ادیان و آیین های وارداتي(غیر بومی) در چین
ادیان و آیینهای وارداتي(غیر بومی) در چین
اگرچه آیین بودایی نیز جزو ادیان غیر بومی و وارداتی چین به شمار میرود، ولی باتوجه به قدمت تاریخی و تأثیر گذاری و تأثیر پذیری فوق العادهی آن از فرهنگ چینی، و همسان شدن آن با آیینها و فرهنگ سنتی این کشور، تا حدودی میتوان آن را آیینی بومی نامید. لذا آیین بودا نیز در شمار ادیان بومی چین آورده شده است.
گذشته از بودیزم، ادیان و آیینهای دیگری همچون نسطوری، زرتشتی، مانوی و اسلام نیز از غرب وارد چین شدند که برخی از آنها برای چندین قرن و یا برای مدتی کوتاهی در این سرزمین شهرت و مقبولیت یافته که از آن میان میتوان به مذاهبی نظیر زرتشتی ومانویت اشاره کرد و پیروانی پیدا کردند، ولی پس از مدتی، بنا به دلایلی بساط آنها برچیده شد و جز نام و برخی آثار فرهنگی و تاریخی، نشانی از آنها باقی نماند. برخی دیگر نیز مانند اسلام تا به امروز همچنان به رشد و تعالی و توسعهی خود ادامه دادند و یا با تغییراتی و یا در دورههای بعدی به شکل دیگری در کنار ادیان بومی و خارجی، به حیات خود ادامه دادند که از گونهی اخیر میتوان به آیین نسطوری اشاره کرد. آنچه در مورد این ادیان خارجی حایز اهمیت است این است که منشأ و خاستگاه تمامی آنها ایران و یا سرزمینهای تحت حوزهی فرهنگی ایران آن بوده است. بنابر این، میتوان ادعا کرد که یکی از ماندگارترین و پایدارترین نوع تعامل روابط فرهنگی میان ایران و چین، تعامل دینی و مذهبی بوده که از قرنها پیش از اسلام آغاز و با ورود اسلام به اوج خود رسیده است.
ورود آیین زرتشت به چین
مهاجرت زرتشتیان به چین پس از پیروزی مسلمانان عرب بر سرزمین پارس در دوران ساسانی(42-637 میلادی) صورت گرفت. یزدگرد سوم، آخرین امپراتور ساسانی پس از شکست در مقابل سپاه اسلام، به سمت شرق ایران گریخت و ضمن تقاضای کمک از دربار امپراتوری تانگ(618-907 میلادی) و عدم دریافت پاسخ مثبت از چین، به قبایل ترک پناهنده شد که با خیانت آنها و بنا به قول معروف، به دست آسیابانی به قتل رسید. ولی دربار امپراتور تانگ پیروز فرزند وی را تحت حمایت خود گرفت و او به همراه دیگر پناهندگان وارد سرزمین چین شدند و افزون بر اعطای پست نظامی به پیروز در ارتش امپراتوری، به آنان اجازه داده شد تا با ساختن آتشکدهها، به دین خود باقی بمانند. پیروز پس از چندین بار تلاش برای باز ستاندن سرزمین از دست رفته، در شهر چانگاَن(پایتخت آنروز چین) درگذشت و فرزند وی به نام نرسی لقب پادشاهی بی تاج و تخت ایران را به ارث برد. او نیز بارها تلاش کرد تا با مساعدت بخشی از سربازان چینی، سرزمین پارس را پس بگیرد که در این راه توفیقی نصیبش نشد. این پناهندگان دور از وطن، برای مدت بیش از 200 سال در چین با صلح و آرامش زندگی کرده و افزونبر داشتن موقعیت و جایگاه رفیع دولتی در دربار (جان سین لیان،1386) و بر برگزاری مراسم و آیینهای دینی خود، به تبلیغ آن نیز پرداختند و تعدادی از چینیها، حتی مقامات دولتی، نیز به این دین بهپیوندند. این آزادی برگزاری مراسم و تبلیغات دینی زرتشتیان، تا سال 845 میلادی که تمامی ادیان خارجی غیر بومی به استثنای بودیزم، از سوی امپراتوری مورد اذیت و آزار و محدود سازی پیروان ادیان و حتی تخریب معابد و مصادرهی اموال و موقوفات آنها و ممنوعیت فعالیت دینی قرار گرفتند، ادامه داشت. البته پس از رفع این ممنوعیت در دورانهای بعد نیز آیین زرتشتی بهصورت پراکنده در مناطق مختلف چین به حیات خود ادامه داد، ولی دیگر آن رونق پیشین و حمایت دربار را در پی نداشت.
