مشاهیر و شخصیت های ادبی سودان
شاعران و نویسندگان نام آشنا
در کتابهایی که درباره تاریخ ادبیات سودان نگارش یافتهاند، از شاعران بسیاری یاد شده که در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود:
1) الشّيخ البُرَعي
الشّیخ عبدالرّحیم محمّد وقيع الله البُرَعی، یکی از شیوخ برجسته و از شاعران نام آشنای معاصر سودان، در سال 1923م. (1302هـ.ش) در «الزّریبة» سودان به دنیا آمد و در تاریخ بیستم فوریه 2005م. (اوّل اسفند ماه 1383هـ.ش) در شهر خارطوم، چشم از جهان فرو بست.
وی، نزد پدر و علمای سرشناس دیگر، قرآن و علوم دینی را فراگرفت و پس از درگذشت پدرش، در 21 سالگی، جانشین او شد. افتتاح یک دانشسرا در «الزّریبة»، تدریس دانشسرا، احداث مجتمع آموزشی در «الزّریبة»، تأسیس چند مسجد و خلوه، شرکت در مراسم و همایشهای دینی در نقاط مختلف جهان، بهویژه کشورهای عربی، برخی از اقدامات الشّیخ البُرَعی است. وی، نخستین کسی بود که در سال 1963م. (1342هـ.ش)، مراسم ازدواج آسان و دسته جمعی را برای 163 زوج سودانی، برپا کرد.[19]
البُرعی، نمادی از اهل ذکر (ذاکران و مدّاحان) در سراسرِ سودان بهشمار میرود. وی در سال 1992م. (1371هـ.ش) از دانشگاههای «الجزیره»[20] و دانشگاه اسلامیاُم دُرمان، دکترای افتخاری دریافت کرد.
سرودههای البُرَعی در سبکها و قالبهای گوناگون، با موضوعاتی از قبیلِ مدح پیامبر اکرم، صلّی الله علیه و آله وسلّم، پند و اندرز، مسائل اجتماعی مانند مهاجرت جوانان از روستاها به شهرها، یکی از عوامل شهرت او بهشمار میروند.
برخی آثار و تألیفات الشّیخ عبدالرّحیم محمّد وقيع الله البُرَعی:
· «بهجة اللّيالى والايّام فى مدح خير الانام»، نخستین دیوان البُرَعی که دربردارنده مجموعه سرودههای او در مدح حضرت رسول(ص) است.
· «رياض الجنّة نور الدّجنة»، دیوان دوم البُرَعی که در سال 1967م. (1346 هـ.ق) برای نخستین بار چاپ شده و در سال 1991م. (1370هـ.ش) جلد دوم آن نیز، منتشر شده است.
· «هداية المجيد فى علوم الفقه والتّوحيد»، دربردارنده آخرین سرودههای الشّیخ البُرَعی.
(2013 ,sudanway.sd/characters_shekh_alboraey.htm)
نمونهای از سرودههای این شاعر باترجمه فارسی، در قسمت اشعار مذهبی همین بخش، آمده است.
2) محمّد مفتاح الفيتوري
محمّد مفتاح الفیتوری، شاعرِ نام آشنای معاصر است که تبارش از لیبی[21]، زادگاهش سودان، دانشگاه و محل تحصیلش مصر بود و در کشورهای مختلف عربی، آفریقایی و اروپایی حضور داشت. وی، در سال 1930م. (1309 هـ..ش) در خانوادهای لیبیاییتبار در «جنینه»[22] متولّد شد و مدّتی در اسکندریه[23] اقامت گزید و به تحصیل در دانشسرای علوم دینی اسکندریه پرداخت. او پس از سفر به قاهره تحصیلات خود را در دانشکده علومِ دانشگاه الازهر ادامه داد و قرآن کریم را نیز حفظ کرد.
الفیتوری، مدّتی بهعنوان نویسنده ادبی با نشریات مصری و سودانی همکاری داشت و از سال 1968 تا 1970م. (1347 تا 1349هـ.ش) بهعنوان کارشناس رسانهای در اتّحادیه کشورهای عربی فعالیت کرد. در دهههای 1960 و 1970 م. برخی از اشعار و نوشتههای او، در کتابهای ادبیات عربی در مدرسههای مصر تدریس میشد.
