروزه مسلمانان تقريباً در همه جاي اين كشور به چشم ميخورند. حتي در کارهای روزمره زندگی (در مدارس، فروشگاهها، در محیط کار و در زمینهای بازی) احتمال دیدن یک مسلمان بسیار بیشتر از دیدن یک عضو از اعضای کلیسای پنتکوستال است. در حال حاضر، اسلام اولین دين عمده غیرمسیحی کشور کانادا محسوب میشود و از بالاترین سرعت گسترش ادیان در این کشور برخوردار است.
از آنجایی که مسلمانان مهاجر عمدتاً از اروپا به اين كشور آمدهاند، جامعه مسلمانان نیز به یک نمونه فعال جامعه پلورالیست کانادایی تبدیل شده است. برای کسی که در صدد دیدن جهانشمولی اسلام در تنوع فرهنگی، زبانی و نژادیاش باشد، کانادا یک ویترین حقیقی برای نمایش این واقعیت است. البته، بهرغم افزایش حضور مسلمانان در غرب، شکاف سوءتفاهم بین اسلام و غرب بیشتر شده است. دیدگاهها نسبت به اسلام و مسلمانان به شدت وارونه و تحریف شده است و با عادی انگاشتن افراطیگری به عنوان هنجار و تعمیم رفتار عدهای انگشتشمار، چهره یک چهارم جمعیت دنیا به غبار زنگار خدشهدار شده است.
تاريخچه اديان و مذاهب
تاريخچه اديان و مذاهب در كانادا متأثر از تاريخ و پيشينه اين كشور است. طي ساليان طولاني كه بوميان به این سرزمين وارد شدند و در آن زندگي كردهاند به طور رسمي فاقد دين ساختار یافته بودهاند. اعتقادات ديني و بینشی آنها به خاک و زمین اهمیت بسيار ميداد، به گونهای که برخی سرزمینها دارای قداست خاصی بوداند. بومیان به رویاها معتقد بودند و برای آن ارزش خاصی قائل میشدند. امروزه، بیشتر بوميان اين كشور خود را مسیحی مینامند و گروهي از آنان نيز دین خاصی ندارند. پس از ورود اروپائيان آيين مسحيت نيز رواج پيدا كرد، به طوري كه این آیین به مرور به عنوان دين غالب مطرح شد. پيشينه مسيحيان اين كشور به دو گروه کاتولیکهای رم (از تبار فرانسوی) و پروتستانها (از تبار انگلیسی) برميگردد. در یک قرن گذشته، تقریباً تمام مردم کانادا مسیحی بودند و تعداد افراد بدون دين محسوس نبوده است. از اواخر قرن بیستم، نفوذ اديان در اکثر جوامع غربی - از جمله كانادا - کاهش یافت. اما، کلیساها و مراکز نشستهای مذهبی- که نماینده عقاید مختلف هستند- در سراسر کانادا یافت میشوند. به طور كلي، بررسي پيشينه ديني اين كشور نشان ميدهد كه مردم بخش شرقی بیش از غرب آن به مذهب تمایل داشتهاند. در نیوفاندلند، تعداد پروتستانها از همه استانها بیشتر و تعداد بیمذهبها هم از استانهای دیگر کمتر بوده است. در کبک تعداد کاتولیکها از همه استانها بیشتر و در بریتیش کلمبیا تعداد کاتولیکها از سایر استانها کمتر بوده است. همچنين تعداد افراد فاقد مذهب مشخص در اونتاریو بیشتر از سایر ایالتها بوده است. نسبت این افراد در آلبرتا، بریتیش کلمبیا و یوکان بالاتر از میانگین ملی بوده است]4 و 5[.
علاوه بر مسحيت، اديان ديگري- نظير يهوديت، هندوئیسم و اسلام نيز در كانادا رواج دارد. هر چند درباره تاريخ اولین حضور اين اديان در این کشور اتفاق نظر وجود ندارد. آنچه مسلم است اسلام و مسلمانان چندان در كانادا جديد نيستند. به حكايت تاريخ مستند مسلمانان، حضور آنها به اواسط قرن نوزدهم باز ميگردد. سي سال پيش از آنكه پدران كنفدراسيون این كشور را پي نهند، يك بانوي مسلمان اسكاتلندي (به نام «اگنس لاو[5]») اولين مسلمان را در منطقهاي به دنیا آورد كه بعدها جزيي از این سرزمین محسوب شد. اين فرزند همچون پدرش «جيمز لاو[6]» ناميده شد و در سال 1854م در ايالت اونتاريو به دنيا آمد. او بزرگترين فرزند و يكي از هشت فرزند جيمز و اگنس بود. آخرين فرزند خانواده به نام «الكساندر[7]» در سال 1868م، يعني يك سال پس از تشكيل كانادا به دنيا آمد.
زوج مسلمان ديگري كه در اسناد دولتي با عنوان «محمد تانس[8]» با «محمدیها» توصيف شدهاند، «جان و مارتا سيمون[9]» نام داشتند و حدود سال 1871م از آمريكا به اونتاريو مهاجرت نمودند. آنها نيز همچون خانواده لاو در اصل اروپايي بودند. جان انگليسي و مارتا فرانسوي بود. اين دو خانواده در دهه 1850 ميلادي تقريباً كل جامعه مسلمان كانادا را تشكيل ميدادند.
تا سال 1901م، تعداد مسلمانان به 300 تا 400 نفر رسيد. بيشتر آنان مسلمانان ترك و سوري بودند. براساس آمار رسمي سال 1931م جمعيت مسلمانان این کشور، كه در سال 1921م تنها 487 نفر بود، به 645 نفر رسيد. در طول سالهاي قبل از دهه 1950م به دليل محدوديتهاي اعمال شده در مهاجرت آسياييها و وقوع جنگ، میزان رشد جمعيت مسلمانان بسيار پايين بود. بعد اين سالها جامعه مسلمانان به رشد خود ادامه داد و از سال 1970م به بعد شتاب فزايندهاي يافت. آمار رسمي در سال 1981م، جمعيت مسلمانان را 165/98 نفر اعلام نموده است. براساس آمار رسمي در سال 1991م، جمعیت مسلمانان به 253260 نفر رسيد. آنها در ده منطقه از بيست و پنج منطقه شهري اين كشور (به انضمام كل استان آلبرتا) مهمترين جامعه مذهبی غيرمسيحي را تشكيل دادند.
