شخصیت های مشهور تاریخی، علمی و ادبی چین
در کشور چین، شخصیتهای فرهیختهی برجسته، و فرزانگان و اندیشمندان و هنرمندان بزرگ و والا مقام فراوانی وجود دارد که معرفی تک تک آنان نیاز به چندین جلد کتاب دارد. در اینجا ، شرح و حال برخی از آنها به اختصار بیان میشود.
«چینگ شی خوان» بنیان گذار نخستین امپراتوری
امپراتور«چینگ شیخوان(Qing Shi Huan)» مؤسس سلسلهی«چین(Qin)» به شمار میرود. نام اصلی او«اینگ جِن» بود. وی در اواخر دوران حکومتهای همستیز، به دنبال متحد کردن شش کشور شرقی بر آمد. هنگامیکه«اینگ جِن» بر مسند امپراتوری نشست، بهعلت سنِ کم، نخست وزیرش«لو بووی» به جانشینی او امور دولتی را بر عهده داشت. در سال 238 پیش از میلاد بود که امپراتور شخصا ادارهی کشور را عهده دار شد. او از سال236 تا سال 221 پیش از میلاد، توانست شش ایالت متفرق«خَن»، «وی»، «چو»، «یان»، «جائو»، و «چی» را از میان برداشته و به دوران حکمرانی«حكومتهای همستیز» که هرکدام حکومت مستقل محلی داشتند، خاتمه دهد و سرانجام سلسلهی«چین»، نخستین دولت مرکزی و امپراتوری مقتدر در سرزمین چین متحد، با حاکمیت نژاد خَن را ایجاد، و نظام دولت شهرهای زیر نظر دولت مرکزی را جایگزین حکومتهای مستقل محلی سازد.
در سال221 پيش از میلاد،«اینگجِن»، خود را «شیخوان»، یعنی امپراتور اول نامید. وی سپس با لغو نظام پیشین برده داری و واگذاری تیول، یک سری نهادهای بروکراتیک را از دولت مرکزی تا شهرستانهاي زیر نظر و کنترل مستقیم امپراتور، ایجادنمود. وی، برای جلوگیری از فعالیتهای تجزیه طلبانه و استقرار مجدد حکومت سلطنتی اشراف و ثروتمندان شش کشور سابق، فرمان داد که نگهداشتن سلاح در بخشهای غیردولتی ممنوع و سلاحهای جمع آوری شده را از بین برد.
در اقتصاد، به بخش کشاورزی توجه نشان داد و به پیشرفت نظام خصوصی فئودالی کمک کرد. در سال 216 پیش از میلاد فرمان داد تا مالکان و کشاورزان تنها بخشی از زمینهای خود را به دولت واگذار کنند و حق مالکیت خصوصی زمین به رسميت شناخته شد و مورد حمایت دولت مركزي قرار گرفت. واحد وزن و مقدار استاندارد تنظیم شده توسط«شانگ یانگ» در دوران سلسلهی حکومتهای همستیز را بهعنوان واحد استاندارد اوزان و مقادیر در سراسر کشور تعیین کرد.
در زمینهی فرهنگی و ایدئولوژیک، نویسهي«شیائو جوان»(نویسهي چینی واحد) را تنظیم و آن را در سرتاسر کشور رواج داد. از آنجا که خود پیرو فلسفهی قانونگرایان بود، در سال 212 پیش از میلاد فرمان داد که تمام کتابهای سایر مکاتب فلسفی را آتش زده و از بین ببرند. فعالیت آموزشی مدرسههای خصوصی را ممنوع اعلام کرد و بیش از 400 دانشمند پیرو کنفوسیوس و کیمیاگر را در پایتخت، شهر«شیان یانگ» در آتش سوزانده و یا زنده بهگور کرد.
بهعنوان یک استراتژی دفاعی، دستور داد دیوار دفاعي متفرقي كه توسط دولت شهرهاي مختلف احداث شده بود را به هم متصل و ديوار بزرگی به طول5000 کیلومتر در شمال سرزمین چین ساخته شود. ساخت دیوار بزرگ چین در شمال این کشور، برای مقابله با«شيون نون»ها که در سوارکاری و تیراندازی ماهر بودند، نقش دفاعی مهمی ایفاکرده و بیش از پیش حکومت سلسلهی«چینگ» را مقتدر ساخته و شرايط دفاع از مرز را بهبود بخشید.
