مطبوعات در فرانسه

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۲۱:۳۱ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « '''روزنامه‏ها''' بايد دانست فرانسه  كشوري است كه مهد روزنامه‌نگاري است و سنت روشنفكري در اين كشور همچنان حضوري پررنگ دارد. بيان توصيفي وضعيت مطبوعات فرانسه به دليل پيچيدگي هاي خاص آن ،چندان ساده و دور از خطا نيست.با اين وجود مي توان به صورت بس...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

روزنامه‏ها

بايد دانست فرانسه  كشوري است كه مهد روزنامه‌نگاري است و سنت روشنفكري در اين كشور همچنان حضوري پررنگ دارد. بيان توصيفي وضعيت مطبوعات فرانسه به دليل پيچيدگي هاي خاص آن ،چندان ساده و دور از خطا نيست.با اين وجود مي توان به صورت بسيار كلي عنوان كرد كه عوامل گوناگوني منجر به ساختاري متفاوت در مطبوعات فرانسه نسبت به كشورهاي ديگر اروپايي شده است. نخستين عامل به ساختار و نقش مطبوعات در جامعه فرانسه باز مي گردد.مطبوعات (به‌خصوص روزنامه ها) اين كشور برخلاف كشورهايي كه داراي روزنامه هاي عامه پسند و تيراژ بالايي هستند ، به هيچ وجه تمايل به عامه پسند شدن به معناي مرسوم ندارند . روزنامه هاي فرانسوي با توجه به مخاطب و خاستگاه طبقاتي و تئوريك خود در صدد بيان نقطه نظرات و پيام‌هاي برگرفته از خاستگاه ياد شده هستند . بنابراين روزنامه هاي فرانسوي با توجه به تنوع مسلكي و مرام سياسي‌ـ انديشه‌اي جامعه فرانسه ، متنوع ومتكثر هستند. (البته روزنامه‌هايي مانند «مترو» و «بيست‌دقيقه» كه رويكردي عامه‌پسند دارند، آرام آرام در جامعه فرانسه مورد پذيرش قرار گرفته‌اند). نبود سيستم مناسب براي آبونمان شدن مخاطبان (مناسب از نظر اقتصادي و خدماتي ) از جمله مسائلي است كه در نظام توزيع مطبوعات فرانسه كاملا مشاهده مي شود.

دومين عامل را مي توان شرايط و زمينه هاي فرهنگي ،اجتماعي و جمعيتي فرانسه ذكر كرد. به نظر مي‌رسد فرانسه‌اي كه مهد و محل تولد مطبوعات دنيا بوده است، نشانه هايي از تحول ديگري را در اين عرصه بازتاب مي دهد كه شايد برگرفته از نوعي برتري انفكاك اجتماعي بر انسجام اجتماعي ملتي باشد كه رسوخ و غلبه انديشه هاي روشنفكري دهه هاي پاياني قرن بيستم, منبع و ماخذ كنش ها و جنبش هاي آن بوده است. سير نزولي تيراژ اغلب مطبوعات فرانسه به‌خصوص روزنامه هاي ملي، به گونه‌اي نشانگر فزونيِ آگاهي فرديت اجتماعي وغلبه من هويت يافته انتقادي بر هويت هاي متاثر از ارزش هاي دنياي مدرن (دولت ـ ملت) است. به عبارت ديگرسنت روشنگري و روشنفكري بجا مانده از قرون گذشته ، وجود انديشمندان تاثيرگذار در حوزه هاي فلسفي و علوم اجتماعي و قدرت جنبش هاي اجتماعي، به عرصه مطبوعات نيز رسوخ كرده است . اين رسوخ ضمن تاثيرگذاري بر توليدكنندگان روزنامه‌ها، بر مخاطبان نيز تاثير گذاشته است ، شك كردن به اخبار رسانه‌ها به‌خصوص اخبار ارسالي از منابع رسمي و ديرباوري از جمله ثمرات اين سنت دير پا و قدرتمند در جامعه فرانسه است.

نكته ديگر در اين زمينه كاهش تيراژ روزنامه هاي ملي نسبت به روزنامه هاي محلي و منطقه اي است به‌طور كلي مردم فرانسه به اخبار و رويدادهاي محل زندگي خويش بيشتر علاقه نشان داده اند بنابراين تمايل بيشتري داشته و دارند كه روزنامه هاي محلي را نسبت به روزنامه هاي ملي بيشتر مطالعه كنند. تيراژ روزنامه‌هاي محلي بيشتر از روزنامه‌هاي ملي است كه شايد يكي از دلايل آن به فرهنگ و روحيات فرانسويان برمي‌گردد. فرانسويها بيش از آن‌كه توجه به رويدادهاي ملي داشته باشند، توجه بيشتري به منطقه و محل زندگي خود دارند. بنابراين اخبار محلي براي فرانسويان از اهميت بيشتري برخوردار است.

تنوع ديدگاهها و تعدد احزاب سياسي به همراه حضور پر رنگ نگاه طبقاتي به تمامي موضوعات و از جمله روزنامه ها نيز نبايد ناديده گرفته شود. . فرهنگ فرانسه همراه با تنوع و تكثر سياسي است. بنابراين افراد به دنبال روزنامه‌اي هستند كه نياز فكري ، سياسي و فرهنگي شان را پاسخ گويد.

تفاوت ديگر به نوع كار حرفه اي روزنامه مربوط است . اساساً در فرانسه دو مفهوم امتياز و انتشار از هم متمايزند. امتياز روزنامه‌ها كه داراي قيمت هاي بسيار كلاني است معمولاً ميان ثروتمندان و كارخانه‌داران دست به دست مي‌گردد. اما انتشار روزنامه با فاصله‌اي كاملاً مشخص از امتيازداران، از سوي روزنامه‌نگاران اداره مي‌شود . اين تفكيك ضمن آن‌كه داراي كاركرد بوده به دليل تفاوت ديدگاه و منافع ، گهگاه منجر به تقابل هم شده است . اعتصاب هاي روزنامه‌نگاران تعدادي از روزنامه‌ها براي دستيابي به حقوق مادي و معنوي خود در طول نيمه پاياني سده بيستم نشانگر از اين نكته است.

