نهاد خانواده بنگلادش
نهاد خانواده
زندگی به صورت خانوادگی و مشترک، عامل مهم و تعیین کننده در زندگی فرهنگی بنگلادش میباشد که براساس اقتصاد مبتنی بر کشاورزی استوار بوده است. این مساله قبل از تسلط انگلیس بر بنگلادش وجود داشته و پس از حاکمیت استعمار انگلیس بر منطقه، رفتهرفته این فرهنگ از مرحلۀ قبلی خود وارد مرحلهای با تغییرات جدید شده است. سرمایه داری در میدان اقتصاد و دمکراسی در ایدئولوژی حاکم شد و اصول عدالت، آزادی در اجتماع و زندگی سیاسی در چارچوب فرهنگ کشور را متأثر ساخت.
یکی از این تغییرات، «فردگرایی» در زندگی شهرنشینی خصوصا و تا حدودی روستایی عموما، در نظام خانوادههای جمعی و سنتی بنگلادش بود که سبب شکاف و پراکندگی میان اعضای خانواده و یا فامیل شد. این مساله حتی در رابطه با نگرش و رفتار پدر نسبت به فرزند نیز دچار تغییرات و تحولات شد و ارزشهای سنتی باقیمانده از گذشته، کمکم میرفت تا به باد فراموشی سپرده و یا کمرنگ شود. هجوم جوانان به شهرها و دوری از جمع خانواده سبب شد تا آنان نسبت به ارزشهای سنتی و گذشته خود فاصله بگیرند، هر چند هنوز هم این احساس مسئولیت پدر درباره فرزند وکنترل او به چشم میخورد.
در این رابطه، سازمان های اجتماعی نقش مهمی در تغییر نگرش جوانان به ارزشهای فرهنگی داشتهاند. در واقع این تغییر و نگرش، از روستا به شهر سبب یک تغییر بنیادین در نسل جدید شده است. خانواده در جایگاه واحد اقتصادی کوچک، برای سالیان دراز سعی کرده است تا ارتباطات خود را برای امور عبادی، غذا و تولید نسل حفظ کند. در حالی که در غرب، خواستههای فردی مطرح است، درهند الگوی خانوادگی و زندگی مطرح است. اگر چه آرمان خانواده مشترک قادر نیست که مشکلات جمعیتی را متأثر سازد، تأثیرات زیاد آن بر زندگی اجتماعی، اقتصادی افراد از طریق روابط زوجین، به سختی میتواند لحاظ شود.
مسالۀ «ازدواج» در بنگلادش اتفاقی مقدس و هدف نهایی آن تشکیل خانواده و عملی اعتقادی است. در زندگی خانوادگی، قبل از ازدواج رضایت والدین معمولاً ضروری است اما در «فردگرایی»، رضایت خانواده به هیچ وجه مهم نیست زیرا ازدواج، خواستههای فرد را تأمین نمیکند.
نظام خانواده در روستاها نیز بیشتر جنبۀ «پدرسالاری» دارد و بزرگ خانواده که پدر میباشد احترام خاصی درمیان خانواده دارد و در واقع رئیس خانواده میباشد. بعد از مرگ پدر، مادر رئیس خانواده میشود. در بعضی نمونه ها، فقط والدین رئیس خانواده هستند و فرزندان آزادی کامل برای برقراری ارتباطات، تجارت، انتخاب شغل و خرید و فروش و ... را دارند. تا زمانی که پدر رئیس خانواده است، مدیریت داخلی خانواده بر عهده مادر میباشد. فرزندان و همسران آن ها، تحت امر و مطیع پدر و مادر هستند. بزرگترین مرد خانواده مسئولیتهای سنگین خانواده را بر عهده دارد. در چنین خانوادههایی، فرزندان نزدیکی زیادی با عمه و خاله در مقایسه با مادر خود دارند. در این خانوادهها، گرچه فرزندان مسئولیتی کمتر نسبت به سایر اعضاء خانواده دارند، اما در حلقه تربیتی خانواده نقطه مشترک هستند و همه تلاش ها برای بالندگی جسمی و فکری آن ها صورت می گیرد. بنابراین، خانواده مشترک متشکل از یک پدر و یک مادر، نقطۀ الهامی است برای یک فرد که در خانواده خود میتواند ارزش پیوندی پیدا کند و احساس امنیت بیشتر و حمایت قوی تری داشته باشد. چنانچه عضوی از اعضای خانواده قصد جدا شدن از ساختار زندگی اجتماعی خود را داشته باشد، فشار زیادی را احساس خواهد کرد و در واقع چنین ساختاری، اجازه نمیدهد که او از جامعۀ خودش جدا شود بلکه او را به جامعه باز میگرداند . ( Afsaruddin ,1990 : 71-74)