نظام اجتماعی معاصر چین

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۲۲:۱۱ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها)

گرایش­‌های اجتماعی مردم چین را می­‌توان به دو روش مختلف ولی از نزدیک مرتبط به یکدیگر مورد بررسی قرار داد. یعنی به عنوان سیستمی خاص و دارای تعاملات اجتماعی-روانی، و به عنوان الگویی از تمایلات ویژه یا تمایلات طبیعی که ریشه در تجارب گذشته دارد. این سیستم و الگوی تعاملی، بیانگر دو جنبه از فرایند پیچیده­‌ی نوعی از عملکرد اجتماعی و روانی است که در شرایط خاص از دو جهت مخالف با هم مرتبط هستند. تکرار تعاملات جامعه­‌گرایی مردم، در نهایت منجر به برخی از ویژگی­‌های شخصیتی جامعه­‌گرایی می­‌شود که در نتیجه و به نوبه­‌ی خود تحت شرایط یکسان اجتماعی، تعامل جامعه گرایانه­‌ی آن­‌ها را بیشتر بر می­­‌انگیزد.

 وابستگی سیستم فردی و اجتماعی در چین

در زندگی روزانه، دو سیستم مرتبط جدایی ناپذیر وجود دارد: فرد و محیط اجتماعی. فرد به عنوان عضوی از جامعه، در بردارنده­‌ی دو نوع از هویت، فعالیت و کردار فیزیکی و بیولوژیکی است؛ و سیستم محیطی نیز متشکل از اتفاقات و فعالیت فیزیکی و بیولوژیکی است. فرد و محیط اجتماعی چنان به هم وابسته و با هم مرتبط هستند که در مجموع سیستم بزرگی به نام عرصه­‌ی زندگی را تشکیل می­‌دهند. ممکن است این عرصه­‌ی زندگی را مفهوم تفکیک ناپذیری دانست که در آن این دو مفهوم به طور مستمر در تعامل و تأثیر گذاری بر یکدیگر هستند. به عبارت دیگر، در درون این سیستم کلی، دوسیستم جزیی وجود دارد که از نظر ساختاری از هم جدا ولی از لحاظ عملکرد جدایی ناپذیر می‌­باشند. لذا، میان این دو سیستم یک چالش همیشگی برقرار است، چون فرد به یک سمت و محیط اجتماعی به سوی دیگر کشش دارد، که به تعبیر آنگیال(Angyal)، می­‌توان این جهت­‌ها را خودمختاری (فردگرایی(Autonomy)) و همگرایی(جامعه گرایی(Homonomy)) نامید[۱]. روند خود مختاری تمایل به توسعه­‌ی فردی از طریق جذب و هدایت محیط اجتماعی به سمت امیال خود دارد، در­حالی که جامعه گرایی این فرد است که تلاش می­‌کند تا با محیط اجتماعی هماهنگ شده و برای رسیدن به این هماهنگی در گروه­‌های اجتماعی، ماوراء طبیعت، و یا نیروی مافوق جذب شده و نیازهای اجتماعی خود را با تعلق خاطر پیدا کردن، میهن پرستی، عشق به طبیعت و احساسات مذهبی برآورده سازد.