هنوز در بسیاری از شهرها و مناطقی همچون چانگاَن(شیاَن امروز)، لویانگ(پایتخت باستانی چین)، کایفنگ، لیانجو در استان گانسو و... آثاری از آتشکدههای سابق زرتشتیان وجود دارد. باتوجه به روشن بودن آتش در معابد زرتشتیان، چینیها به آیین زرتشت، دین آتش پرستان هم میگفتند.
آیین مانوی یا دین روشنایی و نور در سرزمین چین
آیین مانوی که در ایران، زادگاه مانی و سرزمین پیدایش آیین مانوی، مورد سرکوب قرار گرفت، و مانی بنیانگذار آن در سال 274 پس از میلاد به قتل رسید، برای ادامهی حیات، به سرزمینهای پیرامون ایران روی آورد. یکی از این مناطق سرزمینهای آسیای میانه و سپس منطقهی اویغور نشین غرب چین بود. گرچه براساس اسناد و مدارک چینی این آیین در سال 694 پس از میلاد به چین وارد شد و پیروان مانی در سال 768 میلادی رسما در شهر چانگ اَن پایتخت چین اقدام به ساخت محل نیایش مانوی کردند، (Bai Shouyi, 2005) ولی این آشنایی میتواند بسیار زودتر از این تاریخ اتفاق افتاده باشد. از ویژگیهای آیین مانی اقتباس و به عاریت گرفتن نکاتی از دیگر ادیان بود، لذا وقتی وارد چین شد نیز خود را با اندیشههای دینی موجود در این کشور از جمله آیین بودایی تطبیق داد. با این که هیچکدام از ادیان پارسی که وارد چین شدند، اقدام به تبلیغ رسمی آیین خود نکردند، ولی آیین مانی در این زمینه استثنا بود، زیرا نمایندگان و مبلغان رسمی آن تبلیغات دینی مؤثری در این کشور به راه انداختند. با آغاز موج حرکتهای ضد خارجی و ضد ادیان وارداتی در چین در سال 843 میلادی، غارت مایملک مانویها و به آتش کشیده شدن کتابها و معابد آنان نیز آغاز و تنها در شهر چانگ اَن 70 نفر از مبلغان مانوی کشته شدند. اگرچه آیین مانوی پس از این واقعه به شکل زیر زمینی باقی ماند و از شورشهای دهقانی در دورههای مختلف از جمله در قرن چهاردهم با شورشیان علیه حاکمان مغولی و بنیانگذاران سلسلهی مینگ حمایت کرد، ولی پس از سرکوب بزرگ سال 843، دیگر نتوانست به شکوه گذشتهی خود باز گردد. (همان) امروزه تنها زیارتگاه باقی مانده از آیین مانوی در جهان، در خارج از شهر چوانجو [1]در شرق چین و در استان فوجیان[2] قرار دارد که پس از باز دید هیئتی از سوی یونسکو، صحت انتساب آن به آیین مانوی مورد تأیید قرار گرفته است. (سابقی علی محمد، 1384) در دهههای اخیر، تحقیقات زیادی پیرامون نحوهی ورود و گسترش آیین مانوی در چین، اعتقادات و آداب و رسوم و مراسم آیینی آنان، بومی شدن آیین مانوی، تأثیر متقابل آیینهای مانوی و بودایی چینی، تاریخ و فرهنگ مانوی در چین، بررسی آثار و کشفیات به دست آمده از استان فوجیان، اسناد و نسخ خطی به دست آمده از منطقهی تورفان، رابطهی مانویها با قوم «خوی خو»(یکی از اقوام قدیمی ساکن در شمال چین)، و... صورت گرفته و بهصورت کتاب و مقاله منتشر شده است. (وانگ فِنگ)
نسطوریان پیشقراولان مسیحیت در چین
