نظام فرهنگی فرانسه

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۵۸ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «'''- نظام فرهنگي''' '''1-6- تاريخچة‌ ديپلماسي‌ فرهنگي‌ فرانسه‌''' '''1ـ از آغاز تا انقلاب‌ فرانسه‌:''' در قرن‌ شانزدهم‌ ميلادي‌ فرانسه‌ از وضع‌ مسيحيان‌ در شرق‌ دفاع‌ مي‌كند و فرانسوآي‌ اول‌ از سلطان‌سليمان‌ عثماني‌ در 1533 قول‌ حمايت‌ از آ...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

- نظام فرهنگي

1-6- تاريخچة‌ ديپلماسي‌ فرهنگي‌ فرانسه‌

1ـ از آغاز تا انقلاب‌ فرانسه‌: در قرن‌ شانزدهم‌ ميلادي‌ فرانسه‌ از وضع‌ مسيحيان‌ در شرق‌ دفاع‌ مي‌كند و فرانسوآي‌ اول‌ از سلطان‌سليمان‌ عثماني‌ در 1533 قول‌ حمايت‌ از آنان‌ را مي‌گيرد. در قرن‌ هفدهم‌، در دوره‌ سلطنت‌ لوئي‌سيزدهم‌، يك‌ روحاني‌ مسيحي‌ به‌ نام‌ فرانسوا لكلرك‌ دوترامبلي[1]‌ مشهور به‌ پدر ژوزف‌ موفق‌ مي‌شود لبنان‌را به‌ يك‌ مركز دوستدار فرانسه‌ و زبان‌ فرانسه‌ تبديل‌ كند. در همين‌ قرن‌ ديپلماسي‌ فرانسه‌ به‌ كارايي‌مذهب‌ و مبلّغين‌ آن‌ در روابط‌ خارجي‌ پي‌ مي‌برد. در قرن‌ هيجدهم‌ ميلادي‌، تجارت‌ در سياست‌ خارجي‌ فرانسه‌ غالب‌ است‌. البته‌ به‌ موازات‌ رشدتجارت‌ فرانسه‌ با كشورهاي‌ اروپايي‌، زبان‌ فرانسه‌ در دربار پادشاهان‌ روزبه‌روز رونق‌ بيشتري‌ مي‌يابد. دراين‌ قرن‌، دولت‌ فرانسه‌ از چاپ‌ كتاب‌ و نشريه‌ حمايت‌ مي‌كند و «كالج‌ چهار ملت‌» در پاريس‌ دانشجويان‌بورسيه‌ خارجي‌ مي‌پذيرد. در همين‌ ايام‌ دانشگاه‌ استراسبورگ‌ 200 دانشجوي‌ روسي‌ مي‌پذيرد. در اين‌ قرن‌ كه‌ عصر روشنگري‌ ناميده‌ مي‌شود، دانشمندان‌ صاحب‌نام‌ فرانسه‌ شهرت‌ جهاني‌ مي‌يابند و در واقع‌ اولين‌ «رايزني‌هاي‌ فرهنگي‌» را نزد دولت‌هاي‌ خارجي‌ تشكيل‌ مي‌دهند. البته‌ اين‌ رايزن‌ها كه‌مشهورترين‌ آنها ديدرو (نزد كاترين‌ دوم‌ در روسيه‌) و ولتر (نزد فردريك‌ در پروس‌) مي‌باشند، بيشتر ازآنكه‌ براي‌ دولت‌ فرانسه‌ كار كنند، براي‌ خودشان‌ فعاليت‌ مي‌كنند. با اين‌ حال‌ اين‌ افراد موجب‌ درخشش‌فرهنگ‌ و زبان‌ فرانسه‌ در خارج‌ از مرزها بودند و دولت‌ نيز از آنها در جهت‌ يك‌ ديپلماسي‌ مخفي‌ استفاده‌مي‌نمود. مثلاً در سال‌ 1743، ولتر به‌ لاهه‌ رفت‌ تا از تحركات‌ فردريك‌ در هلند آگاه‌ شود و از سوي‌ ديگربومارشه[2]‌ عازم‌ لندن‌ شد تا از سياست‌ انگليس‌ در قبال‌ وقايع‌ آمريكا مطلع‌ شود. ميرابو، چهرة‌ ديگر ادب ‌فرانسه‌ نيز سه‌ سال‌ قبل‌ از انقلاب‌، هنوز ديپلماسي‌ خود را به‌ موازات‌ ديپلماسي‌ وزير خارجه‌ وقت‌ دنبال‌مي‌كرد.

2ـ از انقلاب‌ فرانسه‌ تا 1870: انقلاب‌ فرانسه‌ سعي‌ نمود تا به‌ اقدامات‌ فرهنگي‌ فرانسه‌ در خارج‌، جنبة‌ ملي‌ بدهد. وزارت‌ امورخارجه‌ تحت‌ مديريت‌ دوموريه‌[3] به‌ توسعه‌ فعاليت‌هاي‌ فرهنگي‌ و نظامي‌ خود پرداخت‌ وناپلئون‌ بناپارت‌ نيز همان‌ وظايفي‌ را كه‌ انقلاب‌ فرانسه‌ به‌ عهده‌ سياست‌ روابط‌ خارجي‌ فرانسه‌ گذارده‌بود و در واقع‌ تبليغ‌ افكار انقلابي‌ بود، ادامه‌ داد. لشگركشي‌ ناپلئون‌ به‌ مصر در سال‌ 1798 را بايد اولين‌اقدام‌ جهت‌ همكاري‌ فرهنگي‌ با كشورهاي‌ دور، البته‌ به‌ «سبك‌ فرانسوي‌» تلقي‌ كرد. زيرا، دانشمندان‌،مهندسين‌، روشنفكران‌ و هنرمندان‌، در اين‌ لشكركشي‌، نظاميان‌ را همراهي‌ مي‌كردند. از سال‌ 1815 تا 1870، هر چند ديپلماسي‌ فرانسه‌، سياست‌ مدوّني‌ در جهت‌ استفاده‌ از فرهنگ‌ درروابط‌ خارجي‌ فرانسه‌ ندارد، اما عنصر فرهنگي‌ همواره‌ در اين‌ ديپلماسي‌ حضور دارد. مثلاً شاتوبريان[4]‌،اديب‌ شهير فرانسه‌ در سال‌ 1822 وزير امور خارجه‌ مي‌شود. بيست‌ سال‌ بعد در 1842، گيزو[5] منابع‌ قابل‌توجهي‌ را دراختيار هيأت‌هاي‌ باستان‌شناسي‌ در تونس‌ قرار مي‌دهد تا كلكسيون‌هاي‌ موزه‌ لوور را غني‌ترسازند. در همين‌ زمان‌، لامارتين‌[6]، نويسنده‌ بزرگ‌ فرانسه‌ در بازگشت‌ از سفر شرق‌ به‌ وزارت‌ امور خارجه ‌فرانسه‌ توصيه‌ مي‌كند به‌ «فرزندان‌ شيوخ‌ و امراء در لبنان‌ بورس‌ تحصيلي‌ بدهند تا آنها در فرانسه‌ درس‌بخوانند». از 1840، وزارت‌ خارجه‌ سياست‌ فعال‌ حمايت‌ از مبلّغان‌ مذهبي‌ را با دراختيار قرار دادن‌ امكانات ‌دنبال‌ مي‌كند و بدين‌ ترتيب‌ تعداد مبلّغان‌ به‌ شدت‌ افزايش‌ مي‌يابد. در سال‌ 1848، لامارتين‌ وزير امورخارجه‌ فرانسه‌ مي‌شود. در همين‌ ايام‌ از ديپلمات‌هاي‌ فرانسه‌ در خارج‌ خواسته‌ مي‌شود كه‌ با كشورهاي‌متوقف ‌فيه‌، «قراردادهاي‌ فرهنگي‌» امضاء نمايند. بدين‌ ترتيب‌، سياست‌ فرهنگي‌ فعال‌ فرانسه‌ در خارج‌از كشور، اولين‌ ثمرات‌ ملموس‌ خود را به‌ دست‌ مي‌آورد. در سال‌ 1868، مدرسه‌ جديد گالاتاسراي‌ دراستانبول‌ گشايش‌ مي‌يابد. اين‌ مدرسه‌ نقش‌ مهمي‌ در تربيت‌ نسل‌ آينده‌ دولتمردان‌ و نخبگان‌ تركيه‌ ايفاءمي‌نمايد كه‌ از نظر تاريخچه‌ موسسات‌ تمدني‌ جديد در شرق‌ قابل‌ مقايسه‌ با مدرسه‌ دارالفنون‌ در ايران‌مي‌باشد.

3ـ از 1870 تا آغاز جنگ‌ جهاني‌ اول‌: در اين‌ دوره‌، فشار وقايع‌ سياسي‌، روابط‌ فرهنگي‌ فرانسه‌ را تحت‌الشعاع‌ قرار مي‌دهد. در همين‌ حال‌،رقابت‌ قدرت‌هاي‌ بزرگ‌ در آفريقا، شرق‌ و خاوردور ابعاد تازه‌اي‌ مي‌يابد تا جايي‌ كه‌ جنگ‌ گريزناپذيرمي‌گردد. همزمان‌ رقابت‌ فرهنگي‌ نيز شدت‌ مي‌يابد. فرهنگ‌ و زبان‌ فرانسه‌ از لحاظ‌ سياسي‌، اهميت ‌فوق‌العاده‌اي‌ مي‌يابد. ايتاليا، فرانسه‌، انگليس‌، آلمان‌، روسيه‌ و به‌ تدريج‌ آمريكا كه‌ قدرت‌هاي‌ بزرگ‌وقت‌ مي‌باشند سعي‌ در حفظ‌ و توسعه‌ نفوذ خود بر نخبگان‌ جهان‌ دارند و يكديگر را شديداً از طريق‌نمايندگي‌هاي‌ ديپلماتيك‌ و كنسولي‌ تحت‌ نظر دارند. اعزام‌ هيأت‌هاي‌ نظامي‌، تأسيس‌ مدارس‌ ودانشگاه‌ها، ايجاد بيمارستان‌ و اعزام‌ متخصص‌، تحت‌ عنوان‌ فعاليت‌هاي‌ فرهنگي‌ به‌ اوج‌ خود مي‌رسد.اهميت‌ اين‌ اقدامات‌ و شدت‌ رقابت‌ تا حدي‌ مي‌رسد كه‌ اين‌گونه‌ فعاليت‌هاي‌ «فرهنگي‌» سرّي‌ قلمدادمي‌شوند. تا جايي‌ كه‌ بودجه‌ وزارت‌ امور خارجه‌ فرانسه‌ براي‌ اشاعه‌ فرهنگ‌ و زبان‌ فرانسه‌ نيز جزواطلاعات‌ بسيار سرّي‌ قرار مي‌گيرد. در مصر، انگليس‌ رقيب‌ فرانسه‌ است‌. گزارشگر بودجه‌ سال‌ 1906در فرانسه‌، در نطق‌ پارلماني‌ خود، صحبت‌ از «جنگ‌ زبان‌ها» در قاهره‌ مي‌كند. در بيروت‌، آمريكا دانشگاه‌مي‌سازد و بلافاصله‌ فرانسه‌ براي‌ مقابله‌ با آن‌، اقدام‌ به‌ تأسيس‌ دانشكده‌ پزشكي‌ بيروت‌ مي‌كند. درشانگهاي‌ آلماني‌ها دانشكده‌ مي‌سازند و فرانسه‌ در يك‌ حركت‌ مشابه‌ دانشكده‌ فرانسوي‌ «فجر»[7] را افتتاح‌ مي‌نمايد. لازم‌ به‌ ذكر است‌ كه‌ تمام‌ اين‌ فعاليت‌ها تا پيدايش‌ رايزني‌هاي‌ فرهنگي‌ به‌عهده‌ كنسول‌ بوده‌ است‌. در شهر كانتون‌ در چين‌ يك‌ مبلّغ‌ فرانسوي‌ به‌ قتل‌ مي‌رسد و دولت‌ فرانسه‌ درمقابل‌ آن‌ با كمك‌ دولت‌ چين‌ موفق‌ به‌ تأسيس‌ يك‌ مدرسه‌ فرانسوي‌ مي‌شود.

به‌ موازات‌ اقدامات‌ دوجانبه‌، ديپلمات‌هاي‌ فرانسه‌ سعي‌ مي‌كنند زبان‌ فرانسه‌ را در نهادهاي‌بين‌المللي‌ رسميّت‌ دهند. در سال‌ 1902، سفير فرانسه‌ در واشنگتن‌ مطلع‌ مي‌شود كه‌ آمريكايي‌ها درشكايت‌ خود از مكزيك‌ به‌ دادگاه‌ داوري‌ لاهه‌، سعي‌ در تحميل‌ زبان‌ انگليسي‌ به‌ عنوان‌ زبان‌ رسمي‌دادگاه‌ دارند. بلافاصله‌ وزير امور خارجه‌ فرانسه‌ دست‌ به‌ يك‌ تهاجم‌ ديپلماتيك‌ فعال‌ مي‌زند و در نتيجه‌رئيس‌ دانماركي‌ دادگاه‌ مي‌پذيرد كه‌ «فرانسه‌ تنها زبان‌ بين‌المللي‌ حقوق‌ و ديپلماسي‌» مي‌باشد. اين‌وضعيت‌ تا سال‌ 1919 ادامه‌ يافت‌ و در اين‌ تاريخ‌ به‌ هنگام‌ امضا معاهده‌ ورساي‌ و به‌ اصرار ويلسون‌رئيس‌ جمهور وقت‌ آمريكا، زبان‌ انگليسي‌ در كنار زبان‌ فرانسه‌ جايگاه‌ خود را كسب‌ مي‌كند. از طرف‌ ديگر، سياست‌ داخلي‌ فرانسه‌ نيز بر اقدامات‌ فرهنگي‌ فرانسه‌ اثر مي‌گذاشت‌ مثلاً وقتي‌ درسال‌ 1905، آموزش‌ و پرورش‌ در فرانسه‌ ملي‌ اعلام‌ شد و رأي‌ به‌ جدايي‌ كليسا و دولت‌ دادند،نمايندگان‌ لائيك‌ مجلس‌ ملي‌ فرانسه‌ تصميم‌ گرفتند كمك‌ دولت‌ به‌ مبلّغان‌ مذهبي‌ را قطع‌ نمايند. امّاوقتي‌ از خدمات‌ اين‌ هيأت‌ها به‌ اشاعه‌ فرهنگ‌ فرانسه‌ و در نتيجه‌ نفوذ اين‌ كشور در جهان‌، مطلع‌ شدند،از تصميم‌ خود صرف‌نظر كردند.

از اواخر قرن‌ نوزدهم‌، فعاليت‌هاي‌ فرهنگي‌ فرانسه‌ در خارج‌ سازماندهي‌ شدند. در سال‌ 1860،يهوديان‌، آليانس‌ جهاني‌ يهود را تأسيس‌ كردند كه‌ هدف‌ آن‌ تأسيس‌ مدارس‌ فرانسه‌ زبان‌ در كشورهاي‌اروپاي‌ شرقي‌ و شرق‌ (آسيا و مصر) براي‌ اقليت‌هاي‌ يهودي‌ بود. در سال‌ 1914، 200 مدرسه‌ آليانس‌وجود داشت‌. آليانس‌ و مبلّغان‌ مذهبي‌ از حمايت‌ دولت‌ و شبكه‌ كنسولي‌ آن‌ در خارج‌ برخوردار بودند. در كنار آليانس‌ يهوديان‌، آليانس‌ فرانسه‌ نيز در سال‌ 1883 به‌ ابتكار جمعي‌ از شخصيت‌هاي‌ فرانسوي‌براي‌ گردهمايي‌ «دوستان‌ فرانسه‌» تأسيس‌ شد. در 26 مه‌ 1884، مديركل‌ امور سياسي‌ وزارت‌ خارجه ‌فرانسه‌ در تلگرافي‌ خطاب‌ به‌ نمايندگي‌هاي‌ فرانسه‌ چنين‌ مي‌نويسد: «با توجه‌ به‌ ويژگي‌ وطن‌دوستانه‌اين‌ انجمن‌ (آليانس‌ فرانسه‌)، نسبت‌ به‌ هرگونه‌ حمايت‌، البته‌ به‌طور غيررسمي‌، اقدام‌ شود». نقش‌ديپلماتيك‌ اين‌ نهاد فرهنگي‌ از اين‌ روشن‌تر قابل‌ بيان‌ نيست‌. در كنار «ميسيون‌هاي‌ مذهبي‌»، طرفداران‌ جمهوري‌ و دولت‌ غيرمذهبي‌ «ميسيون‌هاي‌ لائيك‌» را درسال‌ 1902 تأسيس‌ مي‌كنند كه‌ با وجود حمايت‌ دولت‌ فقط‌ موفق‌ به‌ ايجاد مدرسه‌ در سالونيك‌(1905)، اتيوپي‌ (1908) و در لبنان‌ و مصر (1909) مي‌شود.

بودجه‌ وزارت‌ امور خارجه‌ از 250000 فرانك‌ در سال‌ 1875 به‌ 3/2 ميليون‌ فرانك‌ در1912 افزايش‌ يافت‌ و بدين‌ ترتيب‌ در سال‌ 1910، در شهرهاي‌ آتن‌، فلورانس‌، لندن‌، سن‌ پطرزبورگ‌ ومادريد انستيتوهاي‌ فرانسه‌ تأسيس‌ شدند، در چين‌، مصر و لبنان‌ شاخه‌هاي‌ دانشگاهي‌ و در قاهره‌ وخاوردور مدارس‌ باستان‌شناسي‌ ايجاد گرديدند.

4ـ از جنگ‌ جهاني‌ اول‌ تا جنگ‌ جهاني‌ دوم‌: در اين‌ ايام‌ تمام‌ توان‌ فرانسه‌ صرف‌ مبارزه‌ با آلمان‌ مي‌شد. جنگ‌ رواني‌ از طريق‌ كنترل‌ اخبار وتبليغات‌ نزد نخبگان‌ كشورهاي‌ بي‌طرف‌ ادامه‌ داشت‌. ابزارهاي‌ فرهنگي‌ فرانسه‌ در زمان‌ جنگ‌ به‌تريبون‌هاي‌ تبليغاتي‌ فرانسه‌ تبديل‌ شدند تا جايي‌ كه‌ گزارشگر بودجه‌ در مجلس‌ ملي‌ فرانسه‌ آنها را به‌«سلاحي‌ در دست‌ دولت‌ فرانسه‌» تشبيه‌ نمود و «نفوذ فرهنگي‌ فرانسه‌ را مطمئن‌ترين‌ و موثرترين‌ ابزارسياست‌ خارجي‌ فرانسه‌» دانست‌. در اين‌ مدت‌ بودجه‌ فرهنگي‌ از 5/4 ميليون‌ در 1919 به‌ 70 ميليون‌در 1937 افزايش‌ يافت‌ و شهرهاي‌ بارسلون‌، ناپل‌، زاگرب‌، آمستردام‌، ليسبون‌ و استكهلم‌ نيز شاهدگشايش‌ انستيتوهاي‌ فرانسوي‌ شدند.

در سال‌هاي‌ 1939ـ1929 شاهد امضاء اولين‌ قراردادهاي‌ فرهنگي‌ بين‌ ديپلماسي‌ فرهنگي‌ فرانسه‌و كشورهاي‌ ايران‌ (1929)، دانمارك‌ (1930)، اتريش‌ و سوئد (1936)، روماني‌ (1939) مي‌باشيم‌. در سال‌ 1924، «انستيتو بين‌المللي‌ همكاري‌هاي‌ فرهنگي‌» ايجاد مي‌شود كه‌ در واقع‌ شكل‌ ابتدايي‌سازمان‌ يونسكو بود. در طي‌ جنگ‌ جهاني‌ دوم‌، با اشغال‌ فرانسه‌ از سوي‌ آلمان‌، فعاليت‌هاي‌ فرهنگي‌ فرانسه‌ در خارج‌كاهش‌ مي‌يابند و بسياري‌ از مراكز فرهنگي‌ تعطيل‌ مي‌شوند. در سال‌ 1945 با پايان‌ جنگ‌، ساختاروزارت‌ امور خارجه‌ اصلاح‌ مي‌شود و «اداره‌كل‌ روابط‌ فرهنگي‌ وآثار فرانسه‌ در خارج‌» ايجاد مي‌شود.البته‌ دولت‌ فرانسه‌ ورشكسته‌ است‌ و تا مدت‌ها اقدام‌ قابل‌ توجهي‌ صورت‌ نمي‌گيرد.

5ـ از جنگ‌ جهاني‌ دوم‌ تا 1979: اين‌ دوره‌، اوج‌ شكوفايي‌ ديپلماسي‌ فرهنگي‌ فرانسه‌ محسوب‌ مي‌شود. اداره‌كل‌ روابط‌ فرهنگي‌وزارت‌ خارجه‌ پرسنل‌ خود را به‌ 14000 نفر افزايش‌ مي‌دهد. سوال‌ اساسي‌ در 30 سال‌ گذشته‌ اين‌ بوده‌است‌ كه‌ چگونه‌ كشوري‌ كه‌ ابرقدرت‌ جهاني‌ نيست‌ مي‌تواند حضور خود را در جهان‌ حفظ‌ نمايد؟چگونه‌ درخشش‌ فرهنگي‌ فرانسه‌ در «خارج‌» مي‌توانست‌ حفظ‌ شود، در حالي‌ كه‌ خود مفهوم‌ «خارج‌»دائماً در حال‌ تحول‌ است‌؟ در سال‌هاي‌ نخستين‌ پس‌ از جنگ‌ اولين‌ رايزني‌هاي‌ فرهنگي‌ (14 رايزني‌ درسال‌ 1949) در نمايندگي‌ها شروع‌ به‌ كار مي‌كنند. اين‌ نكته‌ قابل‌ توجه‌ است‌ كه‌ منصب‌ رايزن‌ نظامي‌ دراواخر قرن‌ نوزدهم‌ ميلادي‌، رايزن‌ تجاري‌ پس‌ از جنگ‌ اول‌ و رايزن‌ فرهنگي‌ پس‌ از جنگ‌ دوم‌ جهاني‌ دروزارت‌هاي‌ خارجه‌ مرسوم‌ شد. اين‌ امر نشانگر اهميت‌ يافتن‌ فرهنگ‌ در روابط‌ بين‌المللي‌ است‌. از1945 تا 1961 شصت‌ معاهده‌ فرهنگي‌ دوجانبه‌ امضاء مي‌شود. پايه‌ و ستون‌ ديپلماسي‌ فرهنگي‌فرانسه‌ در اين‌ زمان‌ رشد هر چه‌ بيشتر زبان‌ فرانسه‌ در تحصيلات‌ متوسط‌ و عالي‌ كشورهاي‌ جهان‌ است‌. عقيده‌ بر اين‌ است‌ كه‌ با گسترش‌ زبان‌ همه‌ چيز ممكن‌ مي‌شود. رقيب‌ اصلي‌ در اين‌ ميان‌ زبان‌ انگليسي‌بوده‌ و هست‌. مثلاً از سوئي‌ فرانسه‌ از رشد زبان‌ انگليسي‌ در آلمان‌ نگران‌ مي‌شود و با آلماني‌ها مذاكره‌مي‌نمايد و از سوي‌ ديگر با از سرگيري‌ مجدد نفوذ فرهنگي‌ آلمان‌ در ايران‌ و تركيه‌ به‌ مبارزه‌ مي‌پردازد. دراين‌ مدت‌ نمايندگي‌هاي‌ فرانسه‌ مجهز به‌ ابزار پخش‌ فيلم‌ مي‌شوند.

البته‌ در دوره‌ موردبحث‌، تشنجات‌ سياسي‌ هنوز مانعي‌ براي‌ فعاليت‌هاي‌ فرهنگي‌ است‌. جنگ‌ سردباعث‌ مي‌شود انستيتوهاي‌ دانشگاهي‌ فرانسه‌ در روماني‌ (1948)، چين‌ (1949)، لهستان‌ (1950) وبلغارستان‌ و چكسلواكي‌ (1951) تعطيل‌ شوند. بحران‌ كانال‌ سوئز باعث‌ تعطيلي‌ اين‌ موسسات‌ در مصرو سوريه‌ مي‌شوند. از سوي‌ ديگر، مباحث‌ ايدئولوژيك‌ داخلي‌ موجب‌ شد تا بسياري‌ از روشنفكران‌ ونويسندگان‌ صاحب‌ نام‌ فرانسه‌ از سياست‌هاي‌ دولت‌ رويگردان‌ شوند.

سال‌هاي‌ پاياني‌ دهه‌ 60 شاهد بروز مسائل‌ جديدي‌ نظير استعمارزدايي‌، جهان‌ سوم‌، كمك‌ به‌كشورهاي‌ عقب‌افتاده‌ و غيره‌ مي‌باشد. سوالات‌ نويني‌ براي‌ ديپلماسي‌ فرهنگي‌ مطرح‌ مي‌شود، زيرا،جغرافياي‌ سياسي‌ جهان‌ دستخوش‌ تحول‌ است‌ و سياست‌هاي‌ گذشته‌ ديگر با واقعيت‌هاي‌ روزمطابقت‌ ندارند. مفهوم‌ «همكاري‌ فني‌» حاصل‌ همين‌ تحولات‌ است‌ كه‌ منجر به‌ تحقق‌ نوع‌ جديدي‌ ازفعاليت‌ در كشورهايي‌ مانند هند، برزيل‌، ايران‌ و لبنان‌ مي‌شود. در اين‌ دوره‌ مجدداً بر اهميت‌ زبان‌ فرانسه‌ تأكيد مي‌شود، زيرا هر جا فرانسه‌ صحبت‌ كنند، فرهنگ‌فرانسه‌ حضور دارد و مردم‌ اجناس‌ فرانسوي‌ را ترجيح‌ مي‌دهند و بدين‌ ترتيب‌ زبان‌ فرانسه‌ در واقع‌ درحكم‌ وسيله‌ انتقال‌ محصولات‌ فرانسه‌ به‌ كشورهاي‌ جهان‌ مي‌باشد. در نتيجه‌ اين‌ توجه‌، مفهوم‌«كشورهاي‌ فرانسه‌ زبان‌» يا «فرانكوفوني‌» شكل‌ مي‌گيرد و سرويس‌ همكاري‌هاي‌ فني‌ نيز برنامه‌ بسياروسيعي‌ را براي‌ تربيت‌ كادرهاي‌ كشورهاي‌ در حال‌ توسعه‌ پايه‌ريزي‌ مي‌نمايد كه‌ شامل‌ اعطاء بورس‌هاي‌تحصيلي‌ و اعزام‌ كارشناس‌ به‌ اين‌ كشورها مي‌باشد.

بودجه‌ اداره‌كل‌ امور فرهنگي‌ و فني‌ وزارت‌ امور خارجه‌ در سال‌ 1964 نشانگر ميزان‌ توجه‌ اين‌ اداره‌به‌ مناطق‌ مختلف‌ جهان‌ است‌:مراكش‌ 85400771 فرانك‌ -  تونس‌74107597 فرانك‌ -  هندوچين‌، كامبوج‌،ويتنام‌ و لائوس‌ 46380889 فرانك‌  - جمــــع‌ 205889257 فرانك‌ -  اروپا،آمريكا،آسياوآفريقا 229385112 فرانك‌ - جمع‌ كـــل‌  435274349 فرانك‌

در سال‌هاي‌ مياني‌ دهه‌ شصت‌ فرانسه‌ سياست‌ همكاري‌ فني‌ وسيعي‌ را با كشورهاي‌ جهان‌ سوم‌ آغازمي‌كند. مثلاً در سال‌ 1962، 4300 بورس‌ تحصيلي‌ اعطاء مي‌نمايد و با انتقال‌ 7500 معلم‌ شاغل‌ درالجزاير، تعداد پرسنل‌ خود را به‌ 22000 نفر افزايش‌ مي‌دهد. تعداد رايزني‌هاي‌ فرهنگي‌ در پايان‌ اين‌دهه‌ به‌ 80 مي‌رسد. 59 انستيتو، 150 مركز فرهنگي‌، 177 دبيرستان‌ و كالج‌، 800 كميته‌ آليانس‌ فرانسه‌در 85 كشور جهان‌، 109 سينما و 10000 كپي‌ فيلم‌ و بالاخره‌ اشتغال‌ 225000 استاد خارجي‌ زبان‌فرانسه‌ به‌ امر تدريس‌ اين‌ زبان‌ نشانگر وسعت‌ عملكرد ديپلماسي‌ فرهنگي‌ فرانسه‌ در اين‌ سال‌هاست‌.بودجه‌ اداره‌كل‌ روابط‌ فرهنگي‌ به‌ 53 درصد كل‌ بودجه‌ وزارت‌ امور خارجه‌ مي‌رسد.

پس‌ از جنگ‌ سرد و آغاز دوره‌ همزيستي‌ مسالمت‌آميز، روابط‌ با شوروي‌ و بلوك‌ شرق‌ بهتر شد. دراين‌ زمان‌ فرانسه‌ زبان‌ رسمي‌ 26 كشور، زبان‌ درسي‌ 7 كشور و زبان‌ خارجي‌ 64 كشور ديگر بود. در كنفرانس‌ يونسكو به‌ سال‌ 1964، از 88 هيأت‌ نمايندگي‌، 35 هيأت‌ به‌ فرانسه‌، 35 هيأت‌ به‌انگليسي‌ و 18 هيأت‌ به‌ اسپانيايي‌ و روسي‌ سخنراني‌ كردند. در اجلاس‌ سازمان‌ ملل‌ متحد از 112 كشورعضو، 43 كشور به‌ زبان‌ فرانسه‌ اظهارنظر مي‌كنند. امكانات‌ ماهواره‌اي‌ و جنگ‌ تصاوير به‌ زودي‌ سيماي‌ رقابت‌هاي‌ فرهنگي‌ را دگرگون‌ مي‌سازند.نمايندگي‌هاي‌ فرانسه‌، از اين‌ پس‌، به‌ عنوان‌ «ويترين‌» فرهنگ‌ و تكنولوژي‌ فرانسه‌ مطرح‌ مي‌شوند. نكته‌قابل‌ توجه‌ در ديپلماسي‌ فرهنگي‌ فرانسه‌ اينست‌ كه‌ از ميان‌ 110000 نفري‌ كه‌ از تمام‌ مليت‌ها در امرفرهنگي‌ فعاليت‌ بين‌المللي‌ دارند، 40000 نفر آن‌ فرانسوي‌ مي‌باشند. اين‌ رقم‌ از سوئي‌ ديگر مشكلي‌ رابراي‌ اين‌ كشور ايجاد مي‌كند كه‌ همانا تأمين‌ هزينه‌هاي‌ لازم‌ براي‌ حفظ‌ و استمرار اين‌ حضور فرهنگي‌گسترده‌ مي‌باشد. بحران‌ اقتصادي‌ سال‌هاي‌ 70 اين‌ مشكلات‌ را عينيت‌ بخشيدند.

6ـ از 1979 تا 1988: در گزارشي‌ كه‌ ژاك‌ ريگو به‌ سال‌ 1979 منتشر ساخت‌ و شهرت‌ زيادي‌ يافت‌ بر اين‌ موضوع‌ تأكيدشده‌ است‌ كه‌ سال‌هاي‌ آينده‌ شاهد حضور فزاينده‌ فرهنگ‌ در كنار سياست‌ و اقتصاد به‌ عنوان‌ سومين‌عنصر تشكيل‌دهندة‌ روابط‌ بين‌المللي‌ خواهند بود. اين‌ گزارش‌ همچنين‌ اشاره‌ داشت‌ كه‌ پس‌ از اين‌فرانسه‌ يك‌ قدرت‌ متوسط‌ در دنيايي‌ با فرهنگ‌هاي‌ مختلف‌ است‌. با به‌ قدرت‌ رسيدن‌ سوسياليست‌ها، تعدادي‌ از شخصيت‌هاي‌ فرهنگي‌ جناح‌ چپ‌ فرانسه‌ درخدمت‌ اهداف‌ فرهنگي‌ فرانسه‌ قرار گرفتند. در سال‌هاي‌ 80 به‌ زبان‌ فرانسه‌ از نظر تخصصي‌ نمودن‌آموزش‌ آن‌، توجه‌ جديدي‌ شد. ريگو در گزارش‌ خود اظهار داشته‌ بود كه‌ «سياست‌ زبان‌، عالي‌ترين‌ وجه‌ سياست‌ حضور فرانسه‌ درجهان‌ است‌». در اين‌ سال‌ها 427 مدرسه‌ در 115 كشور جهان‌ به‌ 60 هزار كودك‌ فرانسوي‌ در كنار هزاران‌كودك‌ بومي‌ زبان‌ فرانسه‌ مي‌آموختند. همكاري‌هاي‌ علمي‌ و فني‌ نيز مورد توجه‌ قرار گرفته‌ و جهت‌گيري‌به‌ سوي‌ كشورهاي‌ پيشرفته‌ و از سوي‌ ديگر كشورهاي‌ تازه‌ صنعتي‌ شده‌ نظير برزيل‌، اندونزي‌، مكزيك‌،كره‌جنوبي‌، چين‌ و هند مورد تأكيد قرار مي‌گيرد. توجه‌ به‌ فرهنگ‌ توده‌ جاي‌ فرهنگ‌ نخبگان‌ را مي‌گيرد.مديريت‌ ارتباطات‌ با بودجه‌اي‌ معادل‌ 270 ميليون‌ فرانك‌ و با هدف‌ توسعه‌ محصولات‌ راديو ـتلويزيوني‌ و سينمايي‌ تأسيس‌ مي‌گردد. در سال‌ 1984 كانال‌ ماهواره‌اي‌ تلويزيون‌ بين‌المللي‌ فرانسه‌ TV5با 3 ساعت‌ برنامه‌ در روز آغاز به‌ كار مي‌كند و به‌ تدريج‌ تمام‌ كشورهاي‌ فرانسه‌ زبان‌ را تحت‌ پوشش‌ خوددرمي‌آورد. راديو بين‌المللي‌ فرانسه‌ در سال‌ 1983 يك‌ شركت‌ مستقل‌ مي‌شود و با پخش‌ 800 ساعت‌برنامه‌ در هفته‌ به‌ 10 زبان‌ از رده‌ بيست‌ و هفتم‌ در جهان‌ به‌ رده‌ هفتم‌ صعود مي‌كند.

