روابط لبنان با جمهوری اسلامی ایران
پيشينه روابط تاريخي و فرهنگي
ريشه روابط تاريخي ايران و لبنان به قرون پيش از ميلاد بازميگردد. اشغال سرزمين شام در قرن ششم ميلادي توسط كورش، حضور ايرانيان در بيروت، طرابلس، صور، صيدا و بعلبك را در پي داشت كه با مردم اين سرزمين كه در آن روزگار به فينيقيه شناخته ميشد، درآميختند. در دوره سيطره و حضور ايرانيان در فينيقيه، اين منطقه به عنوان مركزي براي تجارت جهاني از شكوفائي برخوردار بود (حتی، 1983،1 ، 240).
حاكميت ايرانيها هر چند پس از دو قرن با حمله اسكندر از ميان رفت، بسياري از ايرانيان در اين سرزمين ماندگار شدند. همچنين در نيمه اول قرن هفتم ميلادي در جريان جنگهاي ايرانيان و بيزانس گروهي از ايرانيها به اين سرزمين آمده و در آن سكني گزيدند. در متن امان نامه سردار اسلام ابوعبيده جراح به مردم بعلبك هنگام فتح بقاع، از ايرانيها نيز ذكري به ميان آمده است كه به فارسي تكلم ميكردند (مكي، 1991، 13 و 14). در قرن اول هجري نيز گروههائي از ايرانيان بعلبك و حمص به شهر صور در ساحل درياي مديترانه مهاجرت كردند (پيشين، 32).
برپائي دولت صفوي در ايران و اعلام مذهب شيعه به عنوان مذهب رسمي اما مهمترين نقطه عطف در روابط تاريخي اين دو سرزمين است. در اين دوره با مهاجرت گروهي از عالمان و فقيهان جبل عامل به ايران، پيوندهاي فرهنگي جديدي بر مدار مذهب ميان آنان شكل گرفت. حضور دهها عالم ديني عاملي در ايران به بالندگي مذهب شيعه و تحكيم و گسترش فرهنگ شيعي و البته استحكام پايههاي حاكميت دولت شيعي صفوي انجاميد. محقق كركي و شيخ بهائي از جمله اين عالمان بودند كه نقش بسزائي در اين زمينهها داشتند.
طي قرون بعد نيز روابط ايرانيان با شيعيان لبنان كم و بيش ادامه يافت و البته به دليل محدوديتهاي آنان تحت حاكميت عثمانيها به سختي صورت ميگرفت. با فروپاشي امپراطوري عثماني و تشكيل لبنان بزرگ تحت قيموميت فرانسه و با توجه به وجود مراكز دانشگاهي مدرن در اين كشور، گروهي از دانشجويان ايراني براي ادامه تحصيل عازم بيروت شدند و به ويژه در دانشگاه آمريكائي بيروت به تحصيل پرداختند.
ايجاد و تأسيس كرسي زبان و ادبيات فارسي در دانشگاه دولتي لبنان و انتشار مجله الدراسات الادبية نيز از جمله عوامل مؤثر در پيوندهاي فرهنگي ايران و لبنان پس از استقلال اين كشور به شمار ميرود.
عزيمت امام موسي صدر در سال 1338، ازحوزه علمیه قم به لبنان نيز از عوامل مؤثر در پيوندهاي تاريخي و فرهنگي اجتماعي مردم اين دو سرزمين است. فعاليتهاي گسترده اين روحاني انديشمند و آگاه كه خود از اصالتي عاملي برخوردار بود و اجراي طرحهاي مختلف در جهت ارتقاء سطح فرهنگ و آگاهيهاي سياسي، اجتماعي، ايجاد خودباوري و نيز تقويت بنيه اقتصادي شيعيان، نقش مهمي در بهبود نسبي وضعيت آنان كه طي قرون گذشته شرايط سخت و محدوديتهاي بسياري را تحمل كرده بودند، داشت.او همچنين گفتگو ميان مسيحيان و مسلمانان را وجهه همت خود قرار داد كه با استقبال طوائف مسيحي و مسلمان روبرو شد.
