تاریخ اسلام در مالی
از زمان دقیق ورود اسلام به این کشور اطلاعات دقیقی وجود ندارد با این حال بر اساس برخی از کتب و نوشتجات موجود در کتابخانه های قدیمی تمبوکتو که متعلق به قرن دوم هجری قمری می باشند می توان این گونه نتیجه گیری کرد که دین اسلام در قرون اول یا دوم هجری توسط برخی از بازرگانان عرب که به شوق تجارت صحرای بزرگ را در نوردیده و رهسپار غرب آفریقا شدند وارد بخش هایی از این کشور شده است. این تماس ها بتدریج موجب شد تا برخی از بومیان این سرزمین با دین اسلام آشنا گشته و در زمره اولین مسلمانان مالی جای گیرند. از قرون سوم و چهارم هجری به بعد ارتباطات مسلمانان با بومیان این سرزمین بیشتر شد و اعراب که این سرزمین را بلادالسودان می نامیدند درصدد شناسایی مردم آن برآمدند از این روی از قرون اولیه هجری اطلاعاتی از مالی در کتب و نوشتجات جغرافی دانان و مورخان مسلمان آن عهد بچشم می خورد. یعقوبی (قرن نهم میلادی)، ابن حوقل (قرن دهم میلادی)، ابوعبیدالبکری (1029-1094م)،الادریسی (1100-1166م)، المحلبی، ابوالفداء (1272-1331م)، العمری (1301-1349م)، ابن بطوطه (1304-1469م)، ابن خلدون (1332-1406م) و ...از مشهورترین این دانشمندان بشمار می روند که در کتب خود اطلاعات قابل توجهی از سیاهان این سرزمین ارائه داده و به تشریح وضعیت اسلام و نحوه گسترش آن در مناطق مختلف مالی امروزین پرداختهاند . این اطلاعات با وجود اشتباهات و نقائص موجود ازاهمیت زیادی در شناسایی موقعیت اسلام و مسلمانان در این کشور برخوردارند (هیسکت،1369: 234). این دانشمندان اسلامگرایی و گرایش به دین اسلام در مالی را، همچون دیگر کشورهای غرب آفریقا، ناشی از ارتباط بین مغربیها و امپراطوری سودان میدانند که در آن عهد بر تمام منطقۀ غرب آفریقا گسترده بود. در آن دوره، سودان قدیم از نقطه نظر جغرافیایی، منطقهای وسیع بین صحرا در شمال و منطقۀ جنگلی در جنوب آفریقا را در برمیگرفت. سودان قدیم که از اقیانوس اطلس تا منطقۀ دارفور امتداد داشت، سرزمین پهناوری بود که کشورهای امروزی سنگال، گامبیا، گینه بیسائو، گینه کوناکري، بورکینافاسو، نیجر، جنوب موریتانی و الجزایر، شمال ساحل عاج، غنا، بنین، توگو، نیجریه، کامرون، نیمۀ جنوبی چاد و از جمله مالی را دربر می گرفت.(Lewis, & Others, 1977: 350)
همان گونه که اشاره شد دین اسلام از قرن نخست هجری قمری از طریق بازرگانان مسلمانی که در مناطق شمال و جنوب صحرای آفریقا فعالیت داشتند به مردم سودان بزرگ که مالی نیز بخشی از آن بود معرفی شد و بتدریج روند اسلام گرایی در مالی کنونی آغاز گشت. در آن عهد - قرن اول تا جهارم هجری قمری- شمار قابل توجهی از سیاهان مالی که شیفته برخورد و رفتار مناسب تجار مسلمان و البته ثروت آنها شده بودند به اسلام گرویده و بتدریج خود نیز به تبلیغ این دین مبین پرداختند. مهم ترین حکومت های ملی و محلی این کشور که در قرون نخستین و میانه اسلامی دین اسلام را به عنوان نظام حکومتی خود پذیرفته و در زمره حکومت های اسلامی این کشور جای گرفتند عبارت بودند از :
1-1-1-6 پادشاهی واگادو
پادشاهی واگادو در قرون نه تا ده میلادی که علاوه بر مالی دیگر کشورهای غرب آفریقا از جمله نیجر و غنا را نیز در بر می گرفت نخستین پادشاهی بود که با اسلام آشنایی یافت. این امپراطوری که بیشتر بر قلمرو غنای کنونی متمرکز بود با ورود برخی مبلغان و بازرگانان مسلمان بتدریج بسوی اسلام سوق یافت و با گذشت زمان برخی از مردمان آن به اسلام گرویدند به گونه ای که در قرن دهم میلادی (قرن چهارم) مسلمانان شمال آفریقا و اعراب بربر در پايتخت آن کومبي محله ای را به خود اختصاص داده بودند که بیشتراین مسلمانان را بازرگانان و علماء تشکیل می دادند. با این حال پادشاهان آنیمیست این سلسله پادشاهی در مقابل پذیرش اسلام و اعلام آن به عنوان دین رسمی مقاومت می کردند و با وجود آن که با اعراب و بربرهای مسلمان ساکن شهر کومبی مناسبات مسالمت جویانه ای داشتند تمایلی به قبول دین اسلام و تبلیغ آن در بین مردم خود نداشتند . این امر موجب یورش بربرهای مغربی موسوم به الموراویدی ها (المرابطون) به این پادشاهی شد. این حمله تحت تأثیر سخنان دو تن از بزرگان مرابطون به نام یحیی بن ابراهیم و عبدا...یاسین که جنگ مقدس (جهاد) را استراتژی مهمی برای گرایش قبایل بت پرست این سرزمین به دین اسلام می دانستند صورت گرفت و موجب شد که رشد اسلام در غرب آفریقا از جمله مالی تسریع گردد.پس از فروپاشی پادشاهی مزبور چند دولت محلی کوچک در قلمرو سرزمین کنونی مالی بوجود آمده و هر یک بر مناطقی از این کشور تسلط يافتند.
2-1-1-6 امپراطوری ماندینگو
اعلام موجوديت امپراطوری ماندینگو در قرن سيزدهم ميلادي در منطقۀ بین رودخانههای سنگال و نیجر که بخش اعظم مالی امروز را شامل میشد، فصل نوینی در گسترش دین اسلام گشود که در دراز مدت نتایج درخشانی در این سرزمین بهدنبال داشت. این پادشاهی پس از پیروزی یکی از پادشاهان محلی به نام سوندیاکیتا بر سپاه کانته پادشاه آنیمیست سوسوها در جنگ کرنیا در سال 1235 تأسیس شد.
