فرهنگ عمومی روسیه
گفتاریکم: آداب و رسوم
فرهنگ و سنن مردم روسیه آمیزه ای از زندگی اروپای غربی و اسلاوهای شرقی است.اگر چه ملت روس از نژاد اسلاو و اروپايي هستند، اما برخورد نزديك و تماس ممتد با نژادهاي شرقي در طول قرون متمادي موجب شده است كه فرهنگ ملت روس از ويژگيهاي شرقي فراواني برخوردار باشد. حضور اقوام و مليت هاي آسيايي و آميزش آنان با روسها در اين جهت تأثير به سزايي داشته است. حضور نزديك به بيست ميليون جمعيت مسلمان (15 درصد جمعيت كشور) پيوستگي روسيه را به شرق و جهان اسلام تشديد مينمايد.
الف. غذاها:
روسها به طور معمول سه نوع غذا در روز می خورند. غذای صبح که «زافتراک»[1] نامیده می شود، این غذا معمولا شامل کلوچه از گندم سیاه ،فرنی سرو شده با سرشیر ترش و پنیر است،اگر چه برخی از روسها تنها نان و چای را به عنوان صبحانه مصرف می کنند. ناهار[2] «آبید» بعداز ظهر سرو می شود و غذای اصلی در طول روز به حساب می آید. این غذا اغلب با سوپی همچون «بورش»[3] آغاز می شود که از چغندر تشکیل شده و با سر شیر ترش سرو می شود. ناهار همچنین ممکن است با پیش غذایی همچون سالاد ماهی، گوشت سرد، تخم مرغ سفت پز و خاویار- آغاز شود. بخش اصلی غذا به طور معمول متشکل است از بیف، گوشت خوک یا جوجه.
غذای عامه مردم شامل «پلمني» (گلولههاي خمير پر از گوشت چرخ كرده يا سبزيجات است كه در آب جوش آماده مي شود و روي آن نيز خامه ريخته ميشود) و«بيف ستروگانوف» (گوشت سرخ شده و ماكارونی) است. «اوژین»[4] غذای عصرانه است که معمولا تنها چای و «زاکوسکی»[5](مزه مانند ماهي شور، تخم مرغ پخته، خاويار) را شامل می شود، اگرچه رستورانها غذاهای متنوع تری را سرو می کنند. علاوه بر چای، قهوه و لیموناد آشامیدنی های عمومی هستند، ودکا و آبجو نوشیدنی های الکلی هستند که به گونه ای گسترده توسط افراد مصرف می شوند. رستورانهایی که زمانی برای خدمت رسانی و سرو غذا برای فقرا شناخته شده بودند اکنون هم در تعداد و هم در تنوع افزایش یافته اند. غذاهای قومی سایر نقاط دنیا در اکثر شهر های بزرگ در دسترس هستند؛ غذاهای مکزیکی و چینی به گونه ی خاص تری گسترش یافته اند. غذا خوردن در رستوران شیوه ای متداول است، کار و بار یک غروب کامل و مشخصه ی تعداد زیادی از رستورانها موسیقی زنده و رقص است (http://www.rusanco.com/ 31/ 4/ 1389 ).
دربين غذاهاي روسيه هيچ يك از غذاها به اندازه «بليني» محبوب نبوده است. بليني تمام عمرشخص را همراهي ميكرد؛ ازتولد (يكي ا زغذاهای اصلي زن حامله بليني بود) تاپايان عمر (كه يكي از اصليترين غذاهاي مجلس يادبود است). هيچ كس نميداند چه زماني بليني جزئي از غذاي روس ها شده است. به هرحال سنتها ومراسم زيادي بابليني درارتباط است. اما قبل از هرچيز بليني غذاي الزامي جشن مسلنيتسا است كه يكي از مشخصات ضروري جشن بهاري است) پانفيـلوا، 1385: 19-21 ).
در روسيه قديم رسم بود كه قبل از صرف غذا دعا خوانده شود. همچنين رسم بود قبل از طلوع خورشيد بيدار شده به عبادت خداوند بپردازند و از او بخواهند كه آنان را در انجام كارهاي نيك موفق گرداند. قبل از مسافرت، ساختن خانه، تعمير خانه و انجام كارهاي مهم و حوادث خطرناك، پس از استحمام، عبادت ميكردند. قبل از لشكركشي و يا دفاع از شهر و يا پاكسازي آن از دشمن، ابتدا نظاميان به سر و وضع خود ميرسيدند سپس به دعا ميپرداختند، بعد عازم جنگ با دشمن ميشدند. آنها معتقد بودند اگر در راه وطن كشته شوند، پس از مرگ فرشتگان روح آنان را به جايگاه ابدي برده، در سعادت زندگي خواهند كرد.
ب. دعا
ثروتمندان بزرگ، داراي كليساي مخصوص به خود بودند و كشيشهايي را با پرداخت حقوق استخدام ميكردند تا مراسم مذهبي آنان را اداره كنند. اين مراسم شامل ادعيه روزانه يا دعاخواني براي انجام امور بزرگ و يا دفع بلا و بيماري ميشد. ثروتمندان متوسط، در منزل خود اتاقي را به امور مذهبي اختصاص ميدادند كه در آن كتاب مقدس و اشياء مذهبي ديگر از قبيل شمايلها، صليب و غيره قرار ميگرفت و افراد خانواده براي انجام مراسم مذهبي در آنجا جمع ميشدند. ارشد خانواده جلوي تمام اعضاء ( زن، فرزندان و خدمتكاران ) در نزديك محراب زانو ميزد و دعا را با صداي بلند ميخواند. البته در موقع دعا، چراغ و شمع روشن ميكردند و مواد خوشبو ميسوزاندند. پس از پايان مراسم، پردهي محل شمايلها كشيده، چراغ و شمعها را خاموش ميكردند و افراد محل را ترك ميكردند.مردم عادي نيز گوشهاي از اتاق كه شامل يك تاقچه ميشد را به محراب اختصاص ميدادند كه در آن شمايل، صليب، شمع و غيره ميگذاشتند.مراسم دعاخواني و عبادت تنها به روزها ختم نميشد و ممكن بود فرد يا افرادي به شب زندهداري و عبادتهاي طولاني شبانه بپردازند كه گاهي تا صبح طول ميكشيد.
ج. معاشرت
در این بخش به بیان چند نکته در مورد اخلاق روس ها در معاشرت و علاقه مندی های آنها می پردازیم:روس ها با خانواده خود بسیار گرم و صمیمی هستند، اهل مهمانی دادن و مهمانی رفتن هستند، معمولا دست خالی جایی نمی روند، اگر به خانه ای بروند که زن در آن خانه باشه حتما گل می برند. در روسیه تعداد گل فرد نشانه شادی و تعداد شاخه گل زوج نشانه عزاست. درضمن در روسیه بالعکس ایران گل زردرنگ مرغوبیت بیشتری نسبت به گل قرمز دارد.روس ها در احوالپرسی از جمله "کارها چطوره؟" به جای "حالت چطوره؟" استفاده می کنند. آنها به کتابخوانی علاقه زیادی دارند و بعد از آلمان ها بیشترین سرانه مطالعه متعلق به روس هاست. به تاریخ علاقه دارند و مخصوصا در ایران اماکن تاریخی و مقبره شاعران مورد توجهشان قرار می گیرد.
د. سوغات هنری روسيه
ماتریوشکا نماد روسیه است. به ندرت می توان نماد از روسیه را يافت که به مانند اين عروسکهای تودرتوی باستانی روسی محبوب و مشهور باشد. این عروسکهای تزئینی چوبی « عروسکهای بابوشکا» نیز نامیده میشوند. ماتريوشكا در سبد سوغاتي همهی گردشگران جزء باید هاست. سادگی و اصالت عروسکهای ماتریوشکا، علاقه مندان به هنر ملی روسیه را در سراسر جهان به خود جذب کرده و حتی از این عروسکها، هزاران روس به علت زیبایی و خوش منظره بودن، برای تزئین کمدها و قفسه های کتاب در خانه هاشان استفاده می کنند. ماتروشکا از اواخر سدهٔ نوزده میلادی به عنوان نماد و هدیه یادگاری روسیه درآمدهاست. واژهٔ «ماتروشکا» برگرفته از اسمهای روسی ماتریونا و ماتریوشا است که برای دختران روس به کار میرود. حرف «ک» در ماتروشکا، «ک» تصغیر است.ماجرا به آنجا باز میگردد که سرگی مالیوتین نقاشی از کارگاه هنری مردمی از املاک آبرامتسوو، صنعتگر مشهور روس و از دوستداران هنر «ساوا مامونتوو»، مجموعهای از عروسکهای چوبی ژاپنی را که هفت خدای بخت و اقبال را نشان میداد، دیدند. بزرگترین عروسک مربوط به Fukurokuju، - خدایی خوشحال و تاس، دارای چانهای بسیار دراز - بود که درون آن ۶ خدای دیگر تودرتو قرار داشتند. برخی از سیاستمداران روسیه در قالب ماتروشکامالیوتین با الهام از آن، نسخهٔ روسی عروسک را طراحی نمود. این طرح توسط واسیلی وزدوچکین در یک کارگاه اسباببازی تراشیده شد و توسط سرگی مالیوتین نقاشی شد. این نمونه از ۸ عروسک تشکیل شده بود؛ که بیرونیترین آن دختری با خروس بود، و پس از آن ۶ عروسک دختر دیگر و یک عروسک پسر و درونیترین آنها یک نوزاد بود. در سال ۱۹۰۰، «م.ا. مامونتووا»، همسر(زن) «ساوا مامونتوو»، عروسکها را در نمایشگاهی جهانی در پاریس به نمایش گذاشت و این اسباببازی، مدال برنز دریافت کرد. به زودی در دیگر نقاط روسیه بسیاری آغاز به ساخت ماتروشکاها در سبکهای گوناگون کردند.
موضوع تصاویر ماتریوشکاها می توانند گوناگون باشند: از پرسوناژهای قصه گرفته تا شخصیت های سیاسی. معمولترین موضوع، مجموعهٔ حیوانات، نقاشی پرتره و کاریکاتورهای سیاستمداران مشهور، موسیقیدانان، و ستارههای نامدار فیلمها بودند. امروزه بسیاری از هنرمندان با استعداد روسیه در نقاشی عروسکهای ماتروشکا تخصص دارند که مقولات تخصصی از اشیاء، مردم و طبیعت را تصویر میکنند.
بابوشکا ماتروشکا نسخه مردانه نیز دارد که عموماً بابوشکا (babushka) یا ددوشکا (dedushka) نامیده میشود و پیرمردی روس است. در سال 1900 عروسکهای ماتریوشکا مدال برنز نمایشگاه بین المللی پاریس را کسب کردند. بزودی پس از آن عروسکهای تودرتوی روسی بسیار محبوب و مشهور شدند. عروسکها در مراکز صنعتی مشهوری تولید میشدند که از جمله مشهورترین آنها می توان به « سرگییو پوساد » و « سیمینف » اشاره کرد. برای ساخت یک دست از عروسکهای تودرتوی روسی مهارت زیادی لازم است. گفته می شود عروسکهای ماتریوشکا از گیاه زیرفون یا درخت توس ساخته می شود. مراحل ساخت از کوچکترین عروسک که از تکه چوبی جدا ست شروع می شود. تعداد عروسکهای تودرتو در یک مجموعه از 2 تا 60 عدد متغیر است. در هر صورت یک مجموعه قدیمی معمولا شامل 5 عروسک توخالی در 5 شخصیت بود. عروسک های تراشیده شده با چسب مخصوصی پوشانیده می شدند تاشکافها و درزها را پر کرده و زبری را کاهش دهد. سپس عروسکها در موضوع مخصوصی نقاشی می شدند. خوب است بدانید که در سال 1913 یک کارخانه در شهر «سیمینف» عروسکهای 48تایی ماتریوشکا را ساخت که به رنگهای زرد و قرمز تزئین شده بودند. در این بین بزرگترین مجموعه از این عروسکها در سال 1970 در نمایشگاهی در ژاپن عرضه شد. استادکاران شرکت «سیمینف» یک مجموعه ی 72 تایی از ماتریوشکا ها را ارائه دادند که تاکنون از لحاظ تعداد بی نظیر است .
