روابط چین و ایران پس از انقلاب اسلامی ایران

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۲۰:۰۹ توسط Mahdi (بحث | مشارکت‌ها)

روابط چین و ایران پس از انقلاب اسلامی در ایران

به تعبیر کارشناسان روابط  بین الملل، انقلاب اسلامی در ایران، یکی از بزرگترين انقلاب­ های مردمي و عمیقا اجتماعی قرن بیستم بود. جمهوری خلق چین نیز محصول یک قیام مردمی و عمیقا اجتماعی بود. در نتیجه، دولت­ های برآمده از این دو انقلاب اساسا دولت­ های تجدید نظر طلب در معادلات بین المللی حاکم بر جهان به شمار رفته و نسبت به نحوه­ی توزیع قدرت در نظام جهانی و نهادهای بین المللی معترض و مخالف نظام حاکم بر جامعه ­ی جهانی بوده و در صدد جایگزینی آن با یک نظام اساسا منصفانه بودند، اما گستره ­ی اصلاحات مورد درخواست آن­ها در برخی از زمینه ­ها تا حدودی با هم متفاوت بود. علی­رغم این همپوشانی در سیاست خارجی دو کشور، درست هنگامی­که دولت انقلابی در ایران برای ایجاد تغییر در ساختار سیاسی و اجتماعی این کشور درحال شکل­ گیری بود، دولت چین پس از مائو، برای غیر انقلابی کردن جامعه قدم بر می­داشت.

در سال1979، چین سیاست اصلاحات و درهای باز را به مورد اجرا گذاشت و با آمریکا روابط  رسمي سیاسی برقرار ساخت؛ در همان سال، به رهبری امام خمینی(ره)، انقلاب عظیم اسلامی در ایران به وقوع پیوست و جمهوری اسلامی تأسیس شد. این دو رویداد، ساختار سیاسی بین المللی در اواخر دوران جنگ سرد را دگرگون ساخته و روابط میان چین و ایران را نیز متحول کرد. چین از شرایط درهای بسته به سمت درهای باز گروید و با آمریکا رابطه­ ی سیاسی برقرار کرد، در حالی که رویکرد جامعه ­ی سیاسی ایران، از گرایش و وابستگی کامل به غرب به ویژه آمریکا، به ­صورت گسترده به سمت استقلال و قطع وابستگی به اجانب و گرایشات دینی و مذهبی و حرکات انقلابی و اسلامی تحول یافت و در نتیجه، روابط دوستانه و هم ­پیمانی آمریکا و ایران پس از30 سال به دشمنی تبدیل شد. به عبارت دیگر، سیاست­ های چین و ایران در این دوره تقریبا هم­زمان مخالف جهت یکدیگر به حرکت در آمد. طبعا در چنین شرایطی، درک واقعیت ­های انقلاب اسلامی ایران برای چین مشکل بود و ایران هم به علت تأسیس حکومت جدید ، گرفتار مسایل داخلی خود بود. لذا روابط بین چین و ایران برای مدتی به سردی گرایید.

سياست نه شرقي و نه غربي ايران و سياست حمايت از جهان سوم چين از يك سو، اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام و متعاقب آن، آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، و حمایت قدرت­ های جهانی به ویژه غرب و آمریکا از صدام از یکسو، و اعلام بیطرفی چین در آغاز این جنگ از سوی دیگر، کم کم زمینه را برای توسعه­ ی مجدد روابط فراهم ساخت. ضرورت تأمین سلاح­ های مورد نیاز جبهه­ ها و تحریم تسلیحاتی ایران از سوی قدرت­ های شرقی و غربی، و آمادگی چین برای هم­کاری در این زمینه، روز به روز این دو کشور آسیایی را که از نظر سیاسی همسویی ­هایی را پیدا کرده بودند، به هم نزدیک­تر کرد. سیاستمداران چین که از روند وقایع ایران که به پیروزی انقلاب اسلامی انجامید بسیار نگران شده بودند، با اعلام و تعقیب سیاست«نه شرقی نه غربی» توسط جمهوری اسلامی ایران، این اطمینان را پیدا کردند که انقلاب اسلامی ایران زمینه­ی افزایش نفوذ شوروی در منطقه را فراهم نخواهد آورد. و حصول این اطمینان نیز زمینه را برای نزدیکی بیشتر این دو کشور فراهم کرد. (امیدوار نیا،1368) توانایی جمهوری اسلامی در حفظ و ادامه­ ی موجودیت خویش، پیروزی در مقابله با نیرو­های متجاوز عراقی، تعقیب سیاست نه شرقی و نه غربی، ثبات قدم در مسئله­ ی افغانستان، همراهی با کشور­های جهان سوم و نهضت غیر متعهد­ها، تأمین و اتکای به نفس در تولید سلاح، فقدان بدهی خارجی به ­رغم مشکلات پس از انقلاب و جنگ تحمیلی، در بالا بردن اهمیت و جایگاه ایران در نظر رهبران جمهوری خلق چین تأثیر به سزایی داشت و به ابراز حسن نیت­ هایی در موارد مختلف از طرف پکن منجر شد. (همان) باتوجه به دیدگاه ­های مشترکی که میان رهبران دو کشور به وجود آمد، از آن پس ایران و چین در زمینه­ ی مبارزه با استیلا طلبی قدرت ­های غربی با هم هم­دردی کرده و از یکدیگر پشتیبانی نمودند. ایران در زمینه­ ی حقوق بشر و مسئله­ ی تایوان از چین پشتیبانی کرده و چین نیز در مجامع بین المللی، به ویژه در برابر تحریم های بین المللی و صدور قطعنامه­ های شورای امنیت سازمان ملل که تحت فشار آمریکا علیه ایران صادر می­شد مقاومت می­کرد. رفت و آمد مقامات عالی رتبه­ ی دو کشور و افزایش مبادلات تجاری و اقتصادی در این شرایط، زمینه را برای همکاری ­های فرهنگی نیز فراهم کرد. (هوالی مینگ،2010)