ادبیات ضد ناپلئونی
ادبيات ضد ناپلئوني ( سانسور )
ناپلئون به تئاتر بيشتر علاقهمند بود تا به ادبيات. و در طرد ولتر و احياي كورني و راسين بيش از همه سهيم بود. سليقه او در ادبيات چندان جالب نبود و مطلقاً علاقهاي به شكسپير نداشت. ناپلئون دستور داد كه نامههاي خصوصي را باز كنند؛ از عبارات خصمانه يادداشت بردارند؛ سرپاكت ها را دوباره ببندند؛ و درباره محتويات و تمايلات سياسي هر نمايشنامه، ظرف چهل و هشت ساعت، گزارشي تهيه كنند؛ و همچنین آگهي هاي معمولي و آگهي هاي ديواري و در دبيرستان هاي مختلف، انجمن هاي ادبي، مجالس وعظ. و دستور داد كه جلو انتشار شصت روزنامه از هفتاد و سه روزنامه گرفته شود و تا آخر آن سال تنها نه روزنامه باقي ماند.
درسال 1800 سانسور، به درام نيز راه يافت. سانسور هر گونه انتقاد از سلطنت و هر گونه ستايش از دموكراسي را در نمايشنامههاي عمومي ممنوع ساخت. مرگ قيصر از آن لحاظ از پهنه تئاتر خارج شد كه تماشاچيان، پس از سخنراني هاي بروتوس عليه ديكتاتوري، كف زده بودند. سرانجام، دولت نظارت بر هر گونه نشريات را به عهده گرفت.در اين زندان فكري بود كه ادبيات مبارزه ميكرد تا در دوره ناپلئون زنده بماند. قهرماني ترين كوشش از طرف زني به عمل آمد:
مادام دوستال (1817 -1799): مادام دوستال بزرگ ترين نويسنده زن روزگار خود، و بزرگ ترين مؤلف فرانسه (به استثناي شاتوبريان )، بود. دو داستان به نام هاي دلفين و كورين به رشته تحرير در آورد كه او را در سراسر اروپا مشهور ساخت. بين سال هاي 1810 و 1813 بزرگ ترين نبرد عمر خود را جهت انتشار شاهكارش، تحت عنوان درباره آلمان، با موفقيت به انجام رسانيد. در زمان مرگ، كتاب عمده ديگري تحت عنوان (ملاحظاتي درباره انقلاب فرانسه و ده سال در تبعيد ) به جاي گذاشت. همه اینها تأليفاتي معتبر و جدي است، مادام دوستال سخت كار ميكرد؛ با صميميت دوست ميداشت؛ و با حالتي پرشور مينوشت؛ تا پايان كار با نيرومند ترين مرد روزگار خود جنگيد و جشن سقوط او را محزونانه برپا كرد.
ناپلئون چون متقاعد شده بود كه مادام دوستال قلم پدر خود را هدايت كرده است، دستور اخراج او را از پاريس صادر كرد يعني در واقع سالن فتنهانگيز او را بست. ولي فراموش كرده بود كه آن زن هم ميتوانست بنويسد و هم حرف بزند. با انتشار كتاب دلفين، دوباره نامش در پاريس بر سر زبان ها افتاد. زيرا بخشي از كشمكشي مردانه بود ميان يك زن و روزگار او. طرح بيمعني و اساساً رمانتيك کتاب برايش به صورت سكوي خطابهاي درآمد تا در آنجا درباره مشروعيت طلاق و تعصب كاتوليك ها به بحث بپردازد و همچنين حقوق اخلاقي زنان را در برابر اعمال تبعيض عليه آنان، و اعتبار وجدان فردي را در مقابل مقررات شرافتي يك طبقه مخصوص مورد بحث قرار دهد. دلايل او مورد قبول روشنفكران پاريس واقع شد، ولي ناپلئون را، كه به آيين كاتوليك به عنوان داروي آشفتگي فكري و اخلاقي فرانسه روي آورده بود، خشنود نساخت. مادام دوستال بزرگ ترين زن عصر خود ، و مشهورترين نام در ادبيات فرانسه از زمان روسو تا عصر شاتوبريان بود. آثار او از لحاظ هدف و وسعت مهم تر بود تا از لحاظ هنري، و فكر او بيشتر نافذ بود تا عميق. با دشمن منتخب خود داراي صفات مشترك بود: شخصيت قوي، شجاعت در مقابل نابرابري ها، روحيه برتري جويانه، فخر به قدرت، و عدم تحمل مخالفت؛ اما فاقد فكر واقع گرايانه او بود، و قوه تصور او، در مقايسه با وسعت رؤياهاي سياسي، كودكانه مينمود.