روزنامه و مجله در فرانسه ارزان نيست و تمامي افراد جامعه قدرت خريد روزنامه و يا مجله را به‌طور دائمي ندارند. به عبارت ديگر مردم فرانسه تمايل چنداني به خريد روزنامه نداشته‌اند، تمايلي كه در گذر زمان نيز سير نزولي داشته است . از لحاظ تاريخي فرهنگ خريد روزنامه در فرانسه در مقايسه با ساير كشورهاي غربي نسبتا ضعيف بوده است و طبق آمار انجمن جهاني روزنامه‌ها كه در پاريس مستقر است، از هزار نفر 181نفر در فرانسه ‌٣٧١ نفر در آلمان و ‌٢٧٤ نفر در آمريكا، مشترك روزنامه‌ هستند.  فرانسويان به ظاهر مقتصد هستند و بي‌جهت خرج نمي‌كنند. اين نوع نگاه اقتصادي فرانسوي ها را مي توان در توزيع و مصرف نشريات مشاهده كرد. به عبارت ديگر فرانسويان اصولاً كمتر روزنامه مي‌خرند ولي به‌گونه اي جالب بسيار بيشتر از مقدار تيراژ روزنامه، آن را مي‌خوانند. به عبارت ديگر تعداد خوانندگان روزنامه بسيار بالاتر از تيراژ روزنامه‌هاست. دكه هاي روزنامه فروشي نسبت به هر يك از مناطق شهري داراي اندازه خاصي است ولي طراحي آن به گونه اي است كه تقريبا تمامي نشريات به‌خوبي به نمايش گذاشته مي شود.

روزنامه‌‌نگاري در فرانسه : معناي لفظي«روزنامه‌نگار» دربرگيرنده فعاليت در مشاركت يا در تدوين يك روزنامه است. قانون، روزنامه‌نگار را«كسي مي‌داند كه اشتغال اصلي و منظم او كه منشأ دريافت دستمزد باشد».نظام قضايي فرانسه معتقد است كه اجتماع اين سه شرط  یعنی الف) اشتغال اصلی ب) نظم و استمرار فعاليت ج) دستمزد براي شناسايي و قبول ماهيت روزنامه‌نگار، ضروري است. ماهيت فعاليت روزنامه‌نگاري چنین تعریف شده است: «روزنامه‌نگار با يك نشريه ادواري، به منظور خبررساني به خوانندگان، همكاري فكري و دائمي مي كند».سه معيار «فكري، خبررساني، روزينه بودن» شرايط لازم براي كسب عنوان روزنامه‌نگار هستند.

حرفه روزنامه‌نگاری حرفه‌اي نیست كه بتوان آن را «حرفه سازمان‌يافته» يا سازمان داده شده شمرد. در عين حال، خلاقيت فكري مستتر در روزنامه‌نگاري سبب مي‌شود كه اين پيشه يك حرفه مستقل باشد. درست است كه استقلال روزنامه‌نگاران متضمن ويژگي‌هايي در زمينه‌هاي حرفه‌اي، اجتماعي يا مالي است، در عين حال اين امر مقتضي آن بوده است كه نهادهاي جمعي از آن حمايت كنند تا مانع از آن شوند كه توسعه اين حرفه سبب تغيير ماهيت آن گردد و روزنامه‌نگار دچار انزوا شود. اين سازمان جمعي در همان آغاز كار خود به صورتي كمابيش فعال ظاهر شد (كميسيون كارت) و در زمينه قطع روابط حرفه‌اي هم خود را نشان داد (كميسيون پرداخت غرامت)؛ و همواره صحبت از تدوين منشوري بود كه بتواند بر نظم و شرايط فعاليت [روزنامه‌نگاران] نظارت داشته باشد و آن را سروسامان دهد. قانون فعالیت روزنامه‌نگار را مشروط به داشتن كارت هويت مطبوعاتي نمي‌كند. بلکه برخورداري از امتيازهاي اجتماعي و مالي مستلزم داشتن كارت است، يكي از مميزه‌هاي اصلي فعاليت روزنامه‌نگاري به حساب مي‌آيد. در قانون كار، يك كميسيون حكميت [متشكل از نمايندگان روزنامه‌نگاران و كارفرمايان]. معروف به «كميسيون كارت هويت روزنامه‌نگاران حرفه‌اي» صلاحيت رسيدگي به درخواست صدور كارت هويت حرفه‌اي روزنامه‌نگاران يا تجديد و تمديد آن را دارد، كه البته ذينفع حق دارد در صورت لزوم به يك كميسيون عالي متوسل شود. به همين ترتيب، كميسيون مي‌تواند در صورتي كه روزنامه‌نگار، ديگر داراي شرايط مقرر در قانون كار نباشد، كارت او را لغو كند. كميسيون كارت هويت روزنامه‌نگاران حرفه‌اي متشكل از شانزده عضو است: هفت تن نمايندگان صاحبان و مديران مطبوعات و خبرگزاري‌ها، يك تن نماينده مؤسسات بنگاه‌هاي سمعي و بصري بخش دولتي، هشت تن نمايندگان روزنامه‌نگاران اعم از بخش عمومي (دولتي) و بخش خصوصي. نمايندگان كارفرماها را شاخص‌ترين سازمان‌هاي مديران مطبوعات و خبرگزاري‌ها و مؤسسات ارتباطات سمعي و بصري بخش دولتي تعيين مي‌كنند. كسي كه براي اول بار درخواست صدور كارت به كميسيون مي‌دهد، در تأييد درخواست خود بايد چند سند مرتبط با فعالیت حرفه‌اي خود ارائه دهد. كميسيون، پس از رسيدگي به درخواست، نظر خود را اعلام مي‌كند. كارت هويت فقط يك سال اعتبار دارد، و به وسيله كميسيون ‌‌ـ در صورتي كه نظر مساعد داشته باشد ـ براي همان مدت تمديد مي‌شود.

