سلسله چینگ

از دانشنامه ملل

مقدمه

سلسله ی چینگ از سال 1644 آغاز می شود و در سال 1911 به پایان می رسد.

سلسله ­ی چینگ(1911-1644 میلادی)

سلسله­‌ی چینگ(Qing)، آخرین سلسله‌­ی امپراتوری در چین است که توسط منچوها بنیان گذاشته شد که دومین سلسله­‌ی غیر نژاد خَن چین نیز به شمار می‌­آید. منچوها در دوران مینگ، بیرون از دیوار چین زندگی می­‌کردند. حاکمان مینگ در اثر شورش کشاورزان به رهبری لی­زیچینگ(Li Zicheng) سقوط کرد و پکن در سال 1644 میلادی تسخیر و چونگ­جِن(Chong Zhen) آخرین امپراتور مینگ خودکشی کرد. تلاش منچوها برای پیروزی بر سلسله­‌ی مینگ کشتار زیادی کرده و اقتصاد کشور به مرز ورشکستگی رسید. منچوها نیز سیستم سنتی مقررات کنفوسیوسی را اختیار و خود را سلسله­‌ای چینی معرفی کردند.

درعین حال، منچوها مردم نژاد خَن را مجبور به پوشیدن لباس منچوها و داشتن گیسوهای بلند پشت سر خود کردند. امپراتور کانگشی(Kangxi) دستور داد بزرگترین دایره المعارف به زبان چینی به نام یونگله دایان(Yongle Dayan) تدوین شود. منچوها یک سیستم نظامی خاصی ایجاد و ارتشیان را از دخالت در تجارت منع و برای آن­ها امتیازات ویژه­ای در نظر گرفتند.

امپراتور کانگشی بین سال­های 1673 تا 1681 میلادی، شورش بزرگ سه ژنرال را در جنوب سرکوب نمود. در سال 1683 نیز شورش تایوان را به زانو درآورد. در دوران امپراتور چیان­لونگ(Qianlong)، امپراتوری چینگ به دوران اوج خود رسید که به یک سوم از جمعیت جهان حکومت می­‌کرد و بزرگ­ترین اقتصاد دنیا را در اختیار داشت و از نظر وسعت سرزمینی یکی از وسیع­‌ترین امپراتوری­‌های جهان بود.

در قرن 19میلادی، امپراتوری به­‌واسطه­‌ی اختلافات داخلی به رکود کشانده شد و از سوی نیروهای خارجی نیز مورد تهدید قرار گرفت. با شکست چین در نخستین جنگ تریاک(1840) از امپراتوری بریتانیا، زمینه برای امضای پیمان نانجینگ (1842) فراهم و منجر به واگذاری هنگ‌­کنگ و آزادی تجارت تریاک گردید. متعاقب این شکست و تحمیل معاهده‌­های نابرابر، تحقیر چین حتی پس از سقوط سلسله­‌ی مینگ نیز ادامه یافت.

شورش تایپینگ(1864-1851) حرکتی مذهبیِ مسیحیان به رهبری خونگ شیوچوان(Hong Xiu Quan) ، یک سوم خاک چین را به مدت ده سال از این کشور جدا کرد. با کشته شدن 20 میلیون نفر در این شورش، از نظر تعداد نیروهای درگیر، این نزاع به بزرگ­ترین جنگ قرن 19 تبدیل شد. متعاقب آن چندین شورش دیگر رخ داد که با هزینه­‌های مالی و جانی زیادی سرکوب شدند. این نا آرامی­‌ها زمینه را برای تضعیف امپراتوری و ظهور جنگ سالاران منطقه‌­ای فراهم کرد و کشور چین درگیر جنگی داخلی شد. در سال 1911میلادی، نه تنها حاکمیت امپراتوری چینگ، بلکه سیستم دو هزار ساله­‌ی امپراتوری در این سرزمین ساقط و برای نخستین بار، جمهوری چین پا به عرصه‌­ی وجود گذاشت.

در واکنش به شرایط نابسامان حاکم بر امپراتوری و تهدیدات خارجی، جنبشی مردمی و ملی برای تقویت چین از داخل و ایجاد نهادی اصلاحی برای مدرن سازی این کشور با تأکید بر تقویت نظامی شکل گرفت. این اصلاحات به خاطر فساد مقامات، بدبینی و نزاع داخلی خاندان امپراتوری، به زودی رو به تحلیل رفت. در نتیجه، نیروی دریایی چین در مقابل ژاپن(1895-1894) متحمل شکست شد. پس از آن امپراتور گوانگشو(Guangxu) و اصلاح طلبان، اصلاحات گسترده‌­ای را تحت عنوان اصلاحات صد روزه(1898) آغاز کردند ولی این جنبش اصلاح طلبانه در یک کودتای نظامی به رهبری ملکه دواگِر سی شی(Dowager CiXi) و محافظه کاران به شکست انجامید.

در آغاز قرن بیستم، جنبش محافظه کارانه­‌ی ضد امپریالیستی دیگری به نام شورش بوکسورها، با هدف توقف سلطه­‌ی غربی­‌ها و مسیونرهای مسیحی بر مناطق شمالی و شرقی چین آغاز شد. ملکه دواگِر با هدف تثبیت قدرت خود، از بوکسورها حمایت نمود و آن­ها تا پکن پیشروی کردند. با کشته شدن تعدادی تبعه­‌ی اروپایی و مسیونر مذهبی توسط بوکسورها، نیروهای 8 قدرت خارجی شامل انگلیس، ژاپن، آمریکا، روسیه، ایتالیا، آلمان، فرانسه و اتریش، با تشکیل ائتلافی نظامی، به پکن حمله کرده و شورشیان را شکست داده و غرامت­‌ها و امتیازهای بیشتری به چنگ آورده و معاهدات ننگین دیگری بر چین تحمیل کردند. این شکست­‌ها و تحقیرها زمینه را برای ایجاد تغییراتی گسترده­‌تر در سیستم سیاسی و اجتماعی چین فراهم کرد[۱].

کتابشناسی

  1. سابقی، محمد علی(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد اول، ص 131-133