ادبیات قرن بیستم فرانسه
ادبیات قرن بیستم فرانسه
در نخستین سال های قرن بیستم، مردم فرانسه غرق در خوش بینی منتظر دورانی بودند که آن را "دوران طلایی" نام نهاده اند. نمایشگاه پاریس در سال 1900 را می توان مظهر این رضایتمندی و ساده اندیشی ناشی از آن دانست. دراین دوره با پیش آمدن ماجرای دریفوس، برنده نهایی طبقه متوسط جامعه بود و همین خرده بورژوازی، با خرسندی تمام مبارزات نخست وزیر وقت را علیه انجمن های مذهبی و همچنین جدایی دولت را از کلیسا در سال 1905 تایید می کند. ادبیات این دوره در مجموع "ادبیات بقا" است که گاه دریچه ای به دنیای خارج گشوده، ولی بیشتر تحت تاثیر افکار برگسون، معطوف به عوالم درونی بوده است. شاید بتوان نقطه اوج این ادبیات را شاهکار مارسل پروست دانست.
تئاتر
در ابتدای قرن بیستم ، هنگامی که نمایشنامه نویسان بزرگی همچون آلفرد ژاری[84] و پل کلودل[85] از تماشاگران کهنه پرست فاصله می گیرند ، وضع تئاتر در کشور فرانسه بیش از پیش آشفته گشته و صحنه بازیچه دست گرایش های مبهم ومتفاوت می شود. شاید بتوان تنها وجه اشتراک این گرایش ها را اطاعت بی چون و چرا از تمایلات تماشاگران دانست.
شعر
اگر آغاز قرن بیستم در زمینه شعر با نوآوری کامل همراه بود، ذهن هایی که به طبقه بندی های سهل و آسان گرایش دارند،بسیار خشنود می شدند. اما واقعیت اندکی پیچیده است؛ چرا که نخستین سال های این قرن بیش از آنکه بیانگر شکاف و فاصله باشد، نشان دهنده نوعی تحول غالبا مبهم است. شاعرانی که در حول و حوش 1880 در دنیای ادب به فعالیت پرداخته بودند، کم و بیش از میراث سمبولیسم بهره می گرفتند. در حالی که شاعرانی چون والری[86]،کلودل و پگی[87] کوشیدند تا این میراث را پشت سر نهند و از آن، تنها به عنوان تجربه بهره جویند و از خلال آن آثاری غنی و بدیع پدید آورند؛آثاری که در طبقه بندی مکتب ها نمی گنجند. تعداد خوانندگان و علاقمندان شعر و اعتبار ناشی از فعالیت های ادبی شاعران، سبب تسهیل ملاقات ها و مراودات ، خلاقیت های گروهی و پیدایش مجلات و تحقیقات می شودو جنبش های ادبی متعدد و گوناگونی شکل می گیرد: ناتوریسم، اونانیمیسم و فانتزیسم در پی یافتن روش ها و قواعد شعری نوینی هستند که با تحول افکار و عقاید ، همگون تر باشد. این جوش و خروش ذهنی و زیبایی شناختی بویژه در دو محله مونمارتر و مونپارناس تجلی می کند، زیرا در این دو مححله شاعران با نقاشان سبک جدید ملاقات و مراوده هنری داشتند. پربارترین نوآوری ها نیز از خلال همین جوش و خروش پدید می آیند. آثار گوناگون گیوم آپولینر[88]، که گویی وداعی حزن آلود با دوران گذشته است، پیروزی قطعی طرز تفکر جدید را نیز آشکار می سازد. این آثار، در پایان دوره تحول، انقلابی را درزمینه شعر بشارت می دهند.
رمان
رمان در قرن بیستم از سویی تجربیات قرن نوزدهم را دنبال کرده و از سوی دیگر جویای روش های جدیدی است که در نتیجه دستخوش بحران میشود و حضور استادان مسلم وقت آن را تشدید می کند. امید نجات از این بحران روزنه امیدی است که ابتدا از جانب آنده ژید با "مجله جدید فرانسوی " و پس از آن از جانب پروست گشوده می شود.
آلن فورنیه[89] ( 1914-1886) در کتاب معروف خود به نام مولن بزرگ( 1913) با توفیق بزرگی روبرو شد. وی توانست از خلال یک داستان تخیلی سرگذشت خود را برای خواننده بازگو کند و بتواند با زبانی ساده زوایای روح و جنبه های مختلف وجود خود را به تصویر بکشد. چنین توفیقی درزمینه رمان امری استثنایی بود زیرا کثرت و فزونی رمان در این دوران به نوعی آشفتگی و ابهام منتهی گشت.
موریس بارس[90]( 1923-1862): شخصیت موریس بارس طی سال های آغازین قرن بیستم تاثیر بسیار زیادی بر زمانه خود گذاشت .
آناتول فرانس[91] ( 1924-1844): وی بر خلاف پارس که در سیاست و اجتماع شیوه ای محافظه کارانه اختیار کرده بود ، همگان را به سوی سوسیالیسمی آرمانی و تخیلی فرا می خواند. وی در قالب یک محقق و رساله نویس به بررسی نبوغ تمدن لاتین(1913) می پردازد و در قالب یک رمان نویس به شخصیت تائیس( 1890) بانوی درباری عهد باستان حیاتی تازه می بخشد. او در کتاب خدایان تشنه اند( 1912) شخصیت روبسپیر را به تصویر می کشد یا به شیوه خود به روایت زندگی ژاندارک(1908) می پردازد و در جزیره پنگوئن ها ( 1908) از خلال تمثیلی گزنده و گیرا، تاریخچه ملت فرانسه را تا زمان قضیه دریفوس به رشته تحریر درآورد. آناتول فرانس به عنوان وقایع نگار ادبی از سال 1887 تا 1893 با روزنامه زمان همکاری می کند و طی مقالاتی در این روزنامه خود را مخالف سرسخت موج نوآوری نشان می دهد .