آموزش حرفه‌اي روزنامه نگاران، خواه ابتدايي و خواه مداوم، يک اولويت قطعي و خدشه‌ناپذير است. به اين ترتيب اين حرفه داراي مراکز آموزش و شکل‌گيري خاص خود، از جمله کانون واقع در خيابان لوور در پاريس است؛ اما علاوه بر اين‌ها امتياز چند کانون ديگر را هم صادر کرده است (استراسبورگ، بوردو، تور، اکس مارسي). بالاخره اين که مدت زماني که يک روزنامه‌نگار در يک مرکز آموزشي مي‌گذراند جزو سابقه کار او محسوب مي‌شود.تأکيد بر آموزش موجب شده است که دستيابي [به سطوح] ابتدايي [حرفه‌اي] مشروط به انجام کارآموزي حرفه‌اي دوساله باشد. و اگر شخص ذينفع ثابت کند که در يکي از آن مراکز، آموزش ديده است اين مدت به يک سال کاهش مي‌يابد.

در مورد حمايت اجتماعي باید گفت همه روزنامه‌نگاران حرفه‌اي به طور خودبه‌خودي و قاعده‌مند به نظام عمومي تأمين اجتماعي وابسته هستند. پوشش بيمه در اينجا پوشش مبنايي (پايه‌اي) است و موارد زير را در بر مي‌گيرد: بيماري، زايمان، مرگ، پيري، کوري، حوادث ناشي از کار. بايد دانست که وابستگي به تأمين اجتماعي اجباري است حتي اگر روزنامه‌نگار از راه قرارداد به مؤسسه مطبوعاتي وابسته نباشد. در مورد بازنشستگي نیز قانون کار دو راه‌حل تشخيص مي‌دهد: بازنشسته شدن به پيشنهاد (ابتکار) روزنامه‌نگار، از 60 سالگي به بعد و به شرطي که تعهدات خود را نسبت به بيمه بازنشستگي انجام داده باشد. بازنشسته کردن، اختيار ساده‌اي است که کارفرما مي‌تواند از آن استفاده کند يا استفاده نکند. در اين حالت روزنامه‌نگار موظف نيست که تعهدات قانوني بازنشستگي را انجام داده باشد.

سنديكا ها ی روزنامه نگاری: سنديكاهای روزنامه نگاران از تشكيلات اجتماعي است که در فرانسه با  هدف دفاع از توسعه و آزادي مطبوعات تشكيل شده اند. اين فدراسيون ها تاكيد دارند بر این که توسعه و آزادي مطبوعات به شرطي تحقق مي يابد كه شرايط اخلاقي ، سياسي و اقتصادي به عنوان تضميني براي كثرت گرايي كه از اصول اساسي دموكراسي است ، فراهم شود. در اين شرايط فدراسيون ها مي توانند با تمام امکانات قانوني خود از حقوق مطبوعات دفاع كنند.

فدراسيون ملي مطبوعات فرانسه:  فدراسيون ملي مطبوعات فرانسه 6 سنديكا و فدراسيون كوچك تر را كه نمايندگان مطبوعات در فرانسه هستند به اين ترتيب زير پوشش دارد :فدراسيون ملي مطبوعات اطلاعات تخصصي,  فدراسيون مطبوعات دوره اي و استاني ,  سنديكاي مطبوعات پاريسي ,  سنديكاي تخصصي مطبوعات و مجلات ,   سنديكاي مطبوعات روزانه محلي,   سنديكاي مطبوعات روزانه استاني.

فدراسيون ملي مطبوعات اطلاعات تخصصي : اين فدراسيون تشكيلاتي است كه 1350 نشريه حرفه اي تخصصي را زير نظر دارد . اين فدراسيون منافع ناشران را تامين و از آنان حمايت مي كند . كاركرد اين فدراسيون از جمله فراهم كردن دسترسي به اطلاعات براي مديريت هر نشريه و ارائه مشورت به آنها در اجراي قوانين است .

فدراسيون مطبوعات دوره اي و استاني : اين فدراسيون 4 سنديكاي زير را تحت پوشش خود قرار دارد: 1- سنديكاي ملي ناشران 2- سنديكاي مطبوعات حقوقي استاني 3- سنديكاي ملي مطبوعات حقوقي. 4- سنديكاي مطبوعات و هفته نامه هاي استاني.

سنديكاي مطبوعات پاريسي : اين سنديكا از قديمي ترين سنديكاهايي است كه در بخش مطبوعات فعاليت مي كند . برنامه اين سنديكا ارائه مشاوره و دفاع از منافع مطبوعات يوميه ملي در تمام زمينه هاي اقتصادي ، حقوقي و اجتماعي در رابطه با مطبوعات است .

سنديكاي حرفه اي مجلات و مطبوعات انتقادي : اين سنديكا از منافع اعضاي خود در زمينه هاي اقتصادي و مالي دفاع مي كند  و نمايندگي آنها را در دولت و قوه قضائيه و مجامع شغلي برعهده دارد .

سنديكاي مطبوعات يوميه شهرستاني: اين سنديكا از منافع نشريات تحت پوشش خود در دولت و مراجع قضايي دفاع مي كند . نشريات تحت پوشش اين سنديكا بيش از 4 ميليون خواننده دارد .

سنديكاي مطبوعات يوميه استاني : اين سنديكا از منافع حرفه اي روزنامه نگاري دفاع مي كند. كميسيون هاي اطلاعات, اجتماعي, فروش, تبليغات و توسعه تحت نظر آن فعاليت مي كنند.[59]

روزنامه‏هاى فرانسه

در حال حاضر فرانسه داراي 17 عنوان روزنامه ملی است، که 7 تا از آنها با بیش از 100،000 نسخه و چهار عنوان به صورت رایگان توزیع می شود. در ميان روزنامه هاي سراسري خبري عمومي، پاره اي از آنها تنها در يك زمينه خاص فعاليت مي كنند. روزنامه هاي اكيپ، لزه كو ، لاتريبون و... از جمله روزنامه هاي سراسري خبري تخصصي اند.  مطبوعات رایگان با فاصله زیادی نسبت به مطبوعات پولی منتشر می شوند. بنابراین، روزنامه ها ي غير رايگان  علاوه بر تحمل هزینه ها، از کسری بودجه قابل توجهی رنج می برند. بسیاری از مغازه ها و یا دکه ها ی روزنامه فروشی در پاریس وجود دارند که در سال های اخیر بسته شده و مشتریان مجبورند برای خريد روزنامه، مسافت های طولانی را طي كنند. در اينجا نگاهي به برخي از مهم ترين روزنامه هاي خبري فرانسه مي افكنيم:

1- لوموند[60]: «لوموند» به معناى «جهان» قديمى ترين و مهمترين روزنامه عصر كشور فرانسه و يكى از روزنامه هاى مشهور جهان است. اين روزنامه فرانسوى در ميان مردم فرانسه همچون سندى معتبر تلقى مى شود و مورد توجه و تحسين همگان قرار دارد و تنها روزنامه فرانسوى است كه در كشورهايى غیر فرانسه زبان هم به آسانى قابل دسترسى است.

