روابط اقتصادی و تجاری ایران و چین
روابط اقتصادی و تجاری میان ایران و چین
پیشینهی روابط اقتصادی
ایران به عنوان کشوري آسیایی با برخورداري از موقعیت ژئوپولتیک در منطقه، ناگزیر به داشتن روابط مناسب با کشورهای همسایه و قدرتهای آسیایی است. با نگاهی گذرا به تاریخ روابط ایران با کشورهای آسیایی میتوان دریافت که همواره روابط با این کشورها در ابعاد مختلف و در سطح مناسبی برقرار بوده است، هر چند در مقاطعی با توجه به شرایط و تحولات سیاسی منطقه، این روابط شاهد فراز و نشیبهایی نیز بوده است. در این رابطه میتوان«جادهي ابریشم» را از جمله نمادهای تاريخي این همکاریها به ویژه در بعد اقتصادی دانست. از دیر زمان، دو کشور ایران و چین تحت عنوان امپراتوریهای فارس و چین، با یکدیگر ارتباطات گستردهای داشته و کالاهای تجاری دو کشور زینت بخش بازارهای یکدیگر بوده است. اگرچه روي كار آمدن كمونيستها در كشور چین در سال 1949، موجبات قطع روابط رسمی سیاسی و اقتصادی بین دو کشور تا سال1971را فراهم کرده بود، ولی این روابط در زمینهی سیاسی در اوايل دههي1980، و در زمینهی اقتصادی، بهویژه پس از پایان جنگ تحمیلی هشت سالهی عراق عليه ايران، و رویگردانی غرب از چین به خاطر حوادث میدان تیَن آنمِن در سال1989، با قدرت تمام و با هدف بازسازی خرابیهای جنگ و رشد و توسعهي اقتصادی کشور چين، تجدید شد و به تدریج روابط اقتصادی نقش تعیین کنندهای در ارتقای سطح مناسبات سیاسی ایفا نموده و میزان همکاریهای دو جانبه در سطح دو جانبه، منطقهای و بین المللی را متحول کرد.
آغاز همکاریهای گستردهی اقتصادی
پایان یافتن دوران جنگ تحمیلی در سال1367، برای ایران فرصتی پیش آورد تا به بازسازی اقتصادی خود به پردازد. کمبود سرمایهي داخلی، فقدان فنآوری مناسب، محدودیتهای اعمال
شده بر سرمایه گذاریهاي خارجی، خصوصا در حوزههای زيرساختي، خسارات گستردهي اقتصادی و عقب ماندگی تکنولوژیک، ضرورت بازسازی هرچه سریعتر خرابیهای جنگ و دستیابی به بهبود وضعیت اقتصادی و عادی ساختن شرایط زندگی مردم، دولت ایران را وادار به یافتن شریک و سرمایهگذاری مطمئن که بتواند از یک سو نیازهای گستردهی کشور را برآورده سازد، و از سوی دیگر اهداف سلطه جویانه و استکباری نداشته باشد نمود. در این زمینه، کشور چین که از رشد اقتصادی بالایی برخوردار شده و به دنبال یافتن راههایی جهت حضور فعال اقتصادی در بازارهای بين المللی بود و در دوران جنگ تحمیلی نیز همکاریهای تسلیحاتی و موضع گیریهای مناسب سیاسی در مجامع بین المللی داشت، شریک خوبی تشخیص داده شد و متقابلا، چین هم از این همکاری با آغوشی باز استقبال کرد. این رویکرد، دورنمای جدیدی بر روی همکاریهای گستردهتر اقتصادی میان دو کشور گشود. تهران به منظور ایجاد صف بندی در برابر غرب متمایل به پکن شد، و چین هم برای استفاده از تواناییهای اقتصادی و انرژی ایران برای سوق دادن جهان به سمت چند قطبی شدن به این تمایل روی خوش نشان داد. اگرچه در دهههای 1980 و1990 که غرب و آمریکا موقعیتی هژمونیک در اقتصاد جهانی داشتند، گزینههای چندانی پیش روی ایران نبود، ولی پس از تبدیل شدن چین به یکی از قدرتهای برتر اقتصادی جهان، برای ایران گشایشی استراتژیک پدید آمد تا بتواند در مقابل فشار تحریمهای اقتصادی خرد کنندهی غرب مقاومت کرده و با گسترش همکاریهای سیاسی و مناسبات اقتصادی با چین روی پای خود بایستد.
