ذائقه فرهنگی مردم فرانسه

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۴ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۰۵:۱۲ توسط 127.0.0.1 (بحث) (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)

ذائقه فرهنگي مردم

به لحاظ تاریخی، یک فرد فرهنگی در فرانسه از طبقه اشراف و بورژوازی بود و معلومات مناسبی از تاریخ ، ادبیات و هنرهای زیبا داشت. امروز به دلیل عمومی شدن آموزش و پرورش ، بیش از نیمی از جوانان با دانش فرهنگی خوب دبیرستان را ترک می کنند. اگرچه هنوز یک چهارم جمعیت کشور اهل مطالعه به حساب نمی آیند، با این وجود رقابت بین تلویزیون و فیلم نه تنها به کاهش انتشار کتاب کمک نکرده، بلکه کاملا برعکس، انتشار کتاب نسبت به سال 1958 دو برابر و تعداد افراد مراجعه كننده به کتابخانه نسبت به سال 1981 تقریبا دو برابر شده است. کتاب های تصویری مربوط به کودکان و بزرگسالان ازموفقیت نسبتا خوبی برخوردار شده است

در جشنواره ی کارتونی آنگولم[76]، لوک خوش شانس و آستریکس دو قهرمان کارتونی بسیار محبوبند. لوک خوش شانس ، مردی که سریع تر از سایه اش تیراندازی می کند، اما اغلب نیاز به اسب خود  ژولی ژامپر دارد. آستریکس گلوای شجاع ، از هوش خود و همچنین از معجون جادویی اش برای مقاومت در برابر ارتش ژولیوس سزاراستفاده می کند.

وزارت فرهنگ یک نقش فعال در ایجاد موزه، مراکز فرهنگی ، سازماندهی نمایشگاه ها ، جشنواره های موسیقی، فیلم و تئاتر بازی کرده است ، تمرکز زدایی زندگی فرهنگی در استان ها را گسترش داده است حتی اگر پاریس همچنان پایتخت باشد. تعریف "فرهنگ عمومی خوب" نیز تغییرکرده و به حوزه های دیگر گسترش یافته است. بهره مندی سه چهارم فرانسو ی ها از فرهنگ فرانسه در اشکال مختلف، برای مثال در برنامه های ادبی و تاریخی تلویزیونی آشکار است.[77]

در اخبار تلویزیون، گویندگان اغلب با اعلام اخبار فرهنگی و هنری از قبیل انتشار یک فیلم جدید یا تحویل جایزه ادبی و ... خبر را به پایان می رسانند. اهمیت هنر در همه جا قابل مشاهده است، بر روی اسکناس های قدیمی ، در خیابان، در تبلیغات با  بازی با کلمات که بازی با زبان است و با ادبیات که به هویت ملی مرتبط است. در مذاکرات گات ، فقط  فرانسه شور و حرارت مورد نظر به زبان خود و فیلم خود را در برابر"تهاجم فرهنگی آمریکا" نشان داد و "استثناي فرهنگی" را در خواست کرد که امور سمعی و بصری به عنوان کالا - محصولات تجاری ملاحظه نشوند، بلکه این ها محصولات اقتصادی اما هنری هستند.

باید دانست قبل از متهم نمودن فرانسه به حمایت گرایی، به سختی صدای خوانندگان فرانسه در رادیو شنیده و یا فیلم فرانسوی در تلویزیون و یا سینما مشاهده می شد. جوانان فرانسوی هنرمندان کشور خود را بسیار کم می شناختند و یا این که تعداد فیلم های تولید شده در فرانسه به طور قابل توجهی کاهش یافته و سینمای آمریکا دو سوم از بازار فرانسه را در برگرفته بود. بنابراین تعجب آور نیست که دولت برای رفع این مشکل سهمیه بندی کانال های رادیو و تلویزیون را اعمال نمود . بنابراین باید 60 ٪ از فیلم ها اروپایی باشد که40 ٪ آنها نیز فرانسوی خواهند بود. اگر این ارقام را با 1 یا 2 ٪ از فیلم های خارجی وارد شده به ایالات متحده مقایسه کنیم، آیا می توان هنوز فرانسه را دولت حمایتگر در نظر گرفت ؟ اقدامات صورت گرفته برای تولید سینمای فرانسه و اروپا نتایج مثبتی به همراه داشته است، و امروز بسیاری از فیلم های فرانسوی به صورت مشترک با آلمان و یا ایتالیاو اسپانیا تولید می شوند.

