جنگ داخلی سیرالئون

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۲۲:۳۱ توسط 127.0.0.1 (بحث) (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)

جنگ داخلی سیرالئون

همان گونه که در بخش تاریخ سیرالئون اشاره شد جنگ داخلی کشور سیرالئون از سال 1991 آغاز و در سال 2001 خاتمه یافت و منجر به کشته و زخمی شدن 120 هزار نفر و معلولیت ده‌ها هزار تن از مردم شهرها و روستاهای سیرالئون گشت. این جنگ وحشتناک که با جنایات فراوانی توام بود در سرتاسر تاریخ قاره آفریقا واقعه‌ای دردناک و تا حدودی بی‌سابقه محسوب می‌شود که در اواسط دهه 1991 با تحریک باندهای قاچاق الماس و شرکت‌های چندملیتی دست‌اندرکار صادرات الماس و برخی کشورهای غربی آغاز شد و رهبر شورشیان فودای سانكو در این ارتباط جنایات زیادی مرتكب گشت. (مطالعات میدانی نویسنده)[39] جنگ داخلی سیرالئون از 23 مارس 1991 میلادی و پس از تلاش نافرجام شورشیان «جبهه متحد انقلابی»  که با حمایت نیروهای ویژه «جبهه میهن‌پرست ملی لیبریا»[40] چارلز تیلور رئیس‌جمهور وقت لیبریا، درصدد سرنگونی «مومو» رئیس‌جمهور وقت سیرالئون بودند آغاز و منجر به شعله ور شدن موجی از اغتشاش و هرج و مرج در بخش اعظم این کشور شد. در طی نخستین سال جنگ، جبهه متحد انقلابی موفق به در دست گرفتن کنترل بخش‌های وسیعی از شرق و جنوب سیرالئون بویژه معادن الماس واقع در این مناطق شد. عدم توانایی دولت در مقابله با حملات شورشیان «جبهه متحد انقلابی» و مشکلات و تبعات ناشی از محروم شدن دولت از بخشی از درآمد معادن الماس این کشور، در نهایت منجر به کودتای نظامی آوریل 1992 میلادی «شورای ملی موقت حاکم» شد. در اواخر سال 1993 میلادی ارتش سیرالئون موفق به باز پس راندن شورشیان «جبهه متحد انقلابی» به مرزهای لیبریا شد. با این حال شورشیان همچنان به حملات خود به شهرها و روستاهای سیرالئون ادامه دادند. در مارس 1995 دولت سیرالئون از یک موسسه نظامی خصوصی وابسته به کشور آفریقای جنوبی موسوم به «برآیند اجرائی»[41] برای مقابله با شورشیان کمک گرفت.متعاقب آن نیز دولت غیرنظامی و منتخب مردم در مارس 1996 میلادی قدرت را در دست گرفت و بعد از مذاکره با رهبر «جبهه متحد انقلابی» معاهده صلح آبیجان بین دولت و شورشیان منعقد گشت. با این حال دولت سیرالئون تحت فشار سازمان ملل متحد قرارداد خود را با موسسه برآیند اجرائی(که به‌طور موفقیت آمیزی در حال سرکوب شورشیان بود) پیش از اجرای مفاد معاهده صلح آبیجان پایان داد و شورشیان نیز با سوء استفاده از این وضعیت مجددا حملات خود را به شهرها و روستاهای سیرالئون از سر گرفتند. در می‌1997 میلادی گروهی از نظامیان دون پایه ارتش سیرالئون که از وضعیت موجود ناراضی بودند اقدام به کودتا علیه دولت تیجان کابا نموده و «شورای انقلابی نیروهای مسلح»[42] را تشکیل دادند. شورشیان «جبهه متحد انقلابی» نیز با بهره‌برداری از این وضعیت به کودتاچیان پیوسته و نیروهای موتلف با پیشروی به سمت پایتخت موفق به تصرف فریتاون شدند. دولت جدید که «جانی پل کروما» در راس ان قرار داشت رسما جنگ داخلی را خاتمه یافته خواند و بدنبال آن موجی از ناامنی، تجاوز به نوامیس، غارت اموال مردم شهری و روستایی و قتل و کشتار در سرتاسر کشور براه افتاد. در پاسخ به اشغال پایتخت توسط کودتاچیان و شورشیان جبهه متحد انقلابی، نیروهای «اکوموگ»[43] به رهبری ارتش نیجریه که امنیت منطقه را دستخوش مخاطراتی جدی می‌دیدند وارد کشور شده و پس از جنگی سخت با نیروهای موتلف موفق به باز پس گیری فریتاون شدند. نیروهای اکوموگ سپس مناطقی را که از اشغال شورشیان بیرون آورده بودند به دولت قانونی سیرالئون تحویل دادند با این حال مناطقی از جنوب و شرق کشور همچنان در دست شورشیان بود و اعمال حاکمیت دولت مرکزی بر سرتاسر کشور عملا غیر ممکن تلقی می‌شد. در ژانویه سال 1999 میلادی با مداخله دیپلماتیک برخی از سران کشورهای جهان، مذاکراتی بین دولت و جبهه متحد انقلابی برای خاتمه دادن به جنگ داخلی کشور صورت گرفت که نهایتا منجر به انعقاد معاهده صلح لومه در 27 مارس 1999 میلادی شد. بر مبنای این معاهده مقرر شد «فودای سانکو» رهبر شورشیان «جبهه متحد انقلابی» در صورت پایان دادن به حملات مکرر خود به نیروهای حافظ صلح سازمان ملل و خاتمه جنگ با دولت مرکزی به مقام معاون رئیس‌جمهور سیرالئون نائل آمده و کنترل خود بر معادن الماس را که در تصرف داشت نیز حفظ کند. با این حال توافق رهبر شورشیان با فرآیند صلح و شرایط عهدنامه صلح لومه بسیار گذرا، ناپایدار و کند بود و در می‌سال 2000 میلادی شورشیان مجددا پیشروی خود را به سمت پایتخت آغاز کردند. دولت انگلستان با مشاهده این وضعیت و ضعف و بی کفایتی دولت احمد تیجان کابا، با مساعدت هوایی دولت گینه و ورود گروه جدیدی از صلح بانان سازمان ملل اقدام به مداخله نظامی مستقیم در سیرالئون نموده و طی عملیاتی موسوم به «عملیات پالیزر»[44] نیروهای شورشی جبهه متحد انقلابی را به سختی شکست داد که منجر به فرو پاشی این تشکیلات نظامی شد. در ژانویه سال 2002 میلادی دولت سیرالئون رسما خاتمه جنگ داخلی یازده ساله این کشور را اعلام کرد.