درواقع، همپوشانیهای و همگراییهای موجود در سیاست خارجی دو کشور که از تجدید نظر طلبی ایران و چین نسبت به معادلات بین المللی ناشی میشد، زمینهی همکاریهای گستردهتر آنها در مسایل سیاسی بین المللی و منطقهای و مناسبات دو جانبهی اقتصادی را فراهم ساخت. در چنین شرایطی، بود که این دو کشور برای مقابله با استفادهی وسیع غرب از حربههای اقتصادی علیه اینگونه کشورها، گرایش بیشتری در حوزهی همکاریهای اقتصادی پیدا کردند. (شریعتی نیا 2012 :179-210) برهمین اساس بود که در اوایل ماه مارس سال1989، یک هیئت عالیرتبه از چین با هدف مذاکره در مورد نقش چین در بازسازی ایران پس از جنگ راهی ایران شده و در این سفر از سوی رییس جمهوری چین پیامی در این زمینه برای رهبری ایران همراه داشت. لذا، از آن پس مناسبات و همکاریهاي ایران با چین تقویت شد و این کشور با سرمایه گذاری و انتقال تکنولوژی، در سازندگی اقتصادی و توسعهي منابع انرژی کشورمان مشارکت جدی داشت.
روند«جهانی شدن اقتصاد» هم علت دیگری بود که موجب گردید ارتباطات دو کشور ایران و چین، بیش از پیش به هم نزدیکتر گردد. ورود چین به سازمان تجارت جهانی، از دیگر دلایل مهم سرعت ورود چین به سرمایه گذاریهای خارجی و انجام پروژهها در خارج از کشور از جمله ایران بود. تصمیم راهبردی دولت چین در سال2000 مبني بر تشويق شرکتهای بزرگ و متوسط تحت عنوان« رفتن به خارج[i]» به منظور ایجاد فرصت در فرایند جهانی شدن اقتصاد و همچنین ذخایر روبه افزایش ارزی چین و تصمیم به متنوع سازی سرمایه گذاری، حضور چین به اشکال و روشهای مختلف در ایران را به صورت فزاينده تقویت کرد. رشد سریع اقتصادی چین طی30 سال گذشته، افزایش نیاز این کشور به مواد و منابع اولیهی کانی، به ویژه انرژی از یک سو، و اشباع بازار داخلی و نیاز فوری به باز کردن بازارهای خارجی، از سوی دیگر نیز به روند گسترش همکاریهای اقتصادی دو کشور بیش از پیش سرعت بخشید. برای درک درست از تعامل دوجانبه، میتوان به رشد سریع حجم مبادلات اقتصادی دو کشور از نیمهی دوم دههی1990 تا کنون اشاره کرد. درحالی که حجم روابط تجاری دو کشور در سال1994 تنها448میلیون دلار بود، این رقم در سال2001 به رقم 3/2میلیارد دلار، در سال 2010به 30 میلیارد دلار و در سال2011بالغ بر 45میلیارد دلار گردید و پیش بینی شده است که در پایان سال2012 از مرز50میلیارد دلار نیز بگذرد.
در چنین شرایطی بود که، سرمایه گذاری و انجام پروژهها توسط چین در ایران، توانست توسعهي منابع انرژی، کارهای زیربنایی شهرها، صنایع سبک، ماشین آلات، صنعت حمل و نقل و کشاورزی و غیره را سرعت دهد. اگر چه فناوری چین به روز نبود، لیکن غیرقابل پذیرش هم نبود، و با نیاز زمانی و شرایط ایران متناسب بود. لذا، شرایط بیرونی جهانی و همچنین نیازهای داخلی دو کشور ایران و چین و مهمتر از همه، شناخت این وضعیت از سوی دو طرف، موجب شد که بنگاههای اقتصادی چین با هدف دست یافتن به نتیجهي برد - برد در ایران به سرمایه گذاری به پردازند. چین ابتدا بیشتر به روش تأمین مالی و برگشت سرمایه از طرق مختلف از جمله بیع متقابل وارد بازار اجرای پروژهها در ایران شد، سپس به روش سرمایهگذاری مشترک یا برخورداری از سهام و در نهایت، ولی به ندرت، با سرمایهگذاری مستقیم و مستقل کار را ادامه داد. جالب است بدانیم که تا پایان قرن گذشته، ارزش قراردادهای دو کشور برای سرمایهگذاری چین در ایران، حدود 75/12میلیون دلار بود که تنها 32/4 میلیون دلار آن تحقق یافت و اکثرا معطوف به اجرا و پیمانکاری پروژهها بوده است. آغاز همکاری دو کشور در پروژههای مهندسی و پیمانکاری هم به سال 1982 میلادی بر میگردد و تا پایان سال 2003 میلادی، چین49 پروژه به ارزش 945 میلیون دلار در ایران به اتمام رسانده و 65 پروژه به ارزش 235/2 میلیارد دلار نیز در حال ساخت داشت.