از سال های 80 رادیو و تلویزیون تغییرات زیادی نمود به این دلیل که دولت ایجاد کانال ها و ایستگاه های خصوصی را اجازه داد. رادیو و تلویزیون با وجود آزادی مطبوعات و اطلاع رسانی، قبلا در انحصار دولت بود. پس در تعدادی از ایستگاه های محلی و ملی انقلابی رخ داد و امواج رادیویی دولتی مثل فرانس- اینتر یا فرانس کولتور یا فرانس موزیک و برخی دیگر از نوع بسیار متفاوت به عنوان اسکای راک و فان اضافه شدند. تعداد کانال های تلویزیونی، برای سال ها محدود گردید. اما امروزه می توانیم در میان کانال های مختلف ، کانال های دولتی  فرانس 2 و 3 ، کانال فرهنگی آرته، TF1 که به بخش خصوصی واگذار شد ، M6 که بسیاری از ویدیو های موسیقی را برای جوانان پخش می کند و کانال کابلی پلوس را مشاهده کنیم. به لحاظ مالی، کانال های کابلی وابسته به تبلیغات هستند و کانال های دولتی وابسته به دریافت یارانه های دولتی و مالیاتی هستند که مردم با خرید تلویزیون هر سال پس از آن پرداخت می نمایند.

کانال های دولتی برنامه های بسیار متنوعی را نشان می دهند. به طور کلی، در این کانال ها در بخش ورزشی بازی های کمتر، و در بخش فیلم و سریال های تلویزیونی خشونت کمتری نسبت به تلویزیون ایالات متحده مشاهده می شود اما در تبلیغات ، فیلم ها و برنامه های فرهنگی، برهنگی بیشتری به ویژه در کانال های دولتی وجود دارد. در کانال های عمومی ، تبلیغات در میان برنامه، و نه در طول برنامه پخش می شود. تبلیغات نیز در تمام کانال ها کنترل شده است. قانون، تبلیغات الکل از جمله آبجو، سیگار و یا بیشتر داروها را اجازه نمی دهد. ورود اخیر ماهواره ها و کانال های کابلی متعدد تخصصی و خارجی پاسخگوی خواسته های مخاطبان فرانسوی است. شورای عالی سمعی و بصری فرانسه مجوز ایجاد آنها را صادر می نماید.

فرانسوی ها بسیار علاقه مند به سینما هستند. "این هنر هفتم"  به طور قابل توجهی از زمان اختراع سینما توسط برادران لومیر در سال 1895 و اولین فیلم صامت فیلمسازان فرانسوی تغییر کرده است. این سینما سپس با جنبش سوررئالیستی کوکتو[78] و کارگردان اسپانیایی بونوئل و دالی پیوند خورد. کمی بعد، برخی از کارگردانان با نویسندگاني مانند مارسل کارنه و ژاك پره وه[79] (بازدید کنندگان در شب، بچه های بهشت) ، مارسل پانیول[80] و ژیونو[81] (دوباره) کار می کنند در حالی که دیگران آثار ادبی مانند امید آندره مالرو را به تصویر کشیدند. در نیمه دوم قرن 20، فیلمسازان جوان و بازیگران تضمین تداوم سینمای فرانسه را به مبارزه طلبیدند. به موازات جنبش ادبی ، برخی از فیلمسازان موج نو روش های جدید فیلمبرداری و معرفی تم های مختلف را دوباره خلق کردند. این تجربه ها درسال های  70 با فیلم های "سینما حقیقت" که رئالیسم اجتماعی و سیاسی را نشان می دهد و مشکلات جامعه را بیان می کند،ادامه داده شد. امروز، فیلمسازانی همچون شابرول[82]، لوک بسون[83] به رقابت با تلویزیون و سینمای آمریکا برخاسته و برای بدست آوردن یک موفقیت تجاری با ساخت فیلم های با کیفیت تلاش می کنند. آنها طیف گسترده ای از فیلم ، با الهام از داستان، ادبیات ، موسیقی ، جامعه، تغییرات و مشکلات آن  ارائه می دهند. درابتدای این قرن نیز سینمای فرانسه نشان اصالت  خود را ادامه می دهد و تمایز آن از سینمای آمریکا در فیلم هایی مثل سرنوشت افسانه ای آملی پولن، به خوبی نشان داده شده است. سینمای فرانسه با یک بودجه کوچک ، اهمیت کمی به جلوه های ویژه می دهد و اغلب به گفت و گو بیش از عمل و روانشناسی شخصیت ها تاکید دارد. فرانسوی وارث پاک دینی آمریکایی نیستند و بیشتر بزرگسالان در فرانسه پذیرش برهنگی در فیلم های خود را بر خشونت کمتر ترجیح می دهند .[84]