شورای امنیت سازمان ملل پس از پایان جنگ داخلی با صدور دو قطعنامه صادرات الماس سیرالئون را منع و راه را برای محاکمه فودای سانکو به سبب ارتکاب جنایات جنگی فراوان و جنایت علیه بشریت هموار نمود. در سال 2003 دادگاه ویژه جنایات جنگی سیرالئون فودای سانکو، سام موسکیتو باکاری[45] (از فرماندهان برجسته جبهه متحد انقلابی)، پل کروما و چند نفر دیگر از فرماندهان جبهه متحد انقلابی و شورای انقلابی نیروهای مسلح سیرالئون را به اتهام جنایات جنگی بی شمار تحت تعقیب قرار داد که با مرگ فودای سانکو در زندان و مخفی شدن موسکیتو و کروما و در نهایت مرگ این دو فرد (این دو چندی بعد و ظاهراً به‌دستور چارلز تیلور رئیس‌جمهور وقت لیبریا در این کشور بقتل رسیدند) پرونده فرماندهان اصلی شورشیان جنگ داخلی سیرالئون خاتمه یافت.[46]

دادگاه ویژه جنایات جنگی در سال 2007 تعداد دیگری از فرماندهان شورشی را نیز دستگیر و به حبس‌های طویل‌المدت محکوم ساخت که شامل عیسی سی سه، موریس کالون و آگوستین گاباثو بود. اتهام اصلی این افراد ارتکاب قتل، تجاوز به عنف، حمله به نیروهای حافظ صلح سازمان ملل، استفاده از کودکان هشت تا 12 ساله به‌عنوان کودک سرباز و غارت اموال مردم عنوان گردید. (www.Historyof Sierraleone.sl)