پيروزي انقلاب اسلامي ايران اما نقطه عطفي در تاريخ پيوندهاي فرهنگي، سياسي و اجتماعي ايرانيان با شيعيان لبنان بود.
روابط سياسي، اقتصادي و فرهنگي
روابط سياسي*: روابط رسمي ايران و لبنان پس از استقلال لبنان و به رسميت شناخته شدن در سال 1944 برقرار شد. پيش از آن، كنسولگري ايران در لبنان در سال 1912 كه اين سرزمين با عنوان متصرفية حبل لبنان، ولايتي مستقل در امپراطوري عثماني بود تأسيس و در سال 1927 به سركنسولگري ايران در سوريه، لبنان (تحت قيموميت فرانسه) و فلسطين وپس از استقلال این کشور، در سال 1955 ،به سفارت ايران در جمهوري لبنان ارتقاء يافت.
روابط ايران و لبنان پس از استقلال اين كشور همراه با فراز و فرود بوده است. هرچند رويكرد و سياستهاي غربگرايانه هر دو كشور، زمينه همكاريهاي مشترك را فراهم كرده بود، برخي اقدامات و اختلافات نيز به كاهش سطح روابط و گاه نيز به قطع كامل مناسبات سياسي رسمي ميانجاميد. در دوره رياست جمهوري كاميل شمعون كه داراي گرايشهاي غرب گرایانه بود، روابط ميان دو كشور مودتآميز بود. حمایت از پيمان بغداد، پيوستن به دكترين آيزنهاور و مخالفت سرسختانه با هواداران قوميت عرب، ناشي از همراهي او با سياستهاي غرب بوده است. در دوره رياست جمهوري وي، شاه ايران از لبنان ديدار كرد و او نيز در پاسخ به ايران سفر كرد.
امتناع دولت لبنان از تحويل ژنرال تیموربختيار رئيس بركنار شده ساواك كه موردغضب شاه وتحت تعقيب دولت ايران قرار داشت، از جمله مواردي بود كه به تيرگي روابط و قطع آن از سوي ايران منجر شد كه چند سال ادامه يافت و با سفر سليمان فرنجيه رئيس جمهور اين كشور به تهران در سال 1971 دوباره برقرار گرديد. در دوره رياست جمهور فرنجيه به ويژه پس از شركت وي در جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي، مناسبات دو كشور بهبود و همكاريهاي مشترك افزايش يافت. ازآن پس، مناسبات نزديك و ديدار متقابل مسئولان و هيئتهاي سياسي دو كشور تا پيروزي انقلاب اسلامي در ايران همچنان استمرار داشت.
انقلاب اسلامي ايران در حالي پيروز شد كه جنگ داخلي در اين كشور ادامه داشت و نظام سياسي از هم گسيخته و مناطق مسلماننشين اين كشور تحت فشار نيروهاي مسيحي فالانژ از يكسو و تهاجم اسرائيل از سوي ديگر قرار داشت. جمهوري اسلامي ایران در اولين موضعگيريهاي سياسي درخصوص تحولات اين كشور، ضمن محكوم كردن تجاوزات اسرائيل و نيز دخالت قدرتهاي خارجي، خواستار ايجاد نظام سياسي عادلانه و با ثبات براساس خواست اكثريت مردم لبنان شد. روابط سياسي ايران و لبنان تا پايان جنگ داخلي و امضاي پيمان طائف از سوي طرفهاي درگير در جنگ 15 ساله در وضعيتي عادي استمرار داشت. پس از آن نيز عليرغم آنكه اين پيمان با حمايت غرب شكل گرفت و تغييري اساسي در ساختار طائفي پديد نياورد و تأمين كننده منافع تام و تمام اكثريت مسلمان نيز نبود، جمهوري اسلامي بنا بر منافع اكثريت مردم و به ويژه به خواست شيعيان اين كشور كه به انقلاب اسلامي چشم دوخته بودند، روابط را با دولت اين كشور توسعه بخشيد. طي دو دهه از توسعه روابط، علاوه بر همكاريهاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي، حمايت از مقاومت اين كشور در برابر تهديدات و تهاجمات اسرائيل از محور اساسي مناسبات دوجانبه ايران و لبنان بوده است.
