تحولات سياسی، اجتماعی و فکری در تاريخ معاصر اردن
تحولات مهم سياسي اجتماعي و فکري در تاريخ معاصر
تراژدي فلسطين: اعلاميه بالفور به خانه ملي يهود در منطقه تحت سلطه انگلستان خيلي زود به مسئله بين انگلستان و اعراب مبدل شد. اعراب از اين که مهمان ناخوانده فلسطين معرفي شدند بسيار خشمگين شدند.
جمعيت اعراب در پايان جنگ جهاني دوم حدود 90 درصد جمعيت فلسطين را تشکيل ميداد. اين در حالي بود که مهاجرت يهوديان به فلسطين در سال 1920 اعلان خطرهاي اندکي را برانگيخت، اما با ظهور آزار و اذيّتهاي نازيها در اروپا کم رنگ جلوه کرد.
سيل جمعيت يهوديان اروپايي به سمت فلسطين باعث نگراني و سرانجام قيام مردم فلسطين شد. اين قيام که شبيه به انتفاضه مردم در سال 1980 بود اولين برخورد فلسطينيان و يهوديان به شمار ميرود. تلاش هاي شاه عبدالله براي جلوگيري از اختصاص زمين هاي اعراب به يهوديان مهاجر توسط خانه ملي يهوديان و گسترش شمار يهوديان در فلسطين بالا گرفت. هر دو طرف انگلستان را مقصر مي دانستند. اختلافات با شروع جنگ جهاني دوم و به دليل اين که هر دو طرف با انگلستان همکاري مي کردند کاهش يافت.
بحران فلسطين يک سال بعد از جنگ به سرعت بالا گرفت. سران صهيونيست از همدردي جامعه بين الملل براي فشار انگلستان و پذيرش هزاران يهودي بدون مکان توسط انگلستان استفاده کردند.
در همين زمان گروه هاي مخفي همچون ايرگان و استرن گنگ شروع بةک مبارزه تروريستي عليه انگلستان کردند. در دهه 20 مهاجرت يهوديان به فلسطين افزايش چشمگيري داشت. انگلستان براي مبراکردن خود از مشکلات به وجود آمده اعلام کرد که سلطه او بر فلسطين در 14 ميسال 1948 پايان خواهد يافت. پس از اعلام پايان تسلط انگلستان بر فلسطين، يهوديان بلافاصله استقلال دولت اسرائيل را اعلام نمودند.
سازمان ملل پس از طرحهاي بسيار سرانجام به تقسيم فلسطين بين اعراب و يهوديان رأي داد. قدس (اورشليم) تحت قيمومت سازمان ملل متحد درآمد.
بيش از نصف فلسطين از جمله نوار ارزشمند ساحلي بةهوديان که تنها 6 درصد سرزمين فلسطين را مالک بودند واگذار شد. جماهير شوروي اولين کشوري بود که اسرائيل را به رسميت شناخت و بلافاصله بعد از آن ايالات متحده آمريکا اسرائيل را قانوني اعلام کرد و تراژدي فلسطين متولد شد. اعراب شوکه شدند و درگيري اجتناب ناپذير شد. (130)
- جنگ اعراب و اسرائيل 1948: پيش از تصميم مجمع عموميسازمان ملل مبني بر تقسيم کشور فلسطين، ملک عبدالله سپاه خود را براي دفاع از اعراب فلسطين به آن کشور فرستاد. در واکنش به تصويب طرح تقسيم بندي فلسطين، وي اعلام آمادگي براي اعزام تمام قواي لشکر کشورش براي حمايت از فلسطين نمود. دو روز قبل از پايان قيمومت بريتانيا نشست اتحاديه عرب در امان برگزار شد که در نتيجه آن کشورهاي عربي نيروهاي نظاميخود را به فلسطين براي کمک به ارتش اردن فرستادند. بلافاصله بعد از اعلام استقلال دولت اسرائيل، لبنان، مصر و عراق لشکريان خود را براي پيوستن به نيروهاي اردني به منظور دفاع از ساکنين حقيقي فلسطين اعزام کردند. در هر صورت به علل زيادي، همچون بي نظمينيروهاي عرب، لشکر بي شمار اسرائيل که حدود 000/80 نفر بودند و آزمودگي نيروهاي اسرائيلي در جنگ جهاني دوم، جنگ به سرعت به نفع اسرائيل به پايان رسيد.
تشکيل خشونت بار دولت اسرائيل به آواره شدن پانصد هزار فلسطيني از خانههايشان ختم شد. کشتارهاي دسته جمعي 245 فلسطيني در دير ياسين و همچنين کشتار مردم در كَفَر قاسم از جمله جنايات اسرائيل به منظور ترساندن مردم فلسطين و فراري دادن آنها بود.
- هنگ اعراب و دفاع اورشليم: قدس سومين شهر مقدس مسلمانان بعد از مکه و مدينه است و مکاني است که پيامبر اسلام (ص) از آنجا به معراج رفت و به عقيده عيسويان مسيح (ع) در آن جا به صليب کشيده شد.
در جنگ سنگين اعراب و يهوديها بر سر شهر اورشليم (قدس) نيروهاي سپاه عرب توانستند نيروهاي يهودي را از آن جا بيرون کنند. جنگ اعراب و اسرائيل سرانجام با توافق نظامياعراب و اسرائيل در سال 1948 به پايان رسيد. به طور خاص در نبرد اورشليم، ارتش اردن توانست تواناييهاي حرفه اي خود را به نمايش بگذارد. مسيحيان عرب و مسلمانان با هم در دفاع از اورشليم در برابر تهاجم صهيونيستها متحد شدند و جنگيدند. (131)
- اتحاد دوکرانه: پس از جنگ، اعراب فلسطيني ساکن در مناطق تحت کنترل اردن به اين نتيجه رسيدند که اتحاد با اردن براي حفظ و نگهداري کرانه باختري تحت کنترل خود که هنوز به اسرائيل نسپردهاند، ضروري به نظر ميرسد. در نتيجه در دسامبر 1948 گروهي از رهبران فلسطيني و افراد برجسته از کرانه باختري کنفرانسي در جريکو برگزار کردند، جايي که از ملک عبدالله خواسته شد تا اقدامات فوري براي متحد کردن دو کرانه اردن و تبديل آن بةک دولت واحد و تحت رهبري وي را به انجام رساند. در تاريخ 11 آوريل 1950، انتخابات براي پارلمان جديد اردن که در آن اعراب فلسطيني کرانه باختري هم حضور داشتند برگزار شد. سيزده روز بعد پارلمان، به اتفاق آرا براي اتحاد دو کرانه رود اردن مصوبهاي صادر کرد که بر طبق قانون، پادشاهي اردنهاشميرا به منظور حفاظت از آنچه به عنوان قلمرو عربي فلسطين در برابر گسترش قلمرو صهيونيست باقي مانده بود، گسترش مي داد.