«چینگ شیخوان» پس از وحدت بخشیدن به سرزمین چین، فرمان ساخت مجموعه کاخهای«اَ پانگ» و آرامگاه مجلل«لیشان» را صادر و پنج بار بازرسیهای گستردهای در سرتاسر کشور انجام داد. وی برای دست یافتن به آب حیات(حیات جاوید)، شخصی به نام«سو فو» را در رأس گروهی متشکل از چند هزار پسر و دختر، جهت پناه خواستن از رب النوعها به دریای شرقی فرستاد. در اثر این عمل، نیروی انسانی فراوانی تلف شد و مشکلات و سختیهای مردم بیشتر گشت. در ژوئیهی سال210 پیش از میلاد، سرانجام«چینگ شیخوان» براثر بیماری جان سپرد.
«لیوبان» مؤسس سلسلهی «خَن»
«لیو بان» امپراتور و بنیانگذار سلسلهی«خَن» غربی بهشمار میرود. وی یکی از دو امپراتور دوران باستان چین بود که از طبقهی پایین جامعه برخاسته بود. او، یک کشاورز زاده و از مقامات دون پایهی محلی سلسلهی«چین»، اما فردی روشنفکر و متین بود. در سال 209 پیش از میلاد، وی در زادگاه خود مردم را جمع کرده و به شورش دهقانان به رهبری«چِن شِن» و «وو گوانگ» پاسخ مثبت داد. بعدها، «لیوبان»خود در رأس ارتشی وارد«شیان یانگ»، پایتخت سلسلهی«چینگ» شد و به حاکمیت سلسلهی«چین» پایان بخشید. وی پس از روی کار آمدن، قوانین ظالمانهی دوران سلسلهی چین را لغو کرد و به همین دلیل مورد استقبال مردم قرار گرفت.
وی پس از جنگی 4 ساله،در سال 202 پیش از میلاد، در رأس نیرویی متشكل از 300 هزارسرباز، «شیان یو» آخرین امپراتور سلسلهی چین را محاصره نمود که در نتیجه«شیان یو» خودکشی کرد و «لیو بَن» قدرتمندان به پیروزی رسید و در سال 202 پیش از میلاد در استان«شاندونگ» خود را امپراتور اعلام کرد و نام سلسلهاش را «خَن»گذاشت.
«لیوبَن» پس از امپراتور شدن، برای از سرگیری پیشرفت کشور، تدابیری را اتخاذ کرد. او، نخست زندانیهای سراسر کشور را آزاد کرده و بردهها را رها و سربازان را از خدمت مرخص کرد. سپس با ایجاد اشتغال، بیکاری را از میان برد و نظام پیشین سکونت افراد بر اساس خدمات نظامی را که در دوران سلسلهی«چین» اجرا میشد، مجددا برقرار ساخت. پس از برقراری آرامش در مرزهای شمالی، وی بازارهای مرزی میان کشورچین با سرزمین«شیون نون» ها را باز کرد تا روابط دو طرف آرام شود.
وقتی«لیوبَن» جوانی بیش نبود، دانشمندان را تحقیر میکرد، اما پس از آنکه امپراتور شد، به«لو جیان»، دانشمند برجستهی دربار فرمان داد تا کتابی بنویسد و در آن علت سقوط حاکمیت سلسلهی«چین» را برای عبرت گرفتن خود و دیگران تشریح کند. او در دوازدهمین سال حاکمیت خود، برای خاموش کردن شورش«این بو» لشگرکشی کرد که در میدان نبرد تیر خورده و بر اثر جراحت ناشی از آن، درگذشت.
«دَیو» مهارکنندهی رودخانهها
4000سال پیش، در حوضهی رودخانهی زرد، سیل شدیدی جاری شد. «دایو» در مهار طغیان رودخانهها و نهرها نقش مهمی ایفا کرد و در میان مردم از از اعتباری برخوردار شده و از سوي آنها مقام امپراتوری به وی اعطا شد. گفته شده است، هنگامی که«دایو» در مقام امپراتوری بود، طغیان سیلی محصولات کشاورزی مردم را از بین برد و ساختمانها تخریب گردید و مردم به ناچار خانه و کاشانهی خود را ترک کردند.
