تغییر در ساختار اجتماعی چین
تغییر در ساختار اجتماعی
از مهمترین ویژگیهای اساسی هر جامعه، ساختار اجتماعی آن بهشمار میرود. برای دستیابی به توسعهی پایدار لازم است در کنار تغییرات ساختار اقتصادی و سیاسی، ساختار اجتماعی نیز مورد توجه لازم قرار گیرد، در غیر این صورت مشکلات پیچیدهای دامنگیر جامعه خواهد شد. ساختار اجتماعی یک سیستم بسیار پیچیده و شامل ساختار متغیرهای متنوعی همچون جمعیت، خانواده، شغل، ساختار گروههای اجتماعی، ساختار شهری و روستایی، قشربندی اجتماعی، مناطق جغرافیایی، ساختار فرهنگ و سایر ابعاد میگردد. برخی از این تغییرات اجتماعی در چین طی سالهای پس از1980 عبارتند از:
الف: تغییر ساختار جمعیتی
طبق آمار موجود، در سال1978میلادی، جمعیت چین کمی بیش از962میلیون نفر بود در حالی که در سرشماری سال2007میلادی این تعداد به یک میلیارد و 132میلیون نفر بالغ شده است. یعنی در طول سی سال 358میلیون نفر به جمعیت چین افزوده شده است. در سال 1978 نرخ زاد و ولد 5/18درصد و نرخ مرگ و میر25/6درصد و نرخ رشد طبیعی12درصد بوده است. در واقع، جامعهی چین هر سه ویژگی یک کشور توسعه نیافته را با نرخ رشد بالا داشته است، در حالی که در سال2007 میلادی، نرخ زاد و ولد 1/12درصد، مرگ و میر93/6درصد، و رشد طبیعی به 17/5درصد کاهش یافته که یکی از پارامترهای کشورهای توسعه یافته است.
ساختار سنی جمعیت چین به سرعت در حال تغییر است. در سال1990، افراد بالای65 سال6/5درصد از کل جمعیت چین را تشکیل میداد که این میزان در سال2000میلادی به 7درصد و در سال2007 به 1/8درصد افزایش یافته است. یعنی ساختار سنی جمعیت چین به سمت پیر شدن میرود.
در سال1990، از کل جمعیت چین، دانش آموزان دبیرستانی 8درصد و دانشجویان4/1درصد را تشکیل میدادند، در حالی که این میزان در سال 2007 ، به ترتیب به 6/12درصد و2/6درصد افزایش یافته است. در این مدت تعداد دانشجویان تقریبا چهار برابر شده و جامعهی چین به یکی از بزرگترین کشور تأمین کنندهی نیروی انسانی جهان تبدیل کرده است.
ب: تغییر در ساختار شغلی
علیرغم تلاشهای مائو و همفکران کمونیست او برای مدرن سازی کشور، به واقع تا سال 1978، کشور چین یک جامعهی بزرگ روستایی بود. از حدود400میلیون جامعهی کارگری چین، 283 میلیون نفر(70درصد) را کارگران روستایی تشکیل میدادند که اکثرا فاقد هرگونه مهارت و دانش فنی بودند. این میزان در سال 2007 ، به769میلیون نفر رسید که از این تعداد تنها 314 میلیون نفر(8/40درصد) کارگر روستایی بوده و 2/59درصد از آنها در بخش صنعت اشتغال دارند. بنابراین، میتوان گفت جامعهی چین در حال تبدیل شدن به یک جامعهی صنعتی است.
ج: تغییر در ساختار شهری و روستایی
داشتن کارگران صنعتی زیاد به تنهایی نمیتواند نشانهی صنعتی شدن یک جامعه باشد، بلکه به درصد جمعیت شهری و روستایی نیز بستگی دارد. در اغلب کشورهای صنعتی توسعه یافته، جمعیت شهرنشین بیش از روستانشین است. ولی در چین، تا سال 1949، جمعیت شهری تنها6/10درصد بود،
(China Turns Predominantly Urban. Wall Street Journal-18 Jan. 2012) این میزان در سال1979 که سیاست اصلاحات به اجرا گذاشته شد، زیر 19درصد بود، در حالی که براساس آخرین سرشماری صورت گرفته، تعادل جمعیت شهری و روستایی به نفع جمعیت شهری تغییر یافته و درحال حاضر جمعیت شهر نشین این کشور از مرز27/51درصد یعنی 8/690میلیون نفر گذشته است. یعنی پدیدهای که در بریتانیا200سال، آمریکا100سال و ژاپن50سال طول کشید، در چین در ظرف تنها 30سال به وقوع پیوسته است که این رشد در جهان بی سابقه بوده و تحول بزرگی بهشمار میرود. برخی از مؤسسات مشورتی تخمین زدهاند که جمعیت شهر نشین چین در سال2030میلادی از مرز یک میلیارد خواهد گذشت. طی این سالها، اگرچه دولت اقدامات زیادی برای بهبود وضعیت زندگی و گسترش و نوسازی امکانات روستائیان و تشویق آنها به ماندن در روستاها انجام داده است، ولی گرایش به مهاجرت از روستاها به شهرها، همچنان در حال افزایش است. انتقال صدها میلیون کشاورز روستایی به شهرها اگرچه با خود شرایط بهتر زندگی برای مهاجران و توسعه و رشد اقتصادی پایداری را در سه دههی گذشته برای این کشور به همراه داشته است، و اگرچه ممکن است مهاجرت 200 تا300میلیون کارگر شاغل در بخش کشاورزی در یکی دو دههی آینده به شهرها، موتور اقتصادی چین را فعالتر نماید، ولی این مهاجرتها به همراه خود مسایل و مشکلات و چالشهای فراوانی از قبیل آلودگی محیط زست، کمبود رفاه آموزشی و اجتماعی، کمبود محل سکونت در شهرها، کمبود حمل و نقل و به احتمال زیاد ناآرامیهای اجتماعی و درخواست اصلاحات سیاسی را نیز در پی داشته باشد.[۱]
کتاب شناسی
- ↑ سابقی، محمد علی(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد اول، ص257-260