توسعه قدرت نرم چین در منطقه جنوب شرق آسیا

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۵۰ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها)
قدرت نرم چین در منطقه جنوب شرق آسیا

از سال1997، درک مردم جهان به ویژه در منطقه­‌ی آسیای جنوب شرقی از چین به طرز شگرفی تغییر کرده است. درحال حاضر، بسیاری از نخبگان و مردم جنوب شرق آسیا به چین به عنوان یک قدرت بالقوه‌­ی جهانی و منطقه‌ای ممتاز می‌نگرند. این دگرگونی در تصویر و نفوذ چین در اذهان مردم، به طیفی از عوامل مختلف برمی‌گردد. در این میان، رشد قدرت نرم چین (توان چین برای نفوذ از طریق جذابیت و نه اجبار) نیز بسیار تأثیرگذار بوده است. این جذابیت توانسته است از طریق روش‌های مختلفی چون فرهنگی، دیپلماسی، مشارکت در سازمان‌های چندملیتی، اقدامات تجاری خارجی و قدرت جذب کنندگی اقتصادی این کشور، خود را بروز دهد. زمانی که جوزف نای اصطلاح قدرت نرم را به کار برد، بیشتر آن را در چارچوب یک تعریف محدودتری به کار برد که سرمایه‌گذاری، کمک و دیپلماسی رسمی(اشکال سنتی‌تر و خشن‌تر) از آن مستثنی بود. امروزه نسبت به قدرت نرم چین ایده‌­ های گسترده‌تری از قدرت نرم معمول مطرح می ­شود. این ایده‌­ها شامل عناصری خارج از حوزه­‌ی امنیت از جمله سرمایه‌گذاری و ارائه‌­ی کمک می­ گردد[۱].

قدرت نرم می‌تواند در«سطوح بالا» نخبگان و در«سطوح پایین» عموم مردم را مورد توجه قرار دهد. اگر چه قدرت نرم‌ می‌تواند هم از بازیگران دولتی و هم غیردولتی ناشی گردد، اما هر فردی می‌تواند راهبردها و ابزارهای  سیاسی پکن را که آگاهانه برای پیشبرد قدرت نرمش مورد استفاده قرار می‌دهد شناسایی کند. این راهبردها و ابزارها، از مدارس زبان گرفته تا تجارت، قدرت تأثیر بازیگران چینی را در جهان آسان‌تر نموده‌اند. چین تا دهه­‌ی گذشته حداقلِ قدرت نرم خود را اعمال می‌نمود و یک سیاست خارجی دفاعی را دنبال می‌کرد به نحوی که حتی افکار عمومی چین به توان اِعمال قدرت پکن بی‌اعتماد بود. در نظرسنجی که در سال 1995 توسط سازمان پژوهشی«گروه هورایزن» صورت گرفت، از شهروندان چینی خواسته شد«شاخص‌ترین کشور جهان» را معرفی کنند:

یک سوم ایالات متحده و فقط 13درصد چین را انتخاب کردند. تحولات سال1997 بستر مناسب را برای ظهور قدرت نرم چین مهیا نمود. پکن در خلال بحران مالی آسیا، در پشتیبانی از کشورهای آسیا، از کاهش ارزش پولش امتناع نمود. بعد از این بحران رودلفو سورینو، دبیر کل سازمان کشورهای آسیای جنوب شرقی (ASEAN) ، اعلام نمود: «چین در واقع با یک بوی خوش در حال ظهور است»، کاهش اعتماد آسیای جنوب شرقی به واشنگتن و سرمایه‌گذاری‌های تایوان در1990، منجر به تغییر افکار عمومی در آسیای جنوب شرقی شده و دریچه‌ای را برای اعمال قدرت نرم چین باز نمود.