«دایو» در نشستی با حضور رهبران قبایل، موضوع مهار رودخانهها و نهرها را بررسی و با دیگران به مشورت پرداخت. رؤسای قبایل پیشنهاد کردند که«گون» سیل را مهار کند. «گون» به مدت 9 سال تلاش کرد تا رودخانهها و نهرها را با ساختن سد مهار کند. ولی سیل شدیدتر شد. «سون» امپراتور پس از «دَیو»، «گون» را به قتل رساند و «یو» پسر وی را برای مهار رودخانه ها و نهرها فرستاد. «یو» با شیوهی لایروبی کردن رودخانهها سیل را به سمت دریا منحرف و شیوههای مختلف اندازه گیری را ابداع کرد. پس از تلاشی 13 ساله، سرانجام سیل به سمت دریا منحرف و مجددا محصولات کاشته شد. «یو» با اين که ازدواج کرده بود، در دوران تلاش برای مهار سیل، چند بار از مقابل خانهاش عبور کرد، ولی به دلیل اهمیتی که به کارش میداد به داخل منزل خور نرفت تا بالاخره موفق به مهار سیل شد و به ریاست قبیلهاش انتخاب گردید. نسلهای بعدی به خاطر قدردانی از زحمات وی، او را«دَیو» یعنی یویِ بزرگ نامیدند.
گفته می شود که وی«ای» دستیار خود را برای نوشتن کتاب«شَن و خِه» یعنی کتاب«کوه و دریا» ترغیب کرد. در این کتاب برای نخستین بار به موضوع کوهها و رودخانهها، شخصیتها، حوادث و پرندهها پرداخته شده است. پس از مرگ«دَیو»، اشراف قبیلهی«یو» از پسرش«چی» درخواست کردند تا امپراتور آنان باشد. در زمان وی بود که نظام انتخابی اتحاد قبایل و کمون قبیلهای رسما لغو و به نظام موروثی تبدیل شد. سلسلهی«شیا» نخستین سلسلهی نظام بردگی در تاریخ چین، بعد از دوران یو بود که پدید آمد.
«یائو» و «شون»
تقریبا، از4000 سال پیش، در روند شکل گیری ملیت«خوا شیا» چندین شخصیت برجسته در میان ملت چین پا به عرصهی وجود گذاردند که از جملهی آنها میتوان از«یائو» ، «شون» و «یو» نام برد. گفته میشود که از«یائو» در کتابهای«شانگ شو» و «شی جی» و «فانگ سون» که از قدیمیترین کتابهای چینی هستند، نام برده شده است. برخی نیز گفتهاند«یائو» از نسل جوانتر«خوانگدی»(امپراتور زرد)،پدر ملت«خوا شیا» بوده است. وی باهوش و مهربان و مورد احترام همه بود. در 16 سالگی به عنوان رئیس قبیله انتخاب شد. طبق یادداشتهای تاریخی، «یائو» پایتخت خود را در«پینگ یانگ» در شهر «لین فِن» کنونی، در استان«شنسی» قرار داد.
او، پس از رسیدن به مقام ریاست قبیله، نخستین کاری که انجام داد، ایجاد همبستگی میان اعضای قبیله بود. بعدها کار مقامات دولتی را بررسی و به آن نظم و نسق داد. او به مردم آموخت که با هم در صلح و صفا زندگی کنند. گفته شده است که در زمان وی برای نخستین بار تقویم سالانه ایجاد شد تا مردم به کارهای خود بهتر سامان داده و بر اساس فصول سالانه تولیداتشان را ارایه کنند.
«یائو» در زمینهی نظامی هم فرد با هوش و قدرتمندی بود. وی نیروهای شورشي قبایل جنوب را سرکوب و خود در جنگها شرکت میکرد. او به مدت70 سال امپراتور بود و برای حل مشکلات اجتماعی و مسایل خانوادگی افراد جامعه تلاش فراوانی کرد.
«یائو» داماد خود«شون» را فرستاد تا مقامات و مردم سرزمینش را با اخلاق خوب آشنا سازد. او مورد استقبال مردم و مسوولان قرار گرفت. او به«شون» فرمان داد که امور مردم را مدیریت کرده و مشکلات آنان را حل نماید. وی به«شون» دستور داد که در تنهایی و در جنگلها و کوهها و طبیعت خود را برای خدمت به مردم بیازماید. پس از آزمونهای زیاد، سرانجام مقام امپراتوری را به«شون» به عنوان جانشین خود واگذار کرد.
