تاریخ گرجستان

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۹:۰۰ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «'''فصل دوم: تاريخ''' '''تاريخ باستان''' انسان هاي اوليه را مي توان در قفقاز جنوبي، به ويژه در گرجستان، خيلي پيش از دوره پارينه سنگي رديابي كرد. در دوره مربوطه به آثار دوره پالئوليتيك در اراضي گرجستان، انسان در گستره وسيعي سكونت گزيده بود. يكي از قر...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

فصل دوم: تاريخ


تاريخ باستان

انسان هاي اوليه را مي توان در قفقاز جنوبي، به ويژه در گرجستان، خيلي پيش از دوره پارينه سنگي رديابي كرد. در دوره مربوطه به آثار دوره پالئوليتيك در اراضي گرجستان، انسان در گستره وسيعي سكونت گزيده بود. يكي از قرارگاه هاي آن زمان كه بيشتر قابل ملاحظه است، در ياشتخوا (Yashtkhva) در نزديكي سوخومي كنوني است.

اواخر عصر مفر غ و اوايل عصر آهن، سراسر قلمرو گرجستان پيشرفت وسيعي را در حوزه اقتصادي شاهد بود كه همراه با سطح بالايي از صنايع دستي، گسترش روابط تجاري و توام با افزايش نابرابري هاي اجتماعي بود. در اواخر نيمه دوم هزاره دوم پيش از ميلاد، شرايط لازم براي ظهور يك جامعه طبقاتي ايجاد شده بود.

قابل ذكر است كه قبايل گرجي يگانگي خود را همزمان با پايان عصر مفرغ، آغاز كردند در پايان هزاره دوم و آغاز هزاره اول پيش از ميلاد در نواحي جنوب شرقي گرجستان تاريخي، دو اتحاديه اصلي از قبايل ظهور كردند: ديائوخي (Diaokhi) (تائوخي، تائو) و كولها (Kolha, Kolchis) (كولخيس) كه هر دو آن ها تا قرن هشتم پيش از ميلاد دوام داشتند. (رضا عنایت الله، ۱۳۷۲، ص 16)

در ميانه قرن هشتم قبل از ميلاد، ديائوخي در نتيجه تجاوز اورارتور نابود شد. غلبه كول ها و مخالفت آن ها با ديائوخي نيز در اين امر سهيم بود. قسمتي از سرزمين ديائوخي به كول ها واگذار شد. مدتي بعد كشمكش بين اورارتو و كول ها آغاز شد. در سال 720 پيش از ميلاد كول ها تحت سلطه كيمري ها در آمدند كه از شمال هجوم آورده بودند. در قرن ششم پيش از ميلاد در دوره اگريسي (Egrisi) در گرجستان غربي، دولتي به ظهور مي رسد كه يونانيان باستان از آن به عنوان "سرزمين كولخي" نام مي بردند و درباره آن اطلاعات ارزشمندي به يادگار مانده است. در پايان قرن هفتم پيش از ميلاد، پادشاهي ماد قدرت را در جنوب غربی گرجستان بدست مي گيرد، در اواسط قرن ششم، دولت هخامنشيان جايگزين آنان مي شوند.

در اواخر قرن 6 پيش از ميلاد پادشاهي كولخيس سكه نقره خود را ك ه در منابع به عنوان "سكه سفيد كولخي " شناخته مي شود ضرب كرد.

قرن هاي 4-6 پيش از ميلاد دوره استحكام عميق قبايل كارتلي، عمدتاً ساكنان گرجستان شرقي و جنوبي شد. قبايل مسخي وارد صحن ه شدند و به تدريج به طرف شمال حركت كرده و سكونت خود را در قلب كارتلي شكل دادند. متسختا يكي از چنين سكونت گاه هايي بود كه نام خود را از نام قوم "مسختي ها" گرفته است.

كشمكش بين كنفدراسيون هاي مختلف گرجي در نهايت منتج به تشكيل پادشاهي كارتلي (ايبريا) به پايتختي متسختا شد. پادشاهي كارتلي و كولخيس درگير جنگ هاي متعددي با متجاوزان خارجي بودند كه كوشش مي كردند آن ها را تحت انقياد خود درآورند (به ويژه در قر نهاي اول پيش از ميلاد). در سال 66 قبل از ميلاد، پس از سقوط پادشاهي پونتوس، كه توسط پومپئوس رهبري مي شد، عمليات نظامي بر عليه ارمنستان، آلبانيا و كارتل ي آغاز شد. پس از انقياد ارمنستا ن، پومپئوس به سوي كارتلي و آلبانيا پيشروي كرد. در سا ل 65 پيش از ميلاد، آرتاگ شاه كارتلي ناچار به تسليم شد. از آنجا، پومپئوس از گرجستان غربي گذشته به شهر فازيس رسيد. بعداً آلبانيا را نيز مطيع خويش ساخت. (بهرام امیراحمدیان، 1383، ص 32)

جمعيت كارتلي در برابر رومي ها مقاومت سرسختان هاي از خود نشان دادند، كه بعدها سبب رشد اين تفكر شد كه براي يك بار و هميشه كارتلي بايد نابود شود. در قرن اول پيش از ميلاد، كارتلي به عنوان يك دولت قوي ظهور كرده از استقلال سياسي برخوردار بود. در آغاز نيم ه اول قرون دو م ميلادي، پادشاهي كارتلي، به ويژه تحت فرمانروايي پارسمان دوم (حدود سال هاي 130 تا 150 ميلادي ) هنوز در حال قوي شدن بود. شاه پارسمان به طور آشكاري با مردم مخالفت ميكرد. در سال 123 او آلان ها را فرا خواند ه و آن ها را بر ضد خراج گزار روم يها و پار تها (آلبانيا، ماد، ارمنستان، كاپادوكيه) هدايت كرد. امپراطور هارديان (117 تا 138 ميلادي) در جستجوي بهبودي روابط با كارتلي بود، ولي پارلمان مصالحه را رد كرد. اما در زمان جانشينان هارديان، امپراطور آنتونيوس پيوس ( 161- 138 ) روابط بين امپراطوري روم و كارتلي را بهبود بخشيد. (جمال گوکچه، 1373، ص 135)

در نيمه دوم قرن دوم و آغاز قر ن سوم ميلادي، پادشاهي كارتلي قدرت خود و موفقيت هاي آغازين خود را حفظ مي كرد. اما در سال هاي 230، بعد از پادشاهي قدرتمند ساساني كه پس از انقراض پادشاهي پارت سر برافراشته بود، موقعيت سياست خارجي ايبريا با دشواري هايي مواجه شد. همانند كارتلي، پادشاهي گرجستان غربي، كولخيس، در مقابل رومي ها، براي استقلال خود در كشمك ش بود. تسلط رومي ها در گرجستان غربي در پادشاهي كولخيس، منجر به تقلاي آن برعليه رومي ها براي استقلال خود شد. تسلط رومي ها در گرجستان غربي در سال هاي 270 با طغياني كه توسط برده كولخيسي به نام "آنيستوس " رهبري مي شد، به طور جدي تضعيف شده بود. دولت و قدرت فرهنگي كارتلي در دوره كلاسيك يكي از عوامل اصلي در فرايند شكل گيري مردم گرجي بود. در آن زمان بود كه بطور مساعدي ثبات مليت گرجي شرقي (كارت ) شكل گرفت، كه متعاقباً نقش يك وسيله پيوند در آفرينش مليت گرجي

را بازي كرد. اين فرايند كمي بعد تكميل شد  در زمان گسترش نفوذ كليساي مسيحي در سراسر گرجستان و ظهور يك دولت فئودالي واحد گرجي. در قرن 4 تا 6 ميلادي مردم گرجستان براي حفظ استقلال خود با پادشاه ي ساساني و بيزان س جنگيده اند.

اگريسي حمله بيزانس و كارتل ي حمله ايراني ها را دفع كردند، در اواسط قرن پنجم ميلادي گورگاسال و ختانگ اول شاه كارتلي شد و رهبري مبارزه عليه ايراني ها را به عهده گرفت. بدين طريق انتقال پايتخت گرجستان از متسختا به تفليس را پايه ريزي كرد. اين انتقال پايتخت توسط شاه داچي، پسر واختانگ اول صورت گرفت. در منازعه عليه ايران، همه مردم ماوراء قفقاز تلاش مي كردند. واختانگ گورگاسال در واقع، مبتكر پيمان ضد ايراني بين گرجستان، ارمنستان و آلبانيا شد. در هر صورت، اين منازعه ناموفق بود. شاه كارتلي در اوايل قرن ششم در اين جنگ به قتل رسيد. پس از مرگ او، ايرانيان با پشتكار و حساسيت بيشتري وارد عمل شدند. در سال 523 پس از مقهور شدن كارتلي، آن ها به گرجستان غربي حركت كردند. فعاليت آنان براي تصرف اگريسي سبب مناقشه بين ايران و بيزانس شد. اين جنگ 20 سال و عمدتاً در حوالي اگريس به درازا كشيد و آن را مستاصل كرد.

در سا ل 572 ميلادي كارتلي ها نيروهاي خود را تقويت كرده و ايرانيان را اخراج كردند، در قر نهاي 8 -7 ميلادي تغييرات اجتماعي  سياسي رسمي در گرجستان به وقوع پيوست. شاهزاده نشين (سامتاورو) كاختي، هرتسي و تائو  كلارجتي همچنين ايالات گرجستان غربي  پادشاهي آبخازيا، دراين دوره شكل گرفته اند. اين دوره همچنين در تشكيل وضعيت سياست خارجي، داراي اهميت است. تجاوز اعراب در ميانه قرن هفتم و حضور دراز مدت آنان سبب تخريب بناي توسعه اقتصادي كشور شد. كه كارتلي سخت ترين رنج ها را متحمل شد. مبارزه بي امان گرجي ها در نهايت منتج به محدود كردن فضاي تأثير اعراب شد كه در تفليس تقريباً براي يك دوره طولاني ادامه يافته بود.

در نيمه اول قرن دهم ميلادي، مرزهاي جنوبي تائو كلارجتي (پادشاهي گرجي ها) تا رود ارس گسترده شده بود. در نيمه دوم همين قرن، داويد كوروپالات كه مبتكر استقرار سياسي در گرجستان بود، موجب رشد و توسعه فرهنگ در گرجستان گرديد. داويد كوروپالات در تمام شرق شناخته شده بود، جايي كه او با اقتدار فرمانروايي می کرد. مورخ ارمني، استپانوس تارونتس معاصر داويد مي نويسد: «داوید بر تمام فرمانروايان عصر ما برتري دارد. او صلح و حسن نيت را در تمام دول شرق، به ويژه در ارمنستان و گرجستان برقرار كرده است. او به تمام جنگ ها خاتمه داد همه مردمي را كه در اطراف زندگي مي كردند مغلوب كرد، و همه پادشاهان با اراده خود و آزادانه تسليم اقتدار او شدند.»

داويد كوروپالات مبتكر استقرار سياسي در گرجستان بود: با پشتيباني ايوانه ماروشيدزه، شخصيت فعال سياسي، داويد كوروپالات برادر خويش با گرات باگرايتوني را براي تصاحب تاج كارتلي (در 975 م.) و آبخازي ا (در 978 م ) برانگيخت، در نتيجه عملاً گرجستان شرقي و غربي به يك دولت واحد فئودالي تبديل شدند. اتحاد گرجستان در نتيجه توسعه اجتماعي سياسي و اقتصادي كشور بود و نيروها ي ترقي خواه جامعه از آن پشتيباني كردند و به عنوان ضمانتي قابل اعتماد براي پيشرفت هاي بيشتر بود. در سال هاي 1230 سواركاران مغول وارد صحنه شدند. با پيروزي در قسمت شمال شرقي چين (1215 - 1211 م) چنگيز خان سركرده مغولان به سمت آسياي مركزي حركت و تهاجم عليه سلطان محمد خوارزمشاه (1220 – 1200م) را آغاز کرد.

دسته اي از سپاه مغول به فرماندهي جبه و سو بوداي، همان دسته اي كه عليه محمد خوارزمشا ه و پسرش جلال الدين ( 1231 - 1200 م) وارد جنگ شده بود در آغاز دهه ي 1220 به دفعات به گرجستا ن حمله كردند. در سال 1222 ميلادي گرجي ها شكست سختي خوردند. تجاوز مغول در سال 1235 دوباره آغاز شد. قبل از آن جلال الدين كه توسط مغول ها تعقيب مي شد، به گرجستان حمله كرده بود. گرجي ها در

جنگ گاريي شكست خوردند. تجاوز مغول ها فجايع بسياري را براي كشور به همراه داشت، همه ساله هزاران، مرد در جنگ كشته مي شدند پس از خلاصي از يوغ مغول ها در سال هاي 1380 سپاهيان تيمور به گرجستان تجاوز كردند. بين سال هاي 1386 و 1403 تيمور هشت بار به گرجستان حمله كرد.