در سال 1996م، مطابق يك تحقيق مردمشناسي درباره مسلمانان و آمار دريافتي از كنگره يهوديان كانادا، شهروندان این کشور بيش از هر دين ديگر به اسلام گرويدهاند. در پرتو همين اقبال عمومي به اسلام در دهه 1990، در حال حاضر مسلمانان با جمعيتي بالغ بر یک میلیون نفر بزرگترين اقليت غيرمسيحي این کشور به شمار ميروند. تعداد مسلمانان اكنون با تعداد پيروان پنج فرقه از بزرگترين فرق مسيحي برابري ميكند. مسلمانان اين كشور دیگر غریبه نیستند. آنها دارای همکاران، همسایگان، دوستان و همسران کانادایی هستند. یکسوم مسلمانان این کشور در کانادا متولد شدهاند. در خلال سالهای دهههای 1970 و1980 میلادی، یعنی زمانی که بسیاری از جوانان با این احساس که اعتقاد خود را از دست دادهاند کلیسا را رها کردند، بسیاری به اسلام گرایش پیدا کردند؛ چرا که پاسخ نیازهای روحی و توصیف حقیقی زندگی را در آن یافتند]6 و 7[.
دين رسمي و ساير اديان و مذاهب
چنان که ذکر شد در این کشور دین رسمی وجود ندارد و پیروان معتقد به ادیان مختلف در انجام دادن فرایض دینی خود آزادند. بررسیها نشان میدهند که برخی افراد و گروهها در این کشور تلاش کردهاند تا جامعه را سکولار معرفي کنند. به اعتقاد «بایبی»، برخی از روزنامهنگاران و رهبران مذهبی براي ترویج سکولاریسم، تلاش میکنند آمار نادرستی از دینمداری در این کشور ارائه دهند. به عقیده وی برای درك نادرست و بینتیجه بودن این آمارها کافی است به اطلاعاتی توجه شود که حکومت فدرال از سال 1871م به صورت مرتب و هر ده سال یک بار درباره هویت مذهبی ارائه میکند. این موضوع از دیدگاه بایبی بسیار پراهمیت است، زیرا حتی امریکا از این ویژگی برخوردار نیست که در آمارهای خود جایگاهی برای اديان و مذاهب قرار داده باشد. بهزعم «بایبی» آمارها بیانگر آن است که در سراسر جهان، به ویژه در کانادا، تجدید حیات دینی در حال رخ دادن است و ادیان اسلام، مسیحیت، بودائیسم، هندوئیسم و بسیاری از مذاهب در حال احیا شدن هستند. او ادعا میکند که با داشتن اطلاعات جامع و از اديان در اين كشور میتوان به وضوح به تبلیغات عدهای خط بطلان کشید که بر سکولاریسم تأکید میکنند،]8[. براساس تحقیقی که «بایبی» در کانادا انجام داده است، او در زمینه اعتقاد به خداوند، تجربه حضور خداوند و نیایش خداوند در میان مردم این کشور، آمارهای جالبی به شرح زیر ارائه کرده است:
1. اعتقاد به خداوند: آقای بایبی ادعا میکند که براساس تحقیق میدانی به عمل آمده تعداد زیادی از افراد که در مراسم کلیسا شرکت فعال ندارند، معتقد به خداوند هستند. براساس آمارهایی که او به آنها استناد میکند، بیش از 70 درصد از بزرگسالان و جوانان معتقد به خداوندی هستند که حافظ آنهاست. از هر دو نفر، یک نفر اذعان میدارد که در فعالیتهای مذهبی شرکت میکند و دو نفر از هر سه نفر نیز ادعا کردهاند که دارای دین خاصی هستند. همچنین از هر دو نفر بزرگسال یک نفر اذعان میدارد که خودش حضور خداوند را تجربه کرده است.
2. تجربه حضور خداوند: درباره تجربه حضور خداوند چند مطلب قابل ذکر است:
1) بهرغم آنکه درصد مشارکت افراد در گروههای مذهبی بین سالهای 1975 تا 2000م از 30 درصد به 20 درصد کاهش یافته است، با وجود این، از میان هر سه نفر جوان در سنین بین 15 تا 19 یک نفر ادعا کرده است که حضور خداوند را تجربه کرده است.
2) بالاترین درصد کسانی که ادعا می کند تجربه حضور خداوند را دارند پروتستانهای محافظهکارند که در کلیساها نیز حضور فعال دارند. این آمار در میان کاتولیکهای رومی در استان کبک نیز بالا میباشد.
3) این تجربه برای افرادی که آن را درک کردهاند، تجربهای پایدار و دائمی است. از دیدگاه آنان تجربه دینی اغلب عمیق وهمراه با تأثیرات پایدار است.
بایبی این مطلب را نیز خاطر نشان میسازد که ارتباط با خداوند با داشتن آگاهی انسانها نسبت به حقیقت زندگی فراتر از عالم حس و مشاهده است و نهایت آنکه ایمان به خداوند میتواند باعث امید در فراز و نشیبهای زندگی باشد.
3. دعا و نیایش: مردم کانادا علاوه بر داشتن اعتقاد و تجربه دینی نسبت به خداوند، پایبند به سخن گفتن و یا همان نیایش با خداوند هستند. غالب افرادی که در مراسم هفتگی کلیسا شرکت میکنند، بیشتر به نیایش و دعا گرایش دارند. با وجود این، یک نفر از هر پنج نفر که در مراسم کلیسا حضور فعال ندارند نیز به نیایش روی میآورند.
بایبی بر این باور است که حدود 90 درصد کاناداییها به پرسشهایی توجه دارند که مرتبط با سرانجام سرنوشت انسان است. این حقیقت که انسان از کجا آمده است، یا چگونه میتوان به سعادت ابدی دست یافت، آنگاه که انسان میمیرد چه اتفاقی برای او خواهد افتاد و یا علت وجود دردها و رنج ها در این دنیا چیست؟ از پرسشهایی است که آنان را به تفکر وامیدارد.
این نویسنده حضور مردم اعم از بزرگسالان و جوانان در گروههای مذهبی مسیحیت (اعم از پروتستانها و کاتولیکهای رومی) در کلیساها را پررنگ میداند. تحقیقات آماری نشان میدهند که در سال 2000م، 22 درصد از جوانان در کلیساها حضور یافته اند که این آمار در سال 1984م، 23 درصد و در سال 1992م به 18 درصد کاهش یافت. این نتیجه در سال 2000م نشان داد که آنچه سکولاریسم به دنبال آن بود، به تحقق نرسید. آمارها نشان میدهند که بهرغم تلاشهای صورت گرفته، گرایش مردم به دین و مذهب قابل توجه بوده است]7[.
براساس آمارهاي موجود، 1/77 درصد کاناداییها مسیحی هستند که 6/43 درصد آنها كاتوليكها ميباشند. کاتولیکها بزرگترین گروه مذهبی اين کشور را تشکیل میدهند. بزرگترین کلیسای پروتستان «یونایتد چرچ[10]» است که پروتستانها در آن به عبادت میپردازند. همچنين، در حدود 5/16 درصد از کاناداییها اظهار داشتهاند که مذهب خاصی ندارند و 3/6 درصد مابقی به ادياني غیر از مسیحیت اعتقاد دارند که بزرگترین آنها اسلام است.