الفيتوري در دهه 1950 و 1960 ميلادي با انقلابهايي كه در آفريقا رخ داد همگام بود و نمايشنامههاي شاعرانه عربي زيادي دراين زمينه نوشت. اين شاعر معاصر، اشعار بسیاری براي جهان عرب، قاره آفریقا و مبارزههای سرود و به همین دلیل «شاعر آفريقا و عرب» نام گرفت.
وی به دلايل سياسي با مشكلات زيادي مواجه بود. او به خاطر اختلافي كه با دولت جعفر نميري، داشت مجبور به ترک اين كشور شد. در سال 1974م. (1353 هـ.ش) دولت سودان، شناسنامه و گذرنامه او را به سبب مخالفت با حکومت جعفر نمیری، باطل کرد. پس از آن مُعمّر قذافی به او گذرنامه لیبیایی داد و او را بهعنوان نماينده فرهنگي و سیاسی ليبي به كشورهاي مختلف اعزام کرد.
محمد مفتاح الفيتوري، مشاغل و مسئولیّتهای سیاسی و فرهنگی زیر را نیز، برعهده داشته است:
رایزن فرهنگی سفارت لیبی درایتالیا
سفیر و رایزن فرهنگی سفارت لیبی در بیروت (لبنان)
رایزن سیاسی و مطبوعاتی در مراکش
با این همه، الفيتوري ارتباط خود را با سودان قطع نكرد و بعد از سقوط حكومت نميري در انقلاب ملي سال 1985م. (1364 هـ.ش) دوباره به سودان برگشت. وی، در يكي از شعرهایش، به نام «عروسي سودان»[24] قیام مردم کشورش بر ضد حكومت نميري را ستوده است. محمد وردي، خواننده فقيد سوداني، این شعر را بهصورت ترانه اجرا کرده است.
اما پس از سقوط قذافی، مسئولان لیبی گذرنامه لیبیایی الفیتوری را باطل کردند. به همین سبب، وی، به مغرب رفت و همراه با خانوادهاش در منطقه سيدي العابد در جنوب رباط پايتخت مراكش، اقامت گزید.
البته، در سال 2014م. (1393 هـ.ش)، دولت سودان بار دیگر به او شناسنامه سودانی داد و گذرنامه سیاسی (دیپلماتیک) برایش صادر کرد.
دیدگاهها و گرایشهای شاعرانه
دیدگاههای الفیتوری، تحت تأثیر سه موضوع اساسی بوده است که آثار آنها را، آشکارا، میتوان در سرودههای او مشاهده کرد:
نخست؛ آفریقا و بیدادی که بیگانگان بر ساکنان این قاره روا داشتهاند . دوم؛ جهان عرب. سوم؛ اندیشههای صوفیانه
او در بسیاری از سرودههایش، با فریادهای بلندِ شاعرانه، برای یاری آفریقائیان در مبارزات ضداستعماری، کوشید؛ درحالیکه پایان یافتن رنجهای ساکنان قارّه سیاه را، انتظار میکشید.
از آنجا که الفیتوری، به سه کشور عربی ـ سودان، لیبی و مصر ـ تعلق داشت، به مسائل این سه کشور بهطور خاص و به مسائل جهان عرب بهطور عام، توجّهی ویژه داشت. وی، در شعر خود به مبارزات ضد استعماری چند کشور آفریقایی پرداخت. الفیتوری، برای کشورهای مختلف عربی اشعار بسیاری را سرود و برخی از مجموعه اشعارش را، به این کشورها اختصاص داد. وی، درباره فلسطین نیز سرودههایی دارد.
(2013 , mepanorama.com/397295)
مجموعه سرودهها و آثار
الفیتوری، از نم ایندگان برجسته شعر نوگرای زبان عربی و از سخنسرایان پرآوازه آفریقا بود. عناوین برخی از مجموعه سرودهها و آثار این شاعر نام آشنا، به شرح زیر است:
· «أغانی افریقیا» یا «ترانههای آفریقا» (1955م.)، درباره مصر
· «عاشقی از آفريقا» (1964م.)
· «ای آفریقا! مرا یاد آر» (1965م.)
· «أحزان افريقيا» یا غمهای آفریقا(1966م.)
· «انقلاب، قهرمان و چوبه دار» (1968م.)
· «سقوط دبشلیم» (1969م.)
· « ثورة عمر المختار» یا «انقلاب عمر مختار» (م.1973)، درباره لیبی
· «رسالة الی الخرطوم» (نامهای به خارطوم)، درباره سودان
· «مقاطع فلسطینیة» (نماهایی از فلسطین)، درباره فلسطین.