7ـ از 1988 تا 1993: در سال‌ 1988 با ايجاد منصب‌ وزير مشاور دولت‌ در روابط‌ فرهنگي‌ بين‌المللي‌ و فرانكوفوني‌، هيات‌دولت‌ و شخص‌ رئيس‌ جمهور بر اهميت‌ امر فرهنگي‌ تأكيد مي‌كنند. آلن‌ دكو مورّخ‌ مشهور فرانسه‌ و وزيرمشاور فرانكوفوني‌ در 1988 خطاب‌ به‌ نخست‌وزير چنين‌ مي‌نويسد: «اگر مي‌خواهيم‌ زبان‌ فرانسه‌ در ميان‌ كشورهاي‌ فرانسه‌ زبان‌ همچنان‌ باقي‌ بماند، بايد بدون‌ فوت‌وقت‌ يك‌ تلويزيون‌ فرانسه‌ زبان‌ در اختيار آنان‌ قرار دهيم‌. عادت‌هاي‌ قرون‌ گذشته‌ را بايد به‌ دورريخت..... بايد به‌ معناي‌ دقيق‌ كلمه‌، اين‌ مردم‌ را در تصاوير، ترانه‌ها، اخبار و رمان‌هاي‌ فرانسوي‌غرق‌ كرد و اين‌ كار با تلويزيون‌ ممكن‌ است‌.... بايد اقدام‌ به‌ يك‌ تهاجم‌ جهاني‌ سمعي‌ و بصري‌نمود.»

در سال‌ 1989، اداره‌ اقدامات‌ سمعي‌ و بصري‌ فرانسه‌ در خارج‌ (DAAE) براي‌ هماهنگي‌ اين‌گونه‌فعاليت‌ها ايجاد شد. در همين‌ سال‌ به‌ ابتكار وزارت‌ همكاري‌ها كانال‌ بين‌المللي‌ فرانسه‌ (CFI) تأسيس‌شد كه‌ در واقع‌ بانك‌ برنامه‌هاي‌ تلويزيوني‌ به‌ زبان‌ فرانسه‌ مي‌باشد كه‌ به‌ رايگان‌ دراختيار تلويزيون‌هاي‌كشورهاي‌ در حال‌ توسعه‌ قرار مي‌گيرد. در سال‌ اول‌ مراكش‌، اردن‌، سوريه‌، مصر، اسلوواكي‌، روماني‌ وبلغارستان‌ واز سال‌ 1990 تا 1993، تركيه‌، روسيه‌، لهستان‌، مجارستان‌، هند و چين‌ و بالاخره‌ كشورهاي‌خاورميانه‌ و آسياي‌ جنوب‌ شرقي‌ به‌ جمع‌ استفاده‌كنندگان‌ از آن‌ پيوستند.

كانال‌ پنج‌ در سال‌ 1989 با راه‌اندازي‌ ماهواره ساتل ايماژ‌ [8]تقويت‌ شد و از 1992 برنامه‌هاي‌ آن‌ درامريكاي‌ شمالي‌ و لاتين‌ و آفريقا پخش‌ مي‌شود. در سال‌ 1992 كانال‌ تلويزيوني‌ مشترك‌ آلمان‌ و فرانسه آرته ‌[9] راه‌اندازي‌ و راديو بين‌المللي‌ فرانسه‌ نيز تقويت‌ گرديد. اين‌ سال‌ شاهد تأسيس‌ راديوهاي‌ اف ام  به‌زبان‌ فرانسه‌ در بخارست‌، پراگ‌، صوفيه‌ و ورشو بود و نمايشگاه هاي‌ سينمايي‌ متعددي‌ از جمله‌ درامريكا و ژاپن‌ برگزار گرديد.

فرانسه‌ وسيع‌ترين‌ شبكه‌ مدرسه‌ و دبيرستان‌ را در خارج‌ دارد كه‌ موجب‌ شهرت‌ آن‌ در جهان‌ هستند.اين‌ مدارس‌ 40 درصد بودجه‌ اداره‌كل‌ روابط‌ فرهنگي‌ را به‌ خود اختصاص‌ مي‌دهند. در سال‌ 1987،«آژانس‌ آموزش‌ زبان‌ فرانسه‌ در خارج‌» تأسيس‌ شد كه‌ امر مدرن‌سازي‌ مديريت‌ 289 مدرسه‌، كالج‌ ودبيرستان‌ فرانسوي‌ در 120 كشور با 5430 معلم‌ فرانسوي‌، 5931 معلم‌ محلي‌ و 150000 شاگرد را به‌عهده‌ دارد.

از جمله‌ فعاليت‌هاي‌ فرانسه‌ در سالهاي‌ اخير بايد به‌ ايجاد دوره‌هاي‌ زبان‌ فرانسه‌ در دانشگاههاي‌مرمره‌ (تركيه‌)، قاهره‌، سانتياگو، مسكو، سن‌پترزبورگ‌ و آلمان‌ اشاره‌ كرد. دانشگاه‌ گالاتاسراي‌ تركيه‌ براي‌اولين‌ بار تصميم‌ گرفت‌ آموزش‌ خود را از آغاز تا دوره‌ دكترا دو زبانه‌ كند. هيات‌هاي‌ باستان‌شناسي‌ درسوريه‌، اردن‌، يونان‌، راجستان‌، اتيوپي‌ و مصر به‌ فعاليت‌ خود ادامه‌ مي‌دهند. در سال‌ 1992 «آژانس‌ نشراطلاعات‌ تكنولوژيك‌» (ADTT) تأسيس‌ شد. تعداد مدارس‌ آليانس‌ فرانسه‌ به‌ 200 و مراكز فرهنگي‌فرانسه‌ به‌ 120 رسيد. نكته‌ قابل‌ توجه‌ در ديپلماسي‌ فرانسه‌ ضمن‌ آنكه‌ امتيازي‌ نسبت‌ به‌ انگليس‌ و ياآلمان‌ محسوب‌ مي‌شود، دوگانه‌ بودن‌ شبكه‌ آن‌ است‌. زيرا شبكه‌ مدارس‌ آليانس‌ كه‌ غيردولتي‌ مي‌باشددر كنار شبكه‌ دولتي‌ اين‌ امكان‌ را مي‌دهد كه‌ در مواقع‌ بروز بحران‌ سياسي‌، شبكه‌ غيردولتي‌ به‌ كار خودادامه‌ دهد.

يكي‌ از بزرگترين‌ تحولات‌ سال‌هاي‌ اخير، فروپاشي‌ شوروي‌ و ايجاد كشورهاي‌ جديد بود. وزارت‌خارجه‌ فرانسه‌ بدون‌ فوت‌ وقت‌ درصدد استفاده‌ از موقعيت‌ برآمد و نهاد ويژه‌اي‌ به‌ عنوان‌ «هيئت‌هماهنگي‌ بين‌ وزارتي‌ براي‌ اروپاي‌ مركزي‌ و شرقي‌» ايجاد نمود. بدين‌ ترتيب‌ مدارس‌ آليانس‌ وانستيتوهاي‌ جديد در شهرهاي‌ صوفيه‌، كلوژ، تيميسورا، آيازي‌، كيف‌، تالين‌، براتيسلاوا، سن‌ پترزبورگ‌ ومسكو گشايش‌ يافتند. كانال‌ بين‌المللي‌ فرانسه‌ در كشورهاي‌ اروپاي‌ شرقي‌ شروع‌ به‌ پخش‌ برنامه‌ نمود.در سال‌ 1992 مبلغ‌ 518 ميليون‌ فرانك‌ (5/13 درصد كل‌ بودجه‌ اداره‌كل‌ روابط‌ فرهنگي‌) به‌ امر ترويج‌فرهنگ‌ فرانسه‌ در اين‌ كشورها اختصاص‌ يافت‌.

بدين‌ ترتيب‌، ديپلماسي‌ فرهنگي‌ فرانسه‌ درصدد آنست‌ كه‌ تصوير فرهنگي‌ فرانسه‌ را در يك‌ حركت‌آرام‌ و با ثبات‌ و اعتمادبرانگيز اشاعه‌ دهد: يك‌ كتابخانه‌ در قاهره‌، يك‌برنامه‌ تلويزيوني‌ به‌ زبان‌ فرانسه‌ در ژاپن‌،يك‌ گروه‌ موسيقي‌ لهستاني‌ در فستيوال‌ آوينيون‌، سخنراني‌ يك‌ فيلسوف‌ فرانسوي‌ در آمريكا و...نكته‌ مهم‌ اين‌ است‌ كه‌ ديپلماسي‌ فرهنگي‌ فرانسه‌ به‌ دنبال‌ يك‌ حركت‌ چشمگير نيست‌، بلكه‌ بااقدامات‌ كوچك‌ اما مؤثر و مطالعه‌ شده‌ درصدد بسط‌ نفوذ و حضور فرهنگي‌ خود در كشورهاي‌ جهان‌حتي‌ دورافتاده‌ترين‌ آنهاست‌. اين‌ تلاش‌ نوعاً به‌ گونه‌اي‌ است‌ كه‌ بايد استمرار داشته‌ باشد، زيرا يك‌بحران‌ سياسي‌ ممكن‌ است‌ تمام‌ بافته‌ها را پنبه‌ كند. بودجه‌ اداره‌كل‌ روابط‌ فرهنگي‌، علمي‌ و فني‌ وزارت‌ امور خارجه‌ فرانسه‌ يعني‌ نهاد مسئول‌ ديپلماسي‌فرهنگي‌ فرانسه‌ از 06/4 ميليارد فرانك‌ در سال‌ 1992 به‌ 49/5 ميليارد فرانك‌ در سال‌ 1993 افزايش‌يافت‌.

8ـ سال‌ 1994: اصلاحات‌ آلن‌ ژوپه‌ وزير امور خارجه‌

در 23 سپتامبر 1993، ژان‌ داويد لويت‌ در رأس‌ اداره‌كل‌ روابط‌ فرهنگي‌ قرار مي‌گيرد و در ژوئيه‌1994، مشاوران‌ فرهنگي‌ و علمي‌ فرانسه‌ در جهان‌ در پاريس‌ گرد هم‌ مي‌آيند و اصلاحات‌ آلن‌ ژوپه‌ درقالب‌ 100 طرح‌ اصلاحي‌ اعلام‌ مي‌شوند. خطوط‌ اصلي‌ اين‌ اصلاحات‌ به‌ شرح‌ ذيل‌ مي‌باشند:

1ـ هماهنگي‌ اقدامات‌ فرهنگي‌ در خارج‌ از طريق‌ انطباق‌ سياست‌ فرهنگي‌ با سياست‌ خارجي‌فرانسه‌ و هماهنگي‌ مراكز فرهنگي‌ با سفارت‌خانه‌ها و هماهنگي‌ ميان‌ ابزارهاي‌ موجود.

2ـ سبك‌ كردن‌ كارها، تمركززدايي‌، سرعت‌ عمل‌ در مديريت‌، كاهش‌ ديوان‌سالاري‌، تقويت‌ احساس‌مسئوليت‌ نيروها و بهبود ارتباطات‌ داخلي‌.

3ـ ايجاد ابزارهاي‌ لازم‌ جهت‌ ارزيابي‌ كيفي‌ و كمي‌ اقدامات‌ انجام‌ شده‌.

4ـ ايجاد يك‌ مديريت‌ جديد براي‌ ارتقاء نيروها به‌گونه‌اي‌ كه‌ موجب‌ شكوفايي‌ شغلي‌ آنان‌ بدون‌ قطع‌رابطه‌ ميان‌ خدمت‌ در مركز و خارج‌ از مركز، و ارزش‌ قائل‌ شدن‌ براي‌ كارمندان‌ محلي‌ كه‌ استمرار حضورفرهنگي‌ و فني‌ فرانسه‌ را در محل‌ تضمين‌ مي‌نمايند.

اصلاحات‌ آلن‌ ژوپه‌ با تعريف‌ مجدد اهداف‌ ميان‌ مدت‌، در صدد توسعه‌ اقدامات‌ فرهنگي‌ در آينده‌مي‌باشد. به‌ دنبال‌ اين‌ اصلاحات‌، يك‌سري‌ تبادل‌ نظر با نمايندگي‌هاي‌ خارج‌ از كشور منجر به‌ تهيه‌طرح‌هاي‌ عملي‌ جديد براي‌ يكايك‌ كشورهاي‌ موردنظر و هر يك‌ از مناطق‌ جهان‌ گرديد. تصميم‌ گرفته‌شد كه‌ سفرا همه‌ساله‌ در ماه‌ سپتامبر جلسه‌ مشترك‌ و عمومي‌ داشته‌ باشند تا سياست‌هاي‌ فرهنگي‌ خودرا هماهنگ‌ سازند و به‌ همين‌ ترتيب‌ پرسنل‌ فرهنگي‌ هر منطقه‌ نيز هر ساله‌ به‌ همين‌ منظور تشكيل‌ جلسه‌بدهند.

9ـ وضعيت‌ ديپلماسي‌ فرهنگي‌ فرانسه‌ در سال‌ 1995

ـ ساختارها و شبكه‌ها: ديپلماسي‌ فرهنگي‌ فرانسه‌ به‌ اداره‌كل‌ روابط‌ فرهنگي‌ علمي‌ و فني‌ وزارت‌ امور خارجه‌ سپرده‌ شده‌است‌. در حال‌ حاضر شبكه‌ اجرائي‌ اين‌ ديپلماسي‌ شامل‌ 132 مركز فرهنگي‌، مركز همكاري‌، انستيتو با140000 زبان‌آموز، 25 انستيتو تحقيقات‌ علوم‌ اجتماعي‌ و انساني‌، 11 مركز اطلاع‌رساني‌ دانشگاهي‌علمي‌ و فني‌، 300 دبيرستان‌ با 150000 شاگرد (60000 فرانسوي‌ و الباقي‌ بومي‌)، 1060 مدرسه‌آليانس‌ در جهان‌ با 318000 شاگرد و 203 هيئت‌ باستان‌شناسي‌ در 47 كشور جهان‌ است‌.

اين‌ شبكه‌، با اين‌ گستردگي‌ در جهان‌ بي‌نظير است‌. براي‌ مقايسه‌ بريتيش كانسل كه‌ ديپلماسي‌فرهنگي‌ انگليس‌ را به‌ عهده‌ دارد و در سال‌ 1934 تأسيس‌ شده‌ است‌، در سال‌ 1993 بودجه‌اي‌ معادل‌100 ميليون‌ پوند دراختيار داشت‌ و در 228 شهر در 108 كشور جهان‌ شعبه‌ دارد. شبكه‌ راديو ـتلويزيوني‌ بي بي سي ارگان‌ سمعي‌ و بصري‌ آن‌ را تشكيل‌ مي‌دهد. اما مطالعه‌ دستگاه‌ ديپلماسي‌ فرهنگي‌انگليس‌ و يا كشورهايي‌ نظير آلمان‌، ايتاليا يا اسپانيا نشانگر آنست‌ كه‌ فرانسه‌ از اين‌ جهت‌ ويژگي‌ خاصي‌دارد.

ـ بودجه‌ و نيروي‌ انساني‌: از 15 ميليارد فرانك‌ بودجه‌ سالانه‌ وزارت‌ امور خارجه‌ فرانسه‌، اداره‌كل‌ روابط‌ فرهنگي‌، علمي‌ و فني‌3/5 ميليارد، يعني‌ 35 درصد كل‌ بودجه‌ را به‌ خود اختصاص‌ مي‌دهد. از اين‌ رقم‌، 5/1 ميليارد صرف‌ همكاري‌هاي‌ فرهنگي‌ و گسترش‌ زبان‌ فرانسه‌، 5/1 ميليارد خرج‌مؤسسات‌ آموزشي‌، 4/1 ميليارد همكاري‌هاي‌ علمي‌ و فني‌ و 900 ميليون‌ فرانك‌ در فعاليت‌هاي‌سمعي‌ و بصري‌ هزينه‌ مي‌شوند. 600 ميليون‌ فرانك‌ جمع‌ حقوق‌ سالانه‌ پرسنل‌ و 100 ميليون‌ فرانك‌نيز هزينه‌ نگهداري‌ و مرمت‌ ساختمان‌ و ابنيه‌ (مدرسه‌، انستيتو، آليانس‌ و...) مي‌شود. البته‌ اين‌ 6 ميلياردفرانك‌ شامل‌ بودجه‌اي‌ كه‌ وزارتخانه‌هاي‌ همكاري‌ها، فرهنگ‌ و فرانكوفوني‌، آموزش‌ و پرورش‌، آموزش‌عالي‌ و تحقيقات‌، كشاورزي‌، اقتصادي‌، مالي‌، تجارت‌ خارجي‌ در رابطه‌ با ديپلماسي‌ فرهنگي‌ فرانسه‌هزينه‌ مي‌كنند، نمي‌شود. 1400 نفر در بخش‌ فرهنگي‌ وزارت‌ امور خارجه‌ اشتغال‌ دارند كه‌ از اين‌ ميان‌ 1040 نفر در خارج‌ و360 نفر در مركز هستند. بيش‌ از 6000 معلم‌ فرانسوي‌ و هزاران‌ معلم‌ محلي‌ كادر آموزشي‌ مؤسسات‌فرانسه‌ در خارج‌ را تشكيل‌ مي‌دهند.

ـ اقدامات‌ انجام‌ شده‌ و چشم‌انداز: در سال‌ 1995، از ميان‌ 60 طرح‌ اصلاحي‌ كه‌ به‌ مركز ارسال‌ شده‌اند، پس‌ از بررسي‌ ده‌ طرح‌ برگزيده‌شدند. ارسال‌ 800000 كتاب‌ به‌ خارج‌، تجديد اشتراك‌ 15000 مجله‌، اعزام‌ 300 نويسنده‌ و ناشر به‌كشورهاي‌ دنيا، ترجمه‌ 300 كتاب‌ فرانسوي‌ به‌ 20 زبان‌ زنده‌ دنيا، 300 مسافرت‌ مطالعاتي‌، 15نمايشگاه‌، تهيه‌ 35000 كپي‌ فيلم‌ و شركت‌ در 120 فستيوال‌ سينمايي‌، پذيرش‌ 18000 بورسيه‌ درفرانسه‌، اعزام‌ 1200 بورسيه‌ فرانسه‌ به‌ 51 كشور جهان‌، پذيرش‌ 140000 دانشجوي‌ خارجي‌ در فرانسه‌حاصل‌ فعاليت‌هاي‌ فرهنگي‌ در سال‌ گذشته‌ است‌. طرح‌ تهيه‌ فهرست‌ كامپيوتري‌ تمامي‌ دانشجويان‌ خارجي‌ كه‌ در فرانسه‌ به‌ تحصيل‌ اشتغال‌ دارند دردست‌ اقدام‌ است‌. ايجاد مدارس‌ دو زبانه‌ از جمله‌ طرح‌هايي‌ است‌ كه‌ موفق‌ بوده‌ و اينك‌ در بسياري‌ ازكشورها اين‌گونه‌ مدارس‌ وجود دارد. در زمينه‌ همكاري‌هاي‌ علمي‌ و فني‌، بيش‌ از 12000 طرح‌ با 120 كشور جهان‌ در زمينه‌هاي‌كشاورزي‌، بهداشت‌، محيط‌ زيست‌، دادگستري‌، انرژي‌ و شهرسازي‌ در دست‌ اقدام‌ است‌. 140 طرح‌باسرمايه‌گذاري‌ مشترك‌ دولت‌ و ادارات‌ محلي‌ فرانسه‌ صورت‌ مي‌گيرد. 2300 شخصيت‌ فرهنگي‌ درسال‌ گذشته‌ به‌ فرانسه‌ دعوت‌ شده‌اند و از سوي‌ فرانسه‌ نيز 5000 متخصص‌ به‌ خارج‌ اعزام‌ شده‌اند. فرانسه‌ با استفاده‌ از سيستم‌ اينترنت و از طريق‌ نمايندگي‌هاي‌ خود در واشنگتن‌ و اتاوا به‌شبكه‌هاي‌ اطلاعاتي‌ و انفورماتيك‌ جهان‌ پيوسته‌ است‌. در سپتامبر 1994، طي‌ جلسه‌اي‌ در كاخ‌ نخست‌وزيري‌ فرانسه‌، سياست‌ صدا و سيمايي‌ فرانسه‌ براي‌5 سال‌ آينده‌ به‌ تصويب‌ رسيد.در اين‌ سياست‌، بر نقش‌ تصوير در كنار زبان‌ تكيه‌ شده‌ است‌. در اين‌ راستا طرح‌ تهيه‌ اخبار بين‌المللي‌ به‌ زبان‌ فرانسه‌، گسترش‌ زيرنويس‌ و برگردان‌فيلم‌هاي‌ كانال‌ بين‌المللي‌ فرانسه‌ ونيز توسعه‌ و بكارگيري‌ شيوه‌هاي‌ جديد در آموزش‌ زبان‌ فرانسه‌ از جمله‌ اقدامات‌ آينده‌ مي‌باشند.[10]

وضعيت كنوني ديپلماسي فرهنگي فرانسه

نيكولا ساركوزي رئيس جمهور فرانسه از زمان برعهده گرفتن مسئوليت رياست جمهوري در سال 2007، اهداف سياست خارجي خود را تقويت جايگاه و افزايش اعتبار فرانسه در جهان اعلام كرد. وي در حكم ماموريت برنارد كوشنر[11]، وزير امورخارجه، به تاريخ 27 اوت 2007 - كه در آن خطوط كلي سياست خارجي فرانسه ترسيم شده، - تاكيد فراوان نمود كه در عصر جهاني سازي كوشنر بايد از جايگاه ويژه فرهنگ فرانسه در دنيا براي نيل به اهداف مذكور بهره گيرد. ساركوزي در اين حكم از كوشنر خواسته است تا وزارت خارجه را به شكل ساختاري، نوسازي نموده و در اين ارتباط، ديپلماسي فرهنگي فرانسه و نهادهاي وابسته به آن را مورد توجه جدي قرار دهد. برنارد كوشنر نيز در مارس 2009 با اعلام برنامه اصلاحات وزارت خارجه كه بسياري از بخش هاي آن به سياست فرهنگي خارجي فرانسه مربوط مي شود، عملاً به خواسته ساركوزي پاسخ داد. اهميت زياد ديپلماسي فرهنگي براي سياست خارجي فرانسه از آنجا مشخص مي شود كه اين كشور از گسترده ترين شبكه متشكل از موسسات فرهنگي، مانند مدارس خارجي يا زبان در دنيا سود مي برد و بودجه اي بيش از يك ميليارد يورويي بسيار بيشتر از بودجه كشورهاي قابل قياس با فرانسه براي كار فرهنگي اختصاص داده است. مسئوليت اصلي ديپلماسي فرهنگي با وزارت امورخارجه و در داخل اين كشور با مديريت كل توسعه و همكاري بين المللي كه در سال 1998 از ادغام وزارت كمك هاي خارجي با وزارت كمك هاي توسعه اي به وجود آمد است. در كنار آن، وزارتخانه هايي، چون وزارت فرهنگ، وزارت آموزش و پرورش و وزارت آموزش عالي تا حد زيادي در ديپلماسي فرهنگي دخيل هستند. در سال 2006نيز وزير امورخارجه سابق فرانسه، فيليپ دوست بلازي[12]، با ادغام انجمن فرانسوي فعاليت هاي هنري وانجمن قلم فرانسه، آژانس فرهنگ فرانسه[13] را تاسيس كرد.اين آژانس با بودجه 30 ميليون يورويي از فعاليت هاي هنرمندان فرانسوي در خارج و نيز برگزاري گردهمايي هاي بزرگ فرهنگي، مانند سال فرانسه در برزيل، كه به تازگي برگزار شد، حمايت مي كند. بنابراين، شش حوزه مهم ديپلماسي فرهنگي فرانسه و نهادهاي مرتبط با آنها عبارتند از:

1. موسسات فرهنگي فرانسه[14] : اين موسسات كه شمار آنها به 145 مركز مي رسد، از گذشته تا به امروز هسته مركزي ديپلماسي فرهنگي فرانسه را تشكيل مي دهند. اين مراكز در 92 كشور دنيا پراكنده شده اند و محل آشنايي با فرهنگ فرانسه و يادگيري زبان به حساب مي آيند. ازنظر پراكندگي جغرافيايي بيش از 50 درصد اين مراكز در اروپا، 10 درصد آنها در كشورهاي مغرب و بقيه در آسيا و آمريكاي لاتين پراكنده شده اند و در ايالات متحده به جز در واشنگتن چنين مركزي وجود ندارد. مراكز نامبرده به شكل مستقيم با وزارت خارجه فرانسه مرتبط هستند و اين وزارتخانه، بودجه 138 ميليون يورويي و پرسنل آنها را تامين مي كند. از اين رو، مراكز مذكور از استقلال نسبي اي كه مراكز شبيه به آن، مانند موسسه گوته (آلمان) و شوراي بريتانيا (انگلستان) از آن برخوردارند، سود نمي برند. لذا وابستگي مستقيم ساختاري و سلسله مراتبي را بايد به عنوان مهم ترين ويژگي ديپلماسي فرهنگي فرانسه به حساب آورد.

2.- سازمان مركزي زبان آموزي فرانسه، يا اتحاد فرانسه[15]: اين سازمان، نهادي مستقل و خصوصي است كه از سال 2007زيرنظر بنياد عام المنفعه اتحاد فرانسه[16] فعاليت مي كند و در 133 كشور جهان روي هم رفته 1075 شعبه دارد. هدف اصلي اين سازمان كه خود را بزرگ ترين موسسه زبان دنيا معرفي مي كند، آموزش زبان فرانسوي است. در كشورها و مناطقي، چون آمريكا و آمريكاي لاتين كه شمار موسسات فرهنگي فرانسه بسيار كم است يا وجود ندارند، «اتحاد فرانسه» علاوه بر آموزش زبان، انجام ديگر وظايف مرسوم ديپلماسي فرهنگي فرانسه را نيز برعهده دارد. دراين راستا طبق قراردادي كه بين سازمان مذكور و وزارت خارجه فرانسه در سال 2008 منعقد شده است، 231 شعبه سازمان زبان آموزي فرانسه تحت حمايت هاي مالي و پرسنلي اين وزارتخانه هستند. سازمان مذكور سالانه در كل دنيا 450 هزار زبان آموز پذيرش مي كند كه به اين رقم بايد 190 هزار زبان آموز موسسات فرهنگي فرانسه را نيز اضافه نمود.

3. آژانس آموزش براي خارجي ها[17]: اين آژانس سالانه 281 ميليون يورو از وزارت خارجه فرانسه دريافت مي كند تا شبكه اي متشكل از 253 مدرسه و دبيرستان در 135 كشور دنيا را تحت پوشش و حمايت قرار دهد. در اين مدارس، فرزندان اتباع فرانسه در كشورهاي خارجي (47 درصد) و نيز دانش آموزان كشور ميزبان (حدود 53 درصد) آموزش داده مي شوند، كه بدين شكل با فرهنگ و زبان فرانسه آشنا مي گردند.

4. نهادهاي سمعي و بصري: راديو بين المللي فرانسه[18] و كانال تلويزيوني TV5 گستره پخش جهاني دارند و وظيفه آنها ارسال اخبار مرتبط با تحولات سياسي، فرهنگي و اجتماعي فرانسه به سراسر دنيا است. علاوه بر اين، شبكه خبري فرانس 24  از دسامبر 2006، همانند سي ان ان به شكل شبانه روزي و راس هر ساعت، پخش اخبار دنيا از ديد فرانسه به زبان هاي فرانسوي، انگليسي و تا حدودي عربي را برعهده دارد. اين شبكه ازطريق ماهواره و شبكه اينترنت قابل دريافت است. از سال 2008 مسئوليت بخش هاي مذكور از وزارت خارجه به وزارت فرهنگ فرانسه منتقل شده است. وزارت فرهنگ از طريق بخش «سمعي و بصري خارجي فرانسه»[19] اعمال نظارت مي كند و سالانه بودجه اي 250 ميليون يورويي در اختيار آن قرار مي دهد.

5. مبادلات دانشگاهي: تبادلات علمي، دانشگاهي و فني، ازسوي وزارتخانه هاي متعدد و با بودجه اي معادل 250 ميليون يورو حمايت مي شود. در كنار دانشگاه ها، مدارس عالي و موسسات پژوهشي، كه مسئوليت گسترش همكاري هاي بين المللي فرانسه را برعهده دارند، سازمان Egide[20] نيز با بودجه اي بالغ بر 100 ميليون يورو در سال، 18 هزار نفر را براي تحصيل در فرانسه، بورس تحصيلي مي كند. علاوه بر اين، آژانس دانشگاهي فرانسه (ACF) مسئوليت گسترش مدارس اين كشور در خارج و تسهيل ورود دانشجويان خارجي به دانشگاه هاي فرانسه را برعهد دارد. بديهي است كه هدف تمام اين اقدام ها دستيابي به نفوذ ديپلماتيك به واسطه پرورش نخبگان كشورهاي ديگر در فرانسه و وابسته سازي آنها به اين كشور است.

6. در سطح چندجانبه نيز، فرانسه عضو سازمان بين المللي جوامع فرانسوي زبان[21] است و ازاين سازمان كه وظيفه اش گسترش و حفظ زبان فرانسوي در دنياست حمايت مالي گسترده اي مي كند. ميزان حمايت از اين سازمان از سوي فرانسه به 55 ميليون يورو در سال مي رسد.

بحران و اصلاح ديپلماسي فرهنگي:  در سال هاي اخير ديپلماسي فرهنگي فرانسه بسيار مورد بحث و بررسي قرار گرفته است؛ به شكلي كه صحبت از بروز بحران در اين ديپلماسي مي شود. بروز چنين بحراني به كاهش 20 درصدي بودجه موسسات فرهنگي فرانسه در سال 2009 بازمي گردد. البته مركز زبان آموزي فرانسه و آژانس آموزش براي خارجي ها تحت تاثير اين كاهش بودجه قرار نگرفته و شامل آن نشده اند. بااين وجود نبايد مشكلات ديپلماسي فرهنگي اين كشور را تنها به مسائل مالي محدود نمود. حقيقت اين است كه اهميت جهاني فرهنگ و زبان فرانسوي مدت ها است كه به خاطر سلطه فرهنگ و زبان آنگلوساكسوني رو به افول گذاشته و تصور سنتي از جايگاه خاص فرهنگ فرانسه، قدرت اقناع خود را رفته رفته از دست داده است. ازآنجا كه ديپلماسي فرهنگي جاه طلبانه فرانسه آشكارا پذيرفته كه قادر به جلوگيري از چنين تحول منفي اي نيست بحث بر سر كارايي آن - با در نظر گرفتن هزينه ها از يك سو و نتايج چنين ديپلماسي اي از سوي ديگر بالا گرفته است. در اين ارتباط منتقدان مي پرسند كه آيا ديپلماسي فرهنگي فرانسه نبايد از روش ها و اشكال جديد بهره گيرد تا در عصر جهاني شدن و در رقابت با كشورهايي؛ چون اسپانيا و چين به اهداف خود دست يابد. به همين خاطر برنارد كوشنر، وزير خارجه فرانسه، در 25 مارس 2009 در كنفرانسي خبري، خطوط اصلي يك برنامه نوسازي را معرفي كرد كه براساس آن سرويس خارجي اين كشور خود را براي وظايف و مشكلات جديد در عصر جهاني شدن و تقويت جايگاه فرانسه در جامعه بين المللي آماده خواهد كرد. اين برنامه نوسازي كه در بسياري از موارد مبتني بر توصيه هاي ارائه شده از سوي كميسيوني تخصصي است، توسط نخست وزير و وزير خارجه سابق فرانسه؛ يعني آلن ژوپه[22] تشكيل شد و رئيس قبلي كمپاني رنو؛ يعني لوئيس شوايتزر[23] رياست آن را برعهده داشت. البته كوشنر گفته است كه به دنبال بازسازي ابزارهاي سياست خارجي فرانسه و تا حد زيادي، ديپلماسي فرهنگي آن است. در اين ارتباط، نقشي جديد در چارچوب «ديپلماسي نفوذ» به سياست فرهنگي خارجي فرانسه واگذار شده، كه بايد حضور فرهنگي اين كشور در ديگر كشورها را تقويت نمايد. به همين خاطر، قرار است كه ديپلماسي فرهنگي فرانسه به عنوان اولويت سياست خارجي اين كشور به شكلي اساسي از نو پايه گذاري و گسترش داده شود.

نقطه عزيمت نوسازي مذكور كه يافته اصلي كميسيون ژوپه - شوايتزر نيز مي باشد، اين است كه ديپلماسي فرهنگي كنوني پاريس هماهنگ نيست و نتوانسته به تاثيرگذاري موردنظر دست يابد. به گفته برنارد كوشنر در كنفرانس خبري 25 مارس2009 «ديپلماسي فرهنگي فرانسه از هدر دادن ابزارها و عدم شناخت كافي رنج مي برد». هدف اصلي برنامه اصلاحي اعلام شده، كارآمدسازي و هماهنگ كردن فعاليت هاي مختلف فرهنگي فرانسه در خارج است. درسطح وزارتخانه، به خاطر نشان دادن جايگاه فرهنگ براي سياست خارجي فرانسه، قرار است كه يك مديريت كل مختص سياست فرهنگي تاسيس شود و جاي مديريت كل توسعه و همكاري بين المللي را كه از سال 1998 گرچه مسئول سياست فرهنگي است، اما اصولاً نقش و اهميتي دسته دومي براي آن قايل است بگيرد.