«شون» تولید را توسعه داد و با ابداع فنون جدید، در زمینهی کشاورزی و صنعت به پیشرفتهای بزرگی نائل آمد. او، در مدیریت کشور، شریک غم و شادی مردم بود و در زندگی آنها تحولات مثبت زیادی ایجاد کرد. در دوران او اوضاع سیاسی، تولیدات كشاورزي و آثار هنري بسیار مطلوب بود. سرانجام، «شون»" در 110 سالگی به علت بیماری در گذشت و مقبره اش در جنوب شهرستان«نینگ یوان» در استان«خونَن» است.
«شِن نونگشی(Shennong Shi)» پدر داروشناسی چین
5000 سال پیش،«شِن نونگشی» رئیس قبیلهی«جیانگ» بود. او در دوران زمامداریش، همچون دیگر اعضای جامعه، در مزرعه کار میکرد. وی در جریان کار، برای نخستین بار ابزار شخم زدن را اختراع و به پیشرفت کشاورزی کمک شایانی کرد. و به همین سبب بود که مردم او را«شن نونگشی» نامیدند. در دوران حاکمیت وی مردم با هم برابر و دوست بودند و برای ادارهی کشور نیازی به زندان، ارتش و پلیس نبود.
«شن نونگشی» نخستین داروشناس در چین بوده است. گفته میشود که وی در کوهها برای شناسایی و کشف انواع داروهای گیاهی جستجو میکرد. وی برای به دست آوردن خواص دارویی گیاهان، ابتدا خود تمام داروهای گیاهی را میچشید و به همین جهت بارها مسموم شد. در جریان همین فعالیتها یک روز او بیش از 70 بار مسموم شد.
«شن نونگشی» منجم هم بود. او نخستین کسی بود که در چین باستان، بازار مبادلهی پایاپای تولیدات کشاورزی را به منظور مبادلهی کالاهای مازاد و تأمین مایحتاج مردم به راه انداخت. او برای پر کردن اوقات فراغت مردم، پنج نوع آلات موسیقی ساخت. این سازها صدای دلنشینی مانند صدای پرندگان تولید میکردند. بعدها پسرش یک وسیلهی دیگر موسیقی به نام«جونگ» ساخت. «شن نونگشی» به مدت140سال رئیس قبیله بود و «خوانگدی»(امپراتور زرد) جانشین او شد.
«فو سی شی»،نخستین پاد شاهِ پادشاهان
در کتاب یادداشتهای قدیمی چین«فو سیشی» نخستین پادشاه معرفی شده است که 5000سال پیش زندگی میکرده است. گفته شده که چكونگي تولد او بسیار عجیب بوده است. مادرش که هنوز دختربود، در یک روزی آفتابی برای بازی به کنار باتلاق رفته بود که رد پای بزرگی نظرش را جلب کرد. وی که تعجب کرده بود، دو پای خود را روی همان رد پاها گذاشت و سپس باردار شده و«فو سیشی» را به دنیا آورد.
در کتابهای قدیمی آمده است که او و خواهرش دارای بدنی اژدها مانند و سری انسان گونه داشتند. احتمال داده میشود که او رئیس قبیلهای بوده که اژدها را توتِم خود میدانسته اند. توسعه و پیشرفت نیروی تولید و بسیاری از اختراعات مهم به وی نسبت داده شده است. در کتابهای قدیمی آمده است که وی براساس پدیدههای مختلف آسمانی و زمینی، ردپای حیوانات و پرندگان، فلسفهی«بَگوا[iii]» را ابداع کرد و مردم به وسیلهی آن امورمختلف زندگی خود را یادداشت و وقایع مهم تاریخی رابه جای گره زدن ریسمان به وسیلهی«بَگوا» ثبت و ضبط میکردند.
«فو سیشی» با اختراع تور ماهیگیری، فن ماهی گرفتن و شکار را به مردم آموخت. او همچنین، شیوهی آتش درست کردن با مته را به مردم آموزش داد تا از آن برای پختن غذا استفاده کنند.
«خَن فیجی» اندیشهمند بزرگ مکتب قانونگرایان
«خن فیجی» فیلسوف، اندیشمند بزرگ مکتب قانونگرایان و نویسندهی معروف نثر در دوران سلسلهی حکومتهای همستیز(475 پیش از میلاد تا 221 پیش از میلاد) است. اندیشهی مکتب قانونگرایان که وی بنیان گذاشت، تئوری ساز نخستین سلسلهی امپراتوری(سلسلهی چین)گردید.