- کشته شدن ملک عبدالله: پس از دفاع موفقيت آميز از اعراب شرق اورشليم توسط ارتش اعراب، ملک عبدالله به طور منظم براي شرکت در نماز جمعه به مسجد الاقصي مي رفت. جمعه 20 جولاي 1951 هم از اين قاعده مستثني نبود. پادشاه اردن در اين نماز با نوه اش (پادشاه آينده) حسين شرکت کرد. درحالي که به مسجد نزديک مي شدند، ضاربي به سمت ملک عبدالله آمد و پادشاه را به ضرب گلوله از پاي درآورد. وي همچنين گلوله اي به سمت شاهزاده جوان شليک کرد، اما گلوله به مدالي که روي سينه وي بود برخورد کرد.
- سلطنت شاه طلال: پس از به قتل رسيدن ملک عبدالله تاج و تخت پادشاهي اردن به وليعهد طلال، پسر ارشد پادشاه رسيد. شاه طلال در تاريخ 5 سپتامبر 1951 سلطنت را به عهده گرفت. به دلايل پزشکي شاه طلال در تاريخ 11 آگوست 1952 از پادشاهي کناره گرفت و سلطنت را به پسر ارشد سپرد که در تاريخ 9 سپتامبر 1951 به صورت علني وارث پادشاه معرفي شد. شوراي سلطنتي تا رسيدن شاهزاده حسين به سن قانوني، تصدي امور را به عهده گرفت و حسين بن طلال در 2 مي1953 رسماً پادشاه اردن شد. شاه طلال در زمان تصدي خود، توسعه قوانين ليبرال را بنيان نهاد. اين سند دولت را در مجموع و وزيران را به صورت جداگانه، قبل از پارلمان مسئول ميداند. اين طرح در تاريخ 1 ژانويه 1952 به تصويب رسيد.
- ترسيم يک دوره سخت: اردن در دهه 50، دهه 50 دوره اي از تحولات پر سر و صدا در سراسر جهان عرب بود. بخش عمده اي از اين آشفتگي و نارضايتي ها، ناشي از تشکيل کشور اسرائيل و شکست فلسطين در سال 49 - 1948 است. قدرتهاي استعماري همچنان بر ملت هاي عرب نفوذ داشتند، شرايطي که در ميان توده هاي جمعيت ايجاد خشم مي کرد. نارضايتي عموميمنجر به رشد سريع چندين ايدئولوژي افراطي عرب شد، حزب بعث در سوريه در اواخر دهه 40 به رهبري دو تن از معلمان دمشق، ميشل عفلق و صلاح البيتار پايه گذاري شد و وحدت سياسي تمام کشورهاي عربي را با شعار «وحدت، آزادي و سوسياليسم» دربرگرفت. يکي از بازيگران اصلي در سياست هاي اعراب در دهه 1950 و 1960 رئيس جمهور مصر جمال عبدالناصر بود. اساساً پيشنهاد وحدت از طرف ناصر، رئيس جمهور مصر و بعثي ها به دنبال سلطةک دولت بر ديگر دول عربي بود. جمهوري متحده عربي، متشکل از کشورهاي مصر و سوريه، عمر کوتاهي داشت (61 - 1958) و کاستيهاي طرح اتحاد را نشان داد.
شاه حسين در 1956 با لغو پيمان 1948 اردن و انگليس، دخالت اين كشور را در امور اردن کاهش داد و كمكهاي مالي كشورهاي عربي، به ويژه عربستان سعودي، مصر و سوريه را جانشين آن نمود. وي در مه 1956 درباره تشكيل فرماندهي مشترك نظامي با مصر و سپس سوريه پيمان بست. حسين در جريان بحران سوئز، براي اجراي تعهداتش در قبال مصر در 31 اكتبر 1956 رابطه سياسي خود را با فرانسه قطع كرد و آمادگي ارتش اردن را براي جنگ با اشغالگران اعلام نمود.
در 31 آوريل 1957 برخي نيروهاي ارتش با هدف ترور حسين بن طلال و براندازي نظام پادشاهي، كودتاي معروف به الزرقاء را شكل دادند. ميان دو گروه ارتش در پادگان شهر الزرقاء درگيري خونيني رخ داد كه به شكست عوامل كودتا انجاميد.
پس از درخواست حسين مبني بر خروج نيروهاي سوري، مناسبات ديپلماتي اردن با مصر تقريبا به حالت تعليق درآمد. اما روابط خوب اردن با عربستان سعودي همچنان ادامه يافت.
حسين بن طلال و ملك فيصل دوم، پادشاه عراق در واكنش به تأسيس جمهوري متحد عربي و دستيابي به پيوندهاي مشترك خارجي و دفاعي و گمركي و آموزشي ، فدراسيون عربي را در امّان تشكيل دادند. اين فدراسيون كه مورد تاييد آمريكا و انگليس بود، در پي كودتاي عبدالكريم قاسم در عراق در اوت 1958 به فرمان حسين بن طلال منحل شد.
از 20 اوت 1963 حسين با شوروي و برخي كشورهاي بلوك شرق مناسباتش را آغاز كرد و در 30 مارس 1964، نخستين سفير اردن به شوروي اعزام شد. در 1964 م حسين بن طلال در دو كنفرانس سران عرب كه به ترتيب در قاهره و اسكندريه برگزار شدند، شركت نمود و پس از ديدار با جمال عبدالناصر، مناسبات دو كشور بهبود يافت.
در ژوئيه 1966 حسين بن طلال حمايت خود را از سازمان آزادي بخش فلسطين (ساف)، با اين اتهام كه احمد شقيري دبير اين سازمان، از كمونيستها هواداري مي كند، قطع كرد. در 30 مه 1967 م به دنبال تشديد تهديدهاي اسرائيل در خاورميانه، حسين بن طلال به قاهره رفت و پس از مذاكراتي با جمال عبدالناصر، بين دو كشور براي پنج سال معاهده دفاعي مشتركي بسته شد. در پي حمله رژيم اسرائيل به مصر در ژوئن 1967، ارتش اردن در جنگ شش روزه شركت نمود كه به شكست اردن و اشغال كرانه باختري رود اردن انجاميد.