علاوه بر اين، يك نهاد مركزي با نام «موسسه فرانسه»[24]  تاسيس خواهد شد كه وظيفه آن تدوين، هماهنگي و اجراي كليه سياست هاي فرهنگي خارجي فرانسه خواهد بود، كه تاكنون وظايف و توانايي هاي چنين نهادي اعلام نشده است. تبيين وظايف و توانايي هاي نهاد مذكور برعهده كميسيوني متشكل از افراد معتبر فرهنگي و نمايندگان پارلمان گذاشته شده كه با توجه به نتايج كارشان و براساس يك قانون مناسب، نهاد مذكور در سال 2010 تاسيس خواهد شد. از گفته هاي وزير خارجه فرانسه درباره نهاد جديد «موسسه فرانسه» مي توان فهميد كه اين موسسه گرچه ازنظر سازماني در خارج از وزارت خارجه قرار دارد، اما نهادي دولتي است كه زيرنظر مستقيم وزارت خارجه اداره خواهد شد و پرسنل و هزينه هاي خود را از آن دريافت خواهد كرد. نهاد جديد در خارج فعاليت خواهد داشت و تمام فعاليت هاي فرهنگي فرانسه در كشور ميزبان زيرنظر آن و ازهمه مهم تر اينكه تنها طرف مذاكره با طرف هاي خارجي درزمينه مسائل فرهنگي خواهد بود، گرچه رايزن فرهنگي مدير اين موسسه خواهد بود اما مسئوليت نهايي با سفير است. در دوران كاهش منابع مالي، موسسه مذكور بايد بيشتر از گذشته براي خود درآمدزايي كند و با يافتن شركاي مناسب، پروژه ها را به شكل مشترك اجرا نمايد. بعد از كاهش بودجه 2009، حدود 40 ميليون يورو بودجه براي موسسه جديد فرانسه تعيين شده است.

چشم انداز

هرچند اصلاح ديپلماسي فرهنگي فرانسه در مرحله برنامه ريزي است و هنوز نتايج دقيق آن مشخص نشده، اما مي توان قضاوتي اوليه از آن داشت. بدون شك اين برنامه به دنبال تغيير ساختار سازماني است كه از تلاش هاي اصلاحي كمتر موفقي، هم چون تاسيس آژانس فرهنگ فرانسه فراتر مي رود. نكته ديگر نياز مبرم ديپلماسي فرهنگي فرانسه به يكپارچه و هماهنگ سازي فعاليت هاي گسترده و پرشاخه خود است، كه تغيير كامل ساختار سازماني دليل براين مدعاست.

درعين حال اين سوال مطرح مي شود كه برنامه اصلاحي مذكور تا چه حد موثر خواهد بود و تا چه حدي اهداف مدنظر پاريس را تامين خواهد كرد؟ موسسه تازه تاسيس و موسسه فرانسه، شامل سازمان زبان آموزي آليانس فرانس و آژانس آموزش براي خارجي ها نخواهد شد و اين دو مركز مهم و تاثيرگذار در ديپلماسي فرهنگي در خارج از چارچوب موسسه تازه تاسيس، به كار خود ادامه خواهند داد، كه در اين صورت مراكز زبان آموزي، از موسسات فرهنگي فرانسه جدا خواهند ماند، و در مقايسه با كشورهايي، چون آلمان، انگلستان و اسپانيا كه در آنها موسسات فرهنگي و مراكز زبان آموزي درهم ادغام شده اند، يك نقطه ضعف محسوب خواهد شد. همچنين هنوز مشخص نيست كه آيا دو نهاد بزرگ مرتبط با تبادلات دانشگاهي فرانسه؛ يعني  Egideو ACF در موسسه جديد ادغام خواهند شد، يا اينكه مسئوليت آنها همچنان با وزارت آموزش عالي خواهد بود. تمام موارد مطرح شده مي توانند در جايگاه موسسه فرانسه و به تبع آن بر تلاش هاي انجام شده براي منسجم سازي سياست فرهنگي پاريس به شكل چشم گيري تاثير بگذارند. ازهمه مهم تر اينكه، موسسه جديد علي رغم ساختارش، باز از استقلالي كه موسسات نظير آن؛ يعني شوراي بريتانيا يا موسسه گوته از آن برخوردارند، برخوردار نخواهد بود؛ هرچند كه در فرانسه هميشه به مزاياي شوراي بريتانيا اشاره مي شود. به نظر مي رسد كه در برنامه اصلاحي در حال تدوين، آزادي و استقلال هرچه بيشتر موسسه تازه تاسيس از رهبري سياسي مورد توجه جدي نيست و نبوده و موسسه فرانسه بلاواسطه به سفارتخانه هاي فرانسه وابسته و پاسخگو خواهد بود. اين جنبه به خوبي نشان مي دهد كه برنامه اصلاحي اعلامي ازسوي كوشنر، تغييراتي بنيادين در ديپلماسي فرهنگي فرانسه به وجود نخواهند آورد و بيشتر به سنت خاص ديپلماسي فرهنگي پاريس كه بسيار دولتي است تداوم خواهد بخشيد.

درباره پيامدهاي اصلاح ديپلماسي فرهنگي فرانسه نيز مي توان گمانه زني هايي داشت. آنچه واضح است، اين است كه تمركز ديپلماتيك پاريس از روي اروپا به شكل محسوسي بر آسيا، خاورميانه و چين معطوف خواهد شد. همچنين قابل پيش بيني است كه اروپا و اتحاديه اروپا در نوسازي ديپلماسي فرهنگي پاريس، نقشي فرعي خواهند داشت. در برنامه جديد ديپلماسي فرهنگي پاريس، جايي براي حركت به سمت يك ديپلماسي فرهنگي مشترك با كل اتحاديه اروپا ديده نشده؛ حال آنكه چنين كاري مي تواند از بخش هاي سازنده سياست خارجي و امنيتي مشترك باشد. همچنين در برنامه هاي اعلامي از سوي پاريس اشاره اي به همكاري هاي دوجانبه آتي، مانند مركز فرهنگي آلماني فرانسوي رام الله در فلسطين يا همكاري هاي چندجانبه و تطبيق هرچه بيشتر با سياست فرهنگي اروپا در عرصه بين المللي نشده و به نظر مي رسد كه ديپلماسي فرهنگي، موضوعي كاملاً ملي براي فرانسه است و اروپايي سازي اين ديپلماسي در آينده اي قابل پيش بيني در دستور كار دولت فرانسه قرار نخواهد گرفت.[25]

2-6- نهادها و سازمان هاي فرهنگي

وزارت فرهنگ[26]

تاريخ سياست فرهنگي كشور فرانسه از زمان طرح ريزي آن در قرن شانزدهم تا كنون، نمايانگر نقش محوري دولت در ارتقاء و ساماندهي دانش، هنر، فرهنگ و شكل گيري تدريجي ساختارهاي وزارتخانه اي و تصويب بودجه هاي ملي بوده است. به عنوان مثال مي توان به تأسيس كتابخانه ملي فرانسه، تأسيس دبيرخانه هنرهاي زيبا در قرن نوزدهم، تأسيس موزه هنري لوور و تأسيس وزارتخانه اي مستقل با نام وزارت فرهنگ در سال 1959 اشاره نمود. آندره مالرو[27]  نخستين وزير فرهنگ كشور فرانسه، در امور فرهنگي موازيني را پيش روي همگان قرار داد كه اعقاب او نيز دنباله رو اين راه بودند. از جمله اين موازين مي توان به حفاظت از ميراث فرهنگي كشور، خلق هنرهاي معاصر، آموزش فرهنگ و هنر و نشر آن در تمامي سطوح جامعه، تمركز زدايي اداري و تدوين نظامنامه براي بازارهاي صنعتي فرهنگ اشاره نمود. بر اساس تعريف آندره مالرو، تمركززدايي اداري عبارت از انتقال قدرت و منابع از سطوح مركزي دولت به سطوح فدرال با حفظ مركزيت دولت بود.

در سال 1959 آندره مالرو حوزه فرهنگي كشور را از حيطه اختيارات وزارتخانه هاي آموزش و پرورش و صنايع خارج نموده و به تأسيس وزارتخانه اي مستقل با نام وزارت فرهنگ مبادرت نمود. در اين ميان مركز ملي فيلم نيز از اختيار وزارت صنايع خارج شده و تحت نظارت وزارت فرهنگ كشور درآمد. هدف وزارتخانه جديدالتاسيس، پيشرفت همزمان و همه جانبه كليه امور هنري و مشاركت فراگير مردم در فعاليت هاي فرهنگي، بخصوص در زمينه هاي تئاتر، موسيقي و ميراث فرهنگي كشور بود. آندره مالرو قصد داشت در كليه ادارات، مراكز هنري همگاني داير نمايد تا امور فرهنگي را در پهنه اي وسيع و فراگير نشر داده و همگان را به خلاقيت هاي هنري ترغيب نمايد. دولت فرانسه از لحاظ جغرافيايي به 96 اداره اجرايي با نام دپارتمان تقسيم گرديده است. در گذشته تنها ادارات 9 شهر از مراكز فرهنگي همگاني برخوردار بودند. در سال 1969، 3 حوزه رياست منطقه اي در امور فرهنگي تأسيس گرديد كه به نوبه خود گامي اساسي در جهت تمركز زدايي اداري به شمار ميرفت.

ژاك دوهامل[28] در تعقيب سياستهاي آندره مالرو، سياست بين اداري و چند منظوره با هدف تزريق فرهنگ به بافت جامعه را اتخاذ نمود. دوهامل به نهادينه نمودن مشاركت فرهنگي ميان دولت و موسسات فرهنگي كشور مبادرت نمود كه از آن جمله مي توان به انعقاد قراردادهاي دولت با سازمان راديو و تلويزيون، صنعت سينما و صاحبان سالن هاي تئاتر و اپرا اشاره نمود. جهت پشتيباني مالي از چنين مشاركت هاي فرهنگي، صندوق پروژه هاي فرهنگي كشور تأسيس گرديد. در زمينه هنرهاي تجسمي، 1 درصد از درآمد سازمان هاي دولتي جهت حمايت مالي از انجام يك فعاليت هنري در همان سازمان صرف مي گرديد. اين قانون در خصوص كليه سازمان هاي دولتي به اجرا در مي آمد.

هر يك از 6 وزير فرهنگ فرانسه كه يكي پس از ديگري بين سال هاي (1981-1973) به صدارت رسيدند ؛علاوه بر اعمال تغييرات مورد نظر خود در وزارتخانه فرهنگ، از سياست هاي فرهنگي آندره مالرو و ژاك دوهامل نيز جهت اتخاذ سياست هاي جديد بهره مي بردند. در سال 1974 ميشل گاي[29] با انعقاد اولين سري از موافقتنامه هاي توسعه فرهنگي با شهرداري ها و مناطق كشور، راه پيشرفت و تكامل هنرمندان جوان و هنرهاي معاصر كشور را هموار نمود. به دنبال اين عمل ميشل گاي، مركز هنرهاي ملي ژرژ پمپيدو در سال 1977 افتتاح گرديد. در سال 1978 قانون حمايت از موزه هاي كشور به تصويب رسيد و سال 1980 نيز به عنوان سال ميراث ملي نام گرفت.طي سال هاي (1993-1981) در دو دوره پنج ساله - وزارت فرهنگ فرانسه گامهاي اوليه به سوي مدرنيزاسيون و طريقه برخورد با جامعه معاصر را برداشت. از جمله اين اقدامات اوليه مي توان به موارد ذيل اشاره نمود:

• افزايش بودجه فرهنگي كشور

• گسترش دامنه حوزه فعاليت وزارتخانه فرهنگ جهت تحت پوشش قرار دادن هنرهاي مختلف

• القاء معيارها و موازين بخش فرهنگ به بخش اقتصاد

• توسعه و گسترش ارتباطات سمعي و بصري كشور

در اين ميان رئيس جمهور فرانسه با تاييد و تصويب اجراي يك سلسله از پروژه هاي ساختماني عظيم، در واقع حمايت بي قيد و شرط خود از فعاليتهاي وزارت فرهنگ را اعلام نمود. از جمله اين پروژه هاي عظيم ساختماني مي توان به تأسيس كتابخانه ملي، موزه بزرگ لوور، خانه اپراي باستيل و آرشيو جنگ اشاره نمود.

در سال 1982، بودجه وزارت فرهنگ فرانسه به دو برابر افزايش يافت و سپس به تدريج بر 1درصد از كل بودجه كشور بالغ گرديد. جنبش تمركززدايي اداري با راه اندازي موسسات مختلف فرهنگي منطقه اي آغاز گرديد. سياست انعقاد قرارداد با مقامات محلي مجدداً از سر گرفته شد. چندين موسسه آموزشي بزرگ نيز يا مجدداً فعال گرديده و يا از نو تأسيس گرديدند. از ميان اين مؤسسات بزرگ مي توان به موسسه ميراث فرهنگي، موسسه سينماتوگرافي، هنرستانهاي بزرگ موسيقي پاريس و ليون و موزه بزرگ لوور اشاره نمود. طي 12 سال بيش از 8000 فرصت شغلي در زمينه هاي مختلف فرهنگي فراهم گرديد و آموزشهاي هنري پيشرفته در مدارس، ارائه شده و آموزش هنرهاي معاصر از قبيل تئاتر، سينما و تاريخ هنر نيز آغاز گرديد. همچنين جهت افزايش آگاهي كودكان فرانسوي يك سري تمهيدات خاصي نظير اجراي پروژه هاي هنري فوق برنامه، بازديد دانش آموزان از موزه ها و اماكن تاريخي و اجراي پروژه هاي ميراث فرهنگي اتخاذ گرديد. در نتيجه نوسانات اقتصادي و رشد فعاليتهاي فرهنگي خانگي، وزارت فرهنگ بيشتر توجه خود را صرف صنايع فرهنگي از قبيل كتاب، نوار، سينما، رسانه هاي سمعي و بصري و تنظيم بازار اين قبيل صنايع نمود.

نمودار سازماني وزارت فرهنگ

كشور فرانسه داراي نظام پارلماني بوده و مجلس ملي فرانسه و مجلس سنا قواي عمده كشور به شمار مي روند. در كشور فرانسه، نخست وزير از سوي رئيس جمهور انتخاب شده و به تشكيل دولت و اجراي سياستهاي اتخاذ شده مبادرت مي نمايد. دولت خود متشكل از وزراي منتخب نخست وزير بوده كه هر يك داراي وظايف مشخص در خصوص مديريت و اداره وزارتخانه متبوع خود مي باشند. در اين ميان، وزير فرهنگ مسئوليت اداره و مديريت امور فرهنگي كشور را بر عهده داشته و سياست هاي مديريتي خود را بر كليه بخش ها و ادارات مرتبط با وزارت فرهنگ اعمال مي نمايد. تعيين خط و مشي و دستورالعمل هاي كلي در حيطه اختيارات وزير فرهنگ قرار دارد. به عبارت ديگر اين وزير فرهنگ است كه تصميم مي گيرد چگونه بودجه ميان مديريت هاي مختلف فرهنگي داخل و خارج از كشور توزيع و تقسيم گردد. تخصيص بودجه به بخش فرهنگ و هنر كشور بر اساس دستورالعمل هاي كلي تعريف شده توسط دولت و مجلس صورت مي گيرد.

وزارت فرهنگ فرانسه تحت نظارت وزير فرهنگ به فعاليت پرداخته و از بخش هاي ذيل متشكل شده است:

• وزير فرهنگ

• كادر اداري

• ادارات ابلاغ كننده قوانين به كادر اداري

• بازرسين اداري

• امور بين الملل

• حوزه هاي رياستي مركزي

• مديريت امور داري

• مديريت معماري و ميراث فرهنگي

• مديريت آرشيو

• مديريت كتاب و كتابخواني

• مديريت مويقي ، رقص، تئاتر و هنرهاي نمايشي

• مديريت موزه

• اداره هنرهاي تجسمي

• اداره توسعه منطقه اي

• مركز ملي فيلم

• ادارات منطقه اي

• موسسات دولتي تحت نظارت وزارتخانه

• مديريت مركزي كه مسئوليت طراحي، تعيين خط مشي بازرسي و ارزيابي عملكرد وزارت در سطح ملي را برعهده دارد.

• ادارات منطقه اي كه نماينده دولت در سطوح محلي مي باشند. اين ادارات در واقع مديريت هاي فرهنگي هستند كه سياست هاي ملي اتخاذ شده در خصوص مناطق مختلف كشور را اجرا مي نمايند.

• مؤسسات دولتي كه از سوي دولت مركزي تعيين شده و با ماهيت حقوقي مشخص و بودجه دولتي به فعاليت مي پردازند. لازم به ذكر است كه موسسات دولتي داراي ماهيت حقوقي، تحت نظارت قانون اساسي كشور فعاليت مي نمايند.

بنا بر ماده قانون شماره 713 مصوب (11 ژوئن 1997) وزارت فرهنگ فرانسه مسئوليت ايجاد و راه اندازي فعاليت هاي بزرگ فرهنگي با تأكيد ويژه بر ملي بودن اين فعاليت ها و قابليت دسترسي عامه مردم به اين قبيل فعاليت ها، تشويق به خلق آثار فكري و هنري، ايجاد علاقمندي در مردم به ميراث ملي كشور و گسترش فعاليت هاي هنري كشور را بر عهده دارد. اين وزارتخانه همچنين مسئوليت توسعه و گسترش صنايع فرهنگي (ماده يكم) و آماده سازي و اجراي پروژه هايي كه منجر به غني سازي هر چه بيشتر زبان فرانسوي گردد (ماده سوم) را بر عهده دارد.[30]

وظايف وزارت فرهنگ در حوزه ارتباطات

در سال 1947 دپارتمان فني و حقوقي مطبوعات كشور تأسيس گرديد. دپارتمان مذكور در سال 1956، به دپارتمان اطلاعاتي حقوقي و فني تغيير نام داده و مسئوليت مطالعه و بررسي مسائل و مشكلات عمومي كشور در خصوص آزادي اطلاعات به آن تفويض گرديد. در سال 1964، به دنبال تأسيس سازمان راديو و تلويزيون ملي فرانسه (ORTF) مسئوليت اداره تلويزيون بر عهده وزارت اطلاعات گزارده شد. در سال 1974، با انحلال سازمان راديو و تلويزيون فرانسه چندين سازمان مستقل راديو و تلويزيوني تحت عناوين ذيل شروع به فعاليت نمودند:موسسه سمعي و بصري ملي(INA)، تلويزيون فرانسه(IDF)، جامعه توليد كنندگان برنامه هاي تلويزيوني فرانسه(SFP). در سال 1975 دامنه اختيارات دپارتمان اطلاع رساني حقوقي و فني به منظور پوشش دادن به ارتباطات سمعي و بصري كشور گسترش يافت. با تصويب ماده 29 قانون اساسي در سال 1982 تملّك انحصاري دولت بر سازمان تلويزيون لغو گرديد. اما با اين حال اين سازمان همچنان سازمان دولتي به شمار مي آيد.

دپارتمان اطلاع رساني حقوقي و فني

دپارتمان مذكور به طور مشخص مسئوليت اجراي امور ذيل را برعهده دارد:

• نظارت اداري، مالي و فني بخش سمعي و بصري دولتي

• طراحي و ارائه كليه قوانين، مقررات و تصميمات بخش مطبوعات و ارتباطات سمعي و بصري كشور

• سازماندهي صور مختلف حمايت هاي دولتي از رسانه هاي گروهي كشور

• شوراي ارتباطات سمعي و بصري نهاد دولتي مستقل مي باشد كه به تأمين نظر دولت در خصوص اجرا و به كارگيري مقررات و قوانين ويژه امور سمعي و بصري كشور مبادرت مي نمايد. از جمله مهمترين اقدامات شوراي مذكور مي توان به موارد ذيل اشاره نمود:

• برقراري توازن و تكثر بيان

• حمايت از توليدات سمعي و بصري داخلي و خارجي

• تخصيص فركانس يا سهميه فركانسي

• نظارت بر رعايت شئونات اخلاقي در توليدات سمعي و بصري

شوراي ارتباطات سمعي و بصري تصميمات اجرايي اتخاذ نموده و در خصوص جريمه شركت هاي متخلف فعال در بخش سمعي و بصري كشور از اختيارات قانوني برخوردار مي باشد.

وزارت فرهنگ فرانسه تنها نهاد دولتي تأمين كننده بودجه فعاليت هاي فرهنگي كشور نمي باشد بلكه شمار ديگري از وزارتخانه ها نيز به عنوان نهادهاي معين در اين خصوص مشاركت مي نمايند. اين قبيل بودجه ها به صورت مستقيم يا غيرمستقيم به وزارت فرهنگ پرداخت مي گردند. مقامات محلي كه به طور مستقيم انتخاب مي شوند مسئوليت اداره امور فرهنگي منطقه اي را بر عهده دارند. اين ادارات در خصوص انجام فعاليت هايشان به دولت مركزي پاسخگو نبوده و امور جاري خود را در كمال آزادي به انجام مي رسانند. قوانين جمهوري فرانسه حوزه فعاليت هر شورايي را به وضوح تبيين نموده است. مقامات محلي به ويژه اعضاي شوراهاي شهر ، خدمات فرهنگي متعددي را به مردم ارائه مي دهند. شوراهاي شهري مديريت اكثر منابع فرهنگي را به عهده داشته و مسئوليت اجراي بسياري از رويدادهاي فرهنگي از جمله فستيوال هاي فرهنگي و هنري را يا به طور مستقل و يا با هماهنگي وزارت فرهنگ عهده دار مي باشند.

دولت ملي از طريق انجام يك سري اقدامات خاص به تشويق و ترويج همكاري هاي بين وزارتخانه اي و مقامات محلي مي پردازد. به عنوان مثال مي توان به موافقتنامه هاي توسعه فرهنگي مصوب سال 1982 و قراردادهاي فرهنگي كشوري - استاني مصوب سال 1984 اشاره نمود. اكثريت قريب به اتفاق پروژه هاي دولتي حوزه فرهنگ از طريق انعقاد موافقتنامه هاي مشاركتي پشتوانه دار صورت مي گيرد. شمار زيادي از وزارتخانه ها نيز از پروژه هاي فرهنگي ملي حمايت مي نمايند كه از آن جمله مي توان به وزارت آموزش، تحقيقات و فنآوري و وزارت امور خارجه اشاره نمود. از جمله پروژه هاي فرهنگي كه با مشاركت وزارتخانه هاي مختلف اجرا مي گردد مي توان به آموزش هنر، نگهداري و حفاظت از كتابخانه هاي تخصصي، تأسيس موزه هاي ملي، آرشيوهاي تاريخي وزارتخانه ها و حفاظت از آثار يادبود فرهنگي و معرفي آثار فرهنگي ملّي در خارج از كشور اشاره نمود. براي مثال وزارت آموزش، تحقيق و فنآوري بر فعاليت موزه هاي تاريخ طبيعي و موزه هاي آثار تاريخي و آكادمي فرانسه نظارت مي نمايد و وزارت امور خارجه نيز مسئوليت تبادلات زباني و فرهنگي و آموزش زبان فرانسه در خارج از كشور از طريق شبكه اي از موسسات فرهنگي فرانسوي، مدارس فرانسوي و آژانس آموزش زبان فرانسه را برعهده دارد.

اهداف كلي و اصول سياست فرهنگي

اگرچه از سال 1980 تخصيص بودجه به بخش فرهنگ از سوي مقامات محلي دائماً با افزايش همراه بوده است، امّا الگوي فرانسوي سياست هاي فرهنگي همچنان به شكل مداخله مداوم و ثابت مقامات رده بالاي دولتي در اين گونه سياست ها استوار مي باشد. مقامات كشوري از طريق وزارت فرهنگ به حفاظت از ميراث فرهنگي، آرشيوهاي ملّي و ساختمان هاي تاريخي و همچنين در زمينه آموزش هنرهاي زيبا و آموزش فرهنگي به تأييد مجوزهاي فرهنگي، تنظيم طرح هاي فرهنگي و حمايت از هنرهاي نمايشي، سينما و هنرهاي تجسمي مي پردازند.

اگرچه قوانين انتقال تأثير چنداني بر حوزه هاي گوناگون فرهنگي كشور نداشت اما علاوه براعطاي اختيارات و حقوق به مقامات محلي، مقرراتي را وضع نمودند تا مقامات محلي و كشوري در جهت توسعه منطقه اي فرهنگ و حفاظت از محيط زيست بر اساس ماده قانون 7 ژوئيه 1983 با يكديگر همكاري نمايند. از آنجايي كه واگذاري اختيارات بسياري از حوزه هاي فرهنگي كشور صورت نگرفته بود، در نهايت يك نوع مشاركت به صورت اجراي پروژه هاي مشترك ميان مقامات محلي و كشوري پايه ريزي گرديد. يك سلسله تعهدات فرهنگي توسط هر دو سطح محلي و كشوري به صورت موافقت نامه هاي مشاركتي منطقه اي / كشوري، موافقت نامه هاي شهري و به ويژه موافقت نامه هاي توسعه فرهنگي منعقد گرديد. وزارت فرهنگ به عنوان پايه و اساس سياست فرهنگي كشور، 3 هدف عمده را پيش روي خود قرار داده است. اين سه هدف عمده عبارتند از:

1- بازسازي خدمات عمومي فرهنگي

2-  پشتيباني از فعاليت هاي فرهنگي و هنري و فراهم آوردن امكان دسترسي هر چه بيشتر عامه مردم به فعاليت هاي فرهنگي

3-  دسترسي آسان عموم مردم به ميراث فرهنگي فرانسه

از جمله اولين اهداف وزارت فرهنگ فرانسه نوسازي خدمات عمومي فرهنگي كشور مي باشد. ضرورت وجود ساختار جامع و مؤثر جهت فراهم آمدن زمينه مشاركت وزارت فرهنگ با سازمان هاي حرفه اي فرهنگي كشور به واگذاري اختيارات هنرهاي نمايشي به مديريت واحد منجر گرديد. به منظور برقراري هماهنگي ميان شعبات منطقه اي وزارت فرهنگ با اداره مركزي، گسترش مشاركت هاي فرهنگي منطقه اي و ارتقاء سطح كيفي و كمي فرهنگ منطقه اي دايره توسعه فرهنگي منطقه اي وزارت فرهنگ تأسيس گرديد. به همين ترتيب اقدامات ضروري در جهت انتقال منابع مالي وزارت فرهنگ جهت ارائه خدمات منطقه اي در حال شكل گيري بود.

جهت تجديدنظر در توزيع نامتناسب بودجه هاي فرهنگي ميان شهر پاريس و ساير مناطق، وزارت فرهنگ فرانسه اقدام به برنامه ريزي كنترل شده در خصوص تغيير روند سياست مالي خود نمود. از جمله مكانيسم هاي اصلاحي مي توان به انعقاد موافقتنامه هاي منطقه اي / كشوري بين سال هاي 2006ـ2000 اشاره نمود.

دسترسي عامه مردم به فعاليتهاي فرهنگي

كانون فعاليت هاي وزارت فرهنگ بر حمايت و پشتيباني از نوآوري، خلاقيت، توسعه و گسترش اهداف دراز مدت در جهت گسترش مشاركت در حيات فرهنگي كشور قرار گرفته است. از آنجايي كه آفرينش فرهنگي و هنري و نشر اين قبيل فعاليت ها نيازمند دو ديدگاه متفاوت مي باشد، لذا هدف وزارت فرهنگ، اهميت دادن يكسان به هر دو حوزه است. وزارت فرهنگ بر اجراي فعاليت هاي آفرينشي و نشر اين قبيل فعاليت ها در كليه بخش هاي كشور مصمم گرديده و بر آن است كه هر دو زمينه را تقويت نمايد. توليدات و كالاهاي فرهنگي نيز به منظور نمايش دست آوردهاي هنري بايد در دسترس عموم قرار گيرند. كوشش فراواني به عمل آمده تا اين دو مأموريت خدمات عمومي به نحو احسن انجام بگيرند. اين دو مأموريت همانطور كه قبلاً نيز بدان اشاره شد توسعه و گسترش آزادي در خلاقيت هاي فرهنگي و هنري و در دسترس قرار دادن اين خلاقيت ها براي عموم مردم جامعه مي باشد.

ميراث فرهنگي

سومين هدف اصلي وزارت فرهنگ به معرّفي و ارائه گسترده ميراث فرهنگي كشور به عموم مردم تأكيد دارد. به همين ترتيب، از آنجايي كه صور جديد و متفاوت توليدات فرهنگي و هنري مدام در حال تغيير و تحول مي باشد، لذا وزارت فرهنگ بر حفاظت و دسترسي عامه مردم به آثار سمعي و بصري، نوشتاري و تاريخي كه نمايانگر گذشته ملت فرانسه هستند،تأكيد مي نمايد. نگهداري و مرمت آثار فرهنگي و هنري شيوه منحصر به فرد در جهت محافظت از دارايي هاي فرهنگي و هنري كشور محسوب نمي گردد بلكه افزايش منابع مالي اختصاص داده شده به آثار هنري و فرهنگي كشور و اتخاذ يك سلسله تدابير با هدف رونق بازار آثار هنري فرانسوي نظير اعطاي تخفيف هاي مالياتي نيز در جهت تحقق اين مهم نقش بسيار مهمي را ايفا مي نمايد.

شمار قابل توجهي از سياست هاي فرهنگي فرانسه بر حفاظت از ميراث فرهنگي و طبيعي اروپا متمركز مي باشد. مديريت ميراث فرهنگي و معماري وزارت فرهنگ مسئوليت مراقبت و حفاظت از ميراث فرهنگي، ارتقاء دانش ميراث باستاني، معماري، و توسعه ميراث ملي كشور را بر عهده دارد. كشور فرانسه از طريق بزرگداشت سالانه "روز ميراث فرهنگي" در فعاليت هاي شوراي اروپا با نام "اروپا - يك ميراث مشترك" شركت مي نمايد. توسعه و ترويج مهارت هاي حرفه اي و آموزش پيشرفته در زمينه ميراث فرهنگي و باستاني سازمان در زمره مسئوليت هاي مرمت آثار هنري و باستاني كشور مي باشد.

فرهنگ، ارتباطات و فنآوريهاي جديد

در سال 1998، دولت فرانسه طرح قانوني براي ورود فرانسه به جامعه اطلاع رساني جهاني را راه اندازي نمود. هدف طرح مذكور حمايت از ايجاد و راه اندازي خدمات رسانه هاي چندگانه توسعه فنآوريهاي اطلاعاتي رسانه هاي سمعي و بصري عمومي مي باشد. كشور فرانسه در جهت حمايت از حقوق مؤلفين فرانسه، نقش فعالي را در مذاكرات اروپايي ايفا مي نمايد. لازم به ذكر است كه مذاكرات مذكور در رابطه با حمايت و حفاظت از حقوق مولفين آثار ديجيتالي برگزار مي گردد. ديجيتالي شدن ميراث فرهنگي با سه هدف انجام مي گيرد:  1- تسهيل دسترسي عموم به آثار المثناي فرهنگي و هنري 2- حفظ و كنترل ميراث فرهنگي ملّي 3-  جلوگيري از خصوصي سازي اطلاعات ديجيتالي. طرح فوق همچنين از توسعه، گسترش و توزيع تجهيزات اينترنتي و چند رسانه اي در ميان كتابخانه هاي كشور حمايت نموده به تطبيق فنآوريهاي اطلاعاتي با فرهنگ، توزيع عادلانه فرهنگ ميان مناطق مختلف كشور و گسترش دسترسي عموم به دانش و فرهنگ مبادرت مي نمايد. وزارت فرهنگ همچنين طرح قانوني جهت راه اندازي و توسعه مراكز چند رسانه اي فرهنگي در ميان مناطق مختلف كشور رااجرا نموده است.

توسعه فرهنگي

ماده قانون خدمات دولتي مصوب سال 1992 ، نمايندگان دولت در سطوح منطقه اي را به عنوان مسئولين اجراي سياست هاي كشور معرفي نموده و تنظيم، تعريف و ارزيابي دستورالعمل هاي راهبردي را بر عهده دولت مركزي نهاده است. به موازات تصويب قوانين انتقال طي سال هاي 1983-1982 اختيارات قبلي دولت به مقامات محلي تفويض گرديد. هدف تمركززدايي، همراستايي تصميمات دولت با رأي مردم و تقويت اختيارات دولت در سطح منطقه اي مي باشد. اما در حقيقت به واسطه قوانين انتقال تنها نوعي نظارت محدود بر امور فرهنگي به مقامات محلي اعطا گرديده است. تا همين اواخر، اكثر تصميمات وزارت فرهنگ در امر بودجه بندي فرهنگي توسط مديريت هاي مركزي وزارتخانه صورت مي گرفت. در اين ميان اهميت بيشتر به روابط ميان مديريت هاي مركزي وزارتخانه و مقامات محلي اختصاص يافته است. رؤساي ادارارات منطقه اي منابع مالي زيادي را به امر فرهنگ اختصاص داده و مديران امور فرهنگي منطقه اي را به هزينه نمودن چنين منابعي در سطوح منطقه اي كشور مأمور نموده اند. مديران منطقه اي از جانب روساي اداري خود نحوه صرف منابع مالي، مديريت، اعطاء امتياز و سرمايه گذاري را اتخاذ مي نمايند. اين روند جديد در توزيع اختيارات، نمايانگر سبك جديدي در روابط ميان وزارت فرهنگ و مقامات محلي مي باشد.