اهداف سیاسی جبهه متحد انقلابی در آغاز سرنگونی‌ مومو رئیس‌جمهور وقت سیرالئون و تأسیس حکومتی مبتنی بر دموکراسی چند حزبی و پایان دادن به استثمار اقتصادی کشور بود. با این حال اگرچه جبهه متحد انقلابی با لفاظی و بکاربردن اصطلاحاتی همچون دموکراسی درصدد جلب اذهان عمومی برای قانونی جلوه‌ دادن اقدامات خود و بدست آوردن حمایت مردم بود ولی در ترسیم اهداف سیاسی خود شکست خورد. در مقابل شورشیان با روی آوردن به اقداماتی نظیر قتل عام و قطع دست و پای مردم مناطق مورد هجوم و نابودکردن مراکز اقتصادی که به منظور ارعاب و وحشت عمومی و تضعیف زیرساخت‌های دولت صورت می‌گرفت موجی از نفرت عمومی را علیه خود برانگیختند. سانکو رهبر جبهه متحد انقلابی معتقد بود محروم ساختن کشور از درآمد حاصله از الماس موجب تضعیف و سرنگونی دولت خواهد شد با این حال این گونه اقدامات تنها سبب روگردانی هرچه بیشتر مردم از شورشیان شد بویژه آن که شورشیان جبهه متحد انقلابی در یک مقطع سعی کردند با برتن کردن یونیفورم ارتشیان دولت و حمله به شهرها و روستاهای این کشور، با هیأت ظاهری ارتش سیرالئون، اعتماد عمومی مردم به ارتش را نیز از بین ببرند و در جریان این حملات جنایاتی وصف ناشدنی مرتکب شدند. در طول سال‌های جنگ داخلی، شورشیان از سوی لیبریا حمایت می‌شدند و علاوه بر کودک سربازانی که در صفوف پایین جبهه متحد انقلابی جای داشتند مزدورانی از کشورهای بورکینافاسو و لیبریا نیز در رده فرماندهان شورشی حملات مستمر این سازمان را به شهرها و روستاهای سیرالئون سازماندهی می‌کردند و در عین حال از الماس‌های معادن آبرفتی نیز بهره‌مند می‌شدند. فودای سانکو در سال‌های میانی جنگ داخلی با ناامیدی از همکاری و حمایت مردم از جبهه متحد انقلابی دزدی، قتل، غارت و هتک حرمت را در حمله به مناطق مختلف سیرالئون مورد تأیید قرار داد. در طول این سال‌ها شهر مرزی کونیدو[47] هدف اصلی حملات شورشیان بود و در طی جنگ به مرکز اصلی قاچاق الماس و دیگر اقلام غیرقانونی از سیرالئون به لیبریا و بالعکس مبدل گشت. این در حالی بود که در سال‌های نخستین جنگ، ارتش سیرالئون بدلیل ضعف تسلیحاتی و آموزش‌های نامناسب سربازان خود قادر به دفع حملات شورشیان نبود و بسیاری از سربازان بدلیل حقوق بسیار کمی که دریافت می‌کردند رغبتی در جنگ با شورشیان نشان نمی‌دادند. برخی از ارتشیان نیز دارای ارتباطاتی مخفیانه با اعضا جبهه متحد انقلابی بودند به گونه‌ای که در برخی موارد به بهانه حمایت از روستائیان در دهکده‌های در معرض حملات شورشیان مستقر می‌شدند ولی خود به غارت اموال اهالی دهکده‌ها می‌پرداختند. از این روی روستائیان تیره‌بخت که از هر دو سوی در معرض غارت و چپاول اموال خود بودند این سربازان را «سربازان روز، شورشیان شب» نام نهاده و اصطلاحاً آنها را «سوبل»[48] که دربرگیرنده حروف اول سرباز و شورشی در زبان انگلیس و کریول است می‌خواندند. این امر در اواسط سال 1992 به‌طوری شدت یافت که مردم روستایی عملاً از تشخیص اینکه غارت کنندگان شورشی و یا ارتشی می‌باشند عاجز مانده و بتدریج به نیروهایی غیر منظم موسوم به «کاموجور»[49] روی آوردند. کاماجورها میلیشیایی شبه نظامی بودند که در حمایت از اموال و نوامیس مردم هم با شورشیان و هم با سربازان متمردی که به غارت اندک دارایی روستانشینان می‌پرداختند، می‌جنگیدند و بخش عمده اسلحه خود را نیز از این طریق بدست می‌آوردند. این شبه نظامیان جوانمرد بتدریج توجه برخی از دزدان خیابانی و افراد بی‌خانمان را جلب کرده و این افراد که از این وضعیت نابسامان خشمگین بودند نیز به کاماجورها پیوستند. با این حال برخی از کاماجورها نیز بتدریج روی به غارت مردم آورده و به هرج و مرج موجود در کشور بویژه مناطق تحت حملات شورشیان دامن زدند. Le Vert, 2007: 58-59