همزیستی این دو روند متضاد(فردگرایی و جامعه گرایی) در عرصه­‌ی زندگی و شدت و ضعف توان آن­‌ها، زمینه را برای اختلافات فراهم می‌­سازد. اگر این دو روند با هم مقایسه شوند، چهار نوع الگوی تعاملی به دست می‌­آید: قوی-قوی، قوی-ضعیف، ضعیف-قوی، و ضعیف-ضعیف. در الگوی نخست که هر دو روند قوی باشند، یک درگیری و چالش همیشگی بروز خواهد کرد، چون هر دو روند قوی بوده و برای تسخیر و سلطه بر دیگری تلاش می­‌کنند. چنین الگویی به هیچ‌وجه مورد علاقه­‌ی مردم نیست، بنابراین امکان تحقق در جامعه را ندارد. الگوی نوع چهارم(هر دو ضعیف) نیز به دلیل این­که در چنین وضعیتی عرصه­‌ی زندگی توأم با ناتوانی و نارسایی است، و جامعه نمی‌­تواند در چنین شرایطی ادامه­‌ی حیات داده و به توفیق و شکوفایی دست یابد، مورد پذیرش و علاقه­‌ی مردم نخواهد بود. بنابراین، الگوهای دوم و سوم هستند که می­‌توانند در کنار هم و یکی در سایه­‌ی دیگری به حیات خود ادامه دهند. چون ضعف یکی مانع از به وجود آمدن چالش شده و ادامه­‌ی روند حاکمیت جنبه­‌ی قوی و سرکوب جنبه‌­ی ضعیف به تدریج تبدیل به عادت شده و به ثبات و پایداری تعامل فرد- محیط منجر خواهد شد. در چنین شرایطی، انرژی و تلاش مردم در عرصه­‌ی زندگی هدر نرفته و برای فردای بهتر ذخیره خواهد شد. لذا، یکی از این دو الگو قابل دوام و با صرفه­‌تر خواهد بود. در الگوی دوم فردگرایی غالب است و اشخاص انگیزه­‌ی بیشتری برای تسلط و کنترل بر محیط اجتماعی برای رسیدن به خواسته­‌ها و جاه طلبی­‌های خود دارند. در الگوی سوم، جامعه گرایی غالب است. در این روند، تمایل افراد به ایجاد و حفظ روابط هماهنگ با محیط اجتماعی از طریق تسلیم شدن، همکاری، و جذب شدن به محیط اجتماعی بیشتر است[۲].

براساس این تعریف، جوامع چینی ساکن در سرزمین اصلی، تایوان و هنگ‌­کنگ، جزء جوامع«جامعه­‌گرا» به شمار می­‌روند. جامعه­‌گرایی در میان جوامع سنتی و معاصر چین ویژگی­‌هایی دارد که ریشه در فرهنگ سنتی آن­‌ها داشته و در حوزه‌­های مختلفی از عملکرد روزانه­‌ی اجتماعی-روانی آن­‌ها بروز و ظهور می‌­یابد. با یک بررسی جامع در ادبیات چینی می­‌توان چهار مقررات عمده‌­ی جامعه‌­گرایی چینی را بدین شرح مشاهده کرد: خانواده­‌گرایی(نوع چینی گروه­‌گرایی)؛ رابطه گرایی؛ استبداد گرایی؛ و سایر گرایش­‌ها. این مقررات چهارگانه، ظهور پویای جامعه گرایی چینی را در چهار زمینه­‌ی مهم زندگی اجتماعی به نمایش می­‌گذارد. این مقررات، عملا راه­‌های تنظیم مناسبات اجتماعی-روانی هستند که از سوی چینی­‌ها برای کنار آمدن با عوامل اجتماعی در عرصه‌­ی زندگی به کار گرفته شده و هرکدام دارای حوزه­‌ی فعالیت اجتماعی و فرایند روانی گسترده­‌ای هستند.

 گرایش خانوادگی در چین

در فرهنگ سنتی چین خانواده دوستی، همیشه به منزله­‌ی هسته­‌ی مرکزی خانواده‌­گرایی بوده است. در این جامعه، خانواده، و نه فرد، زیر ساخت اصلی واحد اجتماعی است. در این جامعه، خانوده به اندازه‌­ای مهم است که براساس آن یک گرایش قوی اجتماعی شکل گرفته که خدشه ناپذیر است.