اسلام دومین دین بزرگ كانادا است. براساس آمار سال 2013م، در این کشور بیش از یک میلیون و صد هزار مسلمان زندگی میکنند. اکثر مسلمانان در ایالات اونتاریو و حومه تورنتو ساکن هستند. بریتیش کلمبیا نیز جمعیت قابل توجهی مسلمان دارد. بیشتر مهاجران از خاورمیانه و ایران مسلمان هستند و دو جامعه بزرگ مسلمان ونکوور را تشکیل دادهاند]9 و10[.
علاوه بر اديان مذكور، اديان ديگري نيز در این کشور وجود دارند. جدول 6.1 كه براساس آمار و اطلاعات سال 2011م تنظيم شده است، تعداد و نسبت هريك از آنها به كل جمعيت نشان ميدهد]11[.
جدول 6.1. تعداد و نسبت مذاهب در كانادا
نام مذهب | تعداد جمعيت | درصد جمعيت |
مسيحيت | 22.102.700 | 67.8% |
اسلام | 1.000.000 | 3.1% |
يهوديت | 329.500 | 1 |
بودیسم | 366.800 | 1.1% |
هندوئیسم | 498.000 | 1.5% |
سيكیسم | 455.000 | 1.4% |
نامشخص | 7.850.600 | 24.1% |
مسلمانان كانادا
چنان كه ذكر شد، جامعه مسلمانان در جدول گروههاي مذهبي اين كشور حضوری متأخرتر دارد. اوايل قرن بيستم ميلادي مهاجرت مسلمانان به كانادا آغاز شد، اما تا پايان جنگ جهاني دوم جريان آن محدود بود. از اين زمان به بعد مهاجرت مسلمانان سيري روزافزون يافت. در سه دهه گذشته اين افزايش شدت گرفت. نوع و خاستگاه ملي مهاجران در 30 سال گذشته نيز دگرگون گشته است. در نخستين سالهاي بعد از جنگ جهاني دوم مهاجران مسلمان بيشتر عربزبان بودند، اما اكنون طيف زباني وسيعي از مهاجران در كانادا درهم تنيدهاند. مهاجران مسلمان اوليه بيشتر جوان بودند و وضع مالي خوبي نداشتند. آنها براي امرار معاش دستفروشي ميكردند و يا اينكه به مشاغل سطح پايين تن ميدادند. اين مهاجران اغلب راهی شهرهاي تورنتو و مونترال شدند. از آن دو شهر بود كه آنان اندك اندك به دنبال شغل و امكانات بهتر راهي مناطق ديگر شدند. آنگاه به واسطه پشتكار، سختكوشي و صرفهجويي سامان گرفتند و به موقعيت اقتصادي بهتر دست يافتند. البته فرزندان اين مهاجران كمتر با مضيقههاي پدران و مادرانشان روبهرو شدند.
ويژگي بارز مهاجران مسلمان، كه بعد از جنگ جهاني دوم وارد كانادا شدند، تنوع فرهنگي آنهاست. همه آنها ديني واحد دارند، اما از كشورهاي اسلامي گوناگون، به ويژه لبنان، سوريه، اردن، فلسطين، مصر، پاكستان، بنگلاش، تركيه، ايران، اروپاي شرقي، شرق آفريقا و غيره، به اين كشور عزيمت كردهاند. شيعيان مهاجر نيز از فرقههاي گوناگون نظير اثني عشري، اسماعيلي و دروزي هستند. تعدد خاستگاه ملي و فرهنگي اين مسلمانان خود مانعي براي ارتباط بیشتر بين آنها است. اين امر به نوبه خود از همبستگي جامعه مسلمانان كانادا ميكاهد و زمينه جذب آنان را در فرهنگ كانادايي فراهم ميآورد. در مقايسه با مهاجران سابق، آنهايي كه پس از جنگ به اين كشور مهاجرت كردهاند، به لحاظ شغلي و سطح معلومات بسيار ناهمگوناند. در حال حاضر، مسلمانان در مشاغل و موقعيتهاي متنوعي مشغول به كار هستند، عدهاي كار خصوصي دارند و عدهاي نيز به كارهاي دولتي مشغولند.
استانهاي انتاريو، كبك و آلبرتا پرجاذبهترين مناطق براي مهاجران مسلمان بوده است. انتاريو به لحاظ تعداد جمعيت مسلمانان مقام اول را دارد. شهر تورنتو در اين استان مسلمانان بيشتري را در خود جاي داده است. در استان كبك شهر مونترال و در استان آلبرتا شهرهاي ادمونتون، كلگري و لاك لابيچ چنين وضعيتي دارند. مسلمانان عمدتاً در شهرهاي بزرگ متمركز شدهاند. به لحاظ جغرافيايي تمركز مسلمانان در بخش انگليسي زبان بيشتر از بخش فرانسه زبان است. البته مسلمانان در شهرهاي بزرگ در منطقه خاصی گرد نيامدهاند و در سراسر شهر پراكندهاند. همين جدايي از يكديگر در شهرها زمينه مساعدتري را فراهم ميآورد تا مسلمانان به سرعت جذب فرهنگ كشور ميزبان شوند و خلق و خوي آنان را بگيرند]12[.
1. انگیزههای مهاجران مسلمان
بسیاری از مسلمانان مهاجر به منظور در امان ماندن از عدم تحمل نژادی، تعقیب ایدئولوژیک یا مذهبی و سیاسی و یا به دلیل اشغال سرزمین مادری توسط بیگانگان به کانادا آمدهاند. با وجود اين، اکثریت قاطع مسلمانان به منظور برخورداری از زندگی بهتر به کشوری مهاجرت کردهاند که براساس اعلام سازمان ملل بهترین کشور دنیا ارزیابی شده است. این دسته از مهاجران صاحب مهارت و دارای مدارج بالای علمی در زمینههای مختلف هستند و کشور مبزبان نیز شدیداً نیازمند دانش و مهارت آنها است.
اولین مهاجران مسلمان - که در حقیقت ماجراجویان و مردان خط مقدم توسعه کانادا بودهاند - به انگیزه کشف سرزمین جدید و داشتن سهم در ثروتهای سرزمین جدید رنج مهاجرت را به جان خریدند. داستان نوجوان مسلمان «علی ابوشادی[11]»، که بیشتر به «الکساندر همیلتون[12]» معروف است، هنوز بر سر زبانهاست. او پنجاه کیلومتر به همراه عموی خود از «لالا[13]» تا بیروت در لبنان پیاده طی کرد تا سوار کشتی مونترال شود و خود را در طلای «کلوندیک[14]» سهیم گرداند. آن زمان برای موفقیت در معادن طلا بسیار دیر بود، اما اراده او برای موفقیت موجب شد که او در امور تجاری دیگر موفق شود.
