تاریخ دوران معاصر کانادا
دوران معاصر كانادا از قرن بيستم آغاز ميشود. از ابتدای این دوره مهاجران موجب افزایش جمعیت در استانهای کمجمعیت سابق گردیدند. مناطقي مانند ساسکاچوان و آلبرتا به عنوان ایالت پذیرفته شدند و کنفدراسیون کانادا به تثبیت نقش خود در جایگاه قدرتی صنعتی و کشاورزی پرداخت. با توجه به شرايط سياسي حاكم بر اين دوره، این کشور به طور ناخواسته در سال 1914م با اعلام جنگ از طرف بریتانیا وارد جنگ جهانی اول شد و نیروهای داوطلبش را به جبهه غربی فرستاد. اين كشور در سال 1919م، مستقل از بریتانیا به جامعه ملل پیوست و در سال 1931م، عهدنامه وست مینستر[1] را امضاء كرد. این عهدنامه متضمن استقلال این کشور بود. رکود اقتصادی سال 1932م این کشور را نيز تحت تأثير قرار داد. به اين ترتيب، کاناداییها نيز درگیر مشکلات اقتصادی شدند. با توجه به تبعيت كانادا از انگلستان، اين كشور در طول جنگ جهانی دوم، در زمان نخستوزیری ویلیام لیون مکنزی کینگ[2]، سه روز بعد از بریتانیا به طور مستقل به آلمان اعلام جنگ داد]16[. اولین نفرات ارتش این کشور در دسامبر 1939 به بریتانیا وارد شدند و با متحدين مبارزه کردند. سربازان این کشورنقش مهمی در نبرد آتلانتیک ایفا کردند. در جنگ جهانی دوم با توجه به نياز متفقين به تجهيزات نظامي، ارتش کانادا با نیروی انسانی نظامی و منابع طبیعی ارزشمند خود برای تولید ادوات جنگی، به این نیاز پاسخ داد. به این ترتیب، کانادا صنايع مربوط به تجهيزات نظامي خود را توسعه داد و به واسطه آن اقتصاد اين كشور نيز پيشرفت سريعي كرد. در اين دوره كشورهايي نظير چين و شوروي از تجهيزات ساخته شده این کشوراستفاده ميكردند. مشارکت در جنگ جهانی دوم، جایگاه بینالمللی کانادا را تقویت و بر قابلیتهای آن در مقام کشورهای پیشرفته و صنعتی تأکید کرد. این کشور بعد از جنگ (سال 1945)، جزء اولین کشورهایی بود که به سازمان ملل متحد پیوست.
در سال 1949، نیوفانلند بعد از یک رأیگیری به عنوان یکی از ایالتهای کانادا شناخته شد. به دليل شکوفایی و پیشرفت اقتصادی، پس از جنگ مهاجران بسیاری از کشورهای ویران شده اروپایی به این ایالت مهاجرت کردند. با حضور پی در پی دولتهای لیبرال لستر بی. پیرسون[3] و پییر ترودو[4]، هویت کانادایی جدیدی پدیدار شد. در سال 1956م، این کشور پرچم برگ افرای رایج فعلیاش را در پاسخ به فرانسویزبانان کبک، به عنوان پرچم رسمي مطرح كرد. همچنين، از سال 1969م، رسماً دو زبانه شد. سرانجام در سال 1982م، در زمان نخستوزیری ترودو، قانون اساسی این کشور به تصویب پارلمان بریتانیا رسید. تصویب قانون اساسی کانادا آخرین اقدام پارلمان انگلستان در تحول قانون اساسی اين كشور به شمار میرفت. قانون اساسی مصوب 1982م، منشور حقوق، آزادیها و مواردی که میراث چند فرهنگی این کشور را به رسمیت میشناسد به قانون اساسی اضافه کرد. این قانون بر حقوق فعلی مردم بومی تأکید میکند. قانون اساسی اصل برابری امتیازات در میان ایالات را تأیید کرد و حاکمیت ایالتی منابع طبیعی را تقویت و استحکام بخشید. در دهه 1960، كبك طی انقلابی آرام متحمل تغییرات اقتصادی و اجتماعی عمیقی شد. ملیگرايان کبک، تحت فرماندهی ژان لسیج،[5] اقداماتی را برای خودمختاری بیشتر آغاز کردند. حزب لیبرال در کبک در سال 1970م با بمبگذاری و آدمربایی بحرانهای اکتبر را به وجود آورد. بحران انرژی و بحران اقتصادی در اواخر دهه 1970 در زمان نخست وزیری ترودو با کنترل قیمتها و توزیع مجدد درآمدهای نفتی کاهش یافت. تلاشهای دولت محافظه کار تحت رهبری برایان مالرونی[6] و به رسمیت شناختن کبک به عنوان یک جامعه جدا به بحثهای مختلف پایان داد. طبق قرارداد میچ لیک[7] در سال 1987، کبک دارای حق رأی در قانون اساسی کانادا گردید و به عنوان یک جامعه مجزا شناخته شد. در سال 1989م، دولت فدرال معاهده تجارت آزاد با آمریکا را پذیرفت. در دهه 1990م آشفتگی کبکِ فرانسوی زبان در نتیجه شکست مذاکرات اصلاح قانون اساسی و بالا رفتن احساس ناهمبستگی در ایالات غربی کانادا باعث شد دولت برای متقاعد کردن کبک تلاش کند تا رسماً قانون اساسی را امضا کند. بعد از مالرونی، در سال 1993م کیم کمپبل[8] به نخست وزیری رسید. او اولین نخست وزیر زن کانادا بود. کمپبل مدت کمی در مقام خود باقی ماند. در سال 1993م حزب محافظه کار در انتخابات شکست خورد و پشتیبانان کانادای غربی، یعنی حزب اصلاحات کانادا[9]، روی کار آمد ]14[.