این گرایش دارای چهار جزء است: 1-هماهنگی و همبستگی خانوادگی. تا حدی که انطباق پذیری، تحمل، خود کوچک بینی، وفاداری و وابستگی تام به خانواده را در حد اعلا برای فرد به وجود می­‌آورد. 2- تبارگرایی گسترده­‌ی خانوادگی. به همین دلیل است که چینی­‌ها تمایل دارند هرچه بیشتر فرزند پسر و نواده­‌ی پسری داشته باشند. 3- تلاش برای موفقیت خانوادگی. تأکید بیش از حد آن­‌ها به جایگاه و ثروت خانوادگی و تلاش برای منافع و بهبود وضعیت مادی و غیر مادی خانواده از همین ایده نشأت می­‌گیرد. 4- داشتن احساس قوی نسبت به خانواده. این احساس موجب می­‌شود که یک فرد چینی اهداف، منافع و رفاه خانواده را جایگزین منافع فردی کند. لذا، حیات، همبستگی، موفقیت و آینده­‌ی خانواده خیلی مهم­‌تر از اعضای خانواده است. در نتیجه، اعضای خانواده فردیت و خصیصه­‌های ذاتی خود را در برابر خانواده از دست می­‌دهند و هیچ سازمان ونهادی نمی­‌تواند جایگزین گروه­‌گرایی خانوادگی شود. لذا، در جامعه­‌ی چینی، خانواده به عنوان پایه­‌ی تمام نهادهای غیر خانواده به شمار می­‌رود و یک فرد چینی تمام شرایط خانوادگی را در سایر گروه‌­های غیر خانوادگی اعمال و از طریق تعمیم روابط خانوادگی، سایر نهادهای اجتماعی از نظر ساختار و عملکرد، خانواده­‌ی دوم تلقی می­‌شوند[۳].

گرایش اجتماعی چینی(گوانشی)

این نوع از گرایش اجتماعی چینی(گوانشی( Guanxi))، دارای چند ویژگی مهم است:

رابطه­‌ی تشریفاتی

چینی­‌ها به خاطر اتکای به روابط شخصی براساس تعریف جایگاه اجتماعی خود معروف هستند. برای نمونه، من پسر فلان هستم، من پیرو فلان هستم، یا دوست فلان هستم. وقتی یک چینی در روابط خود به جایگاه اجتماعیش تأکید می­‌کند، در واقع خود را مقید به مقررات اجتماعی می‌­داند. در جامعه‌­ی سنتی چینی، پنج نوع رابطه‌­ی جفتی وجود دارد: رابطه­‌ی میان امپراتور و زیر دستان؛ پدر و پسر؛ همسر و زن؛ برادران؛ و دوستان. این روابط جفتی چنان مستحکم است که هر فرد بایستی خود را با مقررات مربوط به هر یک از این ارتباطات تطبیق دهد. در این پنج نوع از رابطه، سه گونه­‌ی اول درون خانواده و دو گونه­‌ی دیگر برون خانوادگی است. البته، رابطه­‌ی امپراتور و رعایا و رابطه­‌ی بین دوستان نیز به صورت مجازی به منزله­‌ی رابطه­‌ی پدر-پسر و رابطه­‌ی بین برادران تلقی می­‌شود. هم­چنین است رابطه­‌ی استاد و شاگرد، رییس و مرئوس و مافوق و مادون. این پنج نوع رابطه­‌ی اجتماعی، شبکه­‌ی کاملی از هنجارهای روابط را شکل می­‌دهند که تمام عرصه­‌ی زندگی را در بر می­‌گیرد[۴].

رابطه­‌ی وابستگی متقابل

در جامعه­‌ی سنتی چینی، هر رابطه به عنوان مکمل رابطه­‌ی مقابل تعریف شده است. در فعالیت معمول اجتماعی،  پذیرفتن هر نقشی در ارتباط با نقش دیگر امکان پذیر است. به عبارت دیگر، تمام فعالیت­‌های اجتماعی نقش تعاملی داشته و نقش تعاملی بر پایه­‌ی نقش تکمیلی است. نقش جفتی نه تنها در سطح ساختاری، بلکه در سطح عملی هم مکملی است. لذا، دو طرف به صورت انگیزه­‌ای، احساسی، منفعتی و رفتاری به هم وابسته هستند و این نوع از وابستگی درونی جفتی، آشکارترین ویژگی جامعه­‌ی چین است.

