گالیکانیسم در فرانسه
گاليکانيسم در فرانسه بر دو رکن اصلي و لازم و ملزوم بنا شده بود.
1- «استقرار» کليسا در امور سياسي و اجتماعي: در فرانسه تا نيمه اول سده 19، کليساي کاتوليک از نفوذ و قدرت سياسي به سزايي برخوردار بود. کاردينال ها في نفسه و مادام العمر سناتور بودند و در مجلس سنا (البته تنها در اين مجلس) حق وتو داشتند. يعني مي توانستند هر لايحه اي را که مغاير يا ضد دين تشخيص مي دادند، رد نمايند. کليسا به امور اجتماعي چون ثبت احوال، ازدواج، تعليم و تربيت (مدارس)، بهداشت (بيمارستان ها)، موسسات خيريه و غيره تسلط داشت. نماينده اي از روحانيت[62]عضو شوراي عاليِ نظام آموزشي کشور بود.
2- دخالت آمرانه دولت در امور دين و در عوض رسميت شناختن "حق و حقوق پادشاه" از امتيازات نهاد دين، محسوب مي شد. در فرانسه، نهادي به نام وزارت دين وجود داشت. وزراي کيش و آئين[63]اعمال قدرت مي کردند و دولت در زمينه هاي مختلف از جمله امور مالي (پرداخت حقوق به کارمندان و صاحب منصبان کليساي کاتوليک) و تشکيلاتي (تعيين اسقف ها)، کليسا را تابع و وابسته خود مي نمود.
بدين ترتيب، در فرانسه پيش از انقلاب، از يک سو با يک کليساي کاتوليک ملي ( فرانسوي شده ) و نيمه مستقل از واتيکان رو به رو هستيم که در امور سياسي و اجتماعي دولت و کشور اعمال نفوذ مي کند. از سوي ديگر با دولتي سروکار داريم که از طريق پيوند هاي ژرف خود با نهاد دين، از جمله در زمينه مالي، مستقيماً و به طرز آمرانه اي در کار کليسا دخالت مي نمايد.