شاتوبريان (1815-1768): در نظر معاصران فرانسوي خود، بزرگترين نويسنده آن زمان بود. ترديد نيست كه تسلط او بر ادب فرانسه به پايه ولتر ميرسد. تفوق او حاكي از غلبه مذهب بر فلسفه است، همانگونه كه تفوق ولتر ناشي از غلبه فلسفه بر مذهب به شمار ميآيد؛ وي به اندازهاي عمر كرد كه تولد مجدد لامذهبي را به چشم خود ببيند.
از لحاظ ادبيات، مهم نبود كه شاتوبريان ايمان مذهبي خود را از دست بدهد يا بسياري از توصيف هايش تخيلي باشد نه واقعي، يا صدها اشتباه، اغراق، يا مطالب غيرممكن، به وسيلة منتقدان در سفرنامهاش كشف شود؛ نثري كه در اينجا به چشم ميخورد قلب زنان و مردان بسیاری را به طپش انداخت؛ نثر فرانسه از زمان روسو يا برنارد دوسن- پير تا اين حد شيوا و زيبا نبوده، و طبيعت آن جلال و شكوه را نداشت، و تمدن اين قدر بيهوده به نظر نميآمد. نهضت رمانتيك اينك در انتظار آن بود که مذهب به منزله مادر اخلاق و هنر و رستگاري معرفي شود. شاتو بريان اندكي بعد، يكي را در آتالا و رنه، و ديگري را در روح مسيحيت نشان داد. از آنجا كه مايل بود به عنوان فيلسوف شهرت يابد، در لندن كتابي تحت عنوان مقاله تاريخي، سياسي، و اخلاقي درباره انقلاب هاي قديم و جديد (1797) منتشر كرد. اين اثر كه از لحاظ نظم ضعيف، ولي از لحاظ افكار غني بود، براي جواني بيست و نه ساله كار قابل توجهي به شمار ميرفت.
احتمالاً شاتوبريان، كه در وجودش جنبه فيلسوفي هرگز از جنبه شاعري متمايز نبود، فرايندي را كه تحت تأثير آن از بيايماني به عيسويت گراييد به يك لحظه نسبت داده است. تصميم گرفت تا در دفاع از مسيحيت مطالبي نه با عبارات علمي و فلسفي، بلكه با اصطلاحات اخلاقي و هنري بنويسد. مهم نبود كه آن قصههاي شيرين و دلفريب جواني بيشتر داراي جنبه افسانهاي باشد تا تاريخي؛ در هر حال، باعث شيفتگي و الهام ميشد و تا اندازهاي نظم اجتماعي و تمدن مسيحي، بر پايه آن بنا نهاده شده بود.
توصيف شاتوبريان از مراسم تدفين آتالا و دست به دست هم دادن كشيش و كافر براي پوشاندن جسد او با خاك از زيباترين قطعات ادبيات رمانتيك است؛ همچنين موضوع يكي از تابلوهاي بزرگ دوره ناپلئون شد به نام تدفين آتالا، (اثر ژيروده- تريوزون)[63]، كه نيمياز اهالي پاريس را در 1808 به گريه انداخت.
شاتوبريان خود را ضد فيلسوف ميخواند، و به مراتب بيش از روسو عليه راسيوناليسم (خردگرايي) عكس العمل نشان ميداد و مادام دوستال را كه از عصر روشنگري دفاع ميكرد به باد انتقاد ميگرفت. از اين رو با استعداد از احساس و عاطفه شروع كرد، و خرد را گذاشت تا پس از آنكه احساس راه را باز كرد، به راه بيفتد. شاتوبريان سپس فضايلي را كه فيلسوفان كافر توصيه ميكنند با آنچه كه مسيحيت تعليم ميدهد مقايسه ميكند: از يك طرف، بردباري، اعتدال، و احتياط ( كه همگي از لحاظ پيشرفت فرد مهم است )؛ از طرف ديگر، ايمان، اميد، و دستگيري ( عقيدهاي كه زندگي را عالي، و پيوستگي اجتماعي را مستحكم، و مرگ را رستاخيزي ميشمارد ). تمدن اروپايي ( به عقيده او) تقريباً به كلي مرهون كليساي كاتوليك است . كتاب مقدس از آثار هومر بزرگ تر است؛ پيامبران الهام بخش تر از فيلسوفانند؛ و چه افسانهاي از لحاظ لطافت و تأثير با زندگي و تعليمات عيسي قابل مقايسه است؟
کتاب روح مسيحيت بيان عمده نهضت رمانتيك در زمينه مذهبي بود، و بازگشت ايمان و اميد ( اگر نه صدقه ) را نشان ميداد؛ از شعر و هنر قرون وسطايي تمجيد ميكرد؛ و موجب احياي معماري گوتيك در فرانسه ميشد. اثر مزبور به صورت منبع و معيار هزاران ناله نوميدي خوش الحان درآمد.