رابطه‌­ی هماهنگ

از گذشته­‌های خیلی دور، چینی­‌ها به ویژگی تأکید زیاد بر هماهنگی و وحدت در روابط اجتماعی و درون گروهی شناخته شده‌­اند. لذا، اغلب مردم نیازمند پیروی از هماهنگی با مقررات اجتماعی در روابط اجتماعی خود هستند[۵].در این نوع از روابط، دو طرف می‌­بایست براساس مقررات همان نوع از روابط عمل کنند تا انتظارات متقابلی که از این رابطه شکل گرفته با موفقیت برآورده شود. به نظر می‌­رسد از دوران باستان مردم چین از هرج و­مرج اجتماعی هراس داشته­‌اند. آن­‌ها در برابر هرج و مرج اجتماعی بردبار ولی به شدت از آن بیزار و هراسناک می­‌باشند. نا هماهنگی درونی و حتی فکر آن، موجب اضطراب غیر قابل تحمل برای آن‌­هاست. نیاز شدید به کاهش و یا از بین بردن این ضطراب و هراس افراد را وادار می­‌کند تا به هر طریق ممکن، شرایط هماهنگ را برقرار و از هرگونه نا هماهنگی اجتناب نماید(Xiaokang).

رابطه براساس باور به سرنوشت در چین

رابطه­‌ی پایدار و هماهنگ، حداقل در ظاهر، برای چینی­‌های کشاورز خیلی مهم است، چون تنها خانواده‌­های پایدار در درون جامعه­‌ی با دوام است که مردم را قادر می‌­سازد تا روی زمین خود کار کرده و محصولات مورد نیاز را برای امرار معاش به دست بیاورند. در چنین رابطه است که یک باور اجتماعی به نام یوان(Yuan)شکل گرفته است. یوان یک عامل تعیین کننده­‌ی سرنوشت است که مقدرات حتمی الوقوع را از پیش تعیین می­‌کند. از نظر چینی­‌های سنتی، این افراد نیستند که روابط را تعیین می­‌کنند، بلکه عامل آن عنصر منفعل یوان است. تنها کار معقول برای دو طرف رابطه پذیرفتن آرام این سرنوشت و حفظ آن است. سرنوشت تمام رابطه­‌ها، به ویژه رابطه‌­ی خانوادگی و رابطه­‌ی پدر و پسری از سوی یوان تعیین می­‌شود، چون این نوع از رابطه مهم‌­ترین نوع از رابطه­‌ی جفتی و سنگ بنای سیستم پدرسالاری در چین به شمار می­‌رود. نقش مؤثر یوان در رابطه­‌ی جفتی مرتب از سوی خود افراد و سایرین تذکر داده می­‌شود تا هرگز فراموش نشود. لذا، براساس این باور است ­که چینی­‌ها سرنوشت از پیش تعیین شده‌­ی خود را می‌­پذیرند و هرگز برای به هم زدن آن تلاش نمی­‌کنند، هرچند از آن ناراضی هم باشند.

رابطه جبری در جامعه چین

روابط اجتماعی در تمام جوامع به دو بخش کلی رابطه با نزدیکان و روابط با غریبه­‌ها تقسیم می­‌شود. اما در جامعه­‌ی چین رابطه سومی نیز وجود دارد. رابطه با خانواده، رابطه با افراد شناخته شده مانند همسایگان و دوستان و همکاران و هم کلاسی­‌ها، و رابطه با غریبه­‌ها. این تقسیم بندی برای درک و پیش بینی رفتار اجتماعی چینی­‌ها بسیار مهم است. در روابط اجتماعی روزانه، مهم‌­ترین بخش در گرایش روابط چینی­‌ها، روابط جبری از پیش تعیین شده است. رابطه­‌ی یک فرد با دیگری تعیین کننده­‌ی رابطه­‌ی متقابل او است. رابطه با خانواده، آشنایان و غریبه­‌ها، مفاهیم اجتماعی و روانی خاصی دارند که با هم تفاوت بسیاری داشته که مستلزم حالت متمایزی از تعاملات اجتماعی بین دو طرف است. برای نمونه، در روابط خانوادگی، از افراد انتظار می­‌رود تا براساس نقشی که در مقابل دیگری برایش تعیین شده است عمل کند. در جوامع چینی، افراد معمولی تمام سعی خود را  به کار می­‌گیرند تا با افراد قدرتمند، ثروتمند، و یا مشهور رابطه برقرار ساخته و آن را حفظ کنند تا از منافع و مزایای آن بهره‌­مند شوند که پذیرش فرزند خواندگی برخی از افراد با نفوذ، در این راستا به شمار می‌­آید.