ه. ازدواج و تشکیل خانواده
در روسیه از مدتها پیش سنت ازدواج در سن پایین مرسوم بوده است.در سال 1744 کلیسا سن ازدواج را برای زنان 13 سال و برای مردان 15 سال تعیین کرد وازدواج عروس ها بین 13-14 و دامادهای 15-16 ساله تا قرن 19 قانونی بود.از صد سالپیش تشکیل خانواده دچار تغییراتی شد ولی باز سن ازدواج پایین تر از امروز بود(زنانبه طور متوسط، در بیست سالگی و مردان در 22 سالگی ازدواج می کردند) و درصد کمی ازجمعیت تا قبل از 25 سالگی ازدواج می کردند. در مناطق جنوبی روسیه، دختری که تا سن 19سالگی ازدواج نکرده میماند، ترشیده تلقی میشد. نه تنها دختران که پسرها نیزاگر تا سن مشخصی تشکیل خانواده نمیدادند، واقعا تاسف آور بود.
از قرن بیستم، پس از مدرنیزه شدن روسیه، شرایط باید تغییر می کردهمچون اروپا که به عنوان مثال، اولین ازدواج تنها در مرز سی سالگی انجام می گرفت ودرصد زیادی از مردم در این سن ازدواج می کردند، آنها معتقد بودند که اصلا نیازی بهتشکیل خانواده نیست. اما عملا تغییری در روسیه صورت نگرفت: در اوایل سالهای 1990،همچون صد سال پیش 80 درصد دختران روس تا سن 25 سالگی ازدواج می کردند. اکثرا سعی میکردند تا سن 18 سالگی رسما ازدواج کنند، یعنی بلافاصله پس از رسیدن به سنقانونی.
از طرف دیگر، برای بالا بردن رفاه، دختران آرزوی داشتن شغل را داشتند،طی ده سال گذشته آن را برای خود حتی مهمتر از ازدواج موفق میدانستند. بدین صورتازدواج رسمی کم کم جایگاه خود را از دست داد. اگرچه به طور سنتی در روسیه زندگیمشترک بدون ازدواج رسمی پسندیده نیست، اما در سالهای اخیر، زير تاثیر غرب، آرامآرام به این سو حرکت می کنند. جوان ها می گویند که قبل از ثبت ازدواج لازم است مدتیبا هم زندگی کرده و یکدیگر را بشناسیم. عقد ازدواج، گامی جدی است، مگر میتوان بهاین راحتی برای آن تصمیم گیری کرد،بدون اینکه شناختی ازهمسر آینده داشته باشیم؟ امروز چیزی در حدود 45 درصد مردان و 30 درصد زنان سنین 20 تا 24و 20 درصد مردان و زنان سنین 39-25 «بدون ازدواج رسمی» با یکدیگر زندگی میکنند. زن و مرد جوان ترجیح میدهند تنها با یکدیگر «ملاقات» داشته باشند، بدونمالکیت مشترک (یک سوم دختران و تقریبا نیمی از مردان جامعه روسیه در حال حاضر بهاین شکل زندگی می کنند.اما هر چه سن و سال بالاتر است، تمایل به زندگیسنتی و داشتن خانواده با تمام مشخصات شایسته آن بالاتر می رود و به آماری در حدود 90درصد افراد این سن می رسیم. در عین حال، برای شهروندان مرد و زن روس،اطمینان به همسر اهمیت زیادی ندارد. 80 درصد آنان اذعان دارند که تنها با یک نفر درتمام طول عمر خود بوده اند. بدین صورت، قضاوت معمول درباره اینکه شهروند امروز روساز مدل های غربی در روابط خود پیروی می کند و «شریک زندگی خود را همچون دستکش عوضمی کند» بیش از یک افسانه نیست. در جامعه روس هستند کسانی که سعادت تشکیلخانواده را نداشته اند، اما تعداد آنان زیاد نیست؛ چیزی در حدود 2-1 درصد مردان و 8-5درصد زنانافرادی هستند که «نیمی» از عمر خود را به بهانههای مختلف هدرداده اند. این مساله بیشتر شامل حال زنان میشود: بیوه شدن زود هنگام تراژدی ملیروسیه امروز است. ادامه عمر متوسط برای مردان درروسیه به سختی از 57 سال بالاتر میرود- و عجیب نیست که از میان هر پنج زن، یک نفر در سن 45 سالگی بیوه میشود، تاسن 50 سالگی از میان هر چهار زن، یک نفر شریک زندگی خود را از دست میدهد و تا سن 60سالگی احتمال تنها شدن زن به 50 درصد می رسد.
و. عزاداری درروسیه
عزاداري در روسيه در دوسطح منطقه اي و فدرال برگزار مي شود. سطح منطقه اي يا محلي از طرف رئيس منطقه و در صورت مرگ بيش از صد نفر اعلام مي شود. سطح فدرال بر اساس تصميم رياست جمهوري و در صورت كشته شدن همزمان صد نفر يا بيشتر است.معمولاً در تمام ساختمان هاي شهرداري و يا كنار پرچم ها روبان سياه نصب مي شود. در رسانه هاي دولتي نيز پخش برنامه هاي سرگرم كننده منع مي شود. اكثر رسانه هاي خصوصي نيز به نشانه همبستگي در محتواي برنامه هاي خويش محدوديت اعمال مي كنند. آداب و رسوم عزاداری در روسیه عبارتند از:
الف. پوشیدن لباس های سیاه و سفید بدون داشتن رنگ هاي روشن.
ب. براي زنان - پوشیدن شال سیاه و سفید، کلاه سیاه و همچنین لباس بلند مشكي.
ج. اجتناب از خنده.
د.عدم پخش برنامه هاي سرگرم كننده در تلويزيون.
گفتار دوم. اساطیر و افسانه ها و قصه های عامیانه
افسونگری و ساحری آثار منثور با ماهیت جادوگری و کاربردی بودند. کاربرد عملی کلمات سحر از یک سو در رابطه با اعتقادات مردم باستان به روح و از سوی دیگر از دید مردم عامه، طبیعت هنری این ژانر را مشخص می کند. از اینجاست که در آنها تصورات بارزی راجع به اثر بخشی این کلمات شکل می گیرد. آثار منثور سحر باستان موید این مطلب است که اعتقادات بیش از حقایقی که در آن به وجود آمدند می زیسته اند. در سحر و طب سنتی نه تنها موهومات و خرافات تیره ای هستند که می بایست با آنها مبارزه کرد، اما علم عامه، دیدگاه فلسفی عامه، تصورات اساطیری، هنر منظوم نیز می باشند.
مردم روسیه که در 982 میلادی دین مسیحیت و مذهب ارتدکس را پذیرفتند، هنوز بقایای خرافات و بت پرستی که طی قرن ها در این سرزمین وجود داشت را در خود حفظ کرده اند. در همه آیین ها و روشهای اعتقادات خرافی و بت پرستانه وسوسه های شیطان و مخالفت با مذهب دیده می شد. گاهی تزارها می کوشیدند با این امور مبارزه کنند، اما این موضوع تا جایی ریشه داشت که قابل مبارزه نبود. اعتقادات بی پایه و عقاید خرافی حتی امروزه و بعد از سال ها حکومت کمونیست ها که همه چیز را به اصطلاح با ترازوی علم می سنجیدند، همچنان در مردم روسیه وجود دارد.
بطور مثال مردم روسیه معتقدند:
اگر کسی بطور تصادفی پای کسی را لگد کرد، طرف مقابل هم باید پایش را لگد کند وگرنه دعوا خواهد شد.
اگر با یک دستمال یا حوله دو نفر همزمان دست و صورتشان را خشک کنند، دعوا خواهد شد.
اگر کسی عکسش را به دوست خود هدیه دهد دعوا خواهد شد.
اگر کسی به دوستی تلفن کند و او صدایش را نشناسد، یا اگر کسی در خیابان به دوستی برسد و آن دوست فوراً او را نشناسد، پولدار خواهد شد!
اگر از کسی تعریف میکنید یا کسی از شما تعریف کند، به طور تمثیلی سه بار روی شانه چپتان تف کنید و یا سه بار به چوب بزنید.
اگر در روسیه چیزی را جا گذاشتید، معنی این است که به روسیه برخواهید گشت!
اگر کسی سکسکه کند به او می گویند کسی به یادت است!
اگر در موقع غذا خودرن کارد یا چنگال به زمین بیفتد مهمانی خواهد آمد. اگر کارد بیفتد مهمان مرد و اگر چنگال باشد مهمان زن خواهد بود!
اگر پرنده از پنجره وارد خانه ای شود، کسی در آن خانه خواهد مرد و باید پرنده را از پنجره بیرون کرد و نه از در یا جای دیگر !
اگر یک نفر در نشستن یا راه رفتن بین دو نفر هم نام قرار گیرد باید فوراً آرزویی بکند، زیرا آرزویش برآورده می شود. اگر اسم خودش و پدرش یکی باشد ( در روسیه برخلاف ایران این کار غیر معمول نیست) دو آرزویش بر آورده خواهد شد!
اگر جمع سه شماره اول و سه شماره دوم بلیط اتوبوس یا تراموا برابر باشد، بلیط مبارکی است و باید آنرا بلعید و آرزو کرد!
اگر دود بجای آنکه بالا برود روی سطح زمین حرکت کند، باران خواهد بارید!
اگر پرنده ها بجای آسمان در نزدیکی زمین پرواز کنند، نشان باریدن باران است!
اگر در دو طرف چارچوب در کسی را ببیند، نباید با او دست دهد یا چیزی از او بگیرد چون بد شانسی خواهد آورد!
اگر کسی خانه را به طرف چارچوب در جارو کند، بدبختی نصیب خانواده می شود!
اگر کسی در خانه کسی مرده است تا زمانی که جسدش بیرون نرفته نباید جارو زد، شگون ندارد!
اگر از خانه خارج شدید و یادتان آمد که باید برگردید، چنانچه مسئله خیلی مهم نیست برنگردید و اگر برگشتید حتماً در خروج دوم جلو آینه بایستید و شکلکی در آورید و گرنه بدشانسی به شما روی خواهد آورد!
اگر در خانه عنکبوت دیده شود، دلیل گرفتن هدیه یا آمدن نامه است بخصوص اگر سفید یا بزرگ باشد. در هر صورت کشتن عنکبوت شگون ندارد!
اگر می خواهید از برنامه های آینده تان حرف بزنید یا از کسی یا چیزی تعریف کنید، سه ضربه به جسمی چوبی بزنید یا بطور سمبلیک روی شانه چپتان تف کنید وگرنه چشم زخم به شما می رسد و در کارتان موفق نمی شوید!
اگر می خواهید به کسی گربه ای هدیه دهید باید بطور سمبلیک آنرا بفروشید ( مبلغ ناچیزی بگیرید) هدیه گربه شگون ندارد و گرنه گربه وحشی و بداخلاق خواهد شد!
اگر می خواهید به کسی هدیه ای بدهید حتماً دستمال نباشد که خیلی بد است، زیرا شما برای طرف مقابل آرزوی گریه و غم می کنید!
اگر به کسی چاقو هدیه بدهید طناب دوستی خودتان با او را قطع کرده اید!
اگر می خواهید گل هدیه بدهید حتماً باید تعدادش فرد باشد. تعداد زوج برای عزاداری استفاده می شود!
اگر می خواهید مهمانی بروید حتماً هدیه ای با خود ببرید هرچند ارزان باشد، اما دست خالی نروید!
اگر کسی آینه را بشکند، بلاهای زیادی به سرش خواهد آمد!
اگر جوانی در مراسم سال نو در گوشه میز بنشیند (نوک میز) 7 سال بختش بسته خواهد شد!
اگر ظرف شکستنی از دست کسی بیفتد و بشکند، بلا از او دور شده و هرچقدر تعداد قطعات بیشتر باشد بهتر است!
اگر گربه سیاه در راه ببینید، شگون ندارد!
اگر کسی در خانه یا آپارتمان سوت بزند، ثروتش را از دست خواهد داد!
اگر سیگار را از آتش شمع روشن کرد، بدبختی میآورد !
اگر ظرف نمک در سفره چپه شود، باعث بدبختی می شود مگر این که سه بار، کمی نمک روی شانه چپ خودتان بریزید !
برخي اساطير روسي عبارتند از:
گامایون ( Гамаюн): در افسانههای روسی و اسلاوی پرندهای معجزهآسا و پیشگو است که در جزیرهای واقع در شرق و نزدیک به پردیس زندگی میکند. این پرنده که بدنش از سر و سینهٔ یک زن تشکیل شده پیامآور خدایان و سخنگوی آنان است که با خواندن آوازهایی، آیندهٔ مردمانی را که میتوانند راز او را بشنوند پیشگویی میکند. او دربارهٔ هرچیزی در این جهان همچون خاستگاه زمین، آسمان، خدایان، قهرمانان، مردم، هیولاها، حیوانات و پرندگان آگاهی دارد. گامایون همچنین نشانهٔ بخت و قدرت است و در عین حال گمان میرود که برگرفته از «همایون» و «هما»، پرندهٔ سعادت در اسطورههای ایرانی باشد.
