ایرانشناسان فرانسوی
معرفی تعدادی از ایرانشناسان معاصر
كريستف بالايي[106] :
كريستف بالايي در سال 1949 در فرانسه متولد شده است. در سال سوم مقطع دكترا به واسطه موضوع پاياننامهاش براي نخستين بار با زبان فارسي آشنا شد. موضوع تز وی ادبيات تطبيقي در زمينه رمان «هزار و يك روز» بود، داستاني كه در قرن هجدهم توسط «فرانسوا پتی دلا کروا» به فرانسه و به چند زبان ديگر از جمله عربي و فارسي نيز ترجمه شده بود. كار كردن در زمينه زبانهاي مختلف، او را به اين فكر انداخت كه يكي از زبانهاي شرقي را ياد بگيرد و در آن زبان تخصص پيدا كند. بنابراين سه سال در موسسه زبانهاي شرقي به آموزش زبان فارسي پرداخت. او در سال 1979 پس از گذراندن دوره تحصيلي دكتري در رشته ادبيات فرانسه و تطبيقي از پاياننامه خود دفاع كرد و در همین سال نیز ديپلم زبان فارسي را از لانگزو دريافت داشت. سپس از این فرصت برخوردار شد كه بورسيهاي را كه براي يك كار تحقيقي در ايران بود، دریافت نماید تا تز كاملتري بنويسد . بنابراین در ابتدای انقلاب اسلامی ایران و حسن روابط دو كشور ايران و فرانسه بورسيه را گرفت و براي تحقيق در باره رماننويسي ايران و تدوين تزي در اين موضوع، راهي ايران شد و چهار سال در انجمن دوستي ايران و فرانسه در تهران زندگي كرد. بعد از اينكه به فرانسه برگشت، در لانگزو (آموزش زبان فارسي به فرانسوي زبانان) استخدام شد. تدريس زبان فارسي باعث پيشرفت وی در اين زبان شد و خيلي زود متوجه شد كه كار نقد ادبي جدي در يك زبان خارجي بايد بر پايه ترجمه انجام شود و بدون ترجمه هيچ معنايي ندارد. به همین دلیل به ترجمه را آغاز کرد و سالها به این کار پرداخت . متاسفانه در آن روزگار جايگاه ادبيات و نفوذ ادبيات فارسي در فرانسه بخصوص به دلايل روابط سیاسی بين دو كشور، انقلاب، جنگ هشت ساله ايران و مسايل سياسي، خيلي خوب نبود و همين باعث شد كه نتواند ناشران فرانسوي را براي انتشار تمام آثار صمد بهرنگي، آثاري از آل احمد، هوشنگ گلشيري، شهرنوش پارسيپور، ساعدي و صادق هدايت را که ترجمه کرده بود، متقاعد كند. مجموعه داستانهاي كوتاه هدايت را زماني كه تصوير ايران كمي در فرانسه مثبتتر شد و ناشران فرانسوي جرات پيدا كردند آثاري از ادبيات فارسي منتشر كنند، با عنوان «مردي كه نفسش را كشت» منتشر كرد. متاسفانه از آثار پارسيپور استقبال نشد، شايد دليل آن روابط عمومي ضعيف ناشر بود. بالاخره با آثار زويا پيرزاد آشنا شد. به دلايل مختلف از جمله موضوع داستان، سبك داستان نويسي، لطافت قلم و جنسيت نويسنده، از پيرزاد در فرانسه استقبال خوبي شد. اخيراً نيز نويسنده ديگري را از طريق همان ناشر به مخاطبان فرانسوي معرفي كرده كه به رغم تفاوت بسيار زياد با پيرزاد، با استقبال نسبتاً خوب مخاطبان فرانسوي مواجه شده است و آن «فريبا وفي» است. البته اين دو نويسنده نقاط مشتركي هم دارند، ولي وفي از لحاظ محيط اجتماعي و زاويه ديد نقاد با پيرزاد فرق ميكند. در نهايت به حبيب احمدزاده كه فعلاً ترجمه فرانسه حبيب احمدزاده يكي از داستانهاي او را براي ناشر فرستاده و به او گفتهام كه اين كار با تمام كارهاي ديگري كه از فارسي ترجمه كردهام، متفاوت است؛
کریستف بالایی از سال 1998 رياست انجمن ايرانشناسي فرانسه در ايران را به عهده داشت. و هم اکنون به عنوان استاد و رئیس گروه زبان و ادبياتفارسي در موسسه ملي زبان و تمدن های شرقی و معاونت این موسسه دانشگاهی فعالیت می نماید.