در دهه 1990، کانادا نقش عمدهای در فعالیتهای حفظ صلح سازمان ملل متحد در صحنه بینالمللی داشت. کانادا طی جنگهای یوگسلاوی بخشی از عملیات حافظ صلح سازمان ملل را در بوسنی و کوزوو بر عهده داشت. در اوايل هزاره سوم، تغییرات سیاسی و اجتماعی بسیار مهمی در کانادا اتفاق افتاد. مشکلات زیستمحیطی در کانادا اهميت بسزايي يافت ودر سال 2002م منجر به امضای پیمان کیوتو[10] توسط دولت لیبرال شد. اما بعدها این پیمان لغو شد. در سال 2000 دو حزب «محافظهکار پیشرو[11]» و «اصلاحات[12]» با یکدیگر ادغام شدند. با پیوستن حزب «محافظه کار» در سال 2003 م این ادغام کامل شد. این حزب به عنوان یک دولت اقلیت به رهبری استفان هارپر[13] در انتخابات فدرال 2006 پیروز شد و به تسلط سیزده ساله حزب لیبرال در انتخابات خاتمه داد. در این سال دولت اعلام کرد که فرانسوی زبانان کبک یک ملت درون کانادا تشکیل دادهاند]17 و 18[.
در سالهای اخیر این کشور شاهد اختلافات مالی بین نظامهای فدرال (مرکزی) و استانی بوده است. برای مثال، بودجهبندی امور آموزشی و بهداشتی عمدتاً وظیفه استانها و سرزمینهاست. کاهش پرداختهای انتقالی از جانب دولت فدرال منجر به دست و پنجه نرم کردن استانها و سرزمینها با نیازهای بهداشتی و آموزشی شهروندان پیر و جوان شده است. احزاب سیاسی تلاش کردند تا منافع خاص خود را در مسائل سیاسی ارتقاء دهند. علاوه بر این، مسائل اقتصادی آمریکای شمالی، از جمله نفتا[14]، به نوسانات و تحولات دائمی خود ادامه میدهند. در اول آوریل سال 1999، همزمان با مطرح شدن رسمی نانوات به عنوان سومین سرزمین کانادا نقشه جغرافیایی و سیاسی این کشور نیز تغییر کرد.
[1]. Westminster Convention
[2]. William Lyon Mackenzie King
[3]. Lester B. Pearson
[4]. Pierre Trudeau
[5]. Jean lesage
[6]. Brian Mulroney
[7]. Mitch Lake
[8] . Kim Campbell
[9] . بیشترین هواداران آن از کانادای غربی هستند
[10]. The Kyoto Protocol
[11]. The Progressive Conservative Party
[12]. The Reform Party
[13]. Stephen Harper
[14]. North American Free Trade Agreement (NAFTA)
نفتا یا قرارداد تجارت آزاد آمریکای شمال یک سازمان منطقهای است که در ۱۹۹۱ پایهریزی شد. این سازمان اقتصادی سه عضو دارد که عبارتند از: آمریکا، کانادا، و مکزیک. طبق موافقتنامه نفتا، تمام محدودیتهای تجارت و سرمایهگذاری میان کانادا، مکزیک و آمریکا در مدت ۱۵ سال به تدریج از بین میرفت. اکثر تعرفههای تجارت محصولات کشاورزی میان آمریکا و مکزیک به سرعت برداشته شد و تعرفه ۶ درصدی محصولات کشاورزی (شامل ذرت، شکر و برخی میوهها و سبزیها) در مدت ۱۵ سال برداشته شد. تعرفه خواربار و منسوجات قرار بود در مدت ده سال در هر سه کشور حذف شود. مکزیک بخش مالی خود را به روی سرمایهگذاری آمریکا و کانادا گشود و تمام محدودیتها تا سال ۲۰۰۷ برداشته شد.