چاپ و نشر کتاب در لبنان
كتاب
لبنان از ديرباز با مقوله چاپ و نشر كتاب آشنا شده است. برخي گروههاي تبشيري كه طي قرون 18 و 19 در اين كشور فعاليت داشتند به تأسيس چاپخانههاي ابتدايي و انتشار محدود برخي كتب و جزوات ديني اقدام كردند. اين چاپخانههاي كوچك و دستي با استفاده از تجارب اروپاييان به تدريج متحول شدند. مهمترين اين چاپخانهها، چاپخانه سنگي كاتوليكي بود كه در سال 1848 توسط مبلغان يسوعي در بيروت راهاندازي شد و 6 سال بعد در چاپ كتاب از حروف متحرك استفاده كرد و در اواخر اين قرن، هم به لحاظ كيفيت و هم از جنبه تعداد چاپ كتابهاي درسي و علمي بزرگترين چاپخانه لبنان بود (الصليبي، 1991، 2،181). مبشران آمريكايي نيز پيشتر در سال 1841، چاپخانه خود را از مالت به لبنان منتقل كرده بودند تا كتاب و نشريات مورد نياز را با حروف عربي چاپ و منتشر كنند. (پيشين، 176). با توسعه مراكز آموزشي گروههاي تبشيري و ديگر مسيحيان لبناني به ويژه با فعال شدن دانشكده انجيلي سوريه توسط مبشران آمريكايي (پروتستان) و قديس يوسف توسط مبشران يسوعي (كاتوليك) و افزايش نياز به كتب و نشريات آموزشي، تعداد چاپخانهها رو به فزوني گزارد كه توليدات آنها نه تنها در لبنان كه در سوريه و برخي ديگراز كشورهاي عربي توزيع ميشد. مسلمانان اهل سنت هم در سال 1874 اولين چاپخانه خود را تأسيس كردند كه بيشتر توليدات آن، نشريات و كمي هم كتاب بود. شيعيان نيز در سال 1910 چاپخانه عرفان را در صيدا تأسيس كردد كه بيشتر منشورات چاپ شده آن به عراق ارسال می شد.
پس از جنگ جهاني اول و قيموميت فرانسه بر لبنان، با توسعه مراكز آموزشي، چاپ كتب درسي به ويژه به زبان فرانسوي رونق گرفت و دو چاپخانه آمريكايي و كاتوليكي بيشترين سهم را در اين حوزه داشتند (هاشم 1993، 45).
در طول سالهاي قيموميت فرانسه، لبنان مركز چاپ و نشر كتابهاي آموزشي فرانسوي بودكه در لبنان و بيشتر كشورهاي خاورميانه و آفريقا توزيع ميشد. در اين دوره، چاپخانههاي لبنان عموماً تحت نظارت گروههاي تبشيري و يا كليساهاي محلي قرار داشت كه اين وضعيت حتي پس از استقلال اين كشور ادامه يافت، به گونهاي كه در سال 1948 از 8 چاپخانه ويژه كتابهاي آموزشي، ديني و زبان عربي، 5 چاپخانه در اختيار آنها بود (پيشين). با وجود اين، به دليل گسترش روزافزون مراكز آموزشي در كشورهاي منطقه و محدوديتهاي چاپ و نشر در اين كشورها و با توجه به زمينهها و تجارب ديرينه چاپ در لبنان، مراكز چاپ و نشر يكي پس از پس از ديگري تأسيس شدند. انتشارات دارالعلم للملائين در سال 1944، المكتبة العصرية صيدا در سال 1948، دارالكتاب اللبناني در سال 1952 و دارمكتبة الحياة در سال 1953 از جمله مهمترين مراكز نشر بودند كه پس از استقلال اين كشور فعال شدند. توليد و صدور كتاب در لبنان در سالهاي نخستين دهه 60 قرن پيش ،از افزايش چشمگيري برخوردار شد و برخي از مراكز نشر به تنهايي نزديك به 300000 نسخه كتاب توليد و صادر كردند كه نيمي از آنها كتابهاي آموزشي بود (پيشين، 46) . علاوه بر كتب درسي و آموزشي، در پي تحولات سياسي اجتماعي كشورهاي منطقه در دهههاي 60 و 70 و ظهور جريانهاي فكري و سياسي، حوزه چاپ و نشر كتاب او به اوج شكوفايي خود رسيد. در اين دوران كتابهاي چاپ لبنان با استقبال فراوان مخاطبان عرب روبرو شد و بدينسان لبنان در جايگاه مركز چاپ و نشر خاورميانه عربي قرار گرفت و سود سرشاري نصيب بخش خصوصي چاپ و نشر اين كشور شد.