در قرن شانزدهم كه ايران و عثماني براي برتري در شرق با هم رقابت مي كردند گرجستان به يكي از ميدان هاي خصومت بين اين دو تبديل شده بود. در سال 1522، شاه اسماعيل صفوي به كارتلي حمله كرد و با شكست گرجي ها و تسخير تفليس، پادگان خود را در ارك مستقر كرد. سپس سامتسخه، ساآتا بگوآ را تسخير نمود و با غنايم و اسرا به ايران بازگشت. گرجستان با يافتن خود در محاصر ه دولت هاي متحارب و با ديدگاه حفظ تماميت خود براي دريافت كمك به دولت روسيه متوسل شد. وجود ارتباط سياسي  اقتصادي و فرهنگي بين روسيه باستاني و گرجستان، به قرن هاي 12 و 11 ميلادي برمي گردد. القاء پادشاه ي كارتلي  كاختي و انضمام آن به روسيه در 12 دسامبر 1801 به الكساندر اول رسيد. رژيم تزاري در گرجستان برقرار شد. كشور به نواحي چندي تقسيم شد كه افسران روسي مسئول تأمين امنيت و فرماندهي بودند. زبان روسي، زبان رسمي كشور شد. گرجستان عملاً تحت اداره نظامي و سياسي قرار گرفت توسعه نيمه نخست قرن نوزدهم در برقراري ارتباط بين نمايندگان مترقي مردم روسيه و گرجستان كمك كننده بود. اعضايي از ديوان سالاري گرجي در نيروهاي نظامي خدمت مي كردند كه در جنگ هاي روسيه نقش مهمي را ايفا كرده بودند. (بهرام امیراحمدیان، 1383، ص 86)


نظام سلطنتي فئودالي در گرجستان

اهميت مسيحي شدن گرجستان را كه در طي سلطنت كنستانتين كبير در حدود 330 ميلادي روي داد، تاثير آن را در هنر، ادبيات، فرهنگ و بطور كلي در روش زندگي گرجي‌ها نمي‌توان به خوبي برآورد كرد. اين تبديل دين در سنتهاي گرجي، يوناني، و ارمني به كي كنيز مقدسي از كاپادوكيا به نام نينوي مقدس، نسبت داده مي‌شود كه داراي نيروي معجزه‌گر شفابخشي بود. اين زن، يك ملكه ايبريايي به نام نانا را كه از بيماري مرموزي رنج مي‌برد شفا داد، و مورد توجه و اعتماد او قرار گرفت. پادشاه گرجستان به نام ميريان به نوبه خود به هنگام شكار به آيين عيسوي درآمد و آن در زماني بود كه در تاريكي (كه احتمالا بر اثر كسوف روي داده بود)، راه خود را گم كرد، و سپس هنگامي كه از خداي عيسويان استمداد نمود، تاريكي به روشني مبدل شد. در شهر سلطنتي متسخته به لطف الهي كليسايي برپا شد: ستون مركزي را از قراري كه مي‌گفتند- نه ماشين و نه افراد نمي‌توانستند از جاي بلند كنند،‌ ولي اين ستون، با نيرويي نامرئي و معجزه آسا به هوا بلند شد و برپايه خود قرار گرفت. شرح اصلي تبديل دين ايبريايي‌ها به وسيله روفينوس، كه تاريخ كليسا را در 403 ميلادي نوشت، براساس روايت شفاهي يك شاهزاده گرجي به نام باكور بود، كه روفينوس او را شخصا در فلسطين ملاقات كرده بود. بنابراين، شرح مزبورنسبتا موثق است، ولي مطالب مربوز به افسانه‌هايي كه در پيرامون نينوي مقدس گفته شده است، صادق نيست. همچنين مفسران ارمني و گرجي تبديل دين ايبرياي قفقازي را به دست نينو، با تبديل دين ارمنستان به دست گريگوري نوراني و ريپ سيم مقدسه و با كره‌هاي همكار او، در 301 ميلادي اشتباه مي‌كنند، و در شرح خود مطالب خيال‌انگيزي آورده‌اند. حتي در 1965 مولف دانشمندي مانند جناب ميخاييل بوردو، در كتاب «تخدير مردم» نينو را مرد دانسته است، و مي‌گويد كه او را به صليب كشيده‌اند، در صورتيكه اين زن به مرگ طبيعي و دراوج تقدس درگذشت و در بودبه در استان كاختي، به خاك سپرده شد. (بهرام امیراحمدیان، 1383، ص 130)

در روايات بعدي، توجه خاصي به مطالب مربوط به «صليب واقعي» و پيراهن بي‌درز عيسي مسيح شده است كه مي‌گفتند آن را يهوديان از كوه جلجتا به متسخته بردند، و بعد از مصلوب شدن عيسي در آ»جا نگاه داري كردند. اين افسنه در سنتهاي باستاني امت يهود درگرجستان تا اندازه‌اي اعتبار دارد، زيرا حتي پيش ازماموريت تبليغي نينو، عيسويت در گرجستان داراي پيرواني بود. مطالب بعضي از سنگ قبرهاي قديمي يهوديان كه دراين بخش از گرجستان بدست آمده، به وسيله استاد گ.و.تسه رتلي مورد بررسي قرار گرفته و به چاپ رسيده است. (دیوید مارشال لانگ، 1372، ص 67)

اين تبديل دين به عيسويت، كه براي گرجي‌ها نتايجي عظيم داشت، همراه با حوادثي تاريخي بود. يك نسل پيش از آن، عيسويت در ارمنستان پيروز شده بود. در اين سرزمين، تيرداد شاه، گريگوري مقدس معروف به «نوراني» را به طرزي وحشتناك شكنجه كرد، و ريپ سيم، گايانه و باكره‌هاي ملازم او را به قتل رساند، و پس از چند سال جنون به عيسويت گرويد. (شكنجه‌هاي وحشتناكي كه بر گريگوري مقدس وارد آمد، بر روي ديوارهاي كليساي ارمني در جلفاي جديد نزديك اصفهان، به تصوير كشيده شده است.). همچنين بايد به خاطر داشت كه تا زمان نينوي مقدس، بخشهايي از گرجستان غربي، شامل كولخيس، ابخازيا، و لازيكا، بر اثر فعاليتهاي مبلغان مسيحي درطول كرانه‌هاي درياي سياه، به عيسويت گرويده بودند. اگرجه مسيحيت تا سده ششم به عنوان مذهب رسمي در لازيكا پذيرفته نشد، در شوراي نيقيه در325 ميلادي، اسقفهايي هم از ترابوزان، (بندر عمده لازيكا)، و هم از بيچوينتا (پيتيونت)، بندر سوق‌الجيشي مقر مطران در ساحل آبخازيا، شركت جستند. بدين ترتيب تا سال 330 ميلادي اوضاع سياسي در تبديل دين گرجستان شرقي تاثير بخشيد و اين سرزمين دين رسمي روميان را قبول كرد، و طبقه حاكمه ايبريا آن را بدون مخالفت پذيرفت. گرجي‌ها و ارمني‌ها به صورت پاسداران عيسويت در شرق درآمدند، و از اين تاريخ به بعد، حيات فرهنگي و اجتماعي آنان از فرهنگ ايران زردشتي به دور شد، و بعدها از تمدن اسلامي جهان عرب نيز كناره گرفت، و به مراكز بزرگ اورتودوكس عيسوي متمايل شد، و تحت تاثير حيات اجتماعي و فرهنگ مادي آن قرار گرفت. (جمال گوکچه، 1373، ص 141)


تاريخ جديد و سير تحول حكومت

انقلاب بورژوا دمكراتيك روسيه در 27 فوريه ( 12 مارس ) 1917 به پيروزي رسيد. در 25 اكتبر ( 7 نوامبر) سال 1917 حكومت بورژوازي منحل و ديكتاتوري پرولتاريا برپا شد. پيروزي انقلاب سوسياليستي در روسيه فعاليت هاي انقلابي را در گرجستان به وجود آورد. براي ابراز مخالفت با اي ن حركت، اداره محلي ايجاد شد. كميسارياي ماوراء قفقاز، كه توسط گئگچكوري، يكي از منشويك ها سرپرستي مي شد. احزاب بورژوازي "سيم (مجلس ) ماوراء قفقاز" را تشكيل دادند. در 26 مي سال 1918 گرجستان جمهوري مستقل دمكراتيك را اعلان كرد و دولت آن را تشكيل داد. دولت جمهوري دمكراتيك گرجستان توسط بسياري از كشورهاي جهان مورد شناساي ي قرار گرفت. در 7 مي سال 1920 گرجستان پيمان صلحي را با روسيه به امضاء رساند. اين پيمان در 25 فوريه 1921، هنگامي كه ارتش سرخ، گرجستان را تسخير و حكومت شوروي گرجستان را تشكيل داد، نقض شد. گرجستان كه عملاً به روسيه ضميمه شده بود، در سا ل 1922 به اتحاد شوروي پيوست و به عنوان "جمهوري شوروي سوسياليستي گرجستان " تا سال 1990 به حيات سياسي خود ادامه داد.

طي دهه 1930 مردم گرجستان مورد اذيت و آزار استالين كه خود نيز گرجي الاصل بود قرار گرفتند. اولين قربانيان، مخالفين استالين بودند. پس از مرگ استالين در سال 1953 اكثر رهبران در جمهوري شوروي سوسياليستي گرجستان از كار بركنار شدند. در سال 1972 با روي كار آمد ن ادوارد شواردنادزه به عنوان دبيركل حزب جديد كمونيست جمهوري شوروي سوسياليستي گرجستان، پاكسازي شتاب بيشتري به خود گرفت. وي سعي كرد مقامات رسمي متهم به فساد و رشوه خواري را از كار بركنار كند. مردم گرجستان هميشه و حتي به رغم سياست "مليت واحد شوروي " به شدت ملي گرا بوده اند. اين احساس شديد ملي گرايي در سا ل 1956 در اولين تظاهرات اعتراض آميز عليه سياست "روسي سازي" شوروي به خوبي نمايان بود. در سال 1978 نيز كه طبق قانون اساسي جديد شوروي، تلاش هايي در جهت تضعيف موقعيت زبان گرجي به عمل آمد، اعتراضات دامنه داري صورت گرفت. (بهرام امیراحمدیان، 1383، ص 95)

ادوارد شواردنادزه به عنوان دبير اول حزب كمونيست جمهوري شوروي سوسياليستي گرجستان تا سال 1985 بر مسند قدرت باقي ماند تا اينكه در اين سال به عنوان وزير امور خارجه اتحاد جماهير شوروي منصوب شد. در سال 1985 همزمان با دست يابي گورباچف به رهبري اتحاد جماهير شوروي و اعلان سياست گلاسنوست كه طي آن افزايش آزادي بيان، و اجازه شكل گيري گروه هاي غيررسمي مربوط به مسائل زباني، محيطي و نژادي آزاد گرديد، تظاهرات گسترده اي از سوي ملي گرايان گرجي در نوامبر 1988، عليه سياست روس گرايي برگزار شد. در فوريه 1989، آبخازي ا مبارزه خود را براي جدايي از جمهوري شوروي سوسياليستي گرجستان تجديد كردند. در مخالفت با اين اقدام آبخازي ها، گرجي ها با برپايي تظاهراتي در تفليس خواستار حفظ تماميت ارضي جمهوري گرجستان شدند. در ش بهاي 8 و 9 آوريل 1989 نيروهاي امنيتي اتحاد جماهير شوروي به روي جمعيت تظاهر كننده آتش گشودند. در اين حادثه 20 نفر كشته و تعداد زيادي مجروح شدند. اين امر به گسترش بيشتر طغيان و خشم عمومي منجر شد و در نوامبر همان سال بيشتر مردم گرجستان خواستار كسب حق حاكميت ملي و جدايي از شوروي شدند. علي رغم بركنار ي مقامات رسمي مسئول از مسند قدرت و اعلان رسيدگي رسمي نسبت به قضية كشتار ماه آوريل 1989 در تفليس، احساسات ضد شوروي و نزاع بين نژادي در داخل گرجستان بسرعت رو به افزايش گذاشت. (دیوید مارشال لانگ، 1372، ص 85)

مخالفت عمومي با كشتار آوريل 1989 و افزايش نفوذ گروه هاي غيررسمي سبب شد تا حزب كمونيست گرجستان به منظور جلب بخشي از حمايت هاي مردمي اقدام به تعديل در سياست هاي خود بكند. در نوامبر سا ل 1989 مجلس جمهوري شوروي گرجستان كه تحت سلطه حزب كمونيست گرجستان قرار داشت، برتري و تفوق قوانين گرجستان را بر تمامي قوانين اتحاد جماهير شوروي اعلان كرد. در فوريه 1990 همين مجلس اعلام كرد كه گرجستان يك كشور اشغال شده است. در مارس 1990 نيز ماده 6 قانون اساسي جمهوري شوروي سوسياليستي گرجستان كه براساس آن قدرت منحصراً در اختيار حزب كمونيست بود، ملغي اعلان شد. فشار احزاب مخالف جديد التأسيس، تاريخ انتخابات مجلس جمهوري سوسياليستي گرجستان را كه قرار بود در 25 مارس 1990 برگزار گردد، تا تهيه پيش نويس قانون انتخابات آزاد به تعويق انداخت. تاريخ انتخابات جديد، شركت احزاب مختلف را در انتخابات مجاز اعلام كرد. برغم موفقيت مخالفان در تأثيرگذاري بر موقعيت حزب كمونيست گرجستان، اختلافات قابل توجهي نيز در بين احزاب مخالف موجود بود. تلاش هايي در كار بود تا جبهه متحدي براي جنبش استقلال طلبانه ايجاد شود، بويژه شكل گيري كميته اصلي نجات ملي در اكتبر 1989 كه پس از دو ماه فعاليت با شكست مواجه شد. با اين حال در اوائل سال 1990 بسياري از احزاب سياسي اصلي با جمع شدن در ميزگردي "ائتلاف گرجستان آزاد" را تشكيل دادند. هدف اين ائتلاف و رهبران ديگر احزاب كسب استقلال از طريق ابزار پارلماني بود. به همين دليل اين گروه مصمم بودند تا در انتخابات قانون اساسي جديد اتحاد جماهير شوروي، همچون انتخابات پارلماني جمهوري سوسياليستي گرجستان شركت كنند. با اين وجود احزاب راديكال از شركت در انتخابات قانون اساسي اتحاد جماهير شوروي و انتخابات پارلماني جمهوري سوسياليستي گرجستان اجتناب كردند و به جبهه ملي ملحق شدند كه هدف خود را مبني بر تحريم انتخابات پارلماني گرجستان و تشكيل يك پارلمان رقيب تحت عنوان كنگره ملي اعلان كرده بود. اعلان تاريخ تشكيل كنگره ملي در 30 سپتامبر 1990 سبب افزايش تنش و اعمال خشونت آميز بين طرفداران دو جناح شد. انتخابات كنگره ملي در برنامه زماني تعيين شده 30 سپتامبر سال 1990 برگزار شد. ولي تنها 51 درصد از افراد واجد شرايط در رأي گيري شركت كردند. بسياري از احزاب كه حاضر به معرفي كانديداهاي خود نشده بودند، ترجيح دادند در انتخابات پارلماني گرجستان شركت كنند.