- دهه ثبات و رشد اقتصادي: دهه 60 با رشد اقتصادي بسيار خوب خود اردن همراه بود. ستون اصلي اقتصاد مدرن اردن - صنعت پتاس، فسفات و سيمان - در اين دوران پيشرفت کرد. در زرقاء، در شرق امان، يک پالايشگاه نفت ساخته شد. کشور توسط شبکه اي از بزرگراه ها با هم مرتبط شدند و سيستم مهندسي جديدي به کشور معرفي شد. در سال 1962، اولين دانشگاه ملي در اردن بنا شد: دانشگاه اردن در جبيهه[74] در حومه شهر امان. قبل از جنگ 1967، اردن شاهد رشد نرخ اقتصادي بالاتر نسبت به ساير کشورهاي در حال توسعه بود. صنعت پر رونق ساخت و ساز فرصتهاي شغلي فراواني در اردن پديد آورد، از طرف ديگر گردشگري از اورشليم، بيت اللحم و بسياري از جاذبههاي کرانههاي شرقي اين کشور درآمد ارزي را افزايش داد. اقتصاد اردن همچنين به لطف پولهاي ارسالي مهاجراني که در کشورهاي عربي حوزه خليج فارس کار مي کردند، پررونق تر شد.
- فاجعه 1967: در اوايل سال 1963، اسرائيل اعلام کرد که قصد دارد بخشي از آب رود اردن را جهت آبياري کوير نقب[75] (که همچنين به نام صحراي نقب نيز شناخته ميشود) به سمت اسرائيل منحرف کند. در پاسخ، رهبران عرب در اجلاس 1964 قاهره تصميم به کاهش جريان آب به درياچه طبريه و انحراف برخي از شاخههاي فرعي در لبنان و سوريه گرفتند و براي آمادگي جهت دفاع به حملة احتمالي اسرائيل به خاطر اين تقسيم آب، يک نيروي مشترک عربي ايجاد شد؛ ارتش متحد عربي از کشورهاي مصر، سوريه، اردن ولبنان به سرکردگي سپهبد علي عامر از مصر تشکيل شد.
يکي ديگر ازنتايج نشست قاهره استقرار سازمان آزادي بخش فلسطين بود. همزمان با ديگر رهبران عرب، شاه حسين نياز به يک سازمان که ميتواند تلاشهاي فلسطينان را هماهنگ کند تشخيص داد. تنها نگراني او اين بود که سازمان آزادي بخش فلسطين بايد با اردن همکاري کند و فعاليتهاي نظاميخود را تحت کنترل شديد فرماندهي متحده عربي انجام دهد، تا مبادا سهوا اعراب را بدون آمادگي به جنگ با اسرائيل سوق دهد.
اواسط دهه 60 شاهد ظهور گروههاي مستقل چريکي فلسطيني (در زبان عربي با نام فدائيان شناخته مي شدند) و از جمله قابل توجه ترين آنها جنبش فتح ياسرعرفات بود. دولت سوريه در تلاش بي وقفه خود براي برتري نسبت به ناصر، حمله پارتيزاني به اسرائيل را مورد حمايت قرار داد - نه از طرف سوريه، بلکه از طرف لبنان و اردن. اقدامات تلافي جويانه اسرائيل به اين حملة نظاميکاملا قابل پيش بيني بود و رهبري چريک ها را به اردن نسبت داد. به همين دليل اردن دوباره در قاهره، دمشق و بغداد مورد حملة تبليغاتي قرار گرفت. در 1966 اسرائيل طي حمله موفقي به سامو به حمله فداييان فلسطيني پاسخ گفت که بار ديگر اردن در دفاع از اين تجاوز با شکست مواجه شد.
رقابت احزاب عرب با يکديگر اين اجازه را به اسرائيل داد که براي از بين بردن نيروي هوايي مصر در تاريخ 5 ژوئن 1967 حمله غافلگيرانه اي به انجام برساند. در پاسخ نيروهاي اردن به اسرائيل حمله کردند، اما با ضد حمله نيروهاي اسرائيل به کرانه باختري و شرق عرب نشين اورشليم، مجبور به عقب نشيني شدند. پس از نابودي نيروي هوايي مصر، اسرائيل با تسلط کامل بر آسمان مصر، بمبهاي ناپالم را بر سر نيروهاي عرب فرو ريخت. هنگاميکه در تاريخ 11 ژوئن سازمان ملل آتش بس را بر طرفين تحميل کرد، اسرائيل بخش وسيعي از سرزمين عرب را تحت تصرف خود داشت که شامل صحراي سينا در مصر، بلنديهاي جولان سوريه و مهم تر از همه بخشي از فلسطين که متعلق به اعراب بود: کرانه باختري که شامل شرق عربي بيت المقدس و نوار غزه بود.