یکی دیگر از انگیزههای مهاجرت مسلمانان دستیابی به امکانات تحصیلی بهتر است. از همینروست که با تأسیس بخش مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل[15] در سال 1952م و در دانشگاه تورنتو[16] در سال 1962م، دانشمندان و دانشجویان مسلمان بسیاری از سراسر دنیا برای تدریس یا تحصیل به اين كشور مهاجرت کردهاند[17]]12[.
2. سطح علمی مهاجران مسلمان
سیاست دولت در جذب مهاجران بر انتخاب افراد تحصیل کرده و داراي مهارت استوار بوده است. مهاجران برای حصول موفقیت در جامعه ميزبان نیازمند کسب مدارج علمی بالاتر هستند. به همین دلیل مسلمانان از جمله مهاجرانی هستند که از بالاترین سطح تحصیلات عالی برخوردارند. براساس آمارها بیست و هفت درصد از مسلمانانی که در كانادا در گروه اول نیروی کار مشغول به فعالیتاند، دارای تحصیلات دانشگاهی هستند. این در حالی است که تنها هفده درصد از کل جمعیت اين كشور دارای تحصیلات دانشگاهی ميباشند]13 و 14[.
3. پراكندگي جغرافيايي مسلمانان
مسلمانان در هر نقطه از اين كشور كه امكان بروز خلاقيتهاي خود را يافتهاند مستقر شدهاند. برخلاف مسلمانان پيشگام، مهاجران مسلمان بيشتر در ايالتهاي غربي سكني گزيدند. امروزه، مسلمانان از ساحل غربي گرفته تا ساحل شرقي و در تمام ايالتهاي دهگانه كانادا حضور دارند؛ ولي 86 درصد آنان تنها در شش نقطه پرجمعيت كانادا زندگي ميكنند. ايالتهاي اونتاريو، كبك و آلبرتا پرجاذبهترين مناطق براي مسلمانان هستند و شهر تورنتو بيش از ديگر نقاط پذيراي مسلمانان بوده است. به لحاظ جغرافيايي مسلمانان در نقاط خاصي از شهرها متمركز نيستند و در سرتاسر اين شهر پراكندهاند.
4. پراكندگي فرهنگي مسلمانان
جامعه مسلمانان ميتواند مدلي از جامعه چند فرهنگي كانادا را ارائه كند. جامعه مسلمانان به لحاظ فرهنگي، بسيار غني و به لحاظ زبان و نژاد بسيار متنوع است. در جامعه مسلمانان مردمي از نژادها و كشورهاي مختلف ديده ميشود (از چين تا فيليپين، بالكان، اوكراين، آسياي مرکزی، خاورميانه، شرق و غرب اروپا و قاره آمريكا). با وجود اينكه بسياري از مسلمانان به زبانهاي عربي، فارسي و اردو صحبت ميكنند، زبانهاي ديگر (لهستاني، آلماني، ايتاليايي، چيني، ژاپني و...) نيز در منازل مسلمانان تكلم ميشود.
در حال حاضر، از بیش از يك ميليون مسلمان اين كشور حدود 000/500 نفر لبناني، 000/250 نفر ايراني و بقيه از ساير كشورها ميباشند. خاستگاهِ فرهنگيِ مسلمانان مانعي براي ارتباط تنگاتنگ بين آنها است. اين امر از همبستگي آنان ميكاهد و زمينه را براي جذب به فرهنگ سرزمين ميزبان فراهمتر ميسازد]13 و 14[.
مسلمانان و مشکلات ناشی از زندگی در غرب
1. چالش با محيط فرهنگي تازه
كانادا براي مهاجران تازه وارد چالش تازهاي است. اين چالش نسبت به درجه تطبيقپذيري مهاجران شدت و ضعف دارد. البته تشابهات ظاهري، لباس، خلق و خو، زبان، ذائقه غذايي و آداب و رسوم از مشكلات ناشي از انطباق با محيط ميكاهد. براي مثال، آنان كه از حاشيه اروپا به اين كشور آمدهاند، راحتتر با محيط تازه به سازگاري ميرسند. براي ديگران اين مشكلات، به نسبت درجه تفاوتهاي فرهنگيشان با محيط تازه، افزايش و يا كاهش مييابد. در هر حال، عوامل متعددي بر انطباق و سازگاري فرهنگي تأثير ميگذارد كه از آن ميان ميتوان به روحيات فرد مهاجر و مليت او و نيز حال و هواي جايي اشاره كرد كه به آن وارد ميشود.
به طور كلي، سازگاري مهاجران مسلمان با شرايط محيطي و فرهنگي كانادا قدري دشوار و تدريجي است. چالش مسلمانان با فرهنگ كشور ميزبان سه وجه دارد: نخست آنكه زبان، فرهنگ و مذهب مهاجران با اين مقولات در كشور ميزبان كوچكترين مشابهتي ندارد. آنان براي بقاء بايد زبان تازه را بياموزند، تغييرات متعددي را متحمل گردند، و شيوههاي كهنه زندگي را با شيوههاي تازه پيوند بزنند. اين امور اندكي مشكل مينمايد. دوم آنكه سياستهاي دولت در زمينه پذيرش مهاجران همواره فراز و نشيب داشته است. پس از جنگ جهاني دوم، آنگاه كه سيل مهاجران از آسيا و جنوب شرق اروپا به اين كشور روان شد، نگراني در دولت اين كشور به وجود آمد كه ممكن است افزايش رقم مهاجران آثار سويي براي ميراث انگلوساكسون اين كشور به ارمغان آورد. اخيراً، نخست وزير كانادا گفت كه مهاجران چهره اجتماعي اين كشور را دگرگون ساختهاند و متعاقب اين گفته در قوانين مهاجرت سختگيريهاي بيشتري اعمال گرديد. امروزه قوانين مهاجرت كانادا تبعيض را روا نميدارد، اما در عمل برخورد با مسلمانان چندان هم خالي از تبعيض نيست. براي مثال، طبق بررسيهاي مك درميد و پرت[18] در كتاب «تعصب در قلمرو تعليم و تعلم»، كه در مؤسسه مطالعات آموزش و پرورش تورنتو به چاپ رسيده است، هنگامي كه در كتابهاي درسي از مسلمانان سخنی به ميان ميآيد براي آنان صفاتي مانند: بزرگ، وفادار، صبور، متحجر و بيايمان (نسبت به مسيحيت) به كار رفته است. در عوض هنگامي كه از شخصيتهاي مسيحي گفتگو ميشود، از آنان با صفاتي مانند: وفادار، شهيد، بزرگ، مشهور و غيور ياد شده است. آيا اين از آن رو نيست كه آموزش و پرورش و تدوين كتب درسي در اين كشور در دست مسيحيان است؛ در گفتگو از يهوديان نيز صفاتي همچون: بزرگ، باايمان، عادل، بصير و نابغه استفاده شده است. هنگام گفتگو از مهاجران اين كلمات بسيار به گوش ميخورد: پرتلاش، غني ساختن كانادا، مهارت، معضل، كمك و مساعدت. درباره سياهان نيز از كلمات بدويت، با محبت، پرحرارت و خرافاتي استفاده ميشود.