در انتخابات پارلماني گرجستان كه در روزهاي 28 و 11 نوامبر 1990 برگزار شد، اتحاديه گرجستان آزاد و احزاب طرفدار استقلال 64 درصد آراء را به خود اختصاص دادند و موفق به كسب 155 كرسي از 250 كرسي پارلمان شدند. پانزده حزب و ائتلاف سياسي در اين انتخابات به مبارزه پرداختند. اكثر اين احزاب به اتحاديه گرجستان آزاد پيوسته بودند. حزب كمونيست علي رغم اتخاذ موضع ملي تنها موفق به كسب 64 كرسي پارلمان شد. بقيه كرسي ها از آن جبهه مردمي گرجستان، ائتلاف هاي كوچك و استقلال طلبان شد. اين انتخابات توسط گروه هاي نژادي غير گرجي تحريم شده بود. اولين جلسه پارلمان جديد در تاريخ 14 نوامبر 1990 تشكيل شد در اين جلسه زوياد گامساخورديا به عنوان سياستمداري برجسته و رهبر اتحاديه گرجستان آزاد به رياست پارلمان انتخاب شد و دو علامت به عنوان سمبل استقلال گرجستان شناخته شد. يكي اين كه سرزمين گرجستان به اسم جمهوري گرجستان (بدون ارجاع و پا پيشوند شوروي سوسياليستي ) خوانده شد، ديگري انتخاب پرچم سفيد و سياه با حاشيه رنگي به عنوان پرچم رسمي جمهوري گرجستان مستقل. طي روزهاي بعد تنگيز سيگوا يكي از اعضاي ائتلاف اتحاديه گرجستان آزاد از سوي پارلمان به سمت رئيس شوراي وزيران منصوب شد.

پارلمان جديد كه تحت حاكميت ناسيوناليست ها قرار داشت در اولين جلسة كاري خود چند قانون جنجال برانگيز را تصويب كرد كه يكي از مهمترين آن ها اعلان غيرقانوني شدن سربازي گرجي ها در نيرو ي نظامي اتحاد جماهير شوروي بود. با تصويب اين قانون بسياري از مردان جوان گرجي به گارد ملي (ارتش دو فاكتو) كه پارلمان جمهوري سوسياليستي گرجستان در 30 ژانويه 1991 تأسيس كرد، پيوستند. مقامات گرجستان رسماً همه پرسي مربوط به آينده اتحاد جماهير شوروي را كه در 9 جمهوري ديگر شوروي در مارس 1991 برگزار شده بود، تحريم كردند. منتها جمهوري هاي خودمختار اوستياي جنوبي، آبخازيا و همچنين پادگان هاي محلي در همه پرسي مذكور شركت كردند. در اوستياي جنوبي 439500 نفر در همه پرسي شركت كردند كه از مجموع آراء فقط 9 درصد موافق با انحلال اتحاد جماهير شوروي بود. در آبخازيا تقريباً تمامي جمعيت غير گرجي به مخالفت با انحلال اتحاد جماهير شوروي رأي دادند. رهبران گرجستان از شركت در مذاكرات مربوط به انعقاد پيمان اتحاد جديد نيز اجتناب كرده بودند و به جاي اين كار در 31 مارس 1991 مقامات دولت با برگزاري همه پرسي در گرجستان، استقلال اين جمهوري براساس اصول قانون اساسي 26 مه 1918 را به رأي گذاشتند. حدود 95 درصد از افراد واجد شرايط در اين همه پرسي شركت كردند كه بيش از 93 درصد از آن ها به استقلال گرجستان رأي دادند.

پس از برگزاري همه پرسي در تاريخ 9 آوريل 1991 پارلمان با تصويب قانوني بطور رسمي خواستار بازگرداندن استقلال جمهوري گرجستان شد. در 15 آوريل پارلمان، گامساخورديا را به عنوان رئيس پست جديد التأسيس، "رئيس اجرايي" انتخابات كرد و در 26 مه 1991 اين انتصاب توسط رأي مستقيم مردم 5/86 تجديد شد. البته اين رأي گيري در اوستياي جنوبي و آبخازيا نيز برگزار شد.

علي رغم حمايت بالاي مردمي كه گامساخورديا طي انتخابات مردمي در اين كشور بدست آورده بود، در عين حال وي با مخالفتهاي قابل توجهي نيز از سوي تعدادي از سياستمداران مواجه بود، نيروهاي مخالف وي را متهم به ديكتاتوري مي كردند و برقراري وضعيت اضطراري در كشور و همچنين شيوة عمل گامساخورديا در زمان انجام كودتاي اگوست 1991 در مسكو را شديداً مورد اعتراض قرار دادند.

گامساخورديا ابتدا از محكوم كردن رهبران كودتا در اتحاد جماهير شوروي بطور علني خودداري كرد. پس از شكست كودتا در مسكو، موقعيت گامساخورديا آشكارا رو به ضعف نهاد. كيتواني رهبر گارد ملي گرجستان (كه در زمان شروع كودتا در شوروي از سوي گامساخورديا در 19 اگوست از سمتش بركنار شد ه بود) اعلان كرد 15 هزار تن از نيروهاي تحت امرش به نيروهاي مخالف گامساخورديا به رهبري تنگيزسيگوا پيوست. (بهرام امیراحمدیان، 1383، ص 207)

سيگوا در اواسط اگوست 1991 از رياست شوراي وزيران بركنار شده بود. در 30 سپتامبر 1991، ائتلا ف احزاب مخالف با برپايي تظاهرات ضد دولتي خواستار بركناري گامساخورديا از قدرت شدند. در جريان اشغال ايستگاه راديو و تلويزيون در تفليس توسط نيروهاي تحت امر كيتواني كه طي درگيري با نيروهاي وفادار به رئيس جمهور رخ داد تعدادي از مردم كشته شدند. در سراسر اكتبر 1991 تظاهرات طرفداران و مخالفين دولت ادامه داشت. اما به دليل حمايت قوي طرفداران گامساخورديا از وي بويژه روستائيان و طبقه كارگر، او توانست با دستگيري رهبران برجستة مخالفين و برقراري حالت فوق العاده در تفليس، موفقيت مخالفين را بشدت تضعيف كند. تا پيش از ماه نوامبر به نظر مي رسيد كه گامساخورديا بتدريج اقدام به تحكيم موقعيت خود كرد، هرچند ادامه آشوب و درگيري، موجبات ضعف شديد اقتصاد و سردي روابط سياسي و اقتصادي با كشورهاي غربي را فراهم آورد.

در دسامبر 1991 با شروع درگيري نظامي در گرجستان، مخالفين گامساخورديا رئيس جمهور موفق شدند با استفاد ه از نيروي نظامي پس از چند روز درگيري در اطراف ساختمان پارلمان وي را از قدرت خلع كنند و در 8 ژانويه 1992 گامساخورديا به همراه طرفداران خود از گرجستان گريخت. پس از بركناري گامساخورديا از قدرت، شوراي نظامي به رهبري كيتواني و يوسلياني تشكيل شد و قدرت را بدست گرفت. شوراي نظامي تنگيزسيگوا را به عنوان رئيس اجرايي شوراي وزيران منصوب كرد. اواسط ژانويه 1992 سيگوا كابينه جديد خود را تشكيل داد و طرح هاي دولت خود را براي انجام اصلاحات مهم اقتصادي اعلان كرد.

شوراي مشورتي موقت نيز متشكل از نمايندگان تمامي گروه هاي سياسي بزرگ به جزء حزب كمونيست در راستا ي تلاش دولت براي ايجاد ثبات تأسيس شد. به منظور رفع مشكلات اقتصادي كشور دولت اقدام به برقراري مذاكره با اعضاء سازمان كشورهاي مستقل مشترك المنافع در مورد روابط تجاري كرد. اوائل ماه مارس 1992 ادوارد شواردنادزه به گرجستان بازگشت. پس از بازگشت وي شوراي نظامي منحل شد و شورا ي عالي گرجستان قدرت را بدست گرفت و شواردنادزه نيز به رياست آن انتخاب شد. شوراي عالي امور مربوط به قانون گذاري و همچنين امور اجرايي را انجام مي داد. شوراي مذكور متشكل از 50 عضو از همة گروه ها و سازمان هاي سياسي بزرگ بود ك ه از جمله افراد مهم آن عبارت بودند از: سيگوا، يوسلياني و كيتواني.

علي رغم بي ثباتي هاي گسترده در وضعيت سياسي كشور شواردنادزه موفق به برقراري آشتي ميان جناح هاي مختلف در شوراي عالي گرجستان و همچنين دو گروه اصلي نيروي نظامي يعني گارد ملي و مخدريوني شده بود. جلب حمايت اين نيروها براي شواردنادزه به منظور جلوگيري از تلاش هاي مكرر گامساخورديا و طرفدارانش جهت كنترل مجدد قدرت در كشور در اوائل سال 1992 بسيار ضروري و حياتي بود. ايجاد آشوب و ناآرامي و افزايش آن در نقاط مختلف كشور بويژه در پادگانها و آبخازيا توسط نيروهاي طرفدار گامساخورديا، وضعيت منع عبور و مرور شبانه در تفليس و ديگر شهرها را در پي داشت. تا آوريل سال 1992 نيروهاي دولتي موفق به كنترل مجدد مناطق تحت تصرف شورشيان شدند.

تحكيم تدريجي قدرت شواردنادزه و تلاش وي در بازگرداندن صلح به مناطق منتزع از جمهوري گرجستان به همراه موقعيت بين المللي بالاي وي موجبات شناسايي بين المللي گسترده گرجستان و عضويت اين كشور در سازمان ملل در اواخر جولاي 1992 را فراهم آورد. در انتخابات مربوط به شوراي عالي گرجستان در 11 اكتبر 1992 حدود 75 درصد از افراد واجد شرايط شركت كردند. از مناطق خودمختار اوستياي جنوبي، منگرليا و آبخازيا فقط 9 درصد از افراد رأي دهنده شركت كردند. بيشترين كرسي هاي بدست آمده در انتخابات مذكور از آن بلوك صلح مركزي با 29 كرسي بود. (اين بلوك از اعضاء حزب كمونيست سابق و روشنفكران تشكيل شده بود) با اين حال، نتيجه مهمتر اين انتخابات مربوط مي شد به انتخابات رئيس شوراي عالي گرجستان كه آقاي شواردنادزه با كسب بيش از 95 درصد آراء به اين مقام برگزيده شد.

اولين اجلاس شوراي عالي گرجستان با تركيب جديد در اوائل نوامبر 1992 تشكيل شد. شوراي عالي طي اين اجلاس با تصويب قانوني وضعيت قدرت را در گرجستان تعيين كرد. به موجب اين قانون رهبري شورا ي عالي اجرايي كشور و رياست كل ستاد نيروهاي مسلح به آقاي شواردنادزه به عنوان رئيس شوراي عالي گرجستان واگذار شد و شوراي عالي گرجستان به عنوان عالي ترين مرجع قانونگذار در كشور باقي ماند. اين مقررات تا تصويب قانون اساسي جديد از اعتبار برخوردار بودند. به مدت كوتاهي پس از اولين جلسه شوراي عالي، تنگيز سيگوا مجدداً به عنوان رئيس شوراي وزيران انتخاب شد يكي از مهمترين اهداف دولت جديد، ايجاد ارتش ملي واحد بود. به منظور دستيابي به اين هدف، شوراي امنيت ملي و شوراي دفاع در اوائل 1993 تأسيس شد. شوراي دفاع متشكل از 11 نفر بود شواردنادزه به عنوان رئيس و سيگوا يوسلياني و كيتواني به عنوان معاونين رئيس انتخاب شدند. تقريباً بلافاصله پس از انتخاب شواردنادزه به مقام رياست دولت، مخالفت با وي در كابينه شروع شد. در پاسخ به شايعات موجود مبني بر توطئه كيتواني براي بركناري شواردنادزه از قدرت، شواردنادزه ضمن انحلال شوراي امنيت ملي و شوراي دفاع در مه 1993، كيتواني را از پست وزارت دفاع بركنار كرد. در آگوست سال 1993 پس از رد لايحة بودجه پيشنهادي دولت براي سال 1993، از سوي شوراي عالي گرجستان، اعضاي شوراي وزيران جمعاً استعفاي خود را تقديم مجلس كردند. طي سال هاي بعد شواردنادزه شوراي وزيران جديدي را به رهبري اوتارپاتساتسيا، يكي از مقامات رسمي حزب كمونيست پيشين گرجستان تشكيل داد. اواسط سپتامبر سال 1993، شواردنادزه نيز در پاسخ به اتهامات مخالفين كه وي را متهم به اتخاذ روش ديكتاتوري در اداره حكومت كردند، استعفاء خود را از رهبري كشور اعلان كرد. با توجه به درخواست مردم شوراي عالي گرجستان با اكثريت آراء استعفاي وي را رد كرد.

