ساختار و سیاست های آموزشی لبنان
بر اساس ماده 10 قانون اساسي لبنان، آموزش در اين كشور مادام كه مخل نظم عمومي نبوده و به حريم اديان و مذاهب خدشه وارد نسازد، آزاد است. طوائف مذهبي نيز مجازند تا مدارس ويژه خود را منطبق با قوانين و نظامهاي مصوب، تأسيس كنند.
نظام آموزشي جديد اين كشور در سال 1997 به تصويب رسيده است و تاكنون بر اساس آن عمل ميشود (التطوير التربوي 34،2004).
آموزش در مقطع دبستان، متوسطه و دبيرستان
بر اساس نظام آموزشي مصوب، آموزش پيش دانشگاهي شامل دو مرحله پايه و دبيرستان است. مرحله پايه 9 سال به درازا ميكشد و براي همه لبنانيها الزامي است. 6 سال اول اين پايه مقطع دبستان و 3 سال بعد، مقطع متوسطه است و فارغالتصحيلان اين مقطع گواهي رسمي دوره متوسطه را دريافت ميكنند. مقطع دبيرستان نيز شامل 3 سال تحصيلي است كه سال اول عمومي و در سال دوم، دانشآموزان بايستي يكي از دو شاخه علمي يا ادبي را انتخاب كنند. در سال سوم نيز يكي از شاخههاي چهارگانه ادبيات و علوم انساني، علوم، علوم زيستشناسي، علوم اجتماعي و اقتصادي، گزينه انتخابي دانشآموزان خواهد بود. (پيشين، 23) دانشآموزاني كه مايلند پس از فراغت از تحصيل جذب بازار كار شوند ميتوانند پس از سال پنجم ابتدايي در مراكز آموزشي فني و حرفهاي ثبتنام كنند (الاستراتيجية، 12،2007).
مدارس دولتي توسط وزارت تربيت و آموزش عالي اداره ميشوندو در حالي كه بيشتر مدارس خصوصي از امكانات و تجهيزات و نيز كيفيت آموزشي بالايي برخوردارند، مدارس دولتي از بودجه و امكانات نسبتاً محدود و به همان نسبت از كيفيت آموزشي پايينتري برخوردارند. مدارس خصوصي لبنان كه معمولاً توسط افراد، مؤسات داخلي و خارجي و برخي احزاب و جريانهاي سياسي تأسيس شدهاند، مجازند علاوه بر برنامههاي مصوب، برخي دروس را نيز در برنامههاي آموزشي بگجانند. مدارس وابسته به طوائف مذهبي نيز با استفاده از چنين مجوزي، آموزشهاي مذهبي را به دانشآموزان ارائه ميكنند.
آموزش عالي
در لبنان نظام واحد آموزش عالي وجود ندارد و تنها بر اساس مصوبه دولتي در سال 1996، ضوابط و شرايطي براي تأسیس مراكز آموزش عالي تعيين گرديده است. (الاستراتيجية،پيشين) تنوع فرهنگي و وابستگيهاي طائفي مانع شكلگيري نظام ملي آموزش در اين كشور شده است. سه رويكرد كاملاً متفاوت فرانكفوني، انگلوفوني و عربي در حوزه آموزش عالي (پيشين،19)نتیجه اين تنوع فرهنگي است كه در كنار تعدد روشها و نظامهاي آموزشي خاص، امكان نظارت بر عملكرد آنها را سخت كرده است.
يكي از ضعفهاي عمده در بخش آموزش عالي اين كشور، به ويژه در دانشگاه دولتي ، معدود بودن مراكز پژوهشي و در نتيجه سطح پايين پژوهش در اين حوزه است كه اين ضعف تأثير منفي بر سطح آكادميك استادان و نيز بر كيفيت آموزش دارد (پيشين، 36).
عليرغم مساحت اندك لبنان، بیش از40 دانشگاه و مركز آموزش عالي در اين كشور فعالند كه سابقه برخي از آنها به پيش از استقلال اين كشور ميرسد و كارنامه فعاليت دودانشگاه آمريكايي بيروت و قديس يوسف در حدود 140 سال است. تنها دانشگاه دولتي اين كشور، دانشگاه لبناني است و سایر دانشگاهها و مراكز آموزش عالي همگي خصوصياند كه شامل 20 دانشگاه، 13 مركز آموزش عالي، 4 مركز آموزش تكنولوژي و 4 مؤسسه عالي پژوهشهاي دينياست.
تعداد كل دانشجويان اين كشور در سال تحصيلي 2009- 2010 ،180850 نفر بوده است كه تعداد 72813 نفر از آنها در دانشگاه دولتي و مابقي در دانشگاهها و مراكز آموزش عالي خصوصي تحصيل ميكردهاند. در همين سال، سه رشته تحصيلي كه بيشترين تعداد دانشجو در آنها ثبت كردهاند در دانشگاه دولتي، ادبيات عرب و شرقي، حقوق و علوم اجتماعي و در مجموع دانشگاههاي خصوصي، رشتههاي بازرگاني، پژوهشهاي اسلامي و حقوق بوده است (ادارة الاحصاء المركزي، 2112، SIF.3).