جوایز و افتخارات
محمد مفتاح الفيتوري، شاعر برجسته و تجددگراي عرب معاصر، جوايز متعددي را در كشورهاي عربي نظير سودان، عراق، مصر، ليبي و مراكش به خود اختصاص داد. وی، در لیبی، نشان «فاتح» را دریافت کرد و در سال 1990 میلادی (1369هـ. ش)، در سودان، «نشان طلاییِ علوم و هنر و ادب» را بر گردن آویخت. چند کشور دیگر نظیر عراق، مصر و مغرب نیز نشانها و جایزههای بزرگی به او اعطا کردند.
الفيتوري در دهه 1950 ميلادي همراه با دكتر جيلي عبدالرحمن و پروفسور تاج السر الحسن تحولي بنيادين در شعرايجاد كردند كه بر بسياري از شاعران عرب تأثير گذاشت.
اين شاعر سوداني علاوهبر اينكه عاشق آفريقا بود و صداي مهمي در شعر جهان عرب بهشمار میآمد، داراي مكتب شعري خاصي نيز بود.
وی، ضمن آنکه مشکلات آفریقا و مشکلات زندگی اقوام عرب در آسیا و خاورمیانه را باهم احساس کرده و به تصویرگری آنها پرداخته است، مشکل انسان رنجدیده روزگار ما را از یاد نبرده است.
نمونههایی از سرودهها ی الفیتوری
1. سرودهای برای رنجهای آفریقا باعنوان «تحتَ الاَمْطار» (زیر بارانها)
محمد مفتاح الفیتوری، شعر رنج و حرمان نژاد سیاه را در بیانی صمیمیو مؤثر بیان کرده است:
تحتَ الاَمْطار
«اَیها السّائِقُ
رِفْقاً بِالخُیولِ المُتْعَبَه!
قِفْ..
فَقَدْ اَدْمی حَدیدُ السَّرْجِ لَحْمَ الرَّقَبَه
قِفْ..
فَاِنِّ الدَّرْبَ فی ناظِرَهِ الخَیلِ اشْتَبَه»
هکَذا کانَ یغَنِّی المَوْتُ حَوْلَ العَرَبَه
و هی تَهْوِی تحتَ اَمْطارِ الدُّجی مُضْطَرِبَه!
٭٭٭
غَیرَ اَنَّ السّائِقَ الاَسْوَدَ ذا الوَجْهِ النَّحِیلْ
جَذَبَ المَعْطِفَ فی یأْسٍ
علی الوَجْهِ العَلِیلْ..
و رَمیالدَّرْبَ بِما یشْبِهُ اَنْوارَ الاُفُولْ
ثُمَّ غَنّی سَوْطُهُ الباکِی
علی ظَهْرِ الخُیولْ..
فَتَلَوَّتْ..
و تَهاوَتْ..
ثُمَّ سارَتْ فی ذُهولْ!
ترجمه:
زیر بارانها
«ای ارابهران!
به اسبهای خسته رحم کن.
ایست...
که آهنِ لگام و زین از گوشتِ گردن، خون جاری کرده است
ایست...
که راه در چشمان اسبان نامشخص است»
و بدینسان، مرگ در اطراف ارابه، بانگ سر میداد
و ارابه، زیر بارانهای تاریکی مضطرب بر میافتاد!
***
اما ارابه رانِ سیاهپوستِ لاغر اندام و تکیده
نومیدوار زیرپوش را
بر صورت بیمارگونه میکشید...
و چیزی شبیه روشنای غروب بر میافروخت
و سپس تازیانهی گریانِ او
بر پشت اسبها، آهنگ خواندن گرفت...
اسبها بر خود پیچیدند...
و به روی افتادند...
و سپس بهت زده راه سپردند!
ملاحظه:
صحنهای که شاعر شعرترسیم کرده، صحنهای است که استفادهی بجا از کلمات، آنها را اثرگذارتر فضا را عینی و ملموس کرده است. کلماتی مثل: اسبهای خسته، صدای مرگ، باران تاریکی، چهرهی سیاه و تکیده، تازیانهی گریان.
مردی سیاه (از جنس خود شاعر) در تاریکی وحشتزای شب و در زیر باران به مقصدی نامعلوم در حرکت است. این راه نامعلوم، نماد زندگی نافرجام و نامعلومیاست که سیاهان در آن به سر میبرند و شب سیاه بارانی، ترسیم کنندهی محیط زندگی آنان، شب ظلم و ستم، شب تبعیض، خفقان، استثمار و استعمار و...