ازآثار چاپ شده او که به فارسی ترجمه شده ميتوان عناوين زير را نام برد:
ـ سرچشمههاي داستان كوتاه فارسي انجمن ايرانشناسي فرانسه در ايران.
ـ پيدايش رمان فارسي انجمن ايرانشناسي فرانسه درايران
شارل هانري دوفوشه كور[107]:
شارل هانري دوفوشه كوراستاد برجسته و بازنشسته ي سوربن جديد (پاريس ۳) مي باشد. وی در سال ۱۹۲۵ در مراكش بدنيا آمد و هفده سال اول عمرش را در آن كشور گذراند. در الجزاير، تونس و در شهر ليون فرانسه به فراگيري علوم ديني و زبان عربي پرداخت. روزي استاد زبان عربي او در تونس به او پيشنهاد كرد:« اگر به تمدن اسلامي قرون وسطا علاقه دارید لازم است با زبان و ادبیات ایران آشنا شوید زیرا ایرانیان در بنیانگذاری این تمدن نقش اصلی ایفا کرده اند». پس او به فراگيري اين زبان پرداخت. سال 1343 هجري تحصيلاتِ رسمي خود را در «لانگزو» و در «سوربن» شروع كرد و تا دورهي دكتري پيش رفت. رسالهي دكتري اش نیز «توصيف طبيعت در ادبيات فارسي در قرن يازدهم»به راهنمايي آقاي «ژيلبر لازار» بود. بعد از اتمام دورهي دكتري به مركز ملي تحقيقات فرانسه رفت و به تكميلِ تحقيقات و اطلاعاتش پرداخت. در آنجا براي مرتبهي فوق دكترا دربارهي «اخلاقيات در ادبيات فارسي» تحقيق كرد و كتاب «اخلاقيات: مفاهيم اخلاقي در ادبيات فارسي از قرن سوم تا قرن هفتم هجري» را در همين دوره نوشت. اين كتاب را آقايان امير معزي و روحبخشان به فارسي ترجمه كرده و مركز نشر دانشگاهي با همكاري انجمن ايرانشناسي فرانسه منتشر كردهاست.
در مركز ملي تحقيقات فرانسه شش سال كار كرد و بعد از آن به «لانگزو» رفت و 12 سال در «لانگزو» استاد زبان و ادبيات فارسي بود و دانشجويان را راهنمايي ميكرد. سفرهاي ساليانه ي او به ايران او را در تماس مستقيم باادبيات فارسي و پژوهشگران ايراني قرارداده است. وي براي بار اول در اوائل سال 1347 به ايران آمد و سپس به عناوين گوناگون در اين جا حضور يافت . [108]دو فوشه کور در دهه ی ۷۰ مدير انجمن ايرانشناسي فرانسه در ایران بود و در سال ۱۹۷۸ مجله سالانه كتابشناسي ابستراكتا ايرانيكا را تأسيس كرد. ازسال ۱۹۸۴ كه تزدكتري دولتي اش رادفاع كرد تاسال ۱۹۹۳ با قبول مسئوليت هاي مختلفي درتماس مستقیم و وسیع با فعاليت هاي مربوط به ادبيات ایران قرارگرفت. تسلط پروفسور شارل هانری دوفوشه کور به نثر و نظم فارسي كلاسيك، از او كارشناسي برجسته ساخته كه با نگاهي تازه به پژوهش درزمينه ی ادبيات كلاسيك فارسي مي پردازد. تحقیقات او بیشتر در سبک شناسی وتاریخ ادبیات قرون وسطا و عرفان می باشد. پروفسور دوفوشه كورغيراز نقدها و بررسي هائي كه درباره ي كتاب هاي مختلف نوشته، شمار فراواني كتاب دارد و مقاله های بسیاری در مجلات و دائره المعارف هاي مختلف درباره ي ادبيات پارسي قبل از اسلام و قرون وسطا به زبان هاي فرانسه و فارسي نوشته است.