روزنامه لوموند بنا به درخواست ژنرال شارل دوگل و به وسيله هوبر بوو مرى[61]، مدير پيشين بخش فضايي و اقتصادي انستيتو فرانسوي پراگ در 18 دسامبر 1944 تاسيس شد . ايده راه اندازي آن از ژنرال دوگل بود كه مي خواست در فرانسه يك ارگان مرجع، جدي و معتبر براي فراسوي مرزها وجود داشته باشد. بدين سان انتشار اين روزنامه با كمك حكومت آسان شد. لوموند در 18 دسامبر 1944 تنها روي يك ورق بزرگ پشت و رو چاپ شد، زيرا درسايه پيامدهاي جنگ، كاغذ كمياب بود. لوموند از همان آغاز مي خواست روزنامه اي مستقل باشد و بر پايه اصل بي طرفي كار كند.مديريت اين روزنامه از 1944 به دست ژان مري كلمباني[62] بود.

روزنامه لوموند در قطع متوسط و به صورت چهار رنگ در صفحات خارجى و تك رنگ در صفحات داخلى منتشر شده و بيشتر اوقات مشتمل بر ۲۸ صفحه است. دفتر مركزى اين روزنامه در پاريس قرار دارد و منابع خبرى آن را خبرگزارى هاى فرانسه، رويترز و آسوشيتدپرس تشكيل مى دهند. مالکیت این روزنامه را گروه لاوی- لوموند[63] یکی از بزرگترين گروه مطبوعاتي فرانسه برعهده دارد. شمارگان روزانه لوموند، روزنامه عصر قشر روشنفكر جامعه فرانسه 324592 نسخه در روز در سال 2011 برآورد شده و قیمت آن 50/1 یورو و آخر هفته 20/3 یورو است.

روزنامه لوموند بعدازظهرها منتشر مى شود ولى در محل درج تاريخ آن در صفحه اول، تاريخ روز بعد درج مى شود. به عنوان مثال در روز ۱۵ مارس، تاريخ روزنامه، ۱۶ مارس را نشان مى دهد چراكه مشتركين روزنامه، آن را يك روز پس از انتشار دريافت مى كنند.

لوموند در گذشته از نظر موضع گيرى سياسى غالباً چپ گراى ميانه رو تلقى مى شد اما امروزه شايسته تر اين است كه آن را از نظر جهت گيرى سياسى، ميانه رو دانست.

روزنامه لوموند از جنبه روزنامه نگاری همانند سازمانى آكادميك است كه در آن بيشتر روزنامه نگاران نه تنها در استخدام رسمى روزنامه هستند بلكه سهامداران مالى اين شركت نيز هستند و در انتخاب مديران رده بالاتر و مديران اجرايى ارشد، شركت دارند.

لوموند به جز خبر، مطالب گوناگونى را از هنر و ادبيات گرفته تا ورزش و سياست پوشش مى دهد اما براى بيشتر فرانسوى ها بخش هاى سياسى و اجتماعى لوموند جذابيت بيشترى دارد. لوموند به لحاظ پرداختن به موضوعات ريشه اى اساساً روزنامه اى متعلق به قشر تحصيلكرده و روشنفكر است. اما اين باعث نشده كه اين روزنامه ساير مخاطبان را از دست بدهد. توجه به مسائل انديشه اى و مباحث فكرى از جمله نكات بارز اين نشريه است، به گونه اى كه لوموند در حال حاضر ماهنامه لوموند ديپلماتيك را كه دربر دارنده مباحث انديشه اى و مطالب تفسيرى است، منتشر مى كند كه در سرتاسر جهان توسط روشنفكران و انديشمندان مطالعه مى شود.لوموند از تاريخ ۱۹ دسامبر ۱۹۹۵ از طريق پايگاه اينترنتى خود نيز براى همگان قابل دسترسى شده است.[64]

2- فيگارو[65] يكى از مهم ترين و قديمى ترين روزنامه هاى صبح فرانسه و از بزرگترين روزنامه هاى جهان است كه از نظر جهت گيرى سياسى محافظه كار و متمايل به جناح راست و در حال حاضر تحت مالكيت شركت سوك پرس[66]  است.

روزنامه فيگارو كه به زبان فرانسه و در پاريس منتشر مى شود، در 1826 به دست " موريس آلوي" و يك رمان نويس به نام"آتيين آراگو"[67] بنياد نهاده شد. در آغاز به صورت هفته نامه و در چهار صفحه به عنوان يك هفته نامه طنز و انتقادى منتشر شد و به همين دليل از ابتداى تاسيس مخاطبين بسيارى پيدا كرد. اين روزنامه نام خود را از شخصیت «فیگارو»در نمايشنامه های ازدواج فيگارو، آرايشگر شهر سويل و مادر گناهکار نوشته «پير بو مارشه» اقتباس كرد. شعار اين نمايشنامه ها نیز اين بود:یعنی مدح چاپلوس بدون آزادى انتقاد، معنايى ندارد.