گرایش اقتدارخواهانه چینی ها

در جامعه­‌ی سنتی چینی، در تمامی خانواده‌­ها، چه دهقان و یا زمین‌­دار، تحت شرایط تاریخی خاصی، یک سیستم پدرسالاری قوی شکل گرفته است. پدر برای مدیریت خانواده از قدرت مطلقه برخوردار است. افزون براین، این نگرش رفتاری به رییس خانواده به عنوان قدرت غیرقابل چالش، به رهبران جامعه و نهادها و سازمان­‌های بزرگ­‌تر مانند حاکمان محلی و امپراتور نیز گسترش یافته است. در نتیجه، مقامات دولتی و امپراتور به عنوان پدر دوم تلقی شده و وفاداری مطلق و تبعیت محض رعایا مانند پسر از یک پدر صورت می­‌گیرد. بنابراین، می‌­توان گفت که حاکمیت پدرسالار الگویی برای مقامات دولتی و قدرت امپراتوری بوده است. دولت هم همیشه تمهیداتی را به مورد اجرا گذاشته تا از نظر قانونی و رسمی قدرت پدرسالارانه را تشویق و تقویت کند. اعمال حاکمیت دوگانه‌­ی پدرسالاری و امپراتوری، گرایش اقتدار گرایانه­‌ی جامعه­‌ی سنتی را تقویت کرده است.

ویژگی های گرایش اقتدارخواهانه

سه ویژگی از این نوع گرایش را تا حدودی هنوز هم می‌­توان در جامعه‌­ی معاصر چین مشاهده کرد.

1-    حساسیت نسبت به قدرت

چینی‌­ها همیشه نسبت به قدرت حساس بوده­‌اند. در هر شرایط اجتماعی، یک فرد چینی همیشه نگاه می­‌کند که آیا نوعی از قدرت، به ویژه کسی­‌ که مقامش از او بالاتر باشد حضور دارد یانه. اغلب هرگاه دو نفر چینی برای نخستین بار با هم ملاقات کنند، از طریق به کارگیری مهارت­‌های مختلف اجتماعی، مدت زمانی را صرف شناخت و جایگاه و ارشدیت یکدیگر می­‌کنند. اگر یکی مقامش بالاتر باشد، دیگری فورا او را به عنوان مقام مافوق می‌­پذیرد. مردم چین از دوران کودکی دو نوع برخورد با قدرت را می­‌آموزند، یکی چگونگی برخورد با مقام بالاتر و دیگری چگونگی تعامل با افراد پایین­‌تر. در عین این که آن­‌ها در برخورد با مقام مافوق و مادون خوب عمل می­‌کنند، ولی در مواجهه با مقام هم شأن دچار مشکل می­‌شوند. چینی‌­ها معمولا در مواجهه با فردی نا آشنا ابتدا از روی احتیاط با او مؤدبانه و احترام آمیز برخورد می­‌کنند، و به محض آشنایی با جایگاه او خود را تطبیق داده و متناسب با مقامش تعامل می­‌نمایند. این ویژگی نشان می‌­دهد که باری یک فرد سنتی چینی، بهترین سیاست در روابط اجتماعی جانب احتیاط را حفظ کند تا از موقعیت طرف مقابل اطمینان حاصل شود. این نوع از هشیاری بیانگر عادت استراتژیک چینی­‌ها در روابط اجتماعی است که جزو شخصیت آن­‌ها شده است.