1-2-1-1-6 سلطان سوندیا کیتا
سوندیا کیتا پادشاه این امپراطوری با وجود آن که خود آنیمیست بود، ولی مخالفتی با گسترش اسلام نداشت و به شیوخ و روحانیون مسلمانی که در دربار وی و در محدوده این پادشاهی بودند، اجازه داد در قلمروی این پادشاهی به تبلیغ اسلام بپردازند. پس از مرگ سوندیا کیتا در سال 1255م. امپراطوری ماندینگو توسعه یافت. جانشینان سوندیاکیتا هم مانند وی علاوهبر حکومت مرکزی از نوعی تشکیلات محلی برای ادارۀ این پادشاهی وسیع بهره میگرفتند. در حکومت مرکزی تعدادی از بازرگانان و علمای مسلمان با سمت مشاور و کارگزار حضور داشتند و تحت تأثیر آنان، برخی از شاهان سلسلۀ ماندینگو به دین اسلام گرویدند و با ادامه کشورگشایی، امپراطوری مالی را به غرب و شرق گسترش دادند.
ساکورو از بردههای آزاد شده، یکی از این مشاوران مسلمان معتقد و متعهد بود که نقش زیادی در گسترش و توسعۀ اسلام در غرب آفریقا داشت. ساکورو پادشاهی مالی را وسعت بخشید و برای نخستین بار به سفر حج رفت و در راه بازگشت از مکه در ساحل طرابلس کشته شد.(Craig, 2010: 305)
2-2-1-1-6 سلطان ابوبکر دوم
ابوبکر دوم خواهرزاده سوندیاکیتا از دیگر پادشاهان ماندینگو بود که دین اسلام را توسعه داد. وی که سودای کشف سرزمینهای جدید را در سر میپروراند، معتقد بود در ماورای دریا (اقیانوس اطلس)، سرزمین پهناوري وجود دارد. ابوبکر در پی تلاشی نافرجام برای کشف این سرزمین جديد که موجب نابودي دویست کشتی اعزامی شد، در سال 1311م با ناوگانی متشکل از دو هزار کشتی که بسیاری از کارکنان و ملوانان این کشتیها را مسلمانان تشکیل میدادند، رهسپار غرب (قاره آمریکا) شد. ابوبکر هیچگاه از این سفر بازنگشت ولی برخی از مورّخان در دهۀ 1980 ثابت کردهاند وی نخستین فردی بود که دو قرن پیش از کریستف کلمب به خاک آمریکا پا نهاد1.پس از غیبت ابوبکر که یک سال طول کشید، بزرگان امپراطوری ماندینگو در سال 1312م. یکی از فرماندهان وي موسوم به مانساموسی را به پادشاهی برگزیدند.
3-2-1-1-6 امپراطور مانساموسی
مانساموسی پادشاهی بزرگ و با تدبیر بود. در دورۀ حکومت مانسا امپراطوری ماندینگو گسترش یافت و بهدلیل اقدامات داخلی و بینالمللی موسی، کشور مالی شهرتی جهانی یافت. مانسا اجرای قوانین اسلامی را در قلمرو حکومت خود الزامی ساخت و پایگاههای آموزشی و حوزههای علمیۀ بزرگی بنیان نهاد. مانساموسی علما و اندیشمندان دیگر نقاط جهان اسلام را به مالی دعوت و با توسعۀ تجارت بین قلمرو خود و دیگر مناطق جهان اسلام، روابط کشور را مستحکم کرد. موسی با دعوت مبلّغان اسماعیلی از سادات و شریفان مکه، مذهب تشیّع را جسته و گریخته به مسلمانان مالی معرفی کرد. در دورۀ پادشاهی وی شهر تمبوکتو مرکز مطالعات اسلامی بود. دانشگاه بزرگ سانکوره فعالیتهای خود را در نشر و توسعۀ علوم و معارف اسلامی آغاز کرد و زبان عربی از آن زمان در دستگاه حکومتی راه یافت که این امر به نوبۀ خود موجب سهولت انتقال اندیشههای اسلامی از شمال آفریقا، که در آن روزگار از مراکز دینی مهم تلقی میشد، به مالی و دیگر سرزمینهای غرب آفریقا شد. یکي از مهمترین اقدامات مانساموسی، سفر تاریخی او به مکه بود که موجب ترغیب هرچه بیشتر او در انجام اصلاحات دینی در جامعه گشت. این حج که در سالهای 25-1324 میلادی صورت گرفت، موجب شد نام موسی و سرزمین مالی تا اقصی نقاط جهان آن روز طنینانداز شود و شهرت عظیمی به بار آورد. براساس نوشتۀ العمری، مانساموسی پیش از سفر حج، مقدمات آن را در سراسر امپراطوری فراهم نمود و سپس مالی را با صد بار شتر طلا در حالی که 60 هزار نفر او را همراهی میکردند، به مقصد مکه ترک کرد. 12000 نفر بردۀ جوان با لباسهای ابریشم ایرانی، در معیت این کاروان بودند و 500 غلام پیشاپیش این قافلۀ عظیم حرکت میکردند و هریک نیزهای طلا به وزن چهار پوند با خود داشتند. مانساموسی از راه نیجر رهسپار مصر شد و در سال 1324 وارد این کشور شد. وي پس از سه ماه توقف در مصر به مکه رفت و پس از چهار ماه مجدداً به مصر و از آنجا به مالی بازگشت. موسي در مصر نسبت به حکام و بزرگان این کشور گشادهدستی بسیاری به خرج داد و به تمام درباریان و بزرگان مصر طلای فراوانی اهدا نمود. وی در مکه نیز به تمام حجاج و حتی گدایان شهر طلای فراوان بخشید و خیرات و مبرّات زیادی انجام داد. بخشش وی بهاندازهای بود که هنگام بازگشت دچار عسرت و تنگدستی شد و برای ادامه مسیر از تاجری مصری، مبالغی پول قرض کرد (Craig, 2010: 301).
زیارت خانۀ خدا نتایج زیادی را برای مانساموسی و امپراطوری ماندینگو مالی به همراه داشت. این سفر جایگاه و اعتبار کشور مالی را در سطح جهان ارتقا بخشید و برای اولین بار نام این کشور در نقشههاي اروپایی و نقشۀ جهان که انجلنی دولسرت آن را در سال 1339 تهیه کرد ظاهر شد. به گفتۀ ابنخلدون، پس از حج مانساموسی، تجارت بین مصر و مالی و رفت و آمد تجّار بیت دو کشور گسترش یافت و از آن زمان مالی به بازاری مطمئن برای کالاهای مصری بدل گشت. وی همچنین برای معرفی هرچه بیشتر اسلام به مسلمانان و غیرمسلمانان مالی، گروهی از علما، مبلّغان و متخصصان حرفههای مختلف را به مالی آورد که از جملۀ آنها ابواسحاق ساحلی شاعر دانشمند و معمار عرب؛ المعمر مبلّغ اسماعیلی و چهار سید (شریف) از خاندان پیامبر بودند. مانساموسی با هدف گسترش دین اسلام در پادشاهی خود به ابواسحاق ساحلی معمار مسلمان دستور داد تا مساجد زیادی را در شهرهای مختلف مالی احداث نماید. بزرگترین این مساجد، مسجد جمعۀ شهر تمبوکتو بود که بعدها در همان جا دفن شد. ابواسحاق ساحلی قصری بزرگ و عجیب در تمبوکتو احداث کرد که ساختمانی گرد با گنبدی از طرحهای رنگی داشت. این سبک معماری بعدها در آفریقای غربی رایج گشت. ساحلی همچنین به دستور شاه، دیگر مساجد قدیمی امپراطوری مالی را ترمیم و بازسازی کرد.