فيگارو تا سال ۱۸۵۴م به طور نامنظم و نامرتب به چاپ مى رسيد اما در 16 نوامبر 1866 نام آن به " لو فيگارو كوتيدين" تغيير يافت و به دست " هيپوليت دوويل موسان"[68] رونق گرفت و انتشار آن منظم شد و توانست بالاترين تيراژ را نسبت به ساير روزنامه هاى فرانسه به دست آورد. اولين شماره فيگارو در ۱۶نوامبر ۱۸۶۶میلادی با شمارگان  ۵۶ هزار نسخه به چاپ رسيد. بنابراين از حالت طنز خارج شد و به صورت روزنامه به مسائل جدى تر پرداخت.اين روزنامه خود را ليبرال مي دانست و قصد داشت در زمينه رويدادهاي سياسي و فرهنگي فرانسه و جهان اطلاع رساني كند. از 1950 مديريت آن به " ژان پرووست"[69] و پس از درگذشت او ، به روبر هرسان[70] در 1975 سپرده شد.هرسان روزنامه را با ايجاد صفحات و ضميمه هاي موضوعي مانند فيگارو اقتصادي، فيگارو ادبي، زندگي رسانه ها، و... نوسازي كرد. او همچنين نخستين كسي بود كه ضميمه هاي مجله اي آخر هفته با بهاي مناسب را براي اين روزنامه در نظر گرفت. فيگارو مگزين در 1978 به بازار آمد و سپس فيگارو مادام و فيگارو تي وي منتشر شدند. او با انتشار اين مجلات موفق شد روزنامه اي را رونق دوباره بخشد كه برخي از كارشناسان مرگ گريز ناپذير آن را پيش بيني مي كردند.

در سال ۱۹۷۵میلادی فيگارو به وسيله «روبر هرسان» خريدارى شد و در سال ۱۹۹۹ میلادی گروه كارلايل ۴۰ درصد از سهام اين روزنامه را به دست آورد كه بعداً آن را در سال ۲۰۰۲ميلادي فروخت. از سال ۲۰۰۴ميلادي تاكنون فيگارو تحت مالكيت «سرژ داسو»است. سرژ داسائو يك بازرگان و سياستمدار محافظه كار است و اداره صنايع هواپيماسازى «هوانوردى داسو» را نيز برعهده دارد. گروه داسائو مالك چندين روزنامه و مجله مهم فرانسه از جمله اكسپرس و فيگارو است.از سوم اکتبر 2005م شکل ظاهری این روزنامه پس از سی سال تغییر کرد و عنوان روزنامه با رنگ آبی چاپ می شود. فيگارو در حال حاضر به موضوعات گوناگونى از جمله سياست، فرهنگ، بين الملل، ورزش، سرگرمى، سينما و تلويزيون مى پردازد و عمدتاً در ۲۸ صفحه و به صورت رنگى در صفحات اول و آخر، تك رنگ و دو رنگ در صفحات داخل و در قطع متوسط و بر روى كاغذ كاهى منتشر مى شود. تيراژ اين روزنامه طبق آخرين آمار در سال 2011 میلادی بالغ بر 334406 نسخه در روز است. روزنامه فيگارو داراى ضمايم زيادى با مضامين گوناگون است كه مهمترين آنها عبارتند از: فيگارو اقتصادى، فيگارو سرمايه ها، راهنماى فيگارو، فيگارو موسسات، فيگارو ادبى، فيگارو اسكاپ و مادام فيگارو. قيمت هر نسخه روزنامه از22 دسامبر 2008م از 20/1 يورو به 30/1 يورو افزايش يافت و در حال حاضر 50/1 یورو و شماره آخر هفته 50/4 یورو است. دفتر اين روزنامه در ساختمان شماره 14دربولوار اُسمَن در پاريس نهم قرار دارد.[71]

3- لیبراسیون[72]نام روزنامه فرانسوی‌زبان است که در پاریس منتشر می‌شود. روزنامه‏اى خبرى، سياسى و اجتماعى است كه به وقايع مهم روز اهميت بسيار مى‏دهد. اين روزنامه تا سال 1981 ميلادي طرفدار چپى‏هاى افراطى بود. اما از اين سال به بعد با آمدن "سرژژولى"[73] كه كمتر طرفدار چپ هاى افراطى است، تعادلى در مواضع اين نشريه پديد آمد. خوانندگان آن بيشتر ازجوانان طبقه مرفه وروشنفكران هستند. اين روزنامه ادعا مى‏كند مستقل است و به هيچ گروهى وابسته نيست. شمارگان روزانه اين نشريه 125113 هزار در سال 2011 بود و قیمت آن 50/1 یورو است.

اين روزنامه زير نظر ژان پل سارتر ، سرژ ژولي، فيليپ گاوي، و برنار لالمان و ژان كلود ورينه راه اندازي و نخستين شماره آن در 18 آوريل 1973 منتشر شد و خط مشي ان چپ افراطي بود. سرژ ژولي پس از سارتر مديريت روزنامه را بر عهده گرفت. در نخستين سال هاي دهه 1980، رويكرد سياسي ليبراسيون به چپ و سوسيال دموكراسي گرايش يافت. پرداختن اين روزنامه به آزادي ها، شيوه ساده نگاري اش، مطالبش در باره مسائل مربوط به خانواده و حاشيه نشين ها، تيترهاي گيرا، پردازش نيشدار رويدادهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي روز، به زودي كليشه مطبوعات روزانه سراسري را شكست.يا اين همه، ده سال طول كشيدتا روزنامه موانع را پشت سر بگذارد و تيراژش به صد هزار نسخه در 1984 برسد.چهار سال پس از آن، شمارگان ليبراسيون به 195 هزار نسخه در روز افزايش يافت. در 2002 يك روز پس از نخستين دور انتخابات رياست جمهوري، در صفحه نخست ليبراسيون عكسي از ژان ماري لوپن در كنار واژه ساده " نه" منتشر شد كه شمارگان آن را به 700 هزار نسخه رساند.

