اسماعیلیه در ایران
در ایران سامانی، در قرن سوم، همزمان با تأسیس خلافت فاطمی مصر، بسیاری از بزرگان سامانی، اسماعیلی شدند؛ حتی «امیر نصر سامانی» (پادشاهی: ۳۰۱ تا ۳۳۱ ه. ق) که به احتمال قویف رویکردی سیاسی در مقابل خلافت عباسی و بغداد بود.
گرایش امیر نصر به اسماعیلیه، واکنش تند غلامان ترک متعصب را که گارد نگهبانان امیر بودند، در پی داشت؛ همچنین مخالفت شدید روحانیان سنی را؛ آن سان که بر آن شدند تا امیر سامانی را براندازند؛ البته این ظهور و بروز تعصب نیز بیشتر سیاسی و فرصت طلبی برای کسب مشروعیت و قدرت بود که بعدها کاملاً در دوره غزنوی آشکار شد.
گرچه توطئه براندازی امیر نصر، آشکار شد و رهبر ترکانِ دسیسهپرداز، سر به باد داد؛ ولی امیر نصر، به ناچار، کنارهگیری کرد و فرزندش نوح را به جای خویش بر تخت نشاند. فشار فقیهان سنی و ترکان که بسیار نیرو بودند، موجب شد که جنبش اسماعیلیان در خراسانِ آن روزگار، تار و مار شود و رهبران این جنبش، در ماوراءالنهر شکنجه و کشته شوند؛ با این حال ناصرخسرو (۳۹۴–۴۸۱ ه.ق)، شاعر بزرگ فارسیزبان که از داعیان مذهب اسماعیلی بود و علی رغم تبعید به «یمگان دره»، تلاش بسیاری برای گسترش تفکر اسماعیلی که کلام و فلسفه قدرتمندی نیز یافته بود، نمود.[۱]
نیز نگاه کنید به
کتابشناسی
- ↑ شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)