مك درميد در نتيجهگيري كتاب مذكور ميگويد: «تعصب هنوز در كتابهاي درسي كانادا خود را نشان ميدهد. متعصب بودن به ظاهر ممدوح نيست، اما به ظرافت به كتب درسي راه يافته است. گرچه ديگر به مهاجران «بيچاره» نميگويند، اما به كار بردن مدام كلماتي مانند «معضل» و يا «گروه زنبوران» تأثير تخريبي كمتري برجاي نميگذارد، اين امر مصداق بارز تبعيض در زبان گفتگوست».
ال.م. كني[19] در كتاب «خاورميانه در كتابهاي درسي علوم اجتماعي»، كه انتشارات دانشگاه مدينا[20] آن را منتشر کرده است، تاييد ميكند که در متون علوم اجتماعي در مدارس انتاريو بيانصافي نسبت به مسلمانان يافت ميشود. اين متون هنگام مواجهه با مسلمانان و اسلام دچار خطاي فاحش ميشوند. در يكي از كتابهاي درسي (به نقل از كني) مؤلف ميگويد كه «اسلام در ميان اعراب بدوي تولد يافت. اين بدويان سواد و دانش نداشتند و بر روي شترها ايام ميگذراندند». بعضي از معلمان مدارس انتاريو نيز اين كليشهها را تكرار ميكنند. در متوني كه «كليساي متديست كانادا» و «كليساي متحد كانادا» در مدارس روز يكشنبهها و بعضاً براي مهاجران تدريس ميکند نيز ميتوان رد پاي اين نگاه جانبدارانه را پيدا كرد. اين نوع نگاه بيشتر بر وجه افتراق اسلام و مسيحيت تكيه دارد تا بر جنبههاي وفاق. تبليغات سوء رسانهها درباره انقلاب اسلامي ايران در ايجاد بدبيني نسبت به اسلام بيتأثير نبوده است. اين بدبيني گاهي در مطبوعات منعكس ميگردد و روزنامهها به آن دامن میزنند. اين القاي بدبيني را مسلمانان كاملاً احساس ميكنند. البته واكنش مسلمانان به اين گونه القائات متفاوت است. بعضيها موضوع اهانتآميز را ميبينند و آن را ناديده ميگيرند؛ برخيها نیز واكنش نشان ميدهند و بر حضور فرهنگي خويش تأكيد مينهند؛ برخي ديگر نيز در فرهنگ كشور ميزبان چنان جذب شدهاند كه نه موضوع را ميبينند و نه واكنشي نشان ميدهند.
سومين چالش سخت مسلمانان با فرهنگ جامعه ميزبان، شكاف بين نسل مهاجر و فرزندان آنان است كه در كانادا متولد شدهاند. به تعبيري، مهاجران مسلمان صاحب فرزندان خود كه در كانادا متولد شدهاند، نيستند. اين بچهها در متن فرهنگ و نهادهاي كانادايي متولد شدهاند، رشد کردهاند و آموزش دیدهاند. شواهد نشان ميدهد كه اين بچهها در مقايسه با پدران و مادران خود، از قابليتهاي فرهنگپذيري بسيار بالايي برخوردار هستند و به راحتي در شيوه سلوك و زندگي اين كشور جذب ميشوند. كار فرهنگي با اين بچهها و يادآوري ويژگيهاي بارز فرهنگ و تمدن ملي و اسلامي خودي، وظيفهاي سترگ و كاري بسيار مشكل – اما امکان پذیر- است. در اين جا بايد يادآور شویم كه در جامعه ايرانيان مقيم (و در سطحي وسيعتر در جامعه مسلمانان كانادا) بهرغم داشتن تعداد قابل توجه (بیش از يك ميليون نفر)، هنوز چهرهاي فرهنگي و رهبري پرجاذبه، آگاه، كاردان و اسلامشناس (حتي در حد متوسط) رشد نكرده است و پيكره اين جامعه از فقدان چنين شخصيت و يا شخصيتهايي به شدت رنجور است. پدران و مادران احساس ميكنند كه ديگر كنترلي بر روي فرزندان خود ندارند و جريان زلال معنويت اخلافشان جايي در شنزار نسيان فرهنگي فرزندانشان فرو خواهد نشست و ناپديد خواهد شد]12[.
2. نهاد خانواده
خانواده مسلمان کانادایی، بهرغم چالشهایی که پیش رو دارد، نقش و کارکرد صحیح خود را پی میگیرد. زنان جوان سعی دارند به همه ظرفیتهای خود در داخل و خارج از منزل دست یابند. این در حالی است که با فشارهای ناشی از زندگی خانوادگی مواجهاند. ایفای هم زمان این وظایف و حصول چنین هدفی برای آنان بدون بازنگری در نقش سنتی زن و شوهر در خانواده خارج از حد تحمل است. با این حال بسیاری از زنان سعی دارند به دلیل ضرورتهای اقتصادی یا علاقهمندیهای شخصی مهارتهای حرفهای خود را توسعه دهند. بیش از نیمی از زنان که فرزندان خردسال در منزل دارند به کار اشتغال دارند یا فعالانه در جستجوی کار میباشند. تعدادی از این فرزندان به وسیله پدربرزگها و مادربزرگها نگهداری میشوند و تعدادی دیگر مجبورند برای بچههای خود پرستار استخدام کنند.
براساس آمار رسمی در سال 1991م در مقابل هر ده زوج مسلمان یک فرد متارکه کرده وجود داشت. همچنین، اطلاعات آماری سال 1981م تعداد قابل ملاحظهای از ازدواجهای غیررسمی را نشان میدهد. این امر بین مسلمانانی رایجتر است که در کانادا به دنیا آمدهاند یا در اين كشور بزرگ شدهاند. این دسته از زنان بیشتر تمایل دارند با غیر مسلمانان ازدواج کنند. اغلب فرزندانی که پدری غیرمسلمان دارند، به عنوان افرادی غیرمسلمان رشد میکنند. ازدواجهای غیررسمی بیشتر به این دلیل صورت میگیرد که افراد امکان یافتن زوج مناسب خود را ندارند. آگهیهای تکراری در ستونهای آگهی ازدواج نشریات مسلمان گویای مشکلاتی است که بسیاری از جوانان با آن روبهرو هستند. در نیمه اول دهه 1990م، میانگین سنی دختران مسلمان که در ستون آگهیهای ازدواج نشریه «افقهای اسلامی[21]» اقدام به درج آگهی کردهاند سی و یک سال بوده است و این رقم دو سال از میانگین سن ازدواج در کانادا بیشتر است]12 و 15[.