رهبری چین پذیرفت که قدرت سخت این کشور دارای محدودیت است. حتی بعضی از آن­ها متوجه شدند که چین با ارتش آمریکا نمی‌تواند رقابت کند، به طوری که محققانی چون وانگ‌ جسی از آکادمی علوم اجتماعی چین اشاره می‌کنند که در صورت کناره گرفتن آمریکا از جهان پس از جنگ سرد، این مسئله ناشی از ضعف طولانی مدت این کشور در قدرت نرم خواهد بود نه قدرت سخت. در ادامه چینی‌ها به جایگاه این کشور در جهان مطمئن‌تر شده و فشارهای داخلی را برای درگیر شدن بیشتر کشور در مسائل منطقه‌ای خواستار شدند. در سال 2003 سازمان پژوهشی«گروه هورایزن» بار دیگر از شهروندان چینی نظرخواهی نمود. این بار حدود40 درصد چینی‌ها این کشور را شاخص‌ترین کشور جهان معرفی کردند.

راهبردهای قدرت نرم چین(←مولفه های قدرت نرم چین) از سال 1997عبارتند از: اول این که پکن قاعده بازی«برد ـ برد» را اعلام نمود. چین به صراحت منطق«بردـ‌ برد» خود را با رهیافت آمریکا مبنی بر بی‌احترامی به حاکمیت کشورهای آسیای جنوب شرقی به تقابل گذاشته و ترسیم نمود. رهبران چین تأکید می‌کردند که پکن برخلاف آمریکا تمایل به شنیدن حرف‌های دیگر کشورها را دارد. چین با ابتکارهای واقعی، منطق«برد ـ برد» خود را تقویت و معاهده­‌ی دوستی و همکاری آسیا را که آمریکا حاضر به امضای آن نشد، پذیرفت و خودش را به ایجاد قوانینی برای مدیریت دریای چین جنوبی متعهد نمود. راهبرد چین اجزای دیگری نیز داشت که از جمله می‌توان به تمرکز بر کشورهایی که در حال تغییر روابط دوجانبه­‌ی خود با آمریکا بودند اشاره کرد. این مسئله را در فیلیپین یا کامبوج شاهد بودیم. به طوری که پکن زمانی که روابط هون­سن، نخست‌وزیر کامبوج، با واشنگتن دچار تنش گردید، همکاری‌های خود را با پنوم پن تقویت نمود. (این راهبرد به خارج از منطقه‌­ی آسیای جنوب شرقی هم­چون سودان، ونزوئلا یا ازبکستان نیز گسترش یافت). حتی رهبران چین با اعلام اینکه دولت چین در امور داخلی این کشورها دخالت نمی‌کند، خود را به عنوان الگوی بالقوه برای جهان در حال توسعه و کشوری که توسعه را از بالا کنترل می‌کند، نمایاند.

چین برای افزایش قدرت نرم خود در آسیای جنوب شرقی از چندین ابزار سیاسی هم استفاده کرده است. میزان کمک‌های چین به فیلیپین و لائوس در سال 2003، به ترتیب 4 و 3 برابر کمک‌های آمریکا به این کشورها بود. هم­چنین، کمک چین به اندونزی در سال 2002، دو برابر کمک‌های آمریکا به این کشور در همین سال بوده است. کمک‌های چین نه تنها در حجم و میزان با رشد رو به رو بوده، بلکه حوزه‌های گسترده‌تری را نیز در بر گرفت. از اواخر دهه­‌ی1990، چین تلاش بیشتری برای جداسازی کمک‌ها از اهداف سیاسی انجام داده است. از جمله‌­ی این اقدامات، تقویت شرکت‌های چینی، تربیت بازیگران سیاسی و کاهش نگرانی‌ها درباره ­ی قدرت اقتصادی چین بوده است. در همین راستا، در تایلند از کمک‌های چین برای تشویق سیاست‌مداران به تحصیل در چین استفاده شد که مثال خوبی برای اعمال قدرت نرم در سطوح بالا است. هم­چنین خرید مازاد محصولات کشاورزی تایلند توسط پکن، برای دلجویی از کشاورزان تایلندی که نسبت به تأثیر تجارت با چین نگران بودند، نمونه‌ای از قدرت نرم«در سطوح پایین»محسوب می‌شود.