از آنجا که بسيارى از روزنامه هاى قديمى و سنتى فرانسه سال ها است كه ضرر مى دهند، بنابراین وضع به گونه ای شد كه بخش عمده اى از سهام ليبراسيون مهم ترين روزنامه ارگان چپ هاى ميانه فرانسوى به ادوارد روتچيلد، بانکدار و سرمایه دار معروف و وابسته به يكى از خاندان سلطنتى معروف اروپايى واگذار شد.  ادوارد روتچیلد 38.87 درصد سهام لیبراسیون را با یک سرمایه گذاری به دست آورد و سهامدار عمده این روزنامه شده است. کارکنان لیبراسیون 18.45 درصد سهام این روزنامه را در اختیار دارند. سرژ ژولى بنيان گذار و رئيس هيأت مديره ليبراسيون ادعا كرد مالكيت روتچيلد به هيچ وجه اعتبار روزنامه را به عنوان يك روزنامه با گرايشات چپ خدشه دار نخواهد كرد. روزنامه ليبراسيون پس از شورش هاى دانشجويى سال ۱۹۶۸ در فرانسه با همكارى روشنفكرانى چون ژان پل سارتر و ميشل فوكو شكل گرفت. كارمندان و اعضاى تحريريه ليبراسيون نيز از معامله جديد روزنامه با شاهزاده فرانسوى استقبال كرده اند. با اين حال آنها هنوز حق وتو نسبت به تصميمات مديريت را براى خود محفوظ نگاه داشته اند. رئيس فدراسيون روزنامه نگاران كه مقر آن در بروكسل است مى گويد: «حتى اگر تلاش كنيد يك مرز كاملاً شفاف بين فعاليت هاى تحريريه و منابع تجارى روزنامه برقرار كنيد باز هم خودسانسورى آرام آرام به درون تحريريه مى خزد. اين مسئله نگران كننده است زيرا باعث نابودى استقلال روزنامه خواهد شد». بالاخره سرژ ژولي در 30 ژوئن 2006 زير فشارهاي " ادوارد روتچيلد" سهامدار اصلي روزنامه،ناگزير از كناره گيري از مديريت ليبراسيون شد.[74]

4- روزنامه اومانيته[75]: اومانيته، ارگان رسمى حزب كمونيست فرانسه است كه در 1904 ميلادي توسط "ژان ژورس"[76] تأسيس شد و بين سال هاى 1939تا 1944 ميلادي مخفيانه منتشر مى‏شد. ميزان تيراژ آن در 1946 ميلادي در حدود 400 هزار شماره در روز بود. زندگي و محتواي اين روزنامه با زندگي حزب كمونيست فرانسه گره خورده است. از 1968 شمارگان اين روزنامه سخت كاهش يافت. با اين حال، اومانيته از معدود روزنامه هاي عقيدتي – سياسي است كه تا امروز سرپا ايستاده است. در آن زمان خواندن اومانيته به غير كمونيست ها امكان مي داد تا گزارش ها در زمينه نبردهاي اجتماعي را دنبال كنند. آنان در صفحات فرهنگي اين روزنامه، نكته ها و خبرهايي مي يافتند كه در بيشتر روزنامه ها ناديده گرفته مي شد.  آخرين آمار شمارگان اين روزنامه صبح را حدود 50 هزار ذكر مى‏كند و قیمت آن 40/1 یورو است. اين روزنامه بيشتر صفحات خود را به اخبار مربوط به مسائل كارگرى و سنديكاى C.G.T وابسته به حزب كمونيست فرانسه و مسائل اقتصادى و اجتماعى كه بر پايه اصول و عقايد اين حزب است اختصاص مى‏دهد. گفتني است انتشار اومانيته در سايه مشكلات مالي در سال 2006 سخت به خطر افتاد.

همه ساله به مناسبت سالگرد تأسيس روزنامه «اومانيته» در روزهای ۱۵ تا ۱۷سپتامبر جشن اومانيته برگزار می‌شود.احزاب، سازمان‌‌ها، تشکل‌های مختلف سياسی و اجتماعی از شهرهای مختلف فرانسه، بخصوص شهرها و مناطق صنعتی اطراف شهر ليل و مناطق جنوبی مانند مارسی که حزب کمونيست فرانسه از محبوبيت بيشتری برخوردار است، در اين جشن شرکت و با داير کردن غرفه‌هايی به تبليغ يا نمايش حضور خود می‌پردازند. برگزاری اين جشن بزرگ سالانه ميليون‌ها نفر را حتی از کشورهای ديگر به پاريس می‌کشاند. گروه‌‌های مختلف چپ با اجرای ‌کنسرت‌ها، سخنرانی‌ها، نمايشگاه‌‌ها و فروش کالاهای گوناگون و همچنين سرو غذاهای مختلف، ميعادگاهی برای ديدار ساليانه، بسياری از چپ‌های سابق و فعلی شده است.[77]

5- روزنامه فرانس سوار[78] : اين روزنامه عصر در هشتم نوامبر ‪ ۱۹۴۴ميلادي با ‪۲۵۰ هزار شمارگان منتشر ‌شد.  فرانس سوار در آغاز بجاي روزنامه "دفانس دولافرانس" يا دفاع از فرانسه به بازار آمد كه در فضايي جنگي آن روز در فرانسه جاي خاصي داشت ولي بعدها كم كم جاي مستقل خود را باز كرد و به روزنامه‌اي ملي با تيترهاي غوغا برانگيز بدل شد . اين روزنامه تحت مديريت پيرلازارف [79] مدت ها بزرگترين روزنامه فرانسه بود. به طورى كه در سال 1954 ميلادي تيراژ آن 4/1 ميليون در روز بود. سال‌هاي اوج روزنامه فرانس سوار، همان سال‌هاي دهه پنجاه و حداكثر شصت بود و از اين پس سير نزولي اين روزنامه معروف و ملي آغاز ‌شد. بحران‌هاي مالي به علاوه تشتت در مديريت داخلي و اعتراض به مدير روزنامه كم كم بالا گرفت و به مشكلي مزمن بدل شد.  مدير اسطوره‌اي اين روزنامه به نام "پير لازارف" كه جمله معروف او "فرانس سوار، يعني من" هنوز در اذهان است، تلاش كرد تا با پيوستن به كمپاني معروف انتشاراتي "هاشت" جلوي سقوط اين روزنامه را بگيرد.  فرانس سوار پس از سال‌ها جدال با مشكل و بحران بالاخره مشي خود را عوض كرد و تلاش نمود براي خواننده فرانسوي نشريه اي منتشر كند كه "عمومي" و يا "عامه پسند" لقب گرفته است! اين روزنامه اخبار وحوادث گوناگون روز را به صورت عاميانه منتشر مى‏سازد و رپرتاژهاى خود را به صورت دراماتيك، به زندگى خصوصى شخصيت هاى سياسى اختصاص مى‏دهد.فرانس سوار از ابتدا خود را گليست مى‏دانست. اين روزنامه وابسته به جناح راست است گرايش به راست