3. مسلمانان، آموزش و تربیت فرزندان
آموزش، که در همه جوامع یکی از عوامل مهم رشد و توسعه قلمداد میشود، در جامعه مسلمانان به دلیل خصوصیات مردم شناختی آنان اهمیت فوق العاده مییابد. بیشتر جمعیت مسلمانان را کسانی تشکیل میدهند که در سن کار و تحصیل قرار دارند. یکسوم مسلمانان کمتر از 17 سال سن دارند. این نسبت در مورد کاناداییها به یکچهارم میرسد. بسیاری از این افراد در مدرسه به تحصیل اشتغال دارند و یا به زودی وارد مدرسه میشوند. بنابراین، مسلمانان سهم زیادی در ارتقای کیفی و تأمین مالی بخش آموزش دارند.
بعد از ساختن مساجد، اولویت بعدی مسلمانان تأمین امکانات تحصیل برای فرزندان خود میباشد. آنها پیشرفت قابل توجهی نیز در این زمینه داشتهاند. در ابتدا تنها مدارس مسلمانان در مساجد و صرفاً در روزهای یکشنبه دایر بود. این تنها امکان موجود برای آنان به شمار میرفت. امروزه، علاوهبر موارد مذکور، که هنوز در شهرهای کوچکی که جمعیت مسلمانان در آنها زیاد نیستند وجود دارند، مدارس ابتدایی مسلمانان در همه شهرها دایر شدهاند. دبیرستان تنها در شهرهای بزرگ مانند تورنتو و مونترال یافت میشود که جمعیت مسلمان قابل توجهی دارند. جامعه مسلمانان برای توسعه مؤسسات آموزش عالی نیز تلاش کردهاند. مدارس مسلمان در بدو تأسیس سه یا چهار پایه ارائه میکنند. با افزایش جمعیت دانشآموزان پایههای بیشتری ایجاد میشود. این یک رویه منطقی است؛ زیرا آنها برای تأسیس دبیرستان از منابع مالی کافی و نیروی انسانی در دسترس برخوردار نیستند.
در حال حاضر، مؤسسات آموزشی مسلمان تنها بخش کوچکی از فرزندان مسلمانان را پوشش میدهند و بقیه آنها در مدارس عمومی و خصوصی عادی تحصیل میکنند. مدارس عمومی با توجه به ترکیب مذهبی این کشور خود را با واقعیت جدید و دگرگونیهایی تطبیق دادهاند که در ترکیب مذهبی کانادا پدید آمده است. بسیاری از آنها فعالیتهای مذهبی مبتنی بر اعتقادات مسیحی در مدارس را با در نظر گرفتن ترکیب دانشآموزان تعدیل نموده و یا به کلی حذف کردهاند]12[.
4. مسلمانان و انطباق با جامعه ميزبان
طی پنجاه سال گذشته چشمانداز کانادا به طور چشمگیری تغییر نموده است و تغییرات بیشتری نیز پیشرو میباشد. دین اسلام بخش عمدهای از این فرایند روبه تغییر را تشکیل داده است. مطابق آمار سال 2003م، اسلام سریعترین رشد را در کانادا داشته است. در سالهای اخیرپیروان اسلام بیش از سایر ادیان رشد کرده است. پیشبینی میشود جمعیت 3 درصدی مسلمانان اين كشور در سال 2021م به 4/4 درصد جمعیت کل کانادا افزایش یابد. در عین حال، حركت جامعه مسلمانان به سمت يكپارچگي با جامعه ميزبان است. ناشناخته بودن، نداشتن خودباوري و نبود انطباق اجتماعي، كه در مراحل اوليه حضور در كشور جديد شايع بود، زمان زيادي است كه از بين رفته است. اين تحول از دهه 1980 شروع شده است؛ یعنی زماني كه احساس تمايل به حضور در ميان همكيشان و همزبانان روبه كاهش گذاشت و زبانها و سنتهاي پيشين به تدريج جاي خود را به فرهنگ غالب ميزبان واگذار نمود. مسلمانان نسل دوم و سوم به زبان اجدادي خود تكلم نميكنند. علاوهبر اين، اسلام ديگر دين اختصاصي آسياييها و آفريقاييها نيست و بسياري از كاناداييها نيز به دين مبين اسلام گرويدهاند. از طرف ديگر، تغييرات تكنولوژيك و اجتماعي راه و روش و سنتهاي زندگي را به چالش كشيده است. هنگامي كه اولين مسجد ساخته شد، اميدهاي مردم و آرزوهايشان بسيار ساده بود. به تدريج جامعه رو به رشد نهاد و نياز به آموزش اين معنا را تداعي كرد كه دستيابي به هويت اجتماعي نيازمند پايه محكمتري است. در سالهاي اخير، اين رهيافت باعث شده است كه كاناداييهاي مسلمان حضور خود را در عرصههاي مختلف اقتصادي، سياسي و آموزشي به منصه ظهور برسانند.
همچون ديگر گروههاي مهاجر، مسلمانان هم خود را با جامعه ميزبان وفق دادهاند. به عنوان مثال، تلاش آنها براي حفظ زبان خود، در بعضي موارد، كمتر از مهاجران اروپاييتبار بوده است. سهچهارم مسلمانان در منزل به زبان انگليسي صحبت ميكنند و 14 درصد آنان هر دو زبان رسمي كانادا، يعني فرانسه و انگليسي، را تكلم ميكنند. مسلمانان کانادا زودتر از سایر مهاجران تقاضای تابعیت میکنند و در حال حاضر بيش از 60 درصد مسلمانان تابعيت كانادايي دارند]12[.
نهادهای اسلامی
به دلیل مشکلات گوناگون فرهنگی ناشی از مهاجرت، مسلمانان در صدد برآمدهاند تا با ایجاد مساجد، مراکز، مدارس و سازمانهای اسلامی به حفظ دین، تقویت ایمان و پرورش مذهبی کودکان خود بپردازند. مسلمانان در همان اوان ورود به این کشور تمایل زیادی به ایجاد چنین مراکزی از خود نشان دادند. در سال 1921م. آنها موفق شدند اولین مرکز اسلامی را در شهر نووِل اكوس[22] تأسیس کنند. اولین مسجدی که در کانادا ساخته شد در سال 1938م در شهر ادمونتون و به نام «مسجد الرشید» بود. این مسجد به همت 20 خانواده لبنانی در این شهر بنا گردید. بعد از جنگ دوم جهانی، مساجد و مراکز اسلامی متعددی در نقاط مختلف تأسیس شد و رفتهرفته تعداد آنها افزایش یافت. براساس آمارها بیش از 360 مسجد و مرکز اسلامی در این کشور وجود دارد که 80 مرکز متعلق به شیعیان مقیم این کشور است.[23] بررسیها نشان میدهند هر شهر در کانادا دارای حداقل یک مسجد میباشد. این در حالی است که در شهرهای بزرگ چند مسجد وجود دارد. همچنين، شورای جوامع مسلمان کانادا[24] در سال 1972م تأسیس شد که بر کارها و امور مذهبی، آموزشی جوانان، زنان، روابط عمومی، فعالیتهای عمومی و دیگر امور تمام مسلمانان نظارت دارد.