او که در قرن سوم پش از میلاد زندگی میکرد، یکی از اشراف کشور«خَن» در اواخر دوران حكومتهای همستیز بود. در دورانی که«خَن فیجی» زندگی میکرد، کشور«خَن» روز بهروز ضعیف تر میشد. وی چندین بار به پادشاه کشورش نامه نوشته و اصلاحاتی را پیشنهاد کرد، اما پادشاه پیشنهادات او را نپذیرفت. بدین جهت، وی تجربیات خود و درسهای نحوهی کشورداری در تاریخ و اوضاع جاري جامعه را طی مقالاتی که بیش از10هزار کلمه داشت، تألیف و آنرا تحت عنوان کتاب«خَن فیجی» منتشر ساخت. این مقالهها که در کشور خودش مورد توجه قرار نگرفت، مورد پسند«چینگ شیخوان» واقع شد.
«چینگ شیخوان» کشور«خَن» را مورد حمله قرار داد و شاه کشور«خَن»، «خُن فیجی» را بهعنوان پیام آور صلح به کشور«چین» فرستاد. «چینگ شیخوان» وی را در دربار خود نگهداشته و مورد احترام قرار داده و به کار گماشت. نخست وزیر کشور«چین» که به توانایی«خَن فیجی» آگاه بود، به دلیل حسادت، با زدن افترا وی را گناهکار معرفی کرد. «چینگ شیخوان» تحت تأثیر سخنان افترا آمیز نخست وزيرش قرار گرفت و او را زندانی کرده و پس از مسموم کردن او را کشت.
کتاب«خَن فیجی» مهمترین اثر پیرامون اندیشهی مکتب قانونگرایان است. تئوری قانونگرایان و اندیشههای«خَن فیجی» در ایجاد و استحکام پایههای حکومت سلسلهی«چین» و ایجاد حکومت مطلقهی فئودالی در دورانهای بعدی بسیار تاثیر گذار بود.
«خَن فیجی» با استفاده از حکایتهای اخلاقی و اطلاعات تاریخی، تئوری قانونگرایان را تشریح میکرد، ولذا، نظریات او اثر عمیقی در جامعه گذاشته بود. بسیاری از داستانها و حکایتهای اخلاقی او به علت دارا بودن مضامین عالی فراوان، هنوز هم بهصورت نقل قول ادبی مورد استفادهی وسیع مردم قرار میگیرد.
«جوانزِه»، اندیشمند تائویی
«جوانزِه» متولد قرن 4پیش از میلاد و اهل کشور«سونگ» و یکی از ماموران دون پایهی این کشور بود. وی از کودکی باهوش و به تحصیل علاقهی فراوانی داشت و به کشورهای زیادی سفر میکرد. وی فردی دقیق و طبیعت دوست و با شاهان برخوردی مغرورانه داشت. شاه کشور«چو» وی را به نخست وزیری منصوب کرد اما او نپذیرفت. از آن پس وی از کار برکنار و با بافتن کفشهای حصیری زندگی میکرد و همزمان مقالههایی با بیش از 10هزار کلمه برای تشریح افکارش نوشت.
«جوانزِه» از نظر فلسفی به تئوری«لائوزِه» و مکتب«دائو» پایبند بود و آن را گسترش داده و تئوری فلسفی ویژهی خود را پایه گذاری کرد. وی معتقد بود که«دائو»(راه) وجودی واقعی و عینی است و «دائو» را منبع اصلی کیهانی میدانست. او در سیاست طرفدار عدم فعالیت و تحرک و در زندگی طرفدار بازگشت به طبیعت بود. وی میگفت که اگر حاکم مقتدر نباشد دزدی و سرقت ادامه خواهد یافت. کسی که قلاب دزدیده، کشته میشود، اما کسی که کشور را دزدیده، شاه شده است.
کتاب«جوانزِه» از قرن 3میلادی تا قرن 5میلادی و در دوره«وی» تأثیر زیادی برجای گذاشت و در دوران سلسلهی«تانگ» رسما یکی از آثار کلاسیک مکتب«دائو» معرفی شد. تأثیر«جوانزِه» نه تنها در تئوری و فلسفه، بلکه در ادبیات چيني نیز قابل مشاهده است. این کتاب شامل حکایات اخلاقی و بیانگر قدرت هنری نویسنده است.