از کارهای ماندنی دوفوشه کور ترجمه کامل دیوان حافظ به فرانسه است . وی در مورد حافظ می گوید: «من زمانی كه در «لانگزو» بودم، هنوز به ديوان حافظ وارد نشده بودم. آن موقع خيلي ميترسيدم. احساس ميكردم ديوان حافظ يك متن پيچيده و مبهم است. شعرها را نميفهميدم. خيلي براي من سخت و پيچيده بود. به همين خاطر ميترسيدم. تا اينكه در سال 1986 در كنگرهي «استراسبورگ» با آقاي پورجوادي ملاقات كردم. به ايشان گفتم: شما دربارهي من قضاوت كنيد كه آيا من بعد از اين چند سال كه تحصيل و تدريس زبان فارسي كردهام، ميتوانم به ديوان حافظ راه پيدا كنم و آن را ترجمه كنم؟ پورجوادي مقداري فكر كرد و بعد به من گفت: آره ميتوانيد....من شروع كردم و كمكم عاشق شدم. عاشق شدم و ديوانه شدم. آنقدر عاشق و ديوانه شدم كه نتوانستم رها كنم. ديگر حافظ كتابِ شب و روز من شده بود و در خواب و بيداري مرا رها نميكرد. البته بايد يادآوري كنم كه اين ممكن نبود، مگر اينكه من چند سال به طور جدي و شبانهروزي عميقاً وارد ادبيات فارسي شدم. سعي كردم همهي متون ادب فارسي را بخوانم. تمام آثار بزرگ ادبيات فارسي را از اول تا آخر بخوانم؛ شاهنامه، آثار نظامي، سعدي و بقيه را همه را مطالعه كردم و هيچكدام از آنها براي ترجمه كردن سختتر از حافظ نبود؛ ولي حافظ ديگر گريبان مرا رها نكرد. من 18 سال براي ترجمه، در ديوان حافظ غرق شده بودم. 18 سال به طور شبانهروزي همراه با حافظ بودم و هر چه دربارهي حافظ و شعرهايش نوشته ميشد، ميخواندم. امّا هميشه ميترسيدم درست آنرا نفهمم. هنوز هم ميترسم. هنوز هم ميترسم كه خيلي چيزها را از ديوان حافظ نفهميده باشم....امّا من براي آنكه بتوانم بعضي از اين ويژگيها را اول خودم بفهمم و بعد به خوانندهي فرانسوي بفهمانم، اول غزلها را به صورت تحتاللفظي ترجمه ميكردم و بعد چندبار صورت فارسي و ترجمهي فرانسهي آن را ميخواندم و به دنبال روابط اين كلمات ميگشتم. امّا وقتي شعر حافظ را به صورت تحتاللفظي ترجمه ميكردم، ميديدم خيلي از فكر حافظ دور شده است. خواننده هم كه ترجمه را ميخواند، دچار همين مشكل ميشود. خوب در اين موقع بايد چه كار بكنم. مجبور شدم توضيح بنويسم و به كمك توضيحات كه خودش يك نوع تفسير است، روابط بين كلمهها را جستوجو كنم و كمكم و پلهپله ترقي كنم و به معناي كليِ شعر برسم. »
يان ريشار [109]
حوزه تخصصي : تاريخ معاصر ايران ، ادبيات فارسي ، جامعه شناسي مذهبي ' دين در ايران امروز وجامعه كنوني ايران سمت کنونی : استاد مطالعات ايران در دانشگاه جديد سوربون
زندگينامه : يان ريشار ، مدير و استاد موسسه ايران شناسي دانشگاه جديد سوربن ، در سال 1948 در ژونسي فرانسه به دنيا آمد و در سال 1969 موفق به دريافت مدرك كارشناسي در رشته زبان شناسي عمومي از دانشگاه گرونوبل و مدرك كارشناسي ارشد در رشته فلسفه از دانشگاه ليون شد . اواز سال 1972 تا 1974 به مطالعه در زمينه اسلام شناسي و ادبيات فارسي و عربي در دانشگاه توبينگن ( آلمان ) پرداخت و در سال 1975 موفق به اخذ ديپلم فارسي از موسسه ملي زبان ها و تمدن هاي شرق در پاريس شد . وي در سال هاي 1980 و 1992 دو مدرك دكترا در رشته هاي مطالعات اسلامي و علوم سياسي از دانشگاه سوربن – پاريس و دانشگاه جديد سوربن دريافت كرد . عناوين رساله هاي وي شامل گوهر مراد عبد ارزاق لاهيجي ، فيلسوف ايراني و هويت و نوگرايي در فرهنگ معاصر ايران مي شود.