هکَذا کانَ یغَنِّی المَوْتُ حَوْلَ العَرَبَه
و هی تَهْوِی تحتَ اَمْطارِ الدُّجی مُضْطَرِبَه!
و راه لغزان و خوفناک، با بیماری و بدبختی راه میسپارند؛ راهی که همواره مرگ در اطراف آن راه منتظر مسافران خود است وگاه مسافران بیشتر از مرگ منتظرند تا جایی که در گذر از این راه پر مشقّت، آنگاه که مرگ آنها را مخاطب قرار میدهد؛ امید ندارند که مرگ به سراغ آنها بیاید و از این جای رعب انگیز و وحشتزای زندگی نجاتشان دهد و به همین دلیل، سیاه پوست، بی هیچ امیدی اسبان را میراند و به راه خود ادامه میدهد:
غَیرَ اَنَّ السّائِقَ الاَسْوَدَ ذا الوَجْهِ النَّحِیلْ
جَذَبَ المَعْطِفَ فی یأْسٍ
علی الوَجْهِ العَلِیلْ..
...
ثمَّ غنّی سَوطُهُ الباکی
علی ظهر الخُیول
2. سرودهای درباره جهان عرب
محمد مفتاح الفيتوري، از شاعران پيشگام شعر معاصر و از چهرههای شاخص شعر نو در جهان عرب بهشمار میرود. این شاعر بزرگِ سودان و آفریقا، چند سال پیش، جهان عرب را در یکی از سرودههای مشهورش، اینگونه توصیف کرده بود:
«لقد صبغوا وجهك العربي
آه.. يا وطني
لكأنك، والموت والضحكات الدميمة
حولك، لم تتشح بالحضارة يوما
ولم تلد الشمس والأنبياء»
ترجمه:
«چهرهی عربیات را، رنگ زدند
آه ..ای وطن من
با این مرگ و خندههای زشتی که
تو را در حصار خویش قرار دادهاند
گویی هیچگاه ردای تمدن بر شانه نداشتهای
و هیچگاه خورشید و پیامبران را نزادهای»
3. سرودهای برای استقلال سودان با عنوان «أصبح الصبح» (صبح پیروزی دمید)
متن کامل این شعر، به همراه ترجمه آن در بخش موسیقی همین کتاب، آورده شده است.
4. سرودهای برای قیام ملت سودان ضد حکومت نمیری با عنوان«عروسي سودان» (عُرسُ السودان)
الفیتوری سروده، قیام ملت سودان ضد حکومت نمیری را ستوده و محمد وردی، خواننده مشهور سودانی، آن را بهصورت ترانه اجرا نموده است.
متن عربی شعر «عروسي سودان»:
عُرسُ السودان
في زمن الغربة والارتحال
تأخذني منك وتعدو الظلال
وأنت عشقي
حيث لاعشق ياسودانُ
إلاّ النسور الجبال
يا شرفة التاريخ
يا رايةً منسوجةً
من شموخِ النساءِ
وكبرياء الرجال
لمنترى أعزفُ أغنيّتي
ساعةَ لا مِقياسَ إلاّ الكمال
إن لم تكن أنتَ الجمالُ
الذي يملأ كأسي ويفيض الجمال
فداً لعينيك الدماءُ
التي خطّت على الأرضِ
سُطورِ النضال
داست على جلاّدها
و هي في سجونه
واستشهدتْ في جلال
فداً لعيني طفلةٍ
غازلتْ دُمُوعُها
حديقةً في الخيالِ
شُمْسُكَ في رَاحَتِها
خصلةٌ طريّةٌ
من زهر البرتقال
والنيل ثوبٌ أخضرٌ
ربّما عاكسه الخصر
قليلاًَ فمال
كان اسمها أم درمان
كان اسمها الثورة
كان العرسُ عرسُ الشمال
كان اسمها البقعة
كان العرسُ عرسُ الشمال
كان اسمها أم درمان
كان اسمها الثورة
كان العرسُ عرسُ الشمال
كان جنوبيّاً هواها
وكانت ساعة النصر
اكتمال الهلال
فداً لكَ العمرُ
ولولا الأسى
لقلتُ تفديكَ
الليالي الطوال
ولولا الأسى
لقلت تبكيك
الليالي الطوال
فداً لك العمر
فداً لك العمر
فداً لك العمر
محمد مفتاح الفيتوري، روز جمعه چهارم اردیبهشت ماه 1394 (24 آوريل 2015م.) در 85 سالگي بر اثر بيماري در شهر رباط، پايتخت مراكش، درگذشت و پیکرش روز شنبه، پنجم اردیبهشت ماه 1394، در قبرستان شهدا در رباط به خاک سپرده شد.
