استقرار جمهوری خلق چین
مقدمه
با پایان جنگ جهانی دوم و گسترش كمونیسم(←حزب کمونیست) در سرتاسر جهان و نفوذ فوق العاده ی مائو و حزب تحت رهبریش در چین، وی توانست هر دو دشمن پیش رو(ژاپن و چیانگ) را شكست دهد. مائو پس از ورود به پکن پایتخت، طی نطقی در اول اكتبر سال 1949، در میدان تیان آنمِن، استقرار جمهوری خلق چین را اعلام و بر حاكمیت چیانگ كای شِك خط پایان كشید.
تاسیس جمهوری خلق چین
پس از تأسیس جمهوری خلق چین، و از اوایل سال1950، مائو رهبری حزب و كمیسیون نظامی آن را بر عهده گرفت و در واقع به قدرت مطلقه در این كشور تبدیل شد. مائو كه از نظر فكری راهی غیر از راه اتحاد جماهیر شوروی كمونیستی(←حزب کمونیست) را دنبال می کرد، پس از مرگ استالین در سال 1953، جایگاه رهبریش در میان كمونیست های(←حزب کمونیست) جهان، به ویژه در چین هرچه بیشتر تقویت گردید. مائو پیش خود فکر میکرد که پس از مرگ استالین وی به خاطر سابقه ی طولانی مارکسیستی داشتن به رهبری جهان کمونیسم(←حزب کمونیست) برگزیده خواهد شد. با انتخاب خروشچف به عنوان جانشین استالین، مائو به آرزویش نرسید و لذا، سرناسازگاری با مسکو را در پیش گرفت. وی حتی برای شرکت در مراسم تشییع جنازه ی استالین هم به مسکو نرفت و چوئنلای را به نمایندگی از خود به مسکو فرستاد. جدا شدن راه کمونیسم (←حزب کمونیست)چینی از کمونیسم(←حزب کمونیست)اتحاد جماهیر شوروی و آغاز اختلافات میان این دو کشور کمونیستی(←حزب کمونیست) که در نهایت به جدایی راه آنها و تقسیم جهان کمونیست(←حزب کمونیست) به دو قطب متضاد مائوئیستی و لنینیستی انجامید، از همینجا آغاز گردید[ix]. ادامه ی این روند سبب شد، روابط پکن و مسکو عملا در سال1962قطع شود. در چنین شرایطی، پکن تلاش نمود سیاست نگاه به دیگران(اتحاد جماهیر شوروی) را با اتخاذ سیاست انزواگرایی به سیاست«تدبیر منزل از درون» تغییر دهد[۱]. بین سال های1950تا1952، حزب کمونیست به رهبری مائو برای تثبیت موقعیت و جایگاه حزب، به سرکوب مخالفان پرداخت. در سال1953، کمیته ی مرکزی حزب، بنا به پیشنهاد مائو، برنامه ی اصلاحات اقتصادی و صنعتی شدن کشور را از تغییر مالکیت خصوصی و اصلاحات ارضی آغاز کرد. در واقع، توزیع مجدد زمین از آرمان ها و برنامه ای اساسی حزب کمونیست بشمار میرفت. در سال 1949که حزب کمونیست اداره ی کشور چین را بر عهده گرفت، حدود 500میلیون نفر(90 درصد روستا نشین و10درصد شهر نشین) از جمعیت چین در روستاها زندگی می کردند، در حالیکه نیمی از زمین های زیرکشت به کمتر از یک دهم جمعیت روستایی تعلق داشت، یعنی دو سوم جمعیت روستایی تنها یک پنجم زمین های کشاورزی را در اختیار داشت. لذا، در سال1952، حدود 13میلیون اَکِر[x] زمین در میان بیش از 300میلیون روستایی بدون زمین تقسیم شد. طبعا مالکان پیشین زمین در برابر این اقدام دولت مقاومت می کردند. لذا، دولت برای شکستن این مقاومت ها، با تشکیل دادگاه های خلقی، بسیاری از مالکان زمین را به اعدام محکوم کرد[۲].
فعالیت های مائو
در اواسط سال1956، سعی شد فضای سیاسی آزاد تری ایجاد شود. مائو در سال1957، كتابی تحت عنوان«تناقض صحیح میان مردم» تألیف و منتشر ساخت كه زمینه را برای توسعه و تكثر فرهنگی، البته در چارچوب نظام كمونیستی(←حزب کمونیست) فراهم ساخت كه به«صدگل» معروف شد. در این مرحله تعدادی از روشنفکران و مخالفان مائو با استفاده از فضای بازی که به وجود آمده بود، به ارایه ی نظریات خود که اغلب مخالف دیدگاه های مائو بود پرداختند. این جنبش فکری و انتقادی در اواسط بهار1957، به شکل غیر مترقب های رشد کرد و دامنه ی انتقادات فراگیر شد. این وضعیت و فضای انتقادی برای دو سه ماهی برای دولت و مائو قابل تحمل بود، ولی یکباره مائو و هم پیمانانش نسبت به آن به شدت واکنش نشان داده و این گرایش ها را به راستگراها نسبت داده و تحت عنوان جنبش ضد راستگرایی، تمام افرادی را که حرف های انتقادآمیز زده بودند، به اتهام داشتن افکار خطرناک دستگیر و روانه ی زندان کرده و یا به اردوگاه کار اجباری فرستادند. با این حركت، تمام مخالفان فكری مائو و زمینه های روشنفكری در چین از میان برداشته شد و دیكتاتوری مطلق فكری و فرهنگی تمام عیار به رهبری مائو به وجود آمد[۳].
نیز نگاه کنید به جمهوری خلق چین؛ مائو تسه تونگ(مائو زدونگ)، بنیانگذار جمهوری خلق چین