ب: روابط اقتصادي*: روابط اقتصادي دو كشور از سالهاي پيش از پيروزي انقلاب اسلامي برقرار بوده است. در طول جنگ 15 ساله داخلي مناسبات اقتصادي تقريباً در حال ركود بود. پس از پايان جنگ و آغاز مرحله جديد در روابط دو كشور، با ديدار متقابل مسئولان بخشهاي اقتصادي و تجاري و تشكيل كميسيونهاي مشترك، روابط اقتصادي دو كشور نسبتاً فعال شده است. تاكنون شش دور نشست كميسيون مشترك همكاريهاي اقتصادي جمهوري اسلامي ايران و لبنان برگزار شده است كه آخرين دور آن در سال 1387 بود. از سال 1376 تا 1390 بالغ بر 55 سند همكاري عمدتاً اقتصادي و تجاري ميان دو كشور امضاء شده است كه بسیاری از آنها به دليل وضعیت سياسي ناشي از اختلافات دو ائتلاف 14 و 8 مارس، هنوز اجرائي نشده است. طي دو دهه گذشته، همه ساله نمايشگاههاي بازرگاني جمهوري اسلامي ايران در لبنان برگزار شده است كه معمولاً با استقبال مردم به ويژه مسلمانان و شيعيان اين كشور همراه بوده است.
ج- روابط فرهنگي*: موافقتنامه فرهنگي ميان دو كشور در سال 1956(1335)، امضاء شده است كه تاكنون، فعاليتهاي فرهنگي دوجانبه به استناد آن انجام شده است. در اين موافقتنامه فرهنگي، بر تلاش دو طرف براي بسط روابط فرهنگي و تحكيم روابط معنوي دو ملت تأكيد و مبادلات فرهنگي از جمله، ايجاد تسهيلات براي مبادله كتب عام المنفعه و نشريات سودمند، مبادله گروههاي مختلف براي آشنايي با كشورهاي يكديگر، برگزاري نمايشگاه هنرهاي ملي، مورد توافق قرار گرفته است. اعزام متقابل استادان، هنرمندان، دانشجويان و نويسندگان و ايجاد زمينه لازم براي اين امر از ديگر موارد اين موافقتنامه فرهنگي است. به استناد ماده 4 اين موافقتنامه، ايجاد كرسيهاي تدريس زبان فارسي در دانشگاههاي لبنان و كرسيهاي تدريس زبان عربي در دانشگاههاي ايران و تلاش براي توسعه آنها، مورد توافق طرفين قرار گرفته است. تسهيل سفرهاي سياحتي نيز از بندهاي ديگر اين موافقتنامه است. در اين موافقتنامه، ارزشيابي و معادلسازي مدارك تحصيلي در مقاطع ابتدايي، متوسطه و عالي نيز مودر توجه و تأكيد قرار گرفته است. در ماده ده موافقتنامه فرهنگي ايران و لبنان به موضوع اعزام رايزن و يا وابسته فرهنگي به كشورهاي ديگر پرداخته شده است و در ماده يازده نيز بر حمايت و تشويق همكاري بين سازمانهاي تربيت بدني و برگزاري مسابقات ورزشي تأكيد شده است.
از جمله اقدامات صورت گرفته در دهههاي پيش از انقلاب اسلامي، امضاء موافقتنامه همكاري دانشگاه تهران و دانشگاه لبنان بوده است كه براساس آن كرسي زبان فارسي در دانشگاه لبنان تأسيس و دكتر محمدي استاد اعزامي از اين دانشگاه، مسئوليت آن را برعهده گرفت.