گفتني است که اردن طي اين درگيريها هزينه سنگيني پرداخت که داراي ابعاد اقتصادي و اجتماعي بود؛ از جمله 000/300 فلسطيني به اردن پناهنده شدند. حدود 70 درصد از زمينهاي کشاورزي اردن در کرانه غرب قرار داشت که 60 تا 65 درصد از ميوه ها و سبزيجات اردن را توليد مي کرد. به علاوه نيمياز بنگاه هاي صنعتي نيز در کرانه غربي قرار داشت و در همين حال با اشغال اورشليم و مکان هاي مذهبي درآمدهاي توريسم نيز از ميان رفت. در نهايت 38 درصد از توليد ناخالص ملي اردن کاهش يافت. عليرغم اين کاهش همچنان مسئوليت پرداخت حقوق و اداره کرانه غربي که شامل هزينههاي آموزشي وحقوق کارکنان و بازنشستگان بود همچنان بر عهده دولت سنگيني ميکرد. (132)
- طرحهاي ديپلماتيک و نظامي: بين سال هاي 70 - 1967 اردن استراتژي دوگانه اي از طرح هاي سياسي و نظاميبراي بازپس گرفتن سرزمين هاي عربي که در جنگ 1967 از دست داده بود، در پيش گرفت. در 22 نوامبر 1967، شوراي امنيت سازمان ملل متحد به اتفاق آرا قطعنامه 242 را به تصويب رساند که در آن از اسرائيل دعوت مي شد تا از مناطقي که در جنگ اخير اشغال کرده بود بيرون رود و از تماميساکنين خاورميانه درخواست شد به حقوق ديگران احترام گذاشته «درون مرزهاي امن و شناخته شده و در صلح زندگي کنند». تدوين اين قطعنامه مهم، که هنوز هم نقطه مرجع اصلي براي ايجاد صلح در خاورميانه ميباشد، ابتکار ملک حسين بود. (133) در اين فاصله ارتش اسرائيل به سمت اردن نشين رود اردن حمله کرد که توسط نيروهاي مشترک فلسطين و اردن در جنگ کرامه شکست خورد و ضربات سنگيني به نيروهاي اسرائيلي وارد آمد. (134)
- درگيري سال 1970: همکاري با فلسطيني ها که روزي مورد تأييد ملک حسين بود، در سپتامبر 1970 به جدايي منجر شد. حضور فراگير و پر هرج و مرج گروههاي مسلح فدائيان فلسطيني که انتظار مصونيت از قوانين اردن را داشتند، در سرتاسر اردن بي نظميايجاد کرد. رهبران ميانه رو فلسطين قادر به مهار عناصر افراطي نبودند، افرادي که دوبار به کاروان موتوري شاه حمله کردند و مرتکب چندين عمليات هواپيما ربايي شدند. (135) در نهايت در سپتامبر سياه ارتش اردن جنگندههاي فلسطين را شکست داد و آنها را از اردن اخراج کرد. در 1971 نيروهاي ارتش اردن، فلسطينيهاي مسلح را از کشور بيرون کردند که بسياري از آنها به لبنان پناهنده شدند. (136)
- اردن در دهه 70: تلاشهاي اقتصادي: بعد از حوادث 71 - 1970 سياستهاي داخلي به سمت ترويج وحدت ملي در ميان مردم اردن پيش رفت. اين وحدت مورد تضمين نهايي براي بقا و امنيت اردن محسوب ميشود. در اين زمان، نگراني اصلي رژيم نظم و امنيت اردن بود. براي بازگشت تدريجي ثبات سياسي، دوباره سرمايه گذاري در اردن از سر گرفته شد. در اين سالها اردن شاهد رشد بي سابقه در تعدادي مناطق، مخصوصا بخش خدمات، ساخت و ساز و بخش مالي بود. توسعه اقتصادي و اجتماعي سريع اردن، همچنين مديون رونق نفت در سراسر خاورميانه در اواسط و اواخر دهه 70 ميباشد. وجوه ارسالي فراوان که توسط 400 هزار يا تعداد بيشتري از شهروندان اردني که به عنوان نيروي کار ماهر در کشورهاي عربي حوزه خليج فارس کار ميکردند نيز به رونق اقتصادي اردن کمک کرد. در نتيجه جنگ داخلي لبنان در سال 1975 که منجر به جنگ در پايتخت بيروت شد، بسياري از بانکها و زير ساختهاي کشور از بين رفت، به همين سبب، بسياري از اين بخشها به امان نقل مکان کردند که باعث رونق صنعتي در امان شد. در اوايل دهه 80 امان بةکي از پوياترين پايتختهاي دنياي عرب تبديل شد. (137) در همين دهه در 1972 طرح حسين در خصوص اتحاد کرانه غربي و شرقي مورد قبول واقع نمي شود. (138) اردن در 1973 مستقيماً وارد جنگ نمي شود و تنها با اعزام نيرو به سوريه کمک مي کند. جنگ 1973 و به دنبال آن کمپ ديويد 1976 را مي توان مهمترين حادثه اين دهه به شمار آورد. (139) شاه حسين و بسياري از رهبران عرب اين معاهده را عامل بي ثباتي منطقه شمرده و آن را نپذيرفتند. (140) طي همين سالها نشست اتحاديه عرب، سازمان آزادي بخش فلسطين را به عنوان نماينده قانوني مردم فلسطين - به جاي اردن - معرفي کرد. (141)
- اردن در کنار عراق و غرب عليه ايران: در سال 1980 نگاهها از جنگ اعراب و اسرائيل به خليج فارس معطوف شد، هنگاميکه جنگ بين ايران و عراق درگرفت. در طول جنگ 8 ساله، اردن در کنار ايالات متحده، فرانسه و کشورهاي عربي حوزه خليج فارس از عراق در برابر ايران حمايت مي کرد. با اين وجود، اردن هميشه در پي حل و فصل مسالمت آميز جنگ بود. در همين زمان بود که تجارت بين دو کشور اردن و عراق رونق گرفت. به طور خاص، خط عرضه از بندر درياي سرخ اردن، عقبه به مناطق استراتژيک عراق، باعث پيشرفت و ترقي اقتصادي اردن شد. اين جريان در خلال مشکلات اقتصادي بين سوريه و عراق رخ داد. هنگاميکه سوريه با ايران متحد شد و تجارت با عراق را متوقف ساخت.(142)
در 1985 بار ديگر طرح شاه حسين در ارتباط با فلسطين و کرانه غربي و نوار غزه عليرغم توافق اردن و فلسطين بر هماهنگي در روند صلح نه تنها توسط اسرائيل رد شد (143) بلکه از درون سازمان آزاديبخش فلسطين نيز مورد مخالفت واقع شد. (144)