وحشت‌ناک‌ترین صحنه‌های جنگ سیرالئون در طول نه ماه حکومت نظامی جانی پل کروما و پس از اشغال شهرهای فریتاون، مکینی و.. پدید آمد. برخی از این جنایات علاوه بر تخلیه اشیاء گرانبهای منازل حبس افراد داخل آنها عبارت بود از:

- آتش زدن یا منفجر نمودن خانه‌ها (آثار این جنایات هنوز باقی است).

دریدن شکم زنان حامله برای آگاهی یافتن از جنسیت جنین. ((Manson and Knight, 2009: 12.[50]

کشتار دسته جمعی مردم در محافل عمومی، مساجد و کلیساها.

قطع دست و پای مردم شهرها و روستاها به طور مخالف از بازو و ران و جمع‌آوری آن‌ها جهت دریافت جوایز از بانیان جنگ. (Manson and Knight, 2009: 12)[51]

بریدن گوش، بینی، لب و دیگر اعضا بدن

البته این جنگ وحشتناک از آنجا که در کشور کوچک سیرالئون رخ داد و برای کشورهای اروپایی و آمریکا تهدیدی به دنبال نداشت تاکنون چندان مورد توجه قرار نگرفته است. علاوه بر آن میدان‌های جنگ و کشتارهای وسیع آن نیز به علت دشواری‌های ارتباطی و عدم حضور خبرنگاران بین‌المللی معمولاً از دید رسانه‌های خارجی دور بود. لذا با وجود این که جنگ‌های داخلی سیرالئون ده سال طول کشید و دامنه تلفات آن نیز دربرگیرنده همه قبایل و ادیان این کشور بود به جز چند نویسنده غربی که به برخی از ابعاد جنگ اشاره کرده‌اند کمتر فردی اقدام به نوشتن تاریخ این جنگ نموده است. جدای از آن در حالی که در دیگر کشورهای آفریقایی کتابخانه‌ها و موزه‌های متعددی از اسناد، مدارک و کتاب‌های مربوط به حوادث جنگ به‌وجود آمده است در کتابخانه‌های سیرالئون عملاً کتابی در خصوص وقایع جنگ ده ساله داخلی یافت نمی‌شود. علاوه بر آن در کتاب‌های درسی مؤسسات آموزشی نیز اشاره‌ای به جنایات سال‌های جنگ داخلی نشده است. این در حالی است که با وجود آن که تقریباً از هر خانواده یک یا دونفر بدست شورشیان به‌طور فجیعی کشته شده‌اند مسببان واقعی جنگ تلاش می‌کنند اخبار جنگ هر چه زودتر از یادها محو شده و به بوته فراموشی سپرده شود. در این ارتباط هیچگونه مراسمی برای یادبود کشته‌شدگان و حتی پیروزی‌های دولت در طی جنگ داخلی برگزار نمی‌گردد و با گذشت 11سال از جنایات جنگ داخلی، دولت تلاش دارد خاطره جنگ را از اذهان مردم بزداید و طی سیاستی عمدی تلاش شده تا مدفن کشته شده‌های جنگ نیز نامعلوم باشد.در مناطق بحرانی ناشی از جنگ نیز امروزه کلبه‌ها و آلونک‌های جدیدی (به جای منازل سوخته شده) احداث شده‌اند و هیچ گونه اسناد و مدارکی مکتوب در خصوص جنگ دیده نمی‌شود. از این روی سیاست فعلی دولت که مورد حمایت سفارتخانه‌های آمریکا و انگلستان نیز قرار دارد تلاش برای فراموش شدن جنگ وحشتناکی است که به دلیل غارت معادن الماس این کشور به‌وجود آمد و منافع سرشاری را عاید شرکت‌های انلگیسی و آمریکایی دست‌اندرکار استخراج این معادن ساخت. (قزل سفلی، 1385: 5-6)[52]

