نثر نویسی در مصر
نثر نویسی در مصر از سالهای پایانی قرن نوزدهم و سالهای اولیه قرن بیستم رو به تحول گزارد. ترجمههای کتب غربی و تالیف کتب در حوزههای جامعه شناسی، حقوق و اقتصاد، سطح آگاهیهای عمومی را ارتقا بخشید و به تدریج تغییرات عمدهای را در شیوه نگارش پدید آورد. به ویژه ظهور نشریات گوناگون، ضرورت ساده سازی زبان متن برای انتقال مفاهیم و معانی به مخاطبان عام، عامل موثری در حوزه نثر بود [۱]. این روند رو به تکامل، به ظهور طبقهای از نویسندگان انجامید که با شیوههای ادبی نوینی قلم میزدند. نویسندگانی چون محمد عبده، احمد لطفی السید، مصطفی کامل و مصطفی منفلوطی در نوشتههای خود به مسائلی چون فساد اجتماعی و سیاسی و اصلاح دینی میپرداختند و بدینسان به ارتقاء آگاهیهای اجتماعی همت میگماردند [۲]. محمد عبده(1849-1905) فارغ التحصیل الازهر و تحت تاثیر اندیشههای سید جمال الدین قرار داشت. آثار مکتوب او مبتنی بر رویکرد اصلاح دینی و اجتماعی و آیینه تمام نمای نثر عربی در مصر در دهههای پایانی قرن نوزدهم و سالهای اولیه قرن بیستم است[۳]. از جمله آثار او میتوان به رسالة التوحید، شرح نهج البلاغة، الاسلام و المدنیة و تفسیر القرآن الکریم [۴] اشاره کرد. احمد لطفی السید(1872-1964) از جمله نویسندگان مصری بود که علاوه بر نقد اجتماعی، در آثار خود به نقد حضور اشغالگران در مصر و پی آمدهای فرهنگی اجتماعی آن پرداخت. او در سال 1907 نشریه الجریدة را منتشر کرد و بنیانگذار حزب الامة بود. از جمله آثار او بجز مجموعه مقالات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، کتابهای الطبیعة (1935) و السیاسة (1941) قابل ذکر است. او سالها رئیس فرهنگستان زبان در مصر بود و در سال 1959 جایزه دولتی را علوم اجتماعی به پاس تلاشهایش در حوزه تفکر دریافت کرد [۵] و به عنوان یکی از پیشگامان مبارزات ملی مردم مصر علیه استبداد و اشغالگری شناخته شد. مصطفی کامل که از جمله پیشگامان نهضت سیاسی مصر بود، مقالات خود را در نشریه اللواء که در سال 1900 آن را منتشر کرده بود و نیز در نشریات الاهرام و الموید درج می کرد. او در سال 1907 حزب الوطنی را بنیان نهاد و با فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی از جمله نوشتارهای خود از یک سو در جهت آگاهی بخشیدن به جامعه همت گماشت و از دیگر سو سعی می کرد تا جایگاه جامعه مصر را برای اروپائیان تبیین کند [۶] تا بدینسان توجه آنان را به ضرورت حمایت از ملت مصر برای رهایی از اشغال و استبداد جلب کند. از جمله آثار او می توان: دفاع المصری عن بلاده، المسالة الشرقیة، حیاة الامم و الشمس المشرقة را نام برد. مصطفی منفلوطی (1876-1924) از شاگردان محمد عبده و تحت تاثیر اندیشههای او بود. او که به عنوان مصلح مذهبی و ملیگرا به شمار میرود، دارای گرایشهای سوسیالیستی و نخستین تلاش او برای تنظیم و تدوین اندیشه سوسیالیسم برای مصریان، کتاب سعادت و خوشبختی بود[۷]. مقالات او در روزنامههای الموید به سردبیری شیخ علی یوسف، بیشتر به نقد آسیبهای اجتماعی چون بداخلاقی، قمار، مشروب خواری و انحرافات اخلاقی دختران و پسران میپرداخت که مخاطبان بسیاری به ویژه نسل جوان را جذب و تحت تاثیر قرار میداد[۸]. از جمله آثار او کتاب النظرات در سه جلد شامل مجموعه مقالات سیاسی، اجتماعی و ادبی است [۹] که تا سالها از پرخوانندهترین آثار ادبی نوین عرب بود[۱۰].