زیلانت : نام موجودی تخیلی در فرهنگ عوام تاتار و روس است. در این باور، زیلانت ماری بالدار و موجودی بین اژدها و خزنده افسانهای، ویورن است. زیلانت در افسانههای مربوط به بنیادگذاری شهر قازان، پایتخت تاتارستان، ذکر شده و از سال 1730 میلادی نشان و نماد شهر قازان است. روسها این موجود را زیلانت مینامند که از واژه تاتاری یلان به معنی مار گرفته شده ولی خود تاتارها برای نامیدن آن از واژه فارسی اژدها استفاده میکنند. بنا بر باور عامیانه تاتاری هر ماری که سنش از صد سال بگذرد اژدها میشود.
گفتار سوم. جشن ها و سرودها
در روسیه اعیاد به دو دسته اعیاد ملی و اعیاد کلیسای ارتدکس تقسیم می شوند:
اعیاد ملی روسیه عبارتند از:
2-1 ژانویه، آغاز سال نوی میلادی (12 و 13 دی ماه)
23 فوریه، روز مدافعین میهن که روز مرد محسوب می شود (5 اسفند ماه)
8 مارس، روز زن (18 اسفند)
2-1 مه، عید صلح و روز کارگر (12 و 13 اردیبهشت)
9 مه، روز پیروزی بر آلمان نازی (20 اردیبهشت)
12 ژوئن، روز استقلال (23 خرداد)
4 نوامبر، روز وحدت ملی (14 آبان)
7 نوامبر، روز آشتی و توافق (17 آبان)
12 دسامبر، روز قانون اساسی (22 آذر)
اعیاد کلیسای ارتدوکس بر اساس تاریخ زندگی حضرت عیسی(ع) به روایت این کلیسا انتخاب شده اند و عبارتند از:
7 ژانویه، تولد حضرت عیسی مسیح (ع) (18 دی ماه)
19 ژانویه، روزی که عیسی (ع) توسط حضرت یوحنا غسل تعمید گردید و روح القدس به شکل کبوتری بر وی نازل شد و او را نورانی کرد. (30 دی ماه)
15 فوریه، روز وصال با خدا. روزی است که پیرمرد دانشمندی به نام «شیمون» بنا به وعده ای که به او داده شده بود با حضرت عیسی(ع) در معبد مقدس دیدار کرد. (27 بهمن)
19 اوت، جشن تغییر هویت. این روزی است که به تعبیر کلیسای ارتدکس می توان گفت عیسی(ع) به پیامبری انتخاب شد، زیرا صدایی از آسمان به سه حواری عیسی رسید که گفت: "این پسر محبوب من است که تبرک من بر اوست، حرف او را گوش کنید." در این روز ضمن دعا خواندن عیسی (ع) ناگهان چهره اش مثل خورشید درخشان شد و لباسش سفید مثل برف و هاله ای از نور دور او را گرفت.
جشن شاخه های نخل (روز یکشنبه در ششمین هفته روزه کبیره)، روزی است که عیسی(ع) به اورشلیم وارد شد و مردم با شاخه های نخل از وی استقبال کردند.
احیای مسیح، این روز مصادف با عید پاک است زیرا در این روز عیسی را به صلیب کشیدند، اما شنبه شب عیسی (ع) از بدن انسانی به بدن روحانی فنا ناپذیر تبدیل شد و جسدی از وی باقی نماند.
عروج عیسی مسیح (روز چهلم بعد از احیای مسیح)، پس از چند بار ظاهر شدن عیسی (ع) به افراد مختلف سرانجام در کوه زیتون عروج کرد.
نزول روح القدس ( روز پنجاهم بعد از احیای مسیح)، روزی است که پس از انتخاب ماتی به جای یهودای خائن، آنان توسط روح القدس، غسل تعمید آتشین شدند و به این وسیله کاملاً دگرگون شدند و ایمانشان مستحکم گردید و به مبلغین مصمم عیسی(ع) تبدیل شدند.
28 اوت، روز درگذشت مریم مقدس، 24 سال بعد از مصلوب شدن عیسی مسیح
27 سپتامبر، نصب صلیب خدا. روزی است که پس از سالیان سال صلیبی که عیسی مسیح(ع) توسط آن مصلوب شده بود، کشف و توسط اسقفی به نام ماکاریوس از حالت افتاده به شکل قائم قرار گرفت. (7مهر)
21 سپتامبر، روز تولد مریم مقدس (ع) (31 شهریور)
4 دسامبر، روز ورود مریم مقدس به معبد اورشلیم (14 آذر)
7 آپریل، روز مژده خداوند به مریم مقدس. در این روز بود که جبرئیل به وی خبر داد که او برگزیده زنان دنیاست و با نازل شدن روح القدس مبارک خواهد شد. (19 فروردین).
گفتار چهارم. تقویم سالیانه
برگزاري مراسم سال نوبراي اولين باردر روسيه با دستورپتر كبيردر تاريخ اول ژانويهسال 1699 ميلادي انجام گرديد.دراين سال به اهالي مسكو فرمان داده شدتا سال نو را جشن بگيرند. درشب سال نوآتش روشن كنند و خانه هارا با سبزه تزيين نمايند وبه همديگرسال نو را تبريك بگويند.بعد ازفرمان پتركبير« در مورد برگزاري سال نو» به روش اروپا، درخت كاج سمبل جشن سال نو در روسيه شد. امروزه سال نو در روسيه يکي از جشنهاي مهم محسوب مي گردد. عيدرا سرسفره جشن مي گيرند، درخت كاج را آرايش مي كنندو به يکديگرهديه مي دهند. «دده ماروز» بابا نوئلو «اسنگوروچكا» دختري كه از برف درست شده نقش اساسي دراين جشنها دارند. اسم دد موروز از اسطوره شناسي شرقي ، اسلاو رسيده است. ماروز يعني سرما، يك موجود محترم اما خطرناك.در قديم براي آنكه موجب خشمش نشوند با مواظبت با او رفتارمي كردند، از او خواهش مي كردند كه محصول را از بين نبرد، دل او را نرم مي نمودندو با نام او بچه ها را مي ترساندند. اسنگوروچكا و دد ماروز قوم و خويش هستند. زمان جشن با هم پيش مردم مي آيند، حيوانات جنگلي را با خود مي آورند، بچه ها را دل خوش مي كنندوبه آنها هد يه مي دهند. آرايش نمودن درخت كاج هم رسمي است قد يمي كه ازآلمان به روسيه آمده است. درخت كاج – درخت مقدس است، در شاخه آن «روح جنگل » كه مهربان و محافظ حقيقت مي باشد زندگي مي كند. در همه فصل ها سبز است. درخت كاج سمبل فناناپذيري و جواني ابدي و شجاعت و وفاداري و طول عمر وشايستگي است. حتي چلغوزههاي آن سمبول آتش زندگي و تندرستي مي باشد. شب سال نو را شب پربرکت مي نامند.اگر سفره پر از غذا باشد مردم زندگي بهتري در سال آينده خواهند داشت. بد ين وسيله سعي مي كنند روي سفره بيشتر چيزهائي باشه كه مي خواهند در سال جديد بقدر كافي در خانه خود داشته باشند. خوراكيهاي مختلف و زيادي تهيه مي شود. عقيده بر اين مي باشدکه سال نو را بايدبا لباس و كفش جديد آغازنمود. معمولا قبل از سال نو همه بدهيهاي خود را مي پردازندو همه آزاردگيها را مي بخشند، كساني كه با هم دعوا دارند، بايد آشتي كنند. علاوه بر اين ،همه ظروف شكسته كه در خانه هست را دور مي اندازند، پنجره ها و آيينه ها را مي شويند.
گفتار پنجم: مناسبت های ملی و مذهبی
روز وحدت ملی روسیه
در ماه دسامبر سال ۲۰۰۴ ولادیمیر پوتین رییس جمهور وقت روسیه قانونی را امضا کرد که بر اساس آن روز ۴ نوامبر تعطیل عمومی و روز “وحدت ملی” اعلام شد. دراین قانون که به نام تغییرات در بند اول قانون فدرال “روزهای افتخار” روسیه نامیده شد آمده است که روز ۴ نوامبر روز “وحدت ملی” فدراسیون روسیه اعلام شود. برای اولین بار در روسیه این جشن ملی در تاریخ ۴ نوامبر سال ۲۰۰۶ برگزار شد. علت انتخاب این روز آنست که در سال ۱۶۱۲ مردم روسیه تحت رهبری “کوزما مینین” و “دمیتری پاژارسکی” دو نفر از دلاوران سرزمین روس با اقدامی سلحشورانه مسکو را از یوغ مداخله گران لهستانی آزاد کردند. از لحاظ تاریخی این جشن به پایان “دوران تاریکی” در روسیه در قرن ۱۷-م مربوط است. “دوران تاریکی” به دوره ای گفته می شود که از زمان مرگ “ایوان گروزنی” (ایوان مخوف) تزار روسیه در سال ۱۵۸۴ تا سال ۱۶۱۳ ادامه داشت. زمانی که اولین نفر از سلسله رومانوف ها به اریکه سلطنت تکیه زد. این دوران عصر بحران عمیق دولت مسکو نامیده می شود. بحرانی که در سلسله “ریوریکوویچ” ها بوجود آمد به بحران گستردهتری در ابعاد ملی- کشوری بسط یافت. وحدت و یکپارچگی دولت و کشور روسیه از هم پاشید و بسیار کسانی که خود را فرمانروا اعلام می کردند در این دوران ظهور کردند. روسیه را موجی از غارت، دزدی، درگیری، رکود و بیماری مستی همگانی در بر گرفت. در ماه سپتامبر سال ۱۶۱۱ یک تاجر خرده پای اهل “نیژگورود” به نام “کوزما مینین” ازمردم خواست که بسیج عمومی تشکیل دهند. وی در جلسه شهر سخنان مشهور خود را بر زبان راند: مردم مومن روس، زمان کمک به دولت مسکو رسیده، باید قید نان و مال و حتی زنان وفرزندان را بزنیم و اجازه ندهیم که هرکسی(اجنبی) بر ما حکومت کند. اگر این امر عظیم از شهر کوچک ما سرزند، تا عاقبت ناممان بر سرزمین کبیر روس با افتخار برده خواهد شد. به پیشنهاد مینین از شاهزاده “نوگوراد” یعنی “دیمتری پاژارسکی” ۳۰ ساله دعوت شد که فرماندهی نیروهای بسیج را بر عهده گیرد. وی به این شرط قبول مسئولیت کرد که خود مردم رییس خزانه بسیج را برگزینند و بدین ترتیب مینین از سوی مردم برای این پست انتخاب شد و این دو نفر معتمد مردم فرماندهی بسیج عمومی را بر عهده گرفتند. تحت پرچم “مینین و پاژارسکی” نیروی عظیمی در مقیاس آن زمان اجتماع کرد: بیش از ۱۰ هزار نفر از مردم محلی، تا سه هزار نفر قزاق و بیش از هزار تیرانداز و کشاورزان ورزیده و زبده. روز ۴ نوامبر سال ۱۶۱۲ این نیروی مردمی با اعتقاد به نیروی مقدس تمثال “بوژی ماتِری” (تمثال حضرت مریم مقدس)طی تهاجمی منطقه “کیتای گوراد” (واقع در شهر مسکو در نزدیکی دیواره کرملین) را تصرف کرده و توانستند که لهستانی های مداخله جو را از روسیه بیرون رانند. کلیسای کبیر “زمسکی” در سال ۱۶۱۳ پایان “دوران تاریکی”، احیای ارتدوکس و وحدت ملی روسیه بود. به حکم تزار “آلکسی میخاییلویچ” (۱۶۴۵-۱۶۷۶ حکومت کرد) به افتخار این پیروزی عظیم جشنی اعلام شد که یک جشن دولتی نام گرفت (تا سال ۱۹۱۷ این جشن برگزار می شود). در تقویم تزاری این روز بعنوان روز تمثال “بوژی ماتری” نامیده شده بود. اسقف اعظم روسیه “آلکسی دوم” به مناسبت این جشن و وقایع آن دوران گفت: این جشن باید سمبل وجود مردمی شود که روسیه را میهن ما می دانند. اختلاف نظرات ایدئولوژیکی، ملی، اجتماعی و غیره که در هر کشور معاصری دیده می وشد، نباید مانعی برای تلاش ما در راستای شکوفایی کشور و رفاه مردمی که در آن سکونت می کنند، محسوب شود.