«کنفوسیوس» و اندیشههای او
فرهنگ سنتی چین، همیشه با نام یک شخصیت همراه است و او کسی جز کنفوسیوس نیست. در تاریخ چین هیچکس به اندازهی«کنفوسیوس» تأثیرگذار نبوده است. وی بنیانگذار مکتبی است که در بیش از دو هزار سال گذشته نه تنها سیاست و فرهنگ مردم این سرزمین را تحت تأثیر قرار داد، بلکه رفتار روزمره و فکر و اندیشهی مردم این سرزمین را شکل داده است. بهنحوی که برخی از دانشمندان خارجی، اندیشه و مکتب«کنفوسیوس» را به منزلهي مذهبی چینی تلقی کردهاند. اندیشهی وی نه تنها در فرهنگ مردم چین رسوخ كرده، بلکه فكر و انديشهي اغلب جوامع و کشورهای شرق آسیا را نیز تحت تأثیر قرار داده است.
«کنفوسیوس» در سال 551 پیش از میلاد به دنیا آمد و در سال 479 پیش از میلاد نیز در گذشت. نام اصلی او«کونگزی» بود و «کنفوسیوس» نامی است که غربیها برای او برگزیدهاند. وی در تمام عمر خود هیچگاه مقام عالی دولتی نداشت، اما از نظر دانش سرآمد همه به شمار میرفت.
در گذشته آموزش از حقوق ویژهی اشراف بود، اما«کنفوسیوس»، این حق را همگانی کرد و از میان مردم شاگردانی را جذب و آنها را تحت تعلیم قرار داد. گفته میشود که وی سه هزار شاگرد داشت که از میان آنها چند نفر جزو دانشمندان جامعهی آن روز بودند.
در قرن دوم پیش از میلاد، که چین کشوری قوی، متحد و دارای دولتی متمرکز بود، اندیشههای کنفوسیوس بهعنوان تفکر رسمی کشور تعیین شد. اندیشهها و گفتگوهای وی توسط شاگردانش در کتابی تحت عنوان«لونیو»جمع آوری و منشر شده است. در چین باستان مردم زندگی خود را با اندیشههای مطرح شده در همین کتاب تنظیم میکردند. افرادی که آرزوی دست یافتن به مقامی بودند، میبایست این کتاب را بهدقت بخوانند. چینیها اعتقاد دارند که با نیمی از کتاب«لونیو» میتوان کشوري را اداره کرد.
کنفوسیوس 6 رشتهی آموزشی را به شاگردانش تعليم میداد که بعدها، این 6 رشته، توسط تمامی سلسلهها و مراکز علمی و آموزشی چین به عنوان رشتههای اصلی آموزشی برگزيده و تدریس میشد. این موضوعات عبارت بودند از: ادبیات، موسیقی، تیر اندازی، ارابهرانی، نویسندگی و ریاضیات. همچنین، تألیف 6 کتاب مهم ادبی به وی نسبت داده شده است که این کتابها نیز هزاران سال تنها منبع آموزشی در چین باستان بودهاند که عبارتند از: «کتاب اسناد(The Book of Records)»، «کتاب سرودها(The Book of Songs)»، «کتاب تغییرات(The Book of Changes)»، «کتاب یادداشتهای بهار و پاییز(The Spring and Autumn Annals)»، «کتاب یادداشتهای موسیقی(The Record of Music)» و «گفتهها و کلمات قصار کنفوسیوس(Annalects)» که توسط شاگردانش گردآوری شده و بهصورت پرسش و پاسخ ارایه گردیده است. امروزه گفتههای وی به ضرب المثلهای عامیانهی مردم چین تبدیل شده که همواره مورد استفاده قرار میگیرند، مانند این جملهی معروف که اگر سه نفر باهم قدم زنند، در میان آنها حتما یک نفر باید معلم(راهنما) باشد،). (Yan Dan ,2010
«لائو دان»، بنیانگذار مکتب تائوئیسم
نام خانوادگی«لائودان»،«لی» و نام وی«اِر»" بود، ولی مردم معمولا وی را«لائو زی» مینامند. وی در اواخر دوران سلسلههای بهار و پاییز(770 تا 476 پیش از میلاد) در ایالت«چو» زندگی میکرد.«لائودان» یکی از کارکنان کتابخانهی سلسلهی«جو» بود. به همین دلیل دانش و اطلاعات وی فراوان و فردی مشهور بود. کنفوسیوس در جوانی به دیدار«لائودان» رفت. «لائودان» فهمید که دربار سلطنتی سلسلهی«جو» روزبه روز ضعیفتر میشود. لذا، شهر«لویانگ» پایتخت را ترک کرد. هنگامی که وی از گذرگاه«خَنگو»عبور میکرد، کتاب «دائو دِجینگ» را نوشت و سوار بر گاوی سبز رنگ از گذرگاه عبور کرد ولی هرگز مشخص نشد که در کجا درگذشت.