در اواخر سپتامبر 1993، گرجستان با وضعيت خارج از كنترلي چون، بحران هاي فزاينده سياسي و اقتصادي و شكست نظامي در آبخازيا مواجه شد. موقعيت شواردنادزه نيز با ظهور مجدد زوياد گامساخورديا در غرب گرجستان متزلزل تر شد، در اوائل اكتبر نيروهاي مشورتي رئيس جمهور سابق بندر پوتي واقع در ساحل درياي سياه و شهر استراتژيك سامتريديا را اشغا ل كردند. همزمان با پيشروي سريع رو به رشد نيروهاي مشورتي به سمت شرق، شواردنادزه شوراي عالي گرجستان را به موافقت با عضويت اضطراري جمهوري گرجستان در سازمان كشورهاي مستقل مشترك المنافع به عنوان آخرين شانس نجات كشور تشويق كرد. در اواخر اكتبر تنها يك روز پس از امضاء سند رسمي توسط شواردنادزه در ارتباط با عضويت گرجستان در سازمان كشورهاي مستقل مشترك المنافع نيروهاي روسي به اين كشور اعزام شدند. با كمك نيروهاي روسي، نيروهاي دولتي گرجستان موفق شدند كلية مناطق تحت كنترل شورشيان را باز پس گيرند. با مرگ گامساخورديا در اوائل 1994، نيروهاي شورشي طرفدار وي در گرجستان ريشه كن شدند.

ورود رسمي گرجستان به سازمان كشورهاي مستقل مشترك المنافع تا اوائل سال 1993 به تأخير افتاده تا اينكه كشورهاي عضو سازمان كشورهاي مستقل مشترك المنافع نهايتاً عضويت گرجستان را تصويب كردند. علي رغم برقراري ثبات نسبي در جمهوري گرجستان در ماه نوامبر، شواردنادزه وضعيت برقراري حالت فوق العاده را تا اوائل سال 1994 تمديد كرد. همچنين در همين زمان شواردنادزه حزب خود را به نام 12 حزب مخالف به، "اتحاديه شهروندان گرجستان " تشكيل داد. در ژانويه سال 1994 دليل كوتاهي وي در از دست دادن آبخازيا، به وي رأي عدم اعتماد دادند و محدود كردن قدرت رئيس جمهور را تقاضا كردند. در طول سال 1994 شواردنادزه درصدد توقف و جلوگيري از افزايش قتل هاي سازمان يافته و فعاليت مافيا در گرجستان برآمد. با اينحال جو ترور و ديگر خشونتهاي سياسي همچنان در سطوح بالا باقي ماند. دولت شواردنادزه بر اثر رقابتهاي داخلي بويژه رقابت بين وزراي دفاع و امنيت در حال تحليل رفتن بود. همزمان با افزايش بي ثباتي هاي سياسي و اقتصادي، مخالفت هاي مردمي نسبت به رژيم نيز افزايش مي يافت. احزاب مخالف جديد "جبهه نجات ملي" به رهبري سيگوا و كيتواني تأسيس شد. اين احزاب اعادة تماميت ارضي گرجستان را هدف مهم خود اعلام كرده بودند. در ژوئن 1994 چندين حزب كوچك كه ادعا مي كردند جانشين حزب كمونيست سابق گرجستان هستند به حزب كمونيست جديد اين كشور پيوستند.

با اينحال در ماه مه بيش از 30 سازمان سياسي و اجتماعي شامل رهبران احزاب مختلف با امضاء اعلاميه "اتحاد ملي و آشتي" درصدد بازگرداندن ثبات در كشور برآمدند. در دسامبر 1995، شواردنادزه به راحتي در انتخابات رياست جمهوري به پيروزي دست يافت و همانگونه كه انتظارميرفت در آوريل 2000 مجدداً در اين سمت ابقاء شد (اگرچه دو بار در سال هاي 1995 و 1998 به جان وي سوء قصد شد).

انتخابات پارلماني نوامبر 2003 از سوي اغلب ناظران مخدوش اعلام شده و به تظاهرات و راهپيماييهاي مخالفت آميزي دامن زد كه رئيس جمهور را وادار به استعفا از سمت خود تا قبل از پايان اين ماه ساخت. به دنبال آن، انقلاب مخملي كه به نام رز شهرت يافت در 22 نوامبر سال 2003 در گرجستان اتفاق افتاد. نينو بورژانادزه، رئيس مجلس وقت، به عنوان كفيل رياست جمهوري برگزيده شد. انتخابات رياست جمهوري ژانويه 2004 به پيروزي چشمگير كانديداي اصلي مخالفان، ميخائيل ساآكاشويلي، كه در زمان شواردنادزه وزارت دادگستري را بر عهده داشت، انجاميد. انقلاب رز كه با پشتيباني آمريكا صورت گرفت منجر به بركناري دولت متمايل به روسيه و روي كار آمدن دولت غرب گراي ميخاييل ساكاشويلي شد، اوضاع سياسي اين كشور دگرگون شد. دولت جديد سياست دوري از روسيه و نزديكي به غرب (به ويژه آمريكا) را در پيش گرفت.

همچنين اين كشور خواهان عضويت در اتحاديه اروپا و ناتو شد. به دنبال تغييرات قانون اساسي در ماه فوريه و افزايش اختيارات رئيس جمهور، ساآكاشويلي در ماه مارس همان سال، يعني پيش از انتخابات جديد پارلمان، به رويارويي با جمهوري خودمختار آجاريا دامن زد و باعث استقرار مجدد مقامات دولت مركزي در اين جمهوري گشت. در اين انتخابات ائتلاف ساآكاشويلي دو سوم آراء و 90% از كرسي ها را به خود اختصاص داد.

همچنين در اين مدت بر شدت تنشها با اوستياي جنوبي و آبخازيا افزوده گشت و روابط با روسيه رو به تيرگي گذاشت. با افزايش اختلاف با روسيه در سال 2004 بر سر نتايج انتخابات، روابط گرجستان با اين كشور وخيمتر شد. از همين زمان بود كه تنشها ميان ارامنه در گرجستان و دولت مركزي بر سر تبعيضهاي مشاهده شده عليه ارمني زبانان بالا گرفت.

در ژانويه 2006، انفجار در خط لوله گاز اوستياي شمالي روسيه مانع عرضه گاز طبيعي به گرجستان شده و منجر به وقوع يك بحران انرژي ملي شد؛ چراكه برخي از گرجي ها معتقد بودند مهندسي اين خط لوله را روس ها برعهده داشته اند. در فوريه 2006، پارلمان گرجستان از صلح بانان روسي خواست تا اوستياي جنوبي را ترك كرده و جاي خود را به نيروهاي بي نالمللي بدهند؛ اين درخواست در همان سال مجدداً تكرار شده و به آبخازيا نيز كشيده شد.

روابط گرجستان با روسيه از زمان استقلال اين جمهوري رو به تيرگي گراييد. روسيه همچنان به حفظ سه پايگاه نظامي خود در گرجستان ادامه داد. توافق نامه سال 1999 ميان اين دو كشور خواستار تعطيلي دو پايگاه در سال 2001 شده بود اما نيرويي كه روسها آن را "حافظان صلح" مي ناميدند در آبخازيا باقي مانده و جداييطلبان منطقه را مورد حمايت خود قرار مي دهد. قرارداد جديدي در سال 2005 خواستار خروج روسيه از دو پايگاه باقي مانده تا سال 2008 شد.

روسيه گرجستان را متهم به پناه دادن به شورشيان چچني و حمايت از آن ها كرده و مناطق مرزي با چچن را تهديد به حمله نظامي يك جانبه نمود. اما گرجستان و روسيه در اكتبر 2002، موافقت كردند تا جهت ممانعت از عبور چچنيها از مرز آن ها نيروهاي گشتي مشتركي را در آنجا مستقر سازند. تنش با آبخازيا بار ديگر در ژوئيه 2006، هنگامي كه گرجستان به اجبار شبه نظامياني را كه كنترل كودوري گورج را بر عهده داشتند خلع سلاح كرد، بالا گرفت. در سپتامبر 2006 تعدادي از سياستمداران مخالف، دستگير و به توطئه كودتا متهم شدند و چندين مقام روسي و گرجستاني به اتهام جاسوسي دستگير شدند. اين دستگيري روابط سرد ميان روسيه و گرجستان را به رويارويي تلخي مبدل ساخت چراكه روسيه تمامي راه هاي حمل و نقل و محموله هاي پستي را به روي گرجستان متوقف كرده و متعاقباً صدها گرجي را به جرم مهاجرت غير قانوني اخراج كرد. مكالمات شديد الحني به ويژه از سوي طرف هاي روس مطرح ميشد كه در نتيجه روس هاي دستگير شده از كشور اخراج گشتند.

در انتخابات محلي اكتبر 2006، حزب جنبش ملي رئيس جمهور قاطعانه به پيروزي دست يافت. در ماه دسامبر با اعلام حمايت دوماي روسيه از جدايي طلبان آبخازيا و اوستيا تنشها با اين كشور ادامه يافت. و شركت انرژي گازپروم بهاي گاز را براي گرجستان افزايش داد؛ اين امر گرجستان را بر آن داشت تا به دنبال راه ديگري براي تأمين گاز خود برآيد. در همين ماه پارلمان گرجستان لايحه اي را به تصويب رساند

كه طي آن در سال 2008 دوره تصدي نمايندگان مجلس افزايش و دوره رياست جمهوري كاهش مييافت تا به اين صورت هر دو انتخابات را بتوان همزمان برگزار نمود.

در اوايل سال 2007 روابط با روسيه معتدل تر شد، اما حمله آشكار يك (و شايد دو) هواپيما از حريم هوايي روسيه در ماه اوت همين سال بر افزايش تنش ها دامن زد؛ هواپيماي اول موشكي را شليك كرده بود. روسيه گرجستان را به جعل اين حادثه متهم كرد اما دو هيئت بين المللي بر ادعاي گرجستان مبني بر نقض حريم هوايي اين كشور توسط روسيه صحه گذاشتند.

بالاخره تنش ميان روسيه و گرجستان موجب شد در آگوست 2008 همزمان با بازي هاي المپيك تابستاني 2008 پكن، ارتش گرجستان براي بازگرداندن اوستياي جنوبي به خاك خود، به اين منطقه يورش برد كه با واكنش شديد روسيه مواجه شد و مجبور به عقب نشيني شد. اكنون روسيه از معدود كشورهایي است كه استقلال دو منطقه آبخازيا و اوستياي جنوبي را به رسميت شناخته است و با حضور نيروهاي خود در اين دو منطقه، عملاً كنترل آن ها را در دست دارد.


گذري كوتاه بر سوابق روابط تاريخي ايران و گرجستان

گرجستان كه نام باستاني آن ايبريا استدر دامنه كوههاي قفقاز و در سمت راست سواحل درياي سياه واقع شده است. اين كشور از سه هزار سال پيش از ميلاد مسكن اقوام آريايي- گرجي بوده است كه به دوره پالئولوتيك متعلق‌اند. زبان آنها از جمله زبانهايي است كه به علت مجاورت با مردم فارسي زبان، لغات فارسي بسياري در آن وارد شده است.

در دورده مفرغ يعني درهزاره سوم قبل از ميلاد شمال غربي ايران منطقه فرهنگي واحدي را به انضمام ارمنستان و جنوب گرجستان تشكيل مي‌داده كه به فرهنگ كورا – ارس معروف بوده است.

در دوره هخامنشي قسمت اعظم اين نواحي تابع حكومت مركزي ايران بوده‌اند. هرودوت و گزنفون ازمورخان عروف يونان دركتابهاي تاريخي خود از پرداخت ماليات و تبعيت قبايل اين نواحي از ايران حكايت مي‌كنند.

بعضي از مورخين اساس حكومت پادشاهي در گرجستان را به دوره اسكندر مقدوني نسبت داده‌اند و اين درحالي بوده است كه اسكندر هرگز به اين سرزمني لشكركشي نكرده است، اما بناهايي به نام او در منطقه ديده مي‌شوند. معروف است كه اسكندر حكومت گرجستان را به يكي از خويشان خود به نام آزون سپرد ولي مردم گرجستان عليه او قيام كرده، وي و عمالش را از گرجستان بيرون راندند.


تاریخ ارتباط گرجستان و ایران

غارت گرجیان در آذربایجان: در آن دوره گرجیان به تلافی کشته شدگان مسیحی منطقه قفقاز در دوره جنگهای حکومتهای مسلمان با طوایف قفقازی به شهرهای آذربایجان هجوم آورده و کشتارها می‌کردند.گرجیان نزدیک بود شیخ قطب الدین جد شیخ صفی اردبیلی را نیز در جریان یکی از این حملات به قتل برسانند که وی با تحمل جراحت فراوان جان سالم به در می‌برد.در جریان این حملات گرجیان به جان و مال و ناموس مردم تجاوز می‌کردند و برای فرونشاندن خشم خود از مسلمانان دربهای نفیس و گرانبهای مساجد منطقه (از جمله در مسجد جمعه اردبیل) را از جا کنده و با خود به گرجستان برده و در کلیساها به کار می‌بردند.

در مسجد جمعه اردبیل سالها بعد توسط شیخ صدرالدین موسی،پسر شیخ صفی الدین آن را باز پس گرفته شد. گرجیان به روایتی به مدت بیش از نیم قرن به این وحشی گری ادامه دادند تا اینکه سلطان جلال الدین خوارزمشاه در جریان جنگ و گریز خود با مغولان به کمک آذریان سپاهی فراهم کرده و برای دفع آزار گرجیان و دلجویی مردم منطقه شکست سختی به آنان وارد ساخت.