جنگ کبیر میهنی
روز ۹ مه (۱۹ اردیبهشت ماه) مردم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سابق و ملتها و نیروهای صلحدوست جهان سالگرد پیروزی اتحاد شوروری و نیروهای ضد فاشیست را بر فاشیسم هیتلری جشن میگیرند. جنگ کبیر میهنی مردم شوروی در سحرگاه ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱) اول تیر ۱۳۲۰) با حمله غافلگیرانه ارتش فاشیسم هیتلری به اتحاد شوروی آغاز شد. در لحظه آغاز جنگ، آلمان هیتلری از امکانات اقتصادی و نظامی تقریباً سراسر قاره اروپا، با جمعیتی برابر با ۲۹۰ میلیون نفر و ظرفیت تولید فولاد به میزان ۳۱٫۸ میلیون تن در سال برخوردار بود. در همان حال سکنه اتحاد شوروی ۱۷۰٫۶ میلیون نفر و تولید فولاد آن، که طی برنامههای پنج ساله و با اجرای سیاست صنعتی شدن افزایش یافته بود، تنها به ۲۲٫۴ میلیون تن بالغ میشد. آلمانیها نیروی نظامی مرکب از ۴٫۲۳۴ میلیون نفر در اختیار داشتند. این نیروها، که در ۲۱۴ لشکر متشکل شده بودند، از جمله مجهز به ۵۶۴۰ تانک و ۱۰هزار هواپیما بودند. از این نیروها ۵٫۵ میلیون نفر در ۲۰۰ لشکر با ۴۳۰۰ تانک، ۵۰۰ هواپیما و ۴۸ هزار توپ و مینانداز در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ در مرزهای اتحاد شوروی تمرکز داشت. فاشیستها قصد داشتند طبق نقشه جنگ غافلگیرانه و برقآسایی، به نام “نقشه بارباروس″ اتحاد شوروی را در ظرف یکماه و نیم تا دو ماه فتح کنند. نیروهای فاشیستی در مراحل اولیه جنگ، در پرتو برتریهای اقتصادی و نظامی و حمله غافلگیرانه خود و دیگر شرایط مساعد، توانستند مردم، دولت و ارتش شوروی را با مشکلات بسیاری مواجه نموده و تا مسافت عمیقی در خاک شوروی پیش بروند. آنها با بمباران مراکز سکونت و صنعتی زیان بزرگی به اقتصاد اتحاد شوروی وارد آورده و توانستند لنینگراد را در محاصره بگیرند، خود را به پای مسکو و سپس ولگا برسانند و چشم به فتح قفقاز بدوزند. اما در همین مرحله دشوار نیز مردم شوروی تحت رهبری حزب کمونیست ضربات مهلکی به دشمن وارد آوردند. دشمن که به قصد محو سریع اتحاد شوروی آمده بود، نخست در مسکو با شکست روبرو شد و همین سبب چرخشی قطعی در جریان جنگ شده و سپس در نبرد پرآوازه استالینگراد که در آن نیروهای فاشیستی ۱٫۵ میلیون نفر تلفات دادند، تکمیل شد. در مرحله دوم جنگ کبیر میهنی (نوامبر ۱۹۴۲ تا دسامبر ۱۹۴۳)، ارتش فاشیسم هیتلری به حالت دفاعی درآمد و ارتش شوروی ابتکار استراتژیک جنگ را به دست گرفت و تا پایان نیز آن را در دست خود نگاه داشت. سال ۱۹۴۴ چهارمین سال جنگ کبیر میهنی، سال پیروزی قاطع ارتش شوروی بود. طی ده ضربه جنگی دشمن از همه سرزمین اتحاد شوروی رانده شد. فزون بر این، در جریان همین ضربات بود که رومانی سلطنتی، بلغارستان پادشاهی و مجارستان زیر فرمانروایی هورتیستها، از پای درآمدند و از صف متحدین آلمان هیتلری خارج شدند. بدین ترتیب، مردم رومانی، بلغارستان، مجارستان و همچنین فنلاند آزادی خود را باز یافتند و بخشهای مهمی از لهستان، یوگسلاوی، چکسلواکی و نروژ نیز از نیروهای فاشیسم پاک شدند. سال ۱۹۴۵ سال پایان جنگ کبیر میهنی و جنگ دوم جهانی است. در این سال ارتش شوروی پس از پیروزیهای دهگانه سال پیشین، عملیات تعرضی گستردهای را در بسیاری از جبههها پیش گرفت. در این مرحله، لهستان آزادی کامل یافت و ارتش شوروی در جبهه اودر- تایسه، در خاک آلمان متمرکز شد، مجارستان و یوگسلاوی پاکسازی و وین فتح شد و در دوم ماه مه، برلین پایتخت آلمان فاشیستی سقوط کرد. پس از سقوط برلین، مقاومت هیتلریها در نقاط دیگر نیز سرکوب گردید و بالاخره در نیمهشب هشتم ماه مه، تسلیم بلاقید و شرط آلمان هیتلری در همان شهر به امضاء رسید. بدینسان روز نهم ماه مه، به عنوان روز پیروزی جنگ کبیر میهنی مردم شوروری و همه مردم جهان بر فاشیسم برای همیشه در تاریخ ثبت گردید. در جنگ کبیر میهنی، مردم قهرمان شوروی متحمل زیانهای عظیم نیروی انسانی و مادی گشتند. در این جنگ تحمیلی و خانمانسوز، ۳۶ میلیون شهروند شوروی در اسارتگاهها، بازداشتگاهها و در میدان نبرد به شهادت رسیدند، ۱۷۱۰ شهر بزرگ و کوچک و ۷۰۰هزار روستا در اتحاد شوروی ویران گردیده و در نتیجه ۲۵میلیون نفر بیخانمان شدند. نیروهای هیتلری ۳۲هزار مؤسسه صنعتی و ۶۵۰۰ کیلومتر راهآهن را نابود کردند و به غارت ۶۵ هزار کالخوز، ۱۸۷۶ ساوخوز و ۲۸۹۰ ایستگاه ماشین و تراکتور دست زدند. خسارات مالی اتحاد شوری به قیمتهای قبل از جنگ به بیش از ۶۷۹ میلیارد روبل بالغ گردید. پیروزی بر فاشیسم دوران جدیدی را در تاریخ بشریت آغاز کرد: جامعه کشورهای سوسیالیستی تشکیل شد، سیستم مستعمراتی امپریالیسم متلاشی شد، جنبشهای آزادیبخش ملی و جنبش همه خلقهای جهان به خاطر صلح، دمکراسی و ترقی اجتماعی رشد بیسابقهای یافت.
روز یادبود و اندوه
یک روز ملی در روسیه و کشورهای مستقل همسود است که در آن به قربانیان و سربازان بازنشسته جنگ جهانی دوم ادای احترام میکنند. روز یادبود و اندوه هرساله در ۲۲ ژوئن برگزار میشود. در چنین روزی در سال ۱۹۴۱ میلادی آلمان نازی به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی حمله کرد. در روسیه جنگ بین اتحاد جماهیر شوروی و آلمان (۱۹۴۱ - ۱۹۴۵) را «جنگ بزرگ وطنی» میگویند.
انتقال آتش جاويدان
در مسكو آتش جاويدان فروزان بر قبر سرباز گمنام از پاي ديوار كرملين بطور موقت به منطقه« پاكلونايا گورا» واقع در غرب شهر منتقل ميشود. پارك پيروزي در آنجا واقع است. اين كار با ضرورت انجام كارهاي مرمت و بازسازي در ارتباط است تا كار اين يادبود خاطره افتخارات جنگي سال هاي 1945-1941 براي دهها سال ديگر تأمين شود. مراسم انتقال آتش جاويدان بر طبق تمام آداب و رسوم تجليل از افتخارات جنگي انجام ميشود. در مسير حركت ماشين ضد گلوله حامل آتش جاويدان در باغ الكساندريه نظاميان به صف ميايستند و هيأتهاي پيشكسوتان جنگ از جمله شركت كنندگان در جنگ، ژنرالها و مارشال ها حضور دارند.
ماسلنيتسا
جشن خداحافظي با زمستان که به نام «ماسلنيتسا» شهرت يافته است. جشن مسلينتسا در هفته قبل از روزه بزرگ برگزار ميشود. با استناد به افسانهها مسلنيتسا در شمال متولد شد. پدرش سرما بود. يك روز در سردترين و غمانگيزترين فصل سال آدم با او برخورد كـرد كه پشـت يـك درخـت بزرگ پنهان شده بود و از او خواست به مردم كمك كند، آنها را گرم كند و شادشان سازد. و مسلنيتسا آمد اما او شبيه يك دختر لاغر اندام و ظريفي نبود كه در جنگل قايم شده باشد، بلكه يك زن چاق و چله با لپهاي گلگون و چشماني حيلهگر بود. لبانش نميخنديد بلکه قهقه ميزد. مسلنيتسا كاري كرد كه آدم زمستان را فراموش كند، خون در رگهايش بجوش آيد. او از دستش گرفت و آنقدر با او رقصيد تا آدم بيهوش شد. اين جشن يك هفته قبل از روزه بزرگ ادامه دارد كه از روز دوشنبه هفته شروع شده و يكشنبه به پايان ميرسد. در اين روز ميخواندند: «آي، مسلنيتسا با ما بمان! به درخت توس سفيد گير كن! شنيديم مسلنيتساي قديم 7 ساله است، اما مال ما هفت روزه است»!
هر روز اين هفته داراي نام خاص خودش است. مثلاً روز دوشنبه را «ديدار» ميناميدند كه در اين روز مردم با رفتن به ديدن يكديگر جشن مسلنيتسا را آغاز ميكردند. در اولين روز اين جشن سورتمهسواري و تاب بازي دستهجمعي را به راه ميانداختند. بچهها آنقدر برفبازي و سر سره بازي ميكردند كه بسختي ميتوانستند روي پا بايستند و تازه بعد از آن به خانههاي مردم ميرفتند و ميگفتند : «چيزي در راه مسلنيتسا بدهيد!» آنقدر داد و بيداد راه ميانداختند تا صاحبخانه لباسهاي كهنه و قديمي را به آنها بدهد. بچهها تمام چيزهايي را كه جمع كرده بودند بالاي تپهاي خارج از دهكده ميبردند و در آنجا آنها را آتش ميزدند. چنين آتشي را ميگفتند «مسلنكا». ميتوان گفت چيزي شبيه به خانهتكاني ايرانيان كه هر چيز كهنه را بيرون ميريزند.روز سهشنبه روز «بازي» ناميده ميشد. در اين روز از صبح زود دختران و پسران جوان براي سورتمهسواري و خوردن بليني جمع ميشدند. در اين روز براي دختراني كه هنوز ازدواج نكرده بودند تاب ميبستند و گردشهايي سوار بر اسب ترتيب ميدادند و البته همه با هم شهرهاي برفي ميساختند. روز چهارشنبه «شيرينيخوران» و يا به زبان عاميانه «روز بخور بخور بود». در اين روز مردم تا آنجا كه ميتوانستند بليني و ديگر غذاهاي مخصوص اين جشن را ميخوردند. همانا بليني روسي سمبل اين جشن بود. بچهها در حياط خانهها جمع ميشدند و ميگفتند: «آي آدمها مسلنيتسا را به خانه خود دعوت كنيد! صدا كنيد، مهمان كنيد! «روز پنجشنبه را روز «گردش» يا «روز پنجشنبه دست و دلباز» ميناميدند. اين روز در وسط هفته مسلنيتسا بود. و در واقع روز گردش وسطي به حساب ميآمد. همه از صبح تا شب ميرقصيدند، آواز ميخواندند و ميگفتند: «مسلنيتساي دست و دلباز را دوست داريم، رو تپهها بازي داريم، ناهار و شام بليني داريم!« روز جمعه روز مهماني به «خانه مادر زن» نام داشت. ميگفتندكه: «هر چند بلينيها و شيرينيهاي مادر زن خوشمزهتر است، اما در اين روز داماد مادر زن را مهمان ميكند». در قديم رسم بود كه داماد شخصاً با تشريفات خاصي مادر زن را براي اين روز دعوت كند و بعد صبح روز هدايايي براي او بفرستد. روز ششم، روز شنبه را »نشست خواهر شوهران» ميناميدند. در اين روز عروس جوان فاميل خود را به مهماني دعوت ميكرد. عروس تازه حتماً ميبايست به خواهر شوهرانش هديه بدهد. در چنين روزي حتماً از والدين ياد ميكردند اگر آنها در قيد حيات نبودند بعد از رفتن به قبرستان مجلس يادبودي برايشان ترتيب ميدادند كه غذاي اصلي آن را بليني تشكيل ميداد. و اما آخرين روز روز يكشنبه را روز «خداحافظي» ميناميدند. مسلنيتسا ديگر پير شده بود. در چنين روزي همه از كوچك و بزرگ در سرزمين روس از يكديگر طلب بخشش ميكردند: «ببخش اگر از من بدي ديدي!» «ببخش اگر من تو را ناراحت كردم! ببخش اگر گناهي مرتكب شدم!». طلب بخشش به بوسيدن روي يكديگر و تعظيم عميق ختم ميشد. اين رسم در خانه بعد از شام قبل از خواب صورت ميگرفت. بچهها از والدين خود بخاطر تمام شيطنت هايشان عذرخواهي ميكردند. شب مترسك مسلنيتسا را ميسوزاندند.