امپراطور مانساموسی با اعزام طلبههایی از مالی به شهر فاس موجب شد که نسل جدیدی از علما و اندیشمندان بومی در این کشور تربیت شوند که بعدها این افراد به عنوان اساتید مسلمان در دانشگاه اسلامی سانکوره به تدریس پرداختند. وی در انجام اصول پنچگانۀ دین اسلام بسیار جدی بود، نمازهای یومیه را با دقت تمام ادا میکرد، در نماز جمعه شرکت میکرد، در طول ماه مبارک رمضان روزه میگرفت، زکات اموالش را میپرداخت و حج را بهحا میآورد. موسی عید فطر را جشن ملی و زبان و ادبیات عربی را زبان رسمی امپراطوری مالی اعلام نمود و مساجد زیادی در شهرهای مالی و دیگر کشورهای اطراف احداث کرد. سیاست مانساموسی در حاکم ساختن قوانین اسلامی و گماردن اندیشمندان مسلمان در رأس مسئولیتهای مهم، عدالت و امنیّت را در سطح جامعه حکمفرما کرد و موجب شد که بسیاری از طلاب سراسر جهان اسلام برای کسب علم و دانش رهسپار تمبوکتو شوند و نام سلطان مالی در کنار سلاطیّن بزرگ آن روزگار جهان اسلام قرار گیرد. امپراطوری مالی در عهد مانساموسی از گینه تا صحرای جنوب و از اقیانوس اطلس تا سرزمین هوسا در نیجریه را در برمیگرفت (Levtzio 1973: 255-257). در دورۀ سلطنت وی حضور علما و فضلا در دربار پادشاه چشمگیر بود و قضات براساس دستورات قرآن عمل میکردند. پنج طایفۀ درباری نیز که وظیفۀ آموزش و نشر احکام اسلامی را بر عهده داشتند عبارت بودند از:
- سیسهها
- تورهها
- دیانهها
- بیرتهها
- سانوها
اصولی که مانساموسی در حکومت خود بنیان نهاد، جانشینان وی ادامه دادند، بهگونهای که در زمان سفر ابنبطوطه به مالی (در سال 1352)، که سلطان سلمان فرزند وی در رأس امپراطوری قرار داشت، احکام دین اسلام کماکان بهطور کامل اجرا میشد و جهانگرد بزرگ مراکشی عمیقاً تحت تأثیر عدالت و امنیّت عمومی قرار گرفته بود.[1]
3-1-1-6 امپراطوری سونگای
1-3-1-1-6 امپراطور سني علي بر
با فروپاشی امپراطوری مالی در قرن پانزدهم، امپراطوری جدیدالتأسیس سونگای با تصرف اکثر مناطق امروزی مالی شکل گرفت. سنی علی بر(بارو)، معروفترین حکمران این سلسله، به اعتقادات سنتی خود نظیر جادو پایبند بود و در اجراي آیینها و مراسم دینی اقتدار بسیاری داشت. وی با وجود آن که مسلمان بود، با مسلمانان برخورد خوبی نداشت. مورّخان و سیاحان عرب وی را موجودی وحشی، مستبد و بربر توصیف کردهاند. سني علي بر در تمبوکتو با علما و دانشمندان مذهبی نظیر المقیلی نیز رفتار تحقیرآمیز داشت و عدهای از آنها را زندانی کرد که این امر موجب شد برخی از علما با رقبای وی در امپراطوری سونگای ارتباط برقرار کنند و درصدد سرنگونی وی برآیند. سنی علی بر، نخستین فردی بود که پس از چند قرن، تبليغ اسلام در بين سیاهان را لغو و تلاش کرد تلفیقی بین باورهای سنتی و تعالیم اسلامی به وجود آورد. این امر موجب کندي روند رو به رشد اسلام در بخشهایی از مالی شد. فرزند سنی علی بر مشهور به سنی بارو نیز همچون پدر به مخالفت با دین اسلام پرداخت که در نهایت موجب سرنگونی وی شد.
2-3-1-1-6 امپراطور ازکیا محمد توره
پس از سرنگونی سنی بارو، سلسله جدیدی موسوم به ازکیا، در داخل امپراطوری سونگای بنیان نهاده شد و دین اسلام مجدداً قدرت گرفت. ازکیا محمد توره مسلمانی شجاع و متقی بود. وی در سال 1497 برای حج رهسپار مکه شد. این سفر همچون مانساموسی با تشریفات فراوانی انجام شد و هزاران نفر از جمله گروهی از علما، دانشمندان و استادان علوم اسلامی او را همراهی میکردند. ازکیا محمد با کمک این علمای مسلمان روشهای قضایی و نظام اجرایی- اداری کشورهای مسیر را مطالعه کرد و پس از بازگشت به اصلاح سیستم حکومت قلمرو خود و پیاده نمودن احکام اسلامی پرداخت. وی پس از آن، پادشاهی خود را اقتدار بخشید و مرزهاي نظامی امپراطوری سونگای را با کمک نیروی نظامی قدرتمندی که تشکیل داده بود، توسعه داد. محمد توره حملات خود به مناطق همجوار را که اکثراً آنیمیست بودند، رنگ و بوی مذهبی داد و آن را جهاد نامید. وی امپراطوری خود را تا سنگال، موریتانی و نیجر از یک سو و بنین و بخشهایی از نیجریه تا سمت دیگر گسترش داد.
در دوره ازکیا محمد اسلام به اوج خود رسید و شهر تمبوکتو به مرکز اسلامی بزرگ منطقه مبدل گشت و دانشگاه اسلامی سانکوره در سراسر آفریقا و جهان اسلام شهرت یافت . وی که در بازگشت از سفر حج عنوان خلیفه و نشانهای اقتدار مسلمانان یعنی شمشیر و دستار را دریافت کرده بود، همواره گروهی از علما و اندیشمندان اسلامی را گرد خود داشت و آنها را در تصمیمگیریهای سیاسی و اجتماعی دخالت میداد (Lewis, 1977: 354).
