موانع و چالش های پیش روی توسعه صنایع فرهنگی چین

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۸:۳۹ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « == '''موانع و چالش­های پیش روی توسعه­ی صنایع فرهنگی چین''' == دولت چین صنایع فرهنگی را به 3گروه تقسیم کرده است: صنایع اصلی، صنایع جنبی و صنایع مرتبط با فرهنگ. صنایع اصلی شامل رسانه­ها، انتشارات و کپی رایت، رادیو وتلویزیون، تصاویر متحرک و فیلم. صنای...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

موانع و چالش­های پیش روی توسعه­ی صنایع فرهنگی چین

دولت چین صنایع فرهنگی را به 3گروه تقسیم کرده است: صنایع اصلی، صنایع جنبی و صنایع مرتبط با فرهنگ. صنایع اصلی شامل رسانه­ها، انتشارات و کپی رایت، رادیو وتلویزیون، تصاویر متحرک و فیلم. صنایع جنبی شامل خدمات اینترنتی، سرگرمی و تفریحات، و سایر فعالیت­های مرتبط. صنایع مرتبط با فرهنگ شامل تولید، ساخت، توزیع و فروش کالاها و محصولات فرهنگی. از زمان اجرای اصلاحات در بخش صنایع فرهنگی تا کنون، دولت به دلیل حساسیتی که نسبت به بخش فرهنگ دارد و به صورت سنتی در گذشته تمام فرایند فعالیت­های فرهنگی را در اختیار خود داشته است، تنها در بخشی از این صنایع متنوع اصلاحات به معنای واقعی را اجرا کرده است. یعنی به بخش خصوصی و سرمایه گذاران خارجی اجازه­ی ورود به این بخش را داده و از دخالت مستقیم خود تا حدودی کاسته است. در مدیریت بقیه­ی موارد دولت هم­چنان حرف اول را می­زند. به همین جهت، توسعه­ی صنایع فرهنگی در این کشور با موانع و چالش­های بسیاری رو به رو است .

(WTO and Chinese Culture, 2003) که در این­جا به بخشی از آن­ها اشاره می­شود.

-        اصلاحاتی که در ابتدای اجرای آن در بخش فرهنگ صورت گرفت، عمدتا در دو زمینه­ی منابع انسانی و توزیع بودجه بود و به مشکلات اساسی این بخش که سیستم مدیریتی و مکانیسم تولید بود، اهمیتی داده نشد. مشکل مدیریتی در 3 زمینه هم­چنان پا برجا است: 1-مدیر نمی­داند که با فرهنگ به عنوان بخشی از ایدئولوژی رسمی کشور برخورد کند، یا به عنوان بخشی از اقتصاد بازار. 2-به جای ادغام و تلفیق واحدهای متعدد کوچک در یکدیگر و تشکیل واحدهای بزرگ صنعتی، درحال حاضر تعداد واحدها بسیار ولی از نظر کیفیت پایین و مدیریت­ها بسیار متفرق و سلیقه­ای است. 3- سرمایه گذاری­ها ناکافی، تکراری و پراکنده و بهره­وری از سرمایه بسیار کم است. در نتیجه پاسخگوی نیاز فزاینده­ی مردم و بازار نیست. در زمینه­ی اشکالات مکانیسم تولید هم باید به موارد زیر اشاره کرد: اولا، دولت بایستی از فکر حاکم و مالک بوده بر بخش فرهنگ بیرون بیاید؛ ثانیا، در دوران انتقال سیستم از مدیریت متمرکز به مدیریت اقتصاد آزاد، دولت می بایست مدیریتی را به کار می­گرفت که به بهینه سازی تخصیص منابع فرهنگی منجر شود؛ ثالثا، باید قوانین و مقرارت مربوطه براساس تعهد پذیرفته شده در قبال سازمان تجارت جهانی اصلاح و آستانه­ی ورود سرمایه­های بخش خصوصی و خارجی به صنعت فرهنگ را پایین آورده و الگوی رقابتی و مشارکتی را تقویت کند؛ رابعا، هم­زمان با ایجاد محیط مساعد رقابتی، قوانین حاکم بر این بازار را شفاف و تکمیل و خدمات و اطلاعات لازم را در اختیار واحدهای صنایع فرهنگی قرار دهد. چون توسعه­ی فرهنگی تنها از طریق اقدامات اداری به دست نخواهد آمد، بلکه بایستی سیاست­ها، مقررات و قوانین لازم را تدوین و سپس از طریق اقدامات اداری آن­ها را به مورد اجرا بگذارد. پس از حل مشکلات موجود در سیستم است که موانع عملیاتی کردن آن با اقدامات اداری مرتفع می­شود. البته واحدهای صنایع فرهنگی هم بایستی مشکلات مربوط به مکانیسم بودجه و سرمایه گذاری، تولید، بازاریابی و تأمین بودجه را حل کنند.  