روابط بين المللي فرهنگي

كشور فرانسه علاوه بر ترويج فرهنگ فرانسوي در كشورهاي خارجي، در حال توسعه سياست همكاري بين المللي با هدف ترويج و تشويق تنوع و تكثرگرايي فرهنگي است. جهت نيل به يك چنين هدفي ميان چندين وزارتخانه دولت و مقامات محلي تقسيم مسئوليت صورت گرفته است. ترويج فرهنگ فرانسه در خارج از جمله سياست هاي ديرين خارجي كشور فرانسه بوده و مسئوليت سنگين آن همچنان برعهده وزارت امور خارجه مي باشد. اين سياست از حوزه وسيعي برخوردار بوده و فعاليت هايي نظير ترويج زبان فرانسه، مبادلات آموزشي و دانشگاهي، همكاري هاي فني و علمي، مبادلات هنرهاي زيبا، كتاب، فيلم و راديو تلويزيون را در بر مي گيرد. وزارت فرهنگ فرانسه با مشاركت و همكاري وزارت صنايع، وزارت امور خارجه و سازمان هاي ذيل نقش مهمي را در صادرات محصولات صنايع فرهنگي كشور ايفا مي نمايد. از جمله اين سازمان ها مي توان به موارد ذيل اشاره نمود:

1- سازمان سينمايي فرانسه [31]

2- اداره صادرات آلات موسيقي

3-  سازمان انتشارات كتاب فرانسه

4- انجمن هنرهاي زيباي فرانسه [32]

شبكه فرهنگي خارجي

سياست هاي اتخاذ شده از سوي مدير كل اداره توسعه و همكاري هاي بين المللي وزارت امور خارجه توسط يك شبكه فرهنگي خارجي متشكل از سفارتخانه ها و كنسولگري هاي فرانسه، مراكز و موسسات فرهنگي فرانسه كه تقريباً بر 130 مركز و موسسه بالغ مي گردد و تعداد 25 مركز تحقيقات علوم اجتماعي و انساني اجرا مي گردند. همچنين وزارت فرهنگ طرح هايي را جهت استقبال از فرهنگ هاي خارجي در كشور در دست اقدام دارد. از جمله اين طرح ها مي توان به ارائه توليدات فرهنگي خارجي نظير فيلم ها و تئاترهاي خارجي در فرانسه اشاره نمود. وزارت فرهنگ و وزارت امور خارجه به طور فعال در سازماندهي فصل هاي فرهنگي كشورهاي خارجي مشاركت نموده و از اقداماتي كه در زمينه فرهنگ هاي خارجي نظير برنامه ريزي فرهنگي، برپايي جشنواره ها و تأسيس مؤسسات خارجي در داخل فرانسه صورت مي پذيرد حمايت و پشتيباني مي نمايد. در نتيجه عوامل زيادي به نشر فرهنگ هاي خارجي در داخل فرانسه كمك مي نمايند.

پويايي چشم انداز فرهنگي كشور و تجربه هاي گرانقدر آن در اداره و مديريت فرهنگي، به تقاضاهاي همكاري به شكل ارائه آموزش و مشاوره از جانب دولت هاي خارجي و دست اندركاران فرهنگ منجر گرديده است. از اين رو شمار زيادي از مؤسسات فرهنگي وزارت فرهنگ اقدام به آموزش هنرمندان خارجي نموده و هر ساله چندين هيأت تخصصي در زمينه هاي مختلف فرهنگي و هنري را سازماندهي مي نمايد.

وزارت فرهنگ در تمامي مذاكرات فرهنگي جامعه اروپا شركت مي نمايد. اين وزارتخانه همچنين متصديان امور فرهنگي كشور را از نحوه بودجه بندي فرهنگي در ساير كشورهاي اروپايي مطلع نموده و از برخي شبكه هاي اروپايي حمايت مي نمايد. علاوه بر موارد فوق وزارت فرهنگ در جلسات شوراي اروپا و سازمان علمي، تربيتي و فرهنگي ملل متحد (سازمان يونسكو) نيز شركت مي نمايد. وزارت فرهنگ فرانسه همچنين توجه ويژه اي به موضوع تنوع فرهنگي دارد كه از سوي شمار زيادي از نهادهاي چند جانبه حمايت مي گردد.

توسعه ميراث فرهنگي

در كشور فرانسه پس از فعاليت در زمينه هاي سمعي و بصري، فعاليت در زمينه ميراث فرهنگي ملي دومين و عمومي ترين فعاليت فرهنگي كشور به شمار مي رود. اگرچه اين بدان معنا نيست كه وزارت فرهنگ قصد دارد كه در يك اقدام فريبنده مبادرت به دسته بندي اجزاء فرهنگ به عنوان ميراث فرهنگي نمايد بلكه وزارتخانه بيشتر به دنبال تدارك دسترسي آسان عامه مردم به اطلاعات و پايگاه هاي اطلاعاتي و ارائه اين قبيل اطلاعات از طريق فنآوري اطلاعاتي مي باشد. وزارت فرهنگ همچنين در صدد فراهم آوردن دسترسي آسان عامه مردم و نسل هاي آينده به تعداد زيادي از كتب، بايگاني ها، آثار هنري، اشياء هنري، فيلم ها و آثار تاريخي است كه اين دانش از آن مشتق شده و مي تواند به عنوان مدرك و سند تنوع فرهنگي ملت فرانسه قلمداد گردد.

اولين گام در اين مسير تلاش هاي اخير وزارت فرهنگ در رابطه با برپايي مراسم بزرگداشت ميراث فرهنگي قرن بيستم بوده است. سياست دولت فرانسه همچنين در جهت توسعه ميراث نوشتاري كشور و فراهم آوردن دسترسي آسان عامه مردم به آن بوده است. به عنوان مثال، كتابخانه ملي جهت نيل به اين هدف اقدام به تأسيس شبكه اي از كتابخانه هاي وابسته به شهرداري در مناطق كشور نموده است. بايگاني هاي ملي نيز در تلاش جهت ارائه خدمات و امكانات خود به محققين و عامه مردم در اين مسير گام برمي دارند. در زمينه سينما و بخش سمعي و بصري كشور نيز اقدامات قابل توجهي صورت گرفته است. مركز ملي فيلم به عنوان كانون شبكه توزيع سراسري سينماي كشور عمل مي نمايد. كميته حفاظت از ميراث سمعي و بصري و موسسه سمعي و بصري ملي نيز در تعيين طرح راهبردي اين قبيل اقدامات نقش كليدي را بر عهده دارد. ديگر پروژه ها نظير پروژه موزه تمدن و هنرهاي زيبا با هدف تشويق همكاري ميان موسسات مختلف فرهنگي و هنري كشور اجرا شده اند.

راهبردهاي ترغيب مردم به فعاليت در بخش فرهنگ

در حدود 000/400 نفر فعالانه در بخش هاي مختلف فرهنگي كشور فعاليت مي نمايند. تقاضاهاي فراوان در خصوص اجراي طرح ملي استخدام جوانان در بخش فرهنگ نشان داد كه اين بخش از پتانسيل بالقوه فراواني برخوردار مي باشد. طرح دولت با عنوان "خدمات جديد - مشاغل جديد" كه به موجب ماده قانون مصوب 16 اكتبر 1997 در خصوص توسعه استخدام جوانان عنوان گرديده است، در نظر دارد به فعاليت هايي در جهت تشويق و ترغيب جوانان به استخدام و فعاليت در بخش فرهنگ پرداخته و نيازهاي برآورده نشده اين بخش را به منصه ظهور برساند. طرح فوق به ايجاد 000/350 هزار فرصت شغلي ثابت منجر گرديده است.

فرهنگ، ورزش، آموزش، محيط زيست و خدمات اجتماعي از جمله موضوعاتي است كه ماده قانون مصوب 16 اكتبر 1997 به تفسير آن پرداخته است. فرصت هاي شغلي بخش فرهنگ از سوي دولت ايجاد نمي گردند. بلكه اين فرصت ها توسط دولت هاي محلي و به طور عمده شوراهاي شهر و شخصيت هاي حقوقي، تئاترهاي ملي، مراكز هنري، مراكز موسيقي معاصر، موزه ها ، سازمان هاي خيريه و غيرانتفاعي، انجمن هاي تئاتر، رقص و كمپاني هاي دست اندر كار فعاليت هاي فرهنگي فراهم مي گردد.

وزارت فرهنگ، مديريت منطقه اي امور فرهنگي[33]  در زمينه اجراي پروژه هاي فرهنگي را فعال تر نمود. شمار فرصت هاي شغلي كه به موجب طرح ملي استخدام جوانان از اكتبر سال 1998 تا آگوست 1999 فراهم گرديده بر 11233 فرصت شغلي بالغ مي گردد. به عبارت ديگر از زمان اجراي طرح و در طي يك سال 11 درصد فرصت هاي شغلي در زمينه هاي مختلف فرهنگي و هنري محقق گرديده است.

سياست هاي زباني

زبان فرانسوي كه زبان رسمي جمهوري فرانسه است، به عنوان يكي از عوامل مهم يكپارچگي كشور توسط بيش از يكصد ميليون نفر در جوامع فرانسه زبان خارج از كشور تكلم مي گردد. در مواجهه با پديده جهاني شدن و ظهور شبكه هاي ارتباطي جديد، حفاظت از زبان فرانسوي و استفاده مستمر از آن به عنوان يك زبان بين المللي به اولويت اساسي كشور مبدل گرديده است. از اين رو، سياست حفاظت از جامعه فرانسه زبان در طي 20 سال اخير تقويت گرديده و هم اكنون مقولاتي چون تنوع فرهنگي و چند زبانگي را نيز تحت پوشش قرار مي دهد. ادارات متعددي تحت نظارت وزارت فرهنگ به مسائل و مشكلات پيش روي زبان فرانسوي رسيدگي مي نمايند. از جمله اين ادارات مي توان به موارد ذيل اشاره نمود:

1- اداره زبان فرانسوي[34] كه مسئوليت ترويج و غني سازي زبان فرانسوي در كشور و جوامع فرانسه زبان خارج از كشور را برعهده داشته و فعالانه سياست چند زبانگي را تشويق و ترويج مي نمايد.

2- مديريت كتاب و كتابخواني كه حمايت از انتشار كتب، مقالات، مجلات و نشريات علمي به زبان فرانسوي حمايت مي نمايد.

3- مديريت منطقه اي امور فرهنگي (DRAC) كه به اقدامات تشويقي در زمينه بالا بردن سطح آگاهي عامه مردم و به ويژه گردشگران خارجي از زبان فرانسوي پرداخته و كمك هاي مالي به اين امر اختصاص مي دهد.

4- پراكنش اطلاعات به زبان فرانسوي به واسطه ماده قانون ويژه خبررساني مصوب سال 1994 الزامي گرديد. براساس سهميه هاي اختصاص يافته، حداقل 40 درصد آوازها و سرودهاي ايستگاه هاي راديويي مي بايستي به زبان فرانسوي پخش گردد. همچنين حداقل 60 درصد فيلم هاي شبكه هاي تلويزيوني غيرماهواره اي نيز بايستي اروپايي بوده و 40 درصد ديگر فرانسوي باشند. از سال 1998، كانال 5 تلويزيون فرانسه (TV5) كه يك كانال بين المللي محسوب گرديده و به زبان فرانسوي برنامه پخش مي نمايد، با مشاركت 5 شبكه دولتي فرانسه زبان تأسيس گرديده و در حال پخش بيست و چهار ساعته برنامه هاي تلويزيوني در 7 منطقه جغرافيايي آفريقا، آسيا، اروپا، آمريكا، آمريكاي لاتين، ايالت كبك كانادا و كشورهاي خاور دور مي باشد.

5-  اداره جوامع فرانسه زبان وزارت امور خارجه مسئوليت ترويج زبان فرانسوي و گسترش جوامع فرانسه زبان در خارج را برعهده دارد. سياست هاي اتخاذي دولت نشان مي دهد كه ديگر نمي توان مقوله اتحاد و يكپارچگي ملي را در مخالفت و معاندت با تكثرگرايي فرهنگ هاي منطقه اي به شمار آورد و اين در حالي است كه كشور فرانسه از تعداد 98 تعهد منشور اروپا تنها 39 تعهد آن را پذيرفته است. تعهدات مذكور به اين خاطر برگزيده شده اند كه اجراي آنها چندان مشكل نبوده و ضديتي با قوانين و اصول قانون اساسي كشور ندارد.

ارتباط ميان رسانه ها و فرهنگ

قانون خبر رساني عمومي در مواجهه با چالش هاي فراروي رسانه هاي كشور كه در اثر افزايش تعداد رسانه هاي ارتباط جمعي حادث گرديده است، به تصويب رسيد. قانون مذكور جايگاه تلويزيون هاي دولتي را به طور شفاف مشخص و تاييد نموده و از آن به عنوان يك ابزار مهم و اساسي در فعاليت هاي فرهنگي و هنري و نشر فرهنگ حمايت و پشتيباني مي نمايد. لازم به ذكر است كه به منظور غنا بخشيدن به قانون مذكور اصلاحيه اي در نوع فعاليت تلويزيون هاي دولتي صورت گرفته است. براساس اصلاحيه فوق ميزان تبليغات تلويزيون از 12 دقيقه در ساعت به 8 دقيقه در ساعت تقليل يافته است. زمان اختصاص يافته به برنامه هاي تلويزيوني غير تبليغاتي به تلويزيون هاي دولتي اجازه خواهد داد تا كمتر ملاحظات تجاري را در پخش برنامه ها لحاظ كرده، بيشتر به فعاليت هاي فرهنگي و هنري پرداخته و از انعطاف پذيري بيشتري در برنامه ريزي هاي خود برخوردار گردند.

دولت فرانسه به جبران كمبود درآمد سالانه شبكه هاي تلويزيون دولتي، جبران خسارت هاي احتمالي و تخصيص منابع مالي بيشتر به تلويزيون هاي دولتي متعهد شده است. به عنوان يك اقدام احتياطي، شبكه هاي تلويزيون دولتي مبادرت به تشكيل يك گروه صنعتي قدرتمند و منحصر به فرد نموده اند تا از اين طريق بتوانند جهت رقابت در بازار جهاني پخش ديجيتالي برنامه هاي توليدي خود را گسترش دهند. علاوه بر موارد فوق، دولت در نظر دارد در آينده نه چندان دور دو اقدام مهم و حياتي ديگر يعني تأسيس تلويزيونهاي محلي و تأسيس تلويزيونهاي ديجيتالي را به منصه ظهور برساند.

جلوگيري و مبارزه با محروميت فرهنگي

حق استفاده و شركت در فعاليت هاي فرهنگي از جمله حقوق اساسي شهروندان فرانسوي مي باشد كه با هدف جلوگيري و مبارزه با محروميت فرهنگي در قانون اساسي كشور تصريح گرديده است. سازمان هاي مسئول نشر هنر و فرهنگ كشور در طرح هاي عملي دولت پيش بيني شده اند.

فعاليت هاي فرهنگي غالباً به عنوان شيوه اي كارآمد در جهت تقويت پيوندهاي اجتماعي مطرح مي باشند، اگرچه فرهنگ يك جايگزين محسوب نگرديده و به همين منوال هنرمندان نيز آخرين چاره جهت علاج هر نوع ضعف فرهنگي نمي باشند. اجراي برنامه هاي اجتماعي در اين رابطه بسيار سودمند بوده است. اين برنامه ها از سوي مجامع محلي و انجمن هاي حمايتي سازماندهي مي گردد. فعاليت هاي مشروح در ذيل در اين دو برنامه پيش بيني شده است:

1- آموزش و تعليم فرهنگي با همكاري مدارس كشور

2- آموزش خواندن و نوشتن با همكاري و هماهنگي كتابخانه هاي عمومي كشور

3- انعقاد تفاهم نامه با مجامع محلي در جهت توسعه كتابخواني در كشور

4- دسترسي عامه مردم به آموزش هنرهاي زيبا و آموزش فرهنگي

5- مشاركت جامعه در مرمت اماكن فرهنگي عمومي

6- توسعه و حمايت از فعاليتهاي غيرحرفه اي فرهنگي با همكاري كارشناسان بخش فرهنگ

طرح هاي موجود به عنوان فاكتورهاي اصلي مشاركت با مجامع محلي، انجمن هاي حمايتي دو جانبه، انجمن هاي اجتماعي و تأسيسات فرهنگي و آموزشي مطرح مي باشند.

آموزش هنرهاي زيبا

بنا بر سياست وزارت آموزش و پرورش فرانسه، كليه كودكان فرانسوي ملزم به گذراندن دوره هاي آموزش پايه اي و مقدماتي در زمينه هنرهاي زيبا مي باشند. از سال 1983، وزارت فرهنگ با همكاري وزارت آموزش و پرورش كشور به حال تكميل و غني سازي برنامه هاي آموزشي خود مبادرت نموده است. از جمله اهداف وزارت آموزش و پرورش فرانسه مي توان به گسترش زمينه آموزش هنرهاي زيبا در تمامي سطوح، افزايش همكاري و هماهنگي ميان تأسيسات آموزشي و سازمان هاي فرهنگي و جذب هنرمندان كشور در پروژه هاي مختلف فرهنگي و هنري اشاره نمود. وزارتخانه مذكور دوره هاي زماني مشخصي را جهت ارائه آموزش هنرهاي زيبا در مدارس كشور تعيين نموده است. لازم به ذكر است كه رشته هاي مختلف هنرهاي زيبا در دوره دبيرستان به دانش آموزان ارائه مي گردد. ماده قانون آموزش فرهنگي مصوب 6 ژانويه 1988 اهميت تدريس و آموزش هنرهاي زيبا در آموزش عمومي را تصريح مي نمايد. مديريت مركزي وزارت فرهنگ، به اجراي برنامه هاي مناسب نظير كلاس هاي آموزش ميراث فرهنگي و بازديد دانش آموزان مدارس راهنمايي از موزه ها و اماكن باستاني كشور مبادرت مي نمايد. اداره توسعه منطقه اي، به هماهنگي اقدامات مديريت مركزي وزارت فرهنگ در حوزه آموزش، برپايي كارگاه هاي هنري، برگزاري كلاس هاي فرهنگي و تقويت رابطه مستمر با وزارت آموزش و پرورش مبادرت مي نمايد. لازم به ذكر است كه در سطوح محلي و منطقه اي نيز، وزارت آموزش و پرورش از دفاتر آموزشي متعددي برخوردار مي باشد.

كميته هاي آكادميك مستقر در اين دفاتر مسئوليت اجراي برنامه هاي فرهنگي مدارس و كشور برقراري رابطه با مديريت منطقه اي امور فرهنگي وزارت فرهنگ را برعهده دارند. وزارت آموزش و پرورش و وزارت فرهنگ از طريق انعقاد تفاهمنامه هاي ويژه با مقامات محلي در خصوص آموزش هنرهاي زيبا با يكديگر همكاري مي نمايند.

صنايع فرهنگي

طي 30 سال اخير، صنايع فرهنگي كشور دچار تحولات زيادي گرديده است زيرا وسعت توليدات در زمينه هاي كتاب، نوار، فيلم، لوح فشرده ، و دي وي دي به طور مداوم از افزايش برخوردار بوده و توليد و توزيع اين محصولات وجهه بين المللي يافته و سياست هاي تجاري مدون تري در اين خصوص اتخاذ گرديده است. دولت فرانسه در مواجهه با بازارهاي رقابتي و در جهت غناي صنايع فرهنگي كشور و تضمين توليد انبوه و توزيع هر چه بيشتر اين محصولات مبادرت به تنظيم و تدارك سلسله حمايت هاي ويژه اي از صنايع فرهنگي كشور نموده است:

1-  افتتاح حساب هاي ويژه نظير صندوق كتاب ملي و حساب پس انداز صنعت فيلم و تلويزيون

2- اعطاي تخفيف هاي مالياتي نظير كاهش ماليات بر ارزش افزوده مطبوعات، كتب، سينما و وسايل سمعي و بصري

3-  تنظيم و ثبت قيمت ثابت بر پشت جلد كُتُب

4- اتخاذ تدابير تنظيمي نظير تعيين سهميه پخش برنامه هاي فرانسوي زبان

طي 15 سال گذشته، صنايع راديو و تلويزيون كشور در نتيجه گسترش شبكه هاي خصوصي متنوع گرديده است. لازم به ذكر است كه دولت فرانسه در 3 مورد ذيل به دخالت در امور راديو و تلويزيون كشور مبادرت مي نمايد:

1-  تنظيم كل بخش خبررساني كشور از طريق اختصاص فركانس

2-  تامين مالي تلويزيون هاي دولتي

3-  ارائه سهميه بندي زماني جهت پخش برنامه هاي متعدد نظير موسيقي و نمايش فيلم

قوانين فرهنگي

حوزه قانون جزييات
باستانشناسي ماده اصلاحيه مصوب 27 سپتامبر سال 1941 ويژه حفاري هاي باستانشناسي - قبل از حفاري اجازه دولت الزامي است (1941) شرايطي كه تحت آن حفار مي تواند ادعاي مالكيت اشياء حفاري شده را بنمايد، در اين قانون توصيف شده است.

- مقررات مربوط به اشياء اكتشافي زميني را به اشياء اكتشافي دريايي تعميم مي دهد.(1989)

معماري ماده قانون شماره 2-77 مصوب 3 ژانويه سال 1997 ويژه معماري حيطه فعاليت هاي اداره معماري و وظايف دولت در اين زمينه را مشخص مي نمايد.
آرشيوها ماده قانون شماره 18 مصوب 3 ژانويه سال 1979 ويژه آرشيوها مقررات ويژه آرشيوهاي دولتي و اسناد را توصيف مي نمايد.
آموزش هنرهاي

زيبا

ماده قانون شماره 20 مصوب 6 ژانويه سال 1988 ويژه آموزش هنرهاي زيبا مقررات ويژه آموزش و تدريس هنرهاي زيبا و مدارس راهنمايي و دبيرستان را تبيين مي نمايد.

شرايط دريافت مجوزهاي فرهنگي و هنري جهت تأسيس مراكز آموزشي فرهنگي و هنري را تعيين مي نمايد.

سمعي وبصري ماده قانون شماره 1067 مصوب 30 سپتامبر 1986 ويژه آزادي ارتباطات و اصلاحيه قانون (در سال 1994) تعيين مديريت مستقل جهت تنظيم امور پخش (1986)

تعيين سهميه هاي پخش براي برنامه هاي فرانسوي زبان در راديو و تلويزيون (1994 كتاب و كتابخواني ماده قانون شماره 766 مصوب 10 آگوست 1981، ويژه تثبيت قيمت كتاب ملزم نمودن كليه فروشندگان كتاب در جهت اتخاذ قيمت ثابت در فروش كتب و در نظر گرفتن حداكثر 5 درصد تخفيف در فروش)

كپي رايت ماده قانون شماره 546 مصوب 20 ژوئن 1992 ويژه ثبت كپي رايت (سپرده حقوقي) و ماده قانون شماره 1429 مصوب 31 دسامبر 1993 ويژه ثبت كپي رايت
  • ثبت الزامي كپي رايت تمامي اسناد ملّي (1992)
  • اختيارات دولت در خصوص ثبت اسناد ملّي (1993)
كالاهاي فرهنگي ماده قانون شماره 1477 مصوب 31 دسامبر 1992 ويژه محصولاتي كه مشمول برخي از انحصارات توزيع مي باشند.

ماده قانون شماره 877 مصوب 3 آگوست 1995 ويژه اعاده كالاهاي فرهنگي كه به طور غيرقانوني از كشور خارج شده اند.

  • وضعيت كالاهاي فرهنگي و خزائن ملي را توصيف نموده و شرايط صدور مجوز به صادرات كالاهاي فرهنگي تببين مي نمايد.
  • جلوگيري از تجارت غيرقانوني آثار هنري و تسهيل در برقراري همكاري هاي فرهنگي ميان كشورهاي عضو اتحاديه اروپا
زبان فرانسوي ماده قانون مصوّب 1975 ويژه تكلم زبان فرانسوي

ماده قانون شماره 665 مصوب 14 آگوست 1994 ويژه تكلم زبان فرانسوي

وضع مقرارت جهت استفاده از زبان فرانسوي در سازمانهاي بين المللي، كنفرانس ها، رسانه ها، تبليغات و كتب علمي
ميراث فرهنگي  ماده قانون 31 دسامبر 1913 ويژه بناهاي يادبود تاريخي

ماده قانون 2 مه 1930 ويژه حفاظت از بناهاي طبيعي و اماكن داراي ارزش هنري، تاريخي و علمي

ماده قانون شماره 590 مصوب 2 ژوئيه 1996 ويژه بنيادهاي ميراث فرهنگي

  • شرايط و مراحل مختلف حفاظت از ساختمانها و اشيا تاريخي و تعهدات مالكين بناهاي تاريخي (1913)
  • تدابير انديشيده شده در جهت حفاظت از بناهاي يادبود و مكانهاي طبيعي (1930)
  • برقراري ارتباط ميان دولت، مقامات محلي و اشخاص حقيقي و حقوقي به منظور تأمين بودجه بناهاي يادبود تاريخي ثبت نشده (1996)
املاك و دارايي هاي غير منقول فرهنگي  ماده قانون شماره 597 مصوب ژوئيه 1992 ويژه املاك و دارايي هاي غيرمنقول فرهنگي مشخص كردن املاك و داراييهاي غيرمنقول فرهنگي از كشور و معرفي آثار ادبي و هنري
دولت هاي محلي  قانون عمومي ويژه دولت هاي محلي / منطقه اي به تعيين صلاحيت مناطق، دپارتمان ها و شهرداري هاي كشور كه در زمينه فرهنگ فعال مي نمايند مبادرت مي ورزد.
وزارت فرهنگ ماده قانون شماره 394 مصوب 10 مه 1982 ويژه اختيارات وزارت فرهنگ

ماده قانون شماره 713 مصوب 11 ژوئن 1997 ويژه صلاحيت وزارت فرهنگ

اين 2 ماده قانوني به حيطه اختيارات و صلاحيت وزارت فرهنگ كشور پرداخته و جزئيات بسيطي از اين موارد را ارائه نموده اند.
رسانه هاي چندگانه ماده قانون شماره 811 مصوب 15 ژوئن 1996 ويژه حفاظت از حقوق مؤلفين رسانه هاي گروهي ارائه متون حقوقي در خصوص حفاظت از حقوق مولفين و جلوگيري از نسخه برداري غيرقانوني و المثني
موزه ها  ماده قانون شماره 1546 مصوب 13 ژوئيه 1945 ويژه موزه هنرهاي زيبا

ماده قانون شماره 532 مصوب 15 ژوئيه 1980 ويژه حفاظت از كلكسيون هاي ملّي

ماده قانون شماره 20 مصوب 7 ژانويه 1993 ويژه برپايي نمايشگاههاي هنرهاي معاصر

تعريف موزه ها؛ شرح رويكردهاي عملياتي؛ و موزه هاي ملي

تعلق گرفتن جريمه در صورت بي ارزشي انگاري و سرقت و غارت اين آثار هنري

معرفي ارگان هاي مسئول و نحوه برپايي نمايشگاه هاي هنرهاي معاصر

هنرهاي نمايشي  ماده قانون شماره 2339 مصوب 13 اكتبر 1945 ويژه هنرهاي نمايشي تنظيم فعاليت حرفه اي مقاطعه كاران هنرهاي نمايشي و تبيين شرايط صدور مجوز جهت اجراي نمايش هاي مختلف
ضمانت فرهنگي ماده قانون شماره 571 مصوب 23 جولاي 1987 ويژه توسعه و گسترش شركتهاي ضامن فرهنگي شرايط برخورداري شركتهاي ضامن فرهنگي از يك سري منافع مالياتي

صدور مجوز براي شركت هايي كه قصد تأسيس بنيادهاي فرهنگي را دارند.


چارچوبهاي حقوقي براي هنرمندان

بر اساس مفاد كار به قانون شماره ( 1-763 L )از خوانندگان، هنرپيشگان، تصنيف سازان گروه كر، موسيقيدانان، رهبران اركستر، ناشرين و بازيگران تئاتر تحت عنوان هنرمندان نمايشي نام برده مي شود. بر اساس قانون مذكور، تصويرگران مطبوعات چنانچه جزو اعضاي ثابت انجمن صنفي روزنامه نگاران باشند جزو پرسنل حقوق بگير شركت هاي انتشاراتي محسوب شده و قانون فوق شامل حال آنان نيز مي گردد.

تأمين اجتماعي / روابط كاري

افراد حائز شرايط ذيل مي توانند در دفتر استخدامي هنرهاي نمايشي وابسته به اداره استخدام ملي فرانسه ثبت نام نمايند:

1- هنرمندان نمايشي كه طي يك دوره 12 ماهه، 507 ساعت سابقه فعاليت نمايشي داشته باشد. (البته لازم به ذكر است كه دوره زماني تحصيلات عالي در اين زمينه نيز به مدت سنوات خدمتي اضافه مي گردد).

2- افرادي كه وابسته به انجمن هاي مديريت كپي رايت بوده و حداقل 5 سال سابقه كار داشته باشند.

3- دريافت كنندگان رتبه اول يا مدال طلا از كنسرواتور ملي موسيقي و رقص

تدابير مالياتي

مولفين و تصنيف سازان كشور علاوه بر برخورداري از تخفيف از ماليات 10 درصدي كه شامل كليه حقوي بگيران كشور مي گردد از تخفيف مالياتي 25 درصدي در ماه برخوردار مي گردند. لازم به ذكر است كه به ماترك مؤلفين كشور نيز ماليات تعلق مي گيرد. يك نوع كسر مالياتي در خصوص هزينه هاي حرفه اي نيز به هنر پيشگان حرفه اي فيلم و سينما، خوانندگان حرفه اي اپرا، تصنيف سازان حرفه اي (25%)، موسيقيدانان حرفه اي، خوانندگان حرفه اي كُر، ناشرين، مديران صحنه (20%)، پرسنل حرفه اي صنعت فيلم (20%)، روزنامه نگاران حرفه اي، ويرايشگران / نويسندگان حرفه اي، عكاسان حرفه اي، منتقدين سينما و موسيقي و درام (30%) تعلق مي گيرد.

برخي از تحقيقات را مي توان از درآمدهاي ماليات پذير كسر نمود. براي مثال مي توان به موارد زير اشاره نمود:

1- هزينه كمك خرجي هاي پرداخت شده به هنرپيشگان، خوانندگان اپرا، تصنيف سازان كر و مديران صحنه در تور،

2- كمك هزينه هاي توري پرداخت شده به هنرمندان نمايشي

3- مزاياي جبران هزينه هاي مسافرتي حرفه اي موسيقيدانان، مباشرين و خوانندگان كر

جايزه علمي مشهور نوبل از پرداخت ماليات معاف مي باشد. از 1 ژانويه 1986، جوايز متعدد ادبيات، هنر و علوم نيز تحت يك سري شرايط خاص از معافيت مالياتي برخوردار مي گردند.

به طور كلي به جز جوايز فرهنگي و هنري و فعاليت هاي آموزشي، ساير خدمات فرهنگي و خريد و فروش آثار فرهنگي مشمول ماليات بر ارزش افزوده مي گردند.

دو نوع نرخ عمده ماليات بر ارزش افزوده به شرح ذيل وجود دارد:

1- نرخ تخفيف دار ماليات بر ارزش افزوده 5/5 درصدي كه شامل آثار هنري از قبيل نقاشي، مجسمه سازي، ليتوگرافي و صنايع دستي مي گردد.

2- نرخ معمولي ماليات بر ارزش افزوده كه 5/19 درصدي مي باشد.

نرخ تخفيف دار ماليات بر ارزش افزوده (VAT) شامل حال مؤلفين، هنرهاي نمايشي و صنايع فيلم و كتاب مي گردد و اين نوع تخفيف به آثار معماري، برنامه هاي كامپيوتري و فيلم هاي مستهجن و خشونتي تعلق نمي گيرد.

اين تبصره شامل حال معماران، مؤلفين برنامه هاي كامپيوتري و ديگر افرادي كه مبادرت به فروش يا تكثير آثار فرهنگي مي نمايند، نمي گردد. اشخاص حقيقي و حقوقي كه به طور عادي در يك زمينه فرهنگي يا هنري به صورت حرفه اي فعاليت مي نمايند امّا حقوق بگير نيستند (نظير عكاسان) به شرطي از ماليات سالانه مشاغل معاف مي گردند كه مقامات محلي آنان را از ماليات معاف نمايند زيرا خود آنان اين قبيل ماليات ها را وضع مي نمايند.

حق چاپ و نشر

حقوق مؤلفين

سياست وزارت خصوص حقوق مؤلفين در سطوح داخلي و بين المللي با چالشهايي روبرو است كه دولت و افراد ذينفع مي بايستي مشتركاً به آن بپردازند. از جمله اين چالشها مي توان به تقويت مديريت جامع و همه جانبه حقوق مؤلفين و پيوستن به پديده جهاني شدن تجارت و ايجاد شبكه هاي جديد فنآوري اشاره نمود. مديريت جامع در حوزه حقوق مؤلفين در صورتي محقق مي گردد كه ارزيابي مجددي در مفاد ماده قانون مصوب سال 1985 ويژه حقوق مؤلفين كشور صورت بگيرد.

ماليات بندي بر نوارهاي كاست

بر طبق قانون دارايي هاي غيرمنقول كشور به مؤلفين آثار فرهنگي و هنري مبلغي از محل ضبط مجدد اثر روي ديسك يا نوار ويدئويي و بهره برداري خصوصي از اثر تعلق مي گيرد. لازم به ذكر است كه ساير كادر فرهنگي و هنرمندان كشور نيز از اين حق برخوردار مي باشند. در جهت برطرف نمودن نقص هاي موجود در قانون كپي رايت نظير افزايش كپي برداري از آثار براي استفاده هاي جمعي، ماده قوانين

(L.1222ِ10, R.332ِ1) و اصلاحيه هاي قانون املاك و دارايي هاي غيرمنقول، نحوه واگذاري قانوني حقوق كپي برداري به انجمن هاي ذينفع را تغيير داده است. اين حقوق قانوني كه اجراي آنها الزامي است از سوي وزارت فرهنگ سازماندهي مي گردد. لازم به ذكر است كه وزارت فرهنگ تنها مرجع ذيصلاح جهت منعقد نمودن موافقتنامه ميان افراد ذينفع در اين خصوص مي باشد.