3-3-1-1-6 امپراطور ازکیا محمد دوم
پس از مرگ ازکیا محمد، برادرزادهاش به نام ازکیا محمد دوم که خود دانش آموختۀ مرکز دانشگاهی سانکوره بود، به پادشاهی سونگای دست یافت. امپراطوری درخشان سونگای از این زمان وارد دورۀ افول خود شد و منازعات داخلی موجبات ضعف آن را فراهم آورد. سرانجام در اواخر قرن شانزدهم، نیروهای مغربی در محلی به نام تودیبی، بر سونگای غلبه و شهرهای مهم گائو و تمبوکتو را اشغال کردند www.islamreligion.com)).
4-1-1-6 مغربیها
پس از پیروزی سلطان احمد المنصور سلطان مراکش بر پادشاهی سونگای، دانشگاه تمبوکتو تعطیّل و اکثر بزرگان این شهر و علما و مدرسان دانشگاه سانکوره، از جمله شیخ احمد بابا معروف، به مراکش تبعید شدند.1
در قرن هفدهم پادشاهان محلی موسوم به پاشا از طرف سلاطیّن مراکش بر مالی امروزی و سرزمینهای همجوار حاکمیت یافتند. این دوره مصادف با هرج و مرج عظیمی در این سرزمین بود که منجر به روی كار آمدن پاشاهای متعدّدی شد که تعداد آنها از سال 1612 تا 1750 بالغ بر 128 نفر بود. در این میان، ایالات همجوار که از این تحولات بركنار مانده بودند، دولتهای محلی کوچکی تشکیل دادند و بهتدریج به قدرت و مکنت رسیدند. حکومت دینا و طوایف پل در ناحیه مسینا از این دست حکومتهای محلی بودند.این سلسلهها همگی رنگ و بوی اسلامی داشتند و نبردهای آنها با همسایگان به نام جهاد و گسترش اسلام صورت میگرفت.
مهمترین پادشاه این عهد که در توسعۀ دین اسلام در مالی نقش مهمّی بر عهده داشت، شیخ احمدو حمدی بوبو از اقوام پل (فولانی) بود که خود را دادگستر الله مینامید. وی با حملات جهادی، بسیاری از بتپرستان پل را به دین اسلام سوق داد و در سال 1819 شهر مهم جنه را به تصرف خود در آورد و پایتخت جدیدی به نام شهر مقدس حمداللهی تأسیس کرد. در دورۀ حکومت وی اسلام در تمامی جامعه کاملاً حکمفرما بود. جانشینان وی امام احمد دوم و فرزندش شیخ احمدی احمدو نیز در اجرای قوانین و تعالیم اسلامی تأکید خاصی داشتند.(www.islamreligion.com) .
5-1-1-6 حکومت جهادی توکولور (الحاج عمرتال)[2]
یکی از بزرگترین رهبران مسلمان غرب آفریقا که نقش بسیار مهمّی در توسعۀ دین اسلام در مناطقی از کشور امروزی مالی و گینه کوناکری داشت، شیخ الحاج عمر بن سعید الفوتی موسوم به حاج عمرتال بود. وی حکومت اسلامی نیرومندی را مبتنی بر قوانین اسلامی در منطقۀ نسبتاً وسيعي از غرب آفريقا تأسیس کرد.
الحاج عمر بن سعید الفوتی موسوم به الحاج عمرتال سیاستمدار، عالم، نویسنده، مصلح اجتماعی و از رهبران بزرگ مسلمان قرن نوزدهم در غرب آفریقا و به طور خاص در بخشهایی از کشورهای کنونی سنگال، مالی و گینه کوناکری بود که از اوايل دهۀ 1850 تا اواسط دهۀ 1860م (حدود 15 سال)، تحولات قابل ملاحظهای در این مناطق پدید آورد و دین اسلام را در منطقۀ وسيعي از غرب آفريقا گسترش داد. بسیاری از متفکران و اندیشمندان وی را در کنار شیخ عثمان دان فودیو، مشهورترین شخصیت مسلمان غرب آفریقا در قرن نوزدهم، میدانند (Clark, peter b, ibid,p.81 )که درصدد ترویج اسلام در سراسر منطقه غرب آفریقا و ارائۀ تصويري واقعی از دین اسلام به عموم مردم این منطقۀ وسیع از مسلمان و غیرمسلمان بود.[3]
الحاج عمرتال هرچند در فوتاتورو،[4] در شمال سنگال امروز به دنیا آمد و بخشی از دوران نوجوانی و جوانیاش را در فوتاجالون[5] سپری نمود، ولی امپراطوری بزرگ خود موسوم به پادشاهی توکولور[6] را با حمایت اقوام فولبه[7] و توکولور در خارج از زادگاهش فوتاتورو تأسیس کرد. شیخ عمرتال هیچگاه موفق به رهبری نهضت جهانی خود در فوتاتورو نشد، زیرا دولت این منطقۀ اسلامی و هدف اصلی شيخ نیز گسترش دین اسلام در بین پیروان آیینهای سنتی بود (Isichei:306). با این حال حکومت جهادی وی در درازمدت تأثیرات قابل ملاحظهای در مناطق مختلف بر جای نهاد.
الحاج عمرتال در سال 1794 میلادی در روستای هلوار[8] یا آلوار[9]، حوالی پودور[10] در فوتاتورو، شمال کشور امروزی سنگال و در خانوادهای متدین به دنیا آمد[11]. پدر عمرتال مشهور به الایمان سعیدو[12]، از رهبران مسلمان روستای هلوار بود که در شورش تورودبه[13] بر ضد سلسلۀ دنیانکه[14] شرکت کرده بود. عمر در کودکی تحت تأثیر دیانت و تقوای مادرش سوخنا آداما تیام[15] قرار داشت و احکام اولیۀ اسلامی را از او آموخت. پدر و مادر الحاج عمرتال هر دو از پیروان طریقت قادریّه بودند(Gomez, 2002: 122) . وی پس از انجام تحصیلات مقدماتی شامل فراگیری قرآن و حدیث، در 15 سالگی و به منظور ادامۀ تحصیل و ارتقای معلومات اسلامی خود خانۀ پدریاش را ترک کرد. شیخ عمرتال از نوجوانی به تصوف بیش از فقه علاقهمند بود و در حین سفر به فوتاجالون و در حالی که در جستجوی استادی بود، بهتدریج به طریقت تیجانیه متمایل شد و در سال 1823 تحت تأثیر یکی از معلمانش بهنام استاد عبدالکریم بن احمد به طریقت تیجانیه راه یافت (Cark: 131).