روز شهر
در روسيه همه شهرهای کوچک و بزرگ برای خودشان جشن تولد دارند . مردم هر شهر ، يک روز را در سال بعنوان « روز شهر » جشن مي گيرند . در اين روز چهره شهر عوض می شود . از مراسم روز شهر مي توان به اجراء برنامه توسط گروه هاي موزيک و رقص سنتي و مدرن ، کنسرتهاي خياباني ، مسابقات ورزشی همگاني ، نمایشگاههای هنری ، بازارهای مکاره و مسابقه نقاشی کودکان بر روی آسفالت اشاره کرد.
پرنده های چوبی
پرنده های دستساز چوبی با بالهای باز بطور سنتی در ناحيه شمالی روسيه ساخته می شوند .وجود اين پرنده ها در هر خانه نشانه ای از صلح و آرامش است .
گــُرکا! گــُرکا!
اگر يک روز تعطيل و آفتابي به جاهاي ديدني مسکو سري بزنيد ، عروس و داماد هاي بسياري را خواهيد ديد که شادمانه قدم مي زنند و فيلم و عکس عروسي مي گيرند . دختران جوان با ديدن عروس و داماد با لحني شيطنت آميز فرياد مي زنند: گــُرکا! گــُرکا! يعني تلخــــــه! تلخـــــه!
در فرهنگ روسي گــُرکا يعني عروس و داماد بايد همديگر را سخت ببوسند و زندگيشان را شيرينتر کنند.
ایوان کوپال – جشن خورشید ( شب ایوان و روز ایوان)
یکی از بزرگترین جشن های تقویم اسلاوی است که مصادف می شود با میلاد یوهان کریستیتل. کوپایلا – از دوران باستان در نزد اسلاو ها به عنوان جشن خورشید ، اوج تابستان و دشت های سبز معروف بوده است. مراسم کوپالی که در آستانه جشن ( شب جشن ایوان کوپال) برگزار می شود از مجموعه آداب و رسوم پیچیده ای تشکیل شده است که از جمله عبارتند از : جمع کردن گل و علف، بافتن تاج گل، تزیین خانه ها با سبزه، خیمه آتش روشن کردن، سوزاندن مترسک، پریدن از روی آتش و یا دسته ای سبزه، آب پاشی به یکدیگر ، فالگیری و تعقیب جادوگر و شورش شبانه. مردم بند های گل را به خود آویزان می کردند، تاج هایی از علف های سبز را بر سر می گذارند پایکوبی می کنند و آواز می خوانند. مردم با کمک نی های خشک « آتش» می آفرینند و خیمه ها را طوری برپا می کنند که در وسط آنها دیرکی کار بگذارند و روی آن حلقه داغ و آتشینی – سمبل خورشید قرار داده شود. آنها اعتقاد دارند که اگر هنگام پریدن از روی آتش، آتش به بدن شخص نخورد، موفقیت در کارها حتماً در انتظارش خواهد بود. جشن های کوپالی در دوران بت پرستی به افتخار خدای خورشید برگزار می شد که « زاریادا» دختر سرخ و درخشان همسرش بود و اکنون پس از گذار به سبک جدید، جشن ایوان کوپال ۷ ماه جولای برگزار می شود. تعدادی از کشورهای اروپایی نیز جشن ایوان و یا روز ایوان مقدس (شبیه ایوان کوپال) را به سبک قدیم در روز چرخش خورشید از ۲۰ تا ۲۶ ماه ژوئن برگزار می کنند. ایوان کوپال، تنها جشن روسی است که شب هنگام، مردم با دردست داشتن شمع و تاج گلها به ساحل می روند و تاج های شمع دار را در رودخانه یا دریاچه رها می کنند. وقتی سطح رودخانه پر از تاج های روشن می شود، منظره بسیار جالبی شکل می گیرد. باوری وجود دارد که بر طبق آن، تاج گل هر کسی دورتر شنا کند، او زن و یا شوهر آینده اش را ملاقات خواهد کرد.
گفتار ششم. تفریحات: سفر و گردشگری
زندگي جمعيت روسيه در ميزان ملموسي به سطح درآمد مردم بستگي دارد. براي روسهاي فقير زندگي سراسر يك مبارزه بقا ميباشد. بسياري از افراد مشغول فروختن اشياء خانوادگي يا كالاهاي مصرفي ميباشند. شيوه زندگي افراد ثروتمندتر در حد ملموسي غربي شده است. كالاهاي آمريكايي و تفريحات آمريكايي بالاخص در شهرهاي بزرگ محبوب هستند. تماشاي تلويزيون و ويدئو يي از انواع رايج فراغت ميباشد. تلويزيون روسيه نيز اكنون به نمايش برنامههاي غربي مانند مسابقات تلويزيوني و سريالها پرداخته است.قرائت كتاب مانند دوران شوروي بسيار رايج است لكن سبكهاي ادبي مورد توجه بشدت تغيير يافته است. بجاي نويسندگان كلاسيك روسيه مردم به داستانهاي جنايي، عاشقانه و تخيلي رو آوردهاند.انواع ورزش غربي مانند تنيس كه در دوران شوروي نهي ميشدند امروز رايج شدهاند و بالاخص بين طبقات بالا محبوبيت دارند. انواع ورزش سنتي مانند شطرنج و فوتبال نيز همچنان محبوبيت بالايي دارند. كنسرت گروههاي مشهور غربي در مسكو و ديگر شهرهاي بزرگ امري عادي شده و بسياري از گروههاي راك روسيه به تقليد از گروههاي غربي پرداختهاند هرچند گروههايي هم به موسيقي سنتي و آلات سنتي روسيه رو آوردهاند.
بخش زیادی از مردمان روسی آخر هفته ی خود را در خانه های تابستانی شان[6] که در حواشی شهر است، سپری می کنند. حد متوسط این خانه ها تنها کلبه ی ساده ایست و روی قطعه ی بسیار کوچکی از زمین بنا شده است. برخی از این خانه های گرانبها و جدید چند اتاقه بوده و با استخر و دیگر ریزه کاریهای گران قیمت استقرار یافته اند. اغلب صاحبان این خانه ها در کلبه ی تابستانی خود باغچه ی خانگی دارند، این باغچه فضاییست که در آن سبزیجات و میوه هایی به عنوان مکمل غذایی پرورش می یابند.
در روسیه سفر برای کسانی که استطاعت آن را دارند امری عمومی است، در طی دوره اتحادیه شوروی سابق حکومت با محدود کردن مقصد اصلی به دولتهای اروپای شرقی و دیگر کشورهای کمونیست، به گونه ای سخت گیرانه سفر ها را کنترل می کرد. اکنون ترکیه و قبرس مقاصد عمومی در میان طبقه ی متوسط هستند در حالیکه پشت سر گذاشتن بیشتر مقاصد در میان افراد ثروتمند، عمومیت یافته است، برخی از آنها دوره های طولانی از زندگی خود را دور از خانه سپری می کنند.
دو شهر بزرگ روسيه يعني مسكو و سن پترزبورگ از شهرت جهاني برخوردارند. اين دو شهر را به دو موزه بزرگ مي توان تشبيه كرد. هر ساله صدها هزار نفر جهانگرد از سراسر دنيا براي ديدن موزه ها و مراكز تاريخي، هنري و تفريحي اين دو شهر عازم روسيه مي شوند. تاريخ پر از فراز و نشيب اين كشور و مبهم مانده روسيه براي مردم دنيا در طي هفتاد سال حكومت كمونيستي، اشتياق جهانگردان را براي بازديد از روسيه (در دوره پس از فروپاشي) دو چندان مي كند.هنر و ادبيات روس نيز از شهرت جهاني برخوردار است. مردم دنيا همانقدر كه روسيه را با لنين و استالين و تحولات بزرگ سياسي آن در طول قرن بيستم مي شناسند، اين كشور را با نويسندگان بزرگي همچون "گوگول"، "تولستوي"، "داستايوفسكي" و "ماكسيم گوركي" به خاطر دارند. در اینجا به برخی از اماکن دیدنی این شهرها می پردازیم.
1. کرملین: کرملین سمبل مسکو و کلا روسیه بشمار می رود. این مجموعه بر روی تپه براوينسكي ساخته شده است. در اطراف این تپه دیوارهای قلعه و برج هایی بنا شدهاند که فاصله بین این برج ها متناسب با شکل زمین و مقتضیات دفاعی است. کاخ شاهزاده کبیر و ساختمان های متعدد آن در بخش جنوبی تپه قرار دارد و در شرق آن در مرتفع ترین مکان، میدان اصلی کرملین، میدان جامع و مهمترین کلیساها قرار دارند.
2. میدان جامع از سمت شرق، تالار گراناویتایا و برج ناقوس ایوان کبیر واز جنوب کلیسای جامع آرخانگلسک را تشکیل می دهد. این میدان از سمت رود مسکو باز است و از آنجا می توان چشم انداز پشت رود مسکو را مشاهده کرد. در سمت شرق این میدان، برج اسپاسکایا و در شمال آن خیابانی که در گذشته نیکولسکایا نامیده می شد، قابل مشاهده است.
3. کاخ بزرگ کرملین مجموعه ای از بناهایی است که از ابتدای قرن 15 ساخته شده اند. این کاخ شامل تالار گراناویتایا، ایوان های درونی که متعلق به قرن 15 می باشد، تالار طلایی تزار متعلق به قرن 16، کلیساها و کلیساهای جامع می شود. معماران ایتالیایی از جمله: فیوراوانتی، سولاری، روفو و دیگران در احداث آثار معماری کرملین شرکت کردند. اما بسیاری اعتقاد دارند که مشاركت این استادان در ساخت کرملین فقط ویژگی اصالتا روسی مجموعه کرملین را کمرنگ می کند.
برج های کرملین نیز شدیدا متناسب با نقش خود در سیستم دفاعی ساخته شده اند؛ زیرا همانطور که در خط استحکامات، دو مکان با شرایط توپوگرافی کاملا یکسان وجود ندارد، دو برج كاملا مشابه نیز وجود ندارد. مرتفع ترین و مستحکم ترین برج های مجموعه کرملین، برج هایی هستند که در گوشه ها واقع شده اند، زیرا از اهمیت دفاعی بیشتری برخوردارند.
از طریق راه پله اصلی پس از عبور از تالار جلسات که دارای اجاقی از جنس یشم سبز است می توان به زیباترین تالار کاخ رفت که گئورگیوفسکی نامیده می شود. در سال 1769 به افتخار گئورگی پابدانوستس نشان افتخاری به همين نام ابداع شد. نازک کاری این تالار پیروزی هایی را به تصویر می کشد که ارتش روس در قرون 19-15 بدست آورده است. در امتداد دیوارهای این تالار 18 ستون پیچ خورده از جنس فلز روی وجود دارد که بر سر آنها مجسمه های ویتالی نصب شده است و در لبه دیوارهای تالار آثار نقش برجسته کلودت دیده می شود که گئورگی پابدانوستس را بر روی اسب در حال مبارزه با اژدها به تصویر می کشد. سقف تالار با شش عدد لوستر برنزی طلاکاری شده تزئین شده است که وزن هرکدام از آنها 1300 کیلوگرم است.