کتاب خاطرات او از لحاظ فكري، گستاخانه و از لحاظ احساسات، كودكانه و از لحاظ سبك، عالي است. خاطرات پس از مرگ وی پايدارترين اثر اوست.بيشتر اوقات خود را صرف نوشتن خاطرات خود كرد.
آلفونس دولامارتين[64] ( 1869-1790): کسي که به حق توانست بنيانگذار مکتب رمانتيسم باشد و اولين شاهکار ادبي به شيوه رمانتيک را به نام " تفکرات" خلق و عرضه کرد، شاعر و نويسنده و سياستمدار " آلفونس دولامارتين" بود که پس از تحصيلات به سرودن و نوشتن پرداخت و اولين اثر ش به نام تفکرات بود که مايه شهرت وي گشت و همين اثر سبب شد که نويسندگان و شاعران مردد که نمي دانستند به مکتب جديد دل ببندند يا از شيوه هاي ادبي قديم طرفداري کنند، روي به سبک رمانتيک آوردند. با اين که لامارتين مي توانست رهبري طرفداران مکتب رمانتيسم را بر عهده بگيرد اما چنين کاري نکرد بلکه فقط به جانبداري رمانتيک ها و احترامي که اين گروه به وي روا مي داشتند، بسنده کرد.
ویکتور هوگو[65] (۱۸85 - ۱۸02): رماننویس، شاعر، و هنرمند فرانسوی است. وی مهمترین نویسنده رمانتیک جهان به حساب میآید. اگر این اصل کلی که «مردان بزرگ حاصل اتفاقات بزرگ هستند» را قبول داشته باشیم، هوگو احتمالا خوش شانس بوده که در سال 1802 در فرانسه (در بزانسون، در شرق فرانسه) به دنیا آمده است؛ یعنی فرانسه در زمان هوگو مملو از اتفاقات بزرگ سیاسی، اجتماعی و حتی ادبی بوده است. دهه قبل از به دنیا آمدن ویکتور ماری هوگو، همان دهه معروف انقلاب فرانسه است و ویکتور سه سال بعد از پیروزی انقلاب فرانسه و سقوط امپراتوری بوربونها به دنیا آمد. ویکتور دو ساله بود که ناپلئون رسما امپراتور جدید فرانسه شد، هر چند قبل از تولد 18 سالگی ویکتور، ناپلئون سقوط کرد و امپراتوری بوربون قدرت را دوباره به دست گرفت. در پاريس رشد كرد و استعدادش بسيار زود در اين شهر ظاهر گشت. در 1816 و در چهارده سالگي در يادداشتش نوشته است:«ميخواهم شاتوبريان باشم يا هيچ». هوگو پس از آن با عشق شديد و شيوه خاص به نويسندگي، شاعري، رماننويسي و نقد هنري پرداخت. وي كه از قريحه شاعري برخوردار بود به اين نكته پي برد كه شعر حرفهاي است كه بايد ابتدا فنون آن را فرا گرفت. پس در عين جواني، با تمرينهاي مداوم به آموختن علم عروض و فن معاني و بيان روي آورد. در هفده سالگي با بردارانش مجله كنسرواتوار ليترر را تأسيس كرد كه تا ماه مارس 1821 دوام يافت. در اين مجله مقالههاي فراوان انتقادي با قضاوتي ساده و قابل توجه و سبكي متين انتشار داد. شعرهای هوگو در 15 سالگی کم کم به جوامع ادبی وقت فرانسه راه پیدا کردند. اولین دیوان شعر هوگو در سال 1822 وقتی 20 ساله بود، منتشر شد. پس از ان ديسلند را در 1823 منتشر كرد كه از نظر قالب و مبنا بيش از آثار گذشتهاش جنبه رمانتيك داشت. در 1824 كتاب جديد وي جديد انتشار يافت و چهارمين چاپ از اشعار او در سالهاي 1828ـ1825 در سه جلد بهعمل آمد كه سومين جلد شامل اشعار جديد و متنوع بود. اين ديوانها هوگو را در نظر نسل جديد ادبي استاد انكارناپذير سبك تازه شعر معرفي كرد. در ديباچهاي كه هوگو به چاپهاي متوالي مينوشت و در آن جنبه زيباييشناسي را بهصورت گسترده مورد تفسير قرار داد، از تحولي در هنر شاعري و نويسندگي خبر ميداد.