الحاج عمرتال سال 1825 میلادی عازم مکه شد. وی در مکه در کلاسهای شیخ محمدالغالی ابوطالب، رئیس طریقت تیجانیه در حجاز، شرکت کرد و پس از چند سال شیخ محمدالغالی عضویت کامل طریقت تیجانیه را به او بخشید و عمرتال خلیفه و یکی از رهبران معنوی تیجانیۀ غرب آفریقا شد و به او توصیه گشت به غرب آفریقا بازگردد و ضمن زدودن بقایای کفر در این منطقه، بومیان آفریقای غربی را به دین اسلام ترغیب کند.. عمرتال بدنبال آن بود که فکر، قلب و زبان خود را وقف دین اسلام کند و با تکیه بر شمشیر و جهاد، آن را گسترش بخشد. این هدف در مکتوبات او طیّ سالهای 1828 و 1831، که مسلمانان را به ایمان، نیایش به درگاه خداوند، روزه، حج و جهاد فراخوانده، کاملاً به چشم میخورد (Cark: 130-131).
شيخ همچنین درصدد مقابله با تجّار محلی و حاکمانی بود که كماكان به تجارت برده و اعزام بردگان سیاه از مناطق مختلف غرب آفریقا به مزارع کشاورزی کشورهای غربی ادامه ميدادند (Choueiri, 1997: 9)
الحاج عمرتال در سال 1831 تصمیم به بازگشت به غرب آفریقا گرفت. بازگشت الحاج عمرتال به غرب آفریقا 9 سال به طول انجامید و وی در مسیر بازگشت به زادگاهش، شش سال در دربار خلافت اسلامی سوکوتو مقیم شد (Isichei: 131) و با دختر محمدو بلّو[16] نیز ازدواج کرد (Voll, 1994: 144). الحاج چندی نیز در حکومت اسلامی مسینا اقامت گزید و اطلاعات بسیاری در مورد دولتهای جهادی غرب آفریقا کسب کرد.
عمرتال در سال 1840 جامعهای متشکل از دانشمندان در "جهگونکو[17]" مرزهای شرقی فوتاجالون تأسیس و تعداد زیادی از بومیان مسلمان را بهسوی خود جلب کرد. این افراد اکثراً فولبه[18] و توکولور بودند و در فوتاتورو به خدمت گرفته شدند. ورود الحاج عمرتال به فوتاجالون، از سوی المامی دولت اسلامی تیمبو[19]، تهدیدی برای حاکمیت او محسوب شد و با اوج گرفتن اختلافات بین آن دو، عمرتال به دینگوئیرای[20] که منطقهای جنگلی خارج از محدودۀ قدرت و نفوذ المامی تیمبو بود، نقل مکان کرد(Cark: 133) .
این مهاجرت در سال 1849 صورت گرفت (Isichei, 306) و الحاج عمرتال پس از آن، مقدمات تأسیس امپراطوری توکولور را فراهم و با ایجاد ارتشی نيرومند، پیروان خود را آمادۀ جهادی مقدس علیه دولتهای کافر همجوار ساخت. جهاد اسلامی الحاج عمرتال پس از حمله ییمبا[21] حاکم غیرمسلمان دولت تاملا[22] به دینگوئیرای آغاز شد. عمرتال در سال 1852 اعلام کرد که به فرمان خداوند ملزم به جهاد علیه کفار شده و این در شرایطیی بود که وی دشمنان زیادی در بین مسلمانان و غیرمسلمانان داشت (Cark, 133).
عمرتال پس از ضمیمه کردن دولت کوچک تامبا به امپراطوری در حال گسترش خود، در سال 1853، نام تامبا را طیّبتو[23] به معنای پاک و منزه نامید. شيخ در ادامۀ حملات جهادی در سال 1854، تعداد دیگری از دولتهای غیراسلامی کوچک در کشورهای امروزی مالی، سنگال و گینه نظیر بامبوک[24] و برخی ایالات دولت خاسو[25] را به پادشاهی خود ملحق ساخت و بین سالهای 1855 و 1857، دولتهای بامبارا[26] و کارتا[27] را نیز تصرف کرد (Cark: 133).
گسترش دامنۀ فتوحات الحاج عمرتال بهتدریج موجب نگرانی فرانسویها را فراهم آورد که در کشورهای امروزی سنگال و گامبیا حضور گستردهای داشتند و به غارت منابع طبیعی این کشورها مشغول بودند. در واقع کارگزاران دولت فرانسه، اقدامات شیخ عمرتال را مانع منافع سیاسی اقتصادی و اهداف توسعهطلبانۀ خود در سنگامبیا[28] میدانستند. الحاج عمرتال نیز، مخالف حضور استعمار فرانسه در سنگامبیا بود و از فرانسویهای مستقر در سنگال و گامبیا خواستار پرداخت جزیه شد و علت آن را نیز مسیحی بودن آنان عنوان کرد که در مناطق تحت حاکمیت مسلمانان به تجارت مشغول و طبق قوانین اسلامی ملزم به پرداخت مالیات بودند!
(Cark: 81)
فرانسه ضمن رد درخواست شیخ عمرتال در مورد پرداخت جزیه، از تهدیدات وی بر ضد حکومتهای محلی کوچک در مسیر رودخانه نیجر که بر اثر رقابتهای داخلی به چند دسته تقسیم شده بودند، برای احداث قلاعی در منطقۀ علیای رود نیجر استفاده کرد و به تدریج قلعههایی در باکل[29]، پودور[30] در غرب تورو در 1854، سهنوبدو[31] در فالمه[32] در مسیر معادن طلای بامبوک[33] و مدینا[34] در خاسو در سال 1855 ساخت (Vidrovitch, 2009: 64). این امر موجب رودررویی ارتش توکولور با نظامیان فرانسه شد. سیاست الحاج عمرتال در قبال فرانسه محتاطآمیز بود و چندان تمایلی به جنگ با فرانسویها نداشت، زیرا جهاد مقدس خود را بر ضد مسیحیان فرانسوی نمیدانست و در زمینۀ خرید تسلیحات نیز با آنها معاملاتی داشت. عمرتال پس از جنگهای پراکنده با فرانسویها از آوریل تا جولای سال 1857 میلادی و رویارویی ارتش پانزده هزار نفریاش در مقابل پیشروی فرانسویها در مدینا، که منجر به از دست رفتن دو هزار نفر از نیروهای جهادیاش شد، به سمت شرق و به مناطق وسیع موسوم به سودان غربی (مالی کنونی) عقب نشینی کرد. پس از شکست ارتش توكولور در مقابل فرانسویها، که منجر به واگذاری شهر مدینا به فرانسویها شد، الحاج عمرتال در سال 1860 به آتشبس راهبردی با فرانسه رضایت داد. این آتشبس زمینهساز فتوحات فرانسویها در کشور مالی طیّ ده سال بعد شد (Brenner, 1994: 276). پس از شکست مدینا در سال 1857 و پیش از قرارداد نانوشتۀ صلح 1860، الحاج عمرتال حضور فرانسویها را در سنگامبیا به رسمیّت شناخت و فرانسه نیز در مقابل، تصمیم گرفت مزاحمتی در فرآیند توسعۀ امپراطوری توکولور در منطقه علیا و میانۀ نیجر ایجاد نکند (Cark: 135).