آندره ژید[92] (1951-1869): آندره ژید به سبب نوشته های طنزآلودش مورد توجه نویسندگان بود و چنین به نظر می رسد که وی بیش از نیمی از تاریخ ادبیات قرن بیستم را درآثارش خلاصه کرده است و علات آن این است که او از تمامی گرایش های ممکن قرن اقتباس کرده و نیروهای متعدد بالقوه اش را متجلی و بارور ساخته است. وی در کتاب مائده های زمینی ( 1897) بر این مفهوم تاکید دارد که برای چشیدن و بهره بردن از تمام لذات دنیوی باید مفهوم گناه را به دور افکند. داستان مانداب ها0 1895) سرگذشت کسی است که بقه مفهوم زندگی پی نبرد و در مرداب قید و بندهای اجتماعی و بحث های بی حاصل و محافل ادبی فرو رفت. او در سال 1919 در دومین بخش از زندگی نامه اش به نام اگر دانه بمیرد،می نویسد: "من هرگز نپذیرفتم که بدون قاعده و اصول زندگی کنم و نیازهای جسم وابسته به رضایت روحم بودند". کتاب سرداب های واتیکان ( 1914) مانند کارناوالی است رومی و افسانه ای که نویسنده در آن به منظور بر ملا ساختن حقایق ، قالب کاریکاتوررا بر می گزیند: کاریکاتور پارسایان ، ادبا و ولگردان از هر قماش را. در کتاب آوای شبانی ( 1919) وی در مورد شخصیت کشیش پی می برد که چگونه دروغی که به خویشتن گفته در پس نیات والا پنهان شده است.
آندره ژید برای نخستین بار در اثر خود سکه سازان( 1925) واژه رمان را به کار می بردو به وضوح خاطر نشان می سازد که قصد دارد تغییراتی در فن رمان نویسی ایجاد کند. او با تعدد شخصیت ها و گوناگونی رویداد های داستان هدفش این است که خواننده را دچار حیرت و سردرگمی کند. پس از سکه سازان خلاقیت ادبی ژیذ کاهش چشمگیری می یابد و خود وی اذعان می کند که دیگر " نیاز شدید به نوشتن" اورا نمی آزارد. در سال 1935 ژید ضمیمه ای به نام مائده های جدید بر کتاب مائده های زمینی می افزاید. در کتاب سفربه کنگ ( 1927) شاهد نظام ننگین استثمار در مستعمره ها گشت . گرایش وی به حزب کمونیست بهت و حیرت همگان را برانگیخت، اما دیری نپایید که هنگام بازگشت از شوروی از آن بند نیز خود را رها کرد. در سال 1946 ژید کتاب " تزه" به عنوان آخرین نوشته اش عرضه کرد. این کتاب سرگذشت شخصیتی را روایت می کندکه در پیچ و خم ماجراهای بی شمارش سرانجام به فرزانگی دست می یابد.
مارسل پروست[93] (1922-1871): مارسل پروست که در خانواده ای بورژوا در پاریس دیده به جهان گشود از همان اوان مسحور جوامع اشرافی بودو در محافل با شکوه با اشراف طرح دوستی ریخت، همچنین با هنرمندان و موسیقیدانان آشنا شد.وی با نوشتن چند مقاله در مجلات ، مجموعه نوشته های مختلف، کتاب خوشی ها و روزها(1896) و ترجمه آثار منتقد انگلیسی( روسکین) شهرتی به دست آورد. با این حال از همان زمان به نگارش قسمت اعظم رمانی نیمه تمام به نام ژان سانتوی پرداخت که در سال 1952 منتشر شد. پروست که مرگ مادرش در سال 1905 او را به شدت متزلزل ساخته بود، از آن پس زندگی خود را صرف نگاشتن شاهکار اصلی خویش یعنی در جستجوی زمان از دست رفته کرد. جلد اول را که هیچ یک از ناشران آن زمان قبول نکردند انتشارات گراسه با هزینه خود نویسنده در سال 1913 منتشر ساخت و با بی اعتنایی همگان مواجه شد. اما افتخار و شهرت زمانی نصیب او گشت که جلد دوم با عنوان در سایه دختران شکوفا در سال 1919 برنده جایزه ادبی گنکور شد. بعد از آن طرف گرمانت در سال 1920 و سدوم و عموره در سال 1921 به چاپ رسید و پس از مرگ پروست جلدهای بعدی یعنی اسیر(1923)، فراری(1925) و زمان بازیافته(1927) منتشر شد. این نوشته ها گواهی است بر یک قریحه ادبی که از آشوب و آشفتگی به دور است. قریحه ای که وقف تجلی کامل یک تجربه درونی شده است. رمان بیش از آنکه وقایع یک زندگی را بنگارد، شکوفایی یک بینش است و رویدادها در واقع بهانه و دستاویزی بیش نیستند. انچه که هم است کشف و شهود است و ابزار این کشف و شهود نوعی زبان خاص است. در اثر پروست می توان بازتابی از عظمت و شکوه کمدی انسانی و شدت و عمق گل های رنج را یافت، اما پروست به همان اندازه که وارث سنت استدر نوگرایی نیز پیشگام و طلایه دار است.