جامعه شناسي رسانه‌هاي مكتوب در فرانسه به ويژه بعد از جنگ جهاني دوم نشان مي‌دهد كه رويكرد سياسي وجه غالب آنهاست.  با اين همه، نشريه عامه پسندي چون فرانس سوار توانست جاي خود را در ميان مردم به خوبي باز كنند.  فرانس سوار امروزه گر چه به مشكلات مالي و بحران‌هاي حاشيه‌اي ناشي از آن دچار شده است، ولي تصميم ندارد استراتژي عوامگرايانه خود را از دست بدهد. با اين وجود مسئولان آن مي‌گويند كه قصد ندارند از مسايل سياسي و فرهنگي نيز بطور كامل دست كشيده و حساسيت آن را ناديده بگيرند.  در حال حاضر اين روزنامه با ‪ ۲۴صفحه رنگي از مجموع ‪ ۳۲صفحه منتشر می شود و تلاش مي كند تا رويدادهاي ورزشي را تا آخرين ساعت پوشش دهد.  فرانس سوار شش مركز چاپ را در شش گوشه فرانسه در نظر گرفته است تا روزنامه در سطح ملي سريع اما متنوع منتشر شود.  در حالي كه تيراژ اين روزنامه قديمي تا پيش از تعطيلي و درگيري با بحران‌هاي داخلی، از ‪ ۳۵هزار نسخه تجاوز نمي كرده است، به 77 هزار نسخه در روز در سال 2010 رسید.[80]

6- لوپاريزين[81]: در سال 1944 ميلادي تأسيس شد واز نظر تيراژ اولين نشريه فرانسه بود. اين روزنامه صبح ابتدا در سطح فرانسه منتشر مى‏شد، اما از سال 1960میلادی تنها اقدام به انتشار در پاريس كرد. خط سياسى اين نشريه ملى‏گرا و ضد كمونيست بود، ليكن از سال 1981میلادی ، باروى كارآمدن سوسياليست ها در زمينه مسائل سياسى به ملاحظه كارى روى آورد. تيراژ اين روزنامه كه زمانى به 800 هزار مى‏رسيد، به دليل اختلافى كه بين سنديكاى  C.G.Tو مديريت نشريه به وجود آمد، به 340 هزار نسخه كاهش يافت. پاريزين روزنامه‏اى است كه بيشتر به مسائل اجتماعى مى‏پردازد و بين كارگران مهاجر زياد خريدار دارد.

روزنامه لوپاريزين روز يكشنبه 22 اوت2004  شصتمين سال تاسيس خود را جشن گرفت و به اين مناسبت تعداد صفحات 4 رنگ خود را از 16 صفحه به 32 صفحه افزايش داد و همراه با روزنامه يك دي وي دي رايگان در مورد آزادي پاريس در جنگ جهاني دوم را به خريداران اهدا كرد.علاوه بر اين ، دو روزنامه اين گروه انتشاراتي لوپاريزين و اوژوردويي آن فرانس يك رشته برنامه هاي تبليغاتي را روز يكشنبه از طريق شبكه هاي تلويزيوني پخش كردند كه هدف آن شناخت بهتر مخاطبان از شماره روزهاي يكشنبه روزنامه اوژوردويي آن فرانس[82] و افزايش فروش تك شماره اي روزنامه لوپاريزين بود. مالک روزنامه لو پاریزین شرکت «اَموری»[83] است و این روزنامه در پاریس و  اطراف آن توزیع می‌شود.[84]

7- لاكروا [85]: لاکروا به معنی صلیب در سال 1880 ميلادي به عنوان ارگان رسمى كليساهاى فرانسه و به بهانه دفاع از كليسا در برابر حملات ضد مسيحيت تأسيس شد و به دليل قيمت ناچيز آن تعداد خوانندگانش بى‏شمار بود. اين روزنامه كاتوليك در ابتدا به صورت ماهنامه و سپس در 1883 به صورت روزانه منتشر شد، و از آغاز مي خواسته خود را نشريه اي مخالف لائيسيته نشان مي دهد و از ديد سياسي، مواضع دست راستي داشته است. لاكروا پس از جنگ جهاني دوم ، خط مشي خود را تغيير داد و به همان اندازه كه ديدگاه هاي سياسي را مطرح مي كند، به بررسي همه جريان ها از ديدگاه مذهبي ( كاتوليسيسم فرانسوي) مي پردازد.لاكروا در 1956 صليب مسيح را كه بر صفحه نخست آن نقش مي بست، حذف كرد. لاكروا، ، بزرگ‌ترين روزنامه کاتوليک فرانسه است و  با وجود آنکه براى مطالب مذهبى برترى قائل است، در مورد مسائل سياسى و اجتماعى نيز مقالات عالى و برجسته‌اى دارد . این روزنامه صبح به لحاظ گرایش ميانه رو و مايل به راست براي كاتوليك هاي فرانسه است . در زمان حاضر در حدود 110 هزار نسخه تيراژ دارد و قیمت آن 40/1 یورو است.

مالک لاکروا ، گروه بایارد پرس[86] ، گروه رسانه‌ای کاتولیک است که در سال 1850 تاسیس شد. این گروه، مجلاتی با رویکردهای دعوت مسیحی و نیز برخی نشریه‌های جوان‌پسند، روزنامه محلی و منطقه‌ای منتشر می‌کند. نشریه‌های آن از بیشترین نشریه‌های جوان‌پسند به شمار می‌رود.