به موازات این امر الحاج عمرتال مسلمانان ساکن مناطق تحت اشغال فرانسویها را به ترک سرزمینهای خود و پیوستن به حکومت اسلامی توکولور فراخواند و با اشاره به هجرت پیامبر اکرم(ص) از مکه به مدینه در سالهای نخستین ظهور اسلام، مسلمانان را دعوت کرد به همراه اموال و احشام، به سمت مشرق مناطق سکونت خود مهاجرت کنند. طیّ مهاجرتی که تا آن زمان بزرگترین مهاجرت در غرب آفریقا به شمار میرفت، هزاران نفر از ساکنان بوندو و حدود یک چهارم از ساکنان فوتاتورو گرد هم آمدند و تقریباً چهل هزار نفر از مسلمانان به همراه احشام و اغنام خود به حکومت اسلامی توکولور پیوستند. هجرت این مسلمانان که در زبان محلی این منطقه، فرگو[35] نامیده میشود، در آن دوره (قرن نوزدهم میلادی)، نقطۀ عطفی در تاریخ غرب آفریقا بهشمار میرفت (Vidrovitch, 2009: 64).
شیخ عمرتال پس از صلح با فرانسه و آسوده خاطر شدن از خطر فرانسویان مستقر در غرب آفریقا، تلاش کرد امپراطوری خود را در منطقۀ علیای رود نیجر استحکام بخشد و به حملات گسترده علیه دولتهای محلی این منطقه بپردازد (Clark: 135)[36]. نخستین عملیات جنگی الحاج عمرتال علیه دولت بامبارا سگو[37] صورت گرفت. وی در سال 1860 با 25 هزار سرباز لشکرکشی خود را آغاز کرد. عمرتال در نبرد ووی تالا[38] که موجب شهرت وی در سراسر مالی شد، دولت بامبارا سگو را که مردم آن از آیینهای سنتی پیروی میکردند، شکست داد و سگو را به پایتخت دوم امپراطوری خود تبدیل کرد[39]. سگو پادشاهی نیرومندی بود و این دولت مناطقی را که زمانی متعلق به حکومتهای سونگای[40] و مالی بود، در کنترل خود داشت (Conrad, 2009: 126).
پیروزی بر سگو نقطه عطفی در جهاد اسلامی علیه کفار بود، اما حکومت اسلامی توکولور، پس از آن که عمرتال به خلافت اسلامی مسینا حمله برد و بهدلیل این اقدام مشروعیت دینی خود را تا حدودی از دست داد، با چالشهای سنگینی مواجه گشت(Brower, 2009: 149) .
الحاج عمرتال پس از فتح سگو، متوجّه دولت اسلامی مسینا شد و در سال 1862 به آن حمله کرد. دلیل عمرتال برای حمله به دولت مسلماننشین مسینا، این بود که حاکم آن تلاشی برای گسترش دین اسلام و حرکتهای جهادی بر ضد بتپرستان انجام نمیداد (Clark: 135) و برخی از مردم حکومت اسلامی مسینا همچنان بتپرست بودند. در آن دوره احمدو شیخو[41] بر مسینا حکومت میکرد که حاکمی مسلمان و با کفار آفریقایی جنگیده بود (Schlee, 2010: 232). پس از تصرف حکومت اسلامی مسینا افول الحاج عمرتال آغاز شد. وی پس از تسخير حکومت اسلامی مسینا، هیچگاه نتوانست مشروعیت جهاد اسلامی خود را به اثبات رساند و تا زمان مرگش موفق نشد طریقت تیجانیه را در بین مسلمانان مسینا که از رقیب او، طریقت قادریّه حمایت میکردند، رواج دهد (Collin,1990: 102). جمعآوری خراج از مردم مسینا نیز که اکثراً مسلمان بودند، با مخالفت شدید آنها مواجه شد؛ زیرا طبق قوانین اسلامی، مسلمانان از پرداخت خراج معاف بودند.
پس از فتح مسینا، ائتلافی بین دولتهای مسلمان همجوار، که پیش از آن با یکدیگر اختلاف داشتند، صورت گرفت. در رأس این ائتلاف احمد البکّی[42] حاکم دولت اسلامی تمبوکتو و خلیفۀ طریقت قادریّه قرار داشت که مخالف سرسخت اقدامات توسعهطلبانۀ الحاج عمرتال بود و عملیات جنگی وی را، برای اقتصاد منطقه که مبتنی بر تفاهم بین مسلمانان و آنیمیستها بود، مشکل آفرین میدانست (Vidrovitch, 2009: 96). وی پیش از آن، در زمان حملۀ الحاج عمرتال، به همراه احمدو شیخو حاکم مسینا، از دولت سگو در مقابل حملات الحاج عمرتال حمایت و تلاش کرده بود مانع تصرف این حکومت محلی توسط ارتش توکولور شود. بنابراین، دشمنی عمیقی بین او و عمرتال وجود داشت.
در سال 1862 علیه حاکمیت عمرتال در مسینا شورشی بوجود آمد که مورد حمایت برخی عوامل حاکم تمبوکتو قرار گرفت. سرانجام الحاج عمرتال در فوریۀ سال 1864، در نبرد علیه شورشیانی که شهر حمداللهی را محاصره کرده بودند به قتل رسید. (Clark: 135)
الحاج عمرتال اهداف مشخص دینی و نظامی برای نهضت داشت و عمیقاً درصدد گسترش دین اسلام و برچیده شدن آیینهای سنتی در مالی و دیگر کشورهای غرب آفریقا بود. عمرتال و اطرافیان او استعدادی در سیاست و تجارت نداشتند و علیرغم آن که پادشاهی توکولور موفق به تأسیس ارتشی منظم شده بود، نظام اداری و قانونگذاری منسجمی نداشت. بسیاری از مناطق پس از فتح به حال خود رها میشدند و نظام اداری خاصی برای آن تعیین نمیشد. همپیمانان الحاج عمرتال نیز صادق نبودند و هیچگاه حاکمیت وی را قلباً نپذیرفتند. امپراطوری توکولور از ظرفیتهای تجاری مناطقی که فتح کرده بود، نتوانست بهرهبرداری کند. بهعنوان مثال سگو که تحت حاکمیت احمدو پسر شیخ عمرتال قرار داشت و تا پیش از آن مرکز تجاری آن منطقه بهشمار میرفت، به حال خود رها شد و موجب قطع منابع ثروت آن گردید(Vidrovitch, 2009: 66)..
