روابط چین و ایران پس از انقلاب اسلامی ایران
روابط چین و ایران پس از انقلاب اسلامی در ایران
به تعبیر کارشناسان روابط بین الملل، انقلاب اسلامی در ایران، یکی از بزرگترين انقلاب های مردمي و عمیقا اجتماعی قرن بیستم بود. جمهوری خلق چین نیز محصول یک قیام مردمی و عمیقا اجتماعی بود. در نتیجه، دولت های برآمده از این دو انقلاب اساسا دولت های تجدید نظر طلب در معادلات بین المللی حاکم بر جهان به شمار رفته و نسبت به نحوهی توزیع قدرت در نظام جهانی و نهادهای بین المللی معترض و مخالف نظام حاکم بر جامعه ی جهانی بوده و در صدد جایگزینی آن با یک نظام اساسا منصفانه بودند، اما گستره ی اصلاحات مورد درخواست آنها در برخی از زمینه ها تا حدودی با هم متفاوت بود. علیرغم این همپوشانی در سیاست خارجی دو کشور، درست هنگامیکه دولت انقلابی در ایران برای ایجاد تغییر در ساختار سیاسی و اجتماعی این کشور درحال شکل گیری بود، دولت چین پس از مائو، برای غیر انقلابی کردن جامعه قدم بر میداشت.
در سال1979، چین سیاست اصلاحات و درهای باز را به مورد اجرا گذاشت و با آمریکا روابط رسمي سیاسی برقرار ساخت؛ در همان سال، به رهبری امام خمینی(ره)، انقلاب عظیم اسلامی در ایران به وقوع پیوست و جمهوری اسلامی تأسیس شد. این دو رویداد، ساختار سیاسی بین المللی در اواخر دوران جنگ سرد را دگرگون ساخته و روابط میان چین و ایران را نیز متحول کرد. چین از شرایط درهای بسته به سمت درهای باز گروید و با آمریکا رابطه ی سیاسی برقرار کرد، در حالی که رویکرد جامعه ی سیاسی ایران، از گرایش و وابستگی کامل به غرب به ویژه آمریکا، به صورت گسترده به سمت استقلال و قطع وابستگی به اجانب و گرایشات دینی و مذهبی و حرکات انقلابی و اسلامی تحول یافت و در نتیجه، روابط دوستانه و هم پیمانی آمریکا و ایران پس از30 سال به دشمنی تبدیل شد. به عبارت دیگر، سیاست های چین و ایران در این دوره تقریبا همزمان مخالف جهت یکدیگر به حرکت در آمد. طبعا در چنین شرایطی، درک واقعیت های انقلاب اسلامی ایران برای چین مشکل بود و ایران هم به علت تأسیس حکومت جدید ، گرفتار مسایل داخلی خود بود. لذا روابط بین چین و ایران برای مدتی به سردی گرایید.
سياست نه شرقي و نه غربي ايران و سياست حمايت از جهان سوم چين از يك سو، اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام و متعاقب آن، آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، و حمایت قدرت های جهانی به ویژه غرب و آمریکا از صدام از یکسو، و اعلام بیطرفی چین در آغاز این جنگ از سوی دیگر، کم کم زمینه را برای توسعه ی مجدد روابط فراهم ساخت. ضرورت تأمین سلاح های مورد نیاز جبهه ها و تحریم تسلیحاتی ایران از سوی قدرت های شرقی و غربی، و آمادگی چین برای همکاری در این زمینه، روز به روز این دو کشور آسیایی را که از نظر سیاسی همسویی هایی را پیدا کرده بودند، به هم نزدیکتر کرد. سیاستمداران چین که از روند وقایع ایران که به پیروزی انقلاب اسلامی انجامید بسیار نگران شده بودند، با اعلام و تعقیب سیاست«نه شرقی نه غربی» توسط جمهوری اسلامی ایران، این اطمینان را پیدا کردند که انقلاب اسلامی ایران زمینهی افزایش نفوذ شوروی در منطقه را فراهم نخواهد آورد. و حصول این اطمینان نیز زمینه را برای نزدیکی بیشتر این دو کشور فراهم کرد. [۱] توانایی جمهوری اسلامی در حفظ و ادامه ی موجودیت خویش، پیروزی در مقابله با نیروهای متجاوز عراقی، تعقیب سیاست نه شرقی و نه غربی، ثبات قدم در مسئله ی افغانستان، همراهی با کشورهای جهان سوم و نهضت غیر متعهدها، تأمین و اتکای به نفس در تولید سلاح، فقدان بدهی خارجی به رغم مشکلات پس از انقلاب و جنگ تحمیلی، در بالا بردن اهمیت و جایگاه ایران در نظر رهبران جمهوری خلق چین تأثیر به سزایی داشت و به ابراز حسن نیت هایی در موارد مختلف از طرف پکن منجر شد. (همان) باتوجه به دیدگاه های مشترکی که میان رهبران دو کشور به وجود آمد، از آن پس ایران و چین در زمینه ی مبارزه با استیلا طلبی قدرت های غربی با هم همدردی کرده و از یکدیگر پشتیبانی نمودند. ایران در زمینه ی حقوق بشر و مسئله ی تایوان از چین پشتیبانی کرده و چین نیز در مجامع بین المللی، به ویژه در برابر تحریم های بین المللی و صدور قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل که تحت فشار آمریکا علیه ایران صادر میشد مقاومت میکرد. رفت و آمد مقامات عالی رتبه ی دو کشور و افزایش مبادلات تجاری و اقتصادی در این شرایط، زمینه را برای همکاری های فرهنگی نیز فراهم کرد. [۲]