-        محدودیت منابع مالی برای سرمایه گذاری کلان: باتوجه به کنترل بخش­های مهمی از صنایع فرهنگی توسط دولت و عدم اجازه­ی ورود بخش خصوصی و سرمایه گذاران خارجی در عرصه­ی فرهنگ و صنایع فرهنگی، علی­رغم افزایش سالانه 23درصدی سرمایه گذاری دولتی در این بخش، هنوز بودجه­ی کافی و لازم برای این بخش تأمین نشده است. برای توسعه­ی صنایع فرهنگی تنها سرمایه گذاری دولتی کافی نیست، بایستی به سرمایه­های بخش خصوصی و خارجی نیز اجازه­ی ورود به این بخش داده شود. برای نمونه، تمام بودجه­ای که در طول یک سال دولت برای تولید فیلم­های سینمایی اختصاص می­دهد تقریبا برابر با هزینه­­ی تولید یک فیلم در آمریکا است.

-        ضعف در سازماندهی، عدم تمرکز، پایین بودن کیفیت مدیریت، محتوا، تکنولوژی، و عدم نوآوری و خلاقیت و تنوع در بخش صنایع و محصولات فرهنگی.

-        نبود سیستم بازار یابی مناسب پیش و پس از تولید محصول جدید.

-        پایین بودن توان رقابت کالاها از نظر جذابیت، گستره­ی عرضه و میزان فروش در بازار های بین المللی.

-        سیاست گذاری از بالا به پایین و نظارت و کنترل مستقیم و غیر مستقیم دولت در تمامی زمینه­ها.

-        سابقه­ی کم این صنعت در چین. در حالی که این صنعت در آمریکا از سال 1920مورد توجه قرار گرفته و قوانین و مقررات کاملی تدوین و سرمایه گذاری کلانی صورت گرفته است، در چین تنها از سال 2000بود که این صنعت به صورت رسمی مورد توجه قرار گرفت. در آمریکا در سال 2005نسبت ارزش افزوده­ی صنایع فرهنگی به GDP این کشور 12/11درصد بود، در حالی­که این میزان در چین در سال2010 تازه به میزان 25/2درصد رسیده است.

-        در حالی که در آمریکا هزینه­های اقدامات فرهنگی عمدتا از سوی بخش­های غیر دولتی تأمین می­شود و دولت تنها 13درصد و دولت­های ایالتی 9درصد را تأمین می­کنند، در چین هنوز بخش عمده­ای از بودجه این بخش دولتی است و بخش خصوصی سهم نسبتا کمی داشته و آن هم در بعضی از زمینه­ها است و زمینه برای سرمایه گذاری خارجی حتی از این هم محدودتر است.

-        کمبود نیروی انسانی متخصص در زمینه­ی مدیریت، خلاقیت و نوآوری، بازاریابی،  و تولید متنوع محصول.

-        محدودیت زبانی در محصولات تولیدی.(زبان چینی برای بخش عمده­ای از جهان قابل فهم نیست)

(Guang Qin, Hao Wei, and Xi Wang ,  2009)


-        بازار بزرگ و گسترده­ی داخلی چین و رشد فزاینده­ی تقاضا از داخل، تولید کنندگان و سرمایه گذاران را از بازار بزرگ­تر بین المللی غافل و بی نیاز کرده است. امپراتوری­های صنایع فرهنگی کوچک و متعدد که صرفا برای مصرف داخل کالا تولید می­کنند، هرگز به دنبال کسب نام و شهرت جهانی و مارک تجاری بین المللی نیستند. لذا، تلاشی برای توسعه­ی فعالیت و ورود به بازار جهانی نمی­کنند.

تداوم سیاست های حمایتی دولت از این گونه صنایع به ویژه صنایع رسانه­ای، زمینه را برای پرورش تولید کنندگان موفق داخلی فراهم می­کند، در حالی­که هدف قرار دادن بازارهای بین المللی نیاز به قهرمانان جهانی دارد که در این محیط پرورش نمی­یابند. زیرا بین المللی شدن یک روند کمیتی است، در حالی که جهانی شدن یک روند کیفیتی است و از طریق ادغام سرمایه­ها، خلاقیت­ها، و توانایی­های ملی اعم از بخش دولتی و خصوصی برای رویارویی با واقعیت­ها، رقابت­ها، و بازارهای جهانی و همسان شدن با سیاست و اقتصاد جهانی و با به حد اکثر رساندن ارزش و به حد اقل رساندن ریسک به دست می­آید. (Michel Keane , 2005)