پس از مرگ الحاج عمرتال امپراطوری توکولور به حیات خود ادامه داد و برادرزادۀ عمر نیروهای شورشی مسینا و تمبوکتو را که موجب مرگ شیخ شده بودند شکست داد. با این حال بعد از قتل عمرتال، این پادشاهی با بحران جانشینی مواجه گشت . برخی از اطرافیان الحاج عمرتال، خواستار انتخاب جانشیني بعد از او شدند، اما دیگران معتقد بودند وی احمدو پسر بزرگش را به جانشینی خود منصوب کرده و بدينسان قدرت را به او انتقال داده است. اين اختلافات و دودستگيها موجب شد كه حاکمیت احمدو بر امپراطوری توکولور هیچگاه کامل پذیرفته نشود و اگرچه او بخش عمدۀ دورۀ حاکمیت را در سگو سپری کرد، اما دیگر شهرهای بزرگ پادشاهی، عملاً تحت اختیار احمدو نبود. پسرعموی وی، احمدو تیجانی بر مسینا، یکی از برادرانش بر کارتا و برادر کوچکتر بر دینگوئیرای حکومت میکردند.
پادشاهی توکولور سرانجام در سال 1893، در حالی که از درون و بر اثر اختلافات داخلی تضعیف شده بود، مورد حمله فرانسویها قرار گرفت و بساط آن برای همیشه برچیده شد (Clark: 136). تأسیس امپراطوری وسیع توکولور که منطقۀ وسیعی از شمال سنگال امروزی تا بخشهایی از کشور مالی (Roland, 1985: 246)، گینه کوناکری و موریتانی را با وسعت حدود 150 هزار مایل شامل میشد (Willis, 1989: 1)، هرچند از قبایلی ناهمگون از غرب گینه، سنگامبیا و شرق مالی تشکیل شده بود ولی نتایج درخشانی به همراه داشت. دوام و بقای پادشاهی توکولور به مدت سی سال، پس از مرگ شیخ عمرتال، نمایانگر موفقیتهای بنيانگذار این امپراطوری و کیفیت رهبری او بود و مسلماً اگر الحاج عمرتال، پیش از مرگ دور از انتظارش، میتوانست نظام مرکزی اداری نیرومندی، مبتنی بر قوانین اسلامی پدید آورد، این امپراطوری به پیشرفتهای بیشتری دست مییافت. (Isichei: 306)،
اگرچه سیمای کاریزماتیک شیخ عمرتال، موجب وحدت پادشاهی توکولور بود، اما این شور و اشتیاق، پس از مرگ وی، بهتدریج از بین رفت (Clark: 135). نهضت اسلامی الحاج عمرتال، هرچند منجر به تأسیس جامعۀ اسلامی ایدهآلی در مناطق میانه و علیای نیجر نشد، ولی در زمینۀ گسترش اسلام بهویژه در این منطقه نتایج مثبتی به همراه داشت (Clark: 137) و سبب توسعۀ نظام آموزشی اسلامی در منطقۀ علیا و وسطای نیجر و بخشهایی از کشور امروزی مالی و سنگال شد، بهنحوی که فرانسویها پس از ورود به این مناطق و برخورد با تعداد زیاد مدارس قرآنی، بسیار شگفتزده شدند (Villalon, 1995: 67).
افزون بر گسترش دین اسلام و مراکز و مدارس اسلامی قرآنی، طریقت تیجانیه نیز در نتیجۀ اقدامات جهادی الحاج عمرتال در سطح وسیعی از غرب آفریقا گسترش یافت (Jalloh, 1999:159). نهضت جهادی الحاج عمرتال موجب تسلّط طریقت جدید تیجانیه بر حکومتهای قادریّه این منطقه (فوتاجالون، کونتا و مسینا) گردید (Walraven, 2003: 63). طریقت تیجانیه بعدها بوسیله آلفاهاشم[43]، برادرزادۀ الحاج عمرتال و موروفوتی[44] برادر کوچکتر عمرتال، به کشور غنا راه یافت (Weiss, 2002: 143). حضور گروه قابل ملاحظهای از پیروان طریقت در شمال نیجریه کنونی نیز یادگاری از اقامت شش سالۀ شیخ در خلافت سوکوتو در سالهای پیش از نهضت جهادی است (Loimeier, 1997: 24).
الحاج عمرتال در زمینۀ انتقال فلسفۀ انتظار میان مسلمانان بسیار نقش آفرین بود و همچون دیگر رهبران قرن نوزدهم جهادی غرب آفریقا، به ظهور حضرت مهدی (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) به عنوان منجی مسلمانان اعتقاد داشت[45]. الحاج عمرتال شریعت اسلام را ستون فقرات دولتش در امپراطوری توکولور میدانست (Adler & Pouwels, 2007: 500) و هرچند قوانین اسلامی این پادشاهی، پس از مرگ وی، کمرنگ شد ولی تا آخرین روزهای حیات امپراطوری توکولور، رکن اصلی این دولت بود. الحاج عمرتال در مدت نسبتاً کوتاه فرمانروایی خود بر پادشاهی توکولور نتوانست نظام اداری منسجمی را در متصرفات خود جاری سازد و در تأسیس حکومت پایداری نظیر خلافت اسلامی سوکوتو، در شمال نیجریه نیز ناموفق بود. با این همه، در سایۀ استعداد درخشان نظامی وی ارتش نیرومندی به وجود آمد که نقش بسیار مهمّی در فتوحات و گسترش متصرفاتش داشت. (Triaud & Robinson, 200: 102)
مجاهدان مسلمان تیجانیه که در ارتش توکولور حضور داشتند، بر پایۀ رابطۀ مراد و مریدی با شیخ، تصویری درخشان از دليري و شور و اشتیاق اسلامی را در سراسر سنگامبیای آن عهد نشان میدادند. علاوهبر آن، ارتش الحاج عمرتال از نظر سلسله مراتب نظامی، نظم تحسینبرانگیزی داشت و از دو بخش سواره نظام مجهز به تفنگهای فتیلهدار، شمشیرهای بلند و نیزه و پیاده نظام عمدتاً مجهز به تفنگهای فتیلهدار تشکیل شده بود (Illiffe, 2005: 192). ارتش توکولور در دورۀ شیخ عمرتال، در جنگهای این پادشاهی با دولتهای همسایه و حتی فرانسویها، بارها نظم و کارآمدی خود را به اثبات رساند و سربازان توکولور در مدت محاصرۀ مدینا در سال 1857، با وجود برتری شکنندۀ فناوری نظامی فرانسویها، دلاورانه در مقابل آنها پایداری کردند و شجاعانه برای فتح مدینا جنگیدند (Vidrovitch, 2009: 64-65).