افتتاح رايزني فرهنگي ج.ا.ايران در بيروت در سال 1986 (1365) نقطه عطفي در روابط فرهنگي دو كشور پس از پيروزي اقنلاب اسلامي در ايران بود. هر چند به سبب شرايط جنگي و اوضاع نامساعد و بحران ناشي از جنگ داخلي، محدوديتها و مشكلاتي فراروي هر گونه فعاليت فرهنگي مطلوب قرار داشت، برخي برنامههاي فرهنگي هنري در بيروت و ديگر مناطق لبنان، به اجرا گزارده شد كه نظر به استقبال مردم لبنان، در سالهاي بعد نيز ادامه يافت. پس از پايان جنگ داخلي و به ويژه پس از امضاء برنامه مبادلات فرهنگي در سال 1991 ميان دو كشور، فعاليتهاي فرهنگي ج.ا.ايران در لبنان توسعه يافت. اين برنامهها طيف گستردهاي از انواع فعاليتها اعم از برگزاري جشنوارههاي فرهنگي هنري، هفتههاي فيلم، سمينار و ميزگردهاي علمي و فرهنگي، انتشار مجله و كتاب، برگزاري دورههاي آموزش زبان فارسي و يا حمايت از برگزاري چنين دورههايي در مراكز دانشگاهي و مؤسسات فرهنگي لبناني را در برميگيرد. زمينهسازي و همكاري در تبادلات علمي و گسترش مراودات بين دانشگاهها و مراكز علمي و حمايت از پژوهشهاي ايرانشناسي از ديگر فعاليتهاي رايزني فرهنگي ج.ا.ايران در لبنان طي دو دهه فعاليت فرهنگي است. تكريم انديشمندان، فرهيختگان و اديبان لبناني و عرب يكي از برنامههاي فرهنگي ج.ا.ايران در لبنان بوده است. در برخي از اين برنامهها تعدادي از اديبان و شاعران مسيحي كه آثار ارزشمندي درباره پيامبر (ص) و خاندان مكرم ايشان پديد آوردهاند مورد تقدير و ستايش قرار گرفتهاند كه بازتاب مثبتي در ميان لبنانيها به ويژه مسيحيان اين كشور داشته و در تحكيم ارتباط با جامعه مسيحيان لبناني تأثيرگزار بوده است. برگزاري نشستهاي گفتگوي ميان انديشمندان مسلمان و مسيحي در اين كشور نيز از ديگر برنامههاي اجرا شده در طول سالهاي گذشته بوده است كه اين امر نيز در مناسبات فرهنگي ايران و لبنان آثار مبتني را به دنبال داشته است. به استناد برنامه مبادلات فرهنگي ميان دو كشور، ميان دانشگاههاي جمهوري اسلامي ايران و لبنان تاكنون موافقتنامههاي همكاري متعددي براي مبادله استاد و دانشجو امضاء شده است كه تنها برخي از آنها جنبه عملي به خود گرفته است و بيشتر آنها به دليل عدم ثبات دولتها و مسئولان مربوطه در لبنان و برخي ضعفهاي طرف ايراني تاكنون يا عملاً اجرائي نشده است و يا بطور مطلوب به اجرا گزارده نشده است. همچنين بر اساس همين برنامه مبادلات فرهنگي، همه ساله بسياري از مراكز انتشاراتي لبناني به ويژه مراكز نشر اسلامي و شيعي در نمايشگاه بينالمللي كتاب تهران مشاركت و جمهوري اسلامي ايران نيز معمولاً از طريق رايزني فرهنگي و برخي مراكز انتشاراتي ايراني در نمايشگاه بينالمللي و عربي كتاب در بيروت و برخي نمايشگاههاي فصلي و محلي كتاب در اين كشور حضور دارد.
در حوزه چاپ و نشر هم، رايزني فرهنگي كشورمان تاكنون به چاپ و انشار دهها عنوان كتاب و مجله در موضوعات گوناگون اسلامي و ايرانشناسي اقدام كرده است.
كتابخانه رايزني فرهنگي نيز در واقع كتابخانهاي تخصصي در زمينه مطالعات ايراني در اين كشور است كه با دارا بودن حدود 9000 جلد كتاب در حوزه ادبيات، تاريخ، هنر و فرهنگ مورد استفاده علاقمندان به ويژه پژوهشگران و دانشجويان قرار دارد.