حقوق قرضه عمومي

دستورالعمل عمومي ويژه حقوق قرضه مؤلفين در زمينه املاك و دارايي هاي غيرمنقول كه از سوي كميسيون جوامع اروپايي صادر گرديده، اتخاذ قوانين هماهنگ در اين زمينه را براي كشورهاي عضو الزامي نموده است. اگرچه يك چنين حقوقي پيش از اين به صورت قانوني در فرانسه وجود داشته اما تاكنون سازمان هاي ذيربط و علي الخصوص كتابخانه هاي كشور آن را اجرا ننموده اند. وزير سابق فرهنگ خانم كاترين تراتمن، خانم جين ماري بورزيكس را مأمور نمود تا حقوق قرضه ويژه كتابخانه هاي كشور را بررسي نموده و در اين زمينه پيشنهادات و طرح هاي مناسب كاربردي ارائه نمايد. نتايج به دست آمده از بررسي حقوق قرضه كتابها نشان داد كه موضوع حقوق قرضه بايد با در نظر گرفتن دو اصل معقول و منطقي بررسي گردد؛ يكي حقوق مولفين (پرداخت حق الزحمه اي منصفانه به مؤلفين در جهت پيگيري فعاليت هاي فرهنگي و هنري) و ديگري حقوق عمومي نظير دسترسي يكسان عامه مردم به كتاب هاي مختلف و كتابخانه هاي سراسر كشور مي باشد.

ميراث فرهنگي

برخورداري مؤلفين از حقوق انحصاري شان مشمول مرور زمان مي باشد. مولفين كشور در طول حيات خود از حق انحصاري آثارشان به هر شكل كه مايل باشند سود كسب مي نمايند. طبق ماده قانون مصوب 27 مارس 1997 املاك و اموال مؤلف تا مدت زمان 7 سال پس از وفات به وارث وي تعلق دارد امّا پس از طي اين دوره آثار وي به عنوان املاك و دارايي هاي ملّي ضبط مي گردند.

موسسات فرهنگي

منشور واگذاري خدمات دولتي در زمينه هنرهاي نمايشي پس از انجام مذاكرات مفصل با مقامات محلي، دپارتمان هاي دولتي و بخش هاي حرفه اي ذينفع تنظيم گرديد. اين منشور سند سياسي است كه اصول كلي اقدامات دولت را در زمينه هنرهاي نمايشي تعريف و توصيف مي نمايد. هدف منشور مذكور تقسيم مسئوليت اداره مراكز هنرهاي نمايشي كشور ميان مقامات محلي و كشوري مي باشد. بدين ترتيب هدف منشور مذكور فراهم آوردن محيط كاري آزاد براي هنرمندان در جهت خلق آثار ابتكاري و اعطاي آزادي به شهروندان در جهت انتخاب فعاليتهاي فرهنگي خود مي باشد. منشور مذكور 4 حيطه مسئوليتي را براي سازمان هاي يارانه گير كشور مشخص و تعريف مي نمايد. اين حيطه هاي مسئوليتي عبارتند از:

1- مسئوليت در حوزه هنر كه در جهت:

• آشنا ساختن عامه مردم با محدوده اي از آثار هنري تاريخي و معاصر.

• معرفي فعاليت هاي فرهنگي و هنري معاصر و ارتقاء سطح كيفي و كمي چنين فعاليت هايي در جامعه

• حضور دائمي هنر، فرهنگ و هنرمندان در اجتماع

•معرفي اشكال و صور نادر فرهنگ و هنر اجرا مي گردد.

2- مسئوليت در حوزه منطقه اي كه مواردي نظير:

• پوشش دادن سراسري مؤسسات هنرهاي نمايشي با اطمينان از اقتصادي بودن آنها و طراحي برنامه ريزي اوليه جهت در پيش گرفتن راهبرد توزيعي در هر دو سطح ملي و منطقه اي

• تلاش در جهت دسترسي اقشار مختلف جامعه به اجراهاي زنده فرهنگي و هنري از طريق نشر توليدات فرهنگي و هنري براي طبقات اجتماعي كه از اين امكانات و تسهيلات محروم مي باشند.

• تأسيس مراكز مرجع جهت تهيه اطلاعات و اسناد فرهنگي مورد نياز را شامل مي گردد.

3- مسئوليت اجتماعي:

• ارائه آموزش به نسل هاي آينده در خصوص ماهيت و ملزومات فعاليت هاي فرهنگي و هنري

• برقراري روابط ويژه با دانشگاه هاي كشور

• اصلاح الگوهاي رفتاري در بخش هايي از جامعه كه نه به دور از فعاليتهاي فرهنگي بوده و نه درگير فعاليت هاي فرهنگي مي باشند.

• كاهش نابرابري هاي فرهنگي و فعاليت در جهت برقراري تساوي اجتماعي براي آن دسته از اقشار جامعه كه از محروميت فيزيكي، اقتصادي و آموزشي رنج مي برند.

4- مسئوليت حرفه اي:

• كمك به ديگر سازمان هاي فرهنگي و هنري جهت گسترش و توسعه مهارت ها، دانش كاربردي و امكانات و تسهيلات

• گروه هاي آماتور نيز مي توانند از خدمات مشاوره و اطلاع رساني اين موسسات سود ببرند.

• برگزاري دوره هاي آموزشي ويژه و بازآموزي براي هنرمندان جوان، تكنسين ها و مديران فرهنگي كشور برنامه مذكور اخيراً در مورد هنرهاي تجسمي نيز به اجرا درآمده است. براي اين منظور يك منشور جديد براي آموزش تخصصي تهيه گرديده است.

حمايت از خلاقيت هاي فرهنگي

الف) مراكز هنرهاي معاصر: تعداد 32 مركز هنري كه يارانه دريافت مي نمايند در  16 منطقه كشور داير مي باشند. مراكز هنري كشور از طريق يك سياست متمركز بر برپايي نمايشگاه،  نشر، انجام تحقيقات هنري و ادبي، ارائه آموزش، تأمين بودجه آثار هنري، فراهم آوردن امكانات اقامتي براي هنرمندان و توسعه فعاليت هاي تحقيقاتي و تجربي خود مبادرت مي نمايند.

ب) صندوق هنرهاي معاصر منطقه اي[35]: اين صندوق در سال 1982 در پي سياست تمركززدايي تأسيس گرديد. صندوق فوق دفاتري را در كليه مناطق حومه پايتخت بازگشايي نموده و جوايز رئونيون را براي هنرمندان در نظر گرفت. از زمان تأسيس اين دفاتر، صندوق هنرهاي معاصر منطقه اي، كلكسيون غني و متنوعي از آثار فرهنگي را جمع آوري نموده كه حاصل زحمت 2691 هنرمند مي باشد. كلكسيون فوق 1256 اثر هنري را در خود جاي داده است. اين دفاتر، اماكن متعددي را به نمايش و حفاظت از آثار هنري اختصاص داده و مسئوليت توسعه، ترويج و تشويق هنرهاي معاصر و انجام فعاليت هاي آموزشي منظم و نشر كتاب را برعهده دارد.

پ) كمك و پشتيباني از آثار هنرمندان جوان: مركزي در شهر پاريس راه اندازي شده است كه به نمايش آثار هنرمندان جوان كشور مبادرت مي نمايد. علاوه بر يك مركز نمايشگاهي، اين فضاي جديد نقش يك نمايشگاه كمكي را براي هنرمندان هنرهاي معاصر، انجمن ها، گالري ها، مدارس و مراكز هنري ايفا مي نمايد. همراه با مراكز هنري منطقه اي، مركزي در جهت نشر هر چه بهتر آثار هنرمندان جوان در تمام نقاط كشور فعاليت مي نمايد.

طرح هاي تشويقي جهت مشاركت در حيات فرهنگي

از جمله اقدامات راهبردي وزارت فرهنگ فرانسه تشويق به مشاركت گسترده در حيات فرهنگي كشور مي باشد و اين به نوبه خود نيازمند تلاش فراوان در جهت افزايش سطح تقاضاي آثار هنري، ميراث فرهنگي و توسعه فعاليتهاي غيرحرفه اي در كليه زمينه هاي هنري مي باشد.

آموزش هنرهاي زيبا از اهميت ويژه اي در سياست توسعه فرهنگي فرانسه برخوردار است. براي اين منظور برنامه ها و طرح هاي مربوطه از طريق ارائه آموزش هاي تخصصي تحت نظارت وزارت فرهنگ و مقامات محلي به اجرا در مي آيند. كميسيون بين وزارتخانه اي نيز در امر آموزش و فرهنگ جهت اجراي اقدامات مشترك توسط وزارت فرهنگ و وزارت آموزش و پرورش تشكيل گرديده است. كارشناسان حرفه اي فرهنگي كشور به تعليم هنري پرسنل آموزشي كشور ترغيب و تشويق گرديده اند. مدارس ابتدايي كشور موظف گرديدند كه در هفته يك ساعت آموزش موسيقي براي بچه ها ارائه نمايند.  تلاش هايي نيز در خصوص آموزش بزرگسالان و كارگران صورت گرفته است. وزارت فرهنگ موافقتنامه هايي را بين مسئولان آموزش بزرگسالان و كارگران كشور منعقد نموده است. از شبكه هاي دست اندركار درخواست گرديد كه همكاري خود را با مؤسسات آموزشي، دانشگاه ها و ديگر ساختارهاي آموزشي كشور افزايش دهند. وزارت فرهنگ به دنبال تدارك امكانات آموزشي است كه اساس فعاليت هاي فرهنگي و هنري بازديد كنندگان را تشكيل مي دهد.

علاوه بر فعاليت وزارتخانه مذكور در زمينه هاي آموزش و آگاهي عمومي، اين وزارتخانه همچنين در جهت تثبيت قيمت محصولات فرهنگي تلاش مي نمايد. كليه سازمان هاي فرهنگي نظير مؤسسات بزرگ دولتي حداكثر تلاش خود را به كار مي برند تا قيمت ها را به ويژه براي قشر جوان و محروم، كاهش دهند. در حوزه سينماي كشور يك روز در هفته، قيمت بليط به حدي كاهش مي يابد كه تقريباً كليه مردم قادر به تماشاي فيلم در سينما مي گردند.

تسهيلات كارت اعتباري كه در سراسر فرانسه قابل استفاده مي باشد، در خصوص موزه هاي ملي نيز به اجرا درآمد. دارنده اين كارت پس از پرداخت وروديه معمولي قادر مي باشد يك شخص زير 26 سال را به صورت رايگان همراه خود به موزه دعوت نمايد. سياست قيمت هاي نازل به موسسات و ساختارهاي فرهنگي مشابه كشور نيز تعميم داده شده است. كارت فرهنگ جوانان كه براي استفاده در يك محدوده جغرافيايي محدود به جوانان اعطا مي گردد يك سيستم تشويقي مؤثر مي باشد. وزارت فرهنگ با اعمال تخفيف هاي ويژه در خصوص هزينه حمل و نقل و بازديد جوانان از 20 مكان برگزاري جشنواره هاي هنري و فرهنگي آنان را تشويق به بازديد از اين نمايشگاه ها مي نمايد.

وزارت فرهنگ فرانسه همچنين تدابيري به شرح ذيل جهت گسترش مشاركت فرهنگي اتخاذ نموده است:

1- از اول ماه اكتبر 1999، تعداد 98 بناي يادبود ملي كه تحت مالكيت دولت بوده اند، توسط سازمان فرهنگي صندوق ملي بناهاي تاريخي[36] اداره مي گردند به غير از فصل جهانگردي يعني از اول اكتبر تا 30 ماه مه، بازديد از اين بناها براي عموم آزاد است.

2- از اول ژانويه سال 2000، بازديد از موزه ملي در اولين يكشنبه هر ماه مجاني و آزاد مي باشد. جوانان زير 18 سال مي توانند بدون پرداخت هزينه اي، از تمامي بناهاي يادبود كشور بازديد نمايند. تئاترهاي ملي نيز روزهاي سه شنبه هر ماه به بازديدكنندگان خود تخفيف ويژه مي دهند.

انجمن هاي فرهنگي؛ هنرهاي حرفه اي

فعاليت هاي هنري غيرحرفه اي توسط بخش هاي بزرگي از جامعه انجام مي گيرند. در حدود 50 درصد از جمعيت كشور كه بالاي 15 سال سن دارند در زمان فراغت خود در فعاليت هاي تئاتري، موسيقي، رقص، هنرهاي تجسمي و نوشتاري شركت مي نمايند.

راهبردهاي تشويقي جهت مشاركت در فعاليت هاي غيرحرفه اي به دو دليل عمده ذيل در حال بررسي مجدد مي باشند:

1ـ فعاليت هاي هنري غيرحرفه اي نقش بسيار مهمي را در پيشرفت اشخاص و يكپارچگي اجتماعي برعهده دارند.

2ـ به رسميت شناختن اين قبيل فعاليت ها موجب انسجام و وحدت مردم و فعاليت هاي هنري حرفه اي مي گردد.

به طور كلي، مشاركت در فعاليت هاي فرهنگي و هنري غيرحرفه اي يكي از بهترين راه هايي است كه اشخاص مي توانند از اين طريق از اطلاعات هنري آگاهي يابند. از هنرمندان حرفه اي و موسسات فرهنگي كشور درخواست گرديده  تا با ارائه كمك، پيشنهاد و آموزش نقش خود را در اين زمينه افزايش دهند و اين خود مستلزم دسترسي به مراكز مرجع قابل اعتماد مي باشد كه اسناد، اطلاعات و ديگر امكانات را جهت نمايش آثار غيرحرفه اي تدارك مي نمايند. در اين مراكز، افراد غيرحرفه اي و حرفه اي قادر خواهند بود كه با يكديگر ملاقات، تبادل دانش و مهارت نموده و از تجربيات يكديگر بهره مند گردند. برخي از موسسات هنري و فرهنگي از قبيل مدارس موسيقي و تئاترها به تأسيس چنين مراكزي مبادرت مي نمايند.[37].


سازمان بين المللي فرانكوفوني[38]

اصطلاح فرانکوفونی به معنای مجموعه ملت ها و دولت های فرانسوی زبان، برای نخستین بار در زبان فرانسوی، در سال 1880 از سوی یک جغرافی دان فرانسوی، پیشنهاد و به کار گرفته شد. وی این واژه را برای توصیف مناطقی جغرافیایی به کار برد که به زبان فرانسوی گفتگو می کنند. توضيح اين كه واژه فرانسه زبانی، نشانگر کشورهایی است که فرانسه، زبان رسمی (واحد یا غیرواحد)، زبان مادری بخش بزرگی از جمعیت موجود در آنها، زبان فرهنگ، و یا زبانی است که از سوی برخی طبقات اجتماعی مورد استفاده قرار می گیرد. با این همه این دسته ها به اینجا پایان نمی یابد. در برخی کشورهای زبان فرانسه با وجود اینکه زبان رسمی است، نه زبان مادری است و نه زبانی که اغلب مردم از آن استفاده می کنند.

زبان فرانسه به عنوان سومین زبان رایج دنیا و زبان رسمی ۲۹ کشور دنیا همواره یکی از زبانهای محبوب و مورد علاقه مردم بوده است و می باشد. واژه فرانکوفونی[39] با حرف آغازین بزرگ، به مجموعه دولتها و حکومتهایی گفته می شود که زبان فرانسه، زبان مشترک آنهاست. این واژه با حرف کوچک به معنای فرانسه زبانی، یکی از عناصر تشکیل دهنده سیاست خارجی فرانسه است. سازمان بين‌المللي فرانكفوفي با 63 كشور عضو و حدود 750 ميليون نفر جمعيت در سال 1970به سبك جامعه كشورهاي مشترك المنافع[40] كه انگليسي زبان بودند، تشكيل شد. جمعيت كل كشورها و دولت‌هاي عضو سازمان بين المللي فرانكفوني حدود 750 ميليون نفر است كه در ميان 175ميليون نفر آنها به طور كامل فرانسه زبان هستند. فرانسه و انگليسي تنها زبان‌هايي هستند كه در پنج قاره جهان به آنها تكلم مي‌شود. فرانسه تنها زبان رسمي 12 كشور و يكي از زبان هاي رسمي در 17 كشور ديگر فرانكفوني است. در كشورهاي گروه دوم معمولا زبان هاي انگليسي، عربي،‌ اسپانيايي يا پرتغالي نيز به عنوان زبان رسمي رواج دارد. ده كشوري كه بيشترين فرانسه زبانان در آنها وجود دارند عبارتنداز: فرانسه، الجزاير،كانادا، مغرب، بلژيك، ساحل عاج، تونس، كامرون، جمهوري دموكراتيك كنگو و سوئيس هستند. فرانسه همچنين به طور كامل يا جزيي زبان مادري پنج كشور اروپايي يعني فرانسه ، بلژيك، سوئيس، لوگزامبورگ و موناكو است كه در مجموع حدود 70 ميليوني نفر جمعيت دارند. در اروپاي مركزي و شرقي نيز كشورهاي روماني، سپس لهستان و مولداوي كشورهايي هستند كه بيشترين شمار فرانسه زبان ها را درخود جاي داده اند. بيشترين شمار فرانسه زبان ها در قاره آفريقا هستند كه 11 درصد جمعيت كل آفريقا را تشكيل مي‌دهند. در همين قاره، الجزاير كه عضو فرانكفوني نيز نيست با 16ميليون نفر فرانسه زبان جامعه دوم آفريقا را تشكيل مي دهد. بعد از اين كشور ساحل عاج با 12ميليون نفر فرانسه زبان در جايگاه بعدي قرار دارد. زبان فرانسه همچنين در كنار انگليسي، چيني، اسپانيايي، روسي و عربي يكي از زبانهاي رسمي سازمان ملل و زبان رسمي در اتحاديه آفريقا است.[41] در سطح فرانسه ، وزارت فرهنگ و ارتباطات ، شورای عالی فرانکوفونی ، دفتر امور فرانکوفونی وزارت امور خارجه ، اداره کل روابط فرهنگی، علمی و فنی وزارت امور خارجه ، اداره توسعه وزارت همکاری ها و کمیته ملی بازی های فرانکوفونی ، مسئولیت تنظیم سیاست فرانسه در قبال کشورهای فرانسه زبان و اجرای تصمیمات آن را به عهده دارند .

گردهمایی دوسالانه کشورهای فرانسوی زبان

در ابتدای سال های 60، برخی از سران کشورهای تحت سلطه ی سابق فرانسه، که خود از آموزش های فرانسوی برخوردار بودند، از جمله حمانی دیور( نیجریه)، حبیب بورقیبه ( تونس)، نوردوم سیهانوک (کامبوج) و لئوپول سدار سنگور (سنگال)، طرحی برایِ گردهمایی ِ کشورهای تازه استقلال یافته ای را پیشنهاد کردند که خواهان ِ تداوم ارتباط فرهنگی و زبانی خود با کشور فرانسه بودند. در آن زمان دولت فرانسه پاسخ روشنی به این پیشنهاد نداد. با این وجود، در سال 1960 چندین کشور فرانسوی زبان، کنفرانسی با شرکت ِ وزیران آموزش و پرورش ِ کشورهای فرانسوی زبان برگزار  کردند. سپس در سال 1961، مؤسسه ی دانشگاه های فرانسوی زبان تأسیس شد. در سال 1969، نخسنین نشست دولت های فرانسوی زبان، با ریاست آندره مالرو، وزیر وقت فرهنگِ فرانسه، در نیامی، پایتخت نیجر برگزار شد. در سال 1970، آژانس همکاری های فنی- فرهنگی، به ابتکار سازمان مشترک افریقا- مالگاش بنیان شد. منشور این آژانس در 20 مارس 1970 به امضای 21 کشور رسید و در ابتدا فعالیت اش به حیطه فنی محدود شد.

در سال 1973، نخستین اجلاس سران افریقایی – فرانسوی، با طرد کانادا و کبک در پاریس برگزار شد. در آن زمان پاریس نمی خواست کبک را به عنوان دولت شرکت کننده بپذیرد. در سال 1984، شورای عالی دولت ها و ملت های فرانسوی زبان به همراه یک شبکه تلویزیونی بین المللی راه اندازی شد. دو سال پس از آن یعنی در سال 1986، نشست سران دولت ها ی فرانسوی زبان برای نخستین بار در کاخ ورسای گرد هم آمدند. کانادا سرانجام پذیرفت که کبک به عنوان « دولت شرکت کننده» حضور یابد.

از سال 1986 تا 2012 ، چهارده نشست در کشور های مختلف فرانسوی زبان برگزار شده است. نخستین نشست که فوریه 1986 در ورسای برگزار شد، اهمیت ویژه ای دارد. در این سال، فرانسوآ میتران، رئیس جمهور وقت فرانسه، 41 رئیس دولت کشور های فرانسوی زبان را برای نخستین بار در کاخ ورسای دعوت کرد. از این تاریخ به بعد، تقریباً هر دو سال یک بار نشستی به منظور بررسی وضعیت آموزش در کشورهای فرانسوی زبان و همکاری با دیگر سازمان های نین المللی در جهت بهبود وضعیت آموزش برگزار شده است. تعداد کشورهای عضو نیز از 49 به 51 کشور افزایش یافته است. در سال 1993، عضویت کشور های غیر فرانسوی زبان از جمله رومانی و مولداوی نیز در این نشست های دو سالانه پذیرفته شد. اهداف آژانس نیز به سوی همکاری های اقتصادی، پیشگیری از تشنجات بین کشورهای عضو، همکاری با سازمان های جهانی برای حفظ حقوق بشر و حضور در عرصه سیاست جهانی پیشرفته است. نشست های بعدی به ترتیب در: کبک (1987)، داکار(1989)، شایو(1991)، گران- به (1993)، کوتونو (1995)، هانوی (1997)، مانتون (1999)، بيروت(2002)، اوآگادوكو( 2004)، بخارست( 2006)، كبك( 2008)، مونتروي( 2010)، كينشازا( 2012) برگزار شده اند.[42]در حال حاضر اين نهاد متشكل از 77 دولت است كه از اين تعداد 50 دولت عضو و 27 دولت ناظر هستند.[43]

نهادهای فرانکوفونی در فرانسه: نهادهای بین المللی فرانکوفونی عبارتند از :

1- کنفرانس سران کشورهای فرانسه زبان ( هر دو سال یک بار )

2- کنفرانس وزرای مسئول فرانکوفونی ( یک بار در سال )

3- شورای دائم فرانکوفونی ( هر 3 ماه یک بار در پاریس در سطح نمایندگان هر کشور تشکیل جلسه می دهند )

4- کنفرانس وزرای آموزش و پرورش کشورهای فرانسه زبان . این نهاد قدیمی ترین سازمان فرانکوفونی است که در سال 1960 ایجاد شد .

5- کنفرانس وزرای ورزش و مسائل جوانان ( از سال 1969 تا کنون )

6- آژانس همکاری های فرهنگی و فنی ( ACCT  ) ( از 1970 )

7- انجمن دانشگاه های فرانسه زبان ( 1961 )

8- کانال تلویزیونی 5 ( 1984 ) که شامل کانال بین المللی 5 فرانسه ، کانال 5 کبک ، کانال 1 و 2 و 3 فرانسه ، RTBF بلژیک و SSR سوئیس می باشد .

9- دانشگاه سنگور اسکندریه : این دانشگاه در سال 1990 در شهر اسکندریه مصر تاسیس شد و زبان تدریس آن فرانسوی و به صورت خصوصی اداره می شود . در رشته های تغذیه و بهداشت ، علوم اداری و مدیریت ، محیط زیست و مدیریت میراث فرهنگی دانشجو می پذیرد .

10- انجمن بین المللی شهرداران و مسئولان شهرهای کلان فرانسه زبان

11- شورای بین المللی نمایندگان مجلس کشورهای فرانسه زبان

12- اجلاس تجاری کشورهای فرانسه زبان

13- کمیته بین المللی بازی های کشورهای فرانسه زبان : دومین دور بازی ها در پاریس در 1994 برگزار شد و گرد همایی آینده در 1997 در ماداگاسکار برگزار شد


مصوبات برخي اجلاس‌هاي فرانكوفوني

اجلاس سران فرانكوفوني نخستين بار در سال ۱۹۸۶در ورساي واقع در حومه پاريس و با حضور ‪۱۵تن از سران كشورها و نيز هيات هاي ۴۲ كشور و جامعه از پنج قاره برگزار شد. اهم مصوبات اجلاس‌هاي قبلي فرانكوفوني :

- اجلاس سران ‪ ۱۹۸۶در پاريس: ايجاد ساختار كمك به توسعه با استفاده از منابع مالي كشورهاي "شمال" (شامل فرانسه، كانادا، بلژيك و ايالت فرانسه زبان "كبك" كانادا)، ايجاد يك آژانس بين‌المللي فرانسه‌ زبان تصاوير تلويزيوني و گسترش محدوده پخش برنامه‌هاي تلويزيوني فرانسه زبان (TV5) ، اتخاذ تدابيري در زمينه اطلاع‌رساني، انتشار، تدريس و آموزش.

- اجلاس ‪ ۱۹۸۷ايالت كبك (كانادا) :تصميم‌گيري درباره پرچم پنج رنگ سازمان كه هر يك معرف رنگ نمادين يكي از پنج قاره است.

- اجلاس ‪ ۱۹۸۹داكار (سنگال) : محور بحث‌ها در اين اجلاس درباره توسعه، بدهي و محيط زيست كشورها بود. فرانسوا ميتران، رييس جمهوري وقت فرانسه، حذف بدهي عمومي ‪ ۳۵ كشور فقيرتر سازمان فرانكوفوني به فرانسه را اعلام كرد.

- اجلاس ‪ ۱۹۹۱پاريس : فرانسوا ميتران اين اجلاس را نشست "توسعه و پختگي" ناميد. محور بحث ها بر تشويق كشورهاي "شمال" به‌ادامه روند دمكراسي آغازشده در كشورهاي "جنوب" بويژه در آفريقا متمركز بود.

- اجلاس ‪ ۱۹۹۳جزيره موريس : اين اجلاس تصميم گرفت درحمايت از فرانسه‌زباني دربرابر انگليسي‌زباني به رهبري آمريكا، از طريق همكاري نزديك‌تر فعاليت كند.

- اجلاس ‪ ۱۹۹۵كوتونو (بنين) : ايجاد سمت دبيركلي سازمان فرانكوفوني كه متصدي آن درعين حال سخنگوي سياسي و نماينده رسمي سازمان است و مي‌تواند نقش‌فعالتري در صحنه بين‌المللي ايفا كند.

- اجلاس ‪ ۱۹۹۷هانوي (ويتنام) : انتخاب پطرس غالي به عنوان اولين دبيركل سازمان فرانكوفوني .

- اجلاس ‪ ۱۹۹۹مونتكن (كانادا) : پيشنهاد ژاك شيراك درباره ايجاد يك مجموعه نظارت بر حقوق بشر تاييد شد. اين اجلاس بر ضرورت تعميق روند دمكراسي و تقويت حكومت قانون نيز تاكيد كرد.

- اجلاس ‪ ۲۰۰۲بيروت : عبدو ديوف، رييس‌جمهوري سابق سنگال، به‌عنوان دبيركل اين سازمان انتخاب شد. مسئولان ‪ ۵۵كشور نظر مخالف خود را با حمله خودكار به عراق اعلام كردند و خواستار يك راه‌حل از طريق مذاكره براي بحران ساحل عاج و خاورميانه شدند.

- اجلاس ‪ ۲۰۰۴اواگادوگو (بوركينا فاسو) : يادآوري و تاكيد بر اولويت هاي اصلي در زمينه حقوق بشر و احترام به اصول دمكراسي .

از اولین اجلاس سران کشورهای فرانکوفونی در پاریس به سال 1986 تا کنون ، پیشرفت های زیادی در هرچه نزدیکتر کردن کشورهای عضو حول محور مشترک زبان حاصل شده است . ایجاد انستیتوهای فرانسه زبان ( هانوی ، پنوم پن ، صوفیا ...) گسترش کانال تلویزیونی 5 به آسیا ، حمایت از موضع فرانسه در مذاکرات گات ، ارسال کتاب به کشورهای آفریقایی ، توجه جدی به کشورهای اروپای شرقی ( بلغارستان بیشترین استقبال را از تلویزیون فرانسه نموده است ) ، تشویق چند زبانی در نهاد های ارو پایی با تاکید به زبان فرانسه به عنوان عنصر مشترک هویت کشورهای هندو چین ، توجه مجدد به لبنان به عنوان پایگاه اصلی زبان فرانسه در خاور میانه و برگزاری دومین بازی های فرانکوفونی در پاریس ( 1994 ) از جمله موفقیت های فرانکوفونی در سال های گذشته به شمار می رود.

3-6- سياست هاي فرهنگي دولت و جايگاه فرهنگ در برنامه هاي توسعه اين كشور

فرانسه، اولين كشور اروپايي است كه وزارتخانه اي به نام فرهنگ تاسيس كرد و به اين ضرورت تاريخي دست يافت كه در مقوله فرهنگ چاره اي جز مداخله دولت و به بياني ديگر سياست گذاري فرهنگي نيست. سياستگذاري واژه اي است كه معمولا با مفهوم دولت همراه است.تدابير و سياست هاي عمومي دولت در حوزه فرهنگ ، سياستگذاري فرهنگي ناميده مي شود.آندره مالرو پايه گذار و موسس نخستين وزارت فرهنگ در فرانسه در سال 1959 ميلادي بود و تنها از اين زمان است كه مي توان در اين كشور از سياست گذاري فرهنگي سخن گفت. آندره مالرو با تشكيل وزارت فرهنگ ، امور فرهنگي را تا عالي ترين سطح تصميم گيري بالا برد و اهتمام به فرهنگ و هنر را معنايي تازه بخشيد. از اين پس، پرداختن دولت به فرهنگ وهنر ابزاري براي اجراي اهداف دموكراسي فرهنگي، تمركز زدايي، مردمي شدن هنر، ايجاد همبستگي اجتماعي، رويارويي با اشرافي گري و مانند آن شد.

با تشكيل نخستين وزارت فرهنگ فرانسه در سال 1959، امور فرهنگي جايگاهي ويژه يافت. براي نخستين بار اصول اساسي و پايداري براي امور فرهنگي تعيين شد و دولت براي دستيابي به اهداف روشن به سراغ برنامه هاي فرهنگي و هنري رفت. به رغم دست به دست شدن قدرت بين جناح هاي سياسي چپ و راست، برخي از اصول مالرو در حكم اساسي ترين اصول سياستگذاري فرهنگي در دستور كار همه دولت ها قرار داشته است. دموكراسي فرهنگي، تمركز زدايي و پاسداري از تنوع و تمايز فرهنگي از جمله سياست هاي كم و بيش ثابت فرهنگي در فرانسه محسوب مي شود.

اصل اول: دولت مداري در عرصه فرهنگي

دولت به معناي امروزي آن در فرانسه، ريشه در قرن چهاردهم دارد. با پيدايش دولت ، تمركز گرايي بر اقتدار دولت افزود و انقلاب فرانسه هم نتوانست اين سنت رابه كلي از بين ببرد. دولت مداري در عرصه فرهنگ از اغاز با كمك هاي مالي دولتي به فرهنگ و هنر خود را نشان داد. شيوه اي كه از ديرباز آغاز شد و همچنان ادامه دارد. امروز نيز مي توان گفت كه فرانسه يكي از پيشتازان هزينه دولتي در امور فرهنگي و هنري است. اين هزينه و ياري مالي از گذشته براي ياري رساني به هنر در سرزمين گلها شكل گرفت كه از آن به " مٍسٍنا"[44] تعبير مي شود.

براي نخستين بار، واژه " مٍسٍنا" در قرن اول ميلادي در رم به كار رفت.  " مٍسٍنا" برگرفته از نام مائسناس وزير آگوست ، امپراتور رم است. مائسناس براي نخستين بار نويسندگان، هنرمندان و دانشنمدان را تحت حمايت هاي همه جانبه خود قرار داد. فرانسوي ها هم از ابتدا كمك مالي به هنرمندان را به شيوه رومي ها " مٍسٍنا"  نام دادند و تا امروز هم نظام يارانه اي هنرمندان به همين نام خوانده مي شود. از مهم نرين ويژگي هاي سياست گذاري فرهنگي در فرانسه نقش دولت در تامين هزينه فرهنگ و هنر بر اساس سنت ديرين مسناست.

هزينه كردن دولت فرانسه در عرصه فرهنگ و هنر براي دفاع از هويت ملي و فرهنگي است. سرمايه گذاري فرهنگي در فرانسه ، سنتي كهن و ديرين است و گفته مي شود از زمان فرانسواي اول سرمايه گذاري دولتي در امر فرهنگ آغاز شد. كمدي فرانسه و اپراي پاريس در اين دوره تاسيس شدند و براي نخستين بار، دولت نهادهاي فرهنگي را زير چتر حمايت مديريتي و مالي خود قرار داد و دولت " مٍسٍنا" رسما پا به عرصه وجود گذاشت. بعد از انقلاب فرانسه اين سنت پاس داشته شد و نهادهاي مختلف و مهمي براي ارتقاي رشته هاي گوناگون هنري ايجاد شدند. تبديل لوور به موزه، تشكيل مدرسه عالي هنرهاي زيبا و تاسيس انستيتوي فرانسه در سال هاي بعد از انقلاب نشان دهنده تمايل دولتهاي مسنا به سرمايه گذاري در عرصه فرهنگ است. ناپلئون در ساختار دولت نهاد ميراث فرهنگي را پيش بيني نمود و سرمايه گذاري در اين عرصه مهم را نيز عهده دار شد.