2-    تمجید و ستایش از قدرت

چینی‌­ها نه تنها قدرت زنده و حاضر درون و بیرون خانواده را می­‌ستایند، بلکه نیاکان و قهرمانان تاریخی را نیز ستایش می­‌کنند. به نظر آن­‌ها ستایش افراد صاحب قدرت امری کاملا طبیعی و دامنه دار با سه ویژگی، بدون قید و شرط، محق بودن او، و نامحدود بودن است. فردی که دارای موقعیت برتری است، از لحاظ علمی و اخلاقی هم برتر و شایسته­‌ی الگو شدن تلقی می­‌شود. چینی­‌ها آموخته‌­اند که این ویژگی ستایشگری را به همه­‌ی بزرگ­‌ترها، از پدر گرفته تا امپراتور تعمیم دهند. در این فرهنگ یک مقام مافوق برای همیشه مافوق است(پدر همیشه حاکم مطلق است، معلم همیشه معلم است، و فرمانده و رییس برای همیشه نسبت به سرباز و مرئوس ارشدیت دارد.)

3-    وابستگی به قدرت

تا زمانی­‌که یک مقام مافوق برای چینی­‌ها قابل اعتماد و دارای قدرت مطلقه است، آن­ها کاملا به آن قدرت وابسته خواهند بود. نمونه­‌ی روشن این وابستگی، این است که اگر مردم با قدرت درگیر هم بشوند، پس از مدتی در برابر او تسلیم محض خواهند بود، چون نمی­‌توانند خود را با قدرت مطلقه مقایسه کنند، لذا طبیعی است که در برابر او تسلیم محض باشند. این نوع از احساس موجب شده که مردم در برابر قدرت به نوعی به احساس ناتوانی دچار شده و توان مقابله را از دست بدهند. در چنین شرایطی است که حتی پسران توانمند در برابر پدران سختگیر و کارمندان صالح و شایسته در برابر مافوق خود نوعی احساس کوچکی، کمبود و ناتوانی دارند.

گرایش به دیگران چینی ها

در اینجا، منظور از«دیگران» فرد یا افراد و گروه خاصی نیست، بلکه یک مخاطب واقعی یا مجازی غیر خاص است که برخی اوقات شامل حتی اعضای خانواده و افراد آشنایی که اخیرا در روند فعل و انفعالات دخالتی نداشته­‌اند هم می­‌شود. گرایش به«دیگران» به شرایط پیچیده­‌ی فعل و انفعالات اجتماعی دلالت می­‌کند که در آن چینی­‌ها از نظر روانی و سطوح رفتاری واقعا تحت تأثیر آن قرار گرفته باشند. به شخصی گرایش کرده به دیگران گفته می­‌شود که نسبت به دیدگاه، مورد قبول جامعه و انتقاد و اظهار نظر دیگران در مورد او حساس بوده و تلاش می­‌کند تا مطابق نظر آن­‌ها رفتار کند.

به صورت کلی، چگونگی گرایش به«دیگران» چینی‌­ها، به ویژه زمانی که این نظر مربوط به آن­‌ها باشد، دارای چهار ویژگی است:

1-    نگرانی همیشگی نسبت به نظر دیگران

دلایل این نگرانی­‌ها عبارتند از: الف- در جامعه­‌ی چینی، مردم نسبت به دیدگاه خود پیرامون یک موضوع اطمینان نداشته و نیاز دارند تا نظر دیگران را در این خصوص بدانند تا از طریق مقایسه­‌ی نظر خود با جامعه برای آن ارزش­‌گذاری کنند. ب - آن­‌ها دوست دارند نظر دیگران را بدانند تا بر آن اساس نظر خود را تطبیق داده و سپس عمل کنند. ج- آن‌­ها، برای پیشگیری از انتقاد، تمسخر، رد شدن، و یا مجازات به خاطر داشتن دیدگاه مخالف، و متقابلا، برای گرفتن تأیید، پذیرش، یا تقدیر از سوی دیگران، نیاز به حصول اطمینان از نظر دیگران دارند تا نظر خود را تغییر و با دیگران همسان نمایند. د- برای تعریف و باز تعریف مدام نظر خود، نیاز دارند تا نظر دیگران را بدانند. معمولا مشاهده می‌­شود که چینی­‌ها درک از خود را براساس شرایط دیگران تعیین می­‌کنند. هدف آن­‌ها از اهمیت دادن به نظر دیگران، کاهش اختلاف نظر خود با آن­‌ها و به دست آوردن مشابهت در دیدگاه میان خود و دیگران و حفظ این مشابهت است.