طي دهههاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، دهها طلبه لبناني در حوزه علميه قم مشغول فراگيري دروس حوزوي بودهاند. همچنين طي اين سالها تعداد قابل توجهي از دانشجويان لبناني به ويژه شيعيان در مقاطع و رشتههاي مختلف در دانشگاههاي ايراني به تحصيل اشتغال داشتهاند و هماكنون دهها تن از آنان كه فارغالتحصيل شدهاند در حوزههاي پزشكي، مهندسي و علوم انساني در اين كشور به فعاليت مشغول شدهاند. تعداد دانشجويان ايراني در دانشگاههاي لبنان به ويژه در مقطع كارشناسي ارشد و دكتري نيز طي ده سال اخير رو به افزايش گزارده است.
ايرانشناسي و زبان و ادبيات فارسي*
ايرانشناسي به مفهوم علمي آن در اين كشور وجود ندارد و صرفاً در برخي مقاطع در چارچوب آموزش زبان و معرفي ادبيات فارسي و يا برخي پژوهشها و رسالههاي دانشگاهي و برگزاري نشستهاي علمي به اين موضوع پرداخته ميشود. مجله «الدراسات الادبية» نمونهاي از اين موارد است. برخي از استادان دانشگاهي لبنان نيز به مطالعه تاريخ و تمدن ايران و تحولات سياسي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران اهتمام دارند و با نگارش كتاب و مقاله و مشاركت در نشستهاي علمي، نتيجه مطالعات خود را ارائه ميكنند.
هرچند با توجه به روابط ديرينه و مشتركات فرهنگي و نيز موافقتنامههاي فرهنگي موجود، وضعيت آموزش زبان فارسي در اين كشور چندان رضايتبخش نيست،با فعاليتهاي نمايندگي فرهنگي ج.ا.ا در لبنان ، آموزش اين زبان در سالهاي اخير با استقبال مواجه و رو به توسعه بوده است.
پيش از آن، اولين گامها براي آموزش زبان فارسي در اين كشور از دانشگاه دولتي لبنان آغاز شد. در پي امضاي توافقنامه فرهنگي همكاري ميان ميان دانشگاه تهران و دانشگاه مزبور در سال 1958 (1336 ش) دكتر محمد محمدي ملايري كه خود دانشآموخته دانشگاه آمريكائي بيروت بود از سوي دانشگاه تهران براي راهاندازي كرسي زبان و ادبيات فارسي به عنوان زبان اختياري در دانشگاه دولتي لبنان عازم بيروت شد و به مدت 10 سال مسئوليت كرسي و تدريس زبان و ادبيات فارسي را برعهده داشت. علاوه بر آن، او نسبت به معرفي زبان و ادبيات فارسي به ادب پژوهان و محافل ادبي لبنان اهتمام داشت و موفق شد مجله دو زبانه الدراسات الادبية را در اين دانشگاه منتشر كند. اين نشريه، تنها به پژوهشهاي زبان و ادبيات فارسي اختصاص نداشت و در كنار اين مهم، مقالاتي در حوزه ادبيات تطبيقي فارسي و عربي، زبان و ادبيات عرب و موضوعات تاريخي مرتبط نيز به دو زبان فارسي و عربي در آن درج ميشد. در پي بازگشت دكتر محمدي به ايران، هرچند دكتر احمد لواساني كه دكتراي خود را در رشته زبان و ادبيات عرب از دانشگاه لبنان دريافت كرده بود و با همكاري دكتر فكتور الكك كه دكتراي زبان و ادبيات فارسي را از دانشگاه تهران اخذ و به عنوان اولين استاد لبناني حائز دكترا در اين رشته به دانشگاه دولتي لبنان پيوسته شد، كار آموزش زبان فارسي را ادامه دادند ولي انتشار مجله مزبور به علل مختلف متوقف شد. با آغاز جنگ داخلي لبنان و بروز نابساماني در دانشگاهها، كار آموزش زبان فارسي نيز براي مدتي تعطيل و به دنبال تأسيس شاخههاي اين دانشگاه در مناطق مختلف لبنان كه بنا بر شرايط جنگ صورت گرفت، دوباره بطور محدود از سر گرفته شد. پس از پايان جنگ، با پيگيري رايزني فرهنگي ج.ا.ا در بيروت آموزش زبان فارسي مورد اهتمام بيشتري قرار گرفت و با راهاندازي مجدد كرسي زبان فارسي در دانشگاه دولتي لبنان تلاش براي توسعه آموزش اين زبان و برگزاري دورههاي آزاد آموزش آغاز شد. همچنين در ادامه اين تلاشها، مجله الدراسات الادبية پس از 20 سال توقف، مجدداً با اهتمام دكتر فكتور الكك راهاندازي گرديد.