زمینههای همکاریهای اقتصادی میان ایران و چین
بهصورت کلی، همکاریهای اقتصادی میان دو کشور را میتوان به 5 زمینهی اساسی تقسیم کرد: 1- سرمایه گذاری و اجرای پروژههای بزرگ و نسبتا بزرگ اقتصادی؛ 2- مشارکت و سرمایهگذاری در بخش نفت و گاز؛ 3- فروش دانش فنی و لیسانس محصولات تولیدی؛ 4- همکاریهای نظامی؛ و 5- فروش کالاهای تولید شده در چین. درحالی که ردیف پنجم بیشتر توسط بخش خصوصی صورت میگیرد، در بقیهی موارد طرف معاملهی چینیها عمدتا وزارتخانهها، نهادها، و مراکز دولتی و یا شبه دولتی ایران هستند که به صورت اختصار توضیحاتی پیرامون میزان و نحوهی همکاریهای دو کشور در هر زمینه ارایه میشود.
ویژگیهای پروژههای ایرانی و جاذبهی آنها برای شرکت های چینی
بازار مقاطعه کاری پروژهها در ایران دارای خصوصیاتی است که برای شرکتهای چینی دارای جذابیت است. از جمله، ميتوان به تعداد زیاد پروژهها، بزرگی و ظرفیت بالای پروژهها، توان بالای پرداخت ایران، و برخورداری از سابقه و اعتبار خوب در بین پیمانکاران خارجی اشاره كرد.
الف- تعداد پروژهها: پروژههای ایرانی با بخشهای مهم و متنوعی از توسعهي اقتصاد ملی از جمله انرژی، پتروشیمی، ارتباطات و حمل و نقل، منابع آبی، برق، ساختمان سازی، ساخت صنایع ارتباط دارد، لذا تعداد پروژهها بسیار زياد و متنوع است.
ب- بزرگی و ظرفیت بالای پروژهها: مبلغ قرارداد پروژههای ایران بسیار بالاست و اغلب بیش از یک میلیارد دلار هستند، و پروژههای در حد 100و 200 میلیون دلاری بهعنوان پروژههای کوچک به شمار میروند.
ج- توان پرداخت و سابقهي اعتباری: با توجه به اینکه در چند سال اخیر قیمت نفت همواره رو به افزایش بوده، درآمد نفتی و ذخایر ارزی ایران نیز بالا رفته و از پشتوانهي محکمی در پرداختها برخوردار شده است. از سوی دیگر ایران در بازارهای بین المللی از سابقه و اعتبار پرداخت خوبی برخوردار است.
د- دولتی بودن کارفرمایان پروژههای ایرانی: اکثر کارفرمایان پروژههای بزرگ و متوسط در ایران را ارگانها و شرکتهای دولتی مانند وزارت نفت، وزارت صنایع و معادن، شرکت توسعهي آب و برق و سازمانهای دولتي تشکیل میدهند. (ادیبی ،1390: 193 تا 219)
همکاری در زمینههای انرژی
جمهوری اسلامی ایران، به عنوان یکی از مهمترین تولید کنندگان دارای حجم عظیمی از ذخایر نفت و گاز جهان، جایگاه ویژهای در عرصهی تولید انرژی در جهان و در منطقهي استراتژیک خلیج فارس دارد. نخستین مزیتی که ایران در سیاست خارجی چین دارد، انرژی است. ایران در میان کشورهای صادرکنندهي نفت، جزو معدود کشورهایی است که در زمینهی استخراج و فروش انرژی، از سیاست مستقلی خارج از حوزهي تصمیم گیریهای قدرتهای بزرگ جهانی پیروی میکند. با در نظر گرفتن این موضوع مهم، دو کشور ایران و چین در حوزهي نفت و گاز، اولی بهعنوان صادر کنندهي مستقل و مطمئن و دومی بهعنوان وارد کنندهي بزرگ و نیازمند[ii]، میتوانند همواره شریک و همکار قابل اعتمادی برای یکدیگر در زمینههای سرمایهگذاری در حوزهي انرژی، اعم از اکتشاف و استخراج حوزههای جدید، و تأمین کننده و خریدار نفت و گاز با در نظر گرفتن سیاست برد-برد باشند. در میان کشورهای تولید کنندهی نفت، ایران به دو دلیل از ظرفیت و توان و جذابیت ویژهای برای همکاری با چین برخوردار است: نخست، دارای دومین ذخایر نفت و گاز جهان است؛ دوم، به خاطر اعمال تحریمها از سوی غرب، عملا بازار بی رقیبی برای شرکتهای چینی است. لذا، زمینه برای همکاریهای گستردهی دو کشور در حوزهی انرژی فراهم است.