4. تالار گراناویتایا در سالهای 1491-1487 توسط فریازین و سولاری ساخته شد و بعنوان تالار پذیرایی کاخ شاهزاده کبیر مورد استفاده قرار گرفت. این تالار بدین خاطر گراناویتایا نامیده می شود که نمای سمت میدان جامع آن از سنگ سفید تراش خورده است. این تالار تقریبا بشکل یک سالن بزرگ مربعی با سقف سنگی صلیبی شکل است که بر روی ستون چهارگوش مرکزی قرار دارد. مساحت آن 495 متر مربع و ارتفاع آن 9 متر است. سقف تالار با نقاشی هایی منقوش شده است که آخرین آنها مربوط به سال 1882 می باشد. در سالهای 60 قرن 17 تالار گراناویتایا تبدیل به ویرانه شد، بعد از حریق سال 1682، اوسیپ استارتسوف در سالهای 85-1684 تزئینات این تالار را بازسازی کرد و دهانه پنجره های آن را عریض نمود و از بیرون با ستون های سنگی سفید که نقوش گیاهان بر روی آن تراشیده شده بود تزئین کرد.
5. تالار طلائی تزاریک ساختمان قدیمی متعلق به قرن 16 میلادی می باشد. در مدارک متعلق به اواخر این قرن این ساختمان به نام تالار طلایی ایرینا ( همسر تزار فئودور) نامیده شده است. نمای این تالار به سمت میدان جامع است و چارچوب های پنجره های آن تحت تاثیر معماری رونسانس ساخته شده است. احداث کلیسای جامع ورخوسپاسکی بر روی این تالار در سال 1636 مستلزم تقویت سقف تالار توسط تیرهای آهنی بود. در اواخر قرن 16 نمای تالار طلایی را طلاکاری کردند که نام آن نیز نشات گرفته از همین موضوع است. از این تالار راهی برای ورود به تالار ژیلتسکایا وجود دارد که پست نگهبانی کاخ بشمار می رود.
از نظر معماری طبقه پنجم کاخ جالب ترین بخش کاخ می باشد که به شکل زیرشیروانی ساخته شده است و بر روی یک تراس باز قرار دارد. « برجک دیده بانی» متصل به زیرشیروانی ویژگی منحصربفردی را به نمای طبقه پنجم می بخشد و چشم انداز مسکو را آشکار می کند. نقاشی های بجای مانده در تالارهای کاخ مربوط به سال 1837 هستند و همگی یک احساس مشترک از نقاشی های قرن 17 را القا می کنند. مرمت سه طبقه بالای کاخ ترمن در سال 1968 انجام شد.
در آستانه سال 1960 در طبقه دوم کاخ بزرگ کرملین بر اساس طرح آندریف، وولفسون، دالگانوف و دیگران باغ زمستانی ايجاد شد. مساحت اين باغ320 متر مربع است که 110 متر مربع آن گیاه کاری شده است. دیوار غربی آن کاملا از شیشه و دیوار شرقی آن با آینه پوشيده شده است که تصویر گیاهان در آن منعکس می شود. دیوارهای جنوبی و شمالی باغ باسنگ مرمر اورال تزئين شده است.
در بخش غربی کرملین تالار اسلحه (1851) قرار دارد که بعنوان بهترین ساختمان موزه در اروپا در قرن گذشته بشمار می رود. این تالار در منابع مکتوب اولین بار در سال1547 مورد اشاره قرار گرفته است و نام آن بخاطر استفاده اولیه از این تالار بعنوان انبار اسلحه بوده است. در قرن 17 در اینجا کارگاه هایی برای تولید اسلحه و زیورآلات از طلا و نقره ایجاد شد، از سال 1640 این تالار به کارگاه نقاشی تبديل شد. در ساختمان تالار اسلحه بزرگترین نقاشان روس، اوشاکوف، زوبوف؛ منبت کار، زوبوف و بونین؛ اسلحه ساز، داویدوف و کاتسف و همچنین استاد کار روی طلا و نقره، پاپوف کار می کردند.
کرملین ساختمان دولت را درون خود جای داده است که در سال های 87-1776 توسط کازاکوف احداث شد. این ساختمان به شکل یک مثلث ساخته شده است و در یکی از رئوس آن یک تالار تعبیه شده است. در طول دوران شوروی این ساختمان به مکان بازدید دائمی گردشگران تبدیل شده، زیرا در آنجا دفتر کار و آپارتمان لنین که از سال 1918 تا 1923 محل کار و زندگیش بود، به همان شکل اولیه حفظ شده بود. سالن بزرگ گنبدی شکل سنا 7/24 متر قطر و 27 متر ارتفاع دارد.
یکی از مهم ترین آثار معماری دوران شوروی در مجموعه کرملین کاخ نشست ها می باشد که در سال 1961 در نزدیکی برج ترویتسکی ساخته شد.ساختمان آن به شکل مستطیل ساخته شده است و نمای آن از سنگ مرمر سفید و پنجره های شیشه ای است.
در مرکز کرملین در میدان جامع ناقوس ایوان کبیر وجود دارد که بعنوان معجزه هنر معماری قرن 16 بشمار می رود. در زمان ایوان کالیت در سال 1329 تقریبا در محل کنونی برج ناقوس، یک کلیسای کوچک سنگی به افتخار جان لستویچنیک ساخته شد. در سال 1505 زمانی که آن را تخریب کردند. در سالهای 1508-1505 بن فریازین معمار بدین منظور اولین ستون سه ضلعي برج ناقوس ایوان کبیر را با سنگ سفيد ساخت. در سالهای 1532 تا 1543 ناقوس خانه چهارگوش و کلیسای وازنسنییا به برج ناقوس ايوان کبیر متصل بودند؛ در کلیسای وازنسنییا ناقوس «بلاگووستنیک» به وزن هزار پند قرارداشت؛ در سال 1552 یک راه پله مرتفع سنگی ساخته شد و در سال 1600 طبقه فوقانی مجموعا به ارتفاع 81 متر بنا شد.
از دیگر بنای های مهم مجموعه کرملین، کلیسای جامع آرخانگلسک، کلیسای جامع بلاگووشنسکی و کلیسای جامع اوسپنسکی می باشد.
6. دانشگاه مسکو- دانشگاه مسكو، كه در ژانويه سال 2005 جشن 250 سالگي خود را گرفت، به حق قديميترين دانشگاه روسيه به شمار ميآيد. اين دانشگاه در سال 1755 به يمن تلاشهاي بسيار لامانوسف، دانشمند شهير روس، پا به عرصه حيات گذاشت. دستور تأسيس دانشگاه مسكو ، در روز تاتيانا طبق تقويم مسيحيان ارتودوكس، يعني 12 ژانويه 1755 توسط اليزابت، ملكه روسيه، به امضا رسيد. از آن زمان هر سال «روز تاتيانا» به عنوان روز دانشگاه مسكو نيز جشن گرفته ميشود. دانشگاه در ابتدا در ساختمان داروخانه اصلي شهر در ميدان سرخ واقع شده بود. داشنگاه طبق طرح لامانوسف از سه دانشكده فلسفه، حقوق و پزشكي تشكيل شده بود. با گذشت كتابخانه دانشگاه نيز تأسيس شد كه بيش از صد سال تنها كتابخانه عمومي مسكو به شمار ميآمد. ساختمان جديد دانشگاه در سالهاي 1833- 1836 ساخته شد. به عنوان بزرگترين چهرههاي تاريخي كه در دانشگاه مسكو تحصيل كردند ميتوان به فانويزين، ژوكفسكي، گريبايدف، لرمونتف، بلينسكي، هرتسن، توتچف و چخوف اشاره كرد.
7. مترو مسكو–پيشنهاد ساخت مترو زيرزميني مسكو براي اولين بار در اوايل سده بيست، زماني كه جمعيت شهر از مرز 1 ميليون نفر گذشت، مطرح شد. طرح مترو در سال 1902 براي بررسي به دوماي شهري مسكو ارايه شد، اما به دليل مخالفتهاي شديد دارندگان شركتهاي خطوط تراموا پذيرفته نشد. ايده تأسيس مترو براي بار دوم در زمان حكومت اتحاد شوروي مطرح شد و در سال 1931 اولين تونل آزمايشي كشيده شد. با گذشت يك سال پروژه به مرحله ساخت رسيد و ساعت 7 صبح 15 ماه مه 1935 مترو براي استفاده عموم افتتاح شد. در تأسيس ايستگاههاي مترو معماران بزرگي شركت داشتند كه بين آنها ميتوان به آ. شوسف، سازنده آرامگاه لنين اشاره كرد.
8. ميدان سرخ–ميدان سرخ؛ ميدان مركزي مسكو است. اين ميدان مقابل ديوار شرقي كرملين قرار گرفته و از سه طرف توسط عمارت موزه تاريخ، ساختمان فروشگاه اصلي مسكو و كليساي جامع واسيلي بلاژني احاطه شده است. ميدان سرخ طي سالهاي بسيار صحنه وقايع مهم تاريخ روسيه و مسكو بوده است.
تاريخ تأسيس ميدان سرخ به اواخر سده 15 بازميگردد. در آن زمان به دستور ايوان سوم ساختمانهاي چوبي اطراف كرملين كه تزار را دايماً با خطر آتشسوزي ربهرو ميكرند، تخريب شدند. به جاي آن ساختمانها در مجاورت ديوار شرقي كرملين ميداني براي تاجران خرده پا سازماندهي شد. در ابتدا ميدان تارگووايا (ميدان تجارت) ناميده ميشد و در سده 16 به دليل وجود كليساي ترويتسكي در بخش جنوبي ميدان، نام آن به «ترويتسكايا» تغيير كرد. اين ميدان تنها در سده 17 به نام ميدان سرخ مشهور شد.
9. كليساي مسيح منجي - در تاريخ 25 دسامبر 1812 الكساندر اول، امپراتور روسيه، بيانيهاي را مبني بر تأسيس كليسايي به افتخار پيروزي روسيه بر ارتش ناپلئون امضا كرد. طراحي و ساخت اين كليسا به الكساندر ويتبرگ سپرده شد. وي قصد داشت عمارت را بر كوه «وارابيووي گوري» بنا نهد، اما كوه به دليل سنگيني سازه نشست كرد و پروژه ناتمام ماند. بعد از به قدرت رسيدن نيكلاي دوم، ساخت اين پروژه در سال 1832 به «كنستانتين تن» سپرده شد. ساخت و نازككاري درون مصلي چهل و چهار سال كار برد و در نهايت در سال 1883 به پايان رسيد. كليسا طي مراسمي باشكوه در تاريخ 26 مه 1883 در حضور الكساندر سوم و خانواده سلطنتي متبرك شد و گشايش يافت. محل قرارگيري مصلي بسيار مناسب است، زيرا از هر نقطه مسكو قابل رؤيت است و نزديكي آن به كرملين، پيوند عميق مصلي را با تاريخ و فرهنگ روسيه نشان ميدهد.
1. آربات - آربات، سمبل مسكوي قديم و يكي از معروفترين خيابانهاي مسكو، بين ميدان «آرباتسكي واروتا» و ميدان «اسمالنسكي» واقع شده است. اين خيابان، كه امروزه به نوعي پيادهرو مبدل شده است، 514 سال قدمت دارد. نام آربايت كه از معادل عربي آن به معناي حومه گرفته شده است و به احتمال زياد توسط تاتارهاي كريمه يا تاجران عرب به روسيه آورده شده است. اين خيابان در ابتدا محل زندگي صنعتگران و تاجران بود، اما در اواخر قرن 18 در «آربات» اشرافزادگان ساكن شدند و در قرن 19 اين خيابان به يكي از اماكن فاخر مسكو تبديل شد. اين خيابان در طول تاريخ محلي آرام و دنج بود و ساخت اولين ساختمانهاي سهطبقه و اولين مدرنسازيهاي آن مربوط به اواخر قرن 19 ميشود. در اين خيابان خانه- موزه پوشكين، مارينا تسوتايوا و لرمونتف واقع شده است.
2. مجموعه نمايشگاهي روسيه (نمايشگاه سراسري دستاوردهاي صنعتي) -مجموعه نمايشگاهي روسيه از جايگاه ويژهاي در مسكو، مركز روسيه، برخوردار است. اين مجموعه امروزه هم نمايشگاه است، هم تفريحگاه، هم مركز بزرگ تجاري. اين نمايشگاه به تاريخ 1 اوت 1939 در قسمت شمالي مسكو، در آستانكينو افتتاح شد. نمايشگاه، شهركي با 136 هكتار مساحت و پاركها، بركهها، غرفهها و نزديك به 250 ساختمان كوچك و بزرگ بود. اين مجموعه از 1 اوت تا 25 اكتبر1939 بيش از 5/3 ميليون بازديدكننده داشت. از سال 1941 تا 1945 نمايشگاه غيرفعال بود و در سال 1945 مجموعه مورد بازسازي قرار گرفت. بدين ترتيب مساحت نمايشگاه به 207 هكتار رسيد و تعداد ساختمانها تا 383 عدد افزايش داشت. در سال 1958 مجموعه به نمايشگاه سراسري دستاوردهاي صنعتي تغير نام يافت و به بخشهاي موجود، غرفههاي صنعتي و ساختماني نيز افزوده شد.