از آنجا كه زبان فارسي در دانشگاه دولتي و برخي ديگر از دانشگاههاي لبنان صرفاً به عنوان زبان اختياري در كنار ديگر زبانهاي شرقي و تنها در چند رشته، آموزش داده ميشود، نتيجه مطلوبي همچون توانمند سازي زبان آموزان به خواندن متون فارسي و يا سخن گفتن به فارسي در پي نداشته است. لذا طي سالهاي گذشته از سوي رايزني مزبور تلاشهائي براي راهاندازي گروه زبان و ادبيات فارسي در دانشگاه دولتي اين كشور صورت گرفته است كه در پي امضاء توافقنامه همكاري ميان دانشگاههاي تهران و دولتي لبنان در سال 1388، و توافقهاي اوليه انجام و برخي مصوبات قانوني نيز در اين خصوص اخذ شده است. همچنين درسنامه زبان و ادبيات فارسي تهيه و به تأييد قطب علمي دانشگاه فردوسي نيز رسيده است و در كميته مربوطه در دانشكده ادبيات دانشگاه مزبور مورد تأييد قرار گرفته است. تغيير و تحولات سياسي و جابجائي مسئولان مربوطه اما تاكنون مانع از آن بوده است كه اين مهم تحقق يابد. در صورت تأسيس و فعاليت اين گروه آموزشي، نه تنها زبان فارسي كه مقوله پژوهش در حوزه ادبيات فارسي و تاريخ و تمدن ايران و نيز ادبيات تطبيقي فارسي و عربي مورد اهتمام بيشتري قرار خواهد گرفت و البته تأثير بسزايي در پيوندهاي فرهنگي خواهد گزارد.
علاوه بر شاخههاي دانشگاه دولتي در مناطق مختلف، آموزش زبان فارسي در برخي ديگر از دانشگاهها از جمله دانشگاه قديس يوسف و دانشگاه روحالقدس انجام ميشود. همچنين با پيگيريها و پشتيباني رايزني فرهنگي اخيراً در مجموعهاي از مدارس غيرانتفاعي وابسته به المؤسسة الاسلاميۀ للتعليم و التربية كه داراي 14 شعبه و مجتمع آموزشي در بيروت و شهرهاي جنوبي و بقاع است، كار آموزش زبان فارسي آغاز شده است. همچنین مشابه این همکاری با سازمان مدارس المهدی وابسته به حزب الله صورت گرفته است.ل
از آنجا كه در كنار نظام آموزشي لبنان دانشآموزان موظف به فراگيري يكي از زبانهاي انگليسي يا فرانسه به عنوان زبان دوم پس از زبان عربي و مجاز به فراگيري يك زبان خارجي ديگر به عنوان زبان اختياري ميباشند، مشروط به فراهم آمدن زمينههاي لازم و ساز و كارهاي مناسب، امكان گسترش اين تجربه جديد به ديگر مدارس وجود دارد.
آموزش زبان فارسي براي داوطلبان آزاد نيز طي دهه گذشته تاكنون در محل رايزني فرهنگي برقرار و به ويژه در چند سال اخير با استقبال بسياري روبرو بوده است.