البته انگیزه‌های دیگری نظیر علل عشقی نیز ذکر شده‌اند که چندان قوی به نظر نمی‌رسند. اما به نظر می‏رسد عامل دیگری برای این لشکرکشی هم در مجموعه علل حمله شاه عباس مؤثر بوده باشد؛ آن عامل، مربوط به مفاد قرارداد سال ۹۶۹ ق / ۲-۱۵۶۱ م بین دو دولت ایران و عثمانی است. بر طبق این معاهده، ولایات گرجی کارتلی، کاختی و مسق از توابع ایران، و نواحی باشی آچوق، دادیان و کورپال از توابع دولت عثمانی به شمار آمده بود.

در ایامی‏که احتمال انعقاد قرارداد جدیدی بین دو دولت می‏رفت، حضور نیروهای ایرانی در مناطق مربوط به ایران از اهمیت برخوردار بود، و درست درهمین هنگام، امیران ولایات کارتلی و کاختی، سر به شورش برداشته، از فرمان امیران سر باز زدند، از این رو، تأدیب این دو حکمران و در اختیار داشتن این مناطق مهم بود.

در همین هنگام به شاه عباس خبر رسید که چون انجلیو چاوش، سفیر عثمانی را اجازه بازگشت نداده و به گرجستان هم لشکر کشیده و تا سر حدات عثمانی پیش رفته‌است، زمامداران آن دولت او را به نقض عهد مهم ساخته و در عقد پیمان صلح مرور شده‌اند. شاه بی درنگ سفیر عثمانی را از اصفهان به گرجستان احضار کرد و در همان حال یکی از سرداران خود به نام ذاکر آقای قوشچی را با نامه‏ای دوستانه و هدایای بسیار به نزد سلطان احمد خان روانه استانبول نمود. شاه ایران درنامه خود، حمله به گرجستان را نافرمانی امیران و لزوم جهاد با کفار مسیحی؛ اعلام کرد. مع هذا، حوادث دیگری در همین زمان رخ داد که مسئله صلح را بی نتیجه گذاشت؛ از جمله، نصوح پاشا وزیر اعظم عثمانی به اتهام خیانت در ۱۳ رمضان ۱۰۲۳ ق / ۱۸ اکتبر ۱۶۱۴ م کشته شد و محمد پاشا، بیگلر بیگی مصر، جای او را گرفت. در بهار سال ۱۰۲۴ ق / آوریل ۱۶۱۵ م هم که شاه از گرجستان به ایران بازگشت و به اصفهان رفته بود، سلطان احمد با توجه به مجموعه حوادث یاد شده، انصراف خود را از عقد پیمان صلح میان دو دولت اعلام کرد و محمد پاشا را به فرماندهی سپاه بزرگی از ترکان راهی آذربایجان نمود.


حرکت سپاه عثمانی و پیوستن گرجیان به ایشان

با اعلام خبر حرکت سپاه عثمانی به سوی ایران، گرجیان ولایت کاختی، که به سبب لشکر کشی شاه عباس پیوسته در آرزوی گرفتن انتقام بودند، به فرماندهی داود بیگ گرجی که از سوی شاه عباس به حکومت آن ولایت گماشته شده بود، سر به شورش برداشتند و به دشمنان ایران پیوستند. پس از آن نیز چندین قلعه را به آسانی تصرف کردند و حتی اسفندیار بیگ عمربکرلو از سرداران بزرگ شاه عباس را شکست سختی دادند و بسیاری از سربازان قزلباش را به خاک افکندند و اموال و اسباب ایشان را تاراج کردند.


کشتار گرجیان به سبب نا فرمانی

شاه عباس به ناچار بار دیگر در ربیع الاول ۱۰۲۵ ق / مارس - آوریل ۱۶۱۶ م از راه گیلان و دریا کنار به گرجستان تاخت. سپاهیان ایران به فرمان شاه خشمگین در کاختی به کشتار سرداران و اسیر کردن زنان و کودکان گرجی و ویران ساختن شهرهای آباد پرداختند، و در اندک زمانی، نزدیک هفتاد هزار تن از گرجیان را کشتند و افزون بر صد و سی هزار دختر و پسر را اسیر کردند. پس از فرو نشستن خشم شاه، وی از گرجستان برای جلوگیری از حمله سپاه عثمانی راه آذربایجان پیش گرفت. (رضا عنایت الله، ۱۳۷۲، ص 18)


ریشه ها و چشم انداز درگیرى گرجستان و روسیه

پیشینه درگیرى ها:

گرجستان که در روزهاى اخیر صحنه درگیرى هاى خونینى با روسیه شده است، یکى از جمهورى هاى بازمانده از اتحاد شوروى است، با تمدن و فرهنگى کهن و غنى واقع در مرکز و غرب قفقاز جنوبى. بخش غربى این جمهورى در سواحل شرقى دریاى سیاه قرار دارد و سراسر مرزهاى شمالى آن منطبق بر خط الرأس رشته کوه هاى سر به فلک کشیده قفقاز بزرگ است که منطقه بسیار حساس و استراتژیک قفقاز شمالى با جمهورى هاى داغستان، چچن، اینگوش، اوستیاى شمالى، کاباردا - بالکار، قرا چاى - چرکس و آدیغه در ترکیب فدراسیون روسیه به ترتیب از شرق به غرب و از سواحل غربى دریاى خزر تا سواحل شرقى آن جاى گرفته اند. نا آرام ترین منطقه قفقاز، چچن در آن سوى مرزهاى گرجستان قرار دارد و «دره پانکیسى» که محل تجمع مبارزان چچنى براى دریافت کمکهاى خارجى از سوى جنوب است، در مرکز این مرز طولانى روسیه با گرجستان و آذربایجان قرار دارد. یکى از علل خصومت روس ها با گرجى ها همین مورد است.

اوستیاى جنوبى، مرکز درگیرى هاى اخیر گرجستان با روسیه، منطقه اى است با اکثریت جمعیت اوستى(از تبار اقوام ایرانى آلانها)‎ اوستیاى جنوبى در دوره شوروى به جهت ترکیب جمعیتى خود به صورت استانى (اوبلاست) خودمختار در ترکیب جمهورى شوروى سوسیالیستى گرجستان قرار داشت. در گرجستان دو منطقه خودمختار نیز به نام «جمهورى خودمختار آبخازیا» در شمال غربى گرجستان و دیگرى به نام «جمهورى خودمختار آجاریا» (عمدتاً مسلمان) در جنوب غربى گرجستان و هر دو در ساحل دریاى سیاه قرار دارند. در سال ۱۹۸۸ با تشکیل و تأسیس «جبهه خلق اوستیاى جنوبى» اوستها خواستار خودمختارى از گرجستان شدند. در سال ۱۹۹۰ گرجستان خودمختارى اوستیاى جنوبى را لغو و در این منطقه حالت اضطرارى اعلام کرد. پس از فروپاشى اتحاد شوروى و اعلام استقلال گرجستان، هر سه منطقه خودمختار از تسلط دولت مرکزى خارج و در آنها جنبش هاى جدایى طلبى به درجات متفاوت ظهور کرد که به جز جمهورى خودمختار آجاریا، دو منطقه خودمختار دیگر با دولت مرکزى گرجستان وارد نبردى سهمگین شدند که در نهایت دولت مرکزى ناتوان تفلیس به علت نداشتن ساز و برگ کافى متحمل تلفاتى سنگین شد و این مناطق را از دست داد. صدها هزار گرجى ساکن در آبخازیا و اوستیاى جنوبى به مرکز کشور هجوم آورده و در هتلها و اماکن عمومى ساکن شدند که در نهایت سبب ناتوانى هر چه بیشتر دولت گرجستان شدند.

در هر دو منطقه سرانجام نیروهاى حافظ صلح که بر اساس موافقتنامه سوچى به امضاى طرفین درگیر رسیده بود آتش بس برقرار کردند. این موافقتنامه بین روسیه، گرجستان و اوستیاى شمالى و نمایندگانى از اوستیاى جنوبى و با نظارت سازمان امنیت و همکارى در اروپا امضا شد و رهبرى و فرماندهى سربازان پاسدار صلح به نظامیان روسیه واگذار گردید.

روسیه از دوره جنگ سرد پایگاه هایى نظامى در گرجستان در مناطق آخال تسیخه در جنوب، وازیانى در تفلیس در مرکز گرجستان، گودائوتا در جمهورى خودمختار آبخازیا و بندر باتومى در جمهورى خودمختار آجاریا، براى محافظت از قلمرو شوروى و اروپاى شرقى هم پیمان خود در برابر پیمان ناتو (بویژه ترکیه عضو ناتو در جنوب گرجستان) در اختیار داشت. پس از فروپاشى شوروى تخلیه این پایگاه ها مورد مناقشه دولت گرجستان و نیروهاى ملى گرجى با روسیه بود، اما در دوره شوارد نادزه به جهت نیاز گرجستان به تعامل با روسیه و اقتصاد ورشکسته کشور، این تقاضا عملى نشد و گرجستان ناگزیر به اجاره دادن این پایگاه ها به روسیه و کسب درآمدهاى ارزى گردید.

با گذشت یک دهه از استقلال گرجستان، نیروهاى ملى فشار خود را به روسیه براى تخلیه پایگاه ها بیشتر کردند و سازمان امنیت و همکارى در اروپا و ناتو و اتحادیه اروپا فشار خود به روسیه را براى تخلیه این پایگاه ها بیشتر کردند بویژه آن که با فروپاشى شوروى، استقلال گرجستان و انحلال پیمان ورشو ادامه کار این پایگاه ها، نوعى نقض حاکمیت گرجستان بود. با روى کار آمدن میخاییل ساکاشویلى بر اثر انقلاب رز که به برکنارى و استعفاى شواردنادزه از قدرت در سال ۲۰۰۳ منجر شد، دولت گرجستان خواستار تخلیه هر چه سریع و ترک نیروهاى نظامى روسى از گرجستان شد. اما روسیه همچنان این پایگاه ها را در اختیار و اجاره خود داشت که در نهایت از سال هاى ۲۰۰۶ در نتیجه فشارهاى بین المللى، ناتو و اتحادیه اروپا و امریکا، تخلیه آنها را آغاز کرد. با این وجود روسیه از گرجستان مصرانه درخواست کرده بود که این پایگاه ها نباید به دولت ثالث واگذار گردد.

مورد دوم اختلاف دو کشور ترکیب نیروهاى حافظ صلح مستقر در آبخازیا و اوستیاى جنوبى بود که اکثریت سربازان و فرماندهاى نظامى آن روس بودند. دولت گرجستان روسیه را متهم به تقویت نظامى و اقتصادى جدایى طلبان مناطق تجزیه طلب از طریق استقرار سربازان حافظ صلح روسى مى کرد و از مجامع بین المللى درخواست مى کرد که بر تسلط روسیه بر سربازان و فرماندهان حافظ صلح پایان داده شود.

با روى کار آمدن ساکاشویلى که هوادار غرب بوده و در انقلاب رز در سال ،۲۰۰۳ غربى ها بویژه امریکایى ها از او حمایت مى کردند، دامنه اختلاف دو کشور توسعه یافت. هر چند ساکاشویلى موفق شد با کمک روس ها «اصلان آباشیدزه» رئیس جمهور خودمختار آجاریا را که از آغاز استقلال گرجستان از دولت مرکزى تبعیت نمى کرد برکنار کند. آباشیدزه این منطقه را تحت حاکمیت دولت مرکزى در آورد. با این وجود، ساکاشویلى مایل بود به وعده هاى انقلابى و انتخاباتى خود که تثبیت تمامیت ارضى گرجستان و بازگرداندن اوستیاى جنوبى و آبخازیا به آغوش گرجستان بود، جامه عمل بپوشاند. ولى به سبب عدم موفقیت در این کارها، رئیس جمهور جوان به درگیرى هاى لفظى و سپس دیپلماتیک با روسیه ادامه داد تا جایى که در سال ۲۰۰۶ دیپلمات هاى روسى را به اتهام جاسوسى دستگیر کرد که سبب قطع مناسبات و روابط دو کشور شد. روسیه مرزهاى خود را به روى گرجستان بست، جریان گاز ارسالى به گرجستان قطع شد و شهروندان گرجى ساکن در روسیه را دستگیر و از روسیه اخراج کردند.

با توجه به آن که تعداد زیادى از شهروندان گرجى در روسیه ساکن بوده و در آنجا کار مى کنند و درآمدهاى حاصل از کار خود را براى خانواده هاى خود در گرجستان ارسال مى کنند، این عمل روسیه ضربه سختى به اقتصاد ضعیف گرجستان وارد کرد. از طرفى محصولات گرجى بازار خوبى در روسیه دارد که با تنش بین دو کشور، گرجى ها نیروى کار و بازار خود را در روسیه از دست دادند. با فشار مردم گرجستان و روسیه و افکار عمومى جهان، رئیس جمهور گرجستان ناگزیر به تحویل دیپلمات هاى روسى به کشور ثالث شد و روابط به حالت عادى بازگشت.

بروز انقلاب رنگى دیگرى با کمک گرجستان و غرب در اوکراین معروف به انقلاب نارنجى در سال ۲۰۰۵ و قرار گرفتن هر دو کشور در جبهه اى علیه روسیه خشم مسکو را برانگیخت. فعال شدن پیمان «گوآم» با فعالیت بیشتر گرجستان و اوکراین علیه روسیه، مسکو را به عکس العمل واداشت. هر چند زمینه هاى بحران از پیش آماده بود.

اختلاف روسیه با غرب در زمینه توسعه ناتو به سوى مرزهاى غربى و جنوبى روسیه و اعلام داوطلبى گرجستان براى پیوستن به ناتو، اختلاف دو کشور شدت گرفت. با این وجود روسیه توانست با تکیه بر سلاح انرژى در اروپا، وارد کنندگان عمده و بزرگى چون فرانسه و آلمان را به مخالفت با پیوستن گرجستان و اوکراین در اجلاس بهار سال ۲۰۰۸ ناتو در بخارست وادارد. در این میان استقرار سپر دفاع موشکى امریکا در اروپا ضربه دیگرى بر مسکو بود که سبب عکس العمل و اعتراض شدید مسکو شد. طورى که روسیه کشورهاى میزبان (چک و لهستان) را تهدید به حمله موشکى کرد. در این میان گرجستان براى میزبانى سامانه هاى دفاع موشکى ابتکار سپر دفاعى اعلام آمادگى کرد.