يكي از نهادهاي مهمي كه دخالت دولت را در امور هنري نهادينه كرد، آكادمي هنرهاي زيبا است. ساليان طولاني اين آكادمي در زمينه هنرهاي تجسمي مهم ترين نقش را عهده دار بود. از اوايل قرن بيستم اهتمام دولت به امور فرهنگي بيش از پيش افزايش يافت. سرانجام در سال 1959، وزارت فرهنگ فرانسه تشكيل و دولت رسما سرمايه گذاري در امور فرهنگي را عهده دار شدند. آنره مالرو با بودجه 179 ميليون فرانك فرانسه اجراي برنامه هاي خود را آغاز كرد. تلاش هاي مالرو سبب شد تا نه سال بعد از روي كار آمدنش بودجه وزارت فرهنگ به سه برابر افزايش يابد و دولت " مٍسٍنا" نهادينه شود.

در دوران مالرو ساختار وزارت فرهنگ گسترش يافت  و نهادهاي مختلفي به ويژه براي اداره امور فرهنگي در مناطق و استان ها به وجود آمدند. مديريت هاي امور فرهنگي استان ها با نام اختصار دراك، پانزده مركز ملي هنرهاي دراماتيك و خانه هاي فرهنگ به ابتكار مالرو تشكيل شدند. نتيجه طبيعي گسترش ساختار دولت، افزايش بي شمار بودجه دولت در بخش فرهنگ و تمركز امور فرهنگي در دولت ملي است. به تدريج با نفوذ وزارت فرهنگ به اداره كتابخانه ها در سال 1976، توليدات ديداري و شنيداري در سال 1981 و راديو در سال 1986 گسترش يافت. بدين ترتيب، دولت بخش مهمي از هزينه هاي امور فرهنگي كشور را بر عهده گرفت. در نتيجه بودجه وزارت فرهنگ از 542 ميليون در سال 1968 به 2229 ميليون فرانك در سال 1978 افزايش يافت.

تحول مهم ديگر براي افزايش دولت مداري در امور هنري و فرهنگي ريشه در دوران ژاك لانگ ، وزير فرهنگ فرانسوا ميتران دارد. با روي كار آمدن ژاك لانگ، بودجه وزارت فرهنگ از 2977 ميليون فرانك به حدود دو برابر يعني 5994 ميليون فرانك افزايش يافت. لانگ با شعار" يك درصد كل بودجه دولت براي فرهنگ" كارش را آغاز كرد و سرانجام اين هدف در سال 1991 تحقق يافت.از اين پس، همه دولت ها بر اصل اختصاص يك درصد بودجه كل دولت به امور فرهنگي پايبند ماندند. فرانسوا ميتران ساخت و سازهاي بزرگ و ملي را در عرصه فرهنگ به عنوان " طرح هاي بزرگ" آغاز كرد و در دوران رياست جمهوري اش كتابخانه ملي، مشهور به كتابخانه ميتران را به پايان رساند. هزينه هاي اين طرح، جداگانه و خارج از بودجه يك درصدي وزارت فرهنگ تامين شد. ژاك شيراك نيز اين سنت را پاس داشت و در واپسين سال رياست جمهوري اش موزه بزرگ "كٍه برانلي" را براي هنر تمدنهاي نخستين افتتاح كرد.نگاهي كلي به بودجه فرهنگي دولت نشان از افزايش دائمي بودجه در سال هاي مختلف دارد. از سال 2000 تا 2005 ميلادي، بودجه فرهنگي با چهارده درصد افزايش ، نقش دولت در امور فرهنگي و هنري را بيش از گذشته افزايش داد. هم زمان، علاوه بر افزايش بودجه وزارت فرهنگ، وزارتخانه هاي ديگر نيز بودجه هاي فرهنگي و هنري خود را افزودند.

نگاهي به سياست هاي دولت در 50 سال گذشته،از دو برابر شدن بودجه وزارت فرهنگ در هر 10 سال حكايت مي كند. علاوه بر افزايش چشمگير بودجه، امكانات سرمايه اي و سخت افزاري اين وزارتخانه نسبت به سال تاسيس، 75 درصد افزايش داشته است. اين آمار از دولت مداري هر چه بيشتر امور فرهنگي در فرانسه حكايت دارد. حاصل آنكه دولت مداري در عرصه فرهنگ در ابتدا خود را با گسترش ساختاري وزارت فرهنگ و افزايش پيوسته بودجه امور فرهنگي دولت نشان مي دهد.

اصل دوم: دموكراسي فرهنگي

دومين اصل سياست گذاري فرهنگي در فرانسه،"دموكراسي فرهنگي" يا مردمي كردن فرهنگ و  هنر است. با تاسيس وزارت فرهنگ ، مردمي كردن فرهنگ در دستور كار وزيران فرهنگ قرار گرفت و هر يك كوشيدند تا اندازه اي دامنه مخاطبان و خريداران كالاهاي فرهنگي را به طبقات پايين جامعه گسترش دهند. هر وزيري به تناسب زمان ، سياست هاي ويژه اي را براي مردمي كردن فرهنگ و هنر اتخاذ كرد. بنابراين، مي توان گفت اجراي سياست هاي مختلف در فرانسه با كاميابي همراه بود چرا كه امروز فرهنگ بخشي از زندگي اكثر مردم اين كشور را تشكيل مي دهد.مشتريان تئاتر و سينما و بازديد كنندگان از موزه ها و نمايشگاه هاي هنري افزايش چشمگيري يافته اند و در كنار هنرهاي سنتي و كلاسيك، هنرهاي مردمي نيز از توسعه و رونق خوبي برخوردارند. نمايش هاي خياباني، انواع موسيقي، گرافيك، پويانمايي، كاريكاتور و رشته هاي مختفي از اين دست در كنار هنرهاي كلاسيك و پرهزينه توانستند اقشار مختلف اجتماعي را به عرصه فرهنگ كشانده و فرهنگ را در قلب زندگي اجتماعي مردم قرار دهند.

اصل سوم: تمركز زدايي

يكي از اهداف مهم و فراگير دوره هاي مختلف در سياست گذاري فرهنگي، تمركززدايي در مديريت امور فرهنگي است. با توجه به ساختار قدرت در فرانسه، همه امكانات و برنامه هاي فرهنگي در كنار قدرت ملي يعني شهر پاريس متمركز شده و شهرهاي فرانسه در حسرت نمايش ها، اركستر ملي و ديگر برنامه هاي پايتخت بودند. پس از ژنرال دوگل، به تدريج قدرت هاي محلي در برابر دولت مركزي خواهان اختيارات بيشتري شدند. تمركز زدايي و افزايش قدرت نهادهاي مدني و انتخابي به ويژه شهرداران به درخواستي اجتماعي تبديل شد و دولت هاي گوناگون با اعلام سياست تمركززدايي كوشيدند از اين سنت مركز محور فاصله بگيرند و اختيارات بيشتري به قدرت هاي محلي بدهند. در گام اول ، اداره امور شهر و شهرداري ها به نمايندگان مردم واگذار شد و در گام دوم، اختيارات اين نمايندگان افزايش چشمگيري يافت. يكي از عرصه هاي مهم واگذاري قدرت به نهادهاي محلي، امور فرهنگي است. نمايندگان منتخب مردم دريافتند كه براي كسب مشروعيت بيشتر، بايد اهتمام بيشتري به فرهنگ و هنر داشته باشند. شهر ها و محله ها كوشيدند با استفاده از ابزار فرهنگي براي خود هويتي جست و جو كنند. استقبال از برگزاري جشنواره هاي فرهنگي و هنري در شهرهاي مختلف با اين انگيزه دنبال شد و تمركز زدايي در عرصه فرهنگي به يكي از خواسته هاي مهم قدرت هاي محلي تبديل شد.

اصل چهارم: دفاع ازاستثناي فرهنگي و  تنوع فرهنگي

همراه با فرايند جهاني شدن، فرانسوي ها در زمره نخستين كشورهاي اروپايي هستند كه نگراني شان را از جهاني شدن فرهنگ ابراز كردند.پيوستن به پيمان گات در سال 1993 به معناي آزاد شدن تجارت در همه عرصه ها از جمله فرهنگ بود. بي ترديد مهم ترين نگراني فرانسوي ها هجوم فيلم هاي سينمايي و كالاهاي ديداري و شنيداري آمريكايي بود كه سينماي آنها را تهديد مي كرد.فرانسوي ها خواهان مستثنا شدن توليدات ديداري و شنيداري از قاعده كلي تجارت آزاد جهاني شدند.اين طرح كه مورد حمايت كشورهاي اروپايي قرار گرفت به طرح فرانسوي "استثناي فرهنگي" شهرت يافت.اين طرح به فرانسوي ها اجازه مي داد تا از سينماي ملي و توليدات ديداري و شنيداري شان در برابرسينماي آمريكا حمايت كنند. استثناي فرهنگي در عرصه بين المللي به معناي گريز از قوانين تجارت آزاد است. اما در عرصه داخلي ، فرانسه گوناگوني فرهنگي- هويتي را نمي پذيرد. فرانسوي ها به ويژه از روزگار جمهوري سوم با شعارادغام فرهنگي، تعريفي بنيادگرايانه از لائيسيته ارائه كردند و ارزشهاي جمهوريت بر همه طبقات اجتماعي تحميل شد. دولت فرانسه براي خود رسالتي فرهنگي مي شناسد و در تلاش است فرهنگ جمهوريت و زبان ملي را ترويج دهد. در عين حال خرده فرهنگ ها را نيز به رسميت شناخته، وابستگي به هر فرهنگ و زبان ديگر را از حقوق شهروندي مي شمارد. از ديدگاه فرانسوي، خرده فرهنگ ها در داخل مرزهاي اين كشور بايد با اصول و ارزش هاي جمهوريت ادغام شوند و خود را با آنها سازگار و هماهنگ كنند. در عرصه بيت الملل نيز بايد از كيان اين فرهنگ ملي و برخاسته از اصول جمهوريت در برابر تهاجم فرهنگي آمريكايي دفاع كرد. بنابراين، دفاع از فرهنگ كلي در برابر آمريكايي شدن جهان بخشي از سيات فرهنگي فرانسه محسوب مي شود.

اصل پنجم: فرهنگ و همبستگي اجتماعي

فرهنگ به معناي گسترده آن يعني ميراث فرهنگي و هنري، شعر و ادب، نمايش، موسيقي و هنرهاي تجسمي نه فقط باعث انتقال فرهنگ از نسل گذشته به نسل هاي بعدي مي شود، بلكه عاملي براي پيوند گذشته و حال بوده، هويت افراد را قوام مي بخشد. يكي از دلايل اصلي دولتمردان فرانسوي براي توجيه هزينه هاي دولت در امور فرهنگ، نسبت آن با منافع ملي و عمومي است.آندره مالرو و جانشينانش در دفاع از بودجه فرهنگي دولت غالبا بر تاثيرات فرهنگ در همبستگي ملي، ايجاد وحدت و مسائلي از اين دست تاكيد مي كردند.[45]

4-6- وضعيت تفكر و جريانهاي فكري موثر؛ گروه هاي مرجع

1-4-6- جغرافیای معرفتی فرانسه        

جغرافیای معرفتی به معنای توزیع بررسی دانش و شناخت در حوزه جغرافیایی مکان خاصی را گویند و یکی از گرایش های آن جغرافیای فرهنگی است که از شاخه های جغرافیای انسانی می باشد و در نهایت به انسان شناسی و مردم شناسی باز می گردد.

با به دست آوردن جغرافیای معرفتی هر کشور می توان به چگونگی تعامل حوزه های فرهنگی معرفتی آن پی برد و بر تعامل و تحرک فکری فرهنگی این حوزه ها افزود و سازمان های دانش کشور را بر آن اساس تنظیم وجهت دهی کرد.

اولین بستر فرهنگی معرفتی فرانسه دین کاتولیک است. هفتاد در صد جمعیت فرانسه کاتولیک اند و فقط ۱۳ درصد آنها را پیروان پروتستان تشکیل می دهند ولی با اینکه کاتولیک ها قسمت اعظم جمعیت فرانسه را تشکیل می دهند آنها همیشه در حال فرار از کاتولیسم هستند و مبدا این فرارها را می توان انقلاب فرانسه دانست که با رویکرد سکولاریستی و لائیستی به وقوع پیوست . این حالت فرار و قرار یک حالت پارادوکسیکال را در فرانسه به وجود آورد که تا به امروز دامنگیر حوزه معرفتی فرانسوی ها بوده است. آنها از طرفی می خواهند در قالب لائیسم با مدرنیته همراه شوند و از طرفی کاتولیسم منتقد مدرنیسم است و از همین جهت فرانسه در باب مدرنیسم و جهانی سازی نگاهی انتقادی و حالتی تضاد گونه دارد .

بستر دیگر معرفتی فرانسه زبان لاتینی و ایتالیک این کشور است. زبان ایتالیک فرانسوی در کنار مذهب کاتولیسم یک حالت احساسی به فرانسه بخشیده است . زبان ایتالیک یک زبان احساسی است و از همین رو زبان شعر و ادبیات و هنر است. خود کاتولیسم نیز مذهبی احساسی است که دوستی و محبت ورزیدن به مسیح را با خود دارد و می توان گفت هم زبان و هم دین به فرانسه حالتی احساسی بخشیده است.

عملکرد این بستر معرفتی در ساختار اجتماعی فرانسه خانواده گرایی است. فرانسوی ها براساس خصلت فرهنگی خود محل ارضای احساس خود را خانواده می دانستند واز سوی دیگر انقلاب و نظام لائیسم فرانسوی فرار از خانواده را به عنوان شعار خویش قرار داده بود و آزادی جنسی را ترویج می کرد تا از این طریق بنیان خانواده ها را سست کند و از همان انقلاب فرانسه به بعد خانواده گرایی فرانسوی هدف تیره های سکولاریسم و لائیسم فرانسوی قرار گرفت .

این حالت تضاد گونه بین خانواده گرایی وآزادی جنسی سبب تولید ادبیات عشقی شدیدی در فرانسه گشت که در یک حالت دیالکتیکی بین آرمان گرایی عشقی و واقعیت گرایی جنسی در رفت و آ مد است. حال اگر احساس گرایی و خانواده گرایی را به کاتولیسم فرانسوی اضافه کنیم به رمز سوسیالیسم فرانسوی پی خواهیم برد. در کاتولیسم آنچه که حاکم است دین نیست بلکه یک سازمان دینی است. انسان فقط در کلیسا می تواند خدا را عبادت کند و نه خارج از آن. در این مکتب یک پدر زمینی در کلیسا وجود دارد که نماینده پدر آسمانی و تجلی اوست و اعتراف به گناه در نزد اوست که سبب بخشش گناهان می شود.

باانقلاب فرانسه این سازمان گرایی دینی به جامعه گرایی و یا سوسیالیسم تبدیل شد.سوسیالیسم همان شکل سکولار سازمان دینی است که بعد از انقلاب فرانسه به وجود آمد و اگر این را به ساختار اجتماعی فرانسه که خانواده گرایی باشد اضافه کنیم رمز جامعه گرایی امروزی فرانسوی روشن می شود و به همین دلیل سوسیالیسم اروپایی از فرانسه شروع شد به آلمان رفت و تبدیل به فلسفه مارکس شد و سپس به خود فرانسه بازگشت و کمون های پاریس را به وجود آورد. ساختارگرایی فرانسوی نیز که لویی استروس بنیانگذار آن بود شکل دیگری در جامعه گرایی فرانسوی است و در واقع ساختارگرایی رهیافت امروزی جامعه گرایی فرانسوی است. چرا که نگاه ساختار گرایانه به جامعه به صورت یک کل به هم پیوسته قابل مطالعه است و این کل گرایی شعبه ای از شکل معرفتی جامعه گرایی است.

در نهایت با پیوند ساختارگرایی و مارکسیسم یک شکل معرفتی دیگر به وجود آمد که به شدت کل گرا بود و نمایندگان آن آ لتوسر و تا حدودی ژان پل سارتر می باشند واین اوج تفکر فرانسوی در باب جامعه گرایی است. ولی در مقابل این جریان مردم شناسی فرانسوی با مارکسیسم همراه شد و پسامدرنیسم را عرضه کرد به طوری که آن نوع از مردم شناسی که دارای روش مقایسه ای یا تطبیقی بود و بر تکثرگرایی فرهنگی تاکید می کرد به یک باره از بطن هنجارشکنی مارکسیسم زاده شد و قابله های آن، دو مردم شناس فرانسوی مارکسیست گرا یعنی میشل فوکو و ژاک دریدا در بعد ادبیات بودند.[46]

2-4-6- روشنفكر فرانسوی

روشنفكر فرانسوی از زمان پرونده دريفوس تا اعتصاب هاي نوامبر و دسامبر ١٩٩٥ و با پشت سر گذاشتن جنگ الجزايرو... حيات اجتماعي خود را به بسيج هاي متعددي مديون است که خط مشي و چگونگي مشارکت آنان را ترسيم کرده بود. اما امروزه روشنفکر فرانسوی دیگر تماشاگر متعهد (به قول آرون) نیست بلكه بازیگر غیرمتعهد است كه خود تبدیل به مصرف‌كننده شده است. شاید به نوعی بتوان گفت كه آرمان دریفوسی روشنفكر فرانسوی امروز دچار بحران است،چون دچار نوعی محافظه‌كاری جدید شده است. شاید علت این افول را در مرگ بزرگان روشنفكری فرانسه چون سارتر، آرون، فوكو، لیوتار، بودریار، لیوتار و ... بدانیم. همچنین علت دیگر می‌تواند پایان جنگ سرد و افول ایدئولوژی ها و همچنین فرآیند جهانی شدن سیاست واقتصاد باشد كه روشنفكر- شهروند را تبدیل به روشنفكر بازیگر كرده است.

در این ‌جا لازم است نگاهی به مبانی فلسفی روشنفكری در فرانسه مناسب به نظر می رسد. ما در روشنفكری فرانسه با دو خوانش اصلی مواجه هستیم:

1- خوانش‌های فرانسوی از سنت فلسفی فرانسه.

2- خوانش‌های فرانسوی از سنت فلسفی آلمان.

در قرن بيستم، بيش از همه فلسفه آلماني زبان بوده كه منبع خارجي اصلي الهام بخش فلسفه فرانسه را تشكيل داده است.[47]

گروه آکسیون فرانسز همزمان با كمونیست‌ها و گلیست‌ها وارد مبارزه می‌شود و آنها را یهودی و فراماسون می‌نامد. ولی با پیروزی متفقین و ورود دوگل به پاریس در 1944، كلیه‌ روشنفكران راست‌گرای افراطی و طرفداران نازیسم به پای میز محاكمه كشیده می‌شوند. شارل موراس در 8 سپتامبر 1944 در شهر لیون دستگیر می‌شود و به زندان ابد محكوم می‌شود.

در میان خوانش‌های فرانسوی از سنت فلسفی فرانسه می‌توان در دوره‌های اول به تاثیر برگسون[48] و شاگردان برگسون بر روشنفكری راست‌گرا و محافظه‌كار فرانسه اشاره كرد. چنین فلسفه‌ای در نقد ایده‌آلیسم آلمان و در دفاع از سنت دكارتی و پاسكالی خلاصه می‌شود و سردمداران فكری آن افرادی هستند چون یانیكویچ،آلكیه، گومیه، ژیلسون و ... در مقابل ما با تاثیر فلسفه‌ی آلمان در قبل و بعد ازجنگ جهانی دوم روبه‌رو هستیم. این تاثیر در 5 دوره بر روشنفكری فرانسه تاثیر گذاشته است:

1- دوره‌ اول: تاثیر شوپنهاور بر نویسندگانی چون مارسل پروست.

2- دوره‌ دوم: تاثیر هگلی كه از طریق سمینارهای الكساندر كوژو و نوشته‌های اریك وایل بر افرادی چون بودریار، سارتر تاثیر می‌گذارد.

3- دوره ی سوم: تاثیر هایدگری بر افرادی چون لویناس، ریكور، پیراونبك، بلانشو و میشل هار.

4- دوره‌ چهارم: تاثیر نیچه‌ای بر افرادی چون فوكو، لیوتار و دلوز

5- دوره‌ پنجم: تاثیر كانت بر نوكانتی‌های فرانسوی

در كنار این دو خوانش می‌بایستی از اندیشه‌هایی سخن گفت كه در زمینه‌ علوم انسانی در نیمه‌ دوم قرن بیستم در فرانسه ظهور می‌كنند و از فلسفه فاصله می‌گیرند. در این میان م‍ی‌بایستی از اندیشمندانی چون لویی استراوس[49] و پیر بوردیو صحبت به میان آورد كه با طرح مسئله مرگ فلسفه می‌كوشند تا بهای بیشتری به علوم انسانی و نظریه‌های جامعه‌شناختی و انسان‌شناختی دهند.  برای آن‌ها طرح مساله‌ علوم انسانی با اتمام فلسفه همراه بوده است. برای مثال لویی استروسدر مقدمه‌ی كتاب خودش «مناطق استوایی غم‌انگیز»[50] می‌نویسد: «من از فلسفه خلاص شدم و اكنون می‌توانم به انسان‌شناسی بپردازم.» در واقع انتقاد مهمی كه طرفداران و محققان در زمینه‌ی علوم انسانی به فلسفه می‌كنند، انتقاد به ایده‌آلیسمی است كه مساله آگاهی تاریخی و خوداندیشی در تاریخ را مطرح می‌كند. علوم انسانی در این دوره با به پرسش كشیدن مفهوم تاریخ، مفهوم آگاهی تاریخی را نیز زیر سوال می‌برد.

در كنار این سنت علوم انسانی كه فلسفه را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهد و می‌كوشد تا از آن عبور كند، ما با جریان فلسفی دیگری روبه‌رو هستیم كه به نقد رژیم های توتالیتر می‌پردازد و از طریق این نقد به نقد فلسفه‌های تاریخ هگل و ماركس می‌پردازد.

جریان دیگری كه می‌توان به دنبال لوك فری[51] و آلن رنه آن را اندیشه‌ 68 نامید با 4 متفكر پسامدرن مهم مشخص می‌شود كه عبارتند از : 1- میشل فوكو ، 2- ژاك دریدا ، 3- فرانسوا لیوتار ، 4- ژیل دلوز

این چهار متفكر هر كدام به نوبه‌ی خود مساله ‌"امپریالیسم لوگوس» را مطرح می‌كنند و «لوگوس محوری» را زیر سوال می‌برند. البته اینها با تاثیرپذیری از متفكران مكتب فرانكفورت، بعد از جنگ بین‌الملل دوم به نقد عقل توتالیتر پرداخته بودند. بالاخره نقدی كه از سوی روشنفكری فرانسه به فلسفه می‌شود نقدی است كه از طریق تاثیر هایدگر و نوشته‌ های او بر روشنفكران فرانسوی انجام می‌گیرد. در این‌جا می‌بایستی به ژاك دریدا و جنبش شالوده شكنی فرانسه اشاره كرد.

نقد دریدا ازهستی‌شناسی سنتی و تاریخ فلسفه‌ غرب در این امر خلاصه می‌شود كه مساله‌ هستی همیشه به صورت جوهر مطرح شده بود و با نقد این جوهر به این نكته می‌‌رسند كه حد و مرزی برای گفتمان فلسفی وجود دارد. متفكری چون پل ریكور هستی‌شناسی را به عنوان جوهر مطرح نمی‌كند بلكه با تاثیرپذیری از فلسفه ارسطو و با نوگرایی در زمینه‌ فلسفه‌ ارسطو مساله‌ هستی را به عنوان «فعلیت» مطرح می‌كند و از این راه پایه فلسفه سیاسی جدیدی را می‌گذارد. بنابراین در روشنفكری بعد از جنگ بین‌الملل دوم در فرانسه ما 4 مكتب مهم داریم:

1- اگزیستانسیالیسم، 2- روشنفكری كه به نقد رژیم‌های تمام‌گرا می‌پردازد. ، 3- مكتب فوكویی نقد امپریالیسم لوگوس ، 4- دریدا و شالوده‌شكنی

ما در این‌جا به نوعی ملی‌گرایی فلسفی در زمینه‌های فلسفی و علوم انسانی می‌رسیم كه بحث اصلی آن مرتبط با فلسفه ایده‌آلیسم آلمانی است. در مقابل ایده‌آلیسم آلمانی كه كانت،‌هگل و ... نمایندگان آن‌ هستند. ملی‌گرایی فلسفی كه روشنفكری فرانسوی به آن می‌رسد مساله ایده‌آلیسم دكارتی را مطرح می‌كند.

توجه ریكور به روشنفكران و اندیشمندان آمریكا و انگلیس چون هانا آرنت و جان رالز است. با ریكور روشنفكری فرانسه به فراسوی اندیشه پسامدرن غیر انقلابی بازگشت می‌كند. این نوآوری جدید در زمینه‌ روشنفكری ما را به نگاه جدید به فلسفه‌ سیاسی می‌برد كه خودمختاری جدیدی در میان روشنفكران جدید فرانسه به اندیشه‌ی سیاسی داده است.

در این‌جا برخورد روشنفكری میان سنت آلمانی و سنت فرانسوی ملاحظه می شود كه در برخورد میان هابرماس با روشنفكران فرانسوی چون فوكو و دریدا مشخص است. هابرماس این روشنفكران را به عنوان «محافظه‌كاران جدید» می‌خواند و معتقد است كه ریشه‌هایش خردستیزی در فرانسه است.

جنبش پدیدارشناسی فرانسوی كه تحت تاثیر فلسفه‌های هوسرل و هایدگر است در دو روشنفكر مهم جلوه می‌كند: 1- پل ریكور 2- امانوئل لویناس

لویناس با نقد هستی‌شناسی كلاسیك غرب به ویژه مساله‌ اخلاق را دوباره در قلب بحث‌های روشنفكری فرانسه قرار می‌دهد. از نظر لویناس هستی‌شناسی هگل ما را به اندیشه نزاع میان سوژه دیگری می‌برد كه می‌بایستی آن را پشت سر گذاشت و به فلسفه‌ی دیگری رسید. اشكال بزرگ لویناس در این است كه با نقد هستی‌شناسی كلاسیك غرب، مبانی هستی‌شناسی دیگری برای روشنفكری در نظر نمی‌گیرد، بلكه فقط اولویت را به اخلاق به دگربودگی یا غریبیت می‌دهد. روشنفكری لویناس مساله‌ آگاهی در مورد دیگری را جایگیزن آگاهی تاریخی و پدیدارشناسی هگلی می‌كند.

جریان دیگری كه د رروشنفكری فرانسه به نقد هستی‌شناسی كلاسیك غرب می‌پردازد ولی نه از هایدگر و هوسرل بلكه از نیچه و كانت تاثیر می‌گیرد؛ ژان فرانسوا لیوتار از بنیان‌گذاران اندیشه‌ پسامدرن است . او درباره‌ پایان روایت‌های كلان سخن می‌گوید. ما به دورانی رسیدیم كه هیچ گونه نگرش كلان دیگری وجود ندارد ما فقط در جهانی‌ هستیم كه بازی‌های كلانی انجام شود. از نظر لیوتار سرانجام عقل‌گرایی دوره‌ روشنگری به آشوییتس منتهی می‌شود. لیوتار معتقد است كه پسامدرن‌ها چیزی جز پسامدرن به ما پیشنهاد نمی‌كنند و پروژه‌‌ فلسفه‌ی سیاسی برای روشنفكری ندارند و تنها كاری كه می‌توانیم بكنیم این است كه درباره‌ بحران‌ها و چالش‌های مدرنیته بیاندیشیم.

در این‌جا می‌توان نگرش جدید افرادی جدید چون لیوتار به كانت را اشاره كرد. كانتی كه آن‌ها به آن اشاره می‌كنند با كانتی كه جریان نوكانتی فرانسه یعنی پل ریكور و دیگران به آن اشاره می‌كنند متفاوت است. لیوتار به نقد قوه حاكم كانت و مساله زیبایی‌شناسی او اشاره می‌كند، در حالی‌كه پل ریكور، بیشتر به نقد دوم كانت یعنی نقد عقل عملی توجه دارند.

نگاه روشنفكری چون لیوتار به این پرسش است كه در بیرون از ما چه رویدادی رخ می‌هد؟ یعنی آن جا كه روشنفكری چون لویناس بیرون از ما را دیگری می‌نامد، لیوتار بیرون را به عنوان رویكردی می‌داند كه برای ما اتفاق می‌افتد. پس در این‌جا بار دیگر روشنفكری فرانسه مساله‌ی «خود» و «آگاهی» را مورد سوال قرار می‌دهد.

ما از یك سو نگرش روشنفكریی داریم كه مبانی نظری خود را در فلسفه‌ اخلاق جست و جو می‌كند و از سوی دیگر نگرش روشنفكری داریم كه این بحث را مطرح می‌كند كه چه كسی قانون‌گذار است؟

در روشنفكری فرانسه، اندیشمندانی چون پل ریكور وجود دارد كه هم تحت تاثیر فلسفه‌ آلمانی هوسرل است و هم تحت تاثیر فلسفه‌ فرانسوی گابریل مارسل.  نه به دنبال پسامدرن‌هاست و نقد فلسفه‌ تاریخ و نه به دنبال لویناس و مساله‌ دیگری .او به دنبال نوآوری در زمینه‌ فلسفه‌ سیاسی است. ریكور با خوانش جدیدی از ارسطو می‌كوشد تا بحث جدیدی در زمینه‌ پلورالیسم و دموكراسی را وارد بحث‌های روشنفكری فرانسه بكند. ریكور با طرح مساله‌ خود یا خویشتن هم از دكارت فاصله می‌گیرد و هم از خود نیچه‌ای (خود نیچه‌ای اگر ابرانسان نباشد، خودی تحقیرشده است) . خودی كه ریكور در آن صحبت می‌كند، «خود همانند دیگری» است. ریكور قصد ندارد كه فلسفه‌ هگلی را كنار بگذارد، چون آن را امروزی می‌داند. برای ریكور بحثی كه در فلسفه هگل درست است بحث آگاهی پدیدارشناختی است، نه بحث رسیدن به یك دولت. ریكور با فرآیند پدیدار شناختی فلسفه هگل موافق است و در جست و جوی ایجاد یك پدیدارشناسی خود هست. ریكور می‌كوشد تا راه حلی برای دیالكتیك میان كلیت و جزئیت پیدا كند، بدون این كه به یك خود تحقیر شده در مقابل كل برسد یا به فلسفه‌ كلیت و تام‌گرا. بنابراین روشنفكری فلسفی پل ریكور روشنفكری پایان تاریخ نیست كه ما در اندیشمندان پسامدرن می‌بینیم.

ریكور روشنفكری است كه فلسفه تاریخ را بار دیگر وارد فرآیند اندیشه روشنفكری در فرانسه می‌كند و این كار ار در سه زمینه انجام می‌دهد: 1- با توجه به فلسفه‌ زبان (خود زبان شناختی) 2- با توجه به تجربه‌ تاریخی خود 3- با توجه به فلسفه‌ سیاسی خود (خودی كه از مرحله‌ی زبان‌شناختی و تاریخی به مرحله‌ی مسئولیت می‌رسد)

روشنفكری امروز فرانسه دیگر دوران طلایی خود را طی نمی‌كند. بخش اعظمی از این روشنفكری در چارچوب نهادهای دانشگاهی و فرادانشگاهی مثل کولژ دو فرانس عمل می‌كنند. [52]

3-4-6- فرهنگستان فرانسه[53]

تاریخچه : سرمنشا فرهنگستان فرانسه گردهمایی هایی است كه از سال 1629 میلادی در خانه "والانتن كُنرار"[54] در خیابان سن مارتن پاریس تشكیل می شد. در این محفل 9 ادیب كه بیشترشان از خانواده های مرفه پاریسی بودند شركت می كردند. خود والانتن كُنرار به خانواده ای پروتستان از شهر والانسین تعلق داشت. پدر بزرگش را – در سال 1959 به جرم مشاركت در ویران كردن شمایل های قدیسان كاتولیك گردن زده بودند وپدرش به پاریس گریخته بود. والانتن كنرار در پاریس زندگی نسبتاً " آرامی را می گذراند و "بوآلو"[55] شاعر معروف، كه با او دشمنی داشت، در شعری "سكوت محتاطانه" او را به ریشخندگرفته است.

یكی از نه نفری كه در محفل خیابان سن مارتن شركت می كرد "ژان اوژیه دوگومبو"[56] بود كه به آیین پروتستان گرویده و مورد توجه وحمایت ملكه ماری دومدیسیس قرار گرفته بود. یكی دیگر " آنتوان گودو"[57] نام داشت كه كشیش بود وبعدها اسقف گراس (جنوب شرقی فرانسه) شد . یكی دیگر"ژان شاپلن"[58] نام داشت كه پدرش محضردار ومورد اعتماد ماركی تروس و صاحب مكنت فراوان بود. پس از او باید از دو برادر به نامهای "فیلیپ آبر و ژرمن آبر"[59] یادكرد كه خود از افراد مرفه و صاحب مكنت بودند . یكی دیگر " آبردومونمور"[60]  بود كه احتمالاً پسر عموی دو نفر قبلی بود. وی مخبر كمیسیون عرایض در هیات دولت بود وبه فیزیك و شیمی عشق می ورزید و نخستین جلسات دانشمندانی كه بعدها فرهنگستان علوم از آنها پدید آمد در خانه او تشكیل می شد. پس از او باید از شاعری به نام "كلود ملویل"[61] یاد كرد كه منشی "مارشال با سومپیر"[62] بود . و سرانجام "لویی ژیری" [63]در این محفل شركت می كرد كه عضو انجمن بزرگان فرانسه در دربار و نیز صاحب چندین تالیف و ترجمه بود.