فرانسوي ها به اين مضمون اصطلاحي دارند؛ عجب سينمايي است كه با قدری مسامحه مي توان به (يك كمدي كامل است) يا ( اتفاق عجيبي است) ترجمه كرد .فرانسوي ها كاملا ديوانه  فيلم هستند. پاريسي ها حداقل هفته اي يك بار به سينما مي روند، هرچند كه فيلم هاي ويدئويي قابل اجاره، روز به روز از اين ميزان مي كاهد. تقريبا در جيب همه كس پاري اسكوپ و هم مجله ي اوفي سيل يافت مي شود كه هفته نامه هاي رقابتي فهرست فيلم هاي سينماهاي پاريس هستند. در پاريس در هر زماني حقيقتا صدها فيلم در حال نمايش است و فيلم هاي انگليسي زبان با علامت و.او (نسخه اصلي) و با زير نويس فرانسوي نمايش داده مي شوند. نزد فرانسويان فيلم به منزله ي هنر با هنر آشپزي برابري مي كند. سينماگرها در اينجا با عوامل طبيعي مثل مردم، مكان ها، عواطف، اشيا، رنگ ها ، بافت ها، ... كار مي كنند تا مهارت زيادي به وجود آورند به حدي كه اين فيلم ها براي تماشاگران فرانسوي مثل زندگي ملموس و مثل شيريني واقعي باشند. اصطلاح ( عجب سينمايي است) به ما هشدار مي دهد، با وجود آن باز هم در دام آن گرفتار مي شويم. فيلم واقعيتي است از نوع ديگر و در فيلم هاي فرانسوي آشكارا يك خصلت فرانسوي وجود دارد. اين فيلم ها از لحاظ طرح و برنامه ريزي ، وضوح منظور و توجه به بعضي موضوع ها و مضمون ها با فيلم هاي ديگر فرق دارند. فيلم هاي فرانسوي بصيرت هاي بي پايان و شگفت انگيزي به ذهن، روان و ارزش هاي فرانسويان مي گشايند.

موسیقی و ترانه فرانسوی امروزه مانند سینما، بسیار متفاوت است و به شدت از موسیقی خارجی، به ویژه آفریقا ، آمریکای جنوبی ، کارائیب و به ویژه انگلیسی (بیتلز) و ایالات متحده متاثر می باشد. از جنگ جهانی اول ، فرانسوی ها عاشق موسیقی جاز و بلوز ، راک و اخیرا رپ شده اند. در همین حال، آهنگسازانی با یک سبک متفاوت (میلود، پولنس) مشهور شده اند. پس از آن ، میشل لگران[85] که ترجیح می دهد موسیقی جاز را برای بسیاری از فیلم ها موسیقی می سازد. ترانه های فرانسوی اغلب طنز و یا احساساتی هستند که قدمت آن به قرون وسطی می رسد. در طی قرن ها به ویژه از زمان ایجاد کافه ، کنسرت در پاریس بسیار محبوب بوده است. خوانندگان از طریق ترانه های واقعی خود ، ارزش های زمان خود را بیان می کنند. این سنت با خواننده های معروف به "متن" ادامه پیدا کرد چرا که آنها اهمیت زیادی به متن شاعرانه ، یا دارای  پیام سیاسی ، گاهی ضد مذهبی، و یا طنز ترانه های خود می دادند. خوانندگان / ترانه سرایان بزرگ مدت ها پس از مرگ خود ، مانند سرژ گنسبورگ[86]، لئو فره[87]، ادیت پیاف[88] ، ژرژ برسون یا بلژ[89] ، ژاک برل[90] ، قدردانی می شوند و بر روی خوانندگان خوب نسل بعد ازخود  تاثیر می گذارند. درسال های  70 ، ایده های انقلابی جوانان درسال '68 خلق می شود، پیام صلح و محیط زیست اضافه می شود. در طول دهه 80 ، گروههای راک فرانسوی مانند نیاگارا و هندوچین موفق شدند نظر جوانان را به خود جلب کنند و حال آنکه  آنها قبلا گروه های بزرگ انگلیسی- آمریکایی را ترجیح می دادند.