درحال حاضر، ايران سومين صادركنندهي بزرگ نفت به چين است. کشورمان در سال2008 بهطور متوسط روزانه 408 هزار بشکه نفت خام به چین صادر نمود که این رقم در سال 2009 به 460 هزار بشکه در روز و در سال 2010، بهطور متوسط قریب به 500 هزار بشکه در روز افزایش یافت. صادرات نفت ايران به چين از نيمهي نخست سال2010، حدود50 درصد رشد داشته است. و در نيمهي اول سال2011 روزانه حدود 540 هزار بشكه نفت به اين كشور صادر كرده است كه بيش از 10درصد حجم واردات نفتي 1/5 ميليون بشکهاي چين در روز را شامل ميشود. در حال حاضر حدود80 درصد از صادرات سالیانهي کشورمان به چین، نفت خام است و فراز و نشیب قیمت نفت تأثیر زیادی بر رقم صادرات ایران به آن کشور میگذارد.
جداي از حجم بالای صادرات نفت ایران به چین، حضور پررنگ چهار شرکت بزرگ نفتی چین در پروژههای نفت و گاز کشورمان برای هر دو کشور دارای اهمیت است. اهمیت جمهوری اسلامی ایران برای چین تنها در مسئلهي تأمین انرژی و امنیت انرژی محدود نمیشود، بلکه ایران بهعنوان بازاری مهم در خاورمیانه، هم از لحاظ مصرف کالاهای چینی و هم از لحاظ صادرات خدمات فنی و مهندسی، جایگاه و جاذبهي ویژهای برای آن کشور دارد. ایران بهعنوان اولین و مهمترین سکوی پرش چین برای ورود اين كشور به بازار اجرای پروژههای مهم صنعتی و مهندسی- فنی در سطح بين الملل، راهگشا و نقش مهمی ایفاء کرده است.
مبادلات تجاری میان دو کشور
پس از انقلاب اسلامی، حجم روابط تجاری بخش خصوصی ایران و چین همواره با ثبات و رو به افزایش بوده و مراودات اقتصادی و تجاری نیز سال به سال تقویت شده است. حجم روابط تجاری دو کشور از سال 2005 تا به حال هرسال بیش از30درصد افزایش داشته است. در حال حاضر، ایران دومین شریک تجاری چین در منطقهي آسیای غربی و منطقهي خلیح فارس است و چین نیز اولین شریک تجاری ایران است. در چند سال اخیر با توجه به اجرای پروژههای بزرگ فنی- مهندسی ایران توسط چین، تولیدات و اقلام مکانیکی و الکترونیکی و کارخانجات، جزو بزرگترین اقلام صادراتی چین به ایران بوده و تقریبا 50 درصد از حجم صادرات چین به کشورمان را تشکیل میدهد. مهمترین و بزرگترین اقلام صادراتی چین به ایران از لحاظ ارزشی شامل ماشین آلات، صنایع سبک، سخت افزار، خودرو، مواد شیمیایی، منسوجات، ماشین آلات کشاورزی، و مواد غذایی می باشد. و متقابلا، نفت خام بهعنوان بزرگترین کالای صادراتی ایران به چین هر ساله حدود80 درصد حجم صادرات به آن کشور را تشكيل ميدهد. از دیگر اقلام مهم صادراتی ایران میتوان از مواد کانی و معدنی، مواد پتروشیمی، کشمش، پسته، و زعفران نام برد.
اضافه مینماید كه در روابط دو جانبهي اقتصادی ایران و چین، ارزش بازار و بخش خصوصی ایران نیز برای چین بسیار پر اهمیت است. بازار هفتاد میلیونی ایران توسط کالاهای مصرفی تولید چین، به دلیل محدودیتهای موجود در برخی از زمینههای تولید، تقریبا به راحتی و بدون رقیب توسط کالاهای چینی فتح شده است.