نظامیان الحاج عمرتال، در جنگ با حاکم سگو نیز جنگاوری و دلاوری زیادی از خود نشان دادند و پیروزی بر جنگجویان بامبارا سگو، طیّ نبرد معروف "وویتالا" شهرت بسیاری برای آنها در سراسر غرب سودان بهبار آورد. ارتش توکولور پس از پیروزی سنگین بر حاکم دولت اسلامی مسینا که سواره نظام آن، لقب سواره نظام شکستناپذیر داشت، به شهرت عظیمی در سراسر غرب آفریقا دست یافت و جنگجویان توکولور در نبرد سهمناک کایاوال نيز شجاعت شگفتانگیزی از خود نشان دادند (Vidrovitch, 2009: 65).
کتابها و اظهارات پندآموز و اخلاقی زیادی از شیخ الحاج عمرتال بر جای مانده است که برخی نویسندگان غربی آنها را در کتابهای خود نقل کردهاند(Willis, 1989: 51) . کتاب اصلی باقی مانده از وی «رماح الحزب الرحیم علی نحو الحزب الرجیم» است(Loimeier, 1997: 25) . این کتاب و دیگر نوشتههای عمرتال اندیشه و تفکر را در بین بسیاری از روشنفکران مسلمان غرب آفریقا برانگیخت (Triaud & Robinson, 2000: 102)
نهضت اسلامی الحاج عمرتال بعدها الهامبخش دیگر رهبران غرب آفریقا از جمله پادشاهان وولوف (پس از اسلام آوردن) شد که در پی ایجاد نیروی متحد بر ضد توسعهطلبی فرانسویها بودند و خصوصاً مقاومت او در مقابل فرانسویها به سال 1857 شهرت فراوانی بهبار آوردكه بعدها به الگویی برای دیگر دولتهای محلی در مقابله با روند افزونخواهی فرانسه در غرب آفریقا تبدیل شد. نهضت اسلامی الحاج عمرتال پس از مرگ او نیز در جنگهای مسلمانان با فرانسویها تأثیرگذار بود (Kane, 2009: 30).
امروزه مردم کشورهای مالی، سنگال و گینه از الحاج عمرتال با افتخار و غرور نام میبرند و از او بهعنوان یکی از قهرمانان بزرگ غرب آفریقا یاد میکنند.
6-1-1-6 گسترش اسلام در دوره استعمار فرانسه
اگر چه در قرن نوزدهم چند تن از بزرگان مسلمان در مناطق مختلف مالی حکومتهای مستقلی تشکیل دادند و به اشاعه و گسترش دین اسلام پرداختند اما این پادشاهان محلی، بهجای اتّحاد علیه دشمن خارجی (فرانسه)، به رقابت و سرکوب نیروهای یکدیگر مشغول شدند و همین موجب تضعیف آنها و سوء استفادۀ استعمار فرانسه در چیرگی بر دولتهای اسلامی مالی شد. در شرایطیّ که فرانسویها بهتدریج در حال پیشروی به مناطق مختلف مالی بودند، مسلمانان متعصب فولانی، به جنگ با نیروهای تیجانی الحاج عمرتال برخاستند و بامباراها نیز وارد این نبرد شدند. این نبردهای داخلی، علاوهبر تضعیف نیروهای مسلمان، موجب شد ارتش فرانسه بتواند به راحتی جنبشهای مقاومت را درهم شکسته و بر این کشور مستولی شود. با ورود استعمار فرانسه به مالی و دیگر مناطق غرب آفریقا در اواخر قرن نوزدهم و درگیریهای آنها با نیروهای الحاج عمرتال و پس از وی ساموری توره،1 گسترش اسلام در این کشور تا حدودی کند شد. با این حال علیرغم سرکوب این دو آزادیخواه بزرگ مسلمان و تأسیس کلیساها و مراکز تبلیغ مسیحیت اسلام کماکان به رشد خود در مالی ادامه داد و اکثر قبایل غیراسلام تا اواسط قرن بیستم به دین اسلام پیوستند به گونه ای که مالی در اواسط قرن بیستم و در دوره حاکمیت فرانسوی ها بر این کشور به سرزمینی کاملاً اسلامی تغییر یافته بود (Illiffe, 2005: 198) .
مسلمانان در دهههای اولیۀ قرن بیستم بارها به مخالفت با استعمارگران فرانسوی پرداختند و تحت رهبری مسلمانان بزرگی همچون شیخ حمدالله و دیوسه ترائوره، رشادتها و دلاوریهای بسیاری از خود به یادگار گذاشتند که در این شورشهای بزرگ انعکاس یافت. ادامۀ این اعتراضات و مخالفتها، که پس از جنگ جهانی دوم به اوج خود رسید، موجبات رهایی این کشور از چنگال استعمار فرانسه را فراهم آورد (www.islam in mali in the neoliberal era.com).
مسلمانان مالی از بدو استقلال این کشور تا کنون با وجود مشکلات مختلف اعم از سیاسی، اجتماعی و اقتصادی همواره درصدد تحکیم وحدت و انسجام اسلامی این کشور بوده اند از این روی با وجود دیدگاه لائیک دولت های مالی که از زمان استقلال همواره در رأس سیاست های حکومت بوده است و علیرغم تحولات سیاسی ناشی از روی کار آمدن دولت های مختلف ، پیروان دین اسلام کماکان سعی در حفظ آرامش جامعه ، اتحاد خود و بر پای نگهداشتن مشعل فروزان اسلام در این کشور داشته اند. از این روی می توان گفت شورش قبایل مسلمان طوارق نیز تنها تجلی خشم و انزجار این مسلمانان از وضعیت موجود و نادیده انگاشتن حقوق مسلم و طبیعی آنها محسوب می شود. با این همه بسیاری از مسلمانان معتقدند حتی شورش طوارق که موجب خونریزی و کشتار بسیاری از مسلمانان در مناطق شمالي کشور شده نیز از خارج از مرزهای این سرزمین هدایت شده و سیاست های اختلاف برانگیز و تفقه افکنانه فرانسه را عامل اصلی بروز جنگ داخلی مالی میدانند. آنها معتقدند پیروان دین اسلام در مالی هرگز تمایلی به خشونت و به راه افتادن حمام خون ندارند و این گونه اعمال هیچ نتیجه ای بجز تفرقه و تشتت بین مسلمانان مالی بدنبال نخواهد داشت.