پکن به طور مؤثری از طریق ملاقات‌های مستمر مقامات خود، سیاست‌های مربوط به اهدای کمک‌هایش را تبلیغ می‌کند. به اطلاع عموم رساندن این کمک‌ها بخشی از دیپلماسی عمومی پیچیده‌تر چین و نوع دیگری از قدرت نرم در سطوح پایین محسوب می‌شود. بعد از پایان جنگ سرد، ایالات متحده از بودجه­‌ی دیپلماسی عمومی‌اش کاست و این در حالی بود که چین بودجه­‌ی دیپلماسی عمومی خود را افزایش داده و با زیرکی از طریق تلاش‌هایی چون ترتیب دادن موزه‌هایی به مناسبت ششصدمین سالروز سفر دریایی جِنگ ­­خِه، دریاسالار مسلمان چینی که از آسیا، خاورمیانه و آفریقا گذشت بدون اینکه این کشورها را تسخیر کند،‌ به تقویت مفهوم توسعه­‌ی مسالمت‌آمیز در راستای تقویت راهبردی خود پرداخت. چین هم­چنین به ایجاد مؤسسات کنفوسیوسی و مدارس آموزش زبان چینی در دانشگاه‌های آسیای جنوب شرقی پرداخته و بنگاه سخن‌پراکنی بین‌المللی تلویزیون مرکزی چین( CCTV) را تقویت و بر شمار اعزام معلمان زبان چینی به منطقه افزود. پکن هم­چنین، در دهه‌­ی گذشته روابط خود را با سازمان‌های اقوام چینی ساکن در آسیای جنوب شرقی احیا نموده و در کشورهایی مانند کامبوج نظام تشویق کننده‌ای را ایجاد کرد که دانشجویان کامبوجی خواهان تحصیل در مدارس زبان چینی شده و کمک‌هایی از منابع چینی در داخل کشور خودشان دریافت کنند. براساس مطالعه‌ای که توسط دانشگاه جورج تاون صورت گرفته، تعداد اندونزیایی‌هایی که موفق به کسب ویزای تحصیلی در چین شده بودند دو برابر کسانی بود که در آمریکا موفق به این کار شده بودند.

عامل دیگری که به بهبود چهره‌­ی چین در این منطقه کمک نمود، استفاده از تجارت آزاد و تقویت این ایده بود که چین به منبعی برای سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی(FDI) تبدیل خواهد شد. تا پایان سال 2006، میزان و حجم تجارت آسیای جنوب شرقی با چین، تجارت آن­ها با آمریکا یا ژاپن را تحت‌الشعاع خود قرار داد.

برای فهم موفقیت یا عدم موفقیت راهبرد قدرت نرم چین ضروری است اهداف چین در آسیای جنوب شرقی مورد بررسی قرار گیرد. چرا که این اهداف با اهداف امنیتی و انعطاف ‌ناپذیرتر این کشور به هم گره خورده و جداسازی کامل این دو از یکدیگر غیرممکن است. یکی از اهداف اصلی چین حفظ صلح پیرامون این کشور است. حفظ صلح به اقتصاد چین اجازه‌­ی رشد داده و فرصت‌هایی را برای شرکت‌های چینی فراهم می‌آورد تا به دنبال بازارهای جدید باشند. پکن هم­چنین خواهان دستیابی به پایگاه‌هایی در امتداد راه‌های دریایی آسیای جنوب شرقی است. تسلط بر آبراه‌های منطقه، کنترل دریای چین جنوبی را برای این کشور تسهیل می‌کند. افزون بر این­ها، چین خواهان قطع نفوذ تایوان و ژاپن و بیرون راندن آن­ها از دیپلماسی منطقه‌ای است؛ پکن از سال 1994 سیاستی را مبتنی بر«استفاده از همه­ی منابع اقتصادی و دیپلماتیک برای پاداش به کشورهای حامی طرح انزوای تایوان» در پیش گرفته است. این سیاست فراتر از ترغیب کشورها به تبعیت از سیاست«چین واحد» بوده و شامل تلاش برای جلوگیری از شرکت مقامات تایوانی در مجامع منطقه‌ای غیردولتی، مجازات تجار آسیایی دارای روابط با تایوان و بازداشتن کشورهای آسیایی از هر گونه حمایت از ابتکارات منطقه‌ای ژاپن نیز می‌گردد.