دفتر ریاست جمهوری سودان با انتشار بیانیهای که به مناسبت درگذشت الفیتوری صادر کرد، او را اینگونه ستود:
«الفیتوری، از شاخصترین چهرههای شعر عربی بود که توانست دغدغهی آفریقا را وارد ادبیات عربی کند و به همین سبب بهعنوان صدای آفریقا و شاعر آفریقا شناخته شد.»
)http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940208000573, 2015(
3) روضة الحاج
زن مسلمانی که در سرودههایش نه تنها به آموزهها و هنرهای اسلامی، توجّه و اهتمام خاص دارد، بلکه در بسیاری از اشعارش به رویدادهای تاریخی اسلام اشاره میکند. وی در سرودهای باعنوان « رسالة إلى الخنساء»، چنین گفته است:
و طرقت يا خنساء بابك مرة أخرى
وألقيت السلام
ردي عليّ تحيتي
قولي فإني لم أعد أقوى على نار الكلام
فلقد بكيت خناس صخراً واحداً
و الآن أبكي ألف صخر.. كل عام
قولي خناس
إن حزني قاتلي حتماً.. فحزن الشعر سام
حزني على الخرطوم أم حزني على الجولان أم حزني على بغداد
أم حزني على القدس المضرّج بالنجيع وقبلة البيت الحرام
أسفي على كل العبارات الخواء
أسفي على حزن النساء (عبد الرحمن كرم الدين، 2013)
4) عبد الله الطيب
نویسنده، پژوهشگر و شاعر معاصر سودانی (2003ـ1921م. برابر با 1382ـ1300هـ.ش) که برای احیای میراث معنوی سودان تلاش کرده و در اشعارش، علاوهبر موضوعات ملّی، به مسائل مهم بین المللی، از جمله مشکلات جهان اسلام پرداخته است. بهعنوان مثال، عبدالله الطیّب، بر ضرورت حمایت امّت اسلامیاز فلسطین، تأکید داشته و درباره «غزّه»، چنین سروده است:
الموت يجتاح المدينة
والأسى ليل طويل
والناس تبحث عن ضياء الصبح أو ضوء ضئيل
والخوف غطى الدرب واجتاح النخيل
أتموت غزة في سيوف الأشقياء
وتغيب في ليل البلاء
ونقولها هو ذا القضاء
واحسرتاه!!
واأمتاه!! (عبد الرحمن كرم الدين، 2013)
5) حمزة الملك طمبل
وی، شاعری زاهد، خلّاق و نوآور است که گرایشهای زهدطلبانه در اشعارش آشکار است. بهعنوان مثال در سرودهای به نام «فی جوف اللّیل» (در دل شب)، چنین گفته است:
مولاي قد نامت عيــــون وتيقظتايضا عيـــون
نامت عيون الخائنيــن وعيون نجمك لا تخــون
ترنو إلينا وهي ساهيــة عن الدنيا الخــــــؤون
6) التّجاني يوسف بشير
ادیب و شاعری که در سی سالگی درگذشته ولی سرودههای ارزشمندی از خویش برجای گذاشته است. وی در یکی از سرودههایش، چنین گفته است:
يا أخت مصر و تفديك في المكاره مصر حيّا شبابك فيض من الرخاء و يسر
7) أحمد محمّد الصّالح
وی در یکی از سرودههایش، چنین گفته است:
يا شاعر النّيل لاح العيد و ابتسما فحي غرته واستنهض الهممـا
أماترى الشعب قد ماجت مواكبه وردّد الحمد والتكبير والقسما
در پایگاه اينترنتي دانشنامه رقومی (دیجیتالی) سودان، بخش «الشّخصیّات السّودانیة» (شخصیتهای سودانی)، مدخل «شعراء سودانيّون» (شاعران سودانی) و همچنین در پژوهشهایی که درباره شعر این کشور انجام شده، نامهای شاعران سودانی متعددی به چشم میخورد که نوشتار مجال بیان خلاصهای از زندگینامه یا اشارهای به سرودههای آنان نیست.
(2013 ,sudanway.sd/characters_poets.htm) و (عبد الرحمن كرم الدين، 2013)