«آخرین روز یک محکوم» که اولین داستان مستقل اوست، هفت سال بعد از اولین دیوان اشعارش به چاپ رسید. ويكتور هوگو در ساختن «افسانه قرون» كه خودشاهكاري است بزرگ، از شاهنامه فردوسي الهام گرفت .[66]در سال 1827 هوگو درام «کرامول» را منتشر کرد؛ کتابی که مقدمه اش از خودش مهم تر شد و بعدها مقدمه مفصل کتاب به مرامنامه مکتب رمانتیسم ادبی جهان تبدیل شد. از همین جا رمانتیسم به عنوان یک مکتب مستقل به دنیا آمد. گوژپشت نوتردام اولین رمان پرفروش و محصول قلم 29 سالگی آقای هوگو در همان ماههای اول چاپش رکورد پرفروش ترین کتاب تا آن زمان را شکست و در همان سال اول به بیشتر زبانهای اروپایی ترجمه شد. بعد از گوژ پشت نوتردام هوگو به فکر افتاد کتابی درباره فقر و انسانیت یا به قول خودش «کتابی برای همه آزادگان جهان» بنویسد اما نوشتن و انتشار این کتاب سالهای سال طول کشید تا بالاخره در سال 1862 بینوایان به دنیا آمد؛ کتابی که هنوز یکی از پرفروشترین کتابهای دنیاست. هوگو در رمان بعدی اش- کارگران دریا- کمی از دید تلخ و تیره سیاسی- اجتماعی اش دور شد و کتاب را به جزیره جرنسی تقدیم کرد؛ جزیره ای در غرب سواحل نورماندی فرانسه و جنوب انگلیس که هوگو 15 سال تبعدیش را در آن جا گذراند. در سال 1869 او با رمان مردی که میخندد دوباره به دنیای ادبیات انتقادی- سیاسی برگشت، هوگو در این رمان حسابی به فرهنگ فئودالیسم، آریستو کراسی و سرمایه داری انتقاد کرده بود، انتقادی که فلوبر و حتی امیل زولا به خودشان گرفتند و این شروع یک سلسله جنگ لفظی- ادبی – بین فلوبر و هوگو بود که چندین سال طول کشید. آخرین رمان او، «نود و سه» باز هم درباره دوره ترور یا همان یک سال و دو ماه معروف خونین و خشن بعد از انقلاب فرانسه است.رمان وقتی چاپ شد که شهرت و محبوبیت هوگو به دلایل سیاسی روبه افول بود و کسی آن چنان از آخرین کتاب آقای نویسنده استقبال نکرد. اما بعدها بسیاری از منتقدان گفته اند و نوشتند که نود و سه میتواند بهترین رمان ویکتور هوگو باشد.
در سال 1881 هوگو 79 سالگی خودش را جشن گرفت و به افتخار ورود آقای نویسنده به دهه هشتاد زندگی اش یکی از با شکوه ترین جشن تولدهای تاریخ ادبیات جهان برگزار شد. جشن از روز بیست و پنجم فوریه (یک روز قبل از روز تولد هوگو) آغاز شد و در روز بیست و هفتم با یکی از بزرگ ترین رژههای تاریخ ارتش فرانسه پایان گرفت. رژه در سرتاسر شانزه لیزه و خیابانهای مرکزی پاریس اجرا شد و شش ساعت طول کشید تا کل رژه روندگان از پای پنجره ای که هوگو پشت آن نشسته بود، رد بشوند. چهار سال بعد هوگو در 83 سالگی چشم از جهان فرو بست و 2 میلیون نفر در مراسم خاکسپاری اش در پانتئون شرکت کردند و آقای نویسنده بالاخره در کنار نویسندگانی مثل دوما و زولا، منتقد قدیمیاش آرام گرفت.