شمارگان روزنامه هاي ملي در سال 2010

نام روزنامه نام لاتین شروع انتشار شمارگان
لو فيگارو LE FIGARO 1854 316732
اكيپ L’ÉQUIPE 1946 302147
لوموند LE MONDE 1944 286348
اوژوقدوئی آن فرانس AUJOURD’HUI EN France (1) 169227
لزاكو LES ÉCHOS 1908 115706
لیبراسیون LIBÉRATION 1973 113099
لاكروآ LA CROIX 1883 94439
فرانس سوآر France-SOIR (2) 1944 74531
لاتريبون LA TRIBUNE 1825 68813
پاری تورف PARIS TURF 56452
اومانيته L’HUMANITÉ 1904 48118
پاری کورس PARIS COURSES (3) 28620

روزنامه هاي رايگان

مطبوعات روزانه فرانسه گرفتار بحرانند. يكي از عوامل اين بحران، پديد آمدن روزنامه هاي رايگان است. روزنامه هاي رايگان، سرمايه خود را يكسره با آگهي هاي بازرگاني تامين مي كنند. استراتژي توزيعي روزنامه هاي رايگان بدين گونه است كه كنار در ورودي و خروجي ايستگاه هاي مترو و دروازه دانشگاه ها و در مكان هاي پر رفت و آمد ، رايگان توزيع مي شوند. نخستين روزنامه رايگان فرانسه " مترو"[87] نام دارد كه در 18 فوريه 2002 به بازار آمد. اين روزنامه نخست در پاريس توزيع مي شد، ولي كم كم توانست در بيشتر شهر هاي بزرگ فرانسه نيز جاي پايي براي خود باز كند. هنوز يك ماه از انتشار " مترو" نگذشت كه رقيبي به نام " ون مينوت"[88] ( به معني 20 دقيقه)براي آن پيدا شد. اين روزنامه را گروه نروژي شيب ستد[89] كه پس از چندي با گروه او اِست فرانس[90] يكپارچه شد، راه اندازي كرد.  870.000 نسخه در فرانسه، که از این تعداد 510000 نسخه در پاریس توزیع می گردد. "20 دقیقه" در واقع با بيش از 2 میلیون خوانندگان، اولین جریان اصلی روزانه از نظر خوانندگان است.

اين روزنامه هاي رايگان ، قطعي كوچك تر از روزنامه هاي غير رايگان دارند و شمار صفحات آنها نيز كمتر است. بر پايه آمار " دفتر توزيع نشر" در سال 2005 هشتاد نشريه رايگان اعم از روزنامه ، مجله در فرانسه منتشر مي شد كه شمارگان آنها بيش از 378 ميليون نسخه بود. مطالب روزنامه هاي رايگان بيشتر اخبار خبرگزاري فرانسه است. در اين روزنامه ها، تصاوير رنگي جاي ويژه اي دارند. شمار كاركنان حرفه اي در آنها محدود است و براي نمونه نزديك به 20 نفر در ون مينوت و 5 نفر در روزنامه مترو كار مي كنند.بايد گفت كه در 2002 ميزان 80% توزيع در پاريس و حومه و 20% ديگر در شهر مارسي صورت گرفت. در حال حاضر, روزنامه‌ رايگان ون مينوت به‌طور متوسط با بيش از 2 ميليون خواننده در روز يعني به مراتب بيش از پاريزين و مترو در رأس مطبوعات اين كشور قرار دارد. آنچه امروز روزنامه هاي سراسري و منطقه اي فرانسه را دچار چالش كرده، پيدايش روزنامه هاي رايگان است.

روزنامه هاي منطقه اي و استاني

روزنامه هاي منطقه اي و استاني، روزنامه هايي هستند كه يك شهر، يك منطقه يا يك استان را پوشش خبري مي دهند. اين روزنامه ها در بردارنده اخبار سياسي ، فرهنگي، اجتماعي، ورزشي و اطلاعيه هاي مسئولان شهري و آگهي هاي ترحيم و تبريك است. در اين روزنامه ها اخبار سياسي ملي و بين المللي نيز در يكي دو صفحه گنجانده مي شود.

وجه اشتراك مطبوعات روزانه سراسري با مطبوعات روزانه استاني در انتشار پيوسته اخبار و تفسيرهاي مربوط به رويدادهاي سياسي روز يا ديگر رويدادهاست.روزنامه هاي ملي در فرانسه و چند كشور ديگرتوزيع مي شوند و روزنامه هاي استاني ( منطقه اي) در سطح محلي، منطقه اي و استاني باقي مي مانند. اما تفاوت شان به فرم روزنامه، درونمايه، سازماندهي حرفه اي ، درآمدهاي تبليغاتي و دامنه خوانندگانشان برمي گردد. يكي رويدادهاي ملي و ديگري رويدادهاي محلي را پوشش مي دهد. برپايه آمار سازمان" دفتر توزيع نشر" در دهه 1950، روزنامه هاي سراسري غير رايگان 60% فروش را در اختيار داشتند، ولي رفته رفته روزنامه هاي محلي از نظر شمارگان و فروش روزنامه هاي سراسري را پشت سر گذاشتند.

بيشتر روزنامه هاي منطقه اي و استاني وضع مناسبي ندارند و شمارگان آنها پيوسته رو به كاهش است. در 1946 شمار روزنامه هاي منطقه اي 175 عنوان بود كه اين رقم در 2005 به 67 عنوان كاهش يافت. چندي است روزنامه هاي منطقه اي و استاني بر آن شده اند كه به هم بپيوندند به گونه اي كه در هر استان تنها يك روزنامه منطقه اي منتشر شود و از اين راه خطر كاهش تيراژ از ميان برود.نقطه ضعف اين روزنامه ها، كم توجهي به گفتمان هاي سياسي ملي، ناديده گرفتن سن مخاطبان كه هر روز پير تر مي شوند،كاهش سرمايه گذاري و كمبود آگهي هاي بازرگاني و مهم تر از همه پيدايش تلويزيون هاي محلي است. امروز پرتيراژترين روزنامه فرانسه روزنامه منطقه اي" او است فرانس"[91] است كه در سال 2010 با  757115 نسخه در روز، بيشترين تيراژ را داشته است.


شمارگان روزنامه هاي محلي در سال 2010

نام نشریه نام لاتین محل انتشار شروع انتشار شمارگان
او است فرانس OUEST-FRANCE شهر رن 1944 757115
سوداواست SUD OUEST شهر بوردو 1945 293072
لو پاریزین LE PARISIEN (1) پاریس 290785
لاووآ دو نور LA VOIX DU NORD شهر ليل 1944 265173
لادوفين ليبر LE DAUPHINE LIBÉRÉ شهر گرونوبل 1859 231324
لوپروگره LE PROGRÈS ليون 1945 207270
لو تله گرام LE TÉLÉGRAMME 204770
لانوول LA NOUVELLE RÉPUBLIQUE DU CENTRE-OUEST تور 1944 188381
لا مونتانی LA MONTAGNE كلرمون فران 1919 187836
لادپش دو ميدي LA DÉPÊCHE DU MIDI تولوز 1870 182416