تاریخ عصر پادشاهی جدید مصر
در این دوره (حدود 1580 تا 1085 ق.م) احمس که با قدرت تمام موفق به طرد هکسوسها شده بود، در شهر تب به عنوان اولین پاشاه سلسله هجدهم قدرت را در دست گرفت و توانست اوضاع آشفته مصر را نسبتاً سامان دهد و یکپارچگی سرزمینی را دوباره به این سرزمین بازگرداند. جانشینان احمس نیز راه او را برای تحکیم قدرت مرکزی ادامه دادند و توانستند با شکل دادن به سپاهی قدرتمند، قلمرو حکومت خود را به خارج از سرزمین اصلی مصر گسترش دهند. از دیگر پادشاهان مهم و قدرتمند این سلسله، امنحوتب چهارم بود که دوره حاکمیت او به عنوان دوره اصلاحات دینی در مصر باستان مشهور شده است. او به خدای واحد اتون باور داشت که قرص آفتاب نماد آن بود. امنحوتب چهارم دیگر خدایان مصری را برنتافت و اولین پادشاه مصر بود که به خدای واحد فراخوان داد و خود را اخناتون نام نهاد و دخالت کاهنان را در امور اداری و سیاسی ممنوع ساخت. اخناتون دستور داد تا هر کجا نام خدای بزرگ، آمون دیده شد آن را محو کنند.[۱] او پایتخت را از شهر تب در مصر علیا به شهر جدیدی که در نزدیکی تل العمارنة ساخت، منتقل کرد.[۲] البته این اقدامات با مخالفت های گسترده ای از سوی کاهنان روبرو شد و لذا اصلاحات دینی پادشاه چندان دیرپا نبود و جانشین دوم او، توت عنخ آمون پایتخت را به شهر تب بازگرداند و پرستش خدای واحد آمون را آزاد کرد.[۳]
مورخان، سلسله هجدهم را به دلیل کثرت فتوحات و گستردگی قلمرو حکومتی، بزرگترین امپراتوری در جهان دانسته اند که علاوه بر گستره وسیع سرزمینی، ثروت هنگفت، عظمت و شکوه، بازرگانی پررونق و حکومتی طولانی مدت در حدود 230 سال داشت. حوزه بازگانی این امپراتوری، هم سرزمین های شرقی را در بر می گرفت و هم کرانه های دریای مدیترانه را. علیرغم چنین قدرت و عظمتی، چالش های داخلی که عمدتاً نتیجه اصلاحات دینی اخناتون بود، از یک سو و تهاجم گاه و بیگاه حتی ها و نیز قبایل بدوی به متصرفات امپراتوری از سوی دیگر، به تدریج قدرت امپراتوری مصر را تضعیف کرد و با جدا شدن بخش هایی از متصرفات پیشین، قلمرو امپراتوری محدود و چنان شد که شورش های گسترده مردم مصر، شرایط را دگرگون و سرانجام به سقوط حکومت حور محب ، آخرین فرعون این سلسله انجامید و بدینسان مرحله ای مهم از تاریخ مصر باستان به پایان آمد.[۴]
با فروپاشی سلسه هجدهم، حکومت پادشاهان سلسله نوزدهم آغاز شد که در میان آنان ستی اول و رامسس دوم از همه مشهورترند. ستی اول از جمله فرعونهای قدرتمند مصر بود و در دوره اول حکومت به باز پسگیری مستعمرات پیشین مصر همت گمارد و سپس به سامان اوضاع داخلی و تحکیم امنیت و آرامش پرداخت. از جمله اقدامات مهم او، حفر آبراهی از رودخانه نیل به دریای سرخ و ساختن معابد بود که آثار مشهورترین آنها، معبد ابیدوس و تالار ستون دار معبد الکرنک همچنان قابل مشاهده است.