2-    تطابق قوی با دیگران

چینی­‌ها در زندگی روزمره، مایلند از اختلافات پرهیز و از مشابهت فکری و رفتاری تعریف و تمجید کنند. در جامعه­‌ی سنتی و معاصر چین، آموختن تطبیق یافتن با جامعه مدام مورد تأکید قرار می­‌گیرد. نهادهای مختلف اجتماعی در سطوح مختلف زندگی تلاش می‌­کنند تا از طریق انتقاد، رد کردن و مجازات دیدگاه­‌های مخالف، رفتارهای غیر معمول را سرکوب و از میان بردارند. احساسات ناخوشایند موجود نسبت به نظر مخالف، زمینه‌­ی اضطراب را فراهم می‌­سازد. لذا، آن­‌ها وقتی نظری مخالف دیگران مطرح می­‌کنند، خود دچار اضطراب می‌­شوند. این اضطراب­‌های فردی، ممکن است از طریق تعاملات اجتماعی به تدریج تبدیل به اضطراب گروهی شود. به همین جهت است­‌که مردم تلاش می­‌کنند منبع و منشأ اضطراب­‌های گروهی که دیدگاه­‌های مخالف فردی است را کاهش داده و یا از میان بردارند. فشار اجتماعی که از این طریق بر افراد وارد می­‌شود، برای تطبیق دادن خود با جامعه کافی است.

3-    توجه عمیق به مقررات اجتماعی

در جوامع سنتی و معاصر چینی، مقررات و استانداردهای اجتماعی، تا آنجا که بیانگر احساس و آگاهی دیگران است، خطوط اصلی رفتاری جامعه را ترسیم و مهم تلقی می­‌‌شود. این مقررات تنها یک مفهوم انتزاعی نبوده بلکه معیاری برای ارزش‌­گذاری و قضاوت جامعه در مورد رفتار فردی شمرده می­‌شود، و نقض کنندگان آن مورد سرزنش، انتقاد، و مجازات قرار می­‌گیرند. پرهیز از نگاه منفی جامعه نسبت به رفتار فرد، شخص را وادار به رعایت شدید این نرم­‌های اجتماعی کرده تا حدی‌­که تکرار آن به تدریج رعایت مقررات به هدف اصلی هر فرد تبدیل شده و از سوی دیگران مورد تقدیر و تشویق قرار می­‌گیرد.

4-    توجه به شهرت و معروف شدن

چینی­‌ها با تلقی از دیگران به عنوان ناظران همه جا حاضر و گردآورندگان اطلاعات اجتماعی و ارایه کنندگان چهره­‌ی خوب از خود، افراد هوشیاری هستند. آن­ها در یک فرایند شناختی و نظارتی، اطلاعات اجتماعی گردآوری شده را با اطلاعات درونگرایانه‌­ی شخصی تطبیق داده تا پیوسته خود را مطرح نمایند. این کار را برای ارایه­‌ی تصویر بهتر و در نتیجه کسب شهرت انجام می‌­دهند. برای چینی­‌ها نشان دادن خود به عنوان فردی تابع مقررات اجتماعی، با هدف ارایه­‌ی چهره­‌ی خوب از خود به منظور به دست آوردن تعریف و تمجید دیگران و درنهایت کسب شهرت خیلی مهم است. شهرت خوب موجب می­‌شود که یک چینی احساس آبرومندی کرده و از جایگاه اجتماعی بالاتری برخوردار شود. اصولا، ارزش هر فرد در خانواده و جامعه، بستگی به میزان رعایت قوانین و مقررات خانوادگی و شهرت اجتماعی او دارد. لذا، چینی­‌ها، اغلب بین دو تمایل تغییر احساسات خود برای تطبیق با دیگران و حفظ و پایداری هویت فردی خود، گرفتار هستند. آن­‌ها، برای حل این مشکل از خود دو وجهه می­‌سازند، وجه‌ه­ای در میان جامعه و وجه‌ه­ای در نزد خود. در حالی­که وجهه‌ی عمومی آن­‌ها برای تطبیق با نرم‌­های اجتماعی دایم در حال تغییر است، وجهه­‌‌ی خود فردی بدون تغییر، ثابت و استوار باقی می‌­ماند. برای آن­‌ها خود عمومی جهت گیری بیرونی داشته که اعمال و رفتار فرد را براساس مقررات اجتماعی تعدیل و تنظیم می­‌کند، درحالی­‌که، خود شخصی جهت گیری درونی داشته و اندیشه و احساسات خود را از دیگران مخفی می­‌سازد. خود عمومی با دیگران تعامل و گفتگو می‌­کند و خود شخصی با خود فرد همدم است. خود عمومی به شدت قابل تغییر و خود شخصی به شدت پایدار و ایستا است. البته، این دوگانگی برخورد فرد، در جامعه نیز پذیرفته شده است و تا مادامی­‌که خود عمومی فرد متناسب با مقررات اجتماعی است، خود شخصی او ملاک قضاوت دیگران نخواهد شد.

