نفوذ يهوديان آرژانتينی در ساختار قدرت
نفوذ يهوديان آرژانتيني در ساختار قدرت:
با توجّه به احساس تنفّر و ترس سنّتي از قدرت يافتن يهوديان در جوامع سنّتي كه ناشي از عملكرد رياكارانهی آنها در به انقياد كشيدن اقتصادي جوامع ديگر ميباشد، وجود عقايد تفاخري مبتني بر نژادپرستي يهودي و برتري آن قوم بر ساير اقوام نیز بر اين احساس دامن زده است. اين قوم از ويژگي انطباقپذيري و فرهنگپذيري برخوردار نيست و به كلنيسازي و ايجاد جوامع بسته روي آورده است. ليكن اين انزواگري فرهنگي و قومي موجب نشده است تا نخبگان اين قوم از رخنه در كانونهاي قدرت غافل شوند. يهوديان براي رخنه و نفوذ در اركان جوامع از سه طريق، اقتصادي، رسانهاي و سياسي اقدام مينمايند و با اقدامات زنجيرهاي خود كنترل كانونهاي قدرت را به طور آشكار و پنهان در اختيار ميگيرند. به همين دليل شاهد آن هستيم كه يهوديان كليهی مراكز رسانهاي ملّي غالب كشورها و رسانههاي بينالمللي را در كنار نهادهای مالي و پولي دنيا در كنترل خود گرفته و از امكانات آن در جهت تقويت نژادپرستانهی يهودي (صهيونيست) بهرهبرداري مينمايند. عملكرد جوامع يهوديان در آرژانتين براي كنترل كانونهاي قدرت در سه مرحله اجرا شده است. (Rein: 58)
با كشف قارّهی آمريكا، با توجّه به مساعد بودن زمينه براي استقرار يهوديان در سرزمينهاي تازه اكتشاف شده، موج اوّلين مهاجرت براي استقرار جمعيت و تصاحب زمين آغاز ميشود.
پس از استقرار اوّليه و همزمان با موج دوم، نهادسازي يهودي آغاز ميشود. در اين دوره نهادها به صورت حمايتي براي حلّ مشكلات ناشي از استقرار آغاز و در ادامه نهادهاي آموزشي و هويتسازي آغاز ميگردد و ايجاد مدارس و مراكز مذهبي و كنيسهها تأسيس ميشود.
روند مداخله در صحنهی سياسي و اقتصادي آغاز ميشود. در ربع اوّل قرن بيستم، طبقهی متوسّط در جامعهی يهوديان آرژانتين، طبقهی تحصيلكرده و صاحبنفوذ، نهادهاي اجتماعي با كاركرد سياسي و سرانجام بنياد دايا به عنوان مركز سياسي و هماهنگكنندهی كلّيهی انجمنهاي يهودي شكل ميگيرد. در اين دوره با تأسيس کشور جعلی اسرائيل به عنوان سرزمين مادري يهوديان و قبلهی آرماني صهيونيستي در سرزمينهاي اشغالي فلسطين و برقراري روابط سياسي بين آرژانتين و اسرائيل دور جديدي از حضور قدرتمند يهوديان در آرژانتين شكل ميگيرد. (التریکی، 1353: 61)