1987 شاهد اولين انتفاضه فلسطين است و در 1988 اردن تمام روابط اداري و حقوقي خود را با کرانه باختري قطع مي کند. (145) در پايان اين دهه اردن اجراي قوانين صندوق بين المللي پول براي تنظيم مجدد اقتصاد را شروع مي کند و با ظهور شورش در معان اولين انتخابات عادلانه و آزاد برگزار شده و اسلامگرايان پيروز مي شوند. (146) همچنين در پي حمله عراق به کويت اردن به دنبال راهي مسالمت آميز است و سلطان حسين تلاش مي کند تا ميانجيگري کند. (147)
- انتخابات آزاد اردن: در سال هاي اخير، چنانکه گفته شد پادشاهي اردنهاشمي، پيشرفت چشمگيري در جهت استقرار پايههاي کثرت گرايي انجام مي دهد. (148) هنگاميکه اردن تعهدات خود را به سياست پارلماني از سرگرفت، اصلاحات گستردهاي، براي اطمينان از سرمايه گذاري امن به تصويب رسيد. قابل توجه ترين رويداد اين دوره، بازگشت مجدد احزاب سياسي به پارلمان، تهيه پيش نويس قانون اساسي، گسترش آزادي مطبوعات و تعهدي استوار به کثرت گرايي و حقوق بشر ميباشد. در سال 1989 اصلاحات سياسي با انتخابات مجلس شروع شد. پارلمان جديد به عنوان يک نيروي سياسي که قدرت کامل قانون گذاري داشت، ظهور يافت. علاوه بر اين، تدوين قانون اساسي براي فعاليتهاي سياسي سازمان يافته در کشور چارچوب تعيين کرد. اين منشور، که از حقوق بشر حمايت ميکند، يک مدل بومياز کثرت گرايي دموکراتيک بر اساس تنها ضامن واقعي ثبات: مشارکت عموميو مسئوليت جمعي ميباشد. (149)
- شوراي مشاوره ملي: در ماه آوريل سال 1975، به فرمان ملک حسين شوراي مشاوره ملي تشکيل و به صورت موقت جايگزين پارلمان شد. بين سال هاي 1978 تا 1984 سه شورا تشکيل شدند که اعضاي آن نمايندگان انتخابي ملک حسين بودند که از بخشهاي مختلف جامعه اردن انتخاب شده بودند.(150) بنا بر اظهارات سايتهاي دولتي اردن اين شوراها به عنوان جايگزين براي پارلماني که آزادانه انتخاب شوند در نظر گرفته نشده بود و تنها يک اقدام موقت در مقابل پارلماني بود که بيشتر کرسيهاي آن از کرانه باختري دراشغال اسرائيل بود. آخرين شوراي مشاوره ملي در ژانويه 1984 توسط فرمان سلطنتي منحل شد.(151)
- جدايي از کرانه باختري: پيش از سال 1989، دو ماه قبل از اين که اسرائيل کرانه باختري را اشغال کند؛ آخرين انتخابات پارلماني اردن در آوريل 1967 برگزار شد از زمان اتحاد دو کرانه در سال 1950، شرق و غرب در پارلمان حضور برابر داشتند؛ هرکدام سي نماينده در مجلس نمايندگان داشتند. در سال 1967 اسرائيل کرانه باختري را اشغال کرد، همچنين قطعنامه نشست سران عرب در رباط در سال 1974 که ساف[76] (سازمان آزادي بخش فلسطين) را به عنوان «نماينده انحصاري مشروع» از مردم فلسطين تعيين کرده بود، موانع قانوني و عملي براي برگزاري انتخابات عمومي را نشان داد. (152)
در 1988 اردن تمام روابط اداري و حقوقي خود را با کرانه باختري قطع ميکند(153) و به دنبال موج شورش در برخي از مناطق که سايت ملک حسين آن را ناشي از مشکلات اقتصادي مي داند، نخستين انتخابات پس از 1966 در کرانه شرقي انجام ميپذيرد. (154)
- انتخابات 1989: در ماه آوريل 1989، دولت موقت به شريف زيد بن شاکر به عنوان رئيس براي نظارت بر انتخابات دموکراتيک براي مجلس نمايندگان اردن سپرده شد و بدين وسيله اصلاحات سياسي کشور را تقويت کرد. سانسور برداشته شد، کانديداها براي انتخابات مجلس شروع به مبارزات انتخاباتي مستقل کردند هرچند ديدگاههاي ايدئولوژيکي متفاوتي داشتند. در 8 نوامبر 1989 اردنيها به پاي صندوقهاي رأي رفتند و پس از 22 سال در اولين انتخابات عموميشرکت کردند. تمام شهروندان بالاي 19 سال حق راي داشتند. زنان اردن هم ميتوانستند رأي بدهند، حقي که در سال 1974 به آنها اعطا شده بود. (155)
انتخابات پارلماني در سال 1993 و 1997 برگزار شد بيش از 640 نامزد از جمله 12 زن، براي تصاحب کرسي در مجلس نمايندگان، که از60 به 80 عضوافزايش يافت به رقابت پرداختند. تعداد اعضاي مجلس سنا نيز به 40 عضو افزايش يافت. براي اولين بار در تاريخ اين کشور، تمام طيفهاي جامعه اردن در قوه مقننه شرکت کردند. پس از انتخابات سال 1989، شاه حسين حکومت نظاميبيست ساله را لغو اعلام کرد. با کاهش تنشها، مقررات وضعيت اضطراري نيز که در سال 1989 متوقف شده بود، به طور رسميدر ماه آوريل سال 1992 برداشته شد. اين آزادي جديد راه را براي قانوني کردن احزاب سياسي و معرفي قوانين مطبوعات جديد باز کرد. در 5 ژوئيه سال 1992، پارلمان به طور رسمياحزاب سياسي را قانوني اعلام کرد. (156)
- منشور ملي: به منظور جلوگيري از مشکلات دهه 50، در ماه آوريل سال 1990 کميسيون سلطنتي اي متشکل از شصت عضو با هدف تهيه پيش نويس دستورالعمل براي فعاليت احزاب سياسي در اردن توسط شاه حسين منصوب شد. اين کميسيون از اعضايي تشکيل شده بود که نماينده همه گروههاي سياسي در اين کشور محسوب مي شدند و طي چند ماه اجماع خود را در قالب يک منشور ملي ارائه دادند که در ماه ژوئن سال 1991 در يک کنفرانس ملي با حضور 2000 تن از رهبران اردني به تصويب رسيد. (157)
منشور ملي به تشريح دستورالعملهاي عموميبراي گفتگوي سازنده بين ارگانهاي اجرايي و مقننه و همچنين بين تصميم گيرندگان و نخبگان سياسي و فکري درارتباط با مسائل قدرت، حقوق و مسئوليت مي پردازد. (158) به نظر مي رسد که تدوين اين منشور و طرحهاي مشابه در پاسخ به نيازهاي مشروع مردم براي آزادي عمل سياسي بيشتر و پيشگيري از بحرانهايي است که تقريبا تمام کشورهاي عربي را درسالهاي اخيردر برگرفته است.