فرزند او رامسس دوم نیز از دیگر فرعون های مشهور و قدرتمند این سلسله بود که در ده سال آخر سلطنت پدرش با او در حکومت مشارکت داشت و با مرگ او، خود زمام امور را در دست گرفت و توانست به مدت 67 سال بر مصر و دیگر متصرفات تحت قلمرو امپراتوری حکم رانی کند.[۵] از مهمترین رویدادهای دوره پادشاهی او، جنگ با مخالفان آسیایی بویژه حتیها بود که از فرصت مشغول بودن رامسس دوم برای ساماندهی به اوضاع داخلی استفاده کرده برای تحقق استقلال خود و تضعیف قدرت مصریان، عملیات نظامی صورت داد. رامس دوم حدود بیست سال از دوره سلطنت خود را صرف این جنگها کرد که کشتههای بسیاری داشت و البته برای هیچکدام از طرفهای دیگر پیروزی کامل به دست نیامد و لذا ناگزیر به معاهده صلح تن دادند.[۶] رامس دوم اقدامات عمرانی بسیاری در مصر انجام داد و معابد متعدد و بزرگی ایجاد کرد که از جمله آنها معبد معروف او در ابو سمبل [i] است.
مصر در اواخر حکومت این سلسله رو به ضعف گزارد، به گونهای که اوضاع این سرزمین به تدریج دچار آشفتگی و زمینهای فراهم شد که برخی متصرفات آسیایی مجدداً برای رهایی از سلطه مصر تحریک شوند.[۷]
رامسس سوم ، اولین فرعون سلسله بیستم بود که اوضاع آشفته را سامان بخشید و سازمان اداری را احیاء و سپاه را تقویت کرد.
پس از رامسس سوم، 9 فرعون دیگر که همگی عنوان رامسس را بر خود گزارده بودند بر مصر حکومت کردند، اما هیچکدام از قدرت فرعون های پیش از خود برخوردار نبوده و تنها بازیچه هایی در دست مردان دربار سلطنت و کاهنان بودند. در عهد سلطنت رامسس دوازدهم ، آشفتگی اوضاع و ضعف قدرت مرکزی به اوج رسید که نتیجه تلاش حاکمان و امیران مناطق مختلف امپراتوری برای استقلال از حکومت مرکزی بود.[۸][۹]
پاورقی
[i] - برخی منابع تاریخی، رسالت پیامبر الهی حضرت موسی را در عهد حکومت این فرعون قدرتمند مصر دانستهاند.
نیز نگاه کنید به
کتابشناسی
- ↑ بهمنش، احمد (1343). تاريخ مصر قديم. انتشــارات دانشــگاه تهران، ج 2، ص14.
- ↑ موســوعة تاريخ مصــر و حضارتها (2010). القاهرة: مركز الشرق الاوسط الثقافي للطباعة و النشر و الترجمة و التوزيع، ج 2، ص63.
- ↑ بهمنش، احمد (1343). تاريخ مصر قديم. انتشــارات دانشــگاه تهران، ج 2، ص15.
- ↑ برستد، جيمــس هنــری (1990). تاريخ مصر مــن اقدم العصــور الي الفتح الفارســي. ترجمة الدكتور حســن كمــال. القاهرة: مكتبة المدبولي، ص10.
- ↑ الانصاری، دکتور ناصر (1993). المجمل في تاريخ مصــر. القاهره: دارالشروق، ص40.
- ↑ موســوعة تاريخ مصــر و حضارتها (2010). القاهرة: مركز الشرق الاوسط الثقافي للطباعة و النشر و الترجمة و التوزيع، ج 2، ص254.
- ↑ الانصاری، دکتور ناصر (1993). المجمل في تاريخ مصــر. القاهره: دارالشروق، ص41.
- ↑ الانصاری، دکتور ناصر (1993). المجمل في تاريخ مصــر. القاهره: دارالشروق، ص42.
- ↑ صدر هاشمی، سید محمد (1392). جامعه و فرهنگ مصر. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص32-35.