اولين نمايشگاه كتاب در جهان عرب در سال 1956 در دانشگاه آمريكايي بيروت برگزار شد كه بازتاب وسيعي به همراه داشت و در رونق هر چه بيشتر بازار كتاب اين كشور نقش مؤثري ايفا كرد.
بازار پر رونق كتاب لبنان با آغاز جنگ داخلي، گرچه با آسيبهاي جدي و كاهش فعاليت مراكز چاپ و نشر روبرو شد اما هيچگاه تعطيل نشد و در حالي كه بسياري از مراكز خدماتي تعطيل و بروز ناامني، مشكلات فراواني را پديد آورده بود، بسياري از مراكز چاپ و نشر پس از وقفههاي اوليه، فعاليتهاي خود را هر چند در مقايسه با سالهاي پيش از جنگ نسبتاً محدود، ادامه دادند. نكته قابل توجه آن كه لبنان در سالهاي اوليه جنگ داخلي، شاهد افزايش ناگهاني مراكز نشر كتاب بود كه دو دليل عمده داشت؛ فزوني تقاضاي بازار كتاب كشورهاي عرب حوزه خليج فارس در پي تحولات اقتصادي و افزايش قيمت نفت و سپس پيروزي انقلاب اسلامي در ايران (حمود 2003، 117). ميان سالهاي هفتاد و هشتاد؛ 36 مركز نشر جديد در اين كشور آغاز به فعاليت كرد از اين تعداد تنها در سال 1979، 10 مركز در بيروت فعال شدند. (پیشین ، 47).
روزگاري نه چندان دورگفته ميشد؛ مصر تأليف ميكند، لبنان چاپ ميكند و عراق ميخواند. امروز اما شرايط دگرگون و بازار نشر كتاب از دهه پاياني قرن گذشته رونق خود را را از دست داده است؛ تحولات صنعت چاپ و نشر در مصر و بيشتر كشورهاي عربي حوزه خليج فارس، از دست دادن بازار كتاب عراق و سپس بحران سياسي و آشفتگيهاي اقتصادي الجزائر كه دومين بازار كتاب لبناني بعد از عراق بود (حمود، 114) و مهمتر از همه، جهاني شدن بازار كتاب ،سبب شد تا لبنان از جايگاه برجسته خود در حوزه كتاب منطقه فاصله بگيرد . بازار داخلي كتاب نيز به علل مختلف از جمله شرايط نامناسب اقتصادي و پايين آمدن قدرت خريد در ميان طبقه متوسط و بالا رفتن هزينههاي توليد كتاب و بالاخره گسترش شبكههاي ماهوارهاي، با ركود نسبي روبرو شده است.
عليرغم موارد پيش گفته و چالشهاي پيش روي صنعت چاپ و نشر در لبنان، كتابهاي چاپ اين كشور به لحاظ محتوا و كيفيت و هم به لحاظ تيراژ، در مقايسه با ديگر كشورهي عربي از وضع بهتري برخودارند به گونهاي كه حدود 62% از كل كتابهاي چاپ شده در كشورهاي عربي، چاپ لبنان است. (بعلبكي 2003، 43). بر اساس چنين واقعيتهايي است كه كارشناسان معتقدند لبنان استعداد آن را دارد كه همچون گذشته مركز چاپ و نشر در كشورهاي مشرق عربي باشد.