مسیحیت و خلأ معنویت در چین امروز
در طول تاریخ، سرزمین چین چندین بار توسط قحطی و گرسنگی و فقر بلعیده شده است، ولی به نظر میرسد امروزه این گرسنگی معنوی جامعه است که زیر زرقوبرق شهرهای بزرگ احساس میشود که فرهنگ چند هزار سالهی سنتی چین را در کام خود فرو میبرد. این احساس از سوی صدها میلیون کارگر چینی که از فقر به بهبود وضعیت معیشتی رسیده و مهاجرت سالانه دهها میلیون نفر از روستا به شهر احساس میشود. علیرغم موضع دولت و آزار و اذیت مسیحیان پیرو کلیسای آزاد و زیرزمینی، در چند دههی گذشته، بیش از دهها میلیون نفر به اعتقاداتی گرایش پیدا کردهاند که زندگی امروزی را گذری به زندگی آخرت میدانند. با توجه به تلاش سنتی چینیها برای دستیابی به یک زندگی قابل تحمل در جهان حاضر، این روند شاید کمی غیر عادی بهنظر بیاید، ولی این سیل مهاجرت از روستا به شهر است که زمینه را برای پذیرش مسیحیت فراهم میکند. (Christianity Finds a Fulcrum in Asia,2007)
مردم در خلأ معنوی نمیتوانند زندگی کنند، همانگونه که در اروپا این چنین نبود. در جامعهی سنتی چین مردم خود را جزیی از طبیعت میدانند، ثابت و تغییر ناپذیر، و آنچه در اطرافشان هست را میپرستند، نیاکانشان، ارواح، خودشان و یا خدایان دست ساز خودشان. وقتی پدیدهی جنگ، مهاجرت و یا تحول اقتصادی گسترده آنها را از ریشههایشان جدا میکند، آنچه در زندگی سنتی با ثبات بهنظر میرسید دیگر ناپایدار میشود. در چین سنتی، کمونیست جامعهی سنتی را از میان برد و اندیشهی بزرگ اجتماعی کنفوسیوس مبنی بر وفاداری و مسئولیت پذیری در برابر خانواده و جامعه و حاکمیت را نابود کرد. اینک مهاجرت بزرگی که از روستا به سمت دیگ جوشان شهری صورت میگیرد، گروههای مختلف نژادی و زبانی که هزاران سال جدای از یکدیگر زندگی میکردند، خود را در میان جامعهای حس میکنند که با آنها تفاوت زیادی دارند، این تفاوت زمینه را برای خروج از فرهنگ سنتی و زندگی ثابت پیشین فراهم و از خود میپرسند:«هدف از زندگی من چیست؟». و همین سئوال زمینهی فرهنگ پذیری را در آنان مهیا میکند[۱].
مسیحیت هم درصدد تغییر در جامعهی سنتی چین است، افراد را به خروج از قبیله و سنتش دعوت میکند تا به کلیسا بهپیوندد که فراتر از نژاد و ملیت است. به قول یک کشیش چینی، درحال حاضر فرهنگ سازی از مسیحیت در جامعهی سنتی چین بهتر از گرواندن آنان به کاتولیک یا پروتستان و یا انجیلیان است. جوانان، زنان و خانواده کلید تغییرات فرهنگی هستند.(Carol Lee Hamrin ,2009)
به اعتقاد برخی از مبلغان بومی و یا مبلغان خارجی که با فرهنگ سنتی چین آشنا هستند، کنار آمدن با برخی از مراسم آیینی موجود در فرهنگ سنتی چین مثل مراسم تشریفات کنفوسیوسی و پرستش نیاکان را از آنجا که اغلب جنبهی اجتماعی و سیاسی دارند تا اعتقادی، بدون اشکال میدانند. لذا معتقدند افرادی که به مسیحیت گرویدهاند میتوانند این آیینها را هم بهجای آورند تا بعدها کاملا جذب مسیحیت شوند. البته هستند افرادی هم که مخالف این تساهل و تسامح دینی بوده و معتقدند هرنوع ستایش و احترام به نیاکان و ارواح و بزرگان چیزی کمتر از بتپرستی نیست. گروه اول مانند ماتیو ریچی و افرادی مانند او، به خاطر آشنایی با فرهنگ و اعتقادات سنتی چینیها، آیینهای عامه پسند را مخالف اعتقادات مسیحیت تلقی نمیکنند، درحالیکه گروه دوم به دلیل عدم آشنایی با باورهای سست سنتی مردم سرسختانه با آن مخالفت کرده و حاضر به پذیرفتن و کنار آمدن با آن نیستند. این تفاوت در دیدگاهها اختلافاتی را در میان حامیان مسیحی سازی جامعهی چین پیش آورده است.