اکنون با توجه به آنچه گذشت، مى توان دریافت که اختلاف دو کشور بسیار ریشه دار تر از آن است که به نظر مى رسد. سؤالى که مطرح است این است که آیا گرجستان احتمال شکست در جبهه نظامى را پیش بینى کرده بود آیا این عملیات اخیر ساکاشویلى با فرض پیروزى دنبال شد آیا اشتباه برآورد استراتژیک رئیس جمهور گرجستان سبب بوجود آمدن این حادثه شد و دهها سؤال دیگر مى توان بر این رویداد مترتب دانست.

در پاسخ به این سؤالها که کلید حل این معماى پیچیده است مى توان یاد آور شد که احتمال مى رود گرجستان براى خروج این وضعیت از بن بست و جلب توجه جامعه جهانى به مسئله تمامیت ارضى و مزاحمت هایى که روسیه در احقاق حاکمیت گرجستان بر مناطق جغرافیایى خود ایجاد کرده است، دست به این خودکشى سیاسى زده است. رئیس جمهور گرجستان در حال از دست دادن محبوبیت و مشروعیت خود در داخل به علت عدم توانایى در حل مشکلاتى است که به ارث برده است و از نظر اقتصادى توانایى آن را ندارد که این مسائل را حل کند. اوکراین اعتراف کرده که محموله هاى تجهیزات نظامى به گرجستان ارسال کرده است. این عمل اوکراین طبیعى به نظر مى رسد که به یک هم پیمان انقلاب رنگى و شریک پیمان گوآم در برابر دشمنى مشترک کمک رساند.


کرونولوژی تاریخ گرجستان (سایت سفارت)

o    300-280 ميليون سال پيش: بالا آمدن رشته‌كوه‌هاي قفقاز از بستر دريا ؛

o     §       2،5 ميليون سال پيش: پيدايش انسان اوليه؛

o     §       1،8 ميليون سال پيش: ساكن شدن انسان اوليه ‌‌(Homo Georgicus) در خاك گرجستان کنوني؛

o     §       35000 – 1000000 سال پيش: مرحله متقدم دوره كهن‌سنگي؛

o     §       12000 – 35000 سال پيش: مرحله متاخر دوره كهن‌سنگي؛

o     §       8000 – 12000 سال پيش: دوره ميان‌‌سنگي؛

o     §       6000 – 8000 سال پيش: دوره نو‌سنگي؛

o     §       4000 – 6000 سال پيش: دوره انتقالي از دوره نو‌سنگي به دوره مس؛

o     §       5000 – 6000 سال پيش: مرحله متقدم دوره برنز؛

o     §       4000 – 5000 سال پيش: مرحله مياني دوره برنز؛

o     §       3000 – 4000 سال پيش: مرحله متاخر دوره برنز؛

o     §       3000 – 3300 سال پيش: آغاز دوره آهن؛

o     §       3200 – 3300 سال پيش: (سده‌هاي 12-13 پيش از ميلاد) شكل‌گيري نخستين پادشاهي‌هاي قبايل گرجي؛

o     §       2700 – 3200 سال پيش: (سده‌هاي 8-13 پيش از ميلاد) پادشاهي ديائوخي Diaokhi در جنوب گرجستان (در حال حاضر در خاك تركيه واقع است.)؛

o     §       2690 سال پيش: (اوايل سده 7 پيش از ميلاد) تقسيم پادشاهي ديائوخي بين پادشاهي‌هاي كولخا و اورارتو Urartu ؛

o     §       2700 – 3100 سال: پيش (سده‌هاي 8-12 پيش از ميلاد) پادشاهي كولخا Kolkha در غرب گرجستان؛

o     §       2720 سال پيش: (اواخر سده 8 پيش از ميلاد) حمله قبايل كيمِري Cymerians از دشت‌هاي جنوب روسيه كنوني به قفقاز جنوبي و نابودي پادشاهي كولخا؛

o     §       2700 سال پيش: (اواخر سده 8 پيش از ميلاد) حمله قبايل سكايي Scythians از دشت‌هاي جنوب روسيه كنوني به قفقاز جنوبي؛

o     §       2520 سال پيش: (آستانه سده‌هاي 6-7 پيش از ميلاد) بازسازي پادشاهي اِگريسي Egrisi (كولخاي باستان) در گرجستان غربي؛

o     §       2320 سال پيش: (اواخر سده 4 پيش از ميلاد) شكل‌گيري پادشاهي كارْتْلي Kartli - ايبِريا Iberia در گرجستان شرقي؛

o     §       سده 3 پيش از ميلاد: اتحاد پادشاهي كارْتْلي Kartli - ايبِريا Iberia (گرجستان شرقي) و پادشاهي اِگريسي Egrisi (گرجستان غربي) و تاسيس كشور يكپارچه گرجستان با رهبري پارناواز Parnavaz بنيانگذار خاندان پارناوازي‌ها؛

o     §       65 پيش از ميلاد: لشكركشي پومپِئوس Pompeus سپهسالار رومي به گرجستان؛

o     §       اواخر سده 1 پيش از ميلاد: سفر استرابو مورخ و جغرافي‌دان نامي يوناني به گرجستان؛

o     §       اواسط سده 1 ميلادي: ورود دو نفر از حواريون حضرت مسيح « اندرو» و « شمعون» به گرجستان غربي و تبليغ دين مسيحيت؛

o     §       69 ميلادي: قيام گرجستان غربي با رهبري آنيكت Aniket عليه سلطه روم؛

o     §        139-138 ميلادي: سفر پارسمان دوم Parsman پادشاه كارْتْلي Kartli - ايبِريا Iberia (گرجستان شرقي) به روم با دعوت آنتونيوس پيوس Antoninus Pius امپراتور روم؛

o     §       325 ميلادي: حضور استراتوفيل Stratophilus اسقف بيچوينتا Bichvinta (شهري در سواحل گرجستان غربي)در نخستين اجلاس جهاني مسيحيت در شهر نيكه Nicaea يونان؛

o     §        دهه20 سده 4 ميلادي: ورود بانو سنت « نينو » به گرجستان شرقي و تبليغ مسيحيت؛

o     §       326 ميلادي: رسمي شدن دين مسيحيت و تغيير دين گرجستان از بت‌پرستي به مسيحيت توسط شاه ميريان Mirian و همسرش نانا Nana ؛

o     §       368 ميلادي: لشكركشي سلسله ساسانيان ايران به پادشاه كارْتْلي Kartli - ايبِريا Iberia (گرجستان شرقي) ؛

o     §       اواخر سده 4 ميلادي: تشكيل پادشاهي لازيكا Lazica (در گرجستان غربي)؛

o     §       اواخر سده 4 ميلادي: انتصاب مقام نظامي دولت ساساني «مرزبان» در پادشاه كارْتْلي Kartli (گرجستان شرقي)؛

o     §        نيمه دوم سده 5 ميلادي: سلطنت واختانگ گورگاسال Vakhtang Gorgasal پادشاه كارْتْلي Kartli (گرجستان شرقي) و انتخاب ناحيه تفليس به عنوان پايتخت جديد؛

o     §       دهه هفتاد سده 5 ميلادي: به دست آوردن خودمختاري كليساي مسيحي گرجستان؛

o     §       483 ميلادي: قيام شاه واختانگ گورگاسال عليه  سلسله ساسانيان ايران؛

o     §       523 ميلادي: قيام گورگين پادشاه كارْتْلي Kartli عليه سلسله ساسانيان ايران ؛

o     §       532 ميلادي: معاهده صلح صد ساله بين ساسانيان و روم و وخيم شدن موقعيت سياسي كارْتْلي Kartli ؛

o     §        535 ميلادي: انحلال پادشاهي و حكومت محلي كارْتْلي Kartli از طرف ساسانيان ايران؛

o     §        562-542 ميلادي: جنگ 20 ساله بين ايران و روم در اِگريسي Egrisi (گرجستان غربي)

o     §       562 ميلادي: شكست ساسانيان ايران از اِگريسي Egrisi و خروج از آنجا؛

o     §       دهه 70 سده 6 ميلادي: قيام مردمي در كارْتْلي Kartli (گرجستان شرقي) عليه  سلسله ساساني؛

o     §       591 ميلادي: خروج ساسانيان از منطقه  كارْتْلي Kartli ؛

o     §       608 ميلادي: اختلاف و تفرقه مذهبي بين گرجستان و ارمنستان؛

o     §       627 ميلادي: نخستين لشكركشي مشترك بيزانس و خزرها به گرجستان شرقي براي بيرون راندن ايرانيان و تصرف تفليس؛

o     §       628 ميلادي: دومين لشكركشي مشترك بيزانس و خزرها عليه گرجستان شرقي و ويراني شهر تفليس؛

o     §       642 ميلادي: نخستين لشكركشي‌هاي اعراب به گرجستان شرقي؛( در زمان خليفه سوم سراقه بن عمرو مامور فتح قفقاز شد. وي حبيب بن مسلم فهري را مسوول تصرف گرجستان شرقي كرد.)

o     §       654 ميلادي: تسلط كامل اعراب بر گرجستان شرقي و انحلال حكومت محلي و حاکميت نماينده خليفه اموي بر منطقه؛

o     §       697 ميلادي: حمله اعراب به گرجستان غربي؛

o     §       730-713 ميلادي: تلاش‌هاي اشراف گرجستان شرقي براي خروج از حاکميت اعراب و قيام‌هاي مكرر مردم و تشکيل حکومت هاي محلي؛

o     §       نيمه اول سده 9 ميلادي: جدا شدن امارت تفليس از خلافت عباسي؛

o     §       737-735 ميلادي: لشكركشي مروان بن محمد سپهسالار عرب و ويراني گرجستان شرقي و غربي و انجام قتل عام؛

o     §       دهه 80 سده 8 ميلادي: تشكيل استان مستقل كاخِتي – هِرِتي Kakhet-Hereti در گرجستان شرقي؛

o     §       853 ميلادي: لشكركشي بغا ترك سپهسالار وابسته به نيروهاي عرب و ويراني تفليس؛

o     §       888 ميلادي: تاجگذاري آدارناس باگراتيوني Adarnase Bagrationi به عنوان پادشاه گرجستان جنوبي؛

o     §       914 ميلادي: لشكركشي ابوالقاسم سپهسالار عرب به گرجستان شرقي؛

o     §       نيمه دوم سده 10 ميلادي: پادشاهي داود سوم در گرجستان جنوبي؛

o     §       1014- 975 ميلادي: پادشاهي باگرات سوم و اتحاد گرجستان شرقي، غربي و جنوبي و تشكيل پادشاهي يكپارچه؛

o     §       1029-1010 ميلادي: ساخت كليساي «سْوِتيتْسْخووِلي» Svetitskhoveli - «ستون زنده» در شهر مْتْسْخِتا Mtskheta ؛

o     §       1023-1021 ميلادي: جنگ بين گرجستان و بيزانس بر سر حاكميت بر منطقه تائو Tao در گرجستان جنوبي ؛

o     §       1068-1064 ميلادي: آغاز حملات سلجوقيان به گرجستان ؛

o     §       1125-1089 ميلادي: دوران سلطنت داود چهارم پادشاه مسيحي ملقب به« سازنده» که با اسلام و قرآن آشنايي داشت و گفته مي‌شود با مسلمان ساکن گرجستان با عطوفت رفتار مي کرد؛

o     §       1121 ميلادي: شکست اعراب و ترکان سلجوقي توسط داود سازنده در جنگ ديديگوري Didgori ؛

o     §       1122 ميلادي: تحويل شهر تفليس به داود سازنده از طرف شوراي شهر؛

o     §       1123 ميلادي: اخراج سلجوقيان از بخش ارمنستان توسط سپاه گرجستان؛

o     §       1184- 1156 ميلادي: سلطنت گيورگي سوم پدر ملکه تامار و آغاز اقتدار گرجستان؛

o     §       1178 ميلادي: انتصاب ملکه تامار به عنوان نايب السلطنه؛

o     §       1213-1184 ميلادي: سلطنت ملكه تامار و آغاز دوراني که گرجيان آن را عصر طلايي تاريخ گرجستان مي دانند؛

o     §       1195 ميلادي: پيروزي ملكه تامار بر سپاه سلجوقيان آسياي صغير در جنگ شامكور؛

o     §       1203 ميلادي: پيروزي تامار بر سپاه اتابکان در جنگ باسياني Basiani و فتح گنجه و سرزمين‌هاي پيراموني؛

o     §       1204 ميلادي: تاسيس امپراطوري ترابوزان به وسيله گرجي‌ها کمک يوناني ها؛

o     §       1206 ميلادي: فتح قارص توسط سپاه گرجستان؛

o     §       1210- 1208 ميلادي: لشكركشي سپاه گرجستان به مناطق شمال غربي ايران(مشکين، اردبيل، تبريز، قزوين)؛

o     §       1223-1213 ميلادي: سلطنت لاشا- گيورگي پسر ملكه تامار؛

o     §       1221 ميلادي: نخستين لشكركشي مغول‌ها به گرجستان؛

o     §       1245-1223 ميلادي: سلطنت روسودان Rusudan دختر ملكه تامار؛

o     §       1225 ميلادي: حمله سلطان جلال الدين خوارزمشاه به گرجستان و قتل عام مردم تفليس و فرار ملکه تامار از تفليس؛

o     §       1235 ميلادي: هجوم مغول‌ها به گرجستان شرقي؛

o     §       1330 ميلادي: اخراج مغول‌ها از گرجستان؛

o     §       1403- 1398 ميلادي: لشكركشي هشتگانه تيمور لنگ به گرجستان؛

o     §       1470 ميلادي: تضعيف حكومت مركزي و تجزيه گرجستان به سه پادشاهي ايمِرِتي Imereti (گرجستان غربي)، كارْتْلي و كاخِتي (گرجستان شرقي) و يك استان مستقل سامْتْسْخه Samtskhe (گرجستان جنوبي)؛

o     §       1520 ميلادي: حمله شاه اسماعيل صفوي به گرجستان شرقي؛

o     §       1554- 1541 ميلادي: لشكركشي چهارگانه شاه طهماسب صفوي به گرجستان شرقي؛

o     §       1555 ميلادي: امضاي معاهده آماسيا و تقسيم قفقاز بين دولت‌هاي صفوي و عثماني؛

o     §       1578 ميلادي: حمله سلطان مراد عثماني و تصرف قلعه تفليس و شهر گوري. (در همين سال عثماني‌ها شهر سوخومي مرکز آبخازيا را هم گرفتند و عمدتا بر بخش‌هاي غربي گرجستان مسلط شدند)؛

o     §       1604: پيروزي شاه عباس اول پادشاه صفوي بر قواي عثماني در وان و قارص و لشكركشي جهت تسخير گرجستان شرقي؛

o     §        1605 ميلادي: تصرف تفليس، شماخي، باکو، دربند، شروان و گنجه توسط شاه عباس صفوي؛

o     §       1611 ميلادي: عقد قرارداد صلح بين ايران و عثماني؛

o     §       1615 ميلادي: لشكركشي شاه عباس صفوي به كاختي (گرجستان شرقي) به دليل تمرد طهمورث خان حاکم گرجي و دست اندازي طهمورث  به قره باغ. (منابع گرجي ادعا مي کنند که لشکريان شاه عباس 70000 نفر را  ظرف 20 روز به قتل رساندند.)