3. ملك آستانكينو - ملك آستانكينو، در بخش شمالي مسكو، يكي از اماكن تاريخي باقيمانده از سده 18 به شمار ميآيد. اولين اطلاعات درباره اين ملك مربوط به سده 16 ميشود. در آن زمان اين ملك همراه با كليسايي كوچك متعلق به خانواده شلكالف بود. در سال 1620 آستانكينو توسط تزار به چركاسكي اعطا شد و پس از آن، در سال 1743 اين ملك به خانواده شرمتيف رسيد. شكوفايي واقعي آستانكينو مربوط به زمان مالكيت «ن. شرمتيف»، كه فردي هنردوست و هنرپرور بود ميشود. او تصميم گرفت آستانكينو را به اقامتگاه تابستاني خود تبديل كند و گروهي از بازيگران تآتر را به ملك خويش دعوت كند. شرمتيف براي تحقق اين آرزويش تأتر معروف آستانكينو را بنا نهاد. تأتر آستانكينو تنها تأتر روسيه با تجهيزات سده 18 است و اين در حالي است كه از نظر قابليتهاي آكوستيك، بهترين سالن روسيه به شمار ميآيد. كنت «ن. شرمتيف» در سال 1801 درگذشت و بعد از مرگ وي، ملك آستانكينو از ميدان توجه مالكينش خارج ماند. اين ملك بعد از انقلاب اكتبر روسيه به موزه تبديل شد و در سال 1991 به موزه- ملك استانكينو تغيير نام يافت.
4. پوشكين - پوشكين يكي از زيباترين مناطق حومه شهر سنت پترزبورگ به شمار ميآيد كه در 24 كيلومتري شمال شهر سنتپترزبورگ، اين پايتخت شمالي روسيه، واقع شده است. اين منطقه كه در گذشته استراحتگاه تابستاني خانواده سلطنتي بود تا سال 1918 «تسارسكوي سلو» (دهكده تزار) ناميده ميشد، اما سپس به «دتسكوي سلو» (دهكده كودك) تغيير نام يافت و در سال 1937 نام «پوشكين» را به خود گرفت.
يليزاوتا پترونا علاقه خاصي به تسارسكوي سلو داشت و از همين رو اقدام گسترش و بازسازي كاخ يكاترينا كه به نام مادرش، يعني يكاترينا آلكسييونا نامگذاري شده است، كرد. با تلاش بهترين معماران آن زمان، يعني زمتسف، ترزيني و راسترلي، ساختمان ساده به كاخي مجلل به سبك باروكوي روسيه با نماي زيبا و طراحي جذاب مبدل شد. كاترين دوم نيز تسارسكوي سلو را بسيار دوست ميداشت. در زمان سلطنت وي در آنجا كاخ الكساندر بنا شد و «كاخ بزرگ» نيز به تالارهاي عقيق و گالري كامرون مزين شد.
بعد از انقلاب اكتبر مجموعه كاخها و پاركها به موزه تبديل شد. در سالهاي جنگ دوم جهاني خسارات زيادي به اين مجموعه تاريخي وارد شد كه در اين ميان ميتوان به انتقال تالار كهربا به آلمان اشاره كرد. از محل نگهداري اين اثر گرانبهاي فرهنگي هيچ اطلاعي در دست نيست. در سال 1979 تصميم بازسازي تالار كهربا اتخاذ شد و در تاريخ 31 مه 2003 در سيصدمين سالگرد بنيانگذاري شهر سنپترزبورگ، تالار كهربا بار ديگر افتتاح شد.
5. پترگف - پترگف كه در 30 كيلومتري مركز شهر سن پترزبورگ واقع شده، بهحق يكي از زيباترين مجموعههاي تفريحي جهان به شمار مي آيد. تاريخچه ساخت اين مجموعه به زماني بازميگردد كه پيتر در سال 1714 تصميم گرفت در اين مكان براي خود اقامتگاهي مجلل، كه از نظر جلال و شكوه از ورساي پاريس نيز برتر باشد، بنا كند. اسناد فراوان نشان ميدهد كه خود پيتر نيز در طراحي اين مجموعه شركت فعال داشته است. به دليل شركت خود امپراتور در اين پروژه، امور اجرايي با سرعتي بيسابقه پيش ميرفت، به گونهاي كه در سال 1723 بخش قابل توجهي از اين مجموعه ساخته شد و در همان سال نيز مراسم افتتاح اقامتگاه پيتر صورت گرفت. فوارههاي بسيار زيبا و متعدد زينتبخش اين پارك زيبا هستند و برخي از آنها كه نمادي تاريخي دارند بخشي از تاريخ جالب روسيه را براي بيننده بازگو ميكنند.
در اين ميان فواره- مجسمه سامسون، كه سمبل پيروزي روسها بر ارتش سوئد است، از اهميت بالايي برخوردار است. متإسفانه جنگ دوم جهاني به اين مجموعه تفريحي نيز رحم نكرد و با تخريب بخشهايي از ساختمانها، فوارهها و سيستم لولهكشي پارك، خسارت سنگيني به اين مجموعه وارد شد، اما خوشبختانه بازسازي پارك بلافاصله بعد از پايان جنگ آغاز شد و امروزه ما اين امكان را داريم كه از زيباييهاي بيحد و مرز اين مجموعه تفريحي لذت ببريم.
6. قلعه پتروپاول - قلعه پتروپاول مكاني مركزي را در ساختار شهر از آن خود كرده و كليساي جامع پتروپاول نيز كه در همين محوطه قرار گرفته است، يكي از نشانههاي اصلي شهر به شمار ميآيد. 16 ماه مه 1703 پتر اول در جزيره زاياچي بناي قلعه جديدي را ريخت تا با كمك آن بتواند از سرزمينهايي كه طي جنگ شمالي از سوئديها گرفته بود، محافظت كند. شهر پتربورگ نيز زير سايه اين قلعه بسيار سريع رشد كرد و از همين روست كه روز ريختن بناي قلعه، تاريخ پيدايش شهر سنت پترزبورگ نيز به شمار ميآيد. طرح ساخت قلعه را خود امپراتور تنظيم كرده بود. وي قلعه را به شكل يك ششضلعي چوبي بنا نهاد اما در سال 1706 زير نظر معماري به نام ترزيني سازههاي آجري جاي چوب را گرفتند.
اين قلعه به عنوان يك بناي تدافعي ساخته شد، اما هيچگاه وظايف اصلي و مستقيم خود را انجام نداد. طي دويست سال از قلعه به عنوان زندان سياسي استفاده ميشد و جالب اين كه يكي از اولين زندانيان اين قلعه، آلكسي فرزند خود پيتر بود. يكي از افتخارات زندان اين بود كه حتي يك زنداني موفق نشده بود از آن بگريزد. كليساي جامع پتروپاول نيز كه طي سالهاي 1713- 1733 بر اساس طرح ترزيني ساخته شد، يكي از اماكن ديدني مجموعه قلعه پتروپاول به شمار ميآيد. درون اين كليسا چند تن از تزراهاي روسيه، از جمله خود پيتر اول و الكساندر دوم دفن شدهاند.
7. سواركار مفرغي - براي جشن سيصد سالگي پتربورگ يادمانهاي فراواني به افتخار پيتر كبير، بنيانگذار شهر، نصب شد اما بيترديد «سواركار مفرغي» معروفترين مجسمه از اين دست به شمار ميآيد. كاترين كبير در اواسط سده 18 به فكر ساختن يادماني براي بنيانگذار شهر افتاد و براي اين كار از «اتين فالكونه»، مجسمهساز فرانسوي دعوت به عمل آرود. فالكونه در سال 1766 به روسيه رفت و كار خود را بر روي ساخت مجسمه آغاز كرد. پيتر در اين مجسمه سوار بر اسبي است و بر سرش حلقهاي از برگ كه سمبل قدرت و پيروزي است نهاده شده است. اشاره دست تزار به سمت رود نوا، آكادمي علوم و قلعه پتروپاولنماد اهداف اصلي او طي سلطنتش، يعني آموزش، تجارت و قدرت نظامي است. شباهت پايه يادمان پيتر در اين اثر به موج دريا يادآور آن است كه پيتر نخستين كسي بود كه توانست مرزهاي روسيه را تا سواحل دريا گسترش دهد. سنگ مناسب اين كار در سال 1768 در ساحل خليج فنلاند يافت شد. اين سنگ با وزن 1600 تن با تلاش 400 نفر و بعد از 9 ماه كار سنگين به محل مورد نظر انتقال يافت.
8. كاخ ميخاييل (ميخاييلفسكي) - يكي از جالبترين و بخشي از موزه دولتي روسيه به شمار ميآيد. تاريخ تأسيس آن به سده هجده بازميگردد، زماني كه پاول اول، امپراتور روسيه دستور داد سالانه چند صد روبل جهت ساخت كاخي براي پسر كوچكترش ميخاييل پسانداز شود. كار ساخت كاخ را پسرش الكساندر اول ادامه داد و سرانجام وقتي ميخاييل به سن 21 سالگي و مبلغ پول پسانداز شده به 9 ميليون روبل رسيد، پروژه اجرايي تحت نظارت «كارل ايوانويچ رُسـّي» آغاز شد. در سال 1895 در زمان سلطنت الكساندر سوم كاخ به موزه امپراتور الكساندر سوم تغيير نام يافت.
9. كاخ زمستاني - كاخ زمستاني يا ارميتاژ، پنجمين كاخ زمستاني ساختهشده در سن پترزبورگ به شمار ميآيد. اين عمارت زيبا و مجلل توسط راسترلي بين سالهاي 1754 تا 1762 در محلي كه پيش از آن كاخ سوم قرار داشت، به سبك باروكو تأسيس شد. اين عمارت از 1000 اتاق تشكيل شده است و نماي بيروني آن كه به دستور امپراتور روسيه ميبايست نشاندهنده «عظمت روسيه» باشد، با كل شهر، رود نوا و نيز تمامي منظره شهر هماهنگي كامل دارد. اين ساختمان تا قبل از انقلاب محل سكونت تزارهاي روسيه بود و امروزه نيز از آن به عنوان موزهاي بسيار بزرگ با آثار هنرمنداني نظير داوينچي، رافائل، رامبراند و پيكاسو استفاده ميشود. بازديد كامل از تمامي قسمتهاي موزه دست كم به چند روز زمان نيازمند است.
10. كاخ تابستاني پيتر اول -كاخ تابستاني طي سالهاي 1710- 1714 به سبك باروكو توسط دومنيكو ترزيني بنا شد. اين كاخ نسبتاً ساده كه تعداد اتاقهايش از 14 تجاوز نميكند، يكي از قديميتريم عمارتهاي شهر به شمار ميآيد. 29 سنگ رويهنگاريشده بر نماي اصلي ساختمان (اثر آندرئاس شلوتر آلماني) وقايع جنگ شمالي را بازگو ميكنند. كاخ فقط براي استفاده تزار در فصول گرم سال، يعني از ماه مه تا اكتبر طراحي شده بود اما در سال 1712 پيتر در اين مكان كه هنوز به طور كامل نازككاري نشده بود سكني گزيد و تا آخر عمر، يعني سال 1725 در آنجا ماند. خود او در طبقه پايين و همسرش، كاترين در طبقه بالا زندگي ميكرد[7].
گفتار هفتم. موزه ها[8]
- موزۀ کاخ کرملین[9] (http://www.kreml.ru): هسته مركزي شهر مسكو ارگ يا كرملين آن است كه در قرن پانزدهم در كرانه شمالي رود مسكو ساخته شده و شامل تعدادي كاخ و كليسا است. كرملين مثلث شكل با جهت شمالي داراي ضلعهايي به طول ٧۵٠ متر است. كرملين را واقعاً ميتوان از هر نظر سمبوليك، تاريخي ، استراتژيكي و قلب مسكو ناميد. بزرگترين كليساي كرملين مسكو، كليساي جامع اوسپنسكي است كه در طي سالهاي ١۴٧۵تا ١۴٧٩ساخته شده و تزارها در آنجا تاجگذاري ميكردند.