در حال حاضر، در شهرهای مختلف مساجد و مراکز اسلامی متعددی وجود دارد. البته نهادهای اسلامی به مساجد محدود نمیشوند و شمار مراکز اسلامی بیش از مساجد است. مساجد الزاماً به سبک معماری مساجد کشورهای اسلامی ساخته نشدهاند. بیشتر این مساجد ساختمانهای مسکونی یا کلیساهایی بودهاند که پس از خریداری به اهتمام مسلمانان تبدیل به مسجد شدهاند.
همچنین، مسلمانان برای آموزش فرزندان خود (آموزشهای مذهبی و زبان مادری) کلاسهایی را در روزهای شنبه و یکشنبه در مساجد و مدارس برگزار میکنند. آنها مدارس خصوصی تمام وقت نیز به وجود آوردند که براساس ضوابط غیر کانادایی اداره میشوند. مسلمانان همچنین با استفاده از امکاناتی که دولت در اختیار آنها گذاشته، اقدام به تأسیس مدارس روزهای شنبه و یکشنبه نمودهاند که در آنها عمدتاً زبان مادری به کودکان آموزش داده میشود. در حال حاضر، تعدادی مدرسه تمام وقت خصوصی اسلامی نیز وجود دارند که برنامههای آنها به زبانهای عربی، انگلیسی، فرانسه و بر اساس معیارهای اسلامی است. مدارس اسلامی تمام وقت عمدتاً در شهرهای بزرگ - چون اتاوا، مونترال، ریچموند (بریتیش کلمبیا) و تورنتو - وجود دارند. چند مدرسه تماموقت یا نیمهوقت ایرانی نیز در شهرهای اتاوا، مونترال و تورنتو دایر است.
علاوه بر این، مسلمانها با استفاده از امکانات تلویزیونی برنامههای متعددی را پخش میکنند که ملیتهای گوناگون مسلمان در این زمینه نقش عمدهای دارند. علاوهبر نهادهای آموزشی که به دست مسلمانان اداره میشود، بعضی واحدهای درسی دبیرستانها به دروس مذهبی، از جمله اسلام، اختصاص داده شده است. همچنین، در دانشگاههای مک گیل و تورنتو مراکز مطالعات اسلامی وجود دارد.
مساجد در جوامع مسلمان داراي كاركردهاي متعددي هستند. از فضای مساجد برای عبادت، تحصيل، دادگاه حل و فصل دعاوي و محل تجمع اهالي استفاده می شود. اما در يك جامعه غيرمسلمان مسجد براي مسلمانان كاركردهاي ديگري نيز مييابد. در حقيقت، مسجد در غياب نهادهاي حمايتي خانوادگي و اجتماعي خلاء ناشي از فقدان آنها را پر ميكند. از طرف ديگر، مسجد نقش محوري در انتقال ارزشهاي مذهبي دارد و عامل تقويت روابط اجتماعي است. از اينرو ساخت مسجد از جمله اولويتهاي جامعه مسلمانان بوده است.
طي دو دهه پاياني قرن بيستم، با افزایش روزافزون مهاجرت، ساخت مسجد در اين كشور رشد چشمگيري داشته است. مساجد جديد بسيار بزرگتر ساخته شدند، امكانات بيشتري نسبت به مساجد اوليه دارند و با نيازهاي اجتماعي و آموزشي جامعه مسلمانان منطبق هستند. امروزه تنها در ادمونتون (شهري كه اولين مسجد در آن ساخته شد)، با شش گروه نژادي مختلف از مسلمانان، شش مسجد وجود دارد. با وجود این، رشد سازمانهاي اسلامي در كانادا فراز و نشيبهايي داشته است. در ميان با سابقهترينهاي آنها ميتوان از فدراسيون اسلامي آمريكا[25] نام برد كه مقر اصلي آن در آمريكاست و حضور كمرنگي نيز در كانادا داشته است. شوراي جوامع مسلمان كانادا[26] نيز در سالهاي اوليه دهه 1970م تأسيس گرديد. اين شورا به اين دليل به وجود آمد تا همبستگي ميان گروههاي مسلمان را افزايش دهد و مسايل مربوط به انجمنهاي اسلامي را حل و فصل نمايد. اين شورا تركيبي از چند كميته - نظیر كميته آموزش، بانوان و مناسبتهاي مذهبي - بود كه فصلنامهاي به نام «اسلام كانادا» منتشر ميكرد. مقر اصلي آن در آمريكا و دفتر نمايندگي آن در کانادا قرار دارد. همچنين سازمان مسلمانان شيعه اثني عشري آمريكاي شمالي[27] از قديميترين سازمانهاي ملي این کشور محسوب میشوند. محفل اهل البيت آمريكاي شمالي، كه در تورنتو واقع است، سازمان ملي نسبتاً جديدي است. مركز اهل بيت گتينو[28] نيز در ايالت كبك فعاليت ميكند. اين سازمانها ساختمان و محل معين دارند وتلاش ميكنند زمينههاي اساسي توسعه را در جامعه مسلمانان فراهم آورند. اين قبيل سازمانها در طول سالها كاركردهاي ديگري (نظير ارائه خدمات مالي، تأسيس شركتهاي تعاوني مسكن، آژانسهاي مسافرتي و كتابفروشي) به منظور كمك به انطباق هرچه بيشتر اعضاي خود با زندگي در جامعه ميزبان داشتهاند.
علاوهبرموارد پیش گفته سازمانهاي متعددي نيز در ارتباط با موضوعات خاص يا بخشهاي مشخصي از جامعه مسلمانان فعاليت ميكنند. شوراي كانادايي زنان مسلمان بر موضوعات مرتبط با زنان مسلمان متمركز است. كنگره اسلامي كانادا[29] و شوراي روابط آمريكايي- اسلامي كانادا[30]- كه هر دو نسبتاً جديد هستند – برای ارائه تصوير واقعي از مسلمانان در رسانهها فعاليت ميكند. آنها با موضوعات سياسي مرتبط با جامعه مسلمانان پيشرو ايالت اونتاريو[31] سروكار دارند و با سياستگذاران و تصميمسازان دولت در تعامل هستند. اين تعامل بيشتر از طريق برگزاري ضيافت شام در اعياد اسلامي در محل پارلمان صورت ميگيرد. در اين ضيافتها سياستمداران از جمله اعضاي كابينه و گاهي شخص نخستوزير دعوت ميشوند.