سمت ها و مسئوليت هاي وي عبارتند از : استاد مطالعات ايران در دانشگاه جديد سوربن ( از سال 1993 ) ، مدير موسسه ايران شناسي دانشگاه جديد سوربن ( از سال 1993 ) ، مدير مجموعه آثار و اسناد موسسه ايران شناسي ( از سال 1993 تا كنون ) ، معاون دانشكده زبان هاي شرقي دانشگاه جديد سوربون ( از سال 1998 تا كنون ) ، عضو شوراي علمي كتابخانه جيمز دار مستتر عضو هيات مديره دانشگاه جديد سوربون ، عضو هيات سردبيري نشريه مطالعات ايران ، عضو هيات سر دبيري مجموعه مطالعات اجتماعي ، اقتصادي و سياسي خاور ميانه و آسيا ، مدير انجمن ايران شناسي فرانسه در ايران ( در سال هاي 2002 و 2003 ) ، محقق مركز مطالعات خاور ميانه ، كالج سنت آنتوني دانشگاه آكسفورد ، در حوزه ايران شناسي ( در سال هاي 1987 و 1988 ) ، استاد دانشگاه يو . سي . ال . اي ( در سال 1984 ) ، محقق گروه تحقيقاتي جهان ايران ( از سال 1981 تا 1993 ) ، مترجم سفارت فرانسه در ايران ( در سال 1981 ) ، معاون انجمن ايران شناسي فرانسه در ايران ( از سال 1977 تا 1980 ) محقق انجمن ايران شناسي فرانسه ( از سال 1975 تا 1980 ) و مدير و معاون سالنامه كتابنامه ايران ( آبستراكتا ايرانيكا ) از سال 1994 تا 1998 ) دكتر يان ريشار با چندين مركز مطالعاتي از جمله انجمن فرانسوي مطالعات جهان عرب و اسلام ، كانون پيشبرد مطالعات ايران ، انجمن بين المللي مطالعات ايران و انجمن ايران شناسي اروپا همكاري مي كند و به تحقيق و پژوهش در زمينه زبان و ادبيات فارسي ، تاريخ معاصر ايران ، دين در ايران ، جامعه كنوني ايران و جامعه شناسي تشيع در ايران امروز مي پردازد.
عناوين برخي آثار یان ریشار:
گزیده ای از كتاب ها :
• ايران در قرن بيستم / با همكاري ژان پي ير ديگارو برنارد اوركاد/1996
• اسلام شيعيان: سياست ، ايدئولوژي و مذهب / با همكاري آنتونيا نويل/1995
• اسلام شيعه : ايمان و ايدئولوژي / 1991
• ايران امروز : ريشه ها و پيامد هاي انقلاب اسلامي ايران / با همكاري نيكي آر .كدي/2003
• سرچشمه هاي انقلاب : تاريخ تحليلي معاصر ايران /با همكاري نيكي آر.كدي /1981
• تهران ، در زير آتشفشان / با همكاري برنارد اوركاد /1987
• تشيع در ايران : امام و انقلاب /1980
• نورالدين عبد الرحمن جامي /1982
برنارد اوركاد [110]
برنارد اورکاد مدير بخش پژوهش هاي مركز ملي پژوهش هاي علمي ( پاريس ) ، دانشگاه جديد سوربن – پاريس سه ، در سال 1964 مدرك كارشناسي خود را در رشته تاريخ و در سال 1968 مدرك كارشناسي ارشد خود را در رشته جغرافيا از دانشگاه بوردو دريافت كرد و در سال 1975 با مدرك دكتري در رشته جغرافيا از دانشگاه سوربن – پاريس فارغ التحصيل شد . سمت ها و مسئوليت هاي وي عبارتند از : رئيس گروه تحقيقاتي " جهان ايران " ، مدير بخش پژوهش هاي مركز ملي پژوهش هاي علمي ( پاريس ، از سال 1990 تا سال 2003 ) ، مدير بخش ايران شناسي دانشكده دكتراي زبان ها و تمدن هاي شرقي ، دانشگاه سوربن ، عضو شوراي