- بحران خليج فارس و جنگ کويت: تحولات سياسي و اجتماعي بار ديگر جهان عرب را تکان داد، زماني که در تاريخ 2 اوت 1990، نيروهاي عراقي به کشور همسايه، کويت حمله کرده و قصد اشغال آن را داشتند. با توجه به نزديکي اردن به اين بحران و موضع سياسي و تجاري اش به عنوان شريک تجاري اصلي عراق، در طول جنگ در هر دو جبهه سياسي و اقتصادي ضرر و زيان فوق العادهاي را متحمل شد. موقعيت سياسي اردن در اين دوران بسيار نامناسب بود. اردن در توافق با جامعه بين المللي قرار گرفت که تهاجم و حمله عراق به کويت نقض قوانين بين المللي مي باشد. با اين حال از نظر اردن اين مشکلات بايد به صورت منطقه اي حل و فصل ميشد. اردن در تلاش براي حل مشکل از طريق دفاتر اتحاديه عرب بود و ملک حسين شخصا از صدام خواست تا به درخواست جامعه بين المللي عمل کند. از آنجا که عراق يکي از شرکاي تجاري اردن محسوب ميشد، بحران هاي خليج فارس و تحريم هاي بين المللي عليه عراق، اردن را با مشکلات اقتصادي شديدي روبه رو کرد. برآورد شده است که بحران از دست دادن تجارت و يا کاهش آن، هزينه اي بيش از سه ميليارد دلار براي اردن در برداشته است. اردن با تمام ضرر و زيان هايي که متحمل شد، از تحريم هاي عراق حمايت کرد. هرچند اين عمل باعث فلج شدن تجارت در بندر عقبه و قطع مسير تجارت زميني به عراق شد. روابط اقتصادي عراق و اردن، که زماني رونق فراوان داشت، کاملاً قطع شده و اين به ضرر هر دو ملت بود. (159)
گذشته از عراق و کويت، هيچ دولتي بيش از اردن از بحران خليج زيانمند نشد. با جمعيتي تنها حدود سه و نيم ميليون نفر در آن زمان، ميزباني بيش از يک ميليون پناهنده را عهدهدار گشت که بسياري از اين اتباع که ميان خليج واردن تردد داشتند به شکل دائميدر اردن اقامت گزيدند. بسياري از اين پناهندگان فلسطيني بودند. هجوم اين پناهندگان به افزايش تقاضا در منابع آب محدود کشور و زيرساختها منجرشد که افزايش فقر و بيکاري را به حدود 30 درصد در پي داشت. (160)
- روند صلح مادريد: اوايل دهه 90 در تاريخ درگيريهاي اعراب و اسرائيل نقطه عطفي محسوب ميشود. پس از آزادسازي کويت، ايالات متحده و فدراسيون روسيه، بانيان کنفرانس صلح مادريد در اکتبر 1991 شدند. در طي مذاکرات مادريد، اردن هيأت فلسطيني را تحت حمايت قرار داد تا با اسرائيل براي اولين بار، به صورت مستقيم وارد مذاکره شوند. تقريبا دو سال بعد، در تاريخ 13 سپتامبر 1993، ساف و اسرائيل توافقنامه اي را امضا کردند که منجر به وضعيت کنوني فلسطين و اسرائيل شد. اين معاهده راه را براي اردن جهت مذاکره با اسرائيل باز کرد، دستور کار مشترک اردن - اسرائيل يک روز پس از معاهده ساف - اسرائيل شروع شد. 25 جولاي 1994، ملک حسين، نخست وزير اسرائيل رابين را در کاخ سفيد ملاقات کرد و معاهده واشنگتن به امضا رسيد که به جنگ 46 ساله بين اردن و اسرائيل خاتمه داد. پيمان صلح اردن و اسرائيل در 26 اکتبر 1994 در مرز جنوبي وادي عربه امضا شد. اين معاهده به اردن ضمانت داد تا مناطق اشغالي (حدود 380 کيلومتر مربع) بازسازي شود و تضمين کرد تا پادشاهي اردن سهم عادلانه آب ازرودخانههاي يرموک و اردن داشته باشد. اين معاهده مرزهاي غربي اردن را براي اولين بار به وضوح تعريف ميکند و به پيشنهاد صهيونيست ها مبني بر «اردن، فلسطين است» خاتمه داد. (161)
- تحولات بعد از 2000 ميلادي: هنگامي كه در پايان سال 2009 ميلادي و پس از استعفاي نادر ذهبي، عبدالله دوم پادشاه اردن دوست صميمي خود سمير رفاعي را به عنوان نخست وزير جديد انتخاب كرد، بسياري از شهروندان و احزاب اردن از اين انتخاب ابراز نارضايتي كردند. پس از گذشت تقريباً 4 ماه از روي كارآمدن سمير رفاعي در پي عملكرد ضعيف وي در زمينه اقتصادي و معيشتي، اعتراضات شهروندان و احزاب اردني بيشتر شد و پس از شعله ور شدن آتش اعتراضات در تونس، اعتراضات شهروندان اردني نيز به اوج خود رسيد. در همين راستا شهروندان اردني، احزاب و اتحاديههاي صنفي اين كشور با برپايي تظاهرات، تحصن و اجتماع، خشم و نارضايتي خود را از عملكرد دولت رفاعي اعلام كردند. شهروندان و احزاب اردني معتقدند كه سمير رفاعي با سياستهاي غلط و ناكارآمد خود ضربه عظيمي به كشور وارد كرده و سبب افزايش فقر، بيكاري، تورم، فساد و بسياري از ناهنجاريهاي ديگر در كشور گرديده است. از اين رو، شهروندان و احزاب اردني در اعتراضات خود خواستار بركناري دولت رفاعي و تشكيل حكومتي مردمي شدند.
در نهايت پادشاه اردن براي جلوگيري از فروپاشي در نخستين ماه سال 2011 ميلادي، دوست قديمي خود را از كار بر كنار كرد و معروف بخيت نخست وزير سابق اين كشور را به عنوان جانشين وي معرفي كرد.
البته از نخستين ماههاي روي كارآمدن معروف بخيت، نه تنها اعتراضات متوقف نشد بلكه بيشتر نيز شد.
كارنامه سياه معروف بخيت از جمله دست داشتن در بزرگ ترين پرونده فساد مالي اين كشور (به نام پرونده كازينو)، مخالفت آشكار با اسلامگرايان و زمينه سازي براي انجام تقلب در انتخابات پارلماني سال 2007 براي جلوگيري از به قدرت رسيدن اسلامگرايان، سبب شد كه اين انتخاب شاه اردن از ابتدا با مخالفت شديد احزاب و شهروندان رو به رو شود، با تغيير پست مقامات جهت فرونشاندن آتش خشم مردمي طي سال 2011، نظام اردن كوشيد تا مانع از افزايش اعتراضات مردميشود و در اين راستا اقداماتي نيز انجام داد، اما هيچ يك از اين اقدامات به كاهش نارضايتي هاي شهروندان نيانجاميد.