احداث كرملين در تاريخ ١٩ژوئيه سال ١۴٨۵پايان يافت. ابتدا ديوار آجري كرملين در كنار رودخانه مسكو بنا شد، تمام عمليات ساختماني ١٠سال بطول انجاميد. لازم به يادآوري است كه كرملين جديد را بر روي كرملين قديم كه از سنگ سفيد بود بنا كردند. ديوارهاي قبلي را در حد امكان باقي گذاشتند فقط دور آنها را ديوارهاي آجري كشيده و آنها را بلندتر و ضخيمتر و محكمتر كردند. كاخ بزرگ كرملين در سال ١٨۴٩شكل كنوني را كسب كرد. كاخ جديد بطول ١٢۵متر بود و داراي ٧٠٠اتاق از جمله آپارتمانهاي شخصي خانواده شخص اول كشور بود. در سال ١٩٦١عمارت جديدي به كرملين اضافه شد- كاخ كنگرهها. از كاخ كنگرهها براي اهداف گوناگون استفاده ميكنند. براي اجراي نمايشهاي تئاتري و جشنهاي عمومي. سالن بزرگ آن براي ٦هزار نفر درنظر گرفته شده است. وسايل صوتي براي ترجمه بيش از ٢٩زبان در اين كاخ نصب شدهاند. بالشوي تئاتر، باله و اپرا روي صحنه كاخ كنگرهها به نمايش ميگذارد.اين كاخ داراي ٨٠٠ اتاق جداگانه از جمله سالنها،رخت كن، راهرو و اتاقهاي اختصاصي براي اعضاي شخص اول مملكت، اتاق مطبوعات و اتاقهايي براي خدمه فني است. براي ساخت اين كاخ فقط ١٦ماه وقت صرف شد و جايزه لنين به طراحان و معماران آن تعلق گرفت. كرملين جايي است كه تمام راههاي روسيه به آنجا ختم ميشود.
موزه ارمیتاژ[10] - واقع در سن پترزبورگ روسیه، با ۳ میلیون اثر هنری، یکی از بزرگترین موزههای جهان و از قدیمیترین گالریهای هنری و موزههای تاریخ و فرهنگ بشری در جهان است. مجموعه عظیم ارمیتاژ در شش بنا به نمایش گذاشته شدهاست. بنای اصلی قصر زمستانی نام دارد و در گذشته محل سکونت رسمی تزارهای روسیه بودهاست. موزه ارمیتاژ شعبههایی بینالمللی در آمستردام، لندن و لاس وگاس نیز دارد. از جمله هنرمندانی که آثارشان نقاط قوت مجموعه هنر غرب در موزه ارمیتاژ هستند، میتوان به میکل آنژ، لئوناردو داوینچی، روبنس، ون دایک، رامبراند، رودن، مونه، سزان، ون گوگ، گوگن و پیکاسو اشاره کرد.
البته این موزه مجموعه آثار متعددی دارد که از جمله آنها میتوان به نشانها، البسه و جواهرات سلطنتی، مجموعه متنوعی از جواهرات ساخته فابرژه و بزرگترین کلکسیون موجود در جهان از طلای باستانی متعلق به اروپای شرقی و آسیای غربی اشاره کرد. در سال ۱۷۶۴، کاترین کبیر با خرید بیش از دویست نقاشی در اروپا، جمع آوری این مجموعه مشهور را آغاز کرد. سفرای روس در پایتختهای بیگانه مامور یافتن بهترین مجموعههای هنری ارایه شده برای فروش - مانند مجموعههای برول سیاستمدار ایالت زاکسن آلمان، کروزا، کلکسیونر فرانسوی و نگارخانه والپول در انگلستان – بودند. کاترین کبیر، نگارخانه خود را گوشه عزلت یا خلوتگاه خود مینامید زیرا تنها افرادی انگشت شمار اجازه ورود و تماشای آثار موجود در آن را به دست میآوردند. به تدریج، کلکسیونهای سلطنتی با آثار باستانی و فرهنگی یونان و سیت که در طی حفاریهای انجام شده در پرشچپینا، پازیریک و دیگر مقابر باستانی که در جنوب روسیه یافته شده بود، غنی تر شد. به این ترتیب ایجاد یکی از غنیترین مجموعههای طلای باستانی آغاز شد. این مجموعه اکنون شامل بخش قابل توجهی از گنجهای تروا است که توسط هاینریش اشلایمن کشف و از زیر خاک خارج شد و در سال ۱۹۴۵ توسط ارتش سرخ از موزه برلین ضبط گردید.
تزار نیکولاس اول برای جای دادن مجموعه در حال توسعه عتیقه جات یونان، روم و مصر از معمار سبک نئوکلاسیک آلمانی به نام لیو فون کلنز خواست تا بنای موزه عمومی را طراحی کند. این بنا که در سال ۱۸۵۲ برای بازدید عموم گشوده شد، به احتمال بسیار اولین گالری در اروپای شرقی است که از ابتدا به همین قصد طراحی و ساخته شدهاست. همچنان که تزارهای روس به توسعه مجموعه هنری خود مشغول بودند، آثار متعددی از داوینچی، یان ون ایک و رافائل در ایتالیا خریداری شدند. بزرگترین مجموعه آثار رامبراند در جهان نیز متعلق به موزه ارمیتاژ است. در طی انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷، موزه سلطنتی آرمیتاژ جزو اموال خصوصی اعلام شد. پس از ملی شدن مجموعههای هنری عمومی ملی، دامنه آثار موجود در موزه وسعت بیشتری یافت. به خصوص ورود هنر مدرن از کلکسیونهایی چون مجموعه هنری سرگئی شکوکین و ایوان موروزوف بسیار جالب توجه بود. از جمله آثار اضافه شده به موزه میتوان از اکثر آثار سالهای اخیر گوگن، ۴۰ اثر سبک کوبیسم پیکاسو و آثاری مشهور از بزرگان هنر مدرن مانند تابلو «رقص» اثر ماتیس و «کافه شبانه» اثر ون گوگ اشاره کرد.
حکومت شوروی توجه چندانی به نگهداری از هنر منحط طبقه بورژواً نداشت. به دستور استالین تعدادی از با ارزشترین آثار موجود در موزه آرمیتاژ در خارج از کشور به فروش رسید. از جمله این آثار میتوان شاهکارهای بی رقیبی چون «آلبا مدوناً» اثر رافائل، « ونوس در مقابل آینه» اثر تیشین و «بشارت» اثر ون ایک را نام برد.
بسیاری از این آثار که توسط اندرو ملون تهیه شد، اکنون هسته مرکزی گالری هنر ملی در واشنگتن را تشکیل دادهاست. از دیگر موارد از دست رفته موزه که البته موارد مشابه آنها یافت میشود میتوان به هزاران اثر هنری که از موزه ارمیتاژ خارج شده و به موزه پوشکین در مسکو و موزههای دیگری در سراسر اتحاد شوروی فرستاده شد اشاره کرد. تعدادی از کلکسیونهای موزه نیز در طی محاصره لنینگراد در جنگ جهانی دوم، هنگامی که ساختمان موزه به عنوان پناهگاه در مقابل حمله هوایی استفاده شد، قربانی بمباران شد. این دوره غم انگیز در تاریخ موزه آرمیتاژ در سال ۱۹۴۵ به پایان رسید. در این زمان دولت کوشش میکرد با انتقال دادن تعدادی از آثار هنری به موزه که در طی جنگ جهانی دوم توسط ارتش سرخ از آلمان تصرف شده بود، خسارات وارده را جبران کند. گرانقیمتترین بخش این غنیمت جنگی نقاشیهای هنرمندان امپرسیونیست بود که از مجموعههای خصوصی طبقه ممتاز آلمان به دست آمده بود. این نقاشیها تا سال ۱۹۹۵ که موزه آنها را در معرض دید عموم قرار داد، گمشده تلقی میشدند. به گفته دولت روسیه این آثار تنها میتوانند بخش کوچکی از خسارات جبران ناپذیری که تهاجم آلمان به میراث فرهنگی روسیه وارد کرده اند- از جمله تخریب کامل کاخها و باغهای پترهوف و تزارسکوی سلو را جبران کند. از طرفی دولت روسیه قانونی را تصویب کرد که به موجب آن بازگرداندن این آثار به صاحبان قبلی آن ممنوع اعلام شدهاست زیرا این افراد به خاطر تامین هزینه رژیم نازی گناهکار شناخته شدهاند.
در سالهای اخیر، ارمیتاژ بیش از پیش توسعه یافته و عمارت ستاد فرماندهی را نیز در بر گرفهاست و به انجام پروژههای بزرگی در خارج از کشور نیز پرداختهاست که موزه ارمیتاژ گوگنهایم در لاس وگاس، اتاقهای آرمیتاژ در عمارت سامرست در لندن و آرمیتاژ آمستردام در هلند از آن جملهاند.
- خانه موزه الکسی تولستوی - مسکو (http://lit.1september.ru/2003/42/7.htm)
- موزه هنرهای تزئینی، تجربی و ملی – مسکو (http://www.vmdpni.ru/)
- موزه هنرهای تجسمی پوشکین- مسکو
- موزه خودرو و موتور سیکلت - مسکو
- موزه معماری - مسکو
- موزه خانۀ عکس - مسکو (www.mdf.ru)
- موزه مترو مسکو – مسکو (www.mosmetro.ru)
- موزه سینما – (www.museikino.ru)
- موزه ساخارف - مسکو (www.sakharov-center.ru)
- موزه آندری روبلف – مسکو (http://www.rublev-museum.ru)
- موزه تائتر باخروشین – مسکو (www.gctm.ru)
- موزه تالار اسلحه – مسکو، کاخ کرملین
- موزه پلی تکنیک - مسکو
- موزه مرکزی انقلاب اکتبر – مسکو
- موزه چخوف – مسکو
- موزه داروین (www.darwin.museum.ru)
- موزه دولتی تاریخی روسیه – مسکو،میدان سرخ
- موزه- نگارخانۀ تریتیاکف (www.tretyakov.ru)
- موزه – خانۀ ماکسیم گورکی
• موزه – خانۀ داستایفسکی
گفتار هشتم. کتابخانه های عمومی
- کتابخانه عمومی دولتی علمی- فنی روسیه (http://www.gpntb.ru/ ) ؛
- کتابخانه دولتی روسیه (http://www.rsl.ru/ )؛
- کتابخانه علوم طبیعی «ران» (http://www.benran.ru/ )؛
- کتابخانه «МИФИ » (http://www.library.mephi.ru)؛
- کتابخانه «МГТУ» به نام بااومان (http://library.bmstu.ru/)؛
- کتابخانه – قرائتخانه تورگینف(http://www.turgenev.ru/)؛
- کتابخانه علمی- فنی موسسه انرژی مسکو (http://www.mpei.ac.ru/libr/)؛
- کتابخانه دولتی جامع ادبیات خارجی روسیه (http://www.libfl.ru/)؛
- کتابخانه دولتی زبانشناسی علمی «اوشییسکی» (http://www.mpei.ac.ru/libr/)؛
- کتابخانه دولتی عمومی تاریخی روسیه (http://www.shpl.ru/)؛
- کتابخانهدولتی مرکزی علم پزشکی (http://www.scsml.rssi.ru/)؛
- موسسه اطلاعات علمی در حوزه علوم اجتماعی (http://www.inion.ru/ )؛
- کتابخانه علمی دانشگاه دولتی مسکو لامانوسوف (http://uwh.lib.msu.su/ )؛
- کتابخانه دولتی هنر روسیه (http://www.liart.ru/)؛
- کتابخانه مرکزی تربیت بدنی و ورزش فدراسیون روسیه (http://sportlib.infosport.ru/ )؛
- کتابخانه علمی آکادمی دولتی نفت و گاز «گوبکین» (http://library.saog.ac.ru/)؛
- کتابخانه حقوق، یکی از بزرگترین کتابخانه های روسیه از نظر حجم کتاب به 50 زبان دنیا از سال 1770 (http://www.lawlibrary.ru/)؛
[1]завтрак
[2]обед
[3]борш
[4]ужин
[5]закуский
[6]дача
[7]http://www.iraneurasia.ir/fa/pages/cprint.php?id=900
[8] http://www.museum.ru/
[9] Государственный историко-культурный музей-заповедник "Московский Кремль" , город Москва
[10] Музей Эрмитаж - http://www.hermitagemuseum.org