علمي دانشگاه جديد سوربن –پاريس 3 ، عضو هيات مديره موسسه مطالعات شرق و جهان عرب در دانشگاه جديد سوربن ، عضو هيات هاي سردبيري و علمي نشريات و مجموعه هاي " تحقيقات جغرافيايي " ( مشهد ، ايران ) ، ( پاريس )، مطالعات ایرانی ( نيويورك ) ، مکان ها و جوامع ( پاريس ) نشریه بین المللی مطالعات آسیایی ، ( دانشگاه توكيو ، انتشارات دانشگاه كمبريج ) ، نشریه مطالعات جهان ترکی - ایرانی ( پاريس ) ، محقق مركز ملي تحقيقات علمي ( پاريس )، جغرافيا و علوم اجتماعي در ايران امروز ، 1983 ) ، مدير انجمن ايران شناسي فرانسه در ايران ( 1978 ) ، مدرس انجمن فرانسه در ايران ( 1970) و استاديار تاريخ و جغرافيا در دانشكده شامپو ليون ( گرونوبل - 1969 ) ، عضو سازمان ها و مراكز پژوهشي مختلف از جمله كانون پيشبرد مطالعات ايران ( پاريس ) ، انجمن آسيا ( پاريس ) ، انجمن فرانسوي مطالعات جهان عرب و اسلام ( پاريس ) ، انجمن مطالعات خاور ميانه اي آمريكاي شمالي ( تاكسون ) ، انجمن مطالعات ايران ( نيويورك ) ، انجمن ايران شناسي اروپا ( رم ) ، انجمن فرانسوي توسعه جغرافيا ( ليون ) ، انجمن بين المللي قاجار شناسي ( كاليفرنيا ) ، و كانون بين المللي مطالعه انجمن هاي ايراني ( آمريكا ) است. اوركاد موفق به دريافت مدارج افتخاري از سازمان ها و مراكز مختلف از جمله وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ( در سال 1999 ) شده و در همايش هاي خارجي و داخلي متعدد نيز شركت و به ارائه مقاله پرداخته است . عناوين برخي از آثار وي در زير آمده است :
پژوهش ها :
• تحولات اجتماعي و جغرافيايي ايران با توجه به نقش توسعه شهري و فرهنگ شهر نشيني
• اطلس تهران
• تاريخ و جغرافياي تهران
• ساختار قومي – فرهنگي ايران
• مطالعات شهري تطبيقي : پايتخت هاي خاور ميانه
گزیده ای از كتاب ها :
• ايران ، هويت جديد يك جمهوري /2002
• ايران در آستانه قرن بيستم /1996
• اطلس ايران / باهمكاري اوبر مازورك محمد حسين پاپلي يزدي و محمود طالقاني /1998
• اسناد مطالعات پراكندگي ويژگي هاي فرهنگي در منطقه تهران /1978
فرانسيس ريشار[111]
فرانسيس ژان اوگوست ريشار در سال ۱۹۴۸ ميلادى در شهر پاريس بدنيا آمد. پس از پايان تحصيلات متوسطه به دانشكدهزبانهاى شرقى پاريس رفت و در سال ۱۹۷۰ در رشته زبانهاى فارسى و ادبيات لاتين و يونانى فارغالتحصيل شد. او سپس جهت ادامهتحصيل به دانشگاه تهران آمد و سالهاى ۱۹۷۰ و ۱۹۷۱ را در آن دانشگاه نزد استادانى چون بروجردى، محمدتقى دانش پژوه و ايرجافشار به آموزش زبان، تاريخ و نسخههاى خطى زبان فارسى پرداخت. فرانسيس ريشار پس از بازگشت از تهران به تحصيلات خود دررشته تاريخ و زبانشناسى در دانشگاه سوربُن پاريس به مدت دو سال ادامه داد. در سال ۱۹۷۴ كتابدار شعبه نسخه هاى خطى كتابخانه ملى فرانسه در بخش شرقى شد و مسئوليت اداره مخزن فارسى و تهيه فهرست آن را برعهده گرفت تا اين كه به رياست كتابخانه شرقى فرانسه برگزيده شد.