بخش 3- روابط فرهنگی ایران و چین( به قدمت تاریخ و به لطافت ابریشم)
به گواهی تاریخ و تاریخ نگاران، هیچ دو ملت و فرهنگ و تمدن بزرگی را نمیتوان یافت که مانند ایران و چین بن مایهی مبادله و تعامل و پیوستگی عمیق و دیرینهی فرهنگی را در ژرفای تاریخ آزموده باشند. این سرو بلند قامت ارتباطات دو ملت، در طول تاریخِ همواره سبز و کهنسال پیوستگی، که در خلال دو سه قرن گذشته بر اثر عوامل گوناگون و تند باد حوادث داخلی و خارجی شاخ و برگ و بارش فرو ریخته و به ظاهر خشک و کم ثمر مینماید، در روزگاران گذشته از پر ثمر ترین نوع تعامل فرهنگی بوده که ریشههای آن از شرقیترین سواحل چین تا اقصای غرب جغرافیایی عالم گسترش داشته و آمد و شد کنندگان و باشندگان در کنارههای جادهی فراخ ابریشم، از بار و بَرِ آن بهرهمند و بر رشد و بالندگی و فراگیر شدن فرهنگها و تمدنها و آیینها و اندیشهها افزودهاند. اگرچه در یکی دو قرن گذشته، تند باد حوادث آن شادابی و خرمی گذشتهی این درخت تنومند را از آن گرفته است، ولی هنوز هم ریشههای آن حیاتمند و تنه و شاخههای اصلیش سبز و زنده است که با اندک مراقبت و آبیاری و تبادل فکر و اندیشه بین فرهیختگان دو طرف، قابلیت به بار نشستن داشته و بار دیگر میتواند همه را از نسیم جان فزای ارزشهای انسانی و اجتماعیش بهرهمند سازد. و از این رهگذر، نه تنها دو ملت ایران و چین، بلکه جامعهی بشری عصر فناوری نوین و پیشرفت و توسعهی اطلاعات، از ثمرات ارزشمند اخلاقی، و ارزشهای بی انتهای فرهنگی و اجتماعی و نوآوریها و همگرایی و همبستگی و صلح طلبی و عدالت جویی و نوع دوستی و دانش خواهی، دین باوری و حکمتگرایی، اندیشههای متعالی فلسفی و فرهنگ و هنر و معماری و پزشکی، و هر آنچه بشریت امروز برای زیستن در صلح و آرامش بدان سخت نیاز مند است را از این درخت کهن و پر ثمر فرهنگی به دست آورد و برداشت کند.
[i] - مفهوم راهبرد« به خارج رفتن»، در کنار راهبرد« استقبال از ورود سرمایه ی خارجی»، سیاستی است که چینی ها از سال 2000 به طور جدی به باز کردن بازارهای خارجی از طریق سرمایه گذاری در بخشهای مختلف کشورهای هدف، از جمله منابع کانی و معدنی، و همچنین ورود به بازارهای بین المللی در زمینهی ساخت پروژهها دنبال کردهاند. چین در این دورهی زمانی درصدد جبران کمبود بازار داخلی و منابع و تکمیل روند توسعهی همه جانبهی اقتصادی کشور می باشند. به طور واضح تر کالا، خدمات، سرمایه، فنآوری، نیروی کار، مدیریت و همچنین بنگاههای اقتصادی چین به سوی بازار بین المللی و کشورهای خارجی رفته، رقابت کرده و همکاریهای فنی تخصصی خود را با مزیتهای نسبی خود توسعه خواهند داد.
[ii] - چین که در سال1993 خود پنجمین کشور تولید کنندهی نفت در جهان بود، با سرعت گرفتن رشد اقتصادی، و نیاز به انرژی بیشتر، این کشور را به یکی از بزرگترین مصرف کنندهی انرژی وارداتی در مقیاس وسیع تبدیل کرد. طبق برآوردها، این کشور در سال2012 بیش از 40درصد نفت مورد نیاز خود را از طریق واردات تأمین کرده است. لذا، امنیت انرژی از حوزههای آسیب پذیر اقتصاد این کشور است، و لذا چین مجبور شده تا هرچه بیشتر به دنبال برقراری پیوندهای نزدیک با کشورهای تولید کنندهی نفت به ویژه در خلیج فارس و ایران باشد تا در رقابت با قدرت های بزرگ، ریسک آسیب پذیری خود را به حداقل برساند.