طولی نكشید كه این گروه كوچك گسترش یافت و مثلاً "فرانسوا دوبوآروبر" كشیش[64]، كه مورد توجه و حمایت مخصوص كاردینال ریشلیو صدر اعظم بود، برای شركت در جلسات دعوت شد. در این میان والانتن كُنرار ازدواج كرد واشخاص مجردی كه هسته مركزی محفل ادبی را تشكیل می دادند به ناچار به خانه "دماره دوسن سورلن"[65] در هتل پل وه نقل مكان كردند. روز به روز شمارشان افزوده می شد و دیری نپایید كه تعدادشان به 20 نفر رسید. بوآروبر كشیش از وجود این " جان های روشن " با كاردینال ریشلیو سخن گفت وكاردینال كه مردی آزموده و مآل اندیش بود ، بیدرنگ میزان اهمیتی را كه حمایت روشنفكران از حكومت او می توانست داشته باشد دریافت وتوسط بوآروبر به دوستان والانتن كُنرار پیشنهاد كرد حمایت او را بپذیرند و محفل خود را به صورت یك سازمان رسمی درآورند. آنان نخست دودلی نشان دادند زیرا كه بیم آن داشتند كه استقلال خود را از دست بدهند. اما ریشلیو مردی نبود كه هركس بتواند آشكارا در برابرش ایستادگی كند. لذا پیشنهاد بوآروبر پذیرفته شد و فرهنگستان فرانسه، كه تعداد اعضایش از طریق معرفی وانتخاب اعضای اولیه به 40 نفر رسید، سند رسمی تولد خود را در ژانویه 1635 با فرمان رسمی كه به امضای لویی سیزدهم رسیده بود، دریافت كرد.

اما پارلمان پاریس، كه به فرهنگستان به دیده یك رقیب خطرناك می نگریست، پیش از آنكه بر این كار صحه بگذارد دیر زمانی در كار فرهنگستان اخلال كرد تا سرانجام در 16 ژوئیه سال 1637 به رسمیت آن رای داد وتشریفات رسمی برگزار شد. متن فرمان لویی سیزدهم و اساسنامه ای كه در فوریه 1635 به تصویب فرهنگستان رسید، نخستین اسناد مكتوب فرهنگستان بشمار می آید. پس از درگذشت ریشلیو در 1642 ، سِگیه[66] جانشینش شد و همچون سلف خود به حمایت از فرهنگستان قیام كرد . پس از درگذشت سِگیه در 1672 ، لویی چهاردهم پذیرفت كه شخصاً انجمن را به زیر بال و پر خود بگیرد. از آن پس فرهنگستان رسمیت تازه یافت ونشست های خود را در عمارت لوور برگزار كرد.

فرهنگستان فرانسه و موسسات مشابه دیگری كه تا آن هنگام به وجود آمده بود روز 8 اوت سال 1793 به موجب فرمان كنوانسیون (مجلس انقلابی كه از 21 سپتامبر 1792 تا 26 اكتبر سال 1795 حكومت فرانسه را در دست داشت) منحل شد.سربسیاری از اعضای آن را به گیوتین سپردند وبقیه از ترس "حكومت وحشت" به خارج از كشور گریختند. وقتی كه "انستیتوی ملی فرانسه" بر اساس ماده 298 قانون اساسی 22اوت سال 1795 تاسیس شد، وظایف فرهنگستان بر عهده " كلاس" سوم آن نهاده شد كه چندین تن از اعضای فرهنگستان سابق را به عضویت خود پذیرفت. ناپلئون بناپارت در فرمانی كه در 23 ژانویه 1803 در مقام كنسول فرانسه صادر كرد تغییراتی در سازمان این انجمن داد.به موجب این فرمان "انستیتو" به چهار كلاس تقسیم شد  :1- علوم فیزیك 2- زبان و ادبیات فرانسه 3- تاریخ وادبیات كهن 4- هنرهای زیبا

در 21 مارس 1816 لویی هجدهم به موجب فرمانی اعلام كرد كه " انستیتو " مركب از چهار فرهنگستان است كه همگی مرتبه و نام قدیمی خود را حفظ خواهند كرد : فرهنگستان فرانسه، فرهنگستان مكتوبات وادبیات، فرهنگستان علوم  و فرهنگستان هنرهای زیبا . ناگفته نماند كه باز آفرینی فرهنگستان فرانسه با گزینش و درخشش یازده عضو تازه همراه بود كه لوسین بناپارت (برادر ناپلئون) و چند تن از مقامات حكومت امپراتوی از آن جمله بودند. تشكیلاتی كه در سال 1816 برای انستیتو و فرهنگستان های آن ایجاد شد تا به امروز به همین صورت باقی مانده است، جز آنكه در سال 1832 لویی فیلیپ بخش پنجمی به نام " فرهنگستان علوم اخلاقی وسیاسی" به آن افزود. از 21 ژوئن 1816 ، كه اساسنامه تازه فرهنگستان فرانسه در آن روز تصویب شد، هیچ تغییر عمده ای در مقررات آن داده نشده است.

كاخ فرهنگستان :

تاروزی كه انقلاب كبیر فرانسه روی داد نشست های فرهنگستان فرانسه در كاخ لوور برگزار می شد. حضرات "چهل تن" در ابتدای امر گرداگرد یك میز بزرگ بر روی صندلی می نشستند. یك روز یكی از اعضاء به نام "كاردینال دستره"  كه هشتاد سال از سنش می گذشت، تقاضا كرد كه یك صندلی را حتی یا مبل برایش بگذارند وشاه دستور داد تا نه یك مبل بلكه چهل مبل در تالار اجتماعات بگذارند تا اصل برابری فرهنگستانی مراعات شده باشد. در دوره حكومت "دیركتوآر" (هیات مدیره) ودر اوایل حكومت ناپلئون، انستیتو هم در لوور تشكیل جلسه می داد. اما در سال 1805 محل برگزاری جلسات آن به " كاخ مازارن" منتقل شد.

این كاخ مطابق نقشه ای كه " لُوُ "[67] طراح قصر ورسای كشیده بود و به منظور استقرار "دانشكده چهار ملت" ساخته شده بود، كاردینال مازارن دومیلیون فرانك از ما ترك خود را وقف آن كرده بود به این نیت كه این مبلغ صرف آموزش شصت تن از جوانان ایالت هایی بشود كه در سال 1659 به موجب "پیمان پیرند" به فرانسه پیوسته بودند. این كاخ بی گمان زیباترین بنای سبك باروك در پاریس است وكلیسای كوچكش به سبب گنبد بیضی شكلش شهرت عام دارد. در دو سوی این كلیسا دو كتابخانه مشهور وجود دارد: یكی كتابخانه مازارن كه نخستین كتابخانه ای است كه در پاریس به روی مردم گشوده شد و به صورت كتابخانه عمومی درآمد. ودیگر كتابخانه انستیتو. علاوه بر اینها ساختمان های اداری انستیتو وتشكیلات دفتری خاص هر یك از پنج فرهنگستان و نیز بایگانی های آنها در پیرامون كلیسا قرارداد.

فرهنگستان فرانسه جلسات عادی خود را در تالار كوچكی كه در سال 1839 ساخته شده است، تشكیل می دهد و هرگاه كه فرهنگستان علوم اخلاقی وسیاسی جلسه داشته باشد، تالار را در اختیار آن می گذارد. سه فرهنگستان دیگر از تالار دیگری استفاده می كنند كه خیلی بزرگتراست ومی تواند 130 عضو پیوسته فرهنگستان علوم و نیز 80 عضو وابسته خارجی آن را در خود جای دهد.

فعالیت های فرهنگستان :

در نخستین اساسنامه فرهنگستان فرانسه مقرر شده بود كه این انجمن "به منظور آنكه قواعد مطمئنی برای زبان فرانسه تنظیم كند و آن را نابتر، رساتر و قادر به بیان هنرها و علوم نماید " یك لغتنامه (یا فرهنگ لغت)، یك كتاب دستور زبان ، یك كتاب معانی و بیان ویك كتاب فن شعر تدوین كند. همچنین پیش بینی شده بود كه فرهنگستان آن دسته از كتاب های ادبی را كه در اختیارش گذاشته می شود وارسی ودر حق آنها داوری كند. اما در همان آغاز كار حادثه ی ناخوشایندی برای فرهنگستان روی داد. ریشلیو كوشید تا كُرنی را به سبب نوشتن "سید"[68] ملامت كند، اما این كار خشم فرهنگستانیان را برانگیخت وآشوبی برخاست كه حتی انتشار كتاب نظرات فرهنگستان در باره سید هم نتوانست آن را فروبنشاند. از آن پس، فرهنگستان توانست عاقلانه از برخورداری از امتیاز خطرناكی كه ریشلیو برایش در نظر گرفته بود چشم بپوشد. همچنین از تدارك و چاپ یك كتاب دستور زبان خود داری كرد(تا سرانجام در سال 1932) به اصرار یكی از اعضای خود یك دستور زبان چاپ كرد كه خیلی بیشتر از آن نكوهش شد تا ستایش ) و نیز به تدوین كتابهای معانی و بیان و فن شعر اقدام نكرد، اما همت بر تنظیم و تدوین لغتنامه ای گماشت كه نخستین چاپ آن در 1694 منتشر شد.

این كتاب كه در دوجلد به قطع بزرگ انتشار یافت، حاوی كلمات رایج در زبان فرانسه بود. اما این كلمات، به جای آنكه به ترتیب حروف الفبا تنظیم شده باشند، به ترتیب گروه های هم خانواده و هم ریشه دسته بندی شده بودند و لذا زمانی دراز طول كشید تا مورد استقبال اهل زبان قرار گیرد. در همین احوال واقعه ناخوشایندی در فرهنگستان روی داد و آن این بود كه یكی از اعضاء به نامه " فورتیر" چاپ یك لغتنامه عمومی كه خود او تدوین كرده بود، بر فرهنگستان پیشی گرفته و هم محفلانش او را متهم كردند كه متقلبانه از كارهای مقدماتی فرهنگستان بهره گرفته است ولذا او را از جمع خود بیرون كردند ولویی چهاردهم فقط پس از مرگ او اجازه داد كه دیگری به جایش برگزیده شود.

چاپ دوم لغتنامه در سال 1718 منتشر شد كه البته این بار به ترتیب الفبایی تنظیم شده بود واستفاده از آن آسانتر بود.

این لغتنامه در سال 1740 و 1762 تجدیدچاپ شد و در سال 1798چاپ پنجم آن به كوشش دولت انقلابی – كه به هنگام انحلال فرهنگستان دست نوشته لغتنامه را ضبط كرده بود، انتشار یافت. پس از آن، لغتنامه در سالهای 1835 و 1878 و 1932 تا 1935 تجدید چاپ شد. فرهنگستان فرانسه در حال حاضر كار تجدید نظر در چاپ هشتم را به منظور آماده كردن چاپ نهم دنبال می كند. این كار هم در نشستهای همگانی وهم در كمیته لغتنامه انجام می گیرد. علاوه بر این وتاهنگامی كه تحریر تازه لغتنامه از چاپ خارج شود فرهنگستان هشدارهایی به صورت دستورالعمل برای جلوگیری از ورود كلمات تازه نامناسب ویا بروز اشتباهات دستوری واملایی صادر كرده است.

بنیادهای خیریه ، درآمدها و جوایز :

فرهنگستان فرانسه صرف نظر از هزینه های اداری آن كه در صورت بودجه كل كشور وارد می شود، اداره 366 بنیاد یا موسسه را كه دارایی آن را تشكیل می دهند، برعهده دارد. این اموال كه مالكیتشان با فرهنگستان است، از طریق وقف و هبه به فرهنگستان رسیده است و سابقه قدیمی ترین آنها به قرن هجدم می رسد. محل مصرف  درآمد این هبه ها و اوقاف را بانیان آنها مشخص كرده اند كه عبارتند از اهدای جوایز ادبی، جبران كارهای فوق العاده (جایزه فضیلت كه مخصوصاً در قرن نوزدهم رایج بود) و كمك به خانواده های شایسته. البته این بنیادها واموالشان از آسیب كاهش ارزش پول در امان نماندند واگر در طی چند سال گذشته كمك های كلان به فرهنگستان اهداء نمی شد، امروزه سرمایه منقول فرهنگستان بس ناچیز بود. خوشبختانه بخشی از آنچه وقف فرهنگستان شده، اموال غیر منقول بوده است واز هنگامی كه میزان مال الاجاره ها به تناسب افزایش هزینه زندگی افزایش یافته است درآمد ناشی از اجاره اماكن متعلق به فرهنگستان، بخش عمده ای از درآمدهای آن را تشكیل  می دهد.

فرهنگستان فرانسه از محل درآمدهای خود هر سال در حدود 150 جایزه اهدا می كند. مبلغ این جوایز قبلاً اندك بود، اما در آنها تجدید نظرهايي صورت گرفته است. اداره فرهنگستان و سازماندهی امور مالی آن از وظایف " كمیسیون اداری " است كه از دبیر دائم فرهگستان در مقام رئیس كمیسیون و دوتن عضوبه انتخاب اعضای فرهنگستان تشكیل می شود.

نشست ها و انتخابات فرهنگستان :

فرهنگستان روزهای پنجشنبه از ساعت 5/3 بعد از ظهر تشكیل جلسه می دهد معمولاً قبل از هر نشست، جلسه كمیسیون لغتنامه تشكیل می شود كه بعد از جلسه عمومی فرهنگستان هم ادامه می یابد. علاوه بر این، فرهنگستان هر سال یك بار در ماه دسامبر ( آذر ) یك نشست همگانی در " تالار فرهنگستان " برگزار می كند و در همین نشست است كه مراسم تشریفاتی پذیرش اعضای تازه انجام می گیرد.

ریاست هر نشست با یك " رئیس " است كه جلسه را به كمك یك " مُهردار " (نائب رئیس) و یك " دبیر دائم " اداره می كند. رئیس و مهردار برای مدت سه ماه انتخاب می شوند، اما منصب دبیر دائم چنانكه از نامش بر می آید، مادام العمری است. در ماده چهارم اساسنامه سال 1816، كه هنوز هم به قوت خود باقی است، تصریح شده است كه " هرگاه یك كرسی، براثر درگذشت یك عضو، خالی شو د، آن در نزدیك ترین جلسه بعد اعلام شده و در صورت جلسه منعكس می گردد."

در همین ماده پیش بینی شده بود كه انتخاب عضو تازه حداقل یك ماه پس از ابلاغ خبر در نشست عضو فقید انجام گیرد. در حال حاضر ، اعلان خبر خالی شدن یك كرسی معمولاً یك ماه پس از درگذشت صاحب آن وانتخاب عضو تازه چندین ماه پس از اعلان آن خبر صورت می گیرد. در طول تاریخ، گهگاه این فواصل زمانی خیلی بیشتر از فاصله زمانی مقرر در اساسنامه بوده است، اما فرهنگستان در حال حاضر می كوشد كه عضو جدید در حدود شش ماه پس از مرگ عضو قدیم انتخاب شود و پنج یا شش ماه پس از انتخاب شدن مراسم تحلیف را به عمل آورد و كرسی خود را اشغال كند.

روش انتخاب عضو در گذشته بسیار پیجیده بود زیرا در اساسنامه سال 1752 تصریح شده بود كه انتخابات در دو مرحله انجام می گیرد: مرحله اول با ورقه رای كه ضمن آن " نامزدی كه فرهنگستان در مورد او به توافق می رسید " مشخص می شد. اما بیدرنگ مرحله دوم با مهره های سفید ( موافق ) و سیاه ( مخالف ) برگزار می شد كه در آن رای دهندگان آزادی عمل بیشتر داشتند. نامزدی كه با ورقه انتخاب می شد هرگاه در مرحله دوم یك سوم از كل اعضا با مهره سیاه با انتخاب او مخالفت می كردند، كنار گذاشته می شد ورای گیری برای نامزد دیگر انجام می گرفت.

این شیوه انتخاب ظاهراً منسوخ شده است، اما اثر آن هنوز در انتخابات فرهنگستان پا برجاست. به این معنی كه به جای آنكه بر اساس  آرایی كه داده شده است اكثریت را در نظر بگیرند، از آنجا كه آرای سفید به حساب نمی آید، اعضا می توانند روی رای سفید یك علامت ضربدر بگذارند و سپس آن را در گلدان بریزند و همین آراء در محاسبه نهایی اثر می گذارد، مثلاً اگر یك نامزد 15 رای از 30 رای را به دست بیاورد، از آنجا كه 15 رای دیگر با علامت ضربدر مشخص شده است باید رای گیری دیگری انجام بگیرد، زیرا كه مثل این است كه دو نفر به تساوی رای آورده اند.

در سابق نوبت رای گیری محدود نبود و حتی اتفاق افتاده است كه اعضای پس از 19 بار رای گیری به اكثریت دست نیافته اند.

اما عرف معمول امروز نوبت رای گیری را در سه بار محدود كرده است، در عین حال فرهنگستان در صورت لزوم می تواند برای بار چهارم هم رای گیری كند. واگر در رای گیری چهارم هم تكلیف نامزد ورود به فرهنگستان روشن نشود رای گیری بعدی زمانی پس از آن موكول می شود. اعلان یا پیشنهاد نامزدی معمولاً در نامه ای تسلیم دبیر دائم می گردد. برای آنكه انتخاب عضو جدید صورت گیرد. درخواست رسمی دست كم بیست عضو ضرورت دارد. اگر این رقم حاصل نشود رای گیری به هشت روز بعد موكول می شود كه در آن روز تعداد 18 نفر موافق كفایت می كند واگر در آن روز این حد نصاب حاصل نشود انتخاب منتفی می گردد. قبل از هر انتخاب باید ماده مربوط به نظر خواهی از اعضاء كه در اساسنامه 21 ژوئن سال 1816 ذكر شده و به شرح زیر است، قرائت گردد:

"از آنجا كه وجهه اعتبار فرهنگستان اساساً وابسته به توجهی است كه به امر پركردن كرسی های خالی به وجه مطلوب نشان می دهد، كمترین التفاتی به اسباب چینی ها وتمناها، به هر شكل كه باشد، نخواهد كرد و هر عضو نظر خود را تا هنگام برگزاری انتخابات برای خود حفظ خواهد كرد و هنگامی آن را بیان می كند كه شخص مورد نظر خود را واقعاً اصلح بداند. از نامزدان كرسی های خالی خواسته می شود كه از هرگونه دیدار با اعضاء به منظور جلب نظر و رای آنان خود داری كنند.همین اندازه كافی است كه شفاهاً یا از طریق نامه ای خطاب به یكی از اعضا و یا از راه نام نویسی در دبیرخانه علاقه خود را به عضویت اعلام كنند. "

هرچند متن این دستور العمل بسیار سخت و جدی است و بسیاری از اعضای فرهنگستان با رغبت نامزدها را می پذیرند – واین البته طبیعی است كه علاقمند باشند شخصاً كسانی را كه قرار است هر روز پنجشنبه آنان را در جلسه ببینند، از نزدیك بشناسند.

در همان روز كه انتخاب عضو جدید انجام می گیرد نتیجه رای گیری به اطلاع رئیس كشور كه حامی فرهنگستان است، می رسد. او با تعیین یك وقت ملاقات با عضوجدید عملاً به رای فرهنگستان صحه می گذارد. آنگاه در روز ملاقات، رئیس فرهنگستان عضو جدید را به او معرفی می كند. پنج یا شش ماه پس از آن، عضو جدید وارد فرهنگستان می شود و در "تالار" فرهنگستان نطقی در تشكر از فرهنگستان ایراد می نماید كه قسمت عمده آن به ستایش سلفش اختصاص دارد.  " رئیس وقت " فرهنگستان – یعنی كسی كه درهنگام اعلام خالی شدن كرسی، رئیس بوده است به او پاسخ می گوید. البته در روز پنجشنبه پیش از آن در یك جلسه غیر علنی كه در اتاق كمیسیون ها برگزار می شود، متن هر دو نطق قرآئت می گردد تا اعضا پیش از وقت از كم و كیف آنها آگاه باشند. پس از این مراسم، عضو جدید را به تالار جلسات راهنمایی می كنند واز آن پس حق می یابد كه در تدوین لغتنامه شركت جوید.

تفاوت فرهنگستان با موسسات مشابه :

فرهنگستان فرانسه كهن ترین نهاد فرهنگی كه از فرانسه قدیم به جای مانده باشد نیست زیرا كه "كولژدوفرانس"[69] یك قرن پیش از آن تاسیس شده است و هنوز هم دایر است. اما فرق فرهنگستان با موسسات مشابه دیگر در این است كه هیچ یك از آنها به مانند فرهنگستان خصلت اولیه خود را حفظ نكرده است. اساسنامه فرهنگستان در طی سه قرن هیچ تغییر عمده ای جز در جزئیات نكرده است و این تغییر عمدتاً در صورت ظاهر عبارات و سبك متن بوده است نه در ماهیت آنها . به این ترتیب هیچ نهادی به خوبی و دقت فرهنگستان، سنت های خود را حفظ نكرده است. فرهنگستان فرانسه هرگز شماره اعضای خود را افزایش نداده و از اصول اولیه خود عدول نكرده است و در انتخاب اعضای تازه هنوز هم همان آزادی عمل و دقت وسواس آمیز در حقیقت جویی را كه روزگار چهاردهم داشت، حفظ كرده است.

مردانی كه طرز فكرهای متفاوت ومسلك های گوناگون داشته اند همواره از بركت برابری فرهنگستانی در كنار هم گردآمده اند. اعاظم روحانیت مسیحی، دوك ها، امرای عالیرتبه، وزرا و حتی چند رئیس جمهور با نویسندگان، شاعران، مورخان و نمایشنامه نویسان در یك جا نشسته اند و در زیر گنبد فرهنگستان با یكدیگر گفت و شنود و همكاری و همفكری كرده اند. البته تعداد هر یك از این اصناف در دوره های مختلف فرق كرده است. مثلاً در قرن هجدهم گاهی 17 تن از 40 عضو فرهنگستان كشیش بوده اند، در حالی كه در روزگار ما شمار آنان به یك یا دو تن كاهش یافته است. غالباً از وجود " قبیله یا حزب و دسته " در بطن فرهنگستان سخن به میان می آید.اما در واقع دسته بندی در فرهنگستان وجود ندارد واین كلمات را باید بیان ساده یك تمثیل دانست. البته گاهی یك كرسی چند بار پیاپی به اُمرای قشون یا كشیشان رسیده است، اما فرهنگستان می كوشد ترتیبی اتخاذ شود تا تنوعی در شخصیت كسانی كه هركرسی را اشغال می كنند به وجود آید.

فهرست كسانی كه از سال 1635 تا به امروز به فرهنگستان راه یافته اند نشان می دهد كه از آغاز تا كنون 670 نفر به عضویت فرهنگستان در آمده اند. در عین حال باید دانست كه "فونتونل"[70] دراز عمرترین عضو فرهنگستان بوده است و چند ماه پیش ازآنكه به صد سالگی برسد، در گذشت. جوان ترین عضو فرهنگستان "دوك آرمن دوكو آسلن"[71] بوده است كه این ركورد را برای همیشه حفظ خواهد كرد زیرا كه در 17 سالگی بود به عضویت فرهنگستان انتخاب شد، شاید بدان سبب كه نوه سِگیه صدر اعظم بود.

اما یك كرسی چهل و یكم هم در عالم تصور وجود دارد، واین همان كرسی است كه مردم برای بزرگان فرهنگ وادب خود جعل كرده اند. وهمین را دستاویز نكوهش از فرهنگستان قرار می دهند. در واقع فرهنگستان هرگز راضی نشد كه كسانی همچون مولیر، روسو، دیدرو، استاندال بالزاك ، فلوبر و امیل زولا را در داخل خود بپذیرد. فهرست این قبیل نویسندگان و شعرا درازتر از این است واگر هر مورد خاص به دقت بررسی شود غیبت این افراد از فرهنگستان تاسف آور خواهد نمود. در عین حال، دلایلی برای این امر وجود دارد: امیل زولا چندین بار نامزد شد ولی هرگز پذیرفته نشد در حالی كه استاندال و فلوبر هرگز علاقمند به عضویت در فرهنگستان نشدند. اما اشتباه بزرگ فرهنگستان كه هنوز هم تاسف آن را می خورد وبرای جبران آن دست به هركاری می زند این است كه در سالهای قبل از 1970 زیر فشار قدرت حاكم ( ژنرال دوگل) از پذیرفتن بزرگترین شاعر زنده زمانه خود (لویی آراگون)[72] خودداری كرد.

اساسنامه فرهنگستان :

صرف نظر از فرمان لویی سیزدهم كه در ژانویه 1635 صادر شد و خطوط كلی سازمان فرهنگستان را تعیین می كرد، سه اساسنامه تا كنون برای این نهاد تدوین شده است :

1- اساسنامه 22 فوریه 1635 در 50 ماده به امضای ریشلیو،

2- اساسنامه 30 مه 1752 در 12 ماده به امضای لویی چهاردهم،

3- اساسنامه مصوب 21 ژوئن 1816 در 18 ماده به امضای " لنه " وزیر كشور كه هنوز هم به قوت خود باقی است.

نام ونشان و رنگ انتخابی فرهنگستان :

نخستین نشست فرهنگستان در 13 مارس تشكیل گردید اما نام آكادمی فرانسه ( فرهنگستان فرانسه )، هشت روز بعد بر روی آن گذاشته شد. اعضا در ابتدا خود را "آكادمیست" نامیدند، اما دو سال پس از آن عنوان " آكادمیسین " را بر خود گذاشتند واین عنوانی است كه هنوز هم به كار می رود. بعدها به اعضای فرهنگستان صفت "نامیرایان یا جاودانان" داده شد .

اندكی بعد این لباس صورت ساده تر یافت و به جای رنگ سبز، رنگ سرخ و طلایی پیشنهاد شد، ولی كمیسیونی كه به همین منظور از سوی دولت جمهوری تشكیل شد تصمیم گرفت كه رنگ لباس قهوه ای روشن باشد. اندكی پس از آن، كنسول فرانسه تصمیم گرفت كه رنگ لباس اعضای فرهنگستان سیاه باشد و یك نوار به صورت شاخه زیتون طلایی رنگ، روی حاشیه آن دوخته شود. كمربند هم به همان رنگ درنظر گرفته شد با شرابه هایی به رنگ لباس. سرانجام برای نشان های زینتی فرهنگستان رنگ سبز در نطر گرفته شد، رنگ سبز مخصوصی كه روی سردوشی های لباس اعضا وروی كمرشان دیده می شود. علت انتخاب آن این بود كه در آن سالها رنگ سبز معنایی خاص داشت و مظهر انقلاب و سازندگی بود، البته برای انتخاب رنگ فرهنگستان ساعتها وروزها بحث و مجادله شد و هر رنگی به دلیل یا به دلایلی نامناسب اعلام گردید و فقط رنگ سبز جدی وبرازنده فرهنگستان شناخته شد.

اعضای فرهنگستان هر یك علاوه بر لباس مخصوص باید یك شمشیر هم داشته باشد كه بر خلاف گذشته، دیگر یك سلاح خونریز و كشنده نیست بلكه جنبه نمادی و سنتی دارد والبته هر قسمت از شمشیر دارای مفهومی خاص است . فرهنگستان فرانسه از بدو تاسیس جزئی از در بار بود و به همین سبب اعضای آن همچون دیگر درباریان اجازه حمل شمشیر پیدا كردند. انقلاب كبیر فرانسه این امتیازها را ملغی كرد و به اعضای فرهنگستان اجازه داد تا به جای یك شمشیر، یك خیزران مزین به تمثال مینروا (الهه خرد) حمل كنند. اما پس از آن، نجبای فرانسه بار دیگر شمشیر به كمر بستند و فرهنگستانی ها از ایشان واپس نماندند، به ویژه كه در قرن نوزدهم توسعه قدرت دولت، مفهومی تازه به شمشیردار و آن را به صورت نشان كاركنان رسمی حكومت درآورد.

از آن پس علاوه بر افسران ارتش، سفیران و دبیران سفارت و كنسول ها و فرمانداران و روسای پلیس و بازرسان مالی و حتی شاگردان برخی از مدارس شمشیر می بستند و دلیلی نداشت كه اعضای فرهنگستان از شمشیر بستن منع شوند. اما به لحاظ روشنفكری و هنرمندی ناگزیر شدند معنای تازه ای برای شمشیر خود بیابند. اولاً انتخاب شكل شمشیر برای اعضای فرهنگستان بر خلاف افراد و گروههای دیگر آزاد شد وثانیاً شكل واندازه شمشیر بستگی به شخصیت صاحب آن یافت و در مجموع به صورت نماد قدرت و صلابت فرهنگستان برای پاسداری از حدود و حرمت زبان داده شد و "ادمون رُستان"[73] در وضعشان نوشت : " همه این نامها كه حتی یك نفرشان نخواهد مُرد، چه زیباست. " واین شاید بدان سبب است كه شماره اعضای فرهنگستان هرگز تغییر نمی كند و كم یا زیاد نمی شود وشاید هم از آن روست كه نام عضو فرهنگستان به لحاظ فضل و معرفت صاحب آن هرگز فراموش نمی شود. ولتر در حق فرهنگستان نوشته است. " گروه آزاده ای است مركب از بزرگترین سران كشور و بزرگترین نویسندگان" و البته راست گفته است زیرا كه صرف نظر از چند مورد، فرهنگ و ادب فرانسوی در فرهنگستان خلاصه می شود. ذكر چند نام مانند كورنی، بوسوئه، ارنست رنان، برگسون، پل والری، ولتر، منتسكیو، ویكتورهوگو، لامارتین، لافونتن، ژول رومن، مارسل پانیول، آندره موروآ، فرانسوا موریاك، آناتول فرانس، الكساندردوما، شاتوبریان، اوژن یونسكو، ژان كوكتو، وراسین برای نشان دادن عظمت فرهنگستان و گسترش دامنه فرهنگی آن كفایت می كند.

اما نشان فرهنگستان در بعد از انقلاب و در دوران كنسولی ناپلئون وضع شد. تا آن هنگام اعضای فرهنگستان به دلیل برخورداری از زندگی اشرافی و نزدیكی به در بار، عموماً لباس های پر زرق و برق و متشخص می پوشیدند و نیازی به نشان خاص احساس نمی كردند. اما از سال چهارم تا سال نهم انقلاب،  فرهنگستان چندین بار علاقه خود را به داشتن نشان مشخص مثل برگ شناسائی، مدال، نشان و لباس اعلام داشتند تا سرانجام انستیتو پس از بحث های متوالی لزوم داشتن او نیفورم مشخص و ساده را برای اعضا پذیرفت و ضمن یك نشست فوق العاده تصمیم گرفت كه رنگ لباس اعضا سیاه و ثابت باشد با یك نوار سبز به صورت شاخه زبتون از نخ ابریشم . همچنین تصمیم گرفته شد كه تمامی حواشی لباس نواردوزی بشود. در عین حال اعضا آزاد بودند كه لباس كامل با شلوار كوتاه یا بلند بپوشند. تصمیم ها توسط وزیر كشور به اطلاع هیات كنسولی رسید و كنسول ها، ضمن یك فرمان سه ماده ای به امضای ناپلئون آنها را با تغییرات اندكی تصویب كردند به این معنی كه اعضای فرهنگستان مختار شدند كه لباس كامل یا معمولی بپوشند. لباس كامل عبارت بود از شنل، جلیقه یا كت، شلوارك یا شلوار كه تمامی به رنگ سیاه باشد وحاشیه آنها با ابریشم سبز پر رنگ نوار دوزی شده باشد. لباس معمولی عبارت بود از همان لباس ها بدون نوار سراسری. در این لباس نوار فقط در حاشیه آستین و یقه دوخته می شد. كلاه سه ترك فرانسوی بود.

فرهنگستان در آستانه قرن بیست و يكم  :

به نوشته موریس دروئون،[74] این نهاد امروز بیشتر از هرزمان دیگر تمامی خانواده های فرهنگی فرانسه، تمامی جریانهای فلسفی و سیاسی را از طریق كسانی كه مظهر آن جریان ها هستند، و نیز تمامی رشته های علوم و فنون قدیم و جدید را در خود فراهم آورده است... فرهنگستان، همچنین همه اندیشه های متفاوت فرهنگ فرانسه را درخود گردآورده و تداوم آن را تامین و تضمین می كند.

فرهنگستان اعضای خود را نه صرفاً به دلیل شهرت و عظمت ایشان بلكه همچنین با عنایت به وجدان آنان انتخاب می كند...... واكنون بیشتر از آنچه در بند گذشته باشد در اندیشه آینده است. آینده ای آكنده از تداوم ارزش های والای تمدن بشری. فرهنگستان در آستانه ی هزاره سوم میلادی، تضمین این تداوم را رسالت آینده خود می شناسد.[75]

5-6- ذائقه فرهنگي مردم

به لحاظ تاریخی، یک فرد فرهنگی در فرانسه از طبقه اشراف و بورژوازی بود و معلومات مناسبی از تاریخ ، ادبیات و هنرهای زیبا داشت. امروز به دلیل عمومی شدن آموزش و پرورش ، بیش از نیمی از جوانان با دانش فرهنگی خوب دبیرستان را ترک می کنند. اگرچه هنوز یک چهارم جمعیت کشور اهل مطالعه به حساب نمی آیند، با این وجود رقابت بین تلویزیون و فیلم نه تنها به کاهش انتشار کتاب کمک نکرده، بلکه کاملا برعکس، انتشار کتاب نسبت به سال 1958 دو برابر و تعداد افراد مراجعه كننده به کتابخانه نسبت به سال 1981 تقریبا دو برابر شده است. کتاب های تصویری مربوط به کودکان و بزرگسالان ازموفقیت نسبتا خوبی برخوردار شده است

در جشنواره ی کارتونی آنگولم[76]، لوک خوش شانس و آستریکس دو قهرمان کارتونی بسیار محبوبند. لوک خوش شانس ، مردی که سریع تر از سایه اش تیراندازی می کند، اما اغلب نیاز به اسب خود  ژولی ژامپر دارد. آستریکس گلوای شجاع ، از هوش خود و همچنین از معجون جادویی اش برای مقاومت در برابر ارتش ژولیوس سزاراستفاده می کند.