مطبوعات چاپی کمتر از رسانه های نامبرده تغییر کرده است، اما تعداد روزنامه های منتشر شده در روز کاهش یافته است. در عوض ، نشریات وهفته نامه ها افزایش یافته است. مطبوعات فرانسوی با آزادی مطبوعات از زمان جمهوری سوم محافظت می شوتد. گرایش به رسانه های حزبی در مطبوعات وجود دارد به این دلیل که روزنامه ها تمایل دارند از وقایع فعلی بدون پنهان کردن گرایش سیاسی خود سخن بگویند. یک فرانسوی یکی از روزنامه های  دست راستی فیگارو یا فرانس سوار یا یک روزنامه کاتولیک مثل لاکروا یا روزنامه های دست چپی مثل روزنامه شناخته شده لوموند یا کمونیستی مثل اومانیته و بیشتر روزنامه محلی را انتخاب می کند. در میان مجلات مجله های خبری مانند اکسپرس، زنان مانند ال / ماری کلر / فم اکتوال... خوانده می شوند. در هفته نامه طنز آمیز لو کانار آنشنه بسیاری از روزنامه نگاران فرانسوی یک سبک کاملا شناخته شده ای را ارائه می دهند  که با تصویر توصیف می شوند و  بسیاری از مردم فرانسه علاقمند به هنر دستکاری زبان هستند.

چهار قرن ادبيات و فلسفه به اندازه ي كافي عشق فرانسويان به سياست و مفاهيمي چون يگانگي فرد و حق تعيين سرنوشت را نشان مي دهد. دامنه فلسفه هاي سياسي فرانسه گستره وسيعي را در بر مي گيرد كه همواره به وسيله يك عشق به تفكر تحليلي، كه شالوده نظام آموزشي و مطبوعات آزاد و پرسش گراست، مورد حمايت قرار گرفته است. فرانسويان دوست ندارند در باره هيچ موضوعي به اندازه سياست و فلسفه مطالعه و گفتگو كنند. قهرمانان فرانسه چهره هاي ادبي و سياسي آن هستند نه ستاره هاي موسيقي راك.( يك بار موسيليني و هيتلر با هم به توافق رسيدند كه الكل،سيفليس و روزنامه نگاري فرانسه را ويران كرده است). اين گفته ( اگر به خاطر سياست نبود چقدر خسته مي شديم) را به شاتو بريان نسبت مي دهند. هرلحظه كه در ميان فرانسويان باشيد در بحث سياسي درگير مي شويد. راننده تاكسي از حكومت وقت شكوه خواهد كرد، آقايي كه پشت ميز كنار شما نشسته است، كمونيست ها را مورد سرزنش قرار خواهد داد و دانشجويي كه در كوپه قطار همسفر شماست، نظام بورژوازي را محكوم خواهد كرد و همه انتظار دارند كه شما هم نظري داشته باشيد.چه فرانسه صحبت كنيد چه صحبت نكنيد، مستقيم در سياست شيرجه خواهيد زد، حال مي خواهد سياست كشور خودتان باشد يا فرانسه يا هرجاي ديگرواين به شما كمك خواهد كرد در باره تاريخ سياست معاصر در فرانسه چيزي بياموزيد.

مد نیز جزئی از ذائقه فرانسوی است. كوكو شانل[91] يكبار گفت: (فرانسويان راجع به خود بسيار متلمق هستند) . بعضي از فرانسويان مخصوصا پاريسي ها به خاطر دغدغه ي بيش از حدنسبت به ظاهرشان، انتقاد مي كنند.در حقيقت در پاريس نوعي سندرم ژيگول مابي وجود دارد. مردم براي خودنمايي و نشان دادن ذوق و سليقه و كلاس خود لباس مي پوشند.جهانگرداني كه گويي براي بازديد از ديسني لند يا اوروديسني لباس پوشيده اند مثل وصله ناجور هستند، اما بايد به ياد داشت كه خوش لباسي و آراستگي ممكن است به صورت مشغوليت اصلي دربيايند.

فرانسويان راجع به لباس هاي بيرون خانه خود سطحي نيستند. خود شانل لباس هايش را 7 يا 8 سال مي پوشيد.( سپس به خاطر نبودن خشك شويي به عطرهايش مي پرداخت).ساو پارچه هايي انتخاب مي كرد كه 20 سال دوام بياورد. او مي گفت : ( برازندگي بر عكس بي مبالاتي است). امروز هم هنوز از پاريس تا هنگ كنگ همه جا مي توانيد لباس ها و كفش هاي مشكي سايز كوچك ، كت و شلوار و كت دامن هاي كلاسيك و مدل هاي اصلاح كوتاه موي سر او را ببينيد. حتي مدل برنزه كردن پوست به شيوه سالم را او شروع كرد.