وى به سال ۲۰۰۳ پس از بازنشستگى از كتابخانه ملى فرانسه، از سوى ژاك شيراك، رئيس جمهور وقت فرانسه، به سمت مشاور فرهنگى رئيس جمهور و رياست بخش تازه تأسيس هنرهاى اسلامى در موزه لوور پاريس منصوب شد و هم اينك به عنوان كارشناس ارشد آثار تاريخى و هنرى در اين مركز مشغول به كار است. او به زبانهاى فارسى، عربى، آلمانى، انگليسى، لهستانى، تركى، روسى، لاتين و يونانى آشنايى كامل دارد. چندين كتاب و بيش از ۵۰ مقاله علمى - پژوهشى درحوزه هاى مختلف ايران شناسى و نسخه پژوهى حاصل سى وپنج سال تلاش اين پژوهشگر پنجاه و نه ساله است.
فرانسيس ريشارد در مدت ۳۰ سال همكارى باكتابخانه ملى فرانسه،كتابهاى متعددى نوشته كه از جمله كتابهاى زير در مورد ايران و زبان فارسى مىباشد.
1 - فهرست كتابهاى خطى زبان فارسى موجود در كتابخانه ملّى فرانسه در سال ۱۹۸۹
2 - انتشار و معرفى يك نسخه خطى هنرى (با صفحات نقاشى شده) از كتاب خمسه نظامى متعلق به قرن شانزدهم نگهدارى شدهدر كتابخانه ملّى فرانسه در سال ۱۹۹۵
3 - شاهكارهاى فارسى - نسخههاى خطى از قرن 12 الى قرن 17 كه به مناسبت نمايشگاهى به همين نام كه در سال ۱۹۷۷ دركتابخانه ملّى فرانسه برگزار شده بود ، انتشار يافت.
4 - كتاب فارسى، كه در سال ۲۰۰۳ انتشار يافت.
«مركز پژوهشى ميراث مكتوب»، به پاس ۳۵ سال مطالعات ايران شناسى فرانسيس ريشار و ارج نهادن به همت او در جهت نسخه شناسى و فهرست نگارى ميراث گرانبهاى مكتوب فارسى، مراسم گراميداشتى براى او در دوم آذر۱۳۸۴برگزار كرد. در اين مراسم استاد ايرج افشار در تجليل از فرانسيس ريشار گفت:« فرانسيس ريشار، آداب، سنن و فرهنگ ايران شناسان مشهور گذشته را در حوزه مطالعات ايرانشناسي به دوره معاصر منتقل كرده است و در دو زمينه متنشناسي و نسخهشناسي و نيز در تبيين وجوه هنري نسخههاي خطي فارسي و بررسي تاريخ نقاشي ايران و ارتباط آن با نسخههاي خطي، بسيار ماهر است». در پايان نيز لوحهاي تقدير وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، مركز پژوهشي ميراث مكتوب وكتابخانة ملّي ايران به فرانسيس ريشار تقديم گرديد.
بايد گفت فرانسيس ريشار، ايران شناس ، فهرست نويس و نسخه شناس شهير فرانسوى، و مدير بخش هنر اسلامي موزه لووراز جمله پژوهشگران نام آورى است كه به حكم تأملات ژرفى كه در ميراث فرهنگى ايرانيان صورت داده است نامى جاودان در فهرست خادمان فرهنگ ايران يافته است .
ژان دورینگ[112]
پروفسور ژان دورینگ (متولد 1947) مدیر بخش تحقیقات در مرکز ملی در پاریس، موسیقیدان و متخصص موسيقي ايران و آسياي ميانه است. وی سالیان متمادی از عمر خود را صرف تحقیق و شناخت فرهنگ و موسیقی ملل شرق، بخصوص ایران، آسیای میانه، افغانستان، آذربایجان و ... کردهاست. دورینگ از کارشناسان انگشت شمار موسيقی ايرانی در سطح جهاناست و تألیفات متعددی در این زمینه دارد. اقامت ۱۰ ساله اش از ۱۳۵۰ تا ۱۳۶۰ در ایران فرصتی بود تا وی با رموز موسیقی ایرانی آشنا شود. نت نگاری او از ردیف میرزا عبدالله به روایت نورعلی خان برومند، حركتی قابل اعتنا در زمان خود بود. دورینگ نزدیك به دو دهه از صحنه موسیقی ایران غایب بود تا اواسط سال 1381 كه به جای كریستف بالایی در انجمن ایرانشناسی فرانسه قرار گرفت. وی پس از اتمام مأموریت 4 ساله اش به فرانسه بازگشت و هم اینک در پاریس به اتفاق همسر ایرانی اش لیلی آتشکار زندگی می کند.