وزارت فرهنگ یک نقش فعال در ایجاد موزه، مراکز فرهنگی ، سازماندهی نمایشگاه ها ، جشنواره های موسیقی، فیلم و تئاتر بازی کرده است ، تمرکز زدایی زندگی فرهنگی در استان ها را گسترش داده است حتی اگر پاریس همچنان پایتخت باشد. تعریف "فرهنگ عمومی خوب" نیز تغییرکرده و به حوزه های دیگر گسترش یافته است. بهره مندی سه چهارم فرانسو ی ها از فرهنگ فرانسه در اشکال مختلف، برای مثال در برنامه های ادبی و تاریخی تلویزیونی آشکار است.[77]

در اخبار تلویزیون، گویندگان اغلب با اعلام اخبار فرهنگی و هنری از قبیل انتشار یک فیلم جدید یا تحویل جایزه ادبی و ... خبر را به پایان می رسانند. اهمیت هنر در همه جا قابل مشاهده است، بر روی اسکناس های قدیمی ، در خیابان، در تبلیغات با  بازی با کلمات که بازی با زبان است و با ادبیات که به هویت ملی مرتبط است. در مذاکرات گات ، فقط  فرانسه شور و حرارت مورد نظر به زبان خود و فیلم خود را در برابر"تهاجم فرهنگی آمریکا" نشان داد و "استثناي فرهنگی" را در خواست کرد که امور سمعی و بصری به عنوان کالا - محصولات تجاری ملاحظه نشوند، بلکه این ها محصولات اقتصادی اما هنری هستند.

باید دانست قبل از متهم نمودن فرانسه به حمایت گرایی، به سختی صدای خوانندگان فرانسه در رادیو شنیده و یا فیلم فرانسوی در تلویزیون و یا سینما مشاهده می شد. جوانان فرانسوی هنرمندان کشور خود را بسیار کم می شناختند و یا این که تعداد فیلم های تولید شده در فرانسه به طور قابل توجهی کاهش یافته و سینمای آمریکا دو سوم از بازار فرانسه را در برگرفته بود. بنابراین تعجب آور نیست که دولت برای رفع این مشکل سهمیه بندی کانال های رادیو و تلویزیون را اعمال نمود . بنابراین باید 60 ٪ از فیلم ها اروپایی باشد که40 ٪ آنها نیز فرانسوی خواهند بود. اگر این ارقام را با 1 یا 2 ٪ از فیلم های خارجی وارد شده به ایالات متحده مقایسه کنیم، آیا می توان هنوز فرانسه را دولت حمایتگر در نظر گرفت ؟ اقدامات صورت گرفته برای تولید سینمای فرانسه و اروپا نتایج مثبتی به همراه داشته است، و امروز بسیاری از فیلم های فرانسوی به صورت مشترک با آلمان و یا ایتالیاو اسپانیا تولید می شوند.

از سال های 80 رادیو و تلویزیون تغییرات زیادی نمود به این دلیل که دولت ایجاد کانال ها و ایستگاه های خصوصی را اجازه داد. رادیو و تلویزیون با وجود آزادی مطبوعات و اطلاع رسانی، قبلا در انحصار دولت بود. پس در تعدادی از ایستگاه های محلی و ملی انقلابی رخ داد و امواج رادیویی دولتی مثل فرانس- اینتر یا فرانس کولتور یا فرانس موزیک و برخی دیگر از نوع بسیار متفاوت به عنوان اسکای راک و فان اضافه شدند. تعداد کانال های تلویزیونی، برای سال ها محدود گردید. اما امروزه می توانیم در میان کانال های مختلف ، کانال های دولتی  فرانس 2 و 3 ، کانال فرهنگی آرته، TF1 که به بخش خصوصی واگذار شد ، M6 که بسیاری از ویدیو های موسیقی را برای جوانان پخش می کند و کانال کابلی پلوس را مشاهده کنیم. به لحاظ مالی، کانال های کابلی وابسته به تبلیغات هستند و کانال های دولتی وابسته به دریافت یارانه های دولتی و مالیاتی هستند که مردم با خرید تلویزیون هر سال پس از آن پرداخت می نمایند.

کانال های دولتی برنامه های بسیار متنوعی را نشان می دهند. به طور کلی، در این کانال ها در بخش ورزشی بازی های کمتر، و در بخش فیلم و سریال های تلویزیونی خشونت کمتری نسبت به تلویزیون ایالات متحده مشاهده می شود اما در تبلیغات ، فیلم ها و برنامه های فرهنگی، برهنگی بیشتری به ویژه در کانال های دولتی وجود دارد. در کانال های عمومی ، تبلیغات در میان برنامه، و نه در طول برنامه پخش می شود. تبلیغات نیز در تمام کانال ها کنترل شده است. قانون، تبلیغات الکل از جمله آبجو، سیگار و یا بیشتر داروها را اجازه نمی دهد. ورود اخیر ماهواره ها و کانال های کابلی متعدد تخصصی و خارجی پاسخگوی خواسته های مخاطبان فرانسوی است. شورای عالی سمعی و بصری فرانسه مجوز ایجاد آنها را صادر می نماید.

فرانسوی ها بسیار علاقه مند به سینما هستند. "این هنر هفتم"  به طور قابل توجهی از زمان اختراع سینما توسط برادران لومیر در سال 1895 و اولین فیلم صامت فیلمسازان فرانسوی تغییر کرده است. این سینما سپس با جنبش سوررئالیستی کوکتو[78] و کارگردان اسپانیایی بونوئل و دالی پیوند خورد. کمی بعد، برخی از کارگردانان با نویسندگاني مانند مارسل کارنه و ژاك پره وه[79] (بازدید کنندگان در شب، بچه های بهشت) ، مارسل پانیول[80] و ژیونو[81] (دوباره) کار می کنند در حالی که دیگران آثار ادبی مانند امید آندره مالرو را به تصویر کشیدند. در نیمه دوم قرن 20، فیلمسازان جوان و بازیگران تضمین تداوم سینمای فرانسه را به مبارزه طلبیدند. به موازات جنبش ادبی ، برخی از فیلمسازان موج نو روش های جدید فیلمبرداری و معرفی تم های مختلف را دوباره خلق کردند. این تجربه ها درسال های  70 با فیلم های "سینما حقیقت" که رئالیسم اجتماعی و سیاسی را نشان می دهد و مشکلات جامعه را بیان می کند،ادامه داده شد. امروز، فیلمسازانی همچون شابرول[82]، لوک بسون[83] به رقابت با تلویزیون و سینمای آمریکا برخاسته و برای بدست آوردن یک موفقیت تجاری با ساخت فیلم های با کیفیت تلاش می کنند. آنها طیف گسترده ای از فیلم ، با الهام از داستان، ادبیات ، موسیقی ، جامعه، تغییرات و مشکلات آن  ارائه می دهند. درابتدای این قرن نیز سینمای فرانسه نشان اصالت  خود را ادامه می دهد و تمایز آن از سینمای آمریکا در فیلم هایی مثل سرنوشت افسانه ای آملی پولن، به خوبی نشان داده شده است. سینمای فرانسه با یک بودجه کوچک ، اهمیت کمی به جلوه های ویژه می دهد و اغلب به گفت و گو بیش از عمل و روانشناسی شخصیت ها تاکید دارد. فرانسوی وارث پاک دینی آمریکایی نیستند و بیشتر بزرگسالان در فرانسه پذیرش برهنگی در فیلم های خود را بر خشونت کمتر ترجیح می دهند .[84]

فرانسوي ها به اين مضمون اصطلاحي دارند؛ عجب سينمايي است كه با قدری مسامحه مي توان به (يك كمدي كامل است) يا ( اتفاق عجيبي است) ترجمه كرد .فرانسوي ها كاملا ديوانه  فيلم هستند. پاريسي ها حداقل هفته اي يك بار به سينما مي روند، هرچند كه فيلم هاي ويدئويي قابل اجاره، روز به روز از اين ميزان مي كاهد. تقريبا در جيب همه كس پاري اسكوپ و هم مجله ي اوفي سيل يافت مي شود كه هفته نامه هاي رقابتي فهرست فيلم هاي سينماهاي پاريس هستند. در پاريس در هر زماني حقيقتا صدها فيلم در حال نمايش است و فيلم هاي انگليسي زبان با علامت و.او (نسخه اصلي) و با زير نويس فرانسوي نمايش داده مي شوند. نزد فرانسويان فيلم به منزله ي هنر با هنر آشپزي برابري مي كند. سينماگرها در اينجا با عوامل طبيعي مثل مردم، مكان ها، عواطف، اشيا، رنگ ها ، بافت ها، ... كار مي كنند تا مهارت زيادي به وجود آورند به حدي كه اين فيلم ها براي تماشاگران فرانسوي مثل زندگي ملموس و مثل شيريني واقعي باشند. اصطلاح ( عجب سينمايي است) به ما هشدار مي دهد، با وجود آن باز هم در دام آن گرفتار مي شويم. فيلم واقعيتي است از نوع ديگر و در فيلم هاي فرانسوي آشكارا يك خصلت فرانسوي وجود دارد. اين فيلم ها از لحاظ طرح و برنامه ريزي ، وضوح منظور و توجه به بعضي موضوع ها و مضمون ها با فيلم هاي ديگر فرق دارند. فيلم هاي فرانسوي بصيرت هاي بي پايان و شگفت انگيزي به ذهن، روان و ارزش هاي فرانسويان مي گشايند.

موسیقی و ترانه فرانسوی امروزه مانند سینما، بسیار متفاوت است و به شدت از موسیقی خارجی، به ویژه آفریقا ، آمریکای جنوبی ، کارائیب و به ویژه انگلیسی (بیتلز) و ایالات متحده متاثر می باشد. از جنگ جهانی اول ، فرانسوی ها عاشق موسیقی جاز و بلوز ، راک و اخیرا رپ شده اند. در همین حال، آهنگسازانی با یک سبک متفاوت (میلود، پولنس) مشهور شده اند. پس از آن ، میشل لگران[85] که ترجیح می دهد موسیقی جاز را برای بسیاری از فیلم ها موسیقی می سازد. ترانه های فرانسوی اغلب طنز و یا احساساتی هستند که قدمت آن به قرون وسطی می رسد. در طی قرن ها به ویژه از زمان ایجاد کافه ، کنسرت در پاریس بسیار محبوب بوده است. خوانندگان از طریق ترانه های واقعی خود ، ارزش های زمان خود را بیان می کنند. این سنت با خواننده های معروف به "متن" ادامه پیدا کرد چرا که آنها اهمیت زیادی به متن شاعرانه ، یا دارای  پیام سیاسی ، گاهی ضد مذهبی، و یا طنز ترانه های خود می دادند. خوانندگان / ترانه سرایان بزرگ مدت ها پس از مرگ خود ، مانند سرژ گنسبورگ[86]، لئو فره[87]، ادیت پیاف[88] ، ژرژ برسون یا بلژ[89] ، ژاک برل[90] ، قدردانی می شوند و بر روی خوانندگان خوب نسل بعد ازخود  تاثیر می گذارند. درسال های  70 ، ایده های انقلابی جوانان درسال '68 خلق می شود، پیام صلح و محیط زیست اضافه می شود. در طول دهه 80 ، گروههای راک فرانسوی مانند نیاگارا و هندوچین موفق شدند نظر جوانان را به خود جلب کنند و حال آنکه  آنها قبلا گروه های بزرگ انگلیسی- آمریکایی را ترجیح می دادند.

مطبوعات چاپی کمتر از رسانه های نامبرده تغییر کرده است، اما تعداد روزنامه های منتشر شده در روز کاهش یافته است. در عوض ، نشریات وهفته نامه ها افزایش یافته است. مطبوعات فرانسوی با آزادی مطبوعات از زمان جمهوری سوم محافظت می شوتد. گرایش به رسانه های حزبی در مطبوعات وجود دارد به این دلیل که روزنامه ها تمایل دارند از وقایع فعلی بدون پنهان کردن گرایش سیاسی خود سخن بگویند. یک فرانسوی یکی از روزنامه های  دست راستی فیگارو یا فرانس سوار یا یک روزنامه کاتولیک مثل لاکروا یا روزنامه های دست چپی مثل روزنامه شناخته شده لوموند یا کمونیستی مثل اومانیته و بیشتر روزنامه محلی را انتخاب می کند. در میان مجلات مجله های خبری مانند اکسپرس، زنان مانند ال / ماری کلر / فم اکتوال... خوانده می شوند. در هفته نامه طنز آمیز لو کانار آنشنه بسیاری از روزنامه نگاران فرانسوی یک سبک کاملا شناخته شده ای را ارائه می دهند  که با تصویر توصیف می شوند و  بسیاری از مردم فرانسه علاقمند به هنر دستکاری زبان هستند.

چهار قرن ادبيات و فلسفه به اندازه ي كافي عشق فرانسويان به سياست و مفاهيمي چون يگانگي فرد و حق تعيين سرنوشت را نشان مي دهد. دامنه فلسفه هاي سياسي فرانسه گستره وسيعي را در بر مي گيرد كه همواره به وسيله يك عشق به تفكر تحليلي، كه شالوده نظام آموزشي و مطبوعات آزاد و پرسش گراست، مورد حمايت قرار گرفته است. فرانسويان دوست ندارند در باره هيچ موضوعي به اندازه سياست و فلسفه مطالعه و گفتگو كنند. قهرمانان فرانسه چهره هاي ادبي و سياسي آن هستند نه ستاره هاي موسيقي راك.( يك بار موسيليني و هيتلر با هم به توافق رسيدند كه الكل،سيفليس و روزنامه نگاري فرانسه را ويران كرده است). اين گفته ( اگر به خاطر سياست نبود چقدر خسته مي شديم) را به شاتو بريان نسبت مي دهند. هرلحظه كه در ميان فرانسويان باشيد در بحث سياسي درگير مي شويد. راننده تاكسي از حكومت وقت شكوه خواهد كرد، آقايي كه پشت ميز كنار شما نشسته است، كمونيست ها را مورد سرزنش قرار خواهد داد و دانشجويي كه در كوپه قطار همسفر شماست، نظام بورژوازي را محكوم خواهد كرد و همه انتظار دارند كه شما هم نظري داشته باشيد.چه فرانسه صحبت كنيد چه صحبت نكنيد، مستقيم در سياست شيرجه خواهيد زد، حال مي خواهد سياست كشور خودتان باشد يا فرانسه يا هرجاي ديگرواين به شما كمك خواهد كرد در باره تاريخ سياست معاصر در فرانسه چيزي بياموزيد.

مد نیز جزئی از ذائقه فرانسوی است. كوكو شانل[91] يكبار گفت: (فرانسويان راجع به خود بسيار متلمق هستند) . بعضي از فرانسويان مخصوصا پاريسي ها به خاطر دغدغه ي بيش از حدنسبت به ظاهرشان، انتقاد مي كنند.در حقيقت در پاريس نوعي سندرم ژيگول مابي وجود دارد. مردم براي خودنمايي و نشان دادن ذوق و سليقه و كلاس خود لباس مي پوشند.جهانگرداني كه گويي براي بازديد از ديسني لند يا اوروديسني لباس پوشيده اند مثل وصله ناجور هستند، اما بايد به ياد داشت كه خوش لباسي و آراستگي ممكن است به صورت مشغوليت اصلي دربيايند.

فرانسويان راجع به لباس هاي بيرون خانه خود سطحي نيستند. خود شانل لباس هايش را 7 يا 8 سال مي پوشيد.( سپس به خاطر نبودن خشك شويي به عطرهايش مي پرداخت).ساو پارچه هايي انتخاب مي كرد كه 20 سال دوام بياورد. او مي گفت : ( برازندگي بر عكس بي مبالاتي است). امروز هم هنوز از پاريس تا هنگ كنگ همه جا مي توانيد لباس ها و كفش هاي مشكي سايز كوچك ، كت و شلوار و كت دامن هاي كلاسيك و مدل هاي اصلاح كوتاه موي سر او را ببينيد. حتي مدل برنزه كردن پوست به شيوه سالم را او شروع كرد.

پاريسي ها از هيچ چيز به اندازه لباس، خوب نگهداري نمي كنند و براي اين كار احتياج به كمد بزرگ هم ندارند. هر مرد يا زن ممكن است دو يا سه دست لباس اصلي داشته باشد اما هر كدام از آن ها از بهترين نوع وكاملا اندازه ي تن شان است. با اين لباس ها متشخص به نظر خواهند آمد و خود بر اين امر واقفند. زن ها براي شادابي و طراوت بيشتر از روسري و جواهرات استفاده مي كنند.مردها با لباس يك دست ، كراوات و پيراهن آراسته جلوه مي كنند.

مردم پاريس شيك پوش هستند. شما در پاريس مرد يا زن فرانسوي شاغل پيدا نمي كنيد كه شلوار جين يا كفش ورزشي پوشيده باشد تنها جهانگردان و فروشندگان فروشگاه هاي ارزان قيمت از اين امر استثنا هستند. هر فرانسوي كه از عهده اش برآيد هر روز سال را لباس شيك خواهد پوشيد. آنها هرگز تصورش را هم نمي كنند كه در پاريس شلوارك بپوشند اگر چه در كنار دريا به راحتي برهنه مي شوند.

يكي از چيزهاي دلگرم كننده در باره احساس فرانسويان نسبت به مد اين است كه زيبايي سن نمي شناسد . در اينجا نه تنها علايم ويژه جواني را بر زبان نمي آورند بلكه كل خريد و فروش مربوط به مد و برازندگي در حوزه قلمرو افراد با تجربه است. شانل گفته است: (شما در هر سني مي توانيد جذاب و مقاومت ناپذير باشيد. براي اين منظور بايد افسون را جانشين جواني كنيد. برازندگي متعلق به آنهايي است كه قبلا آينده ي خود را تسخير كرده اند) .

بعد از يك سن خاص، ديگر خوش لباسي گرايش به آخرين مد روز را منعكس نمي كند بلكه نشان دهنده سليقه و كلاس فرد است. بون ژانق و بون شيك[92] (جنس خوب و جنس شيك) اصطلاحي است كه فرانسويان براي هر چيز شيك، به كار مي برند. بخش اعظم زندگي خياباني پاريس اين نمايش مد دلپذير و دائمي را تحسين مي كند.اين مد ماوراي گرايش هاي گروهي بلكه يك نوع بيان شخصي است. يك فرانسوي قوز نمي كند گرچه به تازگي جوانان دوست دارند از حالت آمريكاييان تقليد كنند. زن هاي پاريسي مي دانند چطور با اعتماد به نفس راه بروند با اسلوب بچرخند، چطور بنشينند و پاهايشان را به طرز جذابي روي هم بياندازند. مردان مي دانند كه سيگار كشيدن را چطوربه يك ژست وسوسه انگيزي بدل كنند. به اين حضور و تسلط فيزيكي ، ذوق و سليقه ظريف لباس و اسلوب آن را هم اضافه كنيد. به اين صورت تمام ملزومات يك نمايش عمومي شگفت انگيز هنر مد را در اختيار خواهيد داشت.براي شركت در اين نمايش لازم نيست كه حتما جوان و زيبا يا حتي تركه اي باشيد.در وجود همه ما زيبايي است. فرانسويان بر اين اصل واقفند و بر روي آن سرمايه گذاري مي كنند. در مناطق روستايي آداب و رسوم كمتر حالت رسمي دارد و در كنار دريا كاملا متفاوت است.

عجيب اين كه فرانسويان به همراه اين ذوق عالي نسبت به مد، به نداشتن حجب و حيا هم شهرت دارند. آنها در استخر هاي عمومي و در كنار دريا برهنه شنا مي كنند. در فصل تابستان مرد و زن در كتاره هاي رود سن برهنه يا با پوشش بسيار مختصر حمام آفتاب مي گيرند. با وجود سرويس هاي دستشويي عمومي خيلي خوب هنوز مردها در خيابان ادار مي كنند. به عبارتي فرانسويان جنبه گناه آلود برهنگي را نمي شناسند. برهنگي روي ديگر مد در فرانسه است.

6-6- تقویم وقایع مهم در دیپلماسی فرهنگی فرانسه

1743 : ژان ژاک روسو فیلسوف مشهور به عنوان منشی سفیر فرانسه در ونیز منصوب می شود .

1743 : ماموریت محرمانه ولتر فیلسوف شهیر فرانسه به لاهه

1776 : ماموریت رسمی بومارشه نویسنده بزرگ فرانسه به لندن

1822 : شاتو بریان ، نویسنده بزرگ فرانسه وزیر امور خارجه می شود

1844 : نخستین کمک دولت به هیات های کاوش های باستان شناسی در آفریقا

1848 : لامارتین شاعر مشهور فرانسه وزیر امور خارجه می شود

1850 : ایجاد بخش حمایت از مالکیت ادبی و هنری در وزارت امور خارجه

1860 : تاسیس آلیانس جهانی یهود

1880 : تاسیس انستیتو فرانسه در قاهره

1883 : تاسیس آلیانس فرانسه در پاریس

1886 : تاسیس آلیانس فرانسه در پراگ

1901 : تاسیس مدرسه فرانسوی در کانتون - چین

1902 : تاسیس  میسیون لائیک

1906 : تاسیس مدرسه فرانسوی در سالونیک توسط میسیون لائیک

1912 :تاسیس انستیتو فرانسه در پطروگراد

1920 : تاسیس انستیتو فرانسه در پراگ

1922 : تاسیس انجمن اقدام هنری فرانسه

1924 : دولت فرانسه پیشنهاد تاسیس انستیتو بین المللی همکاری فکری را به جامعه ملل می نماید ( پایه ریزی سازمان یونسکو )

1929 : امضا اولین توافقات فرهنگی با ایران

1945 : تاسیس اداره کل روابط فرهنگی در وزارت امور خارجه فرانسه

1947 : گشایش کانون فرانسه در آکسفورد

1954 : توافق فرهنگی با آلمان فدرال

1955 : کنوانسیون فرهنگی با تونس

1956 : تعطیل موسسات فرانسه در مصر و سوریه

1957 : کنوانسیون فرهنگی بین فرانسه و مراکش

1958 : اولین برنامه 5 ساله توسعه اقدامات فرهنگی و فنی

1961 : تاسیس انجمن دانشگاه های فرانسه زبان در مونترال

1961 : تهیه اولین روش آموزش فرانسه در تلویزیون

1961 : ایجاد سپاه همکاری ( انجام داوطلبانه سربازی در خارج در زمینه همکاری ها )

1963 : ایجاد دفتر فرانسه - آلمان برای جوانان

1966 : کنوانسیون همکاری های فرهنگی و فنی فرانسه – الجزایر

1968 : تاسیس دفتر فرانسه – کبک برای جوانان

1980 : تاسیس سدوست ( مرکز مطالعات و اطلاع رسانی دانشگاهی ، علمی و فنی ) در کشورهای خارج

1984 : اولین برنامه تلویزیون فرانسه زبان تی وی 5

1984 : ایجاد مرکز اطلاع رسانی موسیقی معاصر فرانسه در برم و توکیو

1984 : اولین گردهمایی جهانی وابستگان زبانی در پاریس

1986 : اولین اجلاس سران کشورهای فرانسه زبان در ورسای

1986 : برگزاری سمپوزیوم – فرانسه در مقابل استراتژی های فراملی کشورهای بزرگ غربی و گروه های بزرگ تجاری خصوصی

1987 : اجلاس رودز - تصویب طرح اورکا در زمینه سمعی – بصری

1987 : برنامه UREF ( دانشگاه شبکه های فرانسه زبان )

1988 : اجلاس سران فرانسه – آلمان و تاسیس شبکه تلویزیونی مشترک آرته

1989 : سال فرانسه در هند

1989 : دویستمین سالگرد انقلاب فرانسه

1989 : تاسیس شورای سمعی – بصری خارجی فرانسه  CAEF  به ریاست نخست وزیر

1989 : تاسیس کانال بین المللی فرانسه ( CFI ) ، بانک تصویر فرانسه

1990 : گشایش دانشگاه فرانسه زبان اسکندریه – مصر

1990 : تاسیس هیات بین وزارتی برایاروپای مرکزی و شرقی ( MILECO )

1990 : تاسیس آژانس آموزش زبان فرانسه در خارج ( AEFE )

1990 : بازگشایی انستیتو فرانسه در صوفیه

1991 : تاسیس انتشارات فرانسه برای اشاعه کتاب فرانسه در خارج

1991 : تاسیس آژانس نشر اطلاعات تکنولوژیک ( ADIT )

1991 : افتتاح انستیتو فرانسه در مسکو

1993 : ایجاد فرانس موند ، سیستم ارتباط تلماتیک وزارت امور خارجه

1994 : اصلاحات آلن ژوپه وزیر امور خارجه

1994 : افتتاح انستیتو فرانسه در آفریقای جنوبی ، در سارایوو و قرائت خانه فرانسه – آلمان در اسمولنسک

1994 : ایجاد دوره کامل آموزشی به زبان فرانسه در دانشگاه گالاتاسرای استانبول

1995 : ایجاد 31 مرکز همکاری فرهنگی و زبانی  ( CCCL ) در کشورهای خارجی . آخرین نوع موسسات فرهنگی در خارج .


7-6- نمادها و سمبل هاي فرهنگي

پرچم ملی: پرچم رسمی کشور فرانسه به سه رنگ آبی ، سفید و قرمزاست .آبی و قرمز رنگ های بزرگترین شهر فرانسه یعنی پاریس ، ورنگ قرمز رنگ انقلاب فرانسه و بعدها نیز رنگ احزاب سوسیالیست و کمونیست و همچنین رنگ جمهوری در فرانسه است . رنگ سفید ، که خلوص و سادگی را نشان می دهد ، رنگ شخصیت های بزرگ تاریخی فرانسه یعنی پادشاهان می باشد .

سرود ملی فرانسه :سرود مارسی یز[93]  سرود ملی فرانسه یا سرود انقلابی که توسط روژه دو لیزل[94] سروده شده است .

شعار جمهوری فرانسه : آزادی ، برابری و برادری[95] شعار جمهوری فرانسه است.این شعار معروف برگرفته از انقلاب کبیر فرانسه به گاه 1789 است و این شعار مبنای بیانیه حقوق بشر در جهان می باشد. همچنین می توان این شعار را برروی سکه ها نیز مشاهده نمود .

ماریان: ماریان[96]، یک زن و نماد جمهوری و آزادی است . تصویر آن بر روی اسکناس های 100 فرانکی  قدیم ،که یورو جایگزین آن شده است ، نقش بسته بود و نیز می توان آن را بر روی تمبرها و سکه ها ملاحظه نمود . ماریان تجسم جمهوری است یک زن با کلاه فری ژین ، کلاهی که نماد بردگانی است که زنجیر اسارت را گسسته و شهروند و آزاد شده اندو این دو نماد آزادی و جمهوری فرانسه اند .مجسمه بالاتنه آن در شهرداری ها ی فرانسه وجود دارد و تصویرش بر روی تمبرهای پستی طراحی شده است .

کلاه فری ژیین[97]: این نام از دو بخش تشکیل شده، بخش اول کلاهی است که به هنگام سرما بر سر می نهند. بردگان رومی هنگامی که آزاد می شدند، آن را بر سر می نهادند وانقلابیون فرانسه نیز در سال 1789 آن را پذیرفتند .

گل سوسن: گل سوسن[98] ،نماد پادشاهان فرانسه است و نیزبر روی پرچم کبک کانادا نقش بسته است.

برج ایفل[99]: عموم مردم در جهان برج ایفل را مترادف با فرانسه قلمداد می کنند . ایفل نیز نام مهندس فرانسوی است که این برج را به مناسبت نمایشگاه جهانی 1889 در این محل ساخت.

خودرو ژیان[100]: خودرو ژیان نیز نماد فرانسه محسوب می شود. برای این که یک خودروی مردمی بوده است . این خودرو نزد فرانسویان « دو شوو » به معنای دو اسب نامیده می شود .

شش ضلعی[101]: نماد شکل جغرافیایی فرانسه  است . زیرا نقشه جغرافیایی فرانسه به صورت شش ضلعی است .

آستریکس و اوبلیکس[102] : آستریکس نماد شخصیت کارتونی فرانسه و بهترین دوست او ابلیکس است دو نفر گلوا که بسیار قوی و با شهامت  هستند و تنها از یک چیز می ترسند و آن اینکه آسمان بر سرشان خراب شود .

خروس : ورزشکاران فرانسوی نماد خروس را به عنوان نقش خوش شانس پذیرفته اند .این نام نیز از یک بازی کلمات در زبان لاتین گرفته شده زیرا کلمه "gallus" دو معنا ("Gallus" voulait dire "coq" et "gaulois") داشته است.

زن بذرپاش[103]  : یک زن در حال بذر پاشیدن ، نماینده زاد و ولد ،و غنا ی کشاورزی در فرانسه به شمارمی آید . این نماد بر روی برخی از سکه ها نیز مشاهده می گردد.

لوگوی رسمی دولت فرانسه : دو لت ژوسپن در سال 1999 میلادی نماد ترکیبی از پرچم فرانسه و ماریان و شعار سه گانه فرانسه است ، به تصویب رساند و در حال حاضر در سر برگ های رسمی دولتی از این نماد استفاده می شود.










[1] François Leclerc du Tremblay

[2] Beaumarchais

[3] Dumouriez

[4] François-René de Chateaubriand

[5] François Guizot

[6] Alphonse de Lamartine

[7] Aurore

[8] Satellimage

[9] ARTE

[10] تاريخچه ديپلماسي فرهنگي/ ديپلماسي فرهنگي فرانسه/ سفارت جمهوري اسلامي ايران در پاريس/مردادماه 1374ص 34

[11] Bernard Kouchner

[12] Philippe Douste-Blazy

[13] L'agence Culturesfrance

[14] Instituts Francais

[15] Alliance Francais

[16] Fondation Alliance Franc

[17] Agence pour l'enseignement français à l'étranger (AEFE)

[18] Radio France Internationale (RFI)

[19] Audiovisuel Extérieur de la France(AEF)

[20]L'association Egide

[21]Organisation Internationale de la Francophonie (OIF)

[22] Alain Juppé

[23] Louis Schweitzer

[24] Institut Francaise

[25] ديپلماسي فرهنگي فرانسه نويسنده: فولكر اشتاين كامپ مترجم: بهزاد احمدي لفوركي/ هفته نامه پگاه حوزه، شماره 275، اسفند 1388

[26] Le ministère de la Culture

[27] Andre Malraux

[28] Jacques Duhamel

[29] Michel Guy

[30] http://www.culturecommunication.gouv.fr/

[31] unifrance

[32] AFAA

[33] Direction régionale des affaires culturelles(DRAC)

[34] La délégation générale à la langue française et aux langues de France(DGLF)

[35] Le Fonds régional d'art contemporain(FRAC)

[36] Caisse nationale des monuments historiques 

[37] http://fr.wikipedia.org/wiki/Minist%C3%A8re_de_la_Culture_(France)

[38] Organisation internationale de la Francophonie(OIF)

[39] Francophonie

[40] Common wealth

[41] http://www.tlfq.ulaval.ca/axl/francophonie/francophonie.htm

[42] http://fr.wikipedia.org/wiki/Organisation_internationale_de_la_francophonie

[43] http://www.francophonie.org/L-Organisation-internationale-de.html

[44] mécénat

[45] سياست گذاري فرهنگي در فرانسه؛ دولت و هنر  حجت اله ايوبي انتشارات سمت 1388 ص 51

[46] جغرافیای معرفتی آلمان و فرانسه/ روزنامه آفتاب/ 16 مهر 1387            

                           

[47] فلسفه فرانسه در قرن بيستم اريك ماتيوز ترجمه محسن حكيمي انتشارات ققنوس 1378 ص 9

[48] Henri Bergson

[49] Claude Lévi-Strauss

[50] Les trists Tropiques

[51] Luc Ferry

[52]http://www.iranao.com/news.php?id=2322روشنفكر فرانسوی در قرن بیسیتم رامین جهانبگلو              

[53] Institut de France

[54] Valentin Conrart

[55] Nicolas Boileau

[56] Jean Ogier de Gombauld (ou Gombault ou Gombaud)

[57] Antoine Godeau

[58] Jean Chapelain

[59] Philippe et  Germain Habert

[60] Habert de Montmor

[61] Claude Malleville

[62] maréchal de Bassompierre

[63] Louis Giry

[64] François Le Métel de Boisrobert

[65] Jean Desmarets de Saint-Sorlin

[66] Pierre Séguier

[67] LE VAU

[68] Le Cid

[69] Collège de France

[70] Bernard Le Bouyer de Fontenelle

[71] Pierre-Armand du Cambout de Coislin

[72] Louis Aragon

[73] Edmond Rostand

[74] Maurice Druon

[75] روح بخشان، عبدالحمید/ فرهنگستان فرانسه/ نشر دانش. سال يازدهم، بهمن و اسفند1369

[76] Festival International de la Bande Dessinée d'Angoulême

[77] http://web.cortland.edu/flteach/civ/cultur/cultur-r.htm

[78] Jean Cocteau

[79] Jaques Prevert‏

[80] Marcel Pagnol

[81] Jean Giono

[82]Claude Chabrol

[83] Luc Besson

[84] http://web.cortland.edu/flteach/civ/cultur/cultur-r.htm

[85] Michel Legrand

[86] Serge Gainsbourg

[87] Léo Ferré

[88]Édith Piaf

[89]Georges Brassens

[90] Jacques Brel

[91] Coco Chanel

[92] Bon chic, bon genre

[93] La Marseillaise

[94] Rouget de Lisle

[95] Liberté - Egalité - Fraternité

[96] Marianne

[97] Le bonnet phrygien

[98] La fleur de lys 

[99] la tour Eiffel

[100] La 2CV

[101] L'Hexagone

[102] Asterix  et  Obelix

[103] La Semeuse