از نسل بعدی نویسندگان مصری، طه حسین، عباس محمود العقاد و محمد حسین هیکل قابل ذکراند که علاوه بر نویسندگی کتاب و مقاله، در حوزه شعر، داستان نویسی و نمایشنامه نویسی نیز استعداد خود را نشان دادند. طه حسین (1889-1973) از جمله نویسندگان تاثیر گذار مصر در قرن بیستم بود که آثار گوناگون پدید آورد. او زندگی دانشگاهی خود را با رسالهای درباره ابن خلدون آغاز کرد و در سالهای بعد علیرغم مسئولیت های اداری و دانشگاهی، هرگز از نوشتن کتاب و مقاله دور نشد. طه حسین در مقالات خود بر لزوم پژوهشهای اساسی در ادبیات کهن به عنوان رکن مهم فرهنگی پویا تاکید میکرد. او با مطالعه و شناخت روشهای نوین نقادی در فرانسه، شیوه تحلیل کانتی را در ادبیات عرب متداول ساخت. از جمله آثار منثور طه حسین، کتاب قادة الفکر(1925) است که طی آن به روند تحولات فکری و فرهنگی در غرب پرداخته است. مرآة الضمیر الادبی، مجموعه نوشتههای او در نقد اخلاق و جامعه است. کتاب مشهور او درباره ادبیات جاهلی(1926)، بازتاب گستردهای در محافل ادبی جهان عرب داشت. علاوه بر مطالعات و پژوهش های حرفه ای او که سهم غیر قابل انکاری در استحکام پایههای ادبیات عرب داشت، بایستی به تحلیلهای نقادانه و مفصل او از نمایشنامه های جدید فرانسه اشاره کرد که در نشریات ادواری چون الهلال چاپ شد و بعدها به صورت کتاب منتشر شد. کتاب مستقبل الثقافة از دیگر نوشتههای منثور اوست که در سال 1939 در دو جلد منتشر شد. طه حسین را هم به لحاظ حجم بالای آثاری که خلق کرده است و هم بلحاظ محتوا و تاثیرگذاری آثارش، استوانه ادبیات عرب نامیدهاند. محمد حسین هیکل (1888-1957) هم علاوه بر داستان نویسی، از سال 1926 به نوشتن مقاله در نشریات پرداخت و خود نیز سردبیر نشریه السیاسة بود. هیکل که منتقد ناتوانی زبان عربی برای انتقال مفاهیم بود، پژوهشهای گستردهای را در راستای پویایی آن انجام داد. او میگفت
" از اینکه نمیتوانم چیزی را که با تمام وجود احساس میکنم و نیز چیزی را که در جلو چشمانم هست، با زبان عربی بیان کنم؛ در حالی که به راحتی با تعبیرات انگلیسی و فرانسوی قابل تشریح است، عاصی میشوم".
او همچنین باور داشت که ادیب واقعی کسی نیست که با یک مشت واژگان مجرد و منسوخ آشنا باشد، بلکه کسی است که بتواند واژگان را در کسوت باورهای زیبا و یا قالبهای پسندیده، تفکر و تخیل بیان کند تا زیبایی و منشا این واژگان روشن شود. مقالات انتقادی او تاثیر بسزایی در تحول روند نثرنویسی معاصر داشت. در همین مقالات بود که زبان عربی برای بیان الگوهای حساس محتوا و معنی به کار گرفته شد و تکوین یافت[۱۱]. او بجز مقالات متعدد، آثاری تالیفی نیز خلق کرد. از جمله آثار نثری هیکل، کتاب حیاة محمد(ص) است که در سال 1933 منتشر شد. این کتاب در واقع پاسخ به تحولاتی بود که در نتیجه نفوذ فرهنگ و اندیشه غرب در کشورهای عربی اسلامی بویژه در مصر پدید آمده بود و شبهات و سوالات دینی بسیاری را مطرح ساخته بود. هیکل در این کتاب پژوهشی خواسته است تا به شیوهای علمی هم به ایرادها و اشکالات وارده بر پیامبر اسلام توسط مسیحیان پاسخ دهد و هم به انتقاد از جمود متحجران مسلمان بپردازد. کتاب مزبور را یکی از آثار شاخص در خصوص سیره نبوی در میان آثار نویسندگان مصری و عرب دانستهاند. عباس محمود عقاد (1889-1964) از دیگر نویسندگان معاصر مصری است که در بیشتر حوزههای ادبی حضور داشت. آثار عقاد که با اندیشهها و مکاتب فلسفی جهان آشنا بود، تاثیر جدی بر حوزه نثر عربی داشت[۱۲]. عقاد علاوه بر مقالاتی که در الاهرام و دیگر نشریات منتشر شد، آثار تالیفی و پژوهشی متعددی را خلق کرد که از جمله آنها میتوان، ابن الرومی (1931)، سعد زغلول (1936) و ابو نواس الحسن بن هانی (1960) اشاره کرد. مجموعهای از تالیفات او در حوزه دینی تحت عنوان موسوعة العقاد الاسلامیة در 8 جلد در سال 1971 در بیروت منتشر شد. در سال 1974 نیز مجموعه 22 جلدی آثار او از سوی دارالکتاب اللبنانی منتشر شد که برخی از آنها عبارت است از: عبقریة محمد، عبقریة الامام علی، فاطمة الزهراء و الفاطمیون، الحسین ابو الشهدا، المرأة فی القرآن و الاسلام و الحضارة الانسانیة[۱۳] .
نکته مهم در روند تحول نثر عربی در مصر، تاثیر غیرقابل توجه آثار نویسندگان در ارتقاء سطح آگاهیهای اجتماعی و سیاسی و ظهور جریانهای سیاسی و فرهنگی در این سرزمین است. نویسندگان مصری با بیان اندیشههای خود در قالب کتاب و مقاله، نهضت ادبی عرب را تحقق بخشیدند و البته از این راه در ظهور جریانهای نوین فکری، اجتماعی و فرهنگی نقش آفرین بودند.
از جمله نویسندگان مطرح امروز مصر، جابر عصفور (1944) است که علاوه بر مسئولیتهای مختلف در حوزههای فرهنگی، آثار متعددی را پدید آورده است که ازجمله آنها: قراءة التراث النقدی (1991)، زمن الروایة (1999) و النقد الادبی و الهویة الثقافیة (2009) است. [۱۴]
نیز نگاه کنید به
کتابشناسی
- ↑ ضیف، ص177-176.
- ↑ ضیف، ص184.
- ↑ ضیف، ص200-222.
- ↑ الفا خوری (1995)، ص78.
- ↑ ضیف، ص255
- ↑ الفا حوزی، ص199-198.
- ↑ گیب (1371)، ص36.
- ↑ ضیف، ص230 و 231.
- ↑ الفا خوری، ص201.
- ↑ گیب، ص35
- ↑ گیب، ص46 تا 49.
- ↑ الفا خوری، ص291.
- ↑ الفا خوری، ص294.
- ↑ صدر هاشمی، سید محمد (1392). جامع فرهنگ و ملل مصر. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص293-298.