کتاب«دائو دِجینگ» جمعا بیش از 5000 کلمه دارد و موضوع آن بسیار متنوع و میراث مهمی در فرهنگ سنتی چین به شمار میآید. معنای اصلی«دائو» راه است. «لائودان»پس از بررسی تغییرات حاصله در طبیعت و روابط بین انسان و طبیعت، معنای گسترده و جدیدی به«دائو» داد و «دائو دِجینگ» جالبترین بخش از اندیشهی فلسفی«لائوزی» بهشمار میرود. وی معتقد بود که خوشبختی و بدبختی را میتوان جا به جا کرد و تغییر کمٌی میتواند باعث تغییر کیفی هم بشود. وی میگفت، از مشکلات نترسید، از کم شروع کنید. حتما میتوانید مشکلات را حل کنید و کارهای بزرگی را انجام دهید. وی مخالف جنگ بود و میگفت، بعد از جنگ قحطی ناشی از فقدان محصول فرا میرسد.
اندیشهی فلسفی«لائو دان» در تاریخ فلسفهی چین جایگاه مهمی دارد و اندیشهی سیاسی وی در اندیشمندان بعد از اونیز تاثیرگذار بوده است.
«مینگ زِي»(مِنسیوس)، احیا کنندهی مکتب کنفوسیوس
«مینگزِی» یا مِنسیوس، متفکر بزرگ دوران حکمرانی حکومتهای همستیز(از قرن 5 تا قرن 3پیش از میلاد) و یکی از شاگردان برجستهی مکتب کنفوسیوس بهشمار میرود. وی که در قرن 4پیش از میلاد زندگی میکرد اهل کشور«جو» و ادامه دهندهی اندیشهی کنفوسیوس شمرده ميشود. او بهعنوان حکیم دوم پس از کنفوسیوس، در میان پیروان آیین کنفوسویس از احترام خاصی برخوردار بود.
او از یک سو اعتقاد داشت که باید اندیشمندان بر دیگران حکومت کنند، و از سوی دیگر معتقد بود که روابط حاکم با رعایا بایستی مانند روابط پدر و مادر با فرزندان خود باشد و حاکم باید همچون پدر و مادر به سختیها و مشکلات مردم توجه کرده و مردم هم احترام حاکم را نگهدارند. وی میگفت، مردم بالاتر از همه چیز بوده و اخلاق اساس سیاست است. وی اخلاق را به 4 بخش خیرخواهی، عدالت، رفتار مؤدبانه و عقل تقسیم کرده و معتقد بود که اگر اعضای جامعه با خیرخواهی و عدالت روابط بین خود را تنظیم کنند، ثبات نظام و وحدت کشور تضمین خواهد شد.
او مدتی تدریس میکرد و با کمک شاگردانش هفت مقاله نوشت و آنها را تحت عنوان کتاب«مینگزِی» منتشر ساخت. در این کتاب گفتهها و اندیشههای«مینگزِي» و مناظرههای وی با نمایندگان مکاتب دیگر مطرح شده است. این کتاب به عنوان یک اثر کلاسیک همیشه مورد احترام مردم بوده است.[۱]
[iii]- trigramsEight( که به زبان چینی (Ba Gua) نامیده می شود، ترکیب عوامل هشتگانه شامل – کوه، آب، باد، آسمان، زمین، رعد و برق، آتش ودریاچه- با نماد سه حرفی یین و یانگ (Yin and Yang) است که مربوط به کیهان شناسی طریقت تائویی و منشأ فلسفه ی تای جی (Tai Ji) است. از این ترکیبات مجموعاً 64 ترکیب جفتی به وجود می آید که هرکدام معنا و مفهوم خاص خود را دارد. از ترکیب این دو همچنین در مسایل ستاره شناسی، جفرافیا، و حتی آناتومی بدن انسان هم استفاده می شود
کتابشناسی
- ↑ سابقی، محمد علی(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد اول،ص 148-162