تجار، نخبگان فرهنگی و سیاست‌‌گذاران چینی، در حال حاضر به نوعی دسترسی به آسیای جنوب شرقی، که پیش از این مختص نخبگان ایالات متحده بود، دست یافته‌اند. به نظر می‌رسد عموم مردم در آسیای جنوب شرقی نیز در این گرمی روابط سهیم باشند. یک نظرسنجی از تجار مالزیایی نشان می‌دهد که«علی‌رغم ادعاهای موجود در رابطه با تهدیدات ناشی از تجارت آزاد با چین»، اکثریت بخش خصوصی نگاهشان به چین مثبت است. مطالعات فرهنگ و زبان چینی در میان مردم افزایش بسیار زیادی پیدا کرده است. در سطوح بالا، قدرت نرم نفوذ پکن را بر رهبران کشورهای کم‌تر دموکراتیک افزایش داده در سطوح پایین نیز قدرت نرم به پکن اجازه داد تا رهبران کشورهایی هم­چون فیلیپین را که به شیوه‌­ی دموکراتیک انتخاب شدند را به سوی روابط نزدیک‌تر با چین سوق دهد، چرا که احساسات عمومی از گرم شدن این روابط حمایت می‌کرد.

افزایش قدرت نرم چین می‌تواند بی‌ضرر یا حتی در بعضی جنبه‌ها سودبخش و مفید باشد. توافق‌نامه‌­ی تجارت آزاد چین با کشورهای عضو آسه‌آن(ASEAN) شاید تنها به دلیل جذابیت چین به عنوان یک مدل اقتصادی ‌باشد که رهبران آسیای جنوب شرقی را مجبور به نگاه به منطقه به عنوان یک بلوک اقتصادی نموده است، ایده‌ای که شرکت‌های آمریکایی نیز خواهان آن هستند. چین تأثیرش را بر مسائل امنیتی غیرسنتی به اثبات رسانده و همکاری نزدیکی با همسایگانش در راستای مبارزه با قاچاق مواد مخدر و انسان دارد. اما از برخی جنبه‌ها هم­چون دمکرات‌سازی، ابتکار مبارزه با فساد و حکومت‌داری مطلوب، قدرت نرم چین می‌تواند برای آسیای جنوب شرقی مصیبت‌بار باشد. چین نشان داده است که کم­ترین علاقه‌ای به نگرانی‌های آسیای جنوب شرقی درباره­‌ی تأثیرات زیست محیطی سده‌ایی که این کشور در بخش علیای رودخانه‌­ی ماکانگ زده است، ندارد. در برمه مجموعه کمک‌های چین و ملاقات‌های مداوم مقامات این کشور، تلاش‌های ایالات متحده و دیگر کشورهای آسیای جنوب شرقی را برای تشویق سیاست‌مداران حاکم به گفت‌وگو با مخالفان دموکراتیک تحلیل برده است. در فیلیپین، جایی که ناظران بین‌المللی فساد گسترده‌­ی دولتی را مورد تأکید قرار داده‌اند، چین حدود400 میلیون دلار کمک برای یک پروژه‌­ی زیرساختی مهم، خط آهن شمال، پیشنهاد کرده است.

«یان جونگ هانگ»، یکی از مقامات شورای روابط خارجی و استادیار دانشگاه«ستون هال» در نیوجرسی آمریکا، می­ گوید:

«در20 سال گذشته، ما شاهد بازگشت نفوذ فرهنگی چین در جنوب شرقی آسیا بوده‌ایم و سرمایه گذاری‌های قدرت نرم به منظور متقاعد ساختن کشورهای منطقه در مورد پیشرفت صلح آمیز و بی خطر چین افزایش و نشانه‌­های اثر گذاری آن مشهود است.»[۲]

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. عسگریان، لیلا. (1388). "پیامدهای قدرت نرم چین". ماهنامه ­ی اطلاعات راهبردی، شماره 2
  2. سابقی، علی محمد(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلددوم