تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی سوریه
تاریخ ادبیات سوریه را نمیتوان از تاریخ ادبیات عرب جدا کرد؛ مثل این که بخواهید تاریخ ادبیات یکی از استانهای ایران را از تاریخ ادبیات فارسی جدا کنید؛ مگر این که بخواهید تنها به معرفی مشاهیر ادبی این استان بپردازید؛ درواقع، بحثهای اصلی ادبیات و زبان را باید به شکلی گستردهتر از مناطق تحت نفوذ، مورد ارزیابی قرار داد.
درباره سوریه، موضوع زبان و آثار ساکنان سوریه باستان؛ حداقل از زمان اقتدار آشوریان و زبان آرامی و پس از آن،سریانی، تمدنشهرهای های سرزمین کهن سوریه؛ مثل اوگاریت، ماری، ابلا و ...، خود پژوهشی گسترده و عمیق است که این مختصر تاب بررسی تمام آنها را ندارد.
در این قسمت، به تاریخ ادبیات پیوسته به زبان عربی و بعد از اسلام اکتفا میشود؛آن هم اختصاصاً به ادبیات، به معنی الاخص؛ یعنی شعر و داستان و نه تمام آثار برجای مانده علمی دیگر؛ مثل کتب فقه، حدیث، تاریخ، جغارافیا، نجوم و... که ارزش ادبی نیز دارند.
تاریخ ادبیات سرزمین مهاجم پذیر سوریه، نشان میدهد که این سرزمین هیچگاه استقلال ادبی نداشته است و بسیار سریع و پرقدرت، فرهنگ مهاجم را اخذ کرده آن را به زیبایی پرورده است.
در حال حاضر سوریه 15 قرن است که در خدمت آخرین مهمان مهاج خود؛ یعنی فرهنگ عربی – اسلامی است؛ اما در تاریخ ادبیات عربِ پیش از اسلام، نقشی نداشته است؛ بلکه در خدمت زبان و فرهنگ آشوری بوده است؛ میراثی که بعدها به خدمت مسیحیت درآمد.
این پهنه گسترده سرزمینی، پیش از میلاد مسیح؛ یعنی در عصر یونانی (هلنی) نیز متأثر از سلوکیدها و فرهنگ هلنی و در خدمت تمدن یونان بوده است. بعد از یونانیان نیز به عنوان یکی از ایالتهای روم، تمام نیروی انسانی این منطقه، صرف ادبیات، معماری، هنر و دانش فرهنگ رومی شد؛ به عنوان مثال، چند تن از سوریان، امپراتور روم شدند که پیشتر در بخش تاریخ به ایشان اشاره شد.
غیر از امپراتوران رومی سوری، دانشمندان و نویسندگان بزرگ سوری که در خدمت تمدن رومی قلمفرسایی کردهاند، بسیارند؛ مانند «اِمیلیوس پاپینیان» (Aemilius Papinianus) (142-212 ق.م.) سوری الاصل که یکی از پنج حقوق دان برتر روم بود؛ کسانی که در سال ۴۲۶ میلادی، آرائشان در مجموعهای به نام «قانون استنادات» (Law of Citations) جمعآوری شد.[7]
سوریه در طول شش قرن اول ظهور مسیحیت؛ یعنی از میلاد مسیح تا ظهور اسلام، به عنوان خاستگاه و مرکز مسیحیت، در خدمت زبان و فرهنگ مسیحی بوده است و از آنجا که چهار اسقفنشین بزرگ از پنچ اسقفنشین جهان مسیحیت در منطقه شام قرار داشت، بسیاری از اساقفه بومی و مهاجر فعال در کلیساهای اصلی و پیرامونی دست به قلم برده و حجم عظیمی از ادبیات مسیحی را؛ اعم از آثار هنری و علمی، به وجود آوردهاند؛ به عنوان مثال، یکی بلاغت دانهای تمدن رومی در دوران شکنجه و آزار مسیحیان، «لوسین ساموساتی» (Lucianus Samosatensis) (۱۲۵ –۱۸۰ م.) سوری آشوریتبار است که از بزرگترین سوفسطائیان و سخنوران امپراتوری روم به شمار می رود و تقریباً 80 اثر به او منسوب است. این نویسندهی پرکار، بهعنوان یک ادیب منتقد، نمایش نامههای طنزی به سبک آثار افلاطون دارد که در آنها باورهای یونانی را به سخره میگیرد؛ همچنین رسائل بلاغی متعددی؛ ازجمله: «کیفرخواست دوگانه» (The Double Indictment) و «پرومته ادبی» (A Literary Prometheus) در دفاع از سبک ادبی خودش نگاشته است. (10-1:1913Harmon,)[8]
از معاصران لوسین، بلاغتدان بزرگ دیگری است به نام «هرموگنیس طرسوسی» (Hermogenes of Tarsus) که اوج شهرتش مربوط به روزگار امپراتوری «مارکوس آئورلیوس» (Marcus Aurelius) است؛ یعنی بین سالهای (161–180 م.). هرموگنیس تا 25 سالگی چندین رسالهی بلاغی تألیف میکند و بعد از آن تا پایان عمر طولانیاش دچار نوعی بیماری مغزی شبیه مننژیت میشود؛ رسائل اوعبارتنداز: «دربارهی ساخت استدلال» (On the invention of arguments)، «دربارهی انواع سبک» (On types of style) «دربارهی شیوه بیان تأثیرگذار» (On the method of speaking effectively) و «دربارهی تمرینات لفظی» (On rhetorical exercises) (همان)