o     §       اسارت 130000 نفر گرجي و كوچ دادن آن‌ها به شمال ايران.

o     §       از اوايل سده 17 ميلادي با قدرت‌گيري صفويان، گرجستان شرقي به مدت 150 سال به صورت کامل و 100 سال به صورت متناوب، تحت حاكميت ايران قرار داشت.

o     §       1783 ميلادي: عقد قرارداد تحت الحمايگي هراكليوس دوم پادشاه گرجستان شرقي با امپراطور روسيه؛

o     §       1795 ميلادي: حمله آغامحمدخان قاجار به شرق گرجستان  و تفليس براي اعاده حاکميت ايران بر گرجستان که با قتل عام اهالي تفليس توام بود؛

o     §       1801 ميلادي: نقض قرارداد تحت الحمايگي گرجستان از طرف روسيه و اعلاميه محرمانه پل اول امپراتور روسيه در مورد انحلال پادشاهي گرجستان شرقي و الحاق کامل آن به عنوان يک استان معمولي به امپراتوري روسيه؛

o     §       1810 ميلادي: اشغال گرجستان غربي توسط ارتش امپراتوري روسيه و حذف پادشاهي ايمِرِتي؛

o     §       1811 ميلادي: لغو استقلال کليساي ارتدکس گرجستان توسط روسيه؛

o     §       1812 ميلادي: قيام مردم گرجستان شرقي با رهبري شاهزاده الكساندر باگراتيوني (الكساندر ميرزا) عليه سلطه روسيه و همراهي آنان با سپاهيان عباس ميرزا؛

o     §       1813 ميلادي: انعقاد قرارداد منحوس گلستان و خروج گرجستان از حاکميت ايران؛

o     §       1832 ميلادي: ناكام ماندن تلاش محرمانه اشراف گرجستان جهت قيام  عليه روسيه براي اخراج روس‌ها و دستگيري آن‌ها؛

o     §       1875 ميلادي: تشكيل جنبش آزادي‌خواه ملي‌گرا با رهبري ايليا چاوچاوادزه Ilia Chavchavadze ؛

o     §       دهه 90 سده 19 ميلادي: شكل‌گيري گروه‌هاي ماركسيستي- كمونيستي در گرجستان و گسترش تدريجي عقايد آن‌ها؛

o     §        1905 ميلادي: ارائه درخواست جامعه گرجستان براي به دست آوردن خودمختاري كامل گرجستان در قلمرو امپراتوري روسيه از دولت تزاري و رد  اين خواسته توسط روسيه؛

o     §       1907 ميلادي: ترور ايليا چاوچاوادزه رهبر جنبش آزادي‌خواه ملي‌گراي گرجستان توسط حزب بولشِويك کمونيست Bolshevik ؛

o     §       1914 ميلادي: آغاز جنگ جهاني اول و ايجاد جبهه قفقاز جنوبي عليه تركيه عثماني؛

o     §       فوريه 1917 ميلادي: انقلاب روسيه ؛

o     §       اكتبر 1917 ميلادي: كودتاي بولشويك‌ها و تشكيل شوراي قفقاز جنوبي با عضويت گرجستان، ارمنستان و آذربايجان ؛

o     §       1917 ميلادي: اعلام استقلال كليساي گرجستان ؛

o     §       8 فوريه 1918 ميلادي: تاسيس دانشگاه دولتي تفليس؛

o     §       26 مه 1918 ميلادي: اعلام استقلال گرجستان و انحلال شوراي قفقاز جنوبي ؛

o     §       1919 ميلادي: پيروزي گرجستان در جنگ با ارمنستان سر اختلافات مرزي؛

o     §       1920 ميلادي: نخستين حمله ارتش سرخ روسيه شوروي و شكست آن از طرف نيروهاي گرجستان؛

o     §       7 مه 1920 ميلادي: قرارداد صلح بين روسيه شوروي و گرجستان و به رسميت شناختن طرفين؛

o     §       1920 : شناسايي جمهوري گرجستان از سوي ايران ( و برخي کشورهاي اروپايي، آمريکا و آرژانتين و...)

o     §       21 فوريه سال 1921 ميلادي:‌ حمله ارتش سرخ روسيه شوروي از چهار طرف به گرجستان و جنگ بي‌ثمر سه ماهه براي حفظ استقلال؛

o     §       25 فوريه 1921 ميلادي: اشغال تفليس توسط ارتش سرخ روسيه شوروي و اعلام تشكيل دولت كمونيستي و الحاق اجباري گرجستان به اتحاد جماهير شوروي؛

o     §        مارس 1921 ميلادي: خروج دولت قانوني گرجستان از كشور و پناهندگي آن به فرانسه؛

o     §       1922 ميلادي: قيام مردم چند منطقه گرجستان شرقي عليه نظام كمونيستي و سركوب شديد آن توسط ارتش سرخ؛

o     §       1922 ميلادي: بازداشت و حبس آمبروسي Ambrosi اسقف اعظم گرجستان به مدت هفت سال توسط نظام كمونيستي به اتهام ملي‌گرايي و درخواست كمك از كنفرانس بين المللي ونيس؛

o     §        1924 ميلادي: قيام سراسري ملي مردم گرجستان عليه نظام كمونيستي و هجوم نيروهاي جديد ارتش سرخ از روسيه شوروي جهت سركوب آن و اعدام بيش از ده هزار نفر از مردم بي‌گناه ؛

o     §       1933- 1931 ميلادي: اجراي سياست «اصلاحات بخش كشاورزي» از طرف نظام كمونيستي و مصادره اراضي كشاورزان و اعدام و تبعيد صدها نفر ناراضي و مخالف؛

o     §       1938- 1937 ميلادي: اجراي سياست « پاكسازي جامعه از دشمنان ملت » و اعدام و تبعيد گسترده ده‌ها هزار نفر از مردم گرجستان؛

o     §       1941 ميلادي: حمله آلمان نازي به اتحاد جماهير شوروي و فراخوان 700 هزار نفر از مردم گرجستان براي جنگ در جبهه شوروي؛

o     §       1945-1941 ميلادي: كشته شدن 350 هزار نفر از گرجستان در جبهه‌هاي مختلف جنگ جهاني دوم؛

o     §       1955- 1945 ميلادي: بازسازي اقتصاد شوروي و گرجستان؛

o     §       1970-1960 ميلادي: پيشرفت اقتصادي و فرهنگي گرجستان؛

o     §       1972 ميلادي: به قدرت رسيدن ادوارد شواردنادزه Eduard Shevardnadze در مقام دبير اول حزب كمونيست گرجستان؛

o     §        1976 ميلادي: تشكيل گروه غير رسمي مدافع حقوق بشر با رهبري ناراضيان نظام شوروي _ زوياد گامساخورديا Zviad Gamsakhurdia و مراب كوستاوا Merab Kostava ؛

o     §       1977 ميلادي: انتصاب ايلياي دوم به رهبري كليساي ارتدكسي گرجستان؛

o     §       1978 ميلادي : تظاهرات اعتراض‌آميز گسترده در تفليس عليه قصد دولت مركزي شوروي جهت حذف زبان گرجي به عنوان زبان رسمي و ملي گرجستان شوروي؛

o     §       1991-1989 ميلادي: بحران اجتماعي در اتحاد جماهير شوروي و به اوج رسيدن فعاليت جنبش ملي‌گراي گرجستان؛

o     §        9 آوريل 1989 ميلادي: تظاهرات گسترده مردم در تفليس با درخواست استقلال گرجستان و سركوب آن توسط ارتش شوروي و كشته شدن 19 نفر و مجروح شدن بيش از 2000 نفر؛

o     §       28 اكتبر سال 1990 ميلادي: بـرگزاري اوليـن انتخابات چند حزبي و روي كار آمـدن نيروهاي ملي‌گرا با رهبري زوياد گامساخورديا؛

o     §        31 مارس 1991 ميلادي: برگزاري همه‌پرسي ملي با درخواست استقلال و برگزاري انتخابات رياست جمهوري و انتخاب زوياد گامساخورديا به عنوان نخستين رييس جمهور گرجستان ؛

o     §       9 آوريل 1991 ميلادي: اعلام استقلال گرجستان از اتحاد جماهير شوروي توسط دولت ملي‌گرا بر اساس نتايج همه‌پرسي ملي؛

o     §       1991 ميلادي: انحلال منطقه خودمختار اوستياي جنوبي و آغاز درگيري‌هاي مسلحانه بين دولت مركزي و جدايي‌طلبان؛

o     §       21 دسامبر 1991:‌ آغاز درگيري‌هاي داخلي بين گامساخورديا و نيروهاي مخالف؛

o     §        6 ژانويه سال 1992 ميلادي: فرار گامساخورديا و تشكيل شوراي نظامي توسط تنگيز كيتواني Tengiz Kitovani، جابا يوسلياني Jaba Ioseliani و تنگيز سيگوآ Tengiz Sigua ؛

o     §       7 مارس سال 1992 ميلادي: بازگشت ادوارد شواردنادزه از مسكو به گرجستان و تشكيل شوراي دولتي؛

o     §       14 اوت سال 1992 ميلادي: ورود نيروهاي مسلح گرجستان به آبخازيا و آغاز جنگ بين دولت مركزي و جدايي‌طلبان؛

o     §       31 جولاي 1992 برابر با 9/5/1371 ميلادي: عضويت گرجستان در سازمان ملل؛

o     §       11 اكتبر سال 1992 ميلادي: برگزاري انتخابات مجلس گرجستان و انتخاب ادوارد شواردنادزه به عنوان رييس دولت و رييس مجلس؛

o     §       اكتبر سال 1993 ميلادي: عضويت گرجستان در اتحاديه كشورهاي مشترك المنافع؛

o     §       مه سال 1993 ميلادي: قتل فرد وودراف آمريکايي در حالي که سوار بر خودرو از روستاهاي اطراف تفليس بازديد مي‌کرد؛

o     §       مه سال 1993 ميلادي: سفر رييس وقت سازمان سيا به گرجستان براي شرکت در مراسم انتقال جنازه فرد وودراف؛

o     §        17 سپتامبر 1994 ميلادي: شكست نيروهاي مسلح گرجستان و توقف جنگ در آبخازيا؛

o     §       فوريه سال 1994 ميلادي: امضاي قرارداد 25 ساله دوستي و همكاري نظامي بين گرجستان و روسيه كه بر اساس آن گرجستان با استقرار پايگاه‌هاي نظامي روسيه در خاك خود به شرط بازپس گرفتن آبخازيا و «استياي جنوبي» موافقت نمود؛

o     §       سال 1994 ميلادي: عضويت در برنامه طرح مشاركت براي صلح ناتو؛

o     §       24 اوت 1995 ميلادي: تصويب قانون اساسي جديد گرجستان؛

o     §       29 اوت سال 1995 ميلادي: سوء قصد به جان ادوارد شواردنادزه از سوي ايگور گيورگادزه Igor Giorgadze  وزير امنيت وقت ؛

o     §       5 نوامبر سال 1995 ميلادي: برگزاري همزمان انتخابات مجلس و رياست جمهوري و انتخاب ادوارد شواردنادزه به عنوان رييس جمهور گرجستان ؛

o     §       9 فوريه سال 1998 ميلادي:‌ سوء قصد به جان ادوارد شواردنادزه توسط مخالفين؛

o     §       سال 1999 :‌ عضويت گرجستان در شوراي اروپا؛

o     §       31 مه سال 1999 ميلادي:‌ عضويت در مجمع پارلماني ناتو که عالي‌ترين نوع رابطه يک کشور غيرعضو ناتو با اين سازمان است؛

o     §       5 دسامبر سال 2000 ميلادي:‌ برقراري رژيم رواديد ميان گرجستان و روسيه؛

o     §       9 آوريل سال 2000 : انتخاب مجدد ادوارد شواردنادزه به عنوان رييس جمهور؛

