جریان های عمده اسلامی چین در دوران سلسله چینگ
جریانهای عمدهی اسلامی چین در دوران سلسلهی چینگ و پس از آن
پس از ورود مسلمانان به دوران هویت سازی و احیای هویت اسلامی در دوران چینگ و آغاز عصر اصلاحات و بازگشت به ریشههای اصیل دینی، و همچنین، فاصله گرفتن بخشهایی از جامعهی مسلمانان از اختلاط و تعامل با فرهنگ سنتی چین، و ورود اندیشههای صوفیانه به این سرزمین، صفوف یکپارچه و متحد مسلمانان که تنها اعتقاد به دین اسلام شکل دهندهی هویت دینی-فرهنگی آنان بود، کم کم جای خود را به اختلاف، فرقهگرایی، درگیری و کشتار یگدیگر داد و صفوف متحد مسلمانان را در هم شکست و زمینه برای اعمال سیاست تفرقه افکنانهی جدایی بینداز و حکومت کن دربار چینگ فراهم گردید. پس از این حوادث بود که در میان جامعهی مسلمانان چین سه جریان عمدهی دینی بهوجود آمد که معرفی مختصری از این جریانها که همچنان در چین ادامه داشته و جریان چهارمی هم پس از اجرای اصلاحات در سال 1979 به آن اضافه شده است، در پی میآید.
1-جریان اسلام سنتی«قدیمی» در چین: نخستین جوامع مسلمان در چین را نوادگان بازرگانان مسلمان عرب، ایرانی و آسیای مرکزی و تجار مسلمان مغولی، نظامیان و مقاماتی بودند که در سواحل جنوبی چین و مناطق شمال غرب و غرب چین در گروههای کوچک و بزرگ از قرن هفتم تا چهاردهم میلادی سکونت اختیار کردند، تشکیل میدادند. این جریان را مسلمانان سنی مذهب حنفی شکل میدادند. آنها به صورت محافظه کارانه زندگی کرده و از دین و هویت خود محافظت میکردند. آنان در هر روستا یا سکونتگاهی مسجدی احداث و خانوادههای مسلمان در اطراف مسجد خانههای خود را می ساختند. روستا و یا اجتماع کوچک مسلمانان توسط یک هیئت امنای محلی که در رأس آن یک آخوند (روحانی) قرار داشت اداره میشد.
2-جریان اسلامی پیرو طریقتهای صوفیانه: تا پیش از قرن هفدهم میلادی، جریانات صوفیانه در چین از جایگاه مهمی برخوردار نبودند. ولی با سفر تعدادی از علما به شبه جزیرهی عربستان برای انجام فریضهی حج و یا ادامهی تحصیل علوم اسلامی، با جریانات مختلف صوفیانهی موجود در خاورمیانه آشنا شده و پس از بازگشت به چین، همراه خود اندیشههای صوفیانه را نیز به عنوان رهاورد این سفر وارد چین کرده و به تبلیغ آن در میان مسلمانان پرداختند و برای خود تشکیلاتی راه انداختند. مهمترین ویژگی این طریقتها تمرکز پیروان حول محور شیخ و مرشدشان و احترام فوقالعاده به شیخ بزرگی که رهبر اصلی و بنیانگذار این طریقتها به شمار میآمدند، بود. در حالیکه رهبران و مسلمانان پیرو جریان قدیمی، بیشتر به روستا و اهالی جامعهی محل سکونتشان تعلق خاطر داشتند.
مهمترین طریقتهای صوفی در چین عبارتند از قادریه، خوفیه، جهریه و کبرویه. البته هرکدام از این طریقتها به شاخههای کوچکتر متعددی تقسیم میشوند که بر اثر اختلافاتی جزیی، از طریقت اصلی منشعب و گروه مستقلی تشکیل دادهاند. فرقهی قادریه نخستین طریقت صوفیه بود که توسط شخصی به نام چی جینگای[1]، با نام اسلامی هلال الدین(1719-1656 میلادی) در چین معرفی شد. طریقت نقشبندیه که در آسیای مرکزی گسترش یافته بود، بعدها توسط مبلغین این طریقت در منطقهی سین کیانگ نفوذ پیدا کرد و در نهایت توسط پیروان خواجه آفاق بین سالهای 4-1693 در مناطق گنسو معرفی و گسترش یافت. طریقتهای خوفیه و جهریه از شاخههای فرعی طریقت نقشبندیه هستند که در مناطق شمال غرب چین پیروان زیادی دارند. طریقت جهریه همیشه افکار و اندیشههای انقلابی و رادیکال را در میان پیروان خود تبلیغ میکرد و شورشهای متعددی را د ر این مناطق سازماندهی کرد، در حالیکه طریقت خوفیه بیشتر به دنبال یافتن راهحلهای مسالمت آمیز برای مشکلات جامعهی مسلمانان بود. طریقت خوفیه توسط مالای چی[2](1766) بنیانگذاری شد و طریقت جهریه از سوی مامینگ شی[3](1781-1719 میلادی) پایه گذاری شد.