حكومت اردن ابتدا سعي كرد با تشكيل كميتههاي مختلف از جمله كميته تعديل قانون اساسي، كميته گفت و گوهاي ملي و كميته گفت و گوهاي اقتصادي به شهروندان نشان دهد كه به دنبال جلب رضايت آنان است اما خروجي اين كميتهها چيزي نبود كه احزاب و شهروندان مي خواستند. جنبش اعتراضي اردن به دنبال كاهش صلاحيتهاي پادشاه، تبديل نظام از پادشاهي مطلقه به پادشاهي مشروطه، تغيير قانون اساسي، تشكيل دولت پارلماني، مبارزه با فساد و مفسدان، تحقق فوري و جامع اصلاحات اقتصادي و سياسي، جلوگيري از موروثي شدن پستها و بسياري مسائل ديگر بود ولي هيچ يك از اين خواستهها تأمين نشد.
سرانجام پس از گذشت 10 ماه از آغاز اعتراضات شهروندان اردني، پادشاه اردن معروف بخيت، نخست وزير پيشين اين كشور را بركنار و عون خصاوئه رئيس اسبق دربار پادشاهي اردن را به جاي او انتخاب كرد. وي همچنين بلافاصله پس از اين انتخاب، محمد رقاد رئيس دستگاه اطلاعاتي كشورش را نيز بركنار و فيصل شوبكي را به جاي او بر سر كار نهاد. تغيير رئيس دربار پادشاهي، رئيس پارلمان و بسياري از استانداران و مقامات بلندپايه اردني از ديگر تغييراتي بود كه صورت گرفت. كارشناسان انتظار داشتند كه با اين تغييرات در كشور فعاليتهاي اعتراضي شهروندان متوقف و فضاي متشنج كشور آرام شود. اما اين تغييرات نه تنها نتوانست از ميزان خشم و نارضايتي شهروندان بكاهد بلكه سبب افزايش نارضايتي آنان نسبت به عملكرد نظام شد. تا پايان سال 2011 هيچ يك از خواستههاي شهروندان و معترضين اردني برآورده نشد. بسياري از كارشناسان بر اين عقيده اند كه عدم اتحاد و انسجام انقلابيون و مخالفان دولت اردن از اصلي ترين دلايل محقق نشدن خواستههاي آنان است و از همين رو مخالفان دولت تصميم گرفتند يك جبهه ملي به منظور تحكيم نيروهاي مخالف در راستاي دستيابي به اصلاحات در كشور تشكيل دهند.
در سال 2010 ميلادي مخالفان دولت اردن يک گردهمايي برگزار كردند كه در آن گام هاي اوليه تشكيل اين جبهه برداشته شد. در اين گردهمايي تمامي گروههاي مخالف دولت از جمله اسلامگرايان، چپگرايان، جوانان و نيروهاي قبيله اي حضور داشتند و بةكسان سازي ديدگاههاي سياسي خود به ويژه در زمينه تعديل قانون اساسي پرداختند. در اين گردهمايي مقرر شد جبهه ملي اصلاحات به رياست احمد عبيدات نخست وزير سابق اردن برگزار شود. در اين جبهه بيش از 250 تن از شخصيت هاي سياسي و حزبي اردن حضور داشتند. عمل در راستاي تصويب قانون جديد انتخاباتي، بازنگري و تعديل قانون اساسي اين كشور به منظور رسيدن به پادشاهي مشروطه كه در آن نخست وزير توسط نمايندگان ملت انتخاب شود و كاهش ميزان دخالت نيروهاي امنيتي در زندگي سياسي و اجتماعي شهروندان، مسئوليت اصلي اين كميته بود. اين جبهه درحالي تشكيل شد كه مخالفان دولت اردن در برخي موارد با يكديگر به اختلاف نظر رسيده بودند. از جمله اختلافات ميان معارضان اردني، اختلاف پيش آمده در پايان سال 2010 ميلادي و جريان مشاركت در انتخابات يا تحريم آن بود.
در انتخابات پارلماني شانزدهم اردن كه در روزهاي پاياني سال 2010 برگزار شد، از مجموع 7 حزب عضو كميته عالي احزاب مخالف دولت اردن، احزاب چپگرا و ملي در انتخابات شركت كردند اما جبهه عمل اسلامي و حزب وحدت مردمي اين كشور آن را تحريم كردند. همچنين يكي ديگر از اختلاف نظرهاي ميان مخالفان دولت اردن پيرامون موضع آنان در قبال انقلابهاي مردمي در كشورهاي مختلف عربي بود. شوراي همكاري خليج فارس در نيمه نخست سال 2011 با درخواست اردن براي پيوستن به اين شورا موافقت كرد و از وزراي خارجه خود خواست تا جهت پذيرفتن شروط عضويت با اَمان وارد مذاكره شوند. اردن نيز ضمن استقبال از پذيرفته شدن در شوراي همكاري خليج فارس، اعلام كرد به زودي ناصر جوده وزير امور خارجه اين كشور، جهت بررسي شروط عضويت با وزراي خارجه شوراي مذكور وارد مذاكره خواهد شد. بلافاصله پس از اعلام موافقت شوراي همكاري خليج فارس با پيوستن اردن به اين شورا، مقامات اردني رايزنيهاي خود را به منظور تقويت روابط با كشورهاي عضو اين شورا آغاز كردند. در نهايت تلاش هاي آنان بي ثمر ماند و اين گونه روياي پيوستن اردن به شوراي مذكور تبديل به سراب شد.
پس از مخالفت شوراي همكاري خليج فارس با عضويت اردن و مغرب، سران كشورهاي عضو اين شورا به منظور دلجويي از اردن و مغرب از تأسيس صندوق توسعه با سرمايه 5 ميليارد دلار براي حمايت از اردن و مغرب خبر دادند.
در اين راستا عبداللطيف بن راشد انرياني دبير كل شوراي همكاري خليج فارس يادآور شد كشورهاي عضو اين شورا توافق كردند كه زمينه همكاري مشترك و تشكيل كميتههاي همكاري تخصصي براي رسيدن به شراكت مناسب را مورد بررسي قرار دهند.
دولت اردن در سال 2008 با اخراج رهبران حماس از اين كشور به خواست صهيونيستها پاسخ داد و پرونده ارتباط خود را با جنبش مقاومت اسلامي فلسطين (حماس) بست. در سال 2012 پس از گذشت يك دهه از قطع ارتباط اردن با حماس، اين كشور تلاش بسياري در راستاي از سرگيري روابط خود با جنبش مقاومت اسلامي فلسطين به انجام رساند.