در طول تاریخ، کاتولیک در چین یک پدیدهی روستایی بوده است. در حال حاضر نیز بیش از 70 تا 75 درصد کاتولیکها در روستاها، و در استان های خِهبِی و شانسی زندگی میکنند. اغلب وظایف کنونی جامعهی کاتولیک چین، به جای تلاش برای یافتن نوکیشان جدید، حفظ شرایط و وضعیت و آمار کنونی این جمعیت است. کاتولیکها در محیط شهری که زمینه برای گرویدن به مسیحیت بیشتر است، حضور کمتری دارند و اغلب مراسم کلیسا را به زبان لاتین انجام میدهند و دولت هم از این وضعیت حمایت میکند، چون مردم زیاد متوجه مفاهیم آن نمیشوند و این وضعیت به نفع فرهنگ سنتی چین است. کاتولیکها هم به چنین شرایطی عادت کرده و از اینکه دولت مزاحمشان نیست خوشنودند. علیرغم قطع رابطه بین واتیکان و پکن، و مخالفت دولت چین با هرگونه مداخلهی واتیکان در امور مذهبی مسیحیان چینی که از آن به امور داخلی چین تعبیر میکند، 90 درصد کشیشهایی که در گذشته بدون مجوز پاپ به این مقام دست یافتهاند، اینک مورد تأیید پاپ واقع شدهاند. و این خود نوعی پذیرفته شدن سیاستهای پکن از سوی واتیکان و نشان دادن چراغ سبز برای برقراری روابط رسمی بین پکن و واتیکان تلقی میشود. این درحالی استکه در سال 2000 وقتی پاپ جان پل دوم در یک اقدام بیسابقه 20 نفر از مبلغان مسیحی اروپایی را که در قرون 19 و 20 برای تبلیغ و گسترش مسیحیت تلاش فوق العاده نموده و در اواخر قرن هیجدهم و اوایل قرن نوزدهم در درگیری چین با نظامیان اروپایی کشته شدهاند را تقدیس کرد، دولت و مردم چین یکپارچه علیه این اقدام بهپاخاستند و این عمل پاپ را تقدیس از اعمال جنایتکاران اعلام و روابط تخریب شدهی چین با واتیکان رو به تیرگی بیشتر گذاشت. روزنامهی مردم در شمارهی 29 سپتامبر همان سال خود طی مقالهای جنایات بی حد و حصر مبلغان و مسیونرهای مسیحی در آن ایام در چین را اینگونه بر شمرد: «مبلغان و مسیونرهای مسیحی که امروزه مورد تقدیس پاپ و واتیکان قرار گرفتهاند، جانیانی هستند که علیه تمامیت ارضی و مردم کشور چین مرتکب جنایات فراوانی شدهاند. آنها در تجارت و توزیع مواد مخدر در میان مردم چین دست داشتند؛ در کسب اطلاعات و اخبار و جاسوسی به نفع دشمن در جنگ علیه مردم چین شریک بودند؛ در تنظیم قرار دادهای ننگین تحمیلی که حاکمیت ملی و سرزمینی چین را نقض میکرد مشارکت داشتند؛ آنها تلاش کردند زمینه را برای چپاول منابع ملی چین توسط نیروهای امپریالیستی فراهم کنند؛ زمینه را برای هجوم نظامی هشت کشور اروپایی به چین فراهم کردند.»
لازم به یاد آوری استکه پس از دو جنگ تریاک، دو معاهدهی ننگین در سالهای 1842(معاهدهی نانجینگ) و 1858(معاهدهی تیانجین) توسط قدرتهای خارجی به چین تحمیل شد که بر اساس آنها«حق انجیلی کردن» یعنی مسیحی کردن مردم توسط مسیونرهای انجیلی رسمیت یافت [۱][۲].