این فرقههای صوفیانه نه تنها از نظر برخی عقاید و شیوهی ذکر گفتن با هم اختلاف داشته و گاهی این اختلافات حتی به درگیریهای خونین میان پیروان آنها منجر میشد، بلکه هر فرقه دارای مسجد خاص خود بوده و به پیروان سایر فرقهها اجازهی ورود به این مساجد را نمیدادند. یعنی با ورود هر غریبه به مسجد ابتدا از او سئوال میشد که پیرو مکتب قدیم است یا جدید، اگر از فرقهی مخالف بود به مسجد راه نمیدادند.
3-جریان تفکرات جدید اسلامی: جریان سوم اسلامی مربوط به اواخر دوران سلسلهی مینگ است که مسلمانان به راحتی به کشورهای اسلامی خاورمیانه رفت و آمد کرده و تحت تأثیر حرکتهای اصلاح طلبانه و احیا گرانه در این مناطق ایدههای جدید اسلامی را وارد چین نمودند. در اواخر قرن نوزدهم میلادی و اوایل قرن 20، چین در معرض تفکرات جدیدی از شرق و غرب جهان واقع شد. در چنین شرایطی بود که مسلمانان نیز به دنبال تفکرات جدید اسلامی بر آمدند. سفر به حج و تحصیل بسیاری از جوانان مسلمان در دانشگاه الازهر مصر( تا سال 1939 حدود 33 نفر از الازهر فارغ التحصیل شدند.) که پس از بازگشت ایدههای تازهی اسلامی را همراه خود وارد چین کردند. تأسیس سازمانهای مختلف اسلامی، راه اندازی نشریات متعدد اسلامی، به وجود آمدن مدارس جدید آموزشی، ساختن بیمارستانهای مدرن و مؤسسات عامالمنفعهی اسلامی در چین د رنیمهی نخست قرن بیستم از دستاوردهای این جریان نوگرا و روشنفکر اسلامی در چین به شمار میآیند. اصلاحاتی که ورود افکار سلفی و وهابی اخوانی به چین را به همراه داشت. ایدههای اخوانی در حدود سال 1892 میلادی، توسط ما وانفو[4](1934-1849 میلادی) و پس از بازگشت وی از سفر حج، در این کشور معرفی شد.
4-جریان چهارم اسلامی: پس از آغاز اصلاحات اقتصادی و سیاست درهای باز، مسلمانان نیز با استفاده از فرصت پیش آمده، بازگشت به هویت اسلامی، ارتباط با کشورهای مختلف اسلامی، انجام تحقیق و پژوهش در مورد اسلام و مسلمانان در داخل و خارج از چین، انتشار کتب و مجلات اسلامی، اعزام افراد بیشتر برای تحصیل علوم دینی در کشورهای اسلامی، اعزام هزاران نفر سالانه برای انجام فریضهی حج، تأسیس و راه اندازی مدارس علوم دینی در مناطق مختلف چین، استفاده از فناوری اطلاعات و اینترنت و فضای مجازی برای مبادلهی اطلاعات با جهان خارج، رویکرد مثبت به آموزش فرزندان و ادامهی تحصیل در مراکز علمی و دانشگاهی، افزایش سفرهای تجاری و گردشگری به سایر کشورهای اسلامی، تعمیر و بازسازی مساجد قدیم و احداث مساجد جدید، بخشی از تازه ترین رویکردهای مسلمانان چین است که جامعهی اسلامی در این کشور را با ایدهها و تفکرات جدید روشنفکری اسلامی آشنا ساخته و جریان تازهی خودآگاهی و اعتماد به نفس را در میان آنان به وجود آورده است. آنها خواستار مشارکت فعال در ساختار اقتصادی، آموزشی، فرهنگی و حتی سیاسی کشور خود و در کنار آن تعامل با جهان اسلام می باشند.
[1] - Qi Jing Yi.
[2] - Ma Lai Qi.
[3] - Ma Ming Xi.
[4] - Ma Wanfu.