محمد نزال و محمد نصر از رهبران جنبش حماس در ابتداي سال 2011 ميلادي در شهر امان با مسئولان اين كشور ملاقات كردند كه در آن مسئله صلح گروههاي فلسطيني و برخي مسائل ديگر مورد بحث و بررسي قرار گرفت. از ابتداي سال 2011 مسئله سرگيري روابط اردن و حماس همواره به عنوان يكي از سوژه هاي مهم، در رسانه ها و محافل سياسي مطرح شد، اما به دلايل مختلف از جمله روند اعتراضات مردمي و تغيير دو دولت در فاصله كمتر از يك سال به تعويق افتاد.
در تحليل علت تمايل اردن به برقراري روابط با حماس، مسائل متعددي وجود دارد. به طور مثال كارشناسان معتقدند به دليل شرايط حساس منطقه و افزايش روز افزون اعتراضات شهروندان اردني به عملكرد نظام، حكومت اين كشور به دنبال برقراري ارتباط با حماس در راستاي كسب مشروعيت است.
مسئله از سرگيري رابطه اردن با حماس همواره به عنوان يكي از شعارهاي معترضين اردني در اواخر سال 2011 مطرح بود. (162)
همزمان با ادامه اعتراضات در سال 2012، الخصاونه استعفا داد و پادشاه، فايز طراونه را رئيس دولت اعلام کرد. اما بار ديگر شهروندان اردني در اعتراض به تصميم دولت براي افزايش قيمتها با برپايي تظاهرات در سراسر اين کشور خواستار سرنگوني حکومت فايز الطراونه شدند.
جماعت اخوان المسلمون اردن نيز که بزرگترين گروه سياسي معارض در اين کشور به حساب ميرود اعتراضات متعددي را در امان پايتخت اردن برگزار کرد.دهها فعال اخواني با برپايي تظاهرات خواستار انحلال پارلمان و محاکمه عادلانه نمايندگان پارلمان و مقاماتي شدند که مليونها دلار از اموال دولتي اختلاس کردهاند. (163)
در نهايت دولت طراونه در اکتبر 2012 استعفاي خود را تسليم ملک عبدالله نمود (164) و پادشاه در پي پذيرش آن طي حکميوزير پيشين امور خارجه اين کشورعبدالله نسور را به عنوان نخست وزير جديد اردن منصوب کرد و وي را مسئول تشکيل دولت جديد کرد، دولتي که مسئوليت آن، فراهم کردن شرايط برگزاري انتخابات آينده پارلماني در اين کشور است.
نخست وزير جديد اردن که در سال 2009 از سوي پادشاه اين کشور به عنوان يکي از اعضاي مجلس اعيان منصوب شده بود، پس از يک سال فعاليت، از اين سمت استعفا داد و در انتخابات سال 2010 مجلس نمايندگان اردن توانست به پيروزي برسد و بار ديگر وارد پارلمان اين کشور شود.
عبدالله النسور طي دوره حضور خود در دو بخش انتصابي و انتخابي پارلمان اردن (مجلس اعيان و مجلس نمايندگان)، همواره از سياستها و اقدامات دولت هاي معروف البخيت و فايز الطراونه، نخست وزيران پيشين اين کشور انتقاد مي کرد. (165) پس از عبدالله النسور به ترتيبهاني الملقي و عمر رزاز نخست وزيران انتصابي بودند. سپس از اکتبر 2020 بُشير خصاونه سمت نخست وزيري اردن را تاکنون عهده دار است. به هر حال به نظر مي رسد که اردن توانسته تا کنون از بهار عربي جان سالم بدر برد. در همان سالها نورمن موراد، طي يادداشتي که در الجزيره منتشر شد به اين مسئله اشاره کرد و نوشت برخي معتقدند اردن به دليل بلوغ مردمش تحت تأثير بهار عربي قرار نگرفته است، اما در اين ميان برخي ديگر از تحليلگران نجات اردن از بهار عربي را ناشي از کمکهاي مالي غرب، جنگ داخلي سوريه و معضل پناهندگان و مديريت هدفمند فضاي مجازي و رسانههاي اجتماعي عنوان کرده اند. در حقيقت بايد گفت که تماميعوامل فوق مانع از تحقق بهار عربي در اين کشور کوچک شد. کشوري که مانند ساير کشورهايي که انقلابهاي عربي را تجربه کردند در مرحله گذار دموکراتيک قرار داشت و مردمش بر خواستهها و مطالبات دموکراتيک تأکيد داشتند. اما دولتمردان اردن محدوديتهاي بسياري را بر مطبوعات اعمال کردند. در ژوئن 2013 دولتمردان اين کشور طي دستوري 200 وب سايت را به بهانه نداشتن مجوز رسمياز نهادهاي دولتي تعطيل کردند.
اقدامات دولت صرفا محدود به اعمال محدوديت بر فضاي مجازي و مقابله با روزنامه نگاران و خبرنگاران نبود. اردن از دادگاههاي نظاميو نهادهاي امنيتي براي سرکوب تجمعات مسالمت آميز استفاده کرد. به عنوان نمونه در سال 2012 جواني به اتهام در دست داشتن عکس پادشاه و به جرم توهين به پادشاه محاکمه شد. بسياري از فعالان به اتهامات گوناگوني چون اخلال در نظم عمومي، تخريب اموال دولتي و توهين به مقامهاي دولتي محکوم شده و در دادگاههاي فرمايشي محاکمه شدند.
دولت اردن با تکيه بر تاکتيکها و با مهارت زياد تلاش دارد تا بحرانهاي داخلي کشورش را مديريت کند. نيروهاي امنيتي بر بسياري از نهادهاي کليدي اين کشور خيمه زده اند، در برابر دولت با در دست گرفتن رسانههاي اصلي و اعمال محدوديت بر ساير ابزارهاي ارتباطات جمعي تلاش دارد نقش مترسک در يک مزرعه را ايفا کند. بنابراين دولت اردن در حوزه داخلي با تکيه بر سياست رعب و وحشت تاکنون توانسته اهدافش را محقق کرده و پايه هاي حکومتش را مستحکم کند. تحولات و هرج و مرجهاي منطقه نيز توسط مقامهاي اردن مورد استفاده قرار گرفته است. اردن به شکل ماهرانه اي توانسته ثبات اقتصادي و سياسي خود را در يک مثلث خونين حفظ کند. هجوم پناهجويان از سوريه و عراق، توجه جامعه بين الملل به حوادث خونين سوريه و گسترش موج افراط گرايي در منطقه موجب شده است که توجه جامعه بين الملل به مسائل اردن کم تر شود.(166)