زندگي نامه دورينگ از زبان خودش: به طور خلاصه پس از تحصيل در حوزه فلسفه و گرفتن مدرك كارشناسي ارشد در اين رشته از فرانسه به ايران آمدم و از آنجا كه به موسيقي به ويژه موسيقي ايراني علاقه بسياري داشتم و برايم بسيار جذاب بود، به آموختن آن روي آوردم. در اين زمان به يادگيري تار و سهتار نزد استاداني نظير علياكبر شهنازي، يوسف فروتن، دكتر صفوت، نورعلي، هرمزي پرداختم كه در امر آموزش نقش مهمي را ايفا كردند. به پيشنهاد دانشگاهي كه درس ميخواندم تز دكتراي خود را در اين باره و با شتاب و علاقه بسيار به اتمام رساندم و در قالب كتابي به سال 1975 ارايه دادم. پس از بازگشت به ايران از بورسيه انجمن آكادمي حكمت و فلسفه استفاده كردم و 4 سال به تحقيق پرداختم و سعادت اين را داشتم كه از كلاسهاي داير شده پروفسور هانري كربن و نيز استاد حسين نصر استفاده كنم. از اينجا بود كه با فرهنگ ايراني از يكسو و موسيقي ايراني، اخلاق و زيباشناسي از سوي ديگر بيش از پيش خو گرفتم ضمن اينكه از رويكرد فلسفي موضوعات مورد نظر غافل نشدم. دكتراي خود را نيز با عنوان «موسيقي و عرفان در سنتهاي ايران» در قالب كتابي با دو جلد و مجموعا يك هزار صفحه ارايه كردم. اين كتاب در دو بخش «موسيقي در زمان معاصر» با 600 صفحه و «سماع در تصوف» با 400 صفحه و با استفاده از منابع و مراجع كهن و اصيل ايراني تاليف شد. از ديگر فعاليتهايي كه انجام دادهام، تحقيقات و مطالعاتي است كه درباره موسيقي رديفي بلوچستان و برخي سنن در كردستان انجام دادم. اگرچه وقوع جنگ شرايط كار و تحقيق را بسيار سخت كرد اما با دشواري به كار خود ادامه دادم و سپس در جمهوري آذربايجان و پس از آن به آسياي مركزي (ازبكستان) سفر كردم و 5 سال به تحقيق پرداختم و با زبان و فرهنگ ازبكستان آشنا شدم. همينطور مراسم «شامانيسم» و جنگيري كه خيلي زنده و غني است، از نزديك مشاهده كردم. تاكنون يازده كتاب تاليف كردهام و بسيار خوشحالم از اينكه كتابهايم مورد استقبال ايرانيان نيز قرار گرفته است. همچنين تا به حال نزديك به 35 لوح فشرده با توضيحات علمي و مباحث مختلف ارايه كردم نظير سنتهاي رايج در كشورهاي آذربايجان، پاكستان، تاجيكستان، قرقيزستان، ازبكستان، تركيه و نيز مراسمي از جمله «ذکر یسوی از ترک های چین »، «ذكر قادري»، «ذكر بكتاشي» و قرائت قرآن مجيد در مقام تركي همگي از فعاليتهايم در حوزه ايرانشناسي به شمار ميرود.
از نظر علاقه به آلات موسيقي به تار و سهتار علاقه وافري داشتم و پس از 15 سال تلاش ساز «قيچك» را نيز به خوبي فرا گرفتم و به عنوان نوازنده غير حرفهاي مقبوليت فراواني نزد نوازندگان پرسابقه يافتم.
تالیفات عمده دورینگ عبارتند از:
1. حال؛ مفهوم سنت در موسیقی شرقی، لاگراس، وردیه،1994
2. ردیف تار و سه تار میرزا عبدالله، تهران، سروش، 1991
3. هنر موسیقی ایرانی، واشنگتن، پیچ پابلیشرز،1991
4. مقدمه ای بر اونیوری، بلومینگتن، 1991
5. موسیقی سنتی آذربایجان و علم مقام، بادن بادن، نشر کورنر، 1988
6. سیر تحول موسیقی در ایران، پاریس، 1984
7. مقاله موسیقی ایران و خاورمیانه در تقابل با فرهنگ غرب، ترجمه آزاده دانش نیا