لبنان و انقلاب اسلامي
پيروزي انقلاب اسلامي ايران بازتاب گستردهاي در لبنان داشت و آرايش نيروهاي سياسي اين كشور را كه تا آن زمان در جهت منافع جريانهاي مسيحي غربگرا، بود به نفع مسلمانان و بويژه شيعيان تغيير داد. اين تحول كه زمينههاي آن از يك دهه قبل از آن و با تأسيس جنبش محرومين توسط امام موسي صدر در حال شكلگيري بود، با ايجاد اعتماد و بسيج سياسي شيعيان، آنان را به امكان ايفاي نقش مؤثر در صحنه سياسي اين كشور اميدوار ساخت. جنبش امل هرچند از پيروزي انقلاب استقبال كرد به دليل جريان محافظهكار كه به تدريج و پس از ناپديد شدن امام موسي صدر بر آن حاكم شده بود، نتوانست پذيراي تام و تمام پيامهاي آن باشد و لذا عملاً گرفتار انشقاق و كنارهگيري بسياري از مسئولان و كادرهاي اصلي شد. شكلگيري مجموعه سياسي جديد كه بعدها نام «حزبالله» را بر خود نهاد، نقطه عطفي مهم در تاريخ معاصر شيعيان لبنان بود. از آن پس طائفه شيعه با پشت سر گذاشتن دوران ضعف و فتور و و ناديده شدن، به ايفاي نقش در تحولات سياسي، اجتماعي و مشاركت در نظام سياسي پرداخت. شیعیان به پشتوانه چنين تحولي توانستهاند طي دو دهه اخير با قدرتمندي تمام و با شكل دادن به جريان مقاومت، در برابر تهديدات و حملات اسرائيل، پايداري و به موفقيتهاي شگرفي دست يابند.
در واقع شيعيان لبنان با پيروزي انقلاب اسلامي، هويت خود را بازيافتند و توانمنديهاي نهفته آنان نيز متبلور شد.
انقلاب اسلامي علاوه بر شيعيان، در ميان اهل سنت لبنان نيز هواداراني يافت و برخي مجموعهها نيز در اين راستا شكل گرفت كه جنبش توحيد اسلامي در طرابلس از جمله آنان بود. هر چند اين جنبش دو سال پس از تأسيس به دليل برخي تندرويها و درگيريهاي خونين با جريانهاي سكولار مخالف، ناگزير تن به محدوديت فعاليتهاي سياسي و اجتماعي داد، هواداري از پيامهاي انقلاب اسلامي به عنوان نهضتي عليه استعمار و استبداد و احياء كننده هويت ديني مسلمانان، در ميان برخي از روشنفكران، جوانان و عالمان ديني اهل سنت ادامه يافت. در عين حال تلاشهائي صورت گرفته است تا انقلاب اسلامي را نهضتي صرفاً شيعي معرفي و حمايت ایران از حزبالله تهديدي براي جامعه سني لبنان معرفي شود. با وجود اين تلاشها كه به ويژه در سالهاي اخير بطور هدفمند دنبال ميشود، جمهوري اسلامي ايران توانسته است، روابط خود را با بسياري از شخصيتها و محافل و جريانهاي سني در اين كشور استمرار بخشد.
از سالهاي اوليه پس از پيروزي انقلاب اسلامي و به ويژه پس از اعلام موجوديت حزبالله به عنوان ادامه خط انقلاب اسلامي در لبنان، در ميان مسيحيان غربگرا و به ويژه جريانهاي تندرو و احزاب سياسي ماروني نيز مخالفتهائي برانگيخته شد كه تاکنون كم و بيش ادامه دارد. عليرغم اين مخالفتها، روابط جمهوري اسلامي ايران با بسياري از شخصيتهاي سياسي، مذهبي و فرهنگي مستقل و محافل و مراكزوجریان های سیاسی وابسته به مسيحيان از گذشته تاكنون استمرار داشته است.
* اطلاعات اين بخش با استفاده از وب سايت: سفارت ج.ا.ايران در لبنان به آدرس: www.iranianembassy.net ارائه شده است.
* اطلاعات اين بخش با استفاده از دو منبع زير ارائه شده است:
1- وب سايت سفارت ج.ا.يران در لبنان به آدرس: www.iranianembassy.net
2- اطلاعات ميداني نگارنده
* اطلاعات اين بخش با استفاده از دو منبع زير ارائه شده است:
1- وب سايت رايزني فرهنگي ج.ا.ايران در بيروت به آدرس: www.beirut.icro.ir
2- اطلاعات ميداني نگارنده
*- اطلاعات مربوط به زبان فارسي در لبنان با استفاده از دو منبع زير ارائه شده است:
1- وب سايت رايزني فرهنگي ج.ا.ايران در بيروت به آدرس: www.beirut.icro.ir
2- اطلاعات ميداني نگارنده