آلفرد دووينيي[67] ( 1863-1797): وینیی از 29 سالگي به محفل ويکتور هوگو و ياران رمانتيک وي پيوست و در راه خلاقيت و اهميت و اعتبار مکتب رمانتيسم کوشش هايي به عمل آورد.اولين مجموعه اشعارش را به سبک رمانتيک انتشار داد و پس از چندي مجموعه اي به نام اشعار کهنه و نو منتشر کرد. در سال 1845 به عضويت فرهنگستان درآمد و آثاري جالب از قبيل مارشال وانگر و درام هاي اتللو خلق کرد.
هانري بل مشهور به استندال[68] (1842-1783): از نويسندگان نام آور فرانسه است در 18 سالگي از شهر خود به پاريس رفت و به کارهاي ادبي و نويسندگي پرداخت. در صحنه سياست نيز موفقيت هايي به دست آورد و آثار جالبي از جمله رمان سرخ وسياه،راهبه کاسترو، زندگي هايدن، زندگي موزارت، زندگي ناپلئون، صومعه پارم را پديد آورد.
الکساندر دوماي پدر[69]( 1870-1803)از ميان نويسندگان برجسته مي توان دوماي پدر را بر شمرد.وي آثار ارزنده اي خلق کرد و براي تهيه پاره اي مطالب تاريخي، جغرافيايي و روانشناسي و علمي چند منشي در اختيار داشت. از آثار مشهور او که به بيشتر زبان ها ترجمه شده که از جمله مي توان سه تفنگدار، کنت مونت کريستو را نام برد. دوماي پدر در رمان نويسي و خلق قهرمان هاي جالب در آثار خويش مهارت فراوان داشت. الکساندر دومانمايشنامه هاي متعددي نيز پديد آورد که پاره اي از آن ها در صحنه تئاتر موفقيت فراوان به دست آورد.
فرانسوا ارنه شاتو بريان ( 1868-1748) از شاعران بزرگ فرانسه، داراي آثار منشور و منظوم فراوان از قبيل مسافرت به بيت المقدس، رنه، نبوغ مسيحيت، مناظره پس از مرگ، عشق و عفت، سفرنامه، موهبت آتشين و مسيح بود.
اونوره دوبالزاک[70] (1850-1799) نويسنده نامدار و بزرگ، نخست به تجارت پرداخت و در اين راه زيان هاي فراوان ديد، اما در شناسايي سفته بازان، رباخواران و بازاريان تجربه هاي سوودمند آموخت. سبک رئاليستي را در بيان انديشه هاي تابناک و تشريح سيماي عصر خويش از جهات مختلف فردي و اجتماعي، اقتصادي و تاريخي و رواني به کار بست. بسياري از نويسندگان بزرگ از جمله فلوبر، آلفونس دوده، اميل زولا، موپاسان کم و بيش از شيوه بالزاک استفاده کرد. اوژني گرانده، زنبق دره، چرم ساغري، گبسک رباخوار، آرزوهاي برباد رفته و باباگوريو برخي از آثار بالزاک است.
لوئي شارل آلفرد دوموسه[71] ( 1810-1757) شاعر و نويسنده از 18 سالگي به مکتب رمانتيک ادبي فرانسه پيوست. با انتشار اولين اثرش به نام قصه هاي اسپانيا و ايتاليا به شهرت رسيد. با ژرژ ساند نويسنده ماجراهاي عاشقانه اي داشت که منتهي به ناکامي شد. اعتراف يک کودک قرن، خاطرات و مجموعه اشعارش برخي از آثار دو موسه است.
مادموازل اوسيل و رودوپن معروف به ژرژ ساند[72] ( 1876-1804) نخست به روزنامه نگاري پرداخت اما چندي بعد به راهنمايي ژول ساندو به رمان نويسي دل بست. به محافل ادبي رفت و آمد کرد و با نويسندگان و شاعران بزرگ از جمله آلفرد دو موسه آشنا شد و با موسه به ايتاليا سفر کرد. بعد از چندي از موسه بريد و به شوپن موسيقيدان پيوست . ژرژ ساند آثار متعددي از قبيل نامه هاي يک مسافر، تاريخ زندگي من، رمانهاي روستايي،مات کوچک و گناه موسيو آنتوان نوشت.