در طول تاریخ، مسیحیت به عنوان یک دین خارجی، در چند مرحله به سرزمین چین وارد شده است. مبلغان ایرانی شاخهی نسطوری از مسیحیت بهعنوان پیشقراولان، یا مبلغان اولیهی دین مسیحیت برای نخستین بار در سال 635 میلادی وراد چین شده و به تبلیغ آن پرداختند. (The Golden Silk Road) به همین دلیل بود که اغلب کلیساهای نسطوریان در چین، به کلیسای ایرانیان معروف و کشیشهای آنها نیز ایرانی بوده و از سوی سراسقف کلیسای مرکزی نسطوریان در ایران عزل و نصب میشدند. کشیشهای نسطوری تحت تأثیر فرهنگ ایرانی، نوشتههای خود را به زبان پهلوی نوشته و به یادگار گذاشتهاند، از جمله اسامی روزهایی که به کار میبردند اسامی پهلوی بود. (کوانچی هاندا، 1996) در دوران امپراتوری خانم وو[3] که خود پیرو آیین بودایی بود، دین نسطوری سرکوب شد. اما پس ازمدتی امپراتور شوان[4] آن را دوباره احیا کرد. مدتها بعد که امپراتور وو جوانگ[5] در سال 845 میلادی، بودیسم و تمام ادیان خارجی را در چین ممنوع اعلام کرد، دین نسطوری نیز تحت تاثیر قرار گرفت و به مرور تضعیف شد و پیروان نسطوری تنها در خطوط ساحلی جنوب شرق چین باقی ماندند. در دورهی یوان، مذهب نسطوری مجددا احیا شد و در سال 1275در پکن برای آنها کلیسایی ساخته شد. در سال 1330میلادی، جمعیت نسطوریان چین سی هزار نفر بر آورد شده است. (الماسیه ،1387)
در چین هنوز آثار و شواهدی از این شاخه از مسیحیت وجود دارد. کتاب«عیسی منجی و مصلح عالم» از آنها برجای مانده است که تاریخ آن احتمالا به سال 637 میلادی بر میگردد. یکی از بقایای تاریخی این فرقه یک لوح سنگی است که در اوایل قرن هفدهم کشف شد. بر این لوح سنگی، داستان ورود راهبی به نام آلوپن به چین در زمان سلسلهی تانگ که از سرزمین پارس بوده حک شده است. این لوح که مربوط به سال 781 میلادی است، اینک در موزهی تاریخی شهر شیآن[6] نگهداری میشود. در این اواخر، متون باستانی نسطوری دیگری نیز در غارهای بودایی موسوم به دون خوانگ[7] کشف شده است. مذهب نسطوری برای مدت کوتاهی در چین رونق داشت. آزار و اذیتهای سالهای 845-843 بعد از میلاد که عمدتا علیه بوداییان اعمال شد، تمامی ادیان بیگانه در چین از جمله دین نسطوری را نیز تحت تأثیر قرار داد و افول آن در اثر همین اذیت و آزارها بود.
(Bai Shouyi, 2005) افول کامل دین نسطوری در قرن چهاردهم و به دنبال اسلام آوردن مغولها و ترکها صورت گرفت. (جولیا چینگ، 1383)
نسطوریان، برخلاف مسلمانان، در چین عنصر تبلیغ را به کار بستند و در نتیجه در رقابتی آشکار با با ادیان و آیینهای تثبیت شدهی چینی گرفتار شدند. فعالیت تبلیغی آنان برای تغییر مذهب مردمان بومی، مخالفت برخی از رهبران بودایی و تائویی را برانگیخت، لذا تلاشهای آنان با شکست روبرو شد. در نتیجه، به جای اینکه نسطوریان چینیها را به کیش خود درآورند، خود در میان چینیها و مسلمانان این کشور جذب شدند. (ایزرائیلی رافائل،1368)
طبق آمار، از سال 1982 تا2002 بیش از یکصد مقالهی علمی و پژوهشی در مورد دین نسطوری در چین نوشته شده است که این آثار در تعامل و تبادل یافتههای علمی پژوهشگران چین با دانشمندان ایرانی، اروپایی، آمریکایی و... پدید آمده اند. این تحقیقات شامل بررسی آثار کشف شده از این دین در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20، آثار کشف شده از غارهای دون هوانگ، و مغولستان داخلی، بوده است. کتاب « دین نسطوری در چین» نوشتهی آقای جوچیان[8]، یکی از این آثار است. موضوع اغلب این آثار عباتند از: کتیبههای نسطوری، چگونگی گسترش دین نسطوری در شمال، مناطق ساحلی جنوب، نحوهی توسعهی آن در دوران سلسلهی یوان و.. . (وانگ فِنگ، 1390)
[1] - Quanzhou.
[2] - Fujian.
[3] - Wu.
[4] - Xuan.
[5] - Wu Zhuang.
[6] - Xi'An.
[7] - Dunhuang.
[8] - Zhu Qian.