o     §       1 جولاي 2001 ميلادي: خروج نظاميان روسيه از پايگاه وازياني Vaziani (در30 كيلومتري تفليس)؛

o     §       1 آوريل 2002 ميلادي: شروع برنامه «تجهيز و آموزش» نيروهاي ويژه ارتش گرجستان توسط مربيان آمريكايي؛

o     §        ژوئن 2002 ميلادي: تخليه تاييد نشده پايگاه گودائوتا Gudauta در ابخازيا از طرف نظاميان روسيه؛

o     §       2 ژوئن 2002 ميلادي: انتخابات شوراهاي خودگرداني محلي؛

o     §        30 اوت2002 ميلادي: بمباران شديد دره پانْكيسي Pankisi توسط هواپيماهاي جنگي روسيه؛

o     §       15 دسامبر 2002 ميلادي: فارغ التحصيلي اولين گردان كماندويي نيروهاي ويژه گرجستان تحت تعليم مربيان آمريكايي؛

o     §       دسامبر 2002 ميلادي: امضاي توافقنامه همکاري نظامي گرجستان و آمريكا؛

o     §        31 مارس 2003 ميلادي: تصويب توافقنامه همکاري نظامي گرجستان و آمريكا در مجلس؛

o     §       31 مارس 2003 ميلادي: امضاي سند بين وزير دفاع گرجستان و فرمانده نيروي زميني روسيه در شهر سوچي مبني بر ضرورت برچيده شدن پايگاههاي روسيه؛

o     §        13 مه 2003 ميلادي: آغاز تخليه پايگاه‌هاي روسيه و انتقال تجهيزات آن‌ها به روسيه و ارمنستان؛

o     §       2 نوامبر 2003 ميلادي: برگزاري ششمين انتخابات مجلس گرجستان و انجام همه‌پرسي براي کاهش كرسي‌هاي نمايندگان از 235 به 150 كرسي؛

o     §       3 نوامبر 2003 ميلادي: اعلام نظرسنجي نتيجه انتخابات مجلس و سپس نتيجه رسمي و مشاهده تفاوت فاحش مابين آن‌ها؛

o     §       5 نوامبر 2003 ميلادي: ادعاي تقلب در انتخابات مجلس توسط مخالفين دولت شواردنادزه و وقوع بحران جدي سياسي در كشور؛

o     §       10 نوامبر 2003: تظاهرات مردمي با شعار « استعفاي شواردنادزه»در مقابل مجلس؛

o     §        22 نوامبر 2003 ميلادي: آغاز به کار مجلس جديد و بلافاصله اشغال مجلس توسط مخالفين؛

o     §       23 نوامبر 2003 ميلادي: استعفاي شواردنادزه؛

o     §       24 نوامبر  2003: اعلام پيروزي انقلاب رز به رهبري ميخائيل ساكاشويلي رهبر حزب جنبش ملي و  بلوك دمكرات‌ها به رهبري خانم نينو بورجانادزه و کسب قدرت توسط مخالفين و انتخاب بورجانادزه رييس مجلس سابق به كفالت رياست جمهوري؛

o     §       4 ژانويه 2004 ميلادي: برگزاري انتخابات زودهنگام رياست جمهوري و پيروزي قاطع ميخائيل ساكاشويلي با 7/96 درصد آرا؛

o     §        25 ژانويه 2004 ميلادي: برگزاري مراسم تحليف ميخائيل ساكاشويلي(در اين مراسم از ايران آقاي مظاهري وزير دارايي و رييس طرف ايراني کميسيون مشترک شرکت کرده بود)؛

o     §       انتخاب مجدد خانم نينو بورجانادزه به سمت رياست مجلس؛

o     §       28 مارس 2004: برگزاري انتخابات مجدد مجلس و پيروزي قاطع حزب حاكم ائتلاف جنبش ملي ـ دمكرات‌ها و انتخاب مجدد خانم نينو بورجانادزه به رياست مجلس؛

o     §       2004 ميلادي: پيروزي بر نيروهاي جدايي‌طلب در جمهوري خودمختار آجارا و فرار اصلان آباشيدزه رهبر اين جمهوري به مسكو و اعاده تماميت ارضي گرجستان؛

o     §       3 فوريه 2005 ميلادي: مرگ مشکوک زوراب ژوانيا Zurab Zhvania نخست وزير گرجستان که ادعا شد در اثر استنشاق گاز  بخاري ساخت ايران کشته شده است؛

o     §       17 فوريه 2005 ميلادي: انتصاب زوراب نوغايدلي وزير دارايي به سمت نخست وزيري؛

o     §       18 فوريه 2005 ميلادي: امضاي سند برچيده شدن پايگاه‌هاي نظامي روسيه در گرجستان مابين دو طرف؛

o     §       نوامبر فوريه 2005 ميلادي: تدوين دکترين امنيت ملي گرجستان مبني بر شراکت استراتژيک با سه کشور آمريکا، ترکيه و اوکراين. کشورهاي: روسيه، جمهوري آذربايجان و ارمنستان در درجه دوم به عنوان شرکاي غير استراتژيک و بر اساس منافع متقابل معرفي شده‌اند؛

o     §       22 ژانويه 2006 ميلادي: انفجار خط لوله انتقال گاز روسيه به گرجستان؛

o     §       ژانويه 2006 ميلادي: درخواست گرجستان از ايران براي ارسال گاز مورد نياز و اجابت آن و ارسال گاز ايران به مدت يک هفته در اوج فصل سرما؛

o     §       23 سپتامبر 2006 ميلادي: سخنراني شديداللحن ساکاشويلي رييس جمهور گرجستان عليه زمامداران روسيه در نيويورک؛

o     §       29 سپتامبر 2006 ميلادي: قطع ارتباطات هوايي و زميني دو کشور و مانور نظامي روسيه در درياي سياه؛

o     §       27 اوت 2006 ميلادي: دستگيري 4 افسر روسيه به جرم جاسوسي و محاصره مقر نيروهاي روسيه در تفليس براي بازداشت يک افسر ديگر روس؛

o     §       1 سپتامبر 2006 ميلادي: آزادي افسران روس دستگير شده با وساطت OSCE ؛

o     §       7 نوامبر 2007 ميلادي: درگيري‌هاي خياباني و اعتراضات عليه ساکاشويلي در پي برکناري وزير دفاع و استعفاي وي و اعلام انتخابات زودرس؛

o     §       20 ژانويه 2008 ميلادي: برگزاري انتخابات زودهنگام رياست جمهوري و پيروزي مجدد ساکاشويلي با 52 درصد آرا؛

o     §       آوريل 2008 ميلادي: برگزاري انتخابات مجلس و پيروزي قاطع حزب حاكم به رهبري ساکاشويلي.(احزاب مخالف به عنوان اعتراض از شرکت در مجلس خودداري کردند)؛

o     §       7 اوت 2008 ميلادي: آغاز جنگ يک هفته‌اي با روسيه و شناسايي يكجانبه استقلال مناطق جدايي‌طلب اوستياي جنوبي و آبخازيا توسط روسيه؛

o     §       بهار 2009 ‌ ميلادي: انجام تظاهرات سه ماهه خياباني مخالفين؛

o     §       30 مي 2010 ميلادي: برگزاري انتخابات شهرداري‌ها و پيروزي حزب حاکم؛

o     §       تابستان 2010 ميلادي: آغاز مذاکرات عضويت وابسته گرجستان با اتحاديه اروپايي؛

o     §       1 اکتبر 2010: افتتاح رسمي دفتر ناتو در تفليس؛

o     §       15 اکتبر 2010 ميلادي: تصويب اصلاحات قانون اساسي در پارلمان که بر اساس آن از اختيارات رييس جمهور کاسته و به اختيارات نخست وزير افزوده شده است. اين امر در سال 2013 اجرايي خواهد شد؛

o     §       2 نوامبر 2010 برابر با 11 آبان 1389 : آغاز پرواز مستقيم بين تهران و تفليس توسط شرکت هواپيمايي جورجيان ايرويز ( ايرزنا)؛

o     §       12 آبان 1389 برابر با 3 نوامبر 2010 : امضاي سند لغو رواديد دارندگان گدرنامه هاي عادي بين ايران و گرجستان توسط وزاري خارجه دو کشور(جناب آقايان متکي و واشادزه) در تفليس؛

o     §       13 آبان 1389 برابر با 4 نوامبر 2010 : افتتاح سرکنسولگري جمهوري اسلامي ايران در باتومي توسط جناب آقاي متکي وزير وقت امور خارجه؛

o     §       13 آبان 1389 برابر با 4 نوامبر 2010 : برگزاري همايش اقتصادي ايران و گرجستان با سخنراني افتتاحيه جناب آقاي متکي و واشادزه وزراي امور خارجه در تفليس ماريوت؛

o     §       آذر ماه 1389 : صدور عفو و آزادي کليه زندانيان ايراني توسط رييس جمهور ؛

o     §       اول ژانويه 2011 : اجرايي شدن لغو رواديد از سوي ايران؛

o     §       26 ژانويه 2011 : اجرايي شدن لغو رواديد از سوي گرجستان؛

o     §       20 فوريه 2011 برابر با 1 اسفند 1389 : برگزاري همايش بين المللي«گرجستان: تجارب پيشين ؛ چشم انداز فرارو» در دانشگاه تهران با حضور 22 انديشمند گرجي؛

o     §       2 نوامبر 2011 برابر با 11 آبان 1389 : اولين پرواز مستقيم بين تهران و تفليس توسط شرکت هواپيمايي ايراني «آتا»؛

o     §       28 مارس 2011 : صدور راي دادگاه گرجستان براي محکوميت دو تاجر رژيم اشغالگر قدس به زندان طويل المدت و جريمه نقدي به اتهام پيشنهاد رشوه 7 ميليون دلاري به معاون وزير اقتصاد گرجستان؛

o     §       آوريل 2011 : صدور راي دادگاه بين المللي لاهه در مورد شکايت گرجستان از روسيه به اتهام نقض حقوق بشر و پاکسازي نژادي در مناطق اشغالي و صدور راي عدم صلاحيت دادگاه( اين راي به نفع روسيه و عليه گرجستان بود.)

o     §       26 ماه مي 2011 سرکوب تظاهرات مخالفين در مقابل پارلمان که منجر به کشته شدن 4 نفر و زخمي شدن حدود 40 نفر گرديد.

o     §       9 نوامبر 2011: سفر هيات سازمان آتلانتيک شمالي(ناتو) به گرجستان تحت سرپرستي دبيرکل ناتو اندرس فوگ راسموسن؛

o     §       14 دسامبر 2011: آغاز 18- مين دور مذاکرات ژنو در خصوص عدم تهاجم؛

o     §        11 دسامبر 2011: تاسيس جنبش «آرمان گرجي» توسط سرمايه دار بدزينا ايوانيشويلي؛

o     §       20 دسامبر 2011: پيشنهاد رئيس جمهور گرجستان مبني بر افزايش تعداد نظاميان گرجستان در افغانستان از 936 نفر به 1685 نفر و تصويب آن در پارلمان؛

o     §       21 دسامبر 2011: دستور عفو و آزادي دو بازرگان اسرائيلي به دستور رئيس جمهور؛

o     §        21 مارس 2011: آغاز به کار رسمي حزب«آرمان گرجي» به رهبري بيدزينا ايوانيشويلي؛

o     §       28 فوريه 2012 برابر با 9 اسفند 1390: سفر کاخا بايندوراشويلي رئيس اتاق بازگاني گرجستان و هيات همراه به ايران؛

o     §       28 فوريه 2012: فرمان رئيس جمهور گرجستان براي لغو يک جانبه رواديد با روسيه؛

o     §       29 مارس 2012: آغاز 19- مين دور مذاکرات ژنو؛

o     §       25 فروردين 1391: سفر جناب آقاي بيگي استاندار آذربايجان شرقي و هيات 35 نفره؛

o     §        30 فروردين 1391: برگزاري چهارمين نشست حمل و نقل بين المللي جاده اي ايران و گرجستان در تهران؛

o     §       31 فروردين 1391: سفر کاري هيات پليس مرزي ايران به گرجستان براي شرکت در نشست «گروه کاري مبارزه با قاچاق مواد مخدر» در تفليس؛  

o     §        5 ارديبهشت 1391: سفر جناب آقاي خليليان وزير جهاد کشاورزي و هيات همراه به گرجستان؛

o     §       6 ارديبهشت 1391: نشست مشترک بخش هاي خصوصي کشاورزي، دامداري و دامپروري با حضور وزراي دو کشور؛

o     §       21 مي 2012: حضور رئيس جمهور گرجستان در اجلاس سران ناتو در شيکاگو؛

o     §       26 مي 2012 برابر با 6 خرداد 1391: انتقال پارلمان از تفليس به شهر کوتائيسي و برگزاري اولين جلسه پارلماني در اين شهر.

o     §       6 خرداد 1391: سفر جناب آقاي نهاونديان، رئيس اتاق بازرگاني و صنايع ايران به همراه هيات30 نفره، متشکل از بخش هاي خصوصي ايران به گرجستان؛

o     §       27 مي 2012: تظاهرات جنبش آرمان گرجي به رهبري بيدزيا ايوانيشويلي در ميدان آزادي شهر تفليس با حضور يکصد هزار نفر و سخنراني ايوانيشولي در انتقاد از دولت؛

o     §       30 مي 2012: سفر دني آيالون معاون وزير خارجه رژيم صهيونيستي به گرجستان؛

·      §       5 ژوئن 2012: سفر هيلاري کيلينتون، وزير امور خارجه آمريکا به گرجستان و ملاقات با رئيس جمهور، نخست وزير، وزير امور خارجه و رهبران برخي از احزاب مخالف دولت؛