پاريسي ها از هيچ چيز به اندازه لباس، خوب نگهداري نمي كنند و براي اين كار احتياج به كمد بزرگ هم ندارند. هر مرد يا زن ممكن است دو يا سه دست لباس اصلي داشته باشد اما هر كدام از آن ها از بهترين نوع وكاملا اندازه ي تن شان است. با اين لباس ها متشخص به نظر خواهند آمد و خود بر اين امر واقفند. زن ها براي شادابي و طراوت بيشتر از روسري و جواهرات استفاده مي كنند.مردها با لباس يك دست ، كراوات و پيراهن آراسته جلوه مي كنند.

مردم پاريس شيك پوش هستند. شما در پاريس مرد يا زن فرانسوي شاغل پيدا نمي كنيد كه شلوار جين يا كفش ورزشي پوشيده باشد تنها جهانگردان و فروشندگان فروشگاه هاي ارزان قيمت از اين امر استثنا هستند. هر فرانسوي كه از عهده اش برآيد هر روز سال را لباس شيك خواهد پوشيد. آنها هرگز تصورش را هم نمي كنند كه در پاريس شلوارك بپوشند اگر چه در كنار دريا به راحتي برهنه مي شوند.

يكي از چيزهاي دلگرم كننده در باره احساس فرانسويان نسبت به مد اين است كه زيبايي سن نمي شناسد . در اينجا نه تنها علايم ويژه جواني را بر زبان نمي آورند بلكه كل خريد و فروش مربوط به مد و برازندگي در حوزه قلمرو افراد با تجربه است. شانل گفته است: (شما در هر سني مي توانيد جذاب و مقاومت ناپذير باشيد. براي اين منظور بايد افسون را جانشين جواني كنيد. برازندگي متعلق به آنهايي است كه قبلا آينده ي خود را تسخير كرده اند) .

بعد از يك سن خاص، ديگر خوش لباسي گرايش به آخرين مد روز را منعكس نمي كند بلكه نشان دهنده سليقه و كلاس فرد است. بون ژانق و بون شيك[92] (جنس خوب و جنس شيك) اصطلاحي است كه فرانسويان براي هر چيز شيك، به كار مي برند. بخش اعظم زندگي خياباني پاريس اين نمايش مد دلپذير و دائمي را تحسين مي كند.اين مد ماوراي گرايش هاي گروهي بلكه يك نوع بيان شخصي است. يك فرانسوي قوز نمي كند گرچه به تازگي جوانان دوست دارند از حالت آمريكاييان تقليد كنند. زن هاي پاريسي مي دانند چطور با اعتماد به نفس راه بروند با اسلوب بچرخند، چطور بنشينند و پاهايشان را به طرز جذابي روي هم بياندازند. مردان مي دانند كه سيگار كشيدن را چطوربه يك ژست وسوسه انگيزي بدل كنند. به اين حضور و تسلط فيزيكي ، ذوق و سليقه ظريف لباس و اسلوب آن را هم اضافه كنيد. به اين صورت تمام ملزومات يك نمايش عمومي شگفت انگيز هنر مد را در اختيار خواهيد داشت.براي شركت در اين نمايش لازم نيست كه حتما جوان و زيبا يا حتي تركه اي باشيد.در وجود همه ما زيبايي است. فرانسويان بر اين اصل واقفند و بر روي آن سرمايه گذاري مي كنند. در مناطق روستايي آداب و رسوم كمتر حالت رسمي دارد و در كنار دريا كاملا متفاوت است.

عجيب اين كه فرانسويان به همراه اين ذوق عالي نسبت به مد، به نداشتن حجب و حيا هم شهرت دارند. آنها در استخر هاي عمومي و در كنار دريا برهنه شنا مي كنند. در فصل تابستان مرد و زن در كتاره هاي رود سن برهنه يا با پوشش بسيار مختصر حمام آفتاب مي گيرند. با وجود سرويس هاي دستشويي عمومي خيلي خوب هنوز مردها در خيابان ادار مي كنند. به عبارتي فرانسويان جنبه گناه آلود برهنگي را نمي شناسند. برهنگي روي ديگر مد در فرانسه است.