جنگ داخلی ده سال و نیمه سیرالئون علاوه بر تخریب بخش وسیعی از زیرساخت‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این کشور موجب کشته‌شدن نزدیک به 80 هزار نفر، زخمی شدن40 هزار نفر و معلولیت نزدیک به 50 هزار نفر از مردم این کشور شد. علاوه بر آن حملات مکرر شورشیان به شهرها و روستاهای مختلف سیرالئون موجب آوارگی هزاران نفر از مردم شهری و روستایی مناطق شرقی و جنوبی این کشور و مهاجرت آنان به دیگر شهرها و روستاها شد که بنوبه خود مشکلات مضاعفی برای مردم فقیر سیرالئون به‌وجود آورد. جدای از آن درحدود 80 هزار نفر از مردم مناطق مرزی سیرالئون و لیبریا که در معرض حملات مستقیم و مداوم شورشیان قرار داشتند نیز به لیبریا و دیگر کشورهای همسایه گریختند و در اردوگاه‌هایی که توسط سازمان ملل برپاشد مستقر گردیدند. این در حالی بود که بدلیل شرایط نامناسب این اردوگاه‌ها از نقطه‌نظر بهداشت و غذا بسیاری از آوارگان از مشکلاتی همچون گرسنگی و سرایت بیماری‌های واگیردار رنج می‌بردند و بسیاری از آنان بویژه کودکان در این اردوگاه‌ها به بیماری‌های صعب‌العلاجی مبتلا شده و درگذشتند. بسیاری از نوجوانان و جوانان سیرالئونی مستقر در اردوگاه‌ها نیز با هدف بدست ‌آوردن درآمدی ولو اندک به شورشیان پیوسته و در طی جنگ با نیروهای دولتی کشته و یا زندانی شدند. در طی جنگ داخلی درآمد سرانه سیرالئون بشدت کاهش یافت و این کشور براساس آمار سازمان ملل در پایین جدول فقیرترین کشور جهان جای گرفت. بیکاری گسترده، فقر عمدی، افزایش فساد اداری و بیخانمانی بسیاری از مردم دیگر تبعات وحشتناک جنگ داخلی بود. جدای از آن بسیاری از نخبگان سیرالئونی اعم از پزشکان، اساتید دانشگاه، صاحبان مشاغل فنی مهندسی، معلمان مدارس، پرستاران و... نیز در آرزوی زندگی بهتر و بیمناک از آینده خود و فرزندانشان به کشورهایی همچون آفریقای جنوبی، انگلستان، فرانسه، ایالات متحده آمریکا، کانادا و دیگر کشورهای غربی مهاجرت کردند. در کنار این امر باید به خیل عظیمی از مردم این کشور اشاره کرد که در طول جنگ و بر اثر وحشیگری‌های کودک سربازان شورشیان جبهه متحد انقلابی شاهد جنایاتی همچون قتل عام وابستگان درجه یک خود و هتک حرمت نوامیس شان بودند و در اثر شوک این حوادث امروزه به افرادی فاقد تعادل روانی تبدیل شده و درگوشه و کنار شهرهای بزرگ این کشور همچون مردگانی متحرک و با کمک اندک غذایی که از طریق گدایی بدست می‌آورند روزگار خود راسپری می‌کنند. Le Vert, 2007:30[53]