البته بایستی یادآور شد که این ثبات در روابط و گرایش­‌های اجتماعی سنتی چین، در شرایط کنونی و پس از اجرای اصلاحات اقتصادی که زمینه را برای تغییر در ارزش­‌های سنتی فرهنگی و اجتماعی جامعه­‌ی چینی نیز فراهم ساخته است، هم به عنوان یک سیستم پویا و هم به عنوان یک الگوی شخصیتی، به شدت تحت تأثیر تغییرات اجتماعی ناشی از نوگرایی اجتماعی قرار گرفته است. از آنجا که جامعه­‌ی کنونی چین درحال انتقال از جامعه‌­ی سنتی کشاورزی به جامعه­‌ی مدرن تجاری و صنعتی است، گرایش­‌های اجتماعی آن هم مسیر اصلی گذشته را از دست داده و ویژگی­‌هایش درحال تغییر و تحول است. شواهد متعددی نشان می‌­دهد که گرایش اجتماعی مردم از هر دو حیث پویایی و الگویی و از نظر توان پذیرش اجتماعی درحال کاهش است. و نوع جدیدی از گرایش­‌های فردی و اجتماعی که هم به عنوان سیستم تعاملی جدید و هم الگوی تازه­‌ی تمایلی به تدریج درحال ظهور است، در عملگرایی اجتماعی-روانی جامعه اثرات عمیقی برجای گذاشته است که با ادامه­‌ی این روند عمیق­‌تر نیز خواهد شد. در این دوران و روند تغییرات سریع اجتماعی، مفاهیم مختلف پویا و ایستای جامعه گرایی چینی به میزان مختلف درحال تغییر است. سه جامعه­‌ی مختلف چینی(سرزمین اصلی، هنگ­‌کنگ و تایوان) از نظر سطح نوگرایی با هم تفاوت دارند. در نتیجه، مردمان این جوامع نیز از نظر گرایش اجتماعی با هم متفاوت هستند. باتوجه به بالا بودن میزان نوگرایی در جوامع چینی هنگ‌­کنگ و تایوان، پیش بینی می­‌شود که تغییر در الگوی جامعه گرایی در این دو منطقه، احتمالا بیش از سرزمین اصلی باشد.[۶]

نیز نگاه کنید به جامعه و نظام اجتماعی چین

کتابشناسی

  1. Angyal terminology: www.pep-web.org
  2.  Yang, K.S. (1993).Chinese Social Orientation: An Integrative Analysis. (selected papers from the first international conference 1993)
  3.  Yang, K.S. (1993).Chinese Social Orientation: An Integrative Analysis. (selected papers from the first international conference 1993)
  4. www.worldlearchinese.com
  5. china Publishes، 2006
  6. سابقی، علی محمد(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد اول، ص271-285