برخی از مهمترین مراکز اسلامی کانادا عبارتاند از:
1. انجمن اسلامی دانشگاه استنفورد[32]
2. انجمن اسلامی زنان کانادا[33]
3. انجمن اسلامی ساسکاچوان[34]
4. انجمن اسلامی ویندسور[35]
5. انجمن دانشجویان مسلمان دانشگاه آلبرتا[36]
6. انجمن مسلمانان ثقلین (دانشگاه تورنتو)
7. انجمن مسلمانان متحد تولدو[37]
8. باب العلم[38]
9. جامعه اسلامی آمریکای شمالی، کانادا[39]
10. جامعه مسلمانان کانادا[40]
11. جامعه مسلمانان لبنانی الهدی[41]
12. جماعت اسلامی شیعه اثنی عشری تورنتو[42]
13. جمعیت اسلامی دارالمدینه[43]
14. دفتر جامعه جهانی مسلمانان در کانادا[44]
15. سازمان جوانان مسلمان[45]
16. شورای روابط اسلامی– آمریکایی کانادا
17. شورای زنان مسلمان کانادا[46]
18. شورای مسلمانان کلگری[47]
19. فدراسیون زنان مسلمان[48]
20. مؤسسه اسلامی تورنتو[49]
21. مرکز اسلامی استقامه اونتاریو[50]
22. مرکز اسلامی طارق[51]
23. مرکز اسلامی کانادا (مسجد الرشید) [52]
24. مرکز اسلامی معصومین[53]
25. مرکز اهل البیت (ع) [54]
26. مرکز جوانان الفجر[55] ]12[.
[1] . آزادی مطبوعات، در رتبه اول قرار داشت.
[2]. Reginald Bibby
[3]. Lethbridge
[4]. Resttess churches
[5]. Agnes Love
[6].James Love
[7]. Alexander
[8]. Muhumetans
[9]. John & Martha Simon
[10]. United Church
[11]. Ali Abou Shady
[12]. Alexander Hamilton
[13]. Lala
[14]. Klondike
[15]. McGill University
[16]. University of Toronto
[17] . بر اساس مطالعات مجملي كه انجام شده است، بهرهمندي از فرصتهاي اقتصادي و تحصيلي از عوامل اصلي مهاجرت به اين كشور بوده است. عوامل ديگر عبارتاند از: فشارهاي سياسي در كشور خودي، گشت و گذار و سفر، تحصيل فرزندان و دلايل خانوادگي. البته مهاجران مسلمان عرب در آلبرتا دلايل متفاوتي داشتهاند: 57% از پرسش شوندگان گفتهاند كه قوم و خويشي در كانادا داشتهاند و به واسطه آنها براي مهاجرت ترغيب شدهاند. بقيه پرسش شوندگان از وضعيت نابسامان سياسي در كشور خود گلهمند بودهاند و آن را دليل مهاجرت خود دانستهاند. عدهاي نيز جوياي فرصتهاي اقتصادي و تحصيلي بودهاند. در اين ميان، آنچه معنادار است اين است كه هيچ كدام از آنها انگيزه مذهبي را براي مهاجرت خود عنوان نكردهاند. مهاجران مسلمان مانند گروههاي مهاجر ديگر به طور فردي و يا خانوادگي مهاجرت كردهاند و نه به صورت گروههاي مذهبي كه در جستجوي مامني براي ايمان خويش باشند. آنها به دنبال آزادي و رفاه به اين سرزمين وارده شدهاند. اين موضوع كه اين مهاجران به دلايل مذهبي مهاجرت نكردهاند، فرهنگپذيري آنها را در محيط جديد تسهيل ميكند و آنان را به سوي معيارهاي فرهنگي و معنوي كشور ميزبان سوق ميدهد]12، 13 و 14[.
[18].Mcdiarmid and Perth
[19]. L.M. Kenny
[20]. Medina
[21]. Islamic Horizons
[22]. Nouvel Ecosse
[23]. با توجه به ضرورت انسجام مراکز و جوامع پیروان اهل بیت (ع)، مجمع اهل بیت کانادا در سال 1372 هجری خورشیدی، برابر با سال 1993 میلادی، به همت جمعی از مسئولان مراکز اسلامی شیعه تاسیس شد و به عنوان سازمانی خیریه و غیرانتفاعی در دولت فدرال کانادا به ثبت رسید. یکی از فعالیتهای مجمع اهل بیت، انتشار مجله صراط مستقیم (the right path) است. نشریه مذکور به زبان انگلیسی و به صورت فصلنامه منتشر میشود. مطالب این مجله، عمدتاً در جهت تبیین عقاید شیعه و اطلاعرسانی برای جامعه پیروان اهل بیت (ع) در این کشور است. به دنبال گسترش و رشد جامعه ایرانی مقیم شهر تورنتو و حومه، مرکز ایرانی اسلامی امام علی (ع) در فوریه 2000 میلادی تاسیس شد. مرکز ایرانی امام علی (ع) در جهت برآوردن نیازهای دینی و فرهنگی جامعه ایرانیان میکوشد. یکی از فعالیتهای این موسسه، احیای مناسبتهای مختلف است. این مراسم به منظور بزرگداشت اعیاد و وفات بزرگان دین و آشنایی بیشتر با فرهنگ، تاریخ و ارزشهای اسلامی، بر اساس تعلیمات قرآن و عترت در طول سال برگزار میشود. جامعه مسلمانان را در کانادا چند سازمان اداره میکنند، از جمله: کنگره اسلامی کانادا، انجمن مسلمانان کانادا، کنگره کاناداییهای مسلمان و اتحادیه مسلمانان کانادا.
[24]. The Council of Muslim Communities In Canada
[25]. IFA
[26]. CMCC
[27]. NASIMCO
[28]. Gatineau
[29]. CIC
[30]. CAIR CANADA
[31]. APMO
[32]. Islamic Society of Stanford University
[33]. Islamic Association of Canadian Woman
[34]. Islamic Association of Saskatchewan
[35]. Windsor Islamic Association
[36]. MSA-U of A
[37]. The United Muslim Association of Toledo: U.M.A.T
[38]. Bab-ul-Ilm
[39]. Islamic Society of North America, Canada
[40]. The Canadian Society of Muslims
[41]. Al-Huda Lebanese Muslim Society
[42]. Islamic Shia Ithna – Asheri Jamaat of Toronto
[43]. Dar Al-Madinah Islamic Society
[44]. Muslim World League, Canadian Office
[45]. Young Muslims in pursuit of Allahs Pleasure
[46]. Canadian Council of Muslim Women
[47]. The Muslim Council of Calgary
[48]. Federation of Muslim Woman-FMW
[49]. Islamic Institute of Toronto
[50]. Istiqamah Islamic Centre of Ontario -IICO
[51]. Taric Islamic Center
[52]. Canadian Islamic Center – Al Rashid Mosque
[53]. Mssumeen Islamic Center
[54